سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲

ماجرای زندگی‌ ما‌ با سفری ماجراجویانه‌، از بُعد آگاهی به بُعد تجربه‌ی جسمانی آغاز شد تا‌‌ با تجربه‌ی آگاهی‌ِ خالص و نابی که هستیم‌ هم ظرف وجودمان و هم جهان را رشد دهیم.

«ما»‌، زاده‌ی سفر هستیم.
و اما درباره برنامه «سفر به دور آمریکا»‌‌، باید بگویم این سفر فقط جریان زندگی استاد عباس‌منش‌ نیست بلکه جریان زندگی ایل و تباری است که‌ در پی تشخیص اصل از فرع اند.  در پی خودشان بودن و سبک شخصی‌ی خودشان را زیستن‌ اند. آنهم در زمانه‌ای که‌ آدمها آنقدر درگیر حاشیه‌های جلب توجه شده‌اند که‌ فراموش‌ کرده‌اند کی هستند و چرا وارد این تجربه‌ی جسمانی شده‌اند.

بازیگران قصه‌ی «سفر به دور آمریکا»‌، خود واقعی‌شان هستند‌، بدون هیچ ماسک‌، ترس از قضاوت یا نیاز به تأییدِ دیگران. بازیگران این ماجرای واقعی‌، گلهای باغچه‌ی بورلی‌، سرسبزی و زیبایی‌ِ بی انتهای طبیعت و جاده‌ها‌، علائق آدمهایی که در قالب یک ساختما‌ن یا کسب و کار هویدا شده و مهم‌تر از همه‌، نوشته‌های روح‌نواز علی‌‌، رضا‌، سمیّه‌، زهرا‌، طیبه‌، حسین‌‌، شعر رهسپار و… هستند که‌، ابعاد وسیع‌تری از آنچه را متجلی ساخته‌اند که‌، پیشرفته‌ترین دوربین جهان قادر به ضبط و ثبتِ آن است.

بازیگرانی که نه به دلیل نَسَب خونی‌، بلکه به دلیل هم‌فرکانسی‌ و هم‌مداری دور هم جمع‌ شده‌اند و این قصه‌ی حقیقی را ساخته‌اند. این سفر‌، نمود عینیِ آگاهی‌های خالص و نابی است که‌، در دوره‌های مختلف از استاد عباس‌منش می‌شنویم.

در زمانه‌ای که اکثریت‌، بر نکات منفی‌ِ جهان اطراف‌شان تمرکز کرده‌اند‌، این سفر نمود عینیِ «صدّق بالحسنی»‌ است و با زبان تصاویر‌ به ما می‌آموزد‌، به جای همرنگ جماعت شدن‌، همرنگ اصل و اساسی بشویم با نام: احساس خوب = اتفاقات خوب‌

همرنگ اصلی شویم که می‌گوید: تمام اتفاقات زندگی‌ات را فرکانس‌هایی می‌سازد که‌، دست‌پروده‌ی ورودی‌های ذهنت و کانون توجه‌ات است.

یعنی اگر بتوانی فیلتری با نام «تمرکز بر نکات مثبت و زیبایی‌ها»‌ یا به قول قرآن‌ صدق‌ بالحسنی را  در ذهنت نصب کنی‌، اگر به جای تلاش برای جلب رضایت آدمها‌، باورهای قدرتمندکننده و ثروت‌آفرین بسازی، آنوقت‌ آن باورها تو را بی‌نیاز می‌کند از تقلا برای جلب رضایت آدمها و فرصتی به تو می‌بخشد تا ببینی خودت چی می‌خواهی و چه دوست داری.

این سفر برای من رابطه‌ای به هم‌پیوسته دارد با دوره ۱۲ قدم. اگر بخواهم این ارتباط را با زبان و کلمات انسانی‌ بنویسم‌، اینچنین خواهم نگاشت:

۱۲ قدم‌، حکم همان دفترچه‌ی راهنمایی را دارد که در بدو ورودمان به این جهان جسمانی‌، به ما داده شده تا خودمان‌، اصل‌مان و آگاهی‌هایی را به خاطر بیاوریم که به پشتوانه‌‌ی آنها وارد این تجربه‌ی جسمانی شده‌ایم.

۱۲ قدم‌، یک دفترچه‌ی راهنماست از‌:  توانایی‌هایی که داریم‌، امکانات جهان‌مان و شیوه‌ی ورود به مدار این امکانات و استفاده از آنها. (درست مثل همان دفترچه‌ی راهنمایی که هر وسیله‌ای مثل موبایل‌، جاروبرقی‌‌، یخچال و… به همراهش دارد و به ما نحوه‌ی استفاده از امکان آن وسیله را توضیح می‌دهد)

و برنامه‌ی سفر به دور آمریکا نیز‌، در حکم تصاویر (figures) آن دفترچه راهنماست، تا مفهوم و منظورِ توضیحات آن دفترچه برای مان واضح و آشکار شود و قادر شویم به شیوه‌‌ای صحیح و بدون خطا‌ و با لذت‌، آن امکانات را به خدمت بگیریم.

بعضی‌ها هرگز از این دفترچه خبردار نمی‌شوند‌، بعضی‌ها با اینکه دفترچه را می‌بینند‌، اما آنقدر به شیوه‌های قبلی چسبیده‌اند‌ و آنقدر از انجام کارها به شیوه‌ی جدید می‌ترسند که‌، هرگز آن دفترچه را نمی‌خوانند‌. در نتیجه بهره‌ای بسیار سطحی از آنهمه امکاناتی می‌برند که آن وسیله می‌توانست در اختیارشان قرار دهد. اما بعضی‌ها خوره‌ی جستجو‌، امتحان شیوه‌های جدید و یافتن امکانات بیشتری هستند- که ممکن است آن وسیله داشته باشد- در نتیجه زیر و بَمِ آن دفترچه را مو به مو و خط به خط می‌خوانند و تمام امکانات آن وسیله را به خدمت خود درمی‌آورند. جهان پاداش‌ها و امکاناتش را برای این گروه ارزانی می‌دارد.

به شخصه تلاش می‌کنم‌ با دوربین سفر به دور آمریکا‌، تمرینات ستاره‌ی قطبی‌ام را انجام دهم‌، به وسیله‌ی درک آگاهی‌ها «چگونه فکر خدا را بخوانیم در قرآن»‌، ‌ آگاهانه تلاش می‌کنم به وسیله‌ی «صدق بالحسنی»‌، به مدارهای بالاتری هدایت شوم تا‌، طبق وعده‌ی «فسنیسره للیسری» خداوند‌، آسان بشوم برای آسانی‌هاتا ثروت‌، برکت‌، سلامتی‌ و عشق، مشتاق  همراهی با من بشود.

بنابراین به همه دوستانم که هنوز نمی‌دانند از کجا و چگونه وارد مسیری شوند که‌، امکانات جهان را به خدمت‌شان در می‌آورد‌، به نظر من‌، قدم اول دوره ۱۲ قدم‌، بهترین شروع است.


یک تمرین برای جهت‌دهیِ آگاهانه به کانون توجه

هدف این قسمت از برنامه سفر به دور آمریکا‌، تمرینی عملی است برای‌، تمرکز بر نکات مثبت و «صدق بالحسنی شدن».

سوال:

با دقت، برنامه‌ی سفر به دور آمریکا را از اولین قسمت تا قسمت ۳۱ ام‌، مجدداً ببینید. سپس در بخش نظرات این صفحه‌، بنویسید:

کدام قسمت از «برنامه سفر به دور آمریکا»‌، برای شما جذاب‌تر بود و با ریزبینی‌، دلایلی را توضیح دهید که‌، موجب شده آن قسمت برای شما زیباترین قسمت باشد.

درباره نوشتن چرایی‌ها سخاوت به خرج دهید‌‌ و به این شیوه‌، چشم‌، گوش‌، زبان‌، قلم و در یک کلام‌، ظرف وجودتان را پذیرای زیبایی‌ها و برکت‌های بیشتر نمایید.

ضمناً می‌توانید علاوه بر این صفحه‌، نظر خود را در بخش نظرات آن قسمت از سفرنامه که انتخاب‌تان بوده نیز‌، به عنوان ردپای‌تان‌، درج کنید. اما در نظر داشته باشید که فقط نظرات این صفحه در مسابقه‌، شرکت داده می‌شوند.


منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1381 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا دهنوی» در این صفحه: 2
  1. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2642 روز

    به نام خداوندی که قلبم را آرام میکند..

    سلام و احترام

    رضا دهنوی هستم همسفر شما در سفر به دور امریکا در قسمت زیبای 32 ..

    این کامنت دوم من در این قسمت هستش و میخوام پاسخ سوال مسابقه رو بدم ..

    اقاااااا رفتمممم از اول 32 قسمت رو نگاه کردم و با کوله باری از آگاهی های جدید و جذاب در خدمت شما دوستان عزیزم هستم …

    قبل از اینکه پاسخ سوال مسابقه رو بدم خواستم یه چیزی در مورد این سفرنامه بگم…

    میدونی وقتی داشتم دوباره فایل ها رو تکرار میکردم به یه نکته ای رسیدم و اونم این بود که ما ها کلی زیبایی توی ایران داریم ولی ازش غافلیم … چیزی که این سفر به من یاد داد علاوه بر زیبایی هایی که در امریکا هست مثل ابشار نیاگارا و موزه کوکاکولا و شهرهای زیبا و ماشین های زیبا ووووووو…. علاوه بر این ها یه چیزی که هست اینه که من احساس کردم که عشق و شور و هیجان ادم ها در این کشور هستش که به امریکا جون داده !!

    یعنی این ادم ها هر کدوم به کار مورد علاقشون میپردازن و با شور و عشق و لذت کار میکنن و به این صوزت امریکا رو زنده و پر لذت نگه داشتن و به امریکا جون دادن ..

    وگرنه ما هم در ایران کلی طبیعت زیبا داریم و کلی چیزای باحال داریم ولی اون چیزی که در کشور ما کم دیده میشه عشق به کار و عشق به زندگی و امید زندگی هستش !!!

    ولی مردم کشور امریکا بزعکس اون چیزایی که من فکر میکردم که خشن هستن و فحشا دازن و نژادگرا هستن وووو کلی چیزای بد دیگه …. الان دارم میبینم که عهههه چقدز این ادم ها دوست داشتنی و مهربان هستند و چقدر به ایرانی ها عشق دارند و چقدر خانواده دوست هستند و چقدز بچه مچه دوروشون هست !!! چقدر این افراد در کنار همدیگه و درکنار خانوادشون دارن از بودن با همدیگر لذت میبرن !!!

    این یعنی اینکه عشق به زندگی و امید به زندگی در این کشور چقدر جریان داره و پابرجاس !!!

    و در واقع عشق این افراد به کارشون و امید به زندگیشون ،، مثل مادر خانم کتی !!! که در سن 95 سالگی میخواد با آر وی بره سفر … این کشور رو زنده نگه داشته !! نه مسئولین و نه دولت ها !!! بلکه خود مردم هستن که امریکا رو ساختن .. کارافرین هایی که با عشق کار کردن امریکا رو ساختن !!! پرچم کشورشون تقریبا همه جا دیده میشه .. که این یعنی چقدر به پرچم کشورشون احترام قائل هستن ..

    توی این سفرنامه یه چیزی مهمتر از زیبایی های طبیعت دیده میسه و اونم زندگی استاد عباس منش و زندگی لذت بخشی که خانم شایسته بزای ما به تصویر میکشونه از سادگی و رهایی و تعصب نداشتن و در صلح بودن با خود هستش.. لذت بزدن از چیزهای بسیار ساده …

    مثل یک صبحانه لذیذ و ساده ..

    مثل قدردانی از پلی که میز صبحانه ی ما شد..

    وقتی میبینم خانم شایسته وقتی اونجوری با عشق از رودخانه ی که در دل کوهستان جزیان داره و ازش با عشق تعریف میکنه ادم رو به تحسین وا میداره و به فکر فرو میبزه که ما هم کلی از این رودخانه ها و کوه ها و طبیعت زیبا ووووو از این چیزا توی ایزان داریم ولی قدردان طبیعت نیستیم !!!

    بی نهایت زیبایی در ایران هست ولی ازش غافل شدیم …

    سفر به دور امریکا نماد لذت بزدن از چیزهای بسیار سادس که ما هم همین الان در زندگیمون داریم ولی اینقدر برامون بدیهی شده که کذب بالحسنی شدیم !!!

    و اما پاسخ سوال مسابقه :

    من خیلی از اون قسمت که آبشار کیوکامبر بود و استاد و مایک شرط بندی کرده بودن خوشم اومد و باهاش حال کردم !!

    دلیلش هم اینه که مایک به استاد گفت نهههه اگر بگی کوکومبر هیچکی نمیفهمه چی میگی.. بعد استاد رفت به اون خانومه گفت کوکومبر و اون خانمه در لحظه جواب داد اههه کیوکامبر !!! و مایک شرط رو باخت !!!

    خیلی باحال بود خیلی بامزه بود .. و کلی درس من اونجا یاد گرفتم که الکی و بدون تجربه در مورد موضوعات که خیلی ازش تجربه ندارم اظهار نظر نکنم و با اطمینان در موردش صحبت نکنم !!!

    ……………

    با آبشار نیاگارا هم خیلی حال کردم فوق العاده زیبا بود بسیار بسیار دیدنی و زیبا بود ..

    ولی اون قسمت رو خیلی باهاش حال کردم ..

    در کل این سفر نامه کلی داره اساسی روی باورهای من کار میکنه و چیزای باحال رو دارم نگاه میکنم ..

    توی قسمت ابشار نیاگارا اونجا که خانم شایسته داشت در مورد رها بودن این آبشار صحبت میکرد و میگفتش که (( در واقع مکالمه بین ایشون و قلبشون : من یه روز انتخاب کردم ایران به دنیا بیام و الان انتخاب کردم که امریکا بزم و قلبم به من گفت همه چی سادس و تو بهش میرسی )) ..البته دقیقا یادم نیست مکالمه که خانم شایسته گفتن چطوری بودش ولی خب یه چیزی توی این حدودا بود ..

    حالا من یعنی رضا یه روز انتخاب کردم ایزان به دنیا بیام و حالا انتخاب کردم برم امریکا زندگی کنم و قلبم به من میگه میشه و شدنیه…

    و درواقع یک روز من ایزان رو با تمام زیبایی هاش ترک میکنم و میرم امریکا..

    با تمام زیبایی هاش !!!!

    نه با تمام زشتی هاش !!!

    وقتی یک چشم زیبا بین داشته باشم اون وقت ازاد و رها هدایت میشم به مقصد جدیدی که انتخاب کردم یعنی امریکا !!! و البته بسیار ساده و لذت بخش !!! در صورتی که چشم زیبا بین داشته باشم ..

    ازه واقعا انگار قلبم به منم میگه همه چیز سادس نگران نباش به مقصد جدیدی که انتخاب کردی حتما میرسی پس از زندگیت لذت ببر و سعی کن رها و بیخیال باشی !!!

    خدایا شکزت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2642 روز

    به نام خداوندی که ما را آسان میکند بزای اسانی ها

    ایات 5 تا 10 لیل

    فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى (5)

    وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى (6)

    فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى ﴿7)

    وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى (8)

    وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى (9)

    فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى (10)

    به نام خداوندی که هدایت ما را بر عهده گرفته است.

    إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى ﴿12 لیل﴾

    به نام خداوندی که نعمت هایش به شمارش در نیاید.

    وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿27 لقمان )

    سلام و احترام

    قسمت 32 کامنت اول

    در آیات بالا میگه:

    اگر زیبایی ها را تصدیق کنیم و در واقع صدق بالحسنی باشیم آسان میشویم برای آسانی ها.

    اگر نازیبایی ها را تصدیق کنیم و کذب بالحسنی باشیم اماده میشویم و یا آسان میشویم برای سختی ها …

    همانا خداوند هدایت ما را بر عهده گرفته است..

    و بعد در سوزه ی لقمان میگه :

    اگر تمام درختان قلم شوند و تمام دریاها (( هفت دریا )) مرکب شوند نعمت های خدا پایانی نیست..

    دیگه خدا توی سوره لیل داره خیلی واضح و ساده و اسان داره اگر به زیبایی ها توجه کنید به سمت اون زیبایی ها شما رو هدایت میکنم و در سوزه ی لقمان میگه پایانی بزای نعمت هایم نیست..

    خیلی واضح و روشن خداوند داره به ما میگه صدق بالحسنی باشیم تا به سمت اون ها هدایت بشیم ..

    چقدر راحت و اسان !!!

    ولی اغلب ادم ها اینجوری هستند که :

    فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ ( 31 قیامه )

    وَلَٰکِن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ( 32 قیامه )

    یعنی تصدیق نمیکنیم زیبایی ها رو بلکه تکذیب میکنیم زیبایی ها و از اون ها روی برمیگردانیم.

    به همین دلیل آسان میشویم بزای سختی ها !!!

    فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى ( 10 لیل )

    دیگه با دیدن این ایات هر گونه شک و تردیدی نسبت به این قانون رفع میشه و اون وقت با تمام وجود حواسمون به کلاممون و توجهمون هستش !!

    توی جلسه ی هفتم راهنمای عملی هم یک درکی رو بهش رسیدم که اونجا بیانش میکنم بعدا ..

    ……………………….

    اره واقعا همینجوریه من هر چقدر تلاش کردم که صدق بالحسنی باشم به سمت زیبایی ها هدایت شدم و خداوند به وعده ی خودش عمل کرده که گفته (( انا علینا للهدی )) و من رو هدایت کرده به زیبایی ها و اسان شدم بزای اسانی ها … و اگر مواظب کلامم نبودم و کذب بالحسنی بودم و در واقع روی بزگرداندم و صلوه نکردم خداوند به وعدش عمل کرده و اسان شدم بزای سختی ها!!

    مثلا ابشار نیاگارا رو میدیم یا ابشار کیوکامبر رو دیدم هدایت شدم به یه جایی که پر از اب بود و رقص و شادی بود و یه ابشار مانند هم توش بود .. دلیل دیدن رقص و شادی هم این بود که به مراسم ایونت و اینا توجه کرده بودم !!

    ببین چقدررر قانون دقیق عمل میکنه و چقدر خداوند قشنگ پاسخ میده به توجه ما !!!

    وقتی به روند زندگیم در طی این سال های عمرم نگاه میکنم متوجه میشم که بله چطور خودم با دست خودم و درواقع کذب بالحسنی بودن خودم خودم رو توی سختی ها فرو بزدم !!! و چقدر قانون ساده بود .. فقط کافی بود وارونه رفتار میکردم و در واقع وارونه صحبت میکردم یعنی صدق بالحسنی مبیودم تا اسان میشدم بزای اسانی ها !!!

    بزای من این سفرنامه در کنار دوره ی قانون افرینش حکم اون تصاویر روی دفترچه ی راهنمای یخچال و اینا رو داره …. سفر به دور امریکا حکم تصاویر روی دقترچه ی راهنمای زندگی رو داره .. برای من دوره ی قانون افرینش (( اینکه میگم دوره ی قانون افرینش چون من هنوز وارد 12 قدم نشدم و دارم قانون افرینش رو کار میکنم )) دز کنار سفر به دور امریکا یک دفترچه راهنمای زندگی با تصاویر و عکس های رنگی با جزییات کامل و قشنگ رو داره !!!

    یعنی قشنگ و واضح میبینم که استاد عباس منش چقدرررر هوشمندانه همیشه و همیشه صدق بالحسنی هستن و همیشه و همیشه دارن به زیبایی ها توجه میکنن و راجب اون ها صحبت میکنند و همیشه بر کلاشمون کلمات زیبا جاری هستش و به همین دلیل همواره اسان میشن بزای اسانی ها و همزمانی براشون رخ میده مثل همزمانی برای رزرو مکان برای آر وی در استیت پارک که سریع و راحت براتون رخ میده و این در حالیه که بقیه از یک سال قبل رزرو دارن !!

    یعنی توی سفر کردن من به چشم خودم دیدم که شما اصلا نگران جا و مکان و رزرو و اینا نیست بلکه میگی میرم و خدا هدایتم میکنه و من همیشه در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار میگیرم و دیدم که شما هر شهری و هر ایالتی که میرید بدون اینکه بدونید اونجا چه خبره همیشه با مکان های زیبا همزمان میشید.. این یعنی شما سکان این سفر رو به دست هدایت الهی سپردید !!! چطوریه که شما اینقدر میتونید تسلیم باشید در بزابر هدایت خداوند و مقاومت ندارید ؟؟ این حد از تسلیم بودن در برابز خداوند واقعاااا بزای من شگفت انگیزه !!! چون من خودم خیلی مقاومت دارم در این موضوع و اجازه نمیدم خداوند هدایتم کنه .. در واقع راه تسلیم بودن رو بلد نیستم .. یعنی من فکز میکنم تسلیم بودن در بزابر خداوند هم خودش یک مرحله ی تکاملیه که با تمرین و تمرین حاصل میشه و در واقع هر چقدر انسان اون غرور و تکبرش در مقابل خدا کمتر میشه و خاشع تر میشه و فروتن تر میشه و اون منیت توی وجودش کمتر میشه ،، به سمت تسلیم بودن و سرسپردگی نزدیک تر میشه و کمتر به چیژی میچسبه !! که با تمرین و تکرار حاصل میشه..

    مثلا دارم غذا میپزم و بعد یه حسی به من میگه بین اینجوری و با این روشم میتونی غذا بپزیا و بعد من به حرفش گوش میکنم و میبینم واااااوووو چقدز غذا خوشمزه شد با این روش جدید !!! و بعد من این زو باید تصدیق کنم و ثبت کنم …..

    میدونی به نظرم بهش میگن تقسیم کار با خداوند

    من فکز میکنم این حد از تسلیم بودن استاد عباس منش در مقابل خداوند هم با تکرار و تمرین حاصل شده .. یعنی به نظرم از توی همون بندر عباس این موضوع شزوع شده و بعد هی تکرار و تمرین کرده و الان اینقدز در این زمینه تسلیم بودن استاد شدن ایشون…

    من فکز میکنم که ایشون توی همون موقعی که بندرعباس بودن و با قانون صدق بالحسنی اشنا شدن از همون موقع به نظرم ایشون با تمام وجود تلاش کردن صدق بالحسنی باشن به روش های مختلف صدق بالحسنی بودن رو تمرین کردن از همون موقع !!! با کلامشون.. با نگاهشون.. با نوشتارشون ووووو اغلب با کلامشون !!!

    یعنی این چیزی که الان دز زندگی استاد عباس منش هست یه شبه که ایجاد نشده و با یه بار دو بار توجه به زیبایی ها و با یه بار دو بار حرف زدن راجب به خواسته ها که ایجاد نشده !! بلکه حاصل تکرار و تکرار و تکرار یک روند فکری و حاصل تکرار هر روزه و هر روزه صدق بالحسنی بودن ایجاد شده !!!

    مشکل ازونجاییه که ما ادامه نمیدیم و مثلا الان من بزای خودن دریم بوزد دازم درست میکنم و بعد دوباره حس میکنم انگار فقط من چسبیدم به اون عکسای روی دریم بوردم .. بعد به خودم میگم باباااا عکس رو بچسبون رو دریم بورد و دگ بیخیال باش .. چون من وقتی به اونا میرسم که بابت کوچکترین نکات مثبت زندکیم و کوچکترین بهبودی که در زندگیم ایجاد میسه صدق بالحسنی باشم ..

    البته خود همین شجاعتی که میام دریم بورد بزای خودم درست میکنم و مثلا عکسای میامی اینا رو میذارم روی دریم بوردم این خودش داره از یک ایمان و باوری نشائت میگیره که میتونم داشته باشمش ،، چون من قبلا حتی دریم بورد هم نداشتم ولی الان اون ایمانه اینقدر قوی شده که میام کلی وقت میذارم توی اینترنت سرچ میزنم و عکسای خیلی زیبا از خواسته هام پیذا میکنم و بعد اینقدر مثلا جسارت پیدا کردم که مثلا عکس دانشکاه هاروارد و ام آی تی رو میرم عکسش رو میدم به طرف که برای من توی چاپخونه چاپ کنه ،، پرینت رنگی میزنم و بعد میام با عشق روی دریم بوزدم میچسبونم .. این خودش یه ایمان میخواد.. یه جسازت میخواد .. یه عشق میخواد .. یه باور میخواد.. این باوز که میسود و من تواناییش رو دارم !!

    حالا در زمینه دریم بورد و این چیزا توی جلسه ی هفتم راهنمای عملی اونجا توضیح میدم و دررواقع این رو بیان میکنم که تقدیری در کار نیست بلکه خودم با کلامم و توجهم تقدیرم رو رقم میزنم ..

    سفر به دور امریکا برای من مصداق واضح و روشن صدق بالحسنی در زندگی استاد عباس منش و همسفرای عزیزم هست.. سفر به دور امریکا دیدن زندگی زیبا و سراسر عشق مردم امریکاس که با چه شور و عشق و علاقه ای به موضوعات مورد علاقشون میپردازن فارغ از جنسیت و سن و سال ووو این چیزا .. دیدن باغچه ی زیبای خانم بورلی،،، خونه ی بسیار زیبا با دکوراسیان عالی و عشق و مودت خانم کتی،،، عشق و همدلی استاد و مایک،،، فراوانی در نعمت های خداوند،، سادگی و رهایی این مردم،،، سفر به دور امریکا بزای من نماد عشق و احترام مردم امریکا به پرچم کشورشون هست که اغلب توی خونه هاشون و محل کارشون پرچم امریکا رو میشه دید… سفر به دور امریکا بزای من نماد سر زندگی مادر کتی رو داره که توی سن 95 سالگی میخواد با آر وی بره سفر !!! سفر به دور امریکا بزای من یک چشم میشه از پشت دوربین خانم شایسته و کلامی شیوای ایشون تا اون آهوی بسیار زیبا رو در دل جنگل ببینم و اون اهو بزای من چشمک بزنه و زیباییش رو به رخ من بکشه ..

    چیزی که مهمه تکرار و تمرین و ممارسته که بارها و بارها این فایل ها رو ببینیم و باهاش زندگی کنیم و بزای ذهنمون بذیهی و منطقی کنیم که میسه اینجوری هم زندگی کرد و میسه این تحربه های قشنگ رو داشتشون …

    سفر به دور امریکا بزای من تکرار و تمرین صدق بالحسنی بودن هستش..

    توی این سفر دارم آگاهانه چشم خدا رو جای چشمای خودم میذارم و کلام خداوند رو از نگاه خداوند بر دستانم و بر زبانم جاری میکنم و اسان میشم برای زیبایی ها ..

    منم خودم خیلی دوست فیلم بگیزم و اینا ،، وقتی دیدم خانم شایسته اینقدر راحت هر جا میزه دوربین دستشه و نگران نیست .. منم تمرین کردم و موقع دوچرخه سواری دست به دوربین شدم و با یه دستم فیلم گرفتم و با یه دستم دوچرخه سواری کردم و بعدش دیدم ادم ها چه متعجب نگاه میکنن و دیدم که بعضی هاشون میخندن و بعضی دیگه تحسین میکنن و منم با دیدن این ویژگی خانم شایسته این کار رو تجربه کردم و باحال بود ..

    واقعا ازتون سپاسگزارم که این فایل ها رو با عشق برای ما تهیه میکنید ..

    قدر دانی و سپاسگزاریه یک ویژگی هست که باید در خودم تقویت کنم ..

    علاوه بر مهارت باید ایمان و جسارت و تسلیم بودن رو در خودم تقویت کنم . چون ایمان و جسارت و تسلیم بودن از هر فاکتوری مهمتره ..

    اها اینم بگم که وقتی استاد گفتن سر خانم شایسته غر زدم که بابا بیخیال و فیلم نگیر و اینا و فلان بهمان و اینا …. میدونی یه لحظه اصن شکه شدم و مبهوت شدم که خداای استاد به اینا غر زدن !!! به این حرفا میگه غر زدن !!!

    بعد یه نگاه به خودم کردم گفتم بابااااااا اگه اینجوریه خب پس من نان استاپ دارم غر میزنم که !!!! اگه اینجوریه زندگی اغلب ما ها صبح تا شب غر زدنه که عااای چرا مرغ اینجوریه،، دلار اونجوریه ،، ننم اینجوریه،، خودم اونجوریم،، غذا اینجوریه و فلانه ،، اب فلانه ،، بزق فلانه،، شلورام اونجوریه ووووو

    یعنی اگه اینجوریه پیس من وقتی فکرش رو میکنم مدام در حال غر زدن با خودم هستم و مدام در حال سرزنش کردن خودم به خاطر گذشتم هستم .. من مدام با کلامم دارم خودم رو تخریب میکنم و سر خودم غر میزنم که چرا مثلا اونجوری کردم ،، کاش اونجوری نمیکردم و اینجوری میکردم ،، کاش فلان میکردم و بهمان،، ووووو

    خب اینا همش غر زدنه !!!

    یعنی چیزی که من از استاد توی این سفر دیدم و خیلی بزای من قابل تحسین بود که ایسون همیشه و همیشه در حال تحسین کزدن هستن و همیسه هر وقت خانم شایسته غذای و اینا درست میکنه بهشون میگه سپاسگزارم عزیزم !!!

    شما خیلی خیلی خیلی روی کلامتون اگاه هستید ،، خیلی خیلی خیلی مواظب کلامتون هستید.. .

    میدونی سفر به دور امریکا و نوشتن کامنت در مورد زیبایی هاش داره اروم اروم ذهنم رو شرطی میکنه که فقط به زیبایی ها توجه کن ..

    توی جلسه ی سوم روانشناسی ثروت 1 استاد یه جمله میگن که (( من فقط ذهنم رو شرطی کردم که به زیبایی ها توجه کنه )) ،،، بعد الان دارم توی این سف میبینم که واقعا ایشون خیلی ذهنشون شرطیه ولی چطوریه ؟؟ خب با تمرین ایجاد شده .. یعنی شما ازز همون روز اولی که توی بندر عباس با قانون اشنا شدید اومدید تمرین کردید و ذهنتون رو گذاشتید روی زیبایی ها و یواش یواش شرطیش کردید …

    من الان که قسمت 32 هستم به نسبت قسمت 1 این کار راحتتر شده برام که به زیبایی ها تمرکز کنم چون تمرین کردم .. و یک مسیر عصبی جدید داره توی مغزم ایجاد میشه برای این کار !! و بعد وقتی با چشم خودم دیدم وقتی که من صدق بالحسنی هستم دارم اسان میشم برای اسانی ها گفتممم دگ همینه باید همین مسیر رو ادامه بدم و هی بهتر و بیشتر تصدیق کننده زیبایی ها باشم ..

    مثلا توی موزه ی کوکاکولا که بودیم که اون سطله از دست استاد عباس منش افتاد زمین ،، دیدم که استاد چقدز راحت با این قضیه کنارر اومد.. اون اتفاق اگر بزای من میوفتاد من کلی سر خودم غر میزدم که مواظب باش،، چرا حواست نیست.. چرا سطلو انداختی وووووو

    ولی استاد میدونه که کلام خیلی مهمه و در هیچ حالتی نباید غر بزنن پس با این قضیه چقدر راحت کنار اومدن !! وووو

    موضوع بعدی بزای من تمیزی و نظافت آر وی هستش که چقدر خانم شایسته به نظافت اهمیت میدن .. و یا عشقی که فیلم گرفتن دارن که وقتی باطری دوربین تموم میسه اونجوری ناراحت میشن !!!

    این سفر برای من پر از تجربه های قشنگ و لذت بخش بود.

    موزد بعدی اینکه میخوام برم و از قسمت اول تا قسمت 31 دوباره از نو نگاه کنم و بیام پاسخ سوال مسابقه رو بدم..

    پس منتظر کامنت بعدی من در این قسمت باشید‌.

    توی امریکا میبینمتون..

    با عشق رضا دهنوی

    خدایا شکزت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: