سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 39
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-09 08:10:202024-07-31 11:45:42سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و روز بخیر خدمت شما استاد عزیز و همسرشون خانم شایسته شاید همیشه تو نوشتن مشکل دارم و کامل نمیتونم احساس ام رو به تفصیل بیان کنم به طور کلی این سفرنامه تصویری خیلی نکات برای ماداشت ولی مهم ترین نکته اینه که تصوری که به صورت ناخودآگاه از آدمای موفق داریم بی دغدغه بودن و آسایش تمام وقت این افراد است چون تصور میکنیم چون اینا پولدارن پس همه چیز حله و به اون نقطه امن میرسیم ولی این تکرار و اهمیت و تلاش استاد که تو همه جنبه های زندگی اش میذاره برای من جذاب بود و اون قسمت که کلی از وقتشان رو گذاشتند تا بتواند آتیش رو روشن کنند و مقدمات را غذا رو فراهم کنند واقعاا برام جالب بود! اینکه آدم در تمام لحظاتش به تمام جنبه ها توجه داشته باشه
به نام خالق زیبایی ها????
سلام به همه دوستان خوب و عزیزم?
به شخصه براى من تمامى قسمتهاى این سفرنامه جالب، آموزنده و سرشار از لذت ،شادى ، زیبایی ها و روح زندگى بوده و هست .همچون کارگاهى که میتوان آموزشها رو در قالب عمل دید . فرصتى ناب که باز هم میتوان آموخت و آموخت و به گوش جان سپرد تا آنجا که تمامى آنها ملکه ذهن فراموش کارمان شود.
اینکه تا میتوانیم تنها به دنبال زیبایی ها باشیم ، در جائیکه ذهن اکثریت افراد جامعه بدنبال نواقص ، اشتباهات ، کمبودها، نبودن ها، نداشته ها، نازیبایی ها در هر شرایطی میگردد.
اینکه ذهن خود رو پرورش دهم تا هر لحظه جویاى نعمتهاى زیبا و بی نظیر خداوند باشم و با دیدن بخش هاى مختلف سفرنامه از جمله شرایط و آدمهاى مختلف ، اتفاقات و داستان هاى جذاب و شیرین این سفر ، سبک زندگى استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و همچنین نوع روابط شخصى و اجتماعى این عزیزان در کنار هم ، عملا دیدم که میشود اینگونه هم زندگی کرد. آرى ! شدنى است. کافیست تا بخواهیم .
با این حال از میان تمام بخشهاى عالى سفرنامه، قسمت ٢۶ از فصل اول یعنى آبشار نیاگارا براى من یکى از تاثیرگذارترین و جذابترین قسمتهاى این سفر بوده و هست .
آبشار نیاگارا، این شاهکار خلقت براى من نماد فوق العاده قدرت ، پاکى و خلوص ، شکوه ، جلال و عظمت است . تمام ماجواجویان و علاقمندانى که برای دیدن این پدیده بى نظیر در آنجا حضور داشتند ، از آن ارتفاع ، تنها همچون قطره کوچکى به نظر میرسیدند . این خود هر بیننده حقیقت جوئى را به فکر وا میدارد در مورد خالق این اثر خارق العاده. که او کیست!؟؟؟ خالق یکتاى این جهان .
چه با عظمت و با شکوه ! ??
لحظه حیرت انگیز فرود آمدن آب ، مرا به یاد فروتنى و افتادگى انداخت. که هر چه بزرگتر ، افتاده تر و بی ادعا تر !
در کمال عظمت و بزرگى چه زیبا و با وقار، چه فروتنانه تعظیم میکند به خالق خود و آفریده هایش!
آری ! لحظات بسیار زیباى فرود آمدن آب و غرش بلند آن ، سپس یکى شدن آن با آب رودخانه، روان شدن آب زلال از لابلاى سنگها و عبور آن از گیاهان رشد یافته برایم نماد آزاد و رها بودن، عدم رکود و جارى بودن، گذر نرم و روان از مسائل و مشکلات دنیوى ، عدم وابستگى ، در کنار شور ، هیجان و نشاط بازدیدکننده ها همراه با صداى هیجان و خنده هایشان، آدمهایى که فراتر از مرزها، نژاد ها و رنگ ها و ملیتها و زبان هاى مختلف ، تنها و تنها با زبان احساس و عواطف در کمال صلح و آرامش در جوار هم لذت میبردند و شاد بودند و با نگاه مثبت و مهربانشان با هم حرف میزدند. جالب اینکه همه اونها در لحظه متمرکز بودند و داشتند از ثانیه به ثانیه اون شرایط نهایت لذت رو میبردند.
در اوج آن همه هیاهو و صداهاى مختلف و شور و نشاط ، در عین حال ترکیب هارمونى بسیار زیبایى رو میشد در میان تمام بخشها مشاهده کرد.
آسمان صاف و آبى و بى نهایت زیبا، ابرهاى سپیدى که همچون یک تابلوى فوق العاده نقاشى می ماندند ، طبیعت سبز و بى نظیر اطراف آبشار، گلهاى رنگارنگ و ناز روى سنگ ها و صخره هاى بلند ، همچنین در پشت این تصاویر ، ساختمانها و آسمان خراش هاى بلند ، نماد پیشرفت و تکنولوژى در دنیا ، همه و همه در قاب یک تصویر !
در نهایت بوجود آمدن آن رنگین کمان هفت رنگ سحر انگیز که میزان لذت و شادى و هیجان مثبت را براى بازدیدکننده ها به اوج خود رسانید و آن را دو چندان کرد. ?
این همه زیبائی در یک نقطه ، تنها و تنها میتواند کار یک هنرمند و نقاش زبردست باشد.
اینکه مگر میتوان این همه زیباى ها رو یکجا دید و مسحور آنها نگشت!؟؟؟ مگر میتوان ایمان به یگانگى قدرت لایزال او نداشت !؟؟ کیست آفریننده آن!؟؟؟
این همه زیبایی !!!! جز خداى بزرگ عالمیان، خالق یکتا!??????
حیات وحش طبیعى در عین حال بسیار تمیز و پاک ، سنجاب سیاه کوچولو و بانمک و ناز که در اوج آرامش و آسودگى در حال استراحت بود. پرندگان زیبایی که بى پروا در همجوارى انسانها آزادانه و راحت در حال رفت و آمد بودند و بازدید کننده ها رو مجذوب خودشان میکردند.
به راستى این قسمت از سفر براى من پر از لحظات ناب و درسهاى آموزنده بودند.
بسیار جذاب و حیرت انگیز! ???
به هر حال امید که همه دوستان نازنینم در اینجا بتونند مثل شما این تجربیات ارزشمند رو خودشون از نزدیک داشته باشند ، همراه با کلى اتفاقات عالی و شیرین و جذاب ! ?????
اون روز خیلی دور نیست!??????
و خداوند بی نهایت است
اما…
به قدر نیاز تو فرود می آید و
به قدر آرزوی تو گسترده می شود و
به قدر ایمان تو کارگشاست
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز و به تمام اعضاء این خانواده
خدارو سپاسگزارم که آفریده هایی همچون شما داره که زندگی کردن رو به من آموختید نه زنده بودن رو
آگاهانه زیستن با باورهای زیبا رو آموختید
من واقعا راز گل سرخ رو دیدم که فقط هست و تماشایمان می کند و قضاوت را حتی نمی شناسد.
”
تکامل رو دیدم که باید دودستم رو تو دست خدا بزارم و به قول حضرت حافظ که می گه “حافظ وظیفه تو دعا کردن است و بس , در بند آن نباش که شنید یا نشنید” فقط دعا کنم .
و هدایت بشم به سمت عظمت لایتناهی
“این است رنگ آمیزی الهی و کیست بهتر از خدا در نگار گری؟و ما تنها اورا عبادت می کنیم ” سوره بقره آیه 138
بهترین ها را برایتان آرزو می کنم .
سلام.من خودم قسمت ۲۶ و خیلی دوست داشتم.شاید یکی از دلایلش اینه که من باهرچیزی که مستقیما توسط خدا خلق شده حال بهتری دارم.هرچیزی که قدرت خدا رو بیشتر نشونم میده حس آرامش بیشتری بهم میده.
مثل دریا مثل بارون مثل برف مثل کوه مثل جنگل و مثل آبشار زیبای نیاگارا…???
من توی فایل های سفر به دور امریکا خیلی چیزها یاد گرفتم.
توی قسمت ۲۶ من یاد گرفتم باید خیلی وقت ها دل و به دریا زد و اتفاقات تازه رو تجربه کرد.باید از لحظه به لحظه رویدادهای زندگیت و نعمتهای خدا نهایت استفاده رو کرد.
من یاد گرفتم و فهمیدم که اگر به دنبال زیبایی باشم خدا هدایتم میکنه به سمت زیبایی های بیشتر.مثل لحظه ای که یکباره رنگین کمون خودشو نمایان کرد.
من یاد گرفتم که باید اشتیاق و شور و شوق داشت برای لذت بردن از زندگی،مثل اشتیاقی که تو چهره استاد دیدم وقتی کاور و تنش کرده بود و داشت میرفت به سمت آبشار.
من با حرفاهای عاشقانه استاد و خانم شایسته، لحظه ای که استاد یکدفعه اومد جلوی دوربین وذوق کودکانه خانم شایسته یاد گرفتم که واقعا میتوان هر لحظه هرجا عاشق و دلداده بودن…
شاید اگر یکی دیگه بود میگفت این رفتارها چیه من دارم فیلم میگیرم.
من یاد گرفتم میشه حتی اگر مادر نباشی فرزند شخص دیگه ای رو به حکم انسان بودنش دوست داشته باشی مثل لحظاتی که خانم شایسته مخصوص زاویه دوربین و میبره به سمت میکائیل و از حالتهاش و حرفاش فیلم میگیره.
من یاد گرفتم اگر زاویه دیدمون و عوض کنیم خیلی چیزها به چشممون زیباتر میشه.مثل زمانی که توی این فایل وقتی از پایین به بالا نگاه میکردی انگار آبشار مستقیما از دل آسمون جاری شده.
من یاد گرفتم که میشه آدم ها مدت زیادی کنار هم زندگی کنن ولی همچنان برای هم عاشق و جذاب باشن.و هر لحظه هر کدوم دنبال سبقت گرفتن توی تعریف از خوبی ها و توانایی همدیگه باشن.
بر خلاف چیزی که الان خیلی عرف شده میگن وقتی یک نفر و کامل به دست بیاری جذابیتش از بین میره و تا زمانی تو جذابی که دست نیافتنی باشی.
و کلا چیزهایی که توی این سفر و فایل ها یاد گرفتم:
من یاد گرفتم میشه دائم از کلمات عاشقانه استفاده کرد بدون ترس از اینکه این کلمات تکراری بشن برای طرف مقابل البته به شرط اینکه واقعا از ته دل باشه،نه ادا.
من یاد گرفتم که میشه با ادم ها دوست بود و بدون هیچ غروری رفت جلو و باهاشون ارتباط برقرار کرد.
اون موقع ست که اونها بهترین روی خودشون و به ما هدیه میدن.
من یاد گرفتم که نباید به چیزی وابسته شد حتی زیبایی ها،این جمله من و بیدار کرد و یکی از ترمز های بزرگ منو شناسوند به من.فهمیدم که توی زیبایی ها و خوشی ها من هنوز توی گذشته گیر کردم و به خاطر اینکه اون روزها گذشته غبطه میخورم و خودم باعث شدم جلوی زیبایی های تازه به زندگیم بسته بشه.
من یاد گرفتم که میشه دوتا آدم کنار هم زندگی کنن بدون هیچ وابستگی،بدون اینکه همدیگرو فدای اهداف و خواسته های خودشون بکنن هرکسی با عشق تو مسیر خودشه مثل لحظه ای که خانم شایسته تو قسمت ۳۱ تنها رفت و از شب فیلم گرفت.
من یاد گرفتم که برای لذت بردن نباید دنبال اتفاق های عجیب و غریب باشم و میتونم حتی از گل های توی خیابون هم نهایت لذت و ببرم.مگه ما کم گل داریم دور و بر خودمون،گلهایی که حتی از باغچه بورلی زیباتر.ولی ما یادنگرفتیم که از زندگی لذت ببریم.خیلی از ما چون این اتفاقات و توی زاویه دوربین خانم شایسته میبینیم فکر میکنیم حتما این یک چیز خاصیه چون توی زندگی این آدم ها اتفاق افتاده و فقط به به و چه چه میکنیم و تحسین کلامی.در صورتیکه خیلی زیباتر از این اتفاقات و توی زندگی خودمون دیدیم و از درون مقاومت کردیم و اگر هم یه کوچولو لذت بردیم سریع گفتیم این چیزا اخه چه اهمیتی داره.
من یاد گرفتم که نگاهم و طوری تنظیم کنم که اول زیبایی هارو توی هرچیز ببینم.
تا هدایت بشم به جاهایی که این خواسته منو براورده کنه مثل مارکتی که استاد و خانم شایسه رفتن و حتی دستشویی اونجا هم اونقدر زیبا بود.
من یاد گرفتم میشه هم یک معشوق بود و هم یک کدبانو و هم یک کسی که کار مورد علاقه شو با عشق انجام میده و زندگی زیبایی داشت.در صورتیکه ما هنیشه شنیدیم خانم هایی که کار میکنن نمیتونن زندگی مرتبی داشته باشن و مادر و همسر خوبی نمیشن چون همیشه خسته ان و نمیتونن به وظایفشون تو خونه عمل کنن.
من یاد گرفتم اگر عشق چاشنی زندگیم باشه همه چیز شدنیه اونم از نوع عالیش.
من یاد گرفتم اگر درونمو درست کنم و باورهای کهنه و قدیمی مو پاک کنم و با خودم هماهنگ بشم میتونه حتی رسومات دیرینه کشورهای دیگه رو هم عوض کنم مثل اون روزی که اون خانم توی شیرینی فروشی هزینه استاد و متقبل شد.
من یاد گرفتم باید رها باشم به دور از هرگونه وابستگی ،تا بهشت و تجربه کنم.
من تازه یاد گرفتم که باید زندگی کنم.
من یاد گرفتم باید دنبال بهانه باشم برای لذت بردن.
من یاد گرفتم اگر به قوانی عمل کنم رویاهام رنگ واقعیت میگیرن.
من یاد گرفتم سن و از افکارم پاک کنم با دیدن اون خانم ومادرشون که قصد جهانگردی داشتن.
من یاد گرفتم از خوشی های دیگران لذت ببرم و تحسینشون کنم.
من یاد گرفتم تو لحظه لحظه زندگیم از خدا تقلب بگیرم بدون اینکه از هیچ مراقبی بترسم.
من یاد گرفتم که حتی اگر مخالف کارهای اطرافیانم هستم میتونم عاشقشون هم باشم و قرار نیست عملکرد آدم ها مهر اونهارو از دلم پاک کنه چون موافق خواسته من عمل نمیکنن مثل جریان مخالف بودن استاد با فیلمبرداری خانم شایسته.
و در آخر تکامل و توی فیلم های خانم شایسته از قسمت اول تا ۳۱ دیدم.
توجه به خواسته ها رو توی حرفای خانم شایسته که گفتن از بچگی دوست داشتن کشورهای دیگه رو ببینن و الان توی این شرایط هستن فهمیدم.
تااالان فقط حرفهای استاد و در مورد قوانین شنیده بودم ولی الان عمل کردن به قوانین و دیدم و فهمیدم شدنیه و اینکه ادم های دیگه میگن اینها همش حرفای قشنگه و واقعیت چیز دیگه ست یک باور اشتباهه.
من تصویر زندگی شخصی که حرفاشون با اعمالش یکیه رو دیدم و باور کردم که من هم میتونم.چه دستاوردی از این بالاتر که توانایی هاتو باور کنی.
خلاصه من از این سفر فهمیدم و یاد گرفتم اگر خودم و خدا رو باور کنم دنیا به کام من میشه و همه کائنات دست به دست هم میدن و به من جمله معروف فیلم راز ومیگن:
فرمان بردارم سرورم???
من این نظرمو دوباره گذاشتم،چون حس کردم چیزهایی که فهمیدم خیلی میتونه به بقیه کمک کنه.چون ممکنه به هوای مسابقه آدم های بیشتری نظرات و بخونن.شاید آموزه های من به درد یک نفر دیگه هم بخوره و کمکش کنه.
با سلام به استاد عزیزم و بانوی دوست داشتنی و دوستان گلم.?
عید قربان رو به تک تک عزیزان تبریک میگم.
و من با فرا رسیدن عید یاد فایلهای استادکه صحبت کردن درمورد حضرت ابراهیم و اسماعیل و تسلیم شدن در برابر دستور الهی و قانون عمل به الهامات و گذشتن حتی از عزیزترین کس در زندگی افتادم.
امسال این عید خیلی لذت بخشتر شده برام و کلی بهم درس یاد داد.
و میخام اینجا از مراسم های قوم ترکمن براتون بگم.
عیدقربان یکی از بزرگترین عیدهای ما محسوب میشه.
و خداروشکر میکنم که با اومدن عید فرصتی برای تنظیم فرکانس هامون روی شادی و احساس خوب رو فراهم کرده.
با ورود ماه دی الحجه بعضی از مردم با روزه گرفتن به پیشواز عید میرن و معتقدن که ثواب یا به قول خودمون جذب انرژی مثبت و تمرکز بر کارهای خوب و دفع گناهان یا اعراض از انرژی و فرکانس منفی رو انجام میدن.
سه روز قبل عید از پرهیجان ترین روز ها برای مردم هست که خانمها مشغول تمیزی و نظافت خونه میشن و در این کار به همدیگه کمک میکنن.
و کار دیگه پختن نون روغنی و پخش اون بین همسایه هاست که خیلی قشنگ و من لذت میبرم از تنوع و طعم این نون روغنی ساده ولی خیلی خوشمزه.
و از کارهای لذت بخش دیگه خرید و دوخت لباس عید در طرح و رنگ های شاد و خرید کیف و کفش و ……
و خرید شیرینی و آجیل و میوه و پخت شیرینی های سنتی و خوشمزه.
و از کار های مهم دیگه که از قدیم مونده و هنوز پابرجاست.
همه از کوچیک و بزرگ و زن و مرد شب قبل عیدمیرن حمام و غسل انجام میدن و اشعاری رو به زبان میارن
(قربان شورا؟ من شورا، کله می سوسر نورا)
مفهوم این شعر و انجام این کار بر این میباشد که ماه قربان رسیده و کاندیدی برای قربانی شدن مثل حضرت اسماعیل میطلبد و فرد با پاک کردن جسم خود با آب و طلب پاک شدن روح با نورالهی اعلام میکند که آماده قربانی شدن برای خدای خود میباشد.
و سعی در جلب رضایت خدا برای انجام هر دستوری که فرموده میباشد.
و روز عید فرا میرسه و اول صبح برای اقامه نماز عید قربان به عیدگاه میرن و بعداز اتمام نماز یکدیگرو بغل کرده و دعای خیر برای همدیگه میکنن و عید رو تبریک میگن و بعد شروع به قربانی کردن و مراسم قربانی مشغول میشن.
این وسط بعضی هم روزه گرفته و با گوشت قربانی روزه ی خودشون به پایان میرسونن.
بر این معتقد هستن که گوشت قربانی پاک ترین طعام در اون روز هست و خوردن گوشت به عنوان اولین غذا در اون روز خیلی ثواب داره.
گوشت قربانی هم به قسمت هایی تقسیم میشه مقداری برای فامیل مقداری برای پختن و پذیرایی از مهمانها و مقداری برای فقیران و مقداری هم برای مصرف خانواده.
و بعد از اتمام این کارها دیدو بازدید تا سه روز ادامه داره و بساط کباب هم براه.????
راستی عیدی هم میگیریم از بزرگترها??
در این روز بازیهای جالبی هم انجام میشد که الان خیلی خیلی کم شده مثل تاب بازی که کوچیک و بزرگ نمیشناسه و خیلی هیجان انگیز بود.???
و اینجوری تا یه هفته خودمون در شادی نگه میداریم و برای همدیگه دعا میکنیم که سال بعد پربرکت تر وباشکوه تر باشه عید و باز همین افراد در کنار هم جمع بشن??
به نام خالق فراوانی
سفر یه حس فوق العاده است که یک انسان میتونه تجربش کنه، اینکه از نزدیک ببینی و لمس کنی و درک کنی خلقت خدا رو و کمی تامل کنی روی زیبایی ها به آرامشی میرسی که انگار جهان برای چند لحظه ثابت ایستاده تا تو به عمقش نفوذکنی و به تکامل نزدیکتر بشی فرقی نمی کنه کجا و به چه شکل باشه…..تا الان که باهاتون توی سفرتون همراهی کردم خیلی چیزهای شگفت انگیز و زیبا دیدم ولی شاید چون دارم روی باور فراوانیم کار می کنم قسمت ۱۹ برام جالب تر بود و من شگفت زده شدم چون من این مکان رو توی عکس دیده بودم و به هرکی نشانش میدادم میگفت فوتوشاپه و دستکاری شدست مگه همچین چیزی هست؟ و منو به این سوال میرسوند که شاید راست میگند ؟و به همین شکل باور فراوانی من هربار ضعیفتر میشد وقتی توی این فیلم دیدم که حقیقت داره و این برابر با زمانی بود که داشتم روی باور فراوانیم کار میکردم برام یک لامپ پرنور توی ذهنم شد که گفت ببین نرگس یه ادم توی زمانی که نهایت ارزوی اطرافیانت داشتن خونه و یه حقوق کارمندی و به قولی آب باریکه باشه ولی همیشه باشه و جسارت رفتن به شهر بعدی رو تو خودشون نمیدیدن همچین جایی رو برای خودش ساخته و چه لذت و آرامشی رو تجربه کرده بدون ذره ای نگرانی برای پولش و ببین چه امپراطوری داشته برای خودش که این یه بخشیش بوده و وقتی شنیدم که این بنا برای اینکه مردم ازش لذت ببرن بخشیده شده، یک چلچراغ تو ذهنم روشن شد که نرگس ببین یه ادم ثروت مند چطور میتونه جریان ثروت رو علاوه بر زندگی خودش توی زندگی دیگران و در بخش بزرگتر یه کشور برقرار کنه وقتی مردم زیاد ثروتمند که برای دیدن این زیبایی به این کشور میان و جریان ثروتشونو از طریق ارز وارد این کشور می کنند و هر انسان خودش میتونه جذب کننده ی چند نفر دیگه به این مکان باشه….ادم اگه یه حساب سرانگشتی کنه فقط یه بخش کوچکی از این جریان رو متوجه میشه بماند اتفاقات و ایده های جدید ثروت سازی که به وجود میاد ، همه ی اینها به کنار وقی به قول خدا در قرآن که میگه هرچیزی رو ببخشید چند برابرش رو دریافت می کنید به این فکر می کنم اون شخصی که اینو بخشیده به چه ثروتی رسیده و چه جریان عظیمی رو برقرار کرده فقط توی زندگی شخصی خودش…و اینکه به قول آقای عباس منش که میگه الان ثروت ها خیلی خیلی بیشتر از قبله، وقتی توی اون زمان یک نفر همچین ثروتی داشته الان چه ثروتی میتونه وجود داشته باشه که این یه یخشی در حد یه نقطه از اونه….حتی همین الان که اینارو مرور می کنم احساس می کنم ظرف فراوانیم بزرگتر شده و حس فوق العاده ای دارم…هرکس که شروع کنه به تغییر خدا دستاشو میفرسته برای کمک و این سفرنانه یه دست خدا برای تغییر من بوده…من خودم سعی می کنم ماهی یکی دوبارو سفر برم و واقعا سفر برام پراز شگفتی بوده و حتی شده یه جای را چندبار رفتم ولی برام یه بخش جدیدی رو جلوه گر بوده… و من چون این خونه رو توی عکس دیده بودم و عاشقش بودم و در نهایت توی فیلم سفرنامه دیدمش به عنوان یک نشونه. بهش نگاه کردم و به راهم ادامه میدم…..سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم فرمانروای من
سلام خدمت همه دوستان خوب سلام به خدای که من به این مسیر هدایت کردسلام به استادی که خودش به به خانوم شایسته عزیر؛سوال عالی پرسیدین چراچون همه چیزهای خداوندزیباست خدا ونداین جهان روزیباخلق کرده برای کسانی که زیباببینن من ازاونجای که شمارفتیدفروشگاه گوکاگولااون فروشگاه خیلی برام جالب بودچرابه این دلیل که اون صاحب فروشگاه جهان روچقدرزیباددیده چقدر خداوند برای اوزیبای خلق کرده راستش من خیلی لذت بردم به این دلیل که خداوندیعنی این انرژی به بهترین شکل دران شخص جاری شود خدایا به من و همه دوستانم که دراین خانواده هستیم کمک کن تا جاری باشیم تاهدایت بشیم آمین دوستون دارم به خدای هدایت میسپارمتون
با اهدا سلام به استاد عزیز، خانم شایسته و مایک دوست داشتنی
هرچقدر سعی کردم یک قسمت از سفرنامه رو بعنوان بهترین قسمت انتخاب و معرفی کنم نتونستم خودم رو راضی کنم
راستش رو بخواین میخوام در مورد یه خصوصیتی از شما سه نفر صحبت کنم که تو تمام قسمت ها به وضوح دیده میشه و به نظر من اصلی ترین دلیل زیبا بودن همه قسمت ها همین خصوصیته
اون خصوصیت اینه که شماها وجودتون رو با زیبایی یکی کردین، وجودتون رو از عشق لبریز کردین، بدون کوچک ترین تعصب، بدون کمترین محدودیت در تفکر
چیزی که میخوام بگم اینه که شما ها هرجا که باشین اونجا بهترین جاست، خود بهشته
شما ها هر کاری که بکنین اون کار لذت بخش ترینه، اصلا شما خود عشق هستین، خود زیبایی هستین، خود لذت هستین
دلیل اش هم اینه که سعی کردید تمام وجودتون رو با منبع عشق، مبدا جهان هستی، سرچشمه زیبایی ها یکی کنید و انصافا هم سعی تون مشکور بوده و به ثمر نشسته
اینکه بدون تعصب هر کسی رو با هر جنسیتی با هر عقیده ای با هر طرز تفکری مشمول عشق و محبت خودتون قرار میدین، اینکه بدون کوچکترین تعصبی حتی یه سگ رو که قراره چند روزه دیگه عمر دنیایی اش تموم بشه مورد نوازش و تفقد قرار میدین، اینکه به هیچکس و هیچ چیز هیچ برچسبی نمیزنید و هر آنچه رو میبینید زیبا و عشق آلود متصور میشید، اینا نشون دهنده اینه که وجود خود شما عشق محضه، زیبایی محضه
قطره وقتی به دریا میرسه همه چیز رو دریا میبینه، آدم وقتی خودش زیبا میشه همه چیز رو زیبا میبینه، فکر کنم سخت ترین کار دنیا برا شما این باشه که بخواین به سمت ناخواسته ها برین !!! چون وجودتون اجازه نمیده به شما که غیر از عشق و محبت و زیبایی و لطف چیز دیگه ای ببینید
آره به نظر من معنی تغییر فرکانس که استاد این همه تاکید میکنن تو همه فایل ها و دوره ها اینه، اینه که اصل خودمون رو پیدا کنیم، اینه که برگردیم به ذات پاک مون، اینه که اول باید عشق بشی تا عشق رو ببینی اول باید زیبا بشی تا زیبایی رو ببینی اول باید ثروت بشی تا ثروت رو ببینی
به خدا هر مشکلی هر ناخواسته ای تو زندگی ما هست واسه محدودیت هایی هستش که آگاهانه یا نا آگاهانه تو باور های خودمون ایجاد کردیم
ما هر روز چیزی رو تجربه میکنیم که اصل اون چیز با اصل ما یکیه ! از یه جنسه !
اگه ما کیفیت وجود خودمون رو ببریم بالا کیفیت زندگی روزمره ما هم بدون شک میره بالا
من به این ایمان دارم که ما انسان ها نامحدودترین موجودات این عالم هستیم
شاهد این حرفم هم در تاریخ بسیار زیاد موجوده
سوال این بود که کدام قسمت بیشتر از همه به من لذت داده که در موردش صحبت کنم
به خدا قسم تمام قسمت ها از ثانیه اول تا ثانیه آخر عشق خالصه، زیبایی خالصه، کیفیت محضه، اما یه نکته !
اگه من چند وقت قبل، یعنی قبل از رسیدن به این حد از آگاهی این سفرنامه رو میدیدم مطمئنا از هر قسمت چندتا انتقاد و نکته منفی و … در میاوردم ! همینطور که الان وقتی گاها با کسی قسمت های سفرنامه رو میبینم اون طرف کلی ایراد در میاره که چرا اینجوری چرا اونجوری !
اما به خدا قسم من اصلا نمیبینم اون چیزی رو که اون میبینه، من فقط زیبایی میبینم
فقط لذت میبینم، فقط عشق میبینم، فقط نامحدودی رو میبینم، فقط زندگی در بهشت ابدی رو میبینم
آخه مگه میشه جواب این حد از اعتماد به خداوند و تاثیرپذیری از نشانه ها چیزی جز لذت و راحتی و زیبایی باشه
شماها حتی واسه چند روز آینده خودتون هیچ برنامه خاصی از قبل نمیریزین و اتفاقی که میفته اینه که بهترین حالت ممکن رو در چند روز آینده تجربه میکنید !!!
این یعنی چی؟
یعنی من خودم رو سپردم به تو ای خالق قادر هستی و یقین دارم که تو من رو به تک تک لحظات زیبا و لذت بخش هدایت میکنی
این یعنی تسلیم، یعنی توکل، یعنی اعتماد، یعنی وصل بودن به تنها قدرت هستی
نمیدونم شاید یه سری از دوستان که نظرات رو میخونن با خودشون فکر کنن که اینو ببین چقدر اغراق میکنه و …
اما مطمئنم استاد و خانم شایسته بهتر درک میکنن این حرفا رو
قشنگترین و تاثیرگذار ترین قسمت این سفرنامه از نظر من نحوه نگاه و نگرش شما به مخلوقات و نعمت های فرمانروای عالم هستی و احساس پر رنگ شکرگزاری تون هستش که در تمام قسمت ها موج میزنه
حسن ختام این نظر هم این جمله باشه:
ابراهیم رو اگر در آتش هم بندازن آتش گلستان میشه، چون تمام وجود ابراهیم گلستانه و آتش اصلا ارتباطی با ابراهیم نداره که بخواد تاثیری روش بذاره
به امید دیدار
سلام به همه دوستای گل و استاد عزیز و خانم شایسته مهربون.
من میخواستم نظر بگذارم ولی حالا با یه تیر دو نشون میزنم.
هم نظر میذارم راجع به اینکه کدوم فایل رو بیشتر دوس دارم و هم هدایتی که برام پیش امده رو تعریف میکنم.
به نظرم اون فایل ۳۲ که پشت صحنه اسمش بود از همه بهتر بود.
هم به خاطر نکات ارزشمندی که درش گفته شد و هم هدایتی که برای من به وجود اورد.
داستان اینه که من مدتی هست که با همسرم به اختلاف خوردم و خییییلی زیاد سعی میکردم که ایشون رو راضی کنم که برگردن ولی اصلا به نتیجه ای نرسیدم و ایشون هم دادخواست طلاق داد.من خیلی ناراحت بودم و با چند تا وکیل هماهنگ کردم برای اینکه مدارکم رو جور کنم که هر جور شده ایشون نتونه طلاق بگیره.در همین زمانها که درگیر این مسائل بودم الهاماتی هم بهم شده بود که همش میخواست بگه که نترس و انقد تقلا نکن.باید ارامش داشته باشی و بسپری به خداوند.شاید مصلحتی باشه.
یکی از اون الهامات دیدن خواب بود.خواب دیدم چند تا هزار پا رو کشتم و وقتی تعبیرش رو دیدم گفت هزار پا ینی افکار منفی و در بعضی موارد هم دشمن.که ینی از اون افکار رها میشی.یا به دشمن غلبه پیدا میکنی.
همینطور یه بار که رفته بودم استخر تو قسمت حوضچه اب یخ چند نفر هی به هم اب یخ میپاشیدن و وقتی اون ابها به من میخورد خیلی حس بدی داشت ولی بعدش خودم هم رفتم تو حوضچه اب سرد و دیگه برام مهم نبود که اون اب سردها به من بخوره و اون بچه ها به هم اب بپاشن. و اونجا احساس کردم که این داره بهم میگه که برو تو دل اون مشکل و نترس و وقتی بری تو دلش دیگه هر کسی هر کاری بکنه برات سختی نمیتونه به وجود بیاره یا تورو بترسونه.
خلاصه اینها بهم ارامش میداد ولی نه تا اون حد که بتونم تصمیم درست و قاطع رو بگیرم.
تا اینکه برای بردن مدارک رفتم دادگاه و اونجا بهم گفته بودن که باید داور از طرف خودت بیاری.منم که بچه شمال بودم و خانمم مشهدی بود و اومده بودم مشهد کسی رو نداشتم و فقط یه دوست شمالی داشتم که فقط همینقدر بهتون بگم که هزار تا عامل دست به دست هم داد تا اون نتونه بیاد به عنوان داور.
خلاصه رفتم دادگاه و قرار شد پول داور رو بزنم و دادگاه خودش داور بیاره و همسرم نتونه طلاق بگیره.
بعد شماره حساب دادگاه رو گرفتم که برم برای واریز.
خیلی استرس داشتم که زودتر کارو انجام بدم چون تقریبا اخرین روز مهلتش بود و ساعت هم حدودا ۱ ظهر بود.
خلاصه رفتم دم اسانسور ایستاده بودم که صدای اذان اومد.همیشه وقتی کار مهمی داشتم و صدای اذان میومد اون کارو رها میکردم و میگفتم خدا مهم تره و میرفتم نمازمو میخوندم و بعدش هم میدیدم که اون کار خیلی خوب حل میشد.ولی اینبار خیلی حساس تر بود و دودل شدم که برم نماز یا برم بانک؟و به خودم گفتم خدا در اولویته و رفتم برای نماز.
تو همون حین که داشتم نماز میخوندم یه دفعه تمام اون الهامات اومد جلوی چشمم.از اون خواب تا جریان استخر تا جریان اون رفیقم که هزار تا عامل دست به دست هم داد تا نتونست بیاد دادگاه و از اون جریان ابلاغیه که به من شد ولی تو موبایلم باز نشد و من متوجه نشدم و نتونستم تو جلسه دادگاه حاضر بشم و چند مورد دیگه که نمیشه نوشت.
همه اونها اومد تو ذهنم و تو یک لحظه بهم گفت عطا جان نظرت چیه؟؟؟؟؟
انگار خدا داشت روبه روم ازم سوال میکرد.و اون لحظه فقط گفتم که خدایا باشه.تو درست میگی.انگار نباید دیگه دنبال این جریان رو بگیرم و تو چیزایی رو میدونی که من نمیدونم.
باشه من هیچ کار دیگه ای انجام نمیدم و تمام کارها و تصمیمات رو واگذار میکنم به همسرم که خودش هرکاری میخواد بکنه و تو داری بهم میگی که اینکار درسته.
ولی برای چند دقیقه احساس مقاومت زیادی داشتم رو این تصمیم و خیلی حالم بد شده بود اما بعد از چند دقیقه انگار همه چی ۱۸۰ درجه تغییر کرد و حالم خیلی خیلی خوب شد و احساس ازادی کردم اشک از چشمام جاری میشد.(مثل همین الان که دارم اینو مینویسم)
خیلی سبک و اروم شده بودم.همونجور که استاد میگفت جنس و نشونه الهامات احساس ارامشه,احساس باز شدن قلبه.
خلاصه اون برگه رو همونجا تو دادگاه گذاشتم و از دادگاه اومدم بیرون.
صبح روز بعدش تو ماشین همزمان که صبحانه اماده کرده بودم و میخوردم اون فایل پشت صحنه رو با موبایلم گذاشتم که ببینم.داشتم میدیدم که کاری پیش اومد و باید میرفتم.
تا اونجا دیدم که خانم شایسته گفتن جلسه سوم از دوره روانشناسی ثروت ۳ رو بارها گوش بدین.
من جلسه یک و دو رو همیشه گوش میدادم ولی جلسه سومش رو خیلی گوش نداده بودم.بعد با موبایلم رفتم تو پروفایلم و جلسه سوم روانشناسی ثروت ۳ رو دانلود کردم و ریختم تو فلش و زدم به ظبط ماشینم که تو مسیر گوش کنم.
همینطور که داشتم گوش میدادم رسید به اونجایی که اون شعر که میگفت
(((باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست)))
اینو هم بگم که اسم خانمم هم ساحل هست.
فقط اشک بود که از چشمام میومد.چون خدا رو دقیقا جلوی خودم میدیدم.
انگار اومده بود داشت باهام حرف میزد.
اخه این همه هماهنگی تو این روزایی که واقعا فکرم مشغول بود چی میتونست باشه جز هدایت خدا که عطا اروم باش.
خدا حواسش به کارهات هست.
تمام اینها رو فقط برا این برات هماهنگ کرده که تو بدونی خدا تورو رها نکرده و هدایتت میکنه.(بازهم اشکهام جاری شد)
چی میتونم بگم؟؟؟
بعد از اون شعر هم استاد در مورد جریانی که رفته بود کلی کارهاشو رسیده بود و میکاییل هم همون لحظه از مدرسه رسیده بود دم خونه توضیح داده بود که تا شب به این همه هماهنگی فکر میرد و خدارو شکر میکرد.
واقعا اون لحظه من فقط به این فکر میکردم که چطور باید امروز من اون فایل رو گوش میکردم و بعد جلسه سوم رو دوباره دانلود میکردم که تو همون جلسه اون شعر خونده شد که اسم خانمم هم توش بود و دقیقا باز هم داشت بهم میگفت که عطا تو نمیخواد کاری انجام بدی و به قول شاعر پارو بزنی.تو باید ارامش خودت رو حفظ کنی و خودت رو بسپاری به پروردگار تا تو رو به مسیر درست هدایت کنه.
این همه هماهنگی واقعا چی میتونه باشه جز هدایت پروردگار؟
کی میتونست اینکارهارو بکنه برام؟
و اینجور ارومم کنه؟
کدوم وکیل یا دادگاه؟
کدوم واسطه یا ریش سفید؟
متنم خیلی طولانی شد.
نمیدونم برای شما چقدر میتونه قابل باور باشه ولی من که دیگه رو خودم حساب نمیکنم.
خدایا صاحب هدایت تویی و بس.
ممنونم از استاد و خانم شایسته که همیشه این مسیر بی نهایت ارزشمند هدایت رو به ما یاداوری میکنن.
عاشقتونم.
بهترین دوستام شمایین و بچه های ارزشمند سایت???
به نام خدا
سلام واحترام به استاد بزرگوار و صادق سید حسین عباس منش و به گل زیبای زندگیش گل مریم ، خانم وبانوی شایسته.
باورکنید نه برای شرکت درمسابقه بلکه ؛ فقط به احترام تلاش خانم شایسته عزیز که آموزش های ناب شما را با این سفر نامه به این مثال ها وتشبیهات تلفیق کردن. آموزش های شما ریشه و درخت سفرنامه( سفر به دور امریکا) برگها وشکوفه ها و میوه ها ، آموزش های شما رودخانه سفرنامه صدای این آب روان ، آموزش های شما باران و سفر نامه طراوت و صدای شر شر این باران ، آموزش های شما خورشیدو سفر نامه رنگین کمان .هزاران هزار تشبیه در ذهنم صف کشیدن تا به نوبت لایتناهی بنگارمشان.
استاد عزیز و سرکار خانم شایسته بسیار بسیار از شما عزیزان ومایک جوان سپاس گزاریم که هرکدامتان به نوبه خود معلم ما هستید و براساس وظایف الهی خود در مقاطع مختلف درس های تا به ابد ماندگار یادمان می دهید . درسهایی که منه معلم هیچ گاه نتوانستم درکلاسم بدانم و بگویم واگر گاهی هم شبیه این آموزه ها را گفته ام به شدت با مقاومت های موجود در آموزش متوقف شدم.
بانوی شایسته ی گل های مریم ، از شما، چشمانتان، دستانتان وذهن مثبت اندیش و دل رو شنگر و تابانتان سپاس گزارم هرکجا تشریف بردید فقط شدین معلم زیبا دیدن و زیبا اندیشیدن با شما یاد گرفتم زنگ کلاس هنر را ، آنجا که از نگاه تیز بین و لمس زیبای خنکای آب غافل نبودید تانگاه آن آهودربین پاپیتال های سرسبزتا برسد به حرکت سنجاب و پرندگانی که از سلیمان ما (سید حسین ) دانه می چیدندواستاد همچون طفلی معصوم به دور از ترس نوک های تیزمرغان دریای چنان غرق در آموزهای الهی بودند که من ناگهان حس کردم زنگ کلاس فراوانی با حضور استاد درپهنه تخته سبزکلاس طبیعت و سفرنامه آغاز گردیده ، و هنوز این کلاس به اتمام نرسیده بود که باز کلاس زیبا شناسی الهی و عبادت در طبیعت با شما شروع شد . چنان مست و شیدای خلقت ارباب می شوی که ناخودآگاه ترنم اشک در آینه چشمانمان و حس زیبای سجده به درگاه رب العالمین آنکه مهربانیش همیشگی است رحمتش بی انتهاغرقه می شویم . همانجا که نمازت را با نیت توحید و طلب هدایت با سیر در زیبایی های اطرافت آغاز میکنی در لحظه لحظه رکوع و سجده های دلت اشک شوق وشادی لرزش صدای مهربان مادرانه ات در شوق آموختن به فرزندان خانواده عباس منش را انجام می دهی قنوت نمازت را با بهترین وزیباترین حد ممکن تعریف وستایش وتمجید پروردگار می آغازی و پس آن خواسته های ناب و زیرکانه ات را از رب العالمین رحمان و رحیم طلب میکنی واز او می خواهی تا این زیباییها را برتو بیفزایدو نگاه مردم را به دوربین پر برکتت مهربان و خندان نماید و تورا در زمان درست ومکان درست قراردهد. . آنجا که تشهد نمازت را به سلام بر خدای بی همتا و تشکر از او وعبادان صالحش به اتمام می رسانی ندیدم آنی و کمتر از آنی عدم تمرکزت را درنماز طبیعت زیبای هستی آفرین.ما را به نماز جماعتی میبری که پر است از درس و عبادت حقیقی شادی و به اوج رسیدن . اگر این هدایت نیست پس چه نامی می توان برآن گذاشت؟کلاس شکر گزاری از آنچه که الان داریم تا بیفزاید خدایمان برما هرآنچه را که دوست داریم . خلق کردن را یادمان دادید.یادگرفتیم اول مدارهای قبلی را تثبیت و قدرتمندشان کنیم بعد به پیش برویم. یادگرفتیم در ۱۲قدم سبک وشیوه طبیعی زندگی کردن راتا ناظر برفرکانس هایمان باشیم.وقتی قانون می گوید فرکانس هایت اتفاقات زندگیت را می سازد حال خوش =اتفاقات خوش پس یاد گرفتیم هر لحظه شکر گزار باشیم تا بر خوبی ها وامیدهاو توحید و ثروتمان بیفزاید.واز همه مهمتر آرامش شما خانواده سه نفره به ما هر لحظه یاد آوری می کند عجله نکن صبور باش تا تکاملت را طی کنی وآهسته آهسته تغییر مدار وفرکانس بدهی و به خواسته های بالاترت برسی.
واقعا زبانم الکن است از وصف شما سه معلم و درس های الهی و نداهای قوی درونتان .آنجا که مایک جوان در عین لذت بردن از وجود پدری مهربان و خاص حرمت را بی نهایت نگه می دارد. ومی آموزد به هم سن وسالانش که دوست باشید پدر را و نگاه دارید حرمتش را .
من وهمسرم و دو دختران عزیزم هنگامی که سفر یک را به نظاره نشستیم لذت بردنمان ودرس آموختنمان شروع شد. اولین فیلم اولین درس نترس ، شجاعت کن وقدم اول را بردار.همه خانواده کمک می کردند برا ی شروع سفر، هدایت های الهی شروع شد از استند ماشین ، جسارت استاد در حرکت دادن هیولای آهنین و دنبالچه اش حداقل ۱۶مترطول آر وی و سواری می شود.
شروع سفر دوم دیدن زیبایی های صبوری خانم شایسته واینکه همچون مادری مهربان خوراک روح وروان فرزندانش را تهیه می کند و برجان خانواده عظیم وهم فرکانس های عباس منشی روان می دارد.
سرکار خانم شایسته باور بفرمایید بااین خلق زیبای سفر نامه من وخانواده ام چند صد میلیون تومان بهره بردیم . بدون سفر بدون بلیط بدون پاسپورت گردشی ۳۲ روزه به همراه شما آمدیم حس کردیم خنکای آن آب روان را. شیطنت های ضربات آب آبشار نیگارا را وبا شما به دیدن باغچه بورلی آمدیم به کافه ها آمدیم نظاره گر خرید هایتان بودیم وبا لذت شما لذت بردیم.
خوشمزگی مرغ های کنتاکی شما را لذت آتش درست کردن مایک را . با استاد شادی کردیم در ترانه ها همراهی کردیم در تعمیرات وسایل لذت خرید کردنتان را بو ی خوش گل لیلیوم اورینتال را ولحظه به لحظه فقط از بانو شایسته آموختیم زیبا دیدن زیبا اندیشیدن واز شما استاد عزیز صداقت بی نقابی تمرکز و سلف کنترل برلحظه به لحظه افکارمان را .
یاد گرفتیم توکل یعنی چه؟
آموختیم اگر از جان وقلب و ایمان واقعی و عمیق طلب هدایت کنیم کار به فرشتگان سیستم الهی نمیرسد وخود رب العالمین به فوریت استجابت و هدایت می نماید درس پشت درس و چه کلاس شیرینی که درآن نه خستگی هست و نه تکرار وجریمه نه سرخوردگی هرچه هست تماما زیبایی و صداقت و هدایت . آفرین برشما و برهمتتان .
از قسمت آخر از استادمان یاد گرفتیم غر نزنیم وفقط شکر کنیم . وجودتان همتتان و نفس هایتان و سلامتی و بخششتان را شکر می گذارم .
درنهایت ازالله پاک آن رب یگانه طول عمر با عزت و سفری پر ازشادی و سلامتی شادی آرامش و برکت را برایتان طلب می کنم وهزاران هزار بار شکر خدای مهربان بخاطر شما بندگان خوبش که به سخاوت در زیبایی هایتان شریکمان می کنیدو شادی وآموختن و زیبا دیدن را به ما هدیه می کنید.
درنهایت اینکه این سفرها برای ما لذت دوچندان دارد چون با شما در ۱۲قدم و تا الان قدم پنجم همراهیتان می کنیم.
(مجید داودی و مریم مقدم)