سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

1381 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرضيه ابدالى گفته:
    مدت عضویت: 2582 روز

    وَیییییییییییییییییییییییییسیسسسسى ??

    استاد چه هدفى داشتید از این ایده ؟؟؟؟ هر چه بود!!!! زیبا و اثر بخشه ?

    باید پارو نزد ….

    باید دل رو به دریا داد….

    خودش میره هر جا دلش خواست ….

    بدونْ ساحل همونجاست ….

    سلااااام که نام خداوند ست و سپاس الهى بر خودش که یگانه و اَحد و صمد ست

    سلاااااام بر استاد ایده پرداز و مریم بانوى زیبا اندیش و مایک نازنین و همفرکانسى هاى عزیز که در یک مدار قرار گرفته ایم ، ان شاءالله خدایا شکرررررت ?

    خدایا عاشقم عاشقترم کن خدایا شکرررررت ?

    و عاشق تمام جهان هستى : به جهان خرّم ازآنم که جهان خرّم از اوست

    عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست خدایا شکرررررت ?

    از موقعى که این شعار رو سرلوحه ى زندگى خود قرارداده ام به آرامش عجیبى رسیده ام ان شاءالله با ادامه دادنش و رها شدن و نچسبیدنها و مقاومت ها رو هر روز کمرنگ کمرنگ کردن به خودِ خودش وصل شم همون توحید ناب و خالص خدایا شکرررررت ? همیشه اشکهاى شوق شما استاد عزیز رو بر پهناى صورت تون در بندر عباس با چنگ زدن به ریسمان الهى در نظرم مجسّم ست و من هم بارها و بارها این شراب الهى رو مى نوشم و اشک شوق مى ریزم و غرق مى شوم خدایاشکرررررت ?

    و سعى مکنم در صلح با خداى خود و خودم و اطرافیانم باشم خدایا شکرررررت ?

    بقیه با خود اوس کریمه ? و میاد ، چون مى فرماید :

    هر کس تقواى الهى پیشه کند ، خدا او را کفایت مى کند و خداوند راه نجاتى براى او قرار مى دهد و او را از جایى که گمان ندارد ، روزى مى دهد و هر کس بر خدا توکّل کند ، خدا او را کفایت مى کند و خدا فرمان خود را به انجام مى رساند ، همانا خدا براى هر چیزى اندازه اى داده ست . سوره طلاق آیات ٢ و ٣

    و امّا سفرنامه ى ٣١ شماره اى

    ( آیا سِیر نکردید در زمین که بنگرید که چگونه بود انجام کار آنان که بودند بیش از ایشان و بودند سخت تر از ایشان و توانایى و نیابد خدا که عاجز کند او را هـیچ چیز در آسمانها و نه در زمین ، بدرستیکه او باشد داناى توانا .. سوره فاطر آیه ۴۴

    از اوّل تا آخر دوباره این سفرنامه ى تصویرى و صوت زیباى مریم جان مهربون رو دیدم و شنیدم و ٣٠ صفحه ى بزرگ نُت بردارى کردم و٢ روز وقت گذاشتم وکلّى لذّت بردم چون درمانگرهاى من توصیه مى کنند که فقط روى روحیّه ام کار کنم و شبانه روز سپاسگزارى خداوند رو بجا آورم و من براى دل خودم این سفرنامه رو با عشق و انگیزه و شادى فراوان و اجراى صحنه هاى نشاط آور خود را در اون فضا و حال و هوا احساس کردم و همراه شدم خدایا شکرررررت ?

    کدامین مسیر زیبا رو انتخاب کنم هر کدام زیباتر از قبل و همه دریا بیکرانى از لطف الهى ? بقول مریم بانوى نازنین باید رها شد و به هیچکدام نچسبید چون هر چه رو به جلو مى روى زیبایى هاى بیشترى در انتظارت هستند خدایا شکرررررت ?

    و امّاااااااااا

    ١- حرکت از تمپا ایالت فلوریدا در نقشه ى امریکا و کُره ى کوچک مون زمین ???

    ما هم یک ماه و اندى ست که چمدانها رو بستیم و همسفر شماییم ?

    سفر همه ى ما رو رهاى رها کرده از همه چیز و همه کس خدایا شکرررررت ?

    ٢- سفر به سمت جوزجا هستیم و جایى براى پارک rv محلّ بسیار بزرگ

    پارک تفریحگاه روزولت رئیس جمهور اسبق امریکا ، چه زیباست!!!! همه جا از آسمان آبى و ابرهاى خاکسترى و درختان سر به فلک کشیده و پرندگان زیبا و همه جا سرسبز و عالى و سنجاب و تهیه غذا و سِرو آن خدایا شکرررررت ?

    ٣- اینجا بعضى ها rv دارند و عدّه اى چادر زدند و مردمى مهربان که دیدنشون ذوق و شوق زیادى رو بهمراه داره و دو چرخه سوارى و تهیّه غذا و سِرو آن دیدن نژاد هاى متفاوت که هر کدام زیبایى خاص خودش رو داره و خوردن هندونه با همسایه پشتى و خداوند خودش مارو هدایت مى کند و این جهان فرکانس هاى مارو به تجربیات تبدیل مى کند . خدایا شکرررررت ?

    ۴- به شهر آتلانتا عازمیم با جاده اى بسیار زیبا و دیدنى rv پارک میشه و براى خرید به فروشگاه میریم همه چیز بسته بندى و عالى و در اونجا استیک گوشت با تخم مرغ مخلوط شده و مخلّفات دیگه سِرو میشه و بعد به طرف چرخ فلک و سوار شدن بر آن که تمام شهر با برجهاى سر به فلک کشیده زیر پا قرار دارند خدایا شکرررررت ?

    ۵ – استاد از آمازون تصفیه آب سفارش دادند و از آب رودخونه پر مى کنند و فیلتر آنرا تصفیه و نوش جان مى نمایند این هم نتیجه ى فراوانى و تکنولوژى و شیشه شوى ماشین که بسیار عالى و کاربردى ست ، همسایه جدید قایق دارند در ضمن اینجا مکان هایى آماده شده براى دفع فاضلاب rv فکر همه جا رو کردن ، آفرین بر این همه پیشرفت و نو آورى خدایا شکرررررت ?

    ۶- جاى بسیار زیبا چند هکتارى دیگر که همیشه رؤیاى استاد بوده و حالا محقّق شده جایى ست شخصى همه براى بازدید مى آیند لاین دوچرخه سوارى ، هتل ، دریاچه ى زیبا با ساحل عالى ، سینما ، پیاده رو ، قدم به قدم این کشور زیبایى و تمیزى و اختراع و اکتشاف و پیشرفت ست ، جایى که استاد و مایک عزیز کشف کردند و نقاشى کشیدن مایک دو سر جغد و استاد قورقابه ، مجسمه ، گلکارى ، سالن هاى زیبا با موزه ى حیوانات خشک شده ، استاد دررانندگى با rv آواز میخوانند و همخوانى مى کنند زیر آسمان نارنجى و قرمز و زیبا و جاده ى بسیار سرسبز و عالى ، همین روزا اى خوشگله میام به خواسِگاریت ? خدایا شکرررررت ?

    ٧- جاى کوچک دیگرى پیدا شده با جاده ى باریک و درختان زیباى دوطرف و فروشگاهى که همه تصویر پروانه روى اجناس ش داره و محلّى که از داخل کرم ها پروانه هاى زنده و زیبا با رنگهاى گونه گون بیرون میایند و برروى گلها و درختان مى نشینند و بسیار لذّتبخش مثل امسال ایران که همه جا پر از پروانه شده بود و هرگاه ما تکامل خودرا طى کردیم مانند پروانه ها از پیله و کِرم خود بیرون میاییم و آزاد ورها پرواز میکنیم خدایا شکرررررت ?

    ٨ – محلّ دیگرى که بازدید از کارخونه ى کوکاکولا بود و همه تو صف ، نعمت و فراوانى و ثروت مشاهده میشد و به همه ى زبانها به بازدید کننده ها سلام میکردند همه وسایل با شیشه کوکا و عکس کوکا تزیین شده بود استاد یک سطل زیبا با مشورت مریم عزیز براى لباسهاى کثیف خریدند و جشن و رقص و پایکوبى بود و شادى ، شادى شادى میاره ? همه با یک لیوان نوشابه رو تست مى کردند و به هر کسى یک قوطى نوشابه میدادند خدایا شکرررررت ?

    ٩- روستایى بود بسیار زیبا با جاده اى باریک و سرسبز و رودخونه اى که آبى بسیار سرد و هوایى عالى و فرحبخش ، بسیار دنج بقول استاد اور جینال و اصل امریکایى که منظره ى منطقه ى یاسوج محلّه ى قبلى پدرشون رو تداعى کرد با صداى شرُشرُ آب و سنگهاى زیباى داخل رودخونه ، غذا آماده شد مرغ سرخ شده و سِرو شد از پل زیبایى که روى آب بنا شده بود استاد رد شدند با تمام مناظر زیباى اطرافش خدایا شکرررررت ?

    ١٠- ایالت دیگرى ست استاد مشغول آماده کردن برق rv و مایک عزیز مشغول روشن کردن هیزم هاى خیس که بارون باریده و باید راهى براى روشن کردنش پیدا کند وبالاخره هر دو استاد و پسرشون موفّق میشن و بنا به گفته مریم جان دو مسأله رو آموختیم ١- اینکه داستان زندگى همین ست . ٢- در زندگى هیچ مسأله اى نیست مگر اینکه ظرف وجودمون بزرگ میشه و اعتماد به نفس مون بزرگتر و ما رشد میکنیم . صبحانه ى حرفه اى تخم مرغ و بعد آهنگ درخواستى استاد در rv و همخوانى خدایا شکرررررت ?

    ١١- محلّ دیگرى که بزرگترین رستوران رو در ایالت جورجیا داشت جایى که مردم در فضاى باز و پارک ها براى به رقص و پایکوبى و شادى و موسیقى براى استقلال امریکا به استقبال رفته بودند همه براى خودشون خوراکى هاى ساده آورده بودند ولى شادیییییییى فراوان ?خانمى به مریم جان گفت چرا فیلم میگیرى ایشون توضیح داد هر جا شادى مى بینم ثبت میکنم و در آنها انگیزه براى شادى بیشتر ایجاد شد و بعد استاد بطرف یک رستوران ایرانى و سِرو جوجه کباب با پلو و مخلّفات خدایا شکرررررت ?

    ١٢-و استاد از عزیز دل بخاطر خوراکى که تخم مرغ نیمرو و مخلّفاتش است سپاسگزارى مى کنند که روى نان تُست با فنجان قهوه ، بعد لباسها رو در rv مى شویند و بعد وسایل نظامى که استاد و مایک عزیز در کنار جاده یک نیزه استاد براى چال کندن زمین و پشه کشتن و یک چاقوى ضامن دار مایک و فیلم اون وسایل هم نشون داده شد خدایا شکرررررت ?

    ١٣- در اینجا دوچرخه ها باد میشوند با دستگاهى که به ژنرال موتور وصل ست و اینجا اینترنت نیست ولى با پیگیرى استاد از دیوار خونه اى اینترنت مى گیرند و فعالیْت شروع میشود و بعد رودخونه اى ست دراونجا که اسبها قطارى مى روند اسبها رو اجاره میدن

    چه اسبهاى زیباییییییییى !!!! و استاد صندلى ضد آب مشکى که رنگ عشقه و عزیز دل قرمز که سنگى شبیه قبل کنارش در رودخونه ست مى نشینند و از امواج آب و هواى عالى لذّت مى برند و مایک هم با دیگران با تیوپ هاى بزرگ داخل روخونه با جریان آب آزاد و رها رو به جلو خدایا شکرررررت ?

    ١۴- اینجا پربازدید ترین نشنال پارک امریکاست که اصلاً استیت پارک براى rv پیدا نمیشه ولى با هدایت الهى و راهنمایى مریم عزیز تو سایت رفتن و به لطف الهی معجزه آسا یک جا خالى شد و از چهارم تا ششم رزو کردند در حالى که همه از یکسال یا دو سال پیش براى این مراسم رزو میکنند این نشنال پارک توسط خیّرین ساخته شده و راکفلر که چند میلیارد دلار کمک کرده به دولت و دانش آموزان چند میلیون دلار براى ساختن این نشنال پارک و مالیاتى که مردم پرداخت مى کنند و بچه هاى تا ١٨ سال که مالیات نمى تونند پرداخت کنند به آنها آموزش از نگهدارى طبیعت و برنامه هاى دیگر که اگر نمیدونم مدال یا چیز دیگرى بگیرند حتّى ورود به دانشگاهاى معتبر رو پیدا مى کنند خدایا شکرررررت ?

    ١۵- جمعى از همسایه ها دراین نشنال پارک پارتى گرفتن استاد و خانواده شون رو دعوت کردن خیلى مهمانى ساده برخلاف ما ایرانیها و فقط بیشتر گپ مى زنند و شادى مى کنند و بیشتر با هم آشنا مى شوند . خدایا شکرررررت ?

    ١۶- دوباره حرکت به مسیر جدید استراحت کوتاه ، غذا خوردن و از طبیعت لذّت بردن غذا ته قابلمه مرغ که پخته شده و برنج آبکش شده روش ریخته شده با گوجه فرنگى حلقه شده دم کشیده و در طبیعت روى میز و صندلى ها نشسته و سِرو میشود بارو ن شدید مى بارد rv و ماشین ها شسته شدن و بعد بارون قطع میشه هواى بسیار تمیز و لطیف با دوطرف جنگل پوشیده از خزه و درختان بسیار زیبا و دیدن آهو خدایا شکرررررت ?

    ١٧- وارد ایالت پنسیلوانیا شدند حدود یکروز تو راه بودند به فروشگاهى مى روند و تمام آذوقه لازم تهیّه میشه در فروشگاهى که همه چیز داره و مایک یک خانم آرایشگر موها شو کوتاه میکنه بسیار زیبا میشه و موها ى استاد رو هم عزیز دل با وسایل آرایشگرى کوتاه و بسیار زیبا و مرتّب که حدود ۴ سال ست و اوّلین بار در پاریس این کار توسّط عزیز دل انجام میشه آفرین به این همه ذوق و استعداد مریم مهربونم خدایا شکرررررت ?

    ١٨- اینجادر پنسیلوانیا فروشگاه ها رو که مى بینى همه پولسازند و سر در فروشگاه نوشته شده براى استخدامى و ما در اینجا پتوى تخت که در لباسشوى rv جا نمیشه دادند بیرون با دستگاه شسته شد و پول اون با دستگاه پرداخت شد و بسیار تمیز و عالى شد و مریم جان ایده ى جدیدى براى پتو و رو تختى داره از آمازون خرید شده همه رو به محلّ پذیرش کالا سپردن و بعد به داخل rv خدایا شکرررررت ?

    ١٩- واى خداى من به محل معمارى رایت رسیدند جایى که عشق مریم بانوست قبلاً با تصویر و کتابهایش کلّى حال کرده و حالا با دیدن طبیعى با چشم میگه این معمارى هارمونى داره که رایت هماهنگى جسم و روح رو ایجاد کرده آخه مریم جان معمارى خونده و رایت خانه آبشار و خانه ى کافمند تاجر امریکایى ساخت با میلیارد ها دلار که کمتر از ٣٠ سال قبل به منابع طبیعى واگذار شد و حدود ۶ میلیون براى بازدید در سال به این مکان میایند این ها نمونه هر که ثروتمندتر ست نزد خدا محبوبترست مثل باغ ملک آباد و باغ وکیل آباد و جاهاى دیگر که موزه شدند حاج آقاى مَلِک در مشهد وقف و واگذارى براى استفاده ى عموم کردند خدایا شکرررررت ?

    ٢٠- در اینجا سنجاب و زیبایى به چشم میخوره و بین استاد و پسرشون برسر نام منطقه که کوکومبر یا کى کومبر ست اختلاف نظرست و بالاخره استاد برند ه میشن با صد دلار که از مایک میگیرند و دو درس ماندگار به فرزند خود میدهند . ١- خیلى با اطمینان وقتى تجربه چندانى نداریم صحبت نکنیم . ٢- هرگز پولمون رو شرط بندى نکنیم خدایا شکرررررت ?

    ٢١- هدایت بسوى شیرینى فروشى و آشنایى با خانم کتى و دعوت به خونه زیبا و تمیز که با مادر ٩۵ ساله که تصمیم داشتن rv بخرند و با مادرشون به دور امریکا سفر کنند بسیار مهربون و دوست داشتنى بودند و خیلى مهربانانه صحبت در مورد rv و نوجوانى و جوانى و زندگى شون که همه خاطره انگیز بود صحبت شد .خدایا شکرررررت ?

    ٢٢- بعد با ماشین مدل بالاى دیگرى میایند دنبال استاد و عزیزدل و به شیرینى فروشى آنها رو مى برد و استاد شیرینى مى خرند و خودشون پولش رو حساب میکنند اون جاها تعارف ما ایرانى ها نیست چه جالب !!استاد میگن این زندگى هر روز ماست که عزیز دلم مقدارى از آن رو فیلمبردارى میکند و در سایت میگذاره و ما هر روز به جاهاى بهتر و زیباتر هدایت میشیم خدایا شکرررررت ?

    ٢٣- همه جا سرسبز و زیبا استاد و خونواده شون بطرف نیویورک در حرکتند ماشین هاى زیادى در جاده در رفت و آمدن و پل زیبایى که روى آب ساخته شده و ماشین ها عبورمیکنند و باز مو سیقى دلخواه استاد و همخوانى و صبحانه دوباره تخم مرغ و همه چیز پِرفکت بقول مایک عزیز براى پارک و تنظیم rv با همکارى خاله و تهیّه جلسه ۵ قدم ۴ ، خدایا شکرررررت ?

    ٢۴ – هوا داره عالى میشه همسایه هاى جدید میایند و rv رو مایک داره میشوید استاد عباس منش هر چیزى رو یکبار با حوصله و دقیق توضیح مى دهند و بار دوّمى وجود نداره و انصافاً مایک خیلى خوب کارش رو انجام داد و با دستگاه هیولا مانند ارّه اى ایده ى برش چوب مستطیل شکل که باید ارّ ه رو تیز کرد و زحمت اضافى بخود نداد برش چوب براى لاى در rv انجام شد تا در همش بسته نشه و راحت باشند و کم کم حرکت بسوى آبشارنیاگارا خدایا شکرررررت ?

    ٢۵- رفتن استاد با مایک به آبشار نیاگارا که بسیار زیبا با دنیایى از آب که سرازیر بطرف پایین ، مرغان دریایى و نقاشى که در بهترین حالت این آبشار رو به تصویر مى کشد و مایک براى اطاقش یک نقاشى مى خرد و گیتار هم همراهشونه و بعد عزیز دل رو که مشغول تهیّه فایل ست سورپرایز میکنند به آبشار نیاگارا میبرند ، وهههههههههههههههه چقدر زیباست با اون صوت زیبا و دلنشین عزیز دل تا حالا جایى باین زیبایى ندیدم اون نقاش نقّاشى میکند بقیه هم مى ایستند تا ببینند و بهم ، هاى و خنده و شادى از هم دور میشوند همه جا زیبا ، کشتى با مسافرانش درون آن آزاد و رها به جلو خدایا شکرررررت ?

    ٢۶- باز هم در آبشار نیاگارا همچنان پر صلابت و پرخروش مرز بین امریکا و کانادا ، رنگ آبى مال امریکا و رنگ قرمز براى کانادا ولى بقو ل مریم مهربوبم آبشارمرز نمى شناسد آزاد و رها مى خروشد و با جریانى تند و شُر شُر کنان با آهنگى دلنواز و فرحبخش رو به جلو ، همه از پیر و جوان از پلّه ها بالا میرند و داخل صف لباسهاى نایلونى میگیرند تا خیس نشوند در محل اسکان آبشار زیر آب و مایک رو به آبشار بقول استاد این مرد شجاع ایستاده و رنگین کمانى ? که درون آبشار بوجود آمده بود الله اکبر ? اشک شوق میریزم و اون سنجاب که از روى نرده اومد و استاد پاپ کرناى مایک رو براش ریختن و مرغاى دریایى یکى یکى جیغ زنان بسوى استاد و بقول عزیز دل سلیمان نبى شده بودند استاد و پرسیدن از جاناتان که چه زیبا دوست عزیز ى در کامنت این مرد شجاع و توانمند رو معرفى کرده بودند خدایا شکرررررت ?

    ٢٧- بارون شدیدى مى باره بطورى که رانندگى سخت شده و اگه فکر میکنید ما بیخیال کشتى شدیم گمانى بیش نیست و ما دوباره بطرف آبشارا نیاگارا و از فروشگاه اون پارکینگ خرید کردیم و لیوان آبشار حک شده بر رویش خریدند شکلات و بیسکویت و بارون ایستاد انگار نه انگار و استاد با همخوانى با آهنگ درخواستى عاشقتم من ، عاشق بیقرارم ? اون فروشگاه خانمى با پوشش بود که مریم نازنینم خیلى خوشش اومد و گفتن در خانواده ما پوشش سنتى اجبارى نبود و چقدر لذتبخشه اینجا که هرکس هر پوششى دوست داره انجام میده خود خودشون هستن ماسک و نقاب به چهره ندارند و دوباره براى گرفتن لباسهاى آبى نایلونى بغیر از مایک و آماده شدن براى سوار در کشتى پرنده هاى دریایى در حال پرواز ، آسمان زیبا ، موسیقى دلنواز و زیبایى آبشار خدایا شکرررررت ?

    ٢٨- دنباله آبشار نیاگارا بقول مریم عزیز چه آزاد و رها و بیخیال که رنگ أبى براى امریکا و قرمز براى کانادا نمى شناسد و هیچ مرز و محدودیتى رو قائل نیست و رو به جلو آزادى و آزادگى یاد سفارت امریکا افتادم و در اونجا تولّدم رو در ایران انتخاب کردم و حالا زندگى در امریکا ? همه جا زیبا از آبشار و درختان و سبزه ها و آسمان زیبا و رفت و آمد انسانها و پرندگان و سنجاب ها خدایا شکرررررت ?

    ٢٩ – سفر بدور امریکا و آشنا شدن با خانمى مهربون ازاینجا شروع شد که استاد با مشورت عزیز دل پیاده رفتن رو انتخاب کردند و گیوه ها رو ورکشیدن و براه افتادن براى رفتن به فروشگاه سرراه به خانم مهربونى بنام بورلى آشنا شدند که مسن بودند و گل و گیاههاى زیادى پرورش داده بودند در ضمن من هم عاشق گل و گیاهم و پرورش میدم و به پشت ساختمان استاد و عزیز دل رو برد تا گیاهان و گلهاى زیباترى رو که با نیایش خداوندى و ایمان خود هماهنگ کرده بودن نشان دهد بسیار زیبا بود گلهاى نرگس مخصوص بهار و گلهاى بنفش و صورتى مخصوص این فصل که هرروز با دیدن از پنجره آشپزخونه وسپاسگزارى خداوند چه عشق و حالى مى کردن و جالب که ای ن خونه ها نه حصارى داشت نه دیوارى همه جا چمن بود و درخت و گل و گیاه و خونه هاى مدل شمال ایران و ما هدایت شدیم به فروشگاهى که خانم بورلى معرفى کرد خدایا شکرررررت ?

    ٣٠- به فروشگاه خانم بورلى که معرفى کرده بود رفتیم ، شیرینى خریدیم و وقتى عزیز دل رفتن دستها رو بشوید روى در مامان صاحب فروشگاه نوشته بود هر چه اینجا مى بینید با عشق چیده شده دست به چیزى نزنید فقط از اون لذّت ببریدواقعاً چیدمان زیبایى داشت از تابلو و صندلى و کاسه مسى دستشویى و وسایل قدیمى و البته در فروشگاه هم وسایل قدیمى از کفگیر و ملاقه و ماهى تابه هاى قدیمى و عکس که ،بقول مریم بانو انگار اومدیم خونه مادر بزرگ ?

    صبحانه و شیر و قهوه در یک روستاى دنج و هواى تمیز و ساکت و نزدیک آبشار نیاگارا واقعاً لذّتبخش بود و گیلاس ها داخل ظرف هاى چوبى بسیار خوشمزه و عالى از ٨ صبح حالا ١٠ صبح شده واستاد مسیرها رو در موبایل توضیح میدادن و خانمى با ماشین تا rv اونا رو رسوند و کیک خوشمزه و عالى براى مایک خریده شده بود خدایا شکرررررت ?

    ٣١- تصمیم بعدى رفتن به اوهایو ست ساعت ٢/١٠ نیمه شب ست دو همسفر دو همقدم دو همدل و همفرکانس مشغول گفتگوى شبانه در دل تاریکى و سکوت شبانه و دوپنجره باز که نسیم خنک رو رد و بدل میکنه و سپاسگزار خداوند منّان که چگونه به مسیر هاى درست هدایت میکنه و قانون چقدر دقیق کار میکنه خدایا شکرت خدایا جهانى رو خلق کردى پر از قانونمندى احساس خوب = اتّفاقات خوب

    مریم مهربونم دل به دریا میزنه و داخل طبیعت میشه تا سکوت شب و صداى خیرجیرک ها و با نور چراغ قوه در ختان زیبا در دل طبیعت رو به نمایش بگذارد هرچند از تاریکى مى ترسد ولى با وجود استاد در rv ترسى بر دل ندارد و استاد سر از پنجره بیرون مى آورند و عزیز دل رو تحسین مخصوصاً تعریف همیشگى از مهربونى با استاد و مایک و دیگران و تمیزى و زیبایى و استعداد فراگیر در تما م زمینه ها و خدارو سپاسگزارى مى کنند و میگن : من عاشقتم نفس خدایا شکرررررت ?

    خدایا سپاس که ردّ پاى کتاب قطورم تمام شد عجب ردّ پایى ? یه هیولاست از این همه مسیر طولانى که آمدم و جز زیبایى هیچى ندیدم خدایا شکرررررت ?

    امّا کدامین رو زیباتر و درس آموز تر بدانم هر کدام زیباو زیباتر همه مسیر رو دوست داشتم و تحسین میکنم ولى شماره ٢۶ آبشار نیاگارارو انتخاب مى کنم چون زندگى جارى ست تا ابدیّت پس آزاد و رهایم در میان امواج پر شکوه آبها ???

    آفرین و احسنت بخودممممممممم ?

    دوستدار شما مرضیه ابدالى

    مى سپارمتون بخودش الله یکتا ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      ليلا كيايی گفته:
      مدت عضویت: 2928 روز

      سلام دوست عزیز مرضیه جان

      واقعا هم آفرین و احسنت بهشما

      با این حوصله ای که به خرج دادید و از اول تا سفر ۳۱ را برام دوباره در ذهنم تداعی کردید ?????

      خداروشکر برای دوستان پرانرژی چون شما???

      در خدای فراوانیها شاد و سلامت و ثروتمند و سلامت باشید???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    Princess Ela گفته:
    مدت عضویت: 2453 روز

    به نام یگانه فرمان روای جهانیان

    با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جانه جان تر از جان…

    در اول واقعا از خداوند یکتا یاری میخواهم که سخنان وکلمات را خودش بر زبانم جاری سازد چرا که واقعا آنقدر فراوانی…آنقدر زیبایی..آنقدر خوشبختی در اطرافمان است در تک تک فایل هایمان جاریست که نمیدانم اصلا از کجا شروع کنم.

    مریم جانم…عاشق این همه شوق و اشتیاقت هستم مثل دختر بچه ای که هیجان دارد..وقتی یه چیز مورد علاقه اش را میبیند و حتی بیشتر از آن ذوق میکند که به دستش آورده

    مریم جانم تو نه تنها خودت بلکه همه ی مارا …کل خانواده مان را شیفته ی این سفر آموزشی کردی از دانه دانه ی شروع این سفر

    تا قطره ی آخرش که نمیدانم کی و کجاست که خداوند برنامه ی آن را هم ریخته دیوانه وار شیفته ی این سفر فوق العاده شده ایم

    چرا که فراوانی و زیبایی جهان ما بی نهایت و بی پایان است

    از درست کردن چراغ های راهنمای ماشین RV که چقدر زیبا الله یکتا هدایت کرد و به همه ی ما یاد داد که تلاش بی وقفه بدون شک ما را به سر منزل خواسته هایمان میرساند

    و امید و تمرکز استاد عزیزم که همیشه ی همیشه راهنمای مسیر بی نظیرمان بوده و است

    و چقدر زیبا گفتین مریم جانم که این مسائل مارا رشد میدهد و بزرگمان میکند که اگر این تضاد ها آشکار نمیشد ما هیچ وقت پی به این همه استعداد هایمان نمی بردیم….

    از کدام لحظه سفر زیبایمان بگویم که ثانیه به ثانیه پر از درس پر از شادی پر از حس خوب پر از عشق پر از آموزش بود

    دانه دانه سفر شگفت انگیزمان پر از اتفاقاتی بود که خداوند خودش کارگردانی اش را بر عهده گرفته

    خداوند هدایت هایش بی نظیر است

    هدایت خداوندم به آن رودخانه ای که حتی استاد عزیزم را به یاد روستاهای پدری شان انداختند چقدر من لذت بردم چقدر کیف کردم

    واییییی چقدر پر از الله بود آن لحظات شنیدن صدای آب… دستانم که تک تک مولکول های آب را لمس میکرد … من پرواز میکردم و از خداوند درخواست میکردم که خدایا باز هم باز هم باز هم و باز هم از این زیبایی ها میخواهم

    . فقط میخندیدم

    مریم دوست داشتنی ام به این یقین دارم…باور دارم که هر لحظه با شما هستم در همه جا …در داخل جای جای پارک…

    هنگامی که به باغچه ی خانم بورلی رفتیم و گل های زیبایش را تک به تک با عشق تماشا کردیم و نشانه ی الله رو سپاس گفتیم

    هنگام خوردن صبحانه ی عالی همراه با لذت بردن از بارش رحمت الهی هر لحظه و هر لحظه

    با همه ی هم فرکانسی هایم همه ی دوستان نازنینم همراه شما هستیم …..مریم جانم سپاسگذارم که آنقدر به جهان به کائنات عشق فرستادی و آنقدر با اشتیاق این کار را انجام میدهی که این عشقت رابا تمام سلول هایم لمس و حس میکنم . می بالم از این همه شیفتگی

    مریم جان تر از جانم کاملا درست گفتی این سفر ستاره ی قطبی همه ی ماست یاد بگیریم که لذت بردن آسان ترین و راحت ترین و دردست ترین راه برای رسیدن به خداوند است برای رسیدن به خواسته هایمان….

    لذت بردن یعنی قدر اکنونت را بدانی و از آن به بهترین شکلی که بهت احساس خوبی میدهد استفاده کنی

    لذت بردن یعنی سپاسگذاری

    لذت بردن یعنی درست در زمان و مکان مناسب هستی

    لدت بردن یعنی آنقدر ارزشمند هستی…آنقدر خودت را ارزشمند بدانی .آنقدر احساس لیاقت داشته باشی که حتی یک دقیقه ات را هم نخواهی به بطالت هدر بدهی

    لذت بردن یعنی ایمان فعالت را نشان دادن

    خداوندم را بی نهایت شاکرم که مرا با قوانینش آشنا کرد

    با استاد عزیزم آشنا کرد .. با خانواده ام …تک تک ثانیه های این سفر معجزه ی الله یکتاست که به قول مریم عزیزم خداوند واقع خودش اتفاقات را درست روبه روی دوربین نشان میدهد

    و شما چه زیبا دستان خداوندی عزیز دل…

    عاشقتان هستیم… عاشق تک تک لحظاتتان

    من عظمت الله را در آبشاری دیدم که نه چیزی میتواست جلویش را بگیرد نه به چیزی وابسته بود مانند خالقش که وقتی فرمان میدهد کن و فیکون

    باش و میشود …فهمیدم که من هم میتوانم مانند خالق خلق کنم .. من هم میتوانم به جهان فرمان دهم که باشد و میشود چرا که خداوند این نیرو را تکه ای از نیرو ی خودش را در وجودم کاشته است…وبه من قدرت خلق کردن داده…

    از آبشارنیاگارا آن رهایی آن آزادی آن تسلیم بودن را دریافتم که در عین حال که رها و آزاد هستی همواره تسلیم فرمان روایت باشی

    چرا که اوست هدایتگر ازلی و ابدی تو…

    استاد عزیزم از شما بی نهایت سپاسگذارم که به ندای درونتان گوش فرا دادین و ادامه دادین

    و ما نیز همواره همراه شماییم . با هم ادامه خواهیم داد

    به امید دیدن زیبایی های بیشتر و باز هم بیشتر

    چرا که ما لایق بهترین های جهانیم …لایق دیدن زیبایی و قشنگی های جهانیم

    چرا که ما خودمان خالق شرایط

    اتفاقات وحتی افرادی هستیم که وارد مدارمان میشوند که کلید آن …تنها کلیدش تمرکز بر تمام زیبایی ها و فراوانی های جهان است

    این رمز خداوند است

    مریم عزیزم دستت طلا

    ما بی نهایت منتظر ادامه ی این زیبایی ها هستیم

    در پناه الله یکتا همیشه شاد و ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    اذر ارین کیا گفته:
    مدت عضویت: 2800 روز

    سلامی گرم وصمیمانه به استادعزیز وبانوی مهربان وپرازعشقم شایسته جان

    وقتی این پرسش در قالب یک مسابقه عنوان شد،من با خدا مشورت کردم..وگفتم خدایا تمام این سفرنامه سرشارازیادتو زیبایی و عشق و احساسی وصف ناشدنی ازاین عالم بی همتاست..انتخاب برگی ازاین دفتر برای من سخته…به من بگو چی بنویسم یا چی انتخاب کنم….،،وچقدر قشنگ خدا به من الهام کرد برای انتخابم.شایسته ی عزیزم ،قبل از آشنایی با این خانواده ی صمیمی،تقریبا سه سال پیش،من در شرایطی خاص و رویایی نوشته هایی رو از قلبم و احساس صادقانه ام بروی کاغذ اوردم با عناوینی دقیقا شبیه به المانهایی که در هرکدوم از برگهای این سفر احساس من رو برانگیخته کرده و گذاشته بودم که در زمان مناسب چاپ کنم…وقتی این سوال مطرح شد انقدر قشنگ خدا به من گفت بیا و نوشته هات و توی این صفحه بنویس فارغ ازاین که تایید بشه یا نشه..دیده بشه یا نشه…و برای هرقسمت سفرنامه اسمی روانتخاب کن با احساس قلبی و با عناوین نوشته هات هماهنگ کن ووقتی شروع به خوندن نوشته هام ودیدن قسمت به قسمت سفرنامه کردم دیدم وای خدای من..چقدر نوشته های عاشقانه ی من هماهنگه با این صحنه ها و زیبایی ها….. ….من این خلاقیت رو انجام دادم به الهاماتم گوش کردم و تقدیم میکنم به استاد عزیزم شما و تمام دوستانم دراین خانواده ی بی نظیر..

    قسمت اول (عنوان:سفر…

    به کدامین سفررفته ای که اینچنین دیدگان مرابه انتظارت واداشته ای؟ساعتهاست که به آسمان آبی خیالت خیره شده ام ولحظه شماری میکنم حضوردوباره ات را،دل من هرلحظه به هوای کویت پرمیکشدوباشنیدن هرنوایی چنان مرا به حرکت وامیداردکه حیران وسرگردان بسان درویشان خانه به دوش به اینسو وانسو پناه میبرم تاشاید نشانی ازتودراین وادی بیابم..نشانه ای ازعبورتوبرخیالم رادنبال میکنم تاحضورت را به عینه ببینم..آمدنت پیشاپیش برمن مبارک. )

    قسمت ۲(عنوان.،آهنگ صدا..

    صدای خوش آهنگ تو همانندنغمه ی دلپذیر پرندگان چنان شوروشوقی وصف ناپذیررابرایم هدیه میآوردکه به توصیف چنین حسی ابدا قادر نیستم.تلالو صوت دلنشینت همیشه برقلب من ماندگار)

    قسمت ۳(عنوان:نغمه..

    امروز که به نیت تو دست به قلم برده ام عاشقانه صدایت رادر همه ی وجودم به وضوح میشنوم..تپشهای قلبم چنان نغمه ای برایت میسرایندکه گویی دراین سراجزدلدادگان حضور ندارند..پذیرای وجود گرمشان درعالم خیال میشوم …وگوش به آهنگ ستایششان میسپارم… )

    (قسمت ۴:عنوان:عطرتو..

    مگرجزاین است که عطرتورایحه ی گلهای بهاری رازیرپاگذارده ووجودتوهرلحظه فصل بهاررابرایم تداعی میکند؟وچه نعمتی دل انگیزترازچنین حس و حال برای من..)

    (قسمت ۵:عنوان:لبخند

    چندصباحیست لبخندهای تصنعی بسیاردیده ام که مرا به خنده ای ازسراجبار نه ازته دل وادارساخته..بادیدن تو،چهره ام گلگون شدولبخندم واقعی وتوراتحسین میکنم که چنین شوروشعفی رادر من زنده کرده ای،وهم اینک درجای جای این طبیعت که قدم میگذارم به یمن وجودت خنده ی نباتات و جانداران راهم میبینم وحس میکنم وباانها میخندم وشادی آن لحظه راباتمام وجودهمراه بادعاهای همیشگیم نثاروجودت میکنم نازنینم. ..گمان مبرکه جزدیدن خنده ی تودراین جهان ارزویی دارم..چه سرمست وبیقرارم ازاین شادی توکه ارمغآنش برای من هم شادی مضاعف است)

    (قسمت ۶..عنوان:باران

    دراین لحظه که این جملات رابرایت مینگارم قطره های باران جامه ام را مرطوب کرده ومژگانم بسان مژگان چشمی که ازشوق معبوداشک رادرخودنمیتواند نگهدارد پرازنورانیت اجابت اسمان شده. تارهای ظریف گیسوانم همچون شاخه های نازک درختان دانه های باران را به زمین میافتند. دستانم به نیت دعاونیایش چنان ابشخورکبوتران پرازطعم باران گشته وسهم توقلبیست که این شگفتیهای آفرینش رانظاره گراست وبه یادت میتپدواگراین تپیدن نبودوصف چنین زیبایی هایی محال بود..قلب من تقدیم توباد)

    (قسمت ۷..عنوان:رویا

    دراین شب وروزهای فراق ازتو،چنان درخیالم ازخودبیخودشده ام وحضورسرسبزت را ماندگار میبینم که بیوقفه دست نیازبه سوی پروردگارم به نشان دعا بلند میکنم..تمنای چشمانم برای طلب تو به زیبایی ودرخشندگی ستارگانی ،میماند که زمینیان را به نظاره واداشته..اکنون که موج شکرگذاری دروجودم شعله افکنده بی وقفه حضورت رادر قلبم سپاس میگویم)

    (قسمت ۸:عنوان:رنگ سرخ

    ازپشت پنجره ی دلم شقایق سرخی خفته درخاک وجود،چه زیبا به من مینگردوبامن به زبان خودازعشق سخن میگوید.قطرات شبنم روی گلبرگش حاکی ازاشک ذوقیست که ازگذرتوازاین دیار خبرمیدهد.. )

    (قسمت ۹:عنوان:سنگ

    وجودپرمهرتوچنان دل سنگه کوههارانرم میکندکه من برخودمیبالم به چنین موهبتی..واگرکوههایی که درجوارتواندقدراین یگانه نعمت الهی را میدانستند،خوددرمقابل مهربانیت کرنش میکردندوسرتسلیم فرودمیاوردند..وجودت چون کوه استواروچون سنگ سرسخت ومقاوم وچون آب زلال و قدرتمند)

    (قسمت ۱۰:عنوان:امروز

    امروز روزی دگراست که بایادواندیشه اش به سرمیشودومراباخودبه سفری بیادماندنی دردیارعشق میبرد..سفری که تک تک دقایقش خبرازوصال یار میدهدوچهره ی مرا گلگون میکند..خاطرات حضورش وهم سفر همیشگی من دراین سرا،امیدودلی سرشارازصداقت آینه است )

    (قسمت ۱۱..عنوان:جشن وپای کوبی

    گرمای وجودت چنان شعله ی پرذرق وبرق اتش عشق،مرابه جشن وپای کوبی دراین دیار فرامیخاندوبی اختیار به نظاره اش وامیدارد..زیبایی نورش چنان نور خورشیدچشم هربیننده ای راازشوکت وعظمت خودبه تماشا وامیداردوهمگان راسیراب ازاین وجود بی همتایش میکند )

    (قسمت ۱۲؛عنوان:خاطره

    چه زیبا ست نظاره ی خاطرات باتوبودن ..چنان لذتی وصف ناپذیر به من هدیه میدهندوچنان شورو شعفی ازمرورشان برمن چیره میشود که ناخودآگاه فریاد میزنم خدایا…توراسپاس که قلبم بایادش اشک شوق میریزدوهیجانی وصف ناپذیرراباخود به دنبال میکشد.. عاشقانه خاطراتت را درقلبم برای همیشه وتاابدزنده نگه میدارم..)

    (قسمت۱۳:عنوان:اسب

    براستی چه صحنه ای زیباترازتاختن اسبان درطبیعتی بکر که دل هربیننده ای را مغشوش میسازدوانرا به تفکروامیدارد،،وزیباترازان حضور اسطوره ای چون تو برپشته ی این الطاف خداوندی..نجابت اصالت..ومهربانی تو

    چنان زنده وپویاست که دل هررمنده ای را بدست میاوردواورارام میسازد..تاختنت هزاران بارپرازصلابت…)

    (قسمت ۱۴:عنوان:زمان

    به کدامین سونگرم تایادت رالحظه به لحظه به نگارش کلماتم درآورم. .مگرجزاین است که برای تو مینویسم؟درتک تک ثانیه های عمرم تنها زمان ازدست رفته را لحظه های غفلت از نگاه تو میدانم …درودی بی پایان نثارت بادکه مرا به درس انسانیت فراخواندی… )

    (قسمت ۱۵،عنوان:اشتیاق

    دراین لحظه ای که یادتوبرتمام وجودم سایه افکنده بی صبرانه مشتاق دیدارروی توام..انگارتمام پرندگان بامن هم آواز شده اندوپیشاپیش نغمه ی حضورتورا مینوازند..چگونه توصیف کنم بیان وجودی را که ذره ذره اش بایادتو شعله ور میگردد ومرا به وادی بهشت رهنمون میسازد…)

    (قسمت ۶. .عنوان:پیچک

    گل پیچکی که از کنار پنجره ی اتاقم روبه آسمان رفته وسایه اش رابردیواردلم افکنده بیدرنگ حضورسبزتورادرذهن من تداعی میکند..گلبرگهایش با قطرات شبنم بهاری سبز گشته وبوی طراوتش همه جاراعطراگین کرده..حضوراین پیچک بلندقامت ،چنان تصویرتورابه ذهن من فرا میخاندکه خودلحظه ای ازاین شگفتی به تعجب سکوت کرده ام وفقط نظاره گر این شباهتم.دستان پیچک من گویی بردیواره ی دل اتاق من فرو رفته که ارزو دارم دستانت چنان او مرا درآغوش قلب خودبگیردوزمزمه ی حیات رابرایم زنده کند..وچه زیباست پیچک من که یادآور صلابت وثبات قدم توست. ..و هیچ طوفانی را یارای برکندنش ازاین دیوار نمیباشد. .استوارباد قامت تو درمقابل امواج سهمگین زندگی… ..)

    (قسمت ۱۷،،عنوان:سجده ی شکر

    دستهای مهربان خداوندرادراغوش پاکت احساس میکنم..چنان ازخودبیخودمیشوم که هرلحظه سجده ی شکردربرابرمعبودم بجا میآورم. .ردپای قدمهایت رادر قلبم باعطربهاری همراه میکنم وصمیمانه ترین دعاها رانثاروجودت… )

    (قسمت ۱۸:عنوان:صداقت

    من دلبستن رادیریست فراموش کرده بودم..بس نامردمان دیدم دراین شهر..قلب کودکانه ی من نفهمیدانسانهای به ظاهرانسان راومحبت کردوجفادید…دیدگانم بسان حوضه پرآب شکاف خورده،قطره قطره اشک وجودم را برزمین ریخت ولی دوباره سبزم کردوچون ریشه ی درخت صدساله قدرتمندم ساخت وتوای کسی که به صداقت وجودت اعتماد کرده ام. .بگذارباتو لذت درون..آرامش و عشق انسانی را تجربه کنم..)

    (قسمت ۱۹..عنوان:ردپا

    قدمهایی که بیادتوبرسنگفرش طبیعت گذارده ام چنان پابرجا ومحکم مانده که طوفانی عظیم هم یارای برکندنش را ندارد. .این چه قدرت ونیروییست که دروجودت نهادینه شده واینچنین پابرجا استواروبرقرار است؟؟وچه زیباست آشکار وزنده بودن هرگذری براین قدمگاه…مگرجزاین است که وجودت چنین موهبت زندگی رادر جای جای این جهان به وضوح آشکار میسازد..)

    (قسمت ۲۰..عنوان..آغوش محبت

    هرشب با خیال آغوش توبه خابی شیرین میروم به این امید تاکه فردا به دیدارتونائل شوم..اسطوره ی من.ارمغان آغوشت برای من امنیت آرامش صفاوپاکی دل است…گرمای وجودت رادورادور احساس میکنم..وهم راه با شعله هایش …جشنی میگیرم تازمستانم را بایادت آسانتر سپری گردان. .)

    قسمت ۲۱..عنوان:آرامش درون

    ارزو دارم لحظه ای رابا عشق وجودتو که هدیه اش برای من آرامش درون است بگذرانم وروزم را به شب برسانم….تمام لحظات خوش زندگی ام رادوست دارم با صحنه ای ازنمایش زیبایی های توهمراه کنم وبالذت بی نهایت سپری…. )

    (قسمت ۲۲..عنوان:بودن

    جشن شکرگذاری برای بودنت برپا میکنم وهمان را به نظاره ی چنین موهبتی دعوت مینمایم ..بودنت را تقدیر وستایش میکنم..بودنت را مینویسم وبه یادگار بردیواره ی قلبم میزنم.. .بودنت را صمیمانه درآغوش میکشم….بودنت را باشمع دلم روشن میکنم….وجشنت را با آن چراغانی. ….تقدیم به تو )

    (قسمت ۲۳،عنوان:زمزمه ی حیات

    چندیست که به وضوح زمزمه ی حیات را میشنوم..ووجودم از شنیدنش آرام میگیرد.وچه آرامشی برمن حکم فرما میشودوقلبم را ازعشق و دلدادگی سرمست .میکند. زمزمه ای که به یمن وجودت شروع به نواختن کردو درعنصروجودی من هاله ای از شورحیات را زنده کرد… و بیدرنگ میگویم که این ارمغان توست برای من ازطرف خالقی که هزاران بارسپاسم رادر سجده ی شکرش بجا میآورم. .)

    (قسمت ۲۴..عنوان:نورخورشید..

    چه زیباست تلالو نورخورشید وتابش آن روی چهره ی گندمگونت دراین لحظه واین مکان..قلبم برای شنیدن صدایت هرلحظه آهنگ تپیدنش گوش فلک راپرمیکند..وچشمانم هرسو تورا میجوید..بگذارنظاره گر باشم نورانیت وجودت را که اینچنین آرام وقرارازمن ربوده و مرا به کنج عذلت کشانده وچه گوشه نشینی که جزتصورنگاه تو مرا لذتی پایان ناپذیرتربرخودنمیبیند…من این خلوت پنهانی رااشکارا ستایش میکنم تا بدانی چنان وجودت را خاستارم که حاضرنیستم کوچکترین نوایی مراازیادتوبیرون برد..)

    (قسمت ۲۵.عنوان:رنگ وبوم

    امشب بارنگ تونقشی ماندگار بربوم سفیددلم کشیده ام..نقشی که تصویرتورادردیدگانم زنده میکند ومرا به وادی عشق ودلدادگی میکشاند. .قطرات رنگی که بردستانم فروریخته..را تبرک میدانم وبه فال نیکش میگیرم.امشب رنگین کمانی از مهربانی و محبت تو ترسیم میکنم وبا قطرات اشکم یادآور قوس قزح فصل بهار میشوم..)

    (قسمت ۲۶..عنوان:تقدیر

    تقدیر مرا باچه نوایی درعالم حیات سروده اند..دراسمان خیالم بی پروا قدم میزنم وبا خود نجواکنان نوایی از گفته های عاشقانه ی تورادر منظر حیات زمزمه میکنم… و میگویم. ..خدایا تقدیر مرا بایادش دراین دنیا چگونه سروده ای که اینچنین آهنگش مرغان آسمانت را به رقص و پایکوبی وامیدارد …دلم بیدرنگ بسویت پرمیکشدوتوراازمعبودطلب میکند. ستایش میکنم تقدیری را که با تو برای من درعالم وجود معنا بخشیده اند )

    (قسمت ۲۷..عنوان:جریان آب

    ارزو دارم جریان آب چشمه ساری شوم و ازکوی توبه آرامی عبورم. ..درخت تنومند وجودت را سیراب گردانم. .وبه نظاره ی شکوفه های بهاریت بنشینم.. آری. .آرزو دارم گردوغبار ازسرمنزل یار بشویم واولینی باشم که ندای بهاررابرایش به ارمغان میآورد. .وچه زیباست هاله ی .رنگین کمآنی که ازیمن وجودتوبراسمان دلم نقش بسته وحضورت را به تصور کشیده….و همه وهمه چه زیبا عشق تورا بیدرنگ در ذهن من تداعی میکند.. )

    (قسمت ۲۸..عنوان:رهگذر

    اگربرایت رهگذری بیش نیستم اجازه بده که ردپایی بماندازمن درسراپرده ی وجودت. ردپایی از مهربانی.. که انراباتمام وجودم نثارت میکنم و به تو میگویم…این یادگاری ازخودتوبرای من بود..ردپایی از عشق…که این عشق را تودردل من زنده کردی…وتوبه من توانایی نوشتن تمام احساسات ناخانده ی قلبم راداری. ..واین موهبت را به خود توتقدیم میکنم…..و ردپایی از احساس که آنرا باتمام وجود به پای تومیریزم وبه تو میگویم …که چه بس احساساتی که ازمن درخفقان ماند و به تمسخرگرفته شد وامروز باتو..با حضور پاک تو..دوباره متولدشد. . )

    (قسمت ۲۹..عنوان..گلدان گل

    گلی را که بایادتوو اشک وجودم سیراب کردم واکنون ریشه در قلبم دوانیده.به تومیسپارمش. ..وچه آفریده ای ازتوبرترو بالاتر دراین عالم….به تو میسپارمش که دراین ناملایمات دنیا تکیه گاهی محکمترازوجودتونمییابم برایش. ..قامت همچو سروت سایه بانیست سایه گسترکه ازامواج وتلاطمهای دنیا اورا مصون میداردش)

    (قسمت۳۰. .عنوان:یادگاری

    امشب برایت مینویسم یادگاری ازجنس گل ..به لطافت آفتاب. .نورانیت آسمان وزلال بودن آب. ..برایت مینویسم همراه باهوهوی پرندگان ورازونیاز شبانه قدسیان ..امشب باتودردلم به نجوا سخن خواهم گفت..ازشکوه پروانه هاوحضورستارگان. .امشب تقدس بی همتایت را جشن میگیرم وبرایت خواهم گفت از ناگفته های قلبم ووجودت برای آرامشم. . )

    (قسمت ۳۱..عنوان:سحر

    سحرگاهان موهبت بزرگیست که خداوند بیداریش را نصیب زنده دلان کرده…به رازونیاز بامعبود مینشینم..اشک چشمانم چنان باران بهاری یکسرفرو میریزد..دستانم را به نشان تمنا بلند میکنم…وبی اختیار نام شمارا بزبان میآورم. ..چنین لذتی را بایادتان پیوند میزنم…وبرایتان صمیمانه بهترینهاراازمعبودم طلب میکنم…واینچنین میگویم…خداوندادوست داشتنشان را دردلم همیشه ثابت نگهدار تادمی از دعای خیرم برایشان غافل نشوم …… )…..دوستدارشما. .اذر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    یاحق👩‍🏫🌸 گفته:
    مدت عضویت: 3022 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام?

    خودم متوجه نبودم ولی با دیدن فایل های سفرنامه کم کم از حال و وضعیتی که مناسب نبود دور شدم و دوباره انرژیم برگشت..حالم خوب شد حالا داره عالی میشه..

    من گشتن توی طبیعت رو دوس دارم و به شدت عاشق آب هستم،آب و رودخونه و دریا و آبشار و بارووووون..اصلا اسم بارون هم که میاد ذوق میکنم..

    قبل از این سفرنامه توی یه کانال همش کلیپ های طبیعت گردی و جاهای سرسبز دنیا و آبشارهای زیبا رو یه مدت همش با عشق نگاه میکردم جاهایی مثل همین جاها که شما دارید بهمون نشون میدید?

    قطعا کل قسمت های این سفر عالی هست و پر از نکته، همون طور که خیلی از دوستان گفتن دیدمون رو نسبت به زندگی مردم اون کشور تغییر دادید و یه حس خودمونی هم نسبت بهشون پیدا کردم.

    قسمت ۲۶ که به آبشار نیاگارا رفتید باذوق و حال عالی نگاه میکردم ،میگفتم اگه منم اونجا بودم حتما میرفتم جلو و تا خیسِ خیس نمی شدم برنمیگشتم، میگفتم کاش شما برید جلوتر فیلم بگیرید و وقتی برگشتید و دوباره فیلم گرفتید جوری که گوشی هم داشت خیس میشد چند بار نگاش کردم و خداروشکر کردم و آرزو کردم حتما تجربش کنم..

    شما ۳نفر معرکه هستین.حال خوبتون و سادگیتون همش بهم درس داد که سادگی عالیه و باید خودمون باشیم نه اونی که بقیه میپسندن..

    ??توی یه صحنه هم یه آقای مسن بود که پشت سر استاد داشت آبشار رو نگاه میکرد و یه خانم مسن که به سختی و به کمک وسیله ای داشت راه میرفت هم اومد کنارش وایساد به تماشای آبشار..با خودم گفتم ببین علاوه بر این همه زیبایی و طراوت و جمعیت و خونواده و حال خوب، اینم ببین و باور کن که دل باید جوون باشه،سن هرچی هم بالا بره توی هروضعیتی باید سفر رفت باید زیبایی ها رو دید و لذت برد?

    تازگیا هم متوجه شدم توی آینه که خودمو میبینم یهو به خودم میگم:عاااشقتم مننن?

    قسمت هایی که آر وی رو بیشتر نشون میدید برادرزاده ی ۷سالم هم باذوق میاد نگاه میکنه و بعد برا باباش تعریف میکنه?

    یه دفه هم اومد بهم گف عمه خواب دیدم تو داری تو یه جاده ای میری و عباس منش اینا هم با اتوبوس بزرگشون دارن دنبالت میان??

    شایسته بانو،منم دارم از شما یاد میگیرم ذوق کردن برای مسائل کوچیک و بزرگ رو…اون قسمت پروانه ها رو پا به پاتون اومدم و حسش کردم?

    لطفا این سفرنامه رو هنوز و بیشتر و بیشتر ادامه بدید

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم از خدای مهربونم

    سپاسگزارم از شما

    سپاسگزارم از دوستان عزیز این سایت برا کامنت های عالیشون..

    شاد و ثروتمند باشین???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    آرمان سپهوند گفته:
    مدت عضویت: 2005 روز

    باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد خودش میبردت هرجا دلش خواست هرجا که برد بدون ساحل همونجاست

    با اینکه مدت هاست از این مسابقه میگذره ولی من امروز میخوام در این مسابقه شرکت کنم و تمرین ستاره قطبی خودم رو با تمرکز بر نکات مثبت این فایل انجام بدم

    واقعا سخته که انتخاب کنی کدوم قسمت قشنگ تره و بهتره چون هر قسمت زیبایی خاص خودش رو داره هر قسمت یه پنجره از آگاهی به رومون باز میکنه

    اما قسمت 28 و آبشار نیاگارا

    رهایی آبشار

    و اون جملات گهر باری که از زبان مریم جون خارج شد وااااای خدای من😍

    اینکه گفت من یه روزی انتخاب کردم و ایران به دنیا اومدم و الان انتخاب کردم امریکا باشم

    به همین سادگی به همین رهایی درست مثل نیاگارا

    واقعا پیام نیاگارا برای ما همینه که رها باشیم

    که قدم اول رو برداریم و اجازه بدیم هدایتمون کنه

    خدای من شکرت

    شکرت که هدایت گر ما در این لحظه ای

    واقعا پیامی که نیاگارا برام داشت خیلی کمک میکنه که اموزه های استاد رو بهتر درک کنیم

    که درک‌کنیم بهمون گفته میشه

    بزار پیش بریم بزار حرکت کنمیم بهمون میگه

    دوره عزت نفس میگه؛

    خدا با ماست در درون ماست به فکر ماست

    ما رو ترک‌نمیکنه مارو تنها نمیزاره

    نیروی برتری که با ماست و همواره داره مارو هدایت میکنه

    خدااااای من شکرت

    شکرت بابت دیدن و لمس ابشار نیاگارا

    واقعا خانم شایسته از شما و استاد ممنونم بابت این اگاهی ها

    شما به من فهموندین که موضوع فقط یه انتخابه

    اینکه من خرم اباد به دنیا اومدم و الان تصمیم دارم برم رشت زندگی کنم یعنی تمووومه

    اینکه منو به مسیری هدایت کردید که برم دنبال علائقم برم تو مسیر ورزش

    الان هدفم اینه داشنگاه گیلان رشته ی تربیت بدنی قبول شم و میدونم بهش میرسم میدونم خدا کمکم میکنه اگه قدم اول رو بردارم قدمهاب بعد بهم گفته میشه

    با اینکه همه میگن حقوق بخون برو دانشگاه فرهنگیان که یه حقوقی داشته باشی که دفترچه تامین اجتماعی داشته باشی

    من‌میگم نههههه

    من میرم دنبال علائقم

    و بی نهایت نعمت و ثروت میسازم

    من مسیر رو میدونم

    استادم خلق کرده منم خلق میکنم

    ازادی زمانی

    ازادی مکانی

    روابط فوقالعاده

    ازادی مالی

    سلامتی همه رو خلق میکنم

    خداوند هدایتم میکنه

    همونجوری ک‌نیاگارا رو هدایت میکنه

    خدایا شکرت خدایاشکرت

    واقعا سپاگذار خداوندم بابت هدایت من به این سایت

    و از شما سپاسگذارم بابت به نمایش گذاشتن این فایل ها این اگاهی ها

    خییییلی ممنونم

    دوستون دارم❤

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    ریحانه سلیمیان گفته:
    مدت عضویت: 2241 روز

    جواب من به مسابقه

    من قسمت ۲۵ را بیشتر از تمام قسمت ها دوست داشتم زیرا آ بشار نیاگارا زیباترین جایی از طبیعت است که من تابه حال مشاهده کردم یکی از خصوصیات آبشار نیاگارا این است که بسیار آزاد و رها جاری است و ابرهای که در آسمانش قرار دارند زیبایی ها ی آبشار را دو چندان میکند.و زیبایی آن درختانی که در سرتاسر این آبشار قرار دارند توصیف نا کردنی است.من از ان پرندگانی که آزادانه پرواز می کنند و از آن بالا به زیبایی های این آبشار مینگرند لذت میبرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    راضیه راضیه گفته:
    مدت عضویت: 3480 روز

    به نام خالق زیبایی

    با سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته بی نظیر و همه اعضای این خانواده دوست داشتنی که عاشقشون و وقتی کامنتاشون میخوانم یک حس عشقییی نسبت به تمام این اذم ها حس می کنم که دوست دارم با تمام وجودم بغلشون کنم بگم اخه چقدر شما خوبید…..اصلا دیدن این فایل یک حس عجیبی بهم داد…. هر روز فایل ها رو باشوق دیدم… فایل های سفرنامه‌رو که خواسته هایی رو برام روشن‌کرد….. خواستهایی که شاید چندان واضح‌نبودن… اصلا توی این مسیر بودن توی این مسیر بودن حتی اگر هیچ نتیجه ی بزرگی نداشته باشه…. باز می توانم بگممم ۱۰۰ درصد از ادم هاییی که زندن ولی زندگی نمی کننن از ادم هاییی که واکنشی زندگی می کنن جلوتریم….جلوتریم چون یک حس هایی رو تجربه می کنیم… که اصلا قابل وصف نیست….چون از یک اتفاقاتی دور میشیم… که خودمون واقعا نمی فهمیم…. دیشب بهم خبر رسید که یکی از ترم بالایی رشته خودمون که ظاهرا دکتری می خونده….. و خیلی هم به قول بچه ها پر بار بوده…..زرنگ…. فهمیده….. فهمیدم که خودکشی کرده…. یعنی ادمی که شایذ به نصف ارزوهاش رسیذه ولی خودکشی کرده که من پرسیدم از دوستان چرا…. گفتن به دلیل افسردگی….. بعد گفتم خدای من ببین ببین ادم ها رو…… ببین ادم هایی که این اگاعی رو ندارن حتی اگر همه دنیا هم بشهشون داده بشه حتی اگر به همه ارزوهاشون هم بزسن….. حتی اگر موفق بشن… باز وقتی ارامش ندارن…باز وقتی از اصل خودشون دور افتادن….. هیچی ندارن… هیچی…. و‌چقدر خدا رو شکر کر دم نه به خاطر این ان ادمی که من میشناختم خودکشی کردم به خاطر این که شایذ ممنم اگر الان اینجا نبودم همچون سرنوشتی داشتم…… و شاید حتی بدتر از این….شکر کردم خدا رو چون دیذم بقیه دوستام خودشون هم با شنیذن این خبر افسرده شدن ولی من چقدر متفاوت بهش نگاه کردم….. و سعی کردم از دلش قانون پیدا کنم یادم اخرین باری که این ادم توب داشنشگاه دیدم به دوستم‌گفت انگار افسردگی گرفته…. و‌حالا می فهممم حالا می فهمم که استاد توی دوره رویاها می گن می می توانم حدس بزنم سرنوشت ادم ها رو…. وقتی یک روند فکری داشته باشن سرنوشتشون چی میشه…. و حالا می بینم ان افسردگی الان به خودکشی ختم شد…..

    خیلی خیلی خوشحالم‌… خوشحالم که الان توی این مسیرم…. که ادامه دادم اگر چه خیلی وقت ها کم اورردم…. خسته شدم…. ولی خدا بهم کمک کردد ادامه بدم…. دوست داشتم برای دوستانم و‌خودم بینویسم که کسایی که تازه شروع کردن….. می خوام بگم ما…. خیلی از ببقیه اعضای جامعه جلوتریم….خیلی….. اکر هنوز هیچ‌نتیجه ای ندیدن…. اگر هنوز به هیچ ارزویی نرسیذن….. ولی باز بدونین که صد پله از ادم های عادی جلوترین… می خواستم بگم که واقعا مهم ترین چیزی که باید یاد بگیریم لذت بردن از زندگی…. می خواستم بگم به هر قیمتی به یک خواسته رسیدن ارزش نداره….. می خواستم بگم مهم ادامه دادنه….مهمم ارامشه….مهم این مه اهسته ولی پیوسته حرکت کنیم……

    نمی تواتستم‌صبر کن تا فایل ها رو ببینم و ننویسم…..دوست داشتم برای خودم و بقیه بنویسم بنوسیم تا یادمون باشه در این مسیر بودن خودششش شروع بزرگترین و زیباترین نتایجه…. عاشقتونم…. عاشق این قواتین…. عاشق این سایت….عاشق کامنتاش…عاشق استاذ…‌عاشق این راحتی و صداقتش…عاشق خانم شایستهه مهربون‌و بی نظیر…..عاشق ان خداییی که همه این زیبایی ها و‌عشق رو اینجا جمع کرده…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      زهرا آبلو گفته:
      مدت عضویت: 3052 روز

      سلام دوست خوبم راضیه جان امروز خدا از زبان شما پاسخ منو داد دریک حس کلافگی و اینکه چرا نتیجه دلخواهم نمیاد به سر می‌بردم که خدا جواب داد:(…. که ادامه دادم اگر چه خیلی وقت ها کم اورردم…. خسته شدم…. ولی خدا بهم کمک کردد ادامه بدم…. دوست داشتم برای دوستانم و‌خودم بینویسم که کسایی که تازه شروع کردن….. می خوام بگم ما…. خیلی از ببقیه اعضای جامعه جلوتریم….خیلی….. اکر هنوز هیچ‌نتیجه ای ندیدن…. اگر هنوز به هیچ ارزویی نرسیذن….. ولی باز بدونین که صد پله از ادم های عادی جلوترین… می خواستم بگم که واقعا مهم ترین چیزی که باید یاد بگیریم لذت بردن از زندگی )اشک تو چشمم حلقه زد دقیقا منتظر شنیدن یه همچین چیزی بودم ازت ممنونم دوست خوبم خدایا سپاسگزارم که با هر زبانی بامن حرف میزنی و هدایتم می‌کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    محسن موذنی گفته:
    مدت عضویت: 3940 روز

    سلام به تمامی دوستان و استاد عزیز

    قسمت ۲۶ خیلی زیبا بود.

    نمای آبشار از بالا و گل های کاسنی با رنگ آبی دلپذیر و گل های بنفش و بقیه گیاهان. صدا و رنگ آب. شکل ابرها. بخار و گرد آبشار…

    اون ترانه که مشخص نیست چی میگه ولی حس خوبی به آدم میده.

    خیلی جالب بود مردم کنار پرده سبز عکس میگیرن و احتمالا بعد از ویرایش عکس ها با آبشار یا سایر منظره ها چاپ شده و فروخته میشه و ثروت سازی میشه (مثل تونل آکواریوم اصفهان که عکس های زیبایی با پرده سبز گرفته و پس زمینه ویرایش میشه)

    دیوار ساختمون متناسب با محیط بود نه اینکه از آجر قرمز یا مصالح با رنگ و شکل مصنوعی درست بشه و زیبا بود.

    این سیستم نرده ها و راه پله به زیر آبشار خیلی عالیه. هم هیجان و تفریح و هم احتمال داره پولسازی بشه.

    در زیر آبشار پرتاب آب به صورت و بدن بسیار زیباست. و جالب اینکه اگر ایران بود، کاور و پلاستیک محافظ هم نبود و مردم از خیس شدن کیف میکردن.

    و رنگین کمان خیلی زیبایی بوجود اومد.

    اومن قسمت که سنجاب اومد و غذا خوردن خیلی پر هیجان بود. تکون دادن دم و اومدن بقیه پرنده ها و صدای قشنگشون.

    جمله استاد خیلی با حال بود که دعوا نکنید پرنده ها؛ فراوانی و نعمت زیاده. بخورید و خدا رو شکر کنید….

    این فایلی بود که اصلا دوست نداشتم تموم بشه و چند بار دیدمش…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    سما گفته:
    مدت عضویت: 2502 روز

    سلام عزیزان

    از نظر من تمام قسمتها عالی بود ولی به شخصه قسمت۲۶ برای من فراموش نشدنی بود

    انگار با دیدن قسمت ۲۶ در یک لحظه یکی از ترمزهام رو پیدا کردم و جالبتر اینکه این ترمز در یک لحظه فرو ریخت !!

    اینکه بتونم بدون احساس بد ،خودم باشم..

    (وقتی دیدم استاد پشت سر پسرش ادا در میاورد…با سنجابها و مرغای دریایی بازی میکنه …شوخی می کنه)

    وقتی متوجه شدم استاد عباس منش اینقدر کودک درون فعال ، شخصیت شوخ و شیطونی دارند…راستش اولش واقعا تعجب کردم !!

    در یک لحظه تمام صداهایی که وقتی میخواستم خودم باشم را در ذهنم میشنیدم.. به یاد آوردم …ذهنم میگفت اینقدر شوخ بودن و شاد بودن اصلا خوب نیست …مگه نمی خوای به درک قوانین جهان برسی ..مگه نمی خوای به مراتب بالای آگاهی و کنترل ذهن برسی …مگه نگفتی میخوای در جهان تاثیر بگذاری پس باید همیشه آرام ، موقر ، ساکت و کم حرف باشی !!

    یاد اساتید روحانی خودمون و چین افتادم …

    درسته تو فیلم ها تمام آدم های فرهیخته همیشه آرام ، کم حرف بودند…شوخی نمی کردند…حتی هیجاناتشون به زیبایی ها رو هم فقط با سکوت نشان میدادن و این باور تو ذهن من شکل گرفته بود که یه شخصیت شوخ طبع و شیطون نمی تونه پیشرفت معنوی داشته باشه

    من هم کلا شوخ طبع و شیطون هستم ولی بارها و بارها ذهنم مثل یه والد منو بابت این روحیه سرزنش کرده …و من داشتم عزت نفس خودمو تضعیف میکردم …

    بارها این تیکه ها رو دیدم و به خودم گفتم و تایید کردم که

    ببین استاد عباس منش با این همه آگاهی ..

    چقدر راحته..خودشه..شیطونه..شوخ طبعه

    پس تو هم خودت باش و این بخش از شخصیتت رو سانسور نکن

    خدایا برای هدایت هر لحظه ات سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    نیکا گفته:
    مدت عضویت: 2428 روز

    سلام به استاد مهربون و خانم شایسته رفیق و همه عباس منشی های جون جون و مثبت و عـــــــــــالی

    این کامنتی که من اینجا میزارم شاید به سفرنامه ها یه جورایی هم مربوط بشه هم مربوط نشه اما صد در صد میشه ???

    امروز 19 مرداد 98 هست یه اتفاق خیلی خوب افتاد که خودم جذب کرده بودم گفتم با شما جونیا در میون بزارم که انشاالله براتون مفید واقع بشه

    خب جونم براتون بگه من صبح ها که میرم سر کار انقدر که لاکچری هستم با اسنپ یا تپسی میرم ??? (خدارو شکر که این باور و داشتم که کارها باید به راحتی و آسونی انجام بشه و من نباید سختی بکشم که این و دوستم عزیــــزم بهم یاد داد مرسی دوستی NP)

    و اتفاقی که امروز برای افتاد و باورهامو خیلی قویتر از گذشته کرد این بود که من اسنپ گرفته بودم و حدود 15 دقیقه منتظر شدم اما کسی درخواست من و قبول نکرده بود (جا داره به این نکته اشاره کنم که قیمت این مسیری که من از منزل تا محل کارم میرم متفاوت هست یعنی از 11 تومان تا 16 تومان اما از زمانی که با این قانون آشنا شدم گفتم که من قیمت 11 تومان و میدم و هر آنچه من بخوام اتفاق می افته و نشستم تصویر سازی کردم و گفتم وقتی حال من خوب باشه و احساس خوب داشته باشم خدا همه چیزهایی که من می خوام و برام مهیا میکنه دیگه خلاصه اینگه در 99.9 درصد مواقع همین اتفاق می افته مگه زمانی که خودم حسم بد باشه یا اتفاقی افتاده باشه که وقتی اینجوری میشه میگم نگاه حمیده، عزیزم الان به خاطر این اتفاق حالت بد بود نتیجش این شده اما اشکال نداره درست میشه خدار و شکر)

    بعد یهو به خودم اومدم که چرا من باید 15 دقیقه منتظر باشم و کسی درخواست من و قبول نکنه همون لحظه به خودم گفتم الان وقتشه از قانون استفاده کنی ?? و چشمام و بستم و تصویر سازی کردم که الان یه راننده درخواست من و قبول میکنه میاد و داشتم شکر گذاری خدارو می کردم و به خودم می گفتم که هر راننده ای از خداشه که من و برسونه ? دیگه یعنی خدایی 2، 3 دقیقه نگذشت که من و قبول کردن و راننده اومد و این باعث شد باورهای من قویتر بشه که من خودم هر لحظه از زندگی خودم و دارم می سازم و شکر خدای قشنگم کردم که این قدر مهربونه و من و دوست داره دمش گرم با این قانون خوبش ???

    یعنی انقدر خوشحالم که دنیا، آدم ها همه چی خوبه که میخوام جـــــیغ بزنم به همه بگم ببینید زندگی چقدر قشنگه بابا جان سختش نکنید

    خب دیگه سرتون و درد نیارم دوستان

    تشکر از استاد مهربون و خانم شایسته رفیق که اینقدر خوبن و دستای خوب خدا هستن که ما رو با این قانون آشنا می کنن

    در پناه خدا شاد، سلامت، ثروتمند، باشید. ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: