سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 20

1381 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهرناز شاکرین گفته:
    مدت عضویت: 3437 روز

    سلام میکنم به استاد عباسمنش عزیزم و مریم خانم خوبم. استاد بیجهت نگفتن که شما چقدر عاشق فیلم گرفتن هستید… بینهایت میشه این مسئله رو از لحنتون فهمید.چه خوب فهمیدید که چطور میتونید به خدا نزدیک تر بشید و ما رو هم سهیم کنید من خودم اهل فیلم و عکس گرفتن نیستم اما کتابی میخوندم که خیلی به یاد شما افتادم توی تصورم انگار این من بودم که داشتم فیلم میگرفتم.وچه قدر احساس کردم که خدا داره از طریق دوربین با شما حرف میزنه. به این مطلب گوش کنید:

    آوای قدسی خداوند در تمام طول روز با من سخن میگوید. حتی یک لحظه وجود ندارد که در آن، آوای قدسی خداوند قطع شود. آوایی که مرا به بخشایش برای نجات خودم میخواند. حتی یک لحظه وجود ندارد که در آن آوای قدسی اوجهت دادن به افکار من، راهنمایی کردن اعمال من و هدایت پاهای من را متوقف کند. من با گام های استوار به سوی حقیقت حرکت میکنم. نمیتوانم به هیچ جای دیگری بروم زیرا آوای خداوند تنها آوا و تنها راهنمایی ست که به مخلوق قدسی او عطا شده است….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    امیر حسین باقری گفته:
    مدت عضویت: 2618 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خداوند عشق

    خداوند جان

    سلام بر خانم شایسته و استاد عباس منش و سلام بر همه خانواده عباس منش عزیز

    به نظرم بهترین قسمت این سفرنامه که تا کنون تاثیر بسیار زیادی بر روی من گذاشته آبشار نیاگارا هست .

    درسهای بسیار خوبی از آبشار گرفتم و حس و حال بسیار خوبی به من داد و حالم رو خیلی بهتر کرد .

    خداوند رو سپاسگذارم و شکر میکنم به خاطر این نعمت

    اولین درسی که من از آبشار گرفتم جریان آب بود جریان آب که یکیش نشون دهنده دائمی و فراوانی نعمت های خداوند هست

    جریان آب که یادآور فراوانی در کائنات هست

    جریان آب که نشان دهنده بودن نعمت های زیاد هست

    جریانی که فقط آرامش رو توی وجود آدم زنده میگنه و به آدم یاد میده که واگذار کنه همه امورش رو به خداوند از اینکه خالقی داریم که بیشتر از ما به فکر خودمونه و بیشتر از خودمون میخاد ما لذت بریم و بهش نزدیک بشیم نزدیکتر از قبل

    همه امورش رو به جریانی بسپاره که خداوند قرارداده در کائنات

    و در مسیر باشه در مسیری که به کائنات وصل هست همان جریان قدرتمندی که دائمی و ازلی هست

    و کافیه ما خودمون رو این جاده بندازیم جاده ای که ممکنه اولش جاده پر پیچ و خمی باشه ولی آروم آروم با کارکردن ما روی خودمون مسیر برامون واضح تر جذاب تر و شیرین تر میشه و اون لحظه هست که میبینیم زیبایی های بیشری رو لذت بهتری رو درک میکنیم از این جریان زنده زندگی و در نهایت پله پله تکاملمون رو طی میکنیم تا به هدفامون برسیم

    و وظیفه ماست که فقط خودمون رو با اون جریان وفق بدیم و وصل بشیم به این آرامش وصل بشیم به این جریان و خودمون رو رها کنیم و خودمون رو از قیدو بند ها آزاد کنیم خودمون رو از باورهای محدود رها کنیم و خودمون باشیم خود حقیقی

    مانند آب باشیم هیچ کس رو قضاوت نکنیم به رنگ نژاد دین عقاید و …… کاری نداشته باشیم و یادمون باشه همه ما برای یک چیز اومدیم توی این دونیا و زمان محدودی داریم پس استفاده کنیم از این زمان و لذت بیریم و زندگی کنیم

    از کنار هم بودن لذت ببریم

    نعمت های بسیار زیادی کنارمون هست که میتونه حالمون رو خوب کنه ما را رشد بده ما رو به آرزوهامون برسیم

    اونجایئکه آبشار مرزی بین آدمها نمیشناسه و با سخاوت کامل بدون نگاه کردن به نژاد رنگ پوست دین و عقیده بذل و بخشش میکنه

    و این یکی از نشانه های خداوند هست و چقدر فراوان هست نشانه های خداوند و چقدر زیباست نشانه های خداوند

    و چقدر نزدیک ههست خداوند

    خداوند را به خاطر همه نعمتهاش سپاسگذاریم خدایا شکرت

    با آرزوی بهترین ها برای همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    رضوان گفته:
    مدت عضویت: 2267 روز

    تا که یک روز تو رسیدی

    روی قلبم پا گذاشتی

    جاده های عاشقی رو

    تو وجودم جاگذاشتی

    زیر رگبـــــار نگاهت

    دلم انگار زیر و رو شد

    برای داشتن عشقت

    همه جونم آرزو شد

    با سلام به همه

    با تشکر ویژه از شایسته خانم بابت این فایلهای زیبای سفر به دور امریکا

    به نظرم زیبایی این سفر به تداومش هست و اینکه بخوایم یک قسمتش رو از بقیه جدا کنیم و بگیم این قسمت بهتر بود یکم سخته.

    به هر حال سلیقه ها و شخصیت ها متفاوته و بعضی ها شاید یک قسمت هایی رو بیشتر پسندیده باشند. همین اول صحبتم بگم که قسمت اول حتما خیلی مهمه چون سفر آغاز شده و باعث خلق قسمتهای دیگه شده.

    من توی این سفر تا اینجا خیلی چیزا یاد گرفتم و خیلی آگاهی ها برام یادآوری شد.

    توی یکی از فایلهای آرامش در پرتو آگاهی استاد گفتند هر آنچه که از طبیعت نباشد از خدا نیست، پس بگو چرا همه ‌طبیعت رو دوست دارند، چون از خداست و خودمون هم که از خدا هستیم

    پس دوستدار طبیعت هستیم.

    امروز من یاد گرفتم

    وقتی ثروت داشته باشم میتونم به بقیه خیر برسونم، هر پولی که خرج میکنم و نیازهای خودمو رفع میکنم، دارم به بقیه کمک میکنم.

    امروز من یاد گرفتم

    تعصب هام رو کنار بذارم، حسادت نکنم

    امروز من یاد گرفتم

    خداوند طبق کانون توجهم من رو هدایت میکنه پس هر لحظه باید مراقب باشم ببینم دارم به چی توجه میکنم

    امروز من یاد گرفتم

    که وحدت زیادم سخت نیست. به آدمهایی که نمی شناسم حس خوب داشته باشم، به خوبیهاشون توجه کنم، چون همه ی آدمها پاره ای از خداوند هستند، فارغ از زبان و دین و ظاهر ..

    امروز من یاد گرفتم

    اقدام برای حل مساله، حلش رو آسون میکنه.

    امروز من یاد گرفتم

    نعمت های خداوند بیشمار است. زیبایی هایی که خداوند خلق کرده بی نهایت است. خدایا شکرت بابت اینکه امروز تونستم با نعمت بینایی و شنوایی که به من دادی مقداری از این نعمت ها رو درک کنم. صدای پرنده ها و جیرجیرکها و طبیعت همه جا هست باید اینو باور کنم تا بتونم ببینم.

    امروز من یاد گرفتم

    بدون طی کردن تکامل نمیتونم به موفقیت برسم. مثل پروانه ای هستم که اگه من رو از پیله بکشند بیرون میمیرم، چون اجازه ندادند که قوی بشم.

    امروز من یاد گرفتم

    میشه زندگی رو ساده گرفت و رقصید. میشه هر لحظه به عزیزان ابراز محبت کرد.

    میشه هر لحظه یه زیبایی پیدا کرد و بهش توجه کرد و تا خود خود مرگ شاد بود.

    خب حالا اگه بخوام بگم کدوم قسمت رو انتخاب میکنم باید بگم که من عاشق آبشارم. عاشق بارونم.

    من دوقسمت رو انتخاب میکنم.

    قسمت ۱۶ آخه من عاشق بارون و رعد و برقم.

    چقدر زیبا بود این قسمت. هر جایی که آدم میره به فکر خوراکش هم هست. بساط غذا و چای و نوشیدنی رو فراهم میکنه. خب حالا یه غذای فوق العاده میزنی بعدش یه همچین بارونی میاد و رعد و برق و خنده بابت ترس استاد و بعد میری after rain …

    من نمیدونم چرا اینجا گریه کردم! مثل بهشت بود. یعنی من پرواز کردم تا بهشت.

    همش نکات مثبت بود حتی اون آهویی که زود فرار نکرد!

    و قسمت ۲۷ آخه من عاشق آبشارم.

    وقتی قصدت توجه بر نکات مثبت باشه از هر زاویه میتونی پیداش کنی.. اگرم بخوای غر بزنی هر لحظه یه چیزی پیدا میکنی واسه غر زدن.

    من این قسمت رو بارها نگاه کردم به بعضی ها نشون دادم. قبلا یه کلیپ کوتاه از آبشار نیاگارا داشتم اما این کجا و آن کجا.

    شایسته خانوم سپاسگزارم بابت زحماتی که متحمل شدید برای ضبط این فایلهای با ارزش.

    صدای جیرجیرکها در فایل ۳۱ هم بینظیر بود.

    میشه زندگی رو ساده گرفت و رقصید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    سمانه ام گفته:
    مدت عضویت: 4051 روز

    سلام به روی ماه همه تون ……… دیروز رفته بودم آفتاب بگیرم …… دراز کشیده بودم زیر آفتاب و داشتم به درختایی اطراف نگاه میکردم ……….و اون چند ساعت فرصت خوبیه برای فکر کردن ……. من از وقتی با این سبک زندگی آشنا شدم …… اصلا حوصله م سر نمیره ……. وقتی توترافیکم فایل گوش میکنم و از اونجایی که دارم لذت میبرم از فایل گوش دادن حتی گاهی وقتی راه باز میشه شاکی میشم ههههههه …… یعنی تا این حد ههههههه اگه خانواده ام برن مسافرت ……. اگه مجبور باشم حتی چند ساعت منتظر بمونم ……. اصلا اصلا هیچی برام مهم نیست ……. من و لپ تاپم ….. من و کتابام ….. من و دفترم …… من و فکرم …… من و تخیلاتم …….الهی شکر ……….. به خاطر آدمهایی که اطرافم هستن الهی شکر ولی منظورم اینه که از تنهایی خودم لذت میبرم …… خیلی ها به خاطر اینکه بیان آفتاب بگیرن محتاج این هستن که حتما با دوستشون هماهنگ کنن که حتما با یکی باشن که حوصله شون سر نره ….. چون بلاخره باید چند ساعت اونجا باشی …… و خیلی بهتره که با یه نفر باشی که صحبت کنی باهاش و حوصله ت سر نره …. ولی من از وقتی با این قوانین آشنا شدم برام مهم نیست ….. اگه آبجیم بیاد که با هم میریم ولی اگه نیاد من خودم میرم ……دیروزم از همین روزا بود …. که من تکی رفتم استخر که آفتاب بگیرم ………. تو همون لحظاتی که دراز کشیده بودم جلو آفتاب داشتم تو سکوت به برگای درختا نگاه میکردم …….. بچه ها یه چیزی فهمیدم ……..شمام این دفعه توجه کنید …… بعضی وقتا باد که میوزه برگای درختا تکون میخورن ……. بعضی وقتا باد که میوزه میبینی انبوهی از برگای درختا دارن باهم تکون میخورن همه شون با هم میرن راست همه شون با هم میرن چپ …… گاهی باد خیلی زیاده و انگار کل شاخه ی درخت میره راست و میره چپ ……اما ……….. اما ……….. امان از نسیم ملایم ……….. وقتی نسیم میوزه تک تک برگا فقط تکون نمیخورن بلکه تک تکشون دارن میرقصن …… هر کدومشون به یه طرف میرن …. یکی راست ….. یکی بالا ….. یکی چپ …… یکی پایین ……… دیروز وقتی نسیم می وزید و میخورد به بدنم و من تو اون آفتاب به خاطر این نسیم داشتم خدا رو شکر میکردم …….دیدم برگای درختا چه قدر تو نسیم زیباترن ………. دارن پایکوبی میکنن ……… اونا جشن گرفته بودن و میرقصیدن و من تو اون گرمای آفتاب داشتم از ته دلم لذت میبردم …….. انگار هر کدوم از برگ ها فارغ از این که به برگ بقلی توجه کنه ………داره خودش تکی با خودش حال میکنه ……….. یاد آبشار نیاگارا افتادم ….. اونجا که گفتید آب بدون توجه به ملیتها …. بدون توجه به رنگ آبی و قرمز ….. فقط داره به راه خودش ادامه میده و جاریه ……….. شنیدم تو این فایل گفتید من از خوردن یه تخم مرغ ساده هم لذت میبرم ………. و حق با شماست …… منم یه روزی تو همین سایت خوندم که یکی از بچه ها نوشته بود : خدا رو شکر به خاطر پرتقال خوشمزه ای که خوردم ….. و من یه پرده از جلوی چشمام کنار رفت و فهمیدم که میشه با یه پرتقال خوشبخت بود …… من یاد گرفتم از چیزای کوچولو کوچولوی زندگیم لذت ببرم ……… که گاهی به خدا میگم خدایا اگه این حالت سرخوشی من و اگه اینجا بهشت نیست … پس کجاست ؟ ههههههه و من هزاران بار بهشت رو تجربه کردم …… اگه بهشت یعنی نهایت لذت ……… من این حس رو هزاران بار تجربه کردم ……. گاهی وقتا که بستنی شیری رو میزنم تو ظرف شیر خشک و میخورمش دقیقا همون موقع اون قدر حس خوب و خارق العاده ای دارم که با حس تو بهشت بودن هیچ فرقی نداره ……. همین دیروز که رفتم آفتاب بگیرم و داشتم تو سکوت زیر آسمون آبی خدا به حرفای خدا گوش میدادم ……..و سکوت زبان خداست ………….. و دیروز وقتی زیر نور آفتاب دراز کشیده بودم و صدای موزیک شنیده میشد ولی من چون بهش توجهی نمیکردم چیزی نمیشنیدم ………… به رقص برگها توجه کردم و تو سکوت خدا باهام حرف زد ……….. یا من با خدا ……… شایدم جفتممون با هم ………… اول من شروع کردم یا اول اون شروع کرد ……. نمیدونم ……… شاید همزمان با هم شروع کردیم ……….. شاید از اینکه همزمان با هم شروع کردیم به حرف زدن خندمون گرفته بود ………..و من با خدا خندیدم ……….. الهی شکر ……….. شب قبلش ما رفتیم به یه birthday party که من اولین بار بود اون جمع رو میدیم ……… من چند تا طرفند ساده اما کاربردی دارم ……… قبل از اینکه برم به خدا گفتم میخوام اعجاز کنی …….. و وقتی دوش گفتم و رفتم جلوی آیینه که آرایش کنم اعجاز شروع شده بود …………. به طرز عجیبی زیباتر آرایش کردم ….. به طرز عجیبی موهام خیلی سریع …… خیلی سریع ….. و واقعا خیلی سریع خشک شد و حالت گرفت ……….. به طرز عجیبی دوستم دیرتر اومد هههههه آخه من دیر آماده شدم و تو دلم گفتم خدایا منو با زمان همراه کن ………… و من سوار بر موج زمان شدم ………….. هم آرایش کردن و آماده شدنم خیلی تند و سریع شد ….. هم دوستم یه کم دیرتر اومد …… ههههههه ……. الهی شکر ……..رفتیم تو مهمونی و من مشروب هم نخوردم و حتی تو اون جمع غریبه بودم ……. ولی …….. ولی …………….. ولی امان از وقتی که از کائنات میخوای برات اعجاز کنه …….. کائنات کارشو خیلی خوب بلده و کاری میکنه که تو از تک تک لحظاتت لذت ببری ……………………..دوباره دیشب مشروب نخوردم ولی بیشتر از همه شون شلوغ کردم و بالا و پایین پریدم و خندیدم ………… با اینکه اولین بار بود میدیدمشون ….. ولی رفتیم کیک و آوردیم و شمع ها رو روشن کردم و گفتم 20 -19 – 18 – 17 – 16 – 15 ……………..7-6-5-4-3-2-1 یهوووووووووو سالن رفت رو هوا ………… دوستم میگفت لعنتی تو اولین باره این آدمها رو میبینی ولی جوری با همه میگی و میخندی و میرقصی که انگار اینا تو رو بیشتر از من میشناسن ههههههههه الهی شکر……………. و همین تفکر خوبم باعث شده من همیشه انرژی داشته باشم ……. دیدید خیلی ها بعد از مهمونی انگار خسته میشن …….. انگارمیگن خب یه تایمی شاد بودیم و رقصیدیم دیگه ………… حالا تموم شد ….. میرن سراغ زندگی عادیشون …………. که زندگی عادی این آدمها یعنی دوباره فکر کردن به ناکامی ها و کمبودها و ……… یعنی انگار ذهنشون میگه خب حالا سعی کردی شاد باشی و خودتو جلوی مردم شاد نشون بدی …….حالا دیگه الآن که جشن تموم شده …… خودت باش … به همسرت گیر بده که چرا با فلان دختر رقصید ……. حالا به زنت گیر بده که چرا بلند بلند خندید ……….. به دوست پسرت گیر بده که چرا تو مهمونی حواسش کم به تو بوده و باید میرفته برات مزه میاورده میذاشته تو دهنت ……. هههههههه ………… و مغز من اول مهمونی بهم گفت به کائنات بگو برات اعجاز کنه …….. تو مهمونی بهم گفت سمانه فقط لذت ببر و فقطططط رو نکات خوب و مثبت تمرکز کن ………. و بعد از مهمونی وقتی نشستیم تو ماشین من شیشه ماشین و دادم پایین و موهامو سپردم به دست باد و تو دلم فقط داشتم شکرگزاری میکردم و میگفتم خدایا یادم هست که هررررر کسی بهم محبت میکنه و عاشقانه نثارم میکنه کردیت و اعتبارش فقط مال تو هست ……….. و با دوستم داشتیم نکات مثبت رو میگفتیم و میخندیدیم …………… عکسامونو میدیدم ………… که انگار همزمانیها دست به دست هم داده بودن و حتی عکس های اتفاقی هم به طرز عجیبی زیبا شده بودن …………. الهی شکر…………..و من برای خندیدن و شاد بودن نیازی به الکل و هر چیز دیگه ای ندارم ……… نیازی ندارم که یه اتفاق خوشایند بیفته تا شاد باشم ………… الهی شکر به خاطر نفس های روتینم ………… که میاد و میره ……… که شش هام از اکسیژن پر میشه و دوباره خالی میشه ………… که من نفس میکشم ……….. که زنده ام و میتونم زندگی کنم و فرصتی داشته باشم واسه تجربه ی چیزای جدید …………. یه چیز جالب بگم …….. شنیدم استاد تو این فایل میگه من وقتی به این موفقیتها رسیدم دیگه نرفتم به اون آدمهایی که مسخره م میکردن بگم ببینید من بلاخره به این نتایج رسیدم ……. دیگه حتی به اون آدمها فکر هم نکردم ………….. بله همین درسته …………انگار وقتی مدارت عوض میشه جهان تو رو از خیلییییی از آدمها جدا میکنه و اون قدر مدارت تغییر کرده و تو پخته شدی و تو رو خودت کار کردی و تو دنیات بزرگ و بزرگتر شده که اصلا برات مهم نیست بری خودتو به دیگران ثابت کنی …………. و درستش هم همینه …………… و اگه این طوری رفتار کنیم یعنی راه درست رو داریم میریم ………….. الهی شکر ………………… الهی صد هزار مرتبه شکرت ………………….شاداب باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    ارمان مشایخی گفته:
    مدت عضویت: 3616 روز

    من از قسمت ۱۴ سفرنامه خوشم اومد چون این هدایت ها و نشانه بارها توی زندگی من رخ داده وقتی این قسمت نگاه میکنم تمام وجودم به وجد میاره باعث میشه که با ایمان بیشتر به خداوند والهامات دل بسپارم همیشه بحث الهامات خیلی دوست داشتم همیشه سعی خودم کردم به الهامات عمل کنم

    اینکه همیشه در زمان مناسب و در مکان مناسب باشی برای من تو کسب کارم و روابطم هر روز برام تکرار میشه اینکه وقتی جای میرم برای یکار دیگه با فردی روبرو میشم که آدرس مغازه ازم میگیره و باعث ثروتمند شدن من میشه

    تو قسمت ۱۴ خیلی خوب خانم شایسته درمورد ثروتمندان صحبت کردن و اینکه توضیح میدن که ثروتمندان چه کمکی کردن برای درست کردن پارک باعث خیر به انسان ها میشن و اینکه مردم خود این کشور کمک کردن دیگر مردم از این پارک ها استفاده کنن

    …….

    من اون قسمتی که اون خانم شما دعوت کرد خیلی دوست دارم وقتی مادر اون خانم دیدم کلا باورهام در مورد سلامتی شکست که آدم تو اون سن بخواد با ار وی سفر کنه مخصوصا اون قسمت که پورشه بود

    دلت را به دلِ خیابان بزن

    با بیخیالیِ جاده همراه شو …

    فراموش کن روزهایت چطور گذشت ،

    مهم نیست

    قرار است چه اتفاقاتی بیفتد ،

    و مهم نیست

    چقدر مشغله رویِ هم تلنبار شده

    روزهایِ رفته را به بادِ فراموشی بسپار

    و روزهایِ نیامده را به خدا …

    چای ات را کمی آرام تر و سرخوش تر از همیشه بنوش ،

    جوری که سقفِ دنیا هم اگر ریخت ؛

    آب در دلِ لحظه هایت تکان نخورَد ..

    آدم نیاز دارد گاهی عینِ خیالش نباشد ..

    آدم نیاز دارد برای یک روز هم که شده ؛

    به خاطرِ خودش نفس بکشد .

    ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    حسین حاتم خانی گفته:
    مدت عضویت: 2671 روز

    سفر نامه زندگیه منو تغییر داد با این فایل کلی اشک ریختم …. می خوام میشود هر روز کلی مشتری جدید میاد از سرتا سر جهان …کلی ازم خرید میکنن … من از عرفان خوشم میاد (رپر) باورتون نمیشه دوست یکی از مشتری ها بود جلوم درومد دیدمش بغل کردیم همو …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2411 روز

    ببخشید من بک نکته ای رو جا گذاشتم که بگم و یک سوال ؟؟؟؟ خانم شایسته عزیز در فیلم قسمت سی و دوم پشت پرده … وقتی از آروی رفتید بیرون در دلشب چرا هیچ چراغی در این پارک روشن نبود؟؟؟ با این امکانات عالی که داشت برام جای تعجب بود که چراغی برای روشنایی محوطه وجود نداشت … ممنون و پاینده باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2411 روز

    س.درود فراوان به آقای عباسمنش استاد عزیز و خانم شایسته که جا پای استاد گذاشتن و مایک عزیزمون… از اینکه همسفر شما عزیزان شدم واقعا از خداوند ممنون و سپاسگذارم که در مدار این سفر خوشحالی و شادی هدایت شدم … من اینقدر این فیلمهارو میبینم که نمیدونم بگم کدامیک از این فیلمها قشنگتره یا کدوم بهتره !!!!چون هر کدام از این فیلمها بنوبه خود دیدگاه منو نسبت به هر موضوعی هدایت میکنه .اینکه از اون فیمهای اول که قرار بود یک روز دیرتر سفرتونو آغاز کنید ولی بنا به هدایت و تصمیم استاد یک روز زودتر این سفرو آغاز کردید که این خودش نشان دهنده این بود که بقول استاد در زمان درست و مناسب و مکان درست و مناسب هدایت شدید که این همه شرایط و درست و مناسب با افراد درست و مناسب هدایت شدید واقعا احساس برانگیزه حتی منظر بودن برای اینکه میز رستوران خلوت بشه و نوبت شما بشه که هدایت بشید که دوستانتونو ببینید هم به جشن وشادی ورقص وآواز و فضای زیبا و بهتری هدایت شوید واقعا برای من نتایج بسیاری رو در بر داشت که بقول استاد همه اتفاقها خیر و خوبیع و اصلا اتفاق بد وجود نداره و برای من یک باور بزرگ شده که هر اتفاقی در زندگی خودم ویا یا هر کس دیگری را میشنوم برای من این دیدگاه ایجاد کرده که همه و همه خوب عالی است برای تکامل بهتر وبهتر ….وجالبع که فقط وفقط خبرهای و زیباییها رو میبینم مثل همین فیلمها که خانم شایسته اینقدر باعشق و زیبا تدوین میکنن وحتی در فیلم آخرتون که استاد در اون شب وپشت پرده توضعیات جاجع ای را دادن بخصوص در مورد لباسشون که داشتن یا نداشتن واقعا اگر سو تعبیری هم شده بود برطرف شده . استاد از اینکه اینقدر به نکات ریزبین هستین جای تحسین داره ویا در مورد چمنها که گفتین تمام اینها بطور مداوم چمن زنی میشه که برای من مدام سوال بود که چطور در این ابعاد وسیع این چمنها مرتب هستن و یا صندلی قرمز خانم شایسته کنار یک سنگ بصورت قلب هدایت شده بود اینها همش نشونه ای برای عشق و زیبایی رو برام داشت واقعا تمام این تصاویر ی که مثل یک تاریخ موصق بجای گذاشته شده بدون هیچ دستکاری ….. یعنی خود واقعیت اصلع اصل هستش …حتی آشپزی های پیکنیکی خانم شایسته و یا قهوه درست کردنشون و تمیزی و نظافت داخل آروی که برام باز سوال بود که اینقدر باز برام همیشه سوال بود یا آهنگهای روی متن فیلم که متناسب با موضوع فیلم در نظر گرفته شده و یا اون پروانه های زیبا که نشان از قدرت بینظیر خلقت خداوندرو حکایت میکرد وهمینطور آبشار بینظیر نیاگارا و یا اون معماری اوگانیک واون خانم کتی که در دیدگاههای فبلیم کلی از این فایل تعریف کرده بودم که بامادرشون زندگی میکردن و شمارو دعوت کرد به منزلشون و شمارو میهمان خودشون میدونستن و شیرینهارو حساب کردن و از این که تحقیق میکردن در مورد آروی که با مادرشون برن سفر و نکته دیگه ای که منو جذب کرد این بود ثروتمند بود یعنی نشان دهنده این باور بود که در مدار ثروت بودن یعنی ملاقات با افراد و شرایط افراد ثروتمند اوضاع درست ومناسب وروابط تحسین برانگیز افراد ثروتمند خدایا شکرت که منو به سمت این دیدگاها هدایت کرد …مینطور خانم بوولی گه گلهای بسیار زیبا همنوا با دیدگاه مذهبی شو در هم آمیخته بود و بعد که شمارو به رستوران و باغ اورگانیک خوبی هدایت شدید که واقعا میشه گفت دستی از دستان خداوند برای شماها و ما بودن واقعا برای همه این نشانه ها وهدایتها سپاسگذارم … یکی دیگه از این فیلمهایی که خوشم اومد همین فایلقسمت سی ام بود که به این رستوران و میوه های محلی بود ونکته ای منو خیلی خوشحال کرد رابطه بسیار صمیمانه و احترامی که برای مادرشون قایل بودن و تمام وسایلی قدیمی مادرشونو قدر دان بودن … من مادرمو قبل از عید سال 98 از دست دادم وچقدر غفلت داشتم از مادرم وبا دیدن این فیلم علاوه بر نکات بسیار زیبا و مثبتی که داشت این دیدگاه برام ایجاد کرد که هر چیزی را باید ازش نهایت لذت و ببری و قدر دادن همین لحظه های بظاهر کوچک باشیم چون همه چیز زود میگذره و زود تمام میشه خدارو شکر گذارم که منو بفکر انداخت علاوه بر تحسین این خانم برای احساس متعهد بودن به روابط خانودگی و دوست داشتنی های مادرشون و روابط بسیار صمیمانه اشان با شما و رسوندن شما به استیک پارک چقدر احساس جالبی رو در بر داشت.. فایل قسمت پانزدهم شما برام خیلی خیلی جالب بود که شب به پارتی همسایه تون دعوت داشتین وکلی از مراسم این میهمانی وطرز تفکرشون و برامون توضیح دادین ودر آخر اون خانم برای بدرقه اتون بسمت شما اومد و کلی از روابط شما سه نفر و تیشرتاتون تعریف وتمجید کرد و عکس یادگاری گرفت و اون انتخاب بینظیر خانم شایسته از اون آهنگ زیبایی که بعد از خداحافظی از اون پارک روی متن گذاشتن که در دیدگاه قبلی ازشون سوال کردم که اسم خواننده و اسم اهنگشو بگید که من بتونم دانلود کنم البته من زیاد آهنگ گوش نمیدم ولی تمام آهنگهای این فیلمهارو دوست دارم همینطور خواندن شعر ها ی آقای عباسمنو که با این شعرها وآوازها و شیطنعتشون منو بوجد میاورد خدایا شکرت شادی های شماها برای منم شادی و خوشحالی آورده وهمش در جاهایی حضور دارم که شعرهای ایشونشو میذارن و میخونن کهم باعث شده هیچکجا از شماها قافل نشم خدایا صد هزار مرتبه شکرت همچنین راهبر واستادی داریم خدایا شکرت … خانم شایسته عزیز وآقای عباسمنش عزیز به جفتتون تبریک میگم برای این همه حسن وسلیقه تون واز این که آقای عباسمنش در فیلم آخرشون توضیح خیلی مسایل و دادن نهایت تشکرو میکنم بخصوص بخاطر غرغرهایی که برای فیلمبرداری میزدن ودر نهایت باور این تغییرو در خودشون ایجاد کردن که با تصویر زنده تصویر سازی بیشتری در ذهن و جسم وجان وروح وروان خانواده صمیمی عباسمنش میشود ایجاد کرد خدایا شکرت.. ببخشید صحبتهای من خیلی طولانی شد ولی واقعا کمتر این نمیشد بنویسم تازه من کلی بنظرخودم صحبتهامو کوتاه کردم .. میدونم دوستان دیگر این خانواده خیلی بهتر وقشنگتر از من راجب مسابقه دیدگاه های جالبی گذاشتن ولی خوب منم یقول استاد یاد میگرم که چگونه باشم بهتر میشم وبا خوندن کامنت بروبچه های سایت سیر تکاملی ام را طی میکنم .. فایل پانزدهم و خانم کتی و فیلم قسمت سی ام بسیار بسیار برام جالب بود هر چند انتخاب کردن برام بسیار سخت بود و بنظرم مسابقه چالش برانگیزی رو برامون در نظر گرفتید . از زحمتهای فوق العاده شما استاد عزیز و خانم شایسته گل که با عشق تمام جا پاهای استادرو به تصویر گشیدن نهایت سپاسگذاریرا دارم دوستون دارم .. خدایا سپاس سپاس سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2424 روز

    بانام ویادخدای مهربان آغاز میکنم:با سلام خدمت استادعباس منش عزیزوخانم شایسته گرامی ومیکاییل گل،وهمه عباس منشی های دوست داشتنی عاشق همتونم ،این سفرنامه ودوره۱۲قدم همش درس برامون بوده واگربخوام توضیح بدم کل این سفرنامه مفیدوموثربوده واسه کسانی که درمداردرست باشن وتمرکزبرنکات زیبایی ومثبت داشته باشندبه نظرمن واردحاشیه نبایدشدواززیبایی هالذت بردهرانسانی روفارغ ازهردین ومذهبی وباهرپوشش وسلیقه ای به عنوان تکه ای ازوجودخداوندپذیرفت ودوست داشت،آموزه های استادمصداق همون چاه عمیقی هستش که تهش معلوم نیست وماهرثانیه باگوش وتماشاکردن این سفرنامه کشفیاتی جدیدبدست میاوریم ،من مهدی کیمیایی به همراه همسرم هم مداروهم فرکانس شماهستیم وبابت بودن این دستان قوی وعالی واین مسیرسراسرعشق وزیبایی ازخداوندبزرگ سپاسگزاریم،میخوام ازاین جا شروع کنم که بابام همیشه این شعرروبرام میخوندومن متوجه مطلب اصلی شعرنمیشدم تااینکه برای اولین باربافایل ( فقط روی خداحساب بازکن ) ازاستادعباس منش آشناشدم ومعنی این شعررودرک کردم شعراین بود:در جهان چون حسن یوسف کس ندید،حسن ‌آن دارد،که یوسف آفرید.تااون روز که تقریبا یک سال ازش میگذره من همه نعمتهاوکمک و کارهایی که برام انجام میشدروازمردم می دیدم وخداروفراموش کرده بودم و تازه درک کرده بودم که چه ظلمی به خودم کرده بودم،واین درست نقطه عطفی درزندگی من شدوشروع کردم،ما،منظورم منوهمسرم که ازیک سال پیش بااستادوآموزه های ایشون آشنا شدیم انگارمتولدشدیم واصلازندگی برامون بهشت شده دوره عشق ومودت ،هدف گذاری ،عزت نفس،کتابهای استاد،وتضادهاروتهیه کردیم وبسیاردوره های استادبرامون عالی ومفیدبوده واین مبلغی که هزینه کردیم بسیارارزون بوده براساس دستاوردهایی که ازدوره هابدست آوردیم و چندین برابرش واردزندگیمون شده ،و الان هم با دوره ۱۲قدم که به گفته خانم شایسته معجون تمام دوره های استادهستندهمراه شما هم فرکانسی های عزیز هستیم به نظر من اسم بچه های دوره ۱۲قدم روباید(گردان چریکی وضربتی) استادعباس منش گذاشت،چون تکمیل کننده تمام دوره های استادهسته ، چون این دوره واقعا متفاوته و هرکدام ازماکه آموزه های این دوره روبه کارببندیم مطمئنم و ایمان دارم که درتمام زمینه زندگی اعم از:

    عشق و روابط

    سلامتی

    وثروت

    و سعادت

    دردنیاوآخرت

    حتماخواهیم رسید،من خودم و همسرم که پول خریدقدم اول روهم نداشتیم وازخداخواستیم که اگرماآمادگی شرکت دراین دوره روداریم خودت برامون جور کن و الان هم که قدم ۵ روخریدیم به قول استادنمیدونم خودش ازیک جایی جورش کرده برامون وخریدیم، خوب بریم سر اصل مطلب و۳۲سفرنامه از۳نفرعزیزی که باهم همدست شدند که خوب وعالی زندگی کنن و جهان روجایه زیباتری برای زندگی برای همه انسانهایی که هم مداروهم فرکانس خودشان هستندکنند،واینم برخوردمااعضای سایت باتضادهاتوی زندگی بوده برخوردکردیم وخواسته هایی درماشکل گرفته تاالان که دراین جایگاه هستیم وازاین آموزه هاداریم استفاده میکنیم برگشته ،برای باره چندهزارمه نمیدونم …… والاشمارش از دستم دررفته من هرثانیه خداوندروبابت این دست خوب از طرفش سپاسگزارم ،من سفرنامه هارونگاه کردم و هرلحظه به لحظه این ۳۲سفرنامه عشق ودرس و آگاه شدن به قوانین جهان هستی هستش،من ازخداآسونی خواستم وآسونم کرد برای آسانی هاازگیراومدن یک جایه پارک آسون سپاسگزارش بودم وازخونه۲۰متری اجاره ای در کرمان تا رسیدن به خونه ۱۰۰متری در منطقه پونک تهران شروع از قدم اول و نتیجه گرفتن درقدم چهارم چون تمرکزکردیم باهمسرم به نکات زیبایی در اون منطقه،باورامون روراجب خونه و مهاجرت به تهران درست کردیم نوشتیم وتجسمش کردیم الانم همون شده یک خونه با تمام امکانات رفاهی مرکزخرید،باشگاه،مدرسه دخترم،مهددختردومم،اصلاازخیابون هم نمیخواداون طرف بریم دم در خونمون خدایاشکرت اینا همش ورودی مالی هسته به خداحتی یک میلیون کرایه ماشین واسه حمل اثاثیه به تهران دادم برگشت تو حسابم یعنی به قول استادمفت مفت مهاجرت کردم ، ازیک توجه کوچک همسرم به من و سپاسگزارش بودن ازخداوند دیدن فرزندانم وسپاسگزارخداوندبودن بابت داشتنشون تا زندگی سراسر عشق ومودت همش باتوجه به زیبایی های جهان هستی وبه قول استادسعی کردم سپاس گزارهمین لحظه باشم و آسان شدم برای آسانی ها،همین آخر هفته ای که گذشت وقتی خانم شایسته عزیزسفرنامه آبشارنیاگاراروباعشق به تصویرکشیدمنوهمسرم نگاه که میکردیم بدون هیچ کینه وحسادتی لذت بردیم وبرای استادوخانم شایسته ومیکاییل عزیزدعای خیروبرکت وسلامتی کردیم تاماهم به آبشارهمدان درگنج نامه هدایت شدیم وهمچنین ازغارعلیصدردرهمدان هم بازدیدکردیم،و بازهم زیبایی و قدرت ونعمات خداوندرودیدم،به قول استادبایدطرزفکرمون عوض بشه نیازبه هیچ زوربازووقدرت فیزیکی نیست،هر اتفاقی که برامون میفته نتیجه افکارخودمونه،بچه ها اجازه بدیدافکارجدیدوباورهای جدید ساخته بشه توذهنتون و کانون توجه تون به همون سمت مثبت و همون صدق بالحسنی بره، ماکافیه فقط یک مساله کوچک از جهان هستی رو حل کنیم وبه ثروت برسیم،من به این نتیجه رسیدم توی دوره ۱۲قدم بایدهرآنچه که از گذشته به ما رسیده ازذهنمون پاک کنیم وبه استادعباس منش اعتماد کنیم و نتیجه رو ببینیم وفقط بگیم خدایاشکرت بابت تموم نعمت های خداوند،ودستانی که برای کمک و هدایت مافرستاده،خیلی هم طولانی شد ولی خدامیدونه که یک هزارم درصدازلطف و عشق خداوندروکه درزندگیم جاری کرده رو نتونستم بگم وفقط بایدتمرکزکردبرنکات مثبت ذهن روازهرشنیده و دیده از گذشته پاک کرد،باورهای جدیدساخت وتجسمش کرد، وبراش هم قدم برداشت مثل ماخدامیدونه که هنوز نه خونه دیده بودیم ونه می دونستیم چطوری بایدرفت ولی باهمسرم باتوکل به خداداشتیم جمع میکردیم هرروز وسایلمون رو،ومیگفتیم خودش درست میکنه به همین سادگی،ودرپایان برای کل گروه تحقیقاتی عباس منش ازخوداستادگرفته تاتمام اعضاسایت دعای همیشگی استادرومیکنم آرزوی شادی وسلامتی وخوشبختی و سعادت وثروت دردنیاوآخرت دارم ،به امیددیدارهمتون درکالیفرنیای آمریکا با گردان بزرگ استادعباس منش،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    ارسلان دانشمهر گفته:
    مدت عضویت: 2855 روز

    به نام خدا و با سلام به خانواده بزرگ عباسمنش. تاثیر گذار ترین قسمت این سفر نامه که حقیقتا در عمق وجودم رخنه کرد و بشدت خواهان تجربه آن شدم قسمت سی و یکم بود این قسمت. سرشار بود از آگاهی. آرامش وصف ناپذیر. حس امنیت فوق العاده. خلوص بی اندازه در ضبط آن چه در حال اتفاق بود، رابطه عاطفی فوق‌العاده بین استاد و خانم شایسته که منو یاد دوران کودکیم انداخت که چقدر بی ریا و خالصانه اطرافیانمان و هم بازی هایمان را دوست داشتیم. آنجا که چشمان استاد از این رابطه زیبا برق میزد و احساس رضایت و لذت از اون رابطه کاملا مشهود بود. حس میکردم که اون گفتگو بین دو نفر نیست، تک تک ما هم که این سفرنامه را دنبال میکنیم هم حضور داشتیم در اون گفتگو و اساسا مخاطب اصلی ما بودیم. اوج آگاهی این قسمت و جالبترین آن زمانی بود که استاد گفتند کسانی که بطور مستمر این برنامه ها رو میبینند هم فرکانس با ما هستند که این سخن استاد هم موجی از شادی در وجودم ایجاد کرد که خدایا شکرت که من هم با این سه نفر هم فرکانس هستم چرا که تمامی قسمتهای این سفرنامه رو با شور و شوق دیده و دنبال کرده ام، همچنین بنظرم میرسید که شما در امن ترین نقطه دنیا قرار گرفتید در اون لحظه، و چیزی که اینو ثابت کرد بیرون رفتن خانم شایسته در اون نصف شب بود که حتی اشاره کردن که وقتی در کنار استاد هستم از هیچ چیزی نمیترسم ولو اینکه خرسی در نزدیکیم باشد و در آخر با نمک ترین لحظه فایل اونجا بود که استاد پنجره ار وی رو بالا میزنه و میگه عاشقتم، نفس. از نظر من زیبا ترین و دل انگیز ترین قسمت این سفر نامه قسمت سی و یکم بود. مرسی پاینده باشید. ممنون از همه کسانی که این مطلب رو میخونن و نظر میدن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: