سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 1

1381 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا سلیمانی» در این صفحه: 12
  1. -
    زهرا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2401 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    و دوستان خوب ; برای من اولین قسمت زیبا ترین بود شاید آب شاری نداشت غریبه ای دعوتشان نکرد فروشگاه هی نبود که هر آن چه که بخواهی در آن پیدا کنی درختان زیبا نبود بارانی نبود و هزاران اتفاق های خوب و شیرین که بعد رخ داد اما بزرگترین زیبای در همان سفر بود ! که باعث به وجود آمدن همه ی قسمت های سفر شد چون شروع هر کاری لذترین قسمت کار می شود آن جای که استاد عزیز و خانم شایسته و گل پسرشان هم فرکانس بودند که همه چیز را رها کردند و بار ها را بر زمین گذاشتن و رهایی سفر شدند بدون هیچ ترمزی بدون هیچ پاشنه آشیلی وقتی که با عشق ماشین را از پارکینگ بیرون می آوردند وقتی که عزیزم خانم شایسته راهنمایی می کرد استاد خدا جونم چه فرکانس عالی بود سر تا سر عشق ایمان ایمانی که نمی دانی مسیری که می خواهی بری به کجاست با چه افراد آدم های روبه رو بشی آن ایمان است وقتی که از خودت مطمئن باشی که می توانی با هر آدمی شرایتی کنار بیای هر جا می توانی سفر کنی و خوش بگذرانی استاد می توانست در همان جا که بود ?هم چنگل وهم رودخانه و هزارن زیبای های دیگر هم داشت می توانست در اطراف برانی اسب زیبایش به قول خودش یه دستی می زد به گردنش می گفت مرد ? می توانست لایو بزار اما خودش را لایق جاهای بهتری میدید چون به فراوانی ایمان صد در صد دارد خدا را شکر ?استاد عزیزم ممکنه است با خواندن این دیدگاه به یاد آن روز ها بری به این میگن خواستن استاد و خانم شایسته عزیز هر قسمت سفر زیبای های که می دیدند آن لحظه انگار برایشان اولین بار بود عشق نعمت از کلامشان چکه می کرد من از خدا می خواهم که به آن هد عشق و سپاس گذاری هدایت شوم خیلی ها غافل لذت بردن از این زیبای هاهستند یه جنگل که دیدند تا ۴ سال دیگ هم نبینند براشون فرق ندارد خدا را شکر که این آدم ها در مدار ما نیستند ? استاد وقتی که با آروی در مسیر جاده بودین با آن امکانات لذت بخش بود برای شما استاد ما روزی که سوار آن موتور وصله خورده و هیچ امکاناتی هم نداشته اما خدا را شکر خوش بوده سپاس گذار بوده ?آن ماشینی که جلو آروی است توجه کنید چه آبی می پاشه روی شیشه ی آروی امروز با امکانات خدا را شکر برف پاکن پاک می شود و استاد شاد و خوش حال هستش اما روزی که با آن موتور پشت ماشین های بزرگ وکوچک آب های زیادی به سرو صورتشان می پاشیده ?باز هم سپاس گذار بودند که به این جا هدایت شده اند اگر کفر و ناسپاسی کرده بودند همان موتور هم از دست می دادند مثل خیلی از آدم ها با ناسپاس بودن است که به هیجا نمی رسند ? خدای درست نمی گم استاد ?خودتان بهش فکر کنید من هم مثل استاد خیلی شروع های خوبی داشتم خدا را هزاران بار شکر اما دوستان گلم از یه جای تصمیم بگیرید از یه جای شروع کنید شروع لذت بخش ترین قسمت زندگیست اگر آن عشق فراموش نشود و درخودتان هر روز یاد آوری کنید .?متشکرم از استادم از زحمت های خانم شایسته عزیز واز همسفران عزیزم. در پناه خداوند مهربان باشید. ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    زهرا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2401 روز

    حیوانات هم اینو می فهمن که چه کسی می خواهد به او آسیب برساند و کی محبت می کنه من یه بزی خوشگلی داشتم ۱۱ساله که بودم لقمه که می گرفتم نصف در دهان من بود نصف هم در دهان او بود ? همسفر خوب موفق باشی و سربلند ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    زهرا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2401 روز

    آقا علیرضا لذت بردم ممنونم دیدگاه شما دوباره من را به قسمت های سفر برد ?داداش در پناه خداوند مهربان باشی این همین حالا به من گفته شد از وقتی که با استاد آشنا شدم بدون هیچ پاشنه آشیلی صبحت کنم آن موقع ترس و ترمز داشتم و به مشکل هم می خوردم ولی خدا را شکر همه را با یک عینک زیبا می بینم چند شب پیش وقتی که در یک کوچه ی تاریک اما نزدیک به خانه بودم از پوست فهمیدم که یه مرد دیوانه پشت سر من است یک لحظه کامنت دوست عزیزمان که روی سایت قرار گرفت بود یادم آماد که گفت در استخر خالی از آب بودم که یک دیوانه آمد و احساسم را خوب کردم و هیچ اتفاق بدی رخ نداد تازه فکرم هم عوض شد در مورد آن دیوانه من هم خیلی زود احساسم را خوب کردم با خودم گفتم این هم مثل من یک آدم است چه کاری به من داره و خیلی زود از من رد شد وای وقتی که احساست را خوب می کنی چه قدرتی می گیری ?شاد باشید ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زهرا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2401 روز

    علی آقا گل گفتی حرف از دست پخت خانم شایسته شد من از مرغ بدم می آمد اما وقتی که تماشا می کردم که چه قدر با لحظه درست می کنه ومن هم تصمیم گرفتم که مرغ مصرف کنم یا در مورد با حوصله کار های که استاد انجام می داد صبر و با حوصله کار کردن من همیشه دارم اما برای اولین بار که در جاده چرخ ماشینم را عوض می کردم دست تنها آن جا خیلی لذت بردم وقتی که ماشین ها رد می شدند راننده ها یه بوق هم می زدند و من هم یه دستی ??بالا میکردم همسفر عالی موفق باشی ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: