سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 4
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-09 08:10:202024-07-31 11:45:42سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
تشکر و سپاس خانم شایسته گلم ؛ می بوسمت
الهی فدات شم مرسی بابت این همه تلاش و زحمت و عشق به خدا من بقیه را نمی دانم من عشق شمارا دریافت می کنم و هر روز صبح یکی از چیزهایی که من را از رختخواب می کشه بیرون عشق دیدن فایلهای شماست.
استاد گرامی تو رو خدا بزارید این خانم ارجمند کارش را انجام بده نمی دانید چقدررررررررررر عالی است و این عشق را من که دریافت می کنم چنان با عشق صحبت می کنند و نصف شب فیلمبرداری می کنند من که از خودم خجالت می کشم که این بنده خدا این قدر تو زحمت افتاده. واقعا تشکر ?????????
من پیش خودم همیشه می گویم حرف اول را عشق می زنه پس به کارهایی که می خواهم انجام بدهم به روش خودم عشق می فرستم حتی باعشق انهایی را که نمی خواهم البته فقط یکبار باهاشون خداحافظی هم می کنم ؛ خانم شایسته گلم مرسی برای این همه عشققققققققق وشور خانم شایسته عشقم و دوسته ارجمندم من به کسی کاری ندارم خودمانی می گم بابا ایول مرسی؛ با استاد و مایک قهر کنما ??? خداییش منم فیلم گرفتن را دوست ندارم و دوست دارم واقعی لذت ببرم ؛ خدایا برای وجود خانم شایسته عزیز و مهربانی استادم مرسی ؛ مایک پسر همراهی کنا و کمک ???? الهی پسرم
این همه سال است که ازدواج کردم یکبار فقط فیلم و عکس ازدواجم را دیدم منم حال و حوصله این کارها را ندارم پس بازم خانم شایسته عزیزم ایول
????میدانم که این اولین باری نیست که از شما تشکر میکنم ولی میخواهم باز هم بگویم که چه اندازه قدردان حضور فوق العادهات و تلاشی که برای کمک به من میکنی هستم.
رفیق همراه، از شما ممنونم.????
خانم شایسته عزیزم نماینده ما پیش استاد است خدایا عاشقتم مرسی مرسی مرسی خدا کارت درسته ???
خانم شایسته عزیزم نمی دانید که چقدر چقدر زیاد دوست داشتم آمریکا زنده و به روز ببینم این درخواست من زمانی شروع شد که من شاید 10 12 سالم بود و یکی از فامیلها به ما عکسهای خیلی زیبایی از برادرش را نشان میداد که رفته بودامریکا و آنجا زندگی می کرد و چقدر من از این عکسها و زیباییها خوش می آمد و از همان موقع گفتم خدایا خیلی دلم می خواهد برم آمریکا و به روز و واقعی آنجا را ببینم و این فایلها همان درخواست من است که باید واقعی هم اتفاق بیفتد . عاشقتم مرسی خواهر خوبم.
استاد این روابط خوب این سلامتی که خدا را شکر الان دارید؛ نفعش به بقیه هم میرسه یعنی ما ، خیلی هم ممنونم ؛ روابط خوب شما باعث این همه دریافت فایلهای قشنگ می شود و سلامتی شما باعث می شه که شما از زندگی لذت ببریدو به ما هم منتقل کنید این همه صحنه های زیبا این همه تجربه های زیبا که ما دریافت می کنیم و از ان استفاده می کنیم .
خیلیها من را هم مسخره می کنند و می گویند بی خیالی یا وووو ولی من ادامه می دهم و پیش خودم می گویم:
موفقیت ادامه دارد …..
عاشق این سایتم این برنامه ها و فایلها و دوره 12 قدم و تغییرات را حس می کنم و کلی تصمیمات جدیدم گرفتم و دارم عمل می کنم و کلی هم دارم نتیجه می گیرم خدایا شکرت استادتشکر
خانم شایسته عزیزم با قدرت ادامه ادامه ادامه ادامه ??????
به نام یکتا کیمیاگر هستی
سلام نام فرمانروای منه، به مریم جان عاشق، استاد فوق العاده و تمام همسفرهای بینظیرم که با کامنت ها و حضور بینظیرش به آگاهی های من اضافه میکنن.
خانم شایسته مهربانم راستش فرمانروای من شاهده که من قبل از اینکه بدونم اصلا مسابقه ای هست با کلی ذوق اومده بودم از نتایجی که از فایل شما گرفتم رو بنویسم و یه متن از سفر خودم دیروز نوشته بودم رو توی سایت بزارم(یادمه لیلا کیایی دوست مهربانم گفت منتظر خوندن اگاهیی هاتون هستم و ندای درونم گفت زهرا حتی اگر یک نفر هم از تو خواسته باشه تو باید بنویسی) و همونطور که در قسمت ٣٠ گفتم که میرم مسافرت و میخوام از اگاهی های شما و یاداوری های زیباتون درباره قوانین در عمل استفاده کنم(چون ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است).
من لپ تاب قشنگم شده همراه هم در سفرم، گوشی زیبام شده از اگاهی ها و نوشته هام(زهرایی که فقط از لپ تاب برای درس و دانشگاه به زور استفاده میکرد الان لپ تابش شده پراز زیبایی، پراز اگاهی، پراز مطالبی درباره عشق و علاقه کاریم، همین الان که لپ تابم رو اوردم گفتم ای جان عزیزززم، انقدر عشق میکنم:)
١٧ مرداد(دیروز)
الان ساعت ۵ صبحه، من در سفر هستم و اتفاقات و زیبایی هایی ک تجربه میکنم رو مینویسم:
ساعت ۴ صبح کوله بار سفر رو بستیم و راهی جاده فوق العاده شده ایم.
میخواهم از سفرم بنویسم، از تمام زیبایی ها.
وقتی به دنبال زیبایی و فراوانی باشی، وقتی آگاهانه تصمیم میگیری ک به نکات مثبت اطرافت توجه کنی جهان هم به تو زیبایی و فراوانی نشون میده
حتی جاهایی ک بارها رفته باشی، چیزهایی از اونجا کشف میکنی و میبینی که بهت فراوانی و زیبایی هارو نشون میده و تو تایید میکنی و میگی چقدررر زیبایی، چقدر کارخونه خای جدید، تولیدی های مختلف، انواع تالارهای عروسی و همایش، چقدر جاده خای بهتر، چه کسب و کارهای جدید و آنلاین، چقدر مجتمع های رفاهی عالی که خیلی خوب کار میکنن و درامد دارن، چقد مشتری های فراوان، چقدر صنایع مختلف و ماشین الات جدید، چقدر فراوانی ثروت که این همه ادم میرن مسافرت، سرعت رشد پلاک های جدید برای ماشین توی تهران واقعا رشد زیادی داشته و داره(انقدر ادمای ثروتمند داریم که میتونن با هر قیمتی هم ماشین بخرن پس ما هم میتونیم:)
چقدر پالایشگاه های مختلف، حتی شهر جدید هم افتتاح کردن، چقدر ساخت و ساز های جدیدِ کاری،
Woooow
همین الان ماشین Jeep مدل جدیدددد دیدم، و کلی ماشین های عالی و لوکس،
الان در یک مجتمع رفاهی نگه داشتیم و میخوایم یکمی در این هوای مطبوع
خداااااااای من اون ماشین Jeep هم اومده
عاشقتمممم خداجونم
مجتمع های رفاهی خوب و البته باکیفیت واقعااا زیاده خدایا شکررت برای این همه فراوانی.
چه پمپ بنزین بزرگی داره و چقدرررر فضاااای زیاد برای ماشین هست، پنجره نمازخونه این مجتمع رو به گل های فوق العاده زیبا بود(یاد خانم بورلی افتادم، تجربه کردن گوشه ای از احساس خانم بورلی بینهایت عالی بود)به گلبرگ هاشون دست زدم و لطافتش خدا رو بیشتر در دلم زنده کرد.
چقدررر حس زیبایی بود دستانم رو به درگاه خدا بردم و دعا کردم، خودم هستم فارق از اینکه بقیه چه فکری میکنن، یاد گرفتم قضاوت نکنم( ایمان به خدا رو در کسانی دیدم ک شاید در ظاهر خیلیا فکر نکنن ک باایمان باشند)، لبخند زدن به غریبه ها هم لذت بخش میکنه سفر رو، وقتی اونا هم با لبخند تو میخندند و خیلی احساس خوبیه که به اندازه لبخندی زیبا تاثیرگذار باشی،
تاثیرگذاری خیلی سادست.
….
افتاب زیبای من کم کم میخواد طلوع کنه، چه احساس قشنگیه دیدن طلوع زیبای خورشید، اینکه بعد تاریکی شب، صبح سپیدی هست، زندگی هرجوری باشه هر تضادی پیش بیاد، بالاخره صبح زیبا و دل انگیزش هم میبینیم؛ آسمون ابی و پراز ابرهای قشنگ هم میبینیم.
طلوع افتاب در رستوران افتاب صبحانه ای فوق العاده بود(نون و پنیر و گردو با چایی و خرما ینی انقدری خوشمزه بود که شاهانه ترین صبحانه در اون لحظه بود، حتی قبل صبحانه برای خوردن این وعده لذیذ از ذوق لبخند رو لبام بود)
کاش میشد توی همین متن طلوع افتاب و صبحانه ابرهای قشنگ و نسیم خنک رو بیان کرد.
چقدر هیجان انگیز بود برام.
جای همتون خالی بعد صبحانه کلی اهنگ گذاشتیم و فیلم گرفتیم و تو ماشین میرقصیدیم.
بعد طی کردن مسیری زیبا خیلی هدایتی به یه رودخونه زلال و فوق العاده تمیز و عمیق رسیدیم.
وقتی دستامو به اب زدم، فوق العاده توی این مرداد ماه خنک بود.
از هدایت خداوند سپاسگزارم
یه چیز جالب ترررر، داشتم به داداشم میگفتم یه پل جدیدی ساختن که شبیه پل خارج هست، فیلم بگیرم.
بعد دقیقا خداوند هدایتگرم مارو به همون پل و رودخونه هدایت کرد
وای منکه کلی ذوق کردم
ینی فقط از خدا بخواه، و خداوند جواب میده.
هدایت بعدیمون به دل یه روستای زیبا هستش، طبیعت سبز که از بالای کوه به چشم میخوره، درختای توت خوشمزه، زنبور عسلی که روی گل نشسته بود.(انگار اون لحظه همه چی دست به دست هم دادن تا من این زیبایی هارو ببینم) اینجاست که میفهمم خدا میگه من روزی دهنده هستم، غذای همه موجودات فراهم میکنه، منم اگه دل بسپرم به هدایتش، به نشانه هاش از راحت ترین راه ممکن روزی میده.
دارم درک میکنم که اصلا ثروت ساختن و به دست اوردن روزی خیلی راحته، به شرط اعتماد به رب، به شرط توحید.
امروز ١٨ مرداد:
ابشار نیاگارا قسمت سومش، فایل ٢٨.
واقعا تاثیرگذارترین فایل بود، داشتم کامنت های قبل از اون قسمت رو میدیدم و فایل ٢٩ و ٣٠ که خانم شایسته لایکش کرد.
پس فهمیدم یه چیزی این وسط اتفاق افتاده و اون قسمته ٢٨ بود.
خودم غرق در عشق بودم.
خب داشتم از روز زیبام میگفتم:
با صدای زیبای بارون زیبا از خواب بیدار شدم، داشتم فکر میکردم انگار وقتی حالت خوبه، وقتی خدا میشه همه چیزت، برات فرمانرواته، عشقته، مادرته،پدرته، دوست و همراهته، نفس میشه برات، راه حل میشه برای حل مسئلت، و… طبیعت، هم دست به کار میشه تا انقدر زیبایی هارو بهت نشون بده، توی مرداد اب و هوای ابری، بارون و نسیم خنک.
من عشق میکنم با این خدا واقعا چه هاااا که نمیکنه.
من با دیدن فایل قسمت ٢٨ خواب الهام بخشی رو که دیدم هرگز فراموش نمیکنم که در سفارت امریکا پشت کانتر گفتم دنیا مرزی نداره و مهم ایمان به انتخابیه که میکنی. وقتی در رویای زیبام گفتم دنیا مرزی نداره با عشق و مهربانی من رو فرستادن. ینی انقدر واقعی بود که من احساس میکنم الان در امریکا زندگی میکنم، ینی دیگه غول بزرگی برام نیست، ذهنم با تک تک سلول های بدنم امریکارو پذیرفته.
واااای خدای منننن عاشقتم
وقتی پیام نیاگارا رو که گفتین، زهرا به دو قسمت قبل و بعد شنیدن پیام تقسیم میشه
انگار مدار فرکانسیم بالاتر رفت،
وقتی گفتین:
فقط خودت باش، ازاد و رها باش، از قید هر محدودیتی که ادما درست کردن، و راه خودت رو برو راهی که بهش علاقه داری و بهت احساس زنده بودن میده.
احساس زنده بودنWoooooooow، چنان عشقی در دل من زنده کرد، چنان احساسی در من به وجود اورد که متحول شدم
الانی که دارم مینویسم تمام سلول هام زنده هستن دارن میخندن دارن عشق میکنن.
شاید خیلی کوچیک باشه ها ولی احساس زنده بودن من رو برد روی ابرااا، منو به خدا رسوند، به زندگی کردن با احساس عشق، زیبایی، صبرِ با امید، توکل و ایمان.
این احساس هارو در من چند برابر کرد.
تااااازه من خودمو داشتم تو اینه نگاه میکردم احساس کردم خودم رو زیباتر میبینم، زیباتر شدم.
و بعد یکی دو روز اطرافیانم همه میگفتن زهراااا چقدر پوستت شفاف شده، چقدر زیبا شدی.
حتییی گفتن چه درک بالایی پیدا کردی، چه قدر لبخند رو لباته، چقدر شاد و خوشحالی.
چقدر رها و بیخیال جریان داشتن اب منو ازاد کرد:
از تمام قید و بندهای ادم ها
از تمام شرایط دنیا
از تمام حرف های مردم
از تمام قوانین دنیا
از تمام تضادها و ناخواسته ها
از تمام نازیبایی ها
از تمام…
و من بزرگ شدم، رشد کردم.
وااااای خانم شایسته امروز دقیقا هم ابشار نیاگارو با خانواده مرور میکردم، مرز امریکا و کانادا که مثل عوارضی هست، اینکه چقدر ابشار زیبا هست و یکی از قشنگترین جاهای دنیاست.
خدای من این هم زمانی ینی تووو، همه این عشق ها خودت هستی، این یادواری های زیبااا ینی توووو.
اینکه بهم الهام کردی از تمام قسمت های سفر به دور امریکا بنویس، از اگاهی هات بنویس از چیزهای زیبا که میبینی بنویس من برای هر قسمت یک عنوان انتخاب میکردم و این قسمت رو نوشتم:
موضوع: دنیای بدون مرز.
چقدر زندگی زیباست، چقدر ابشار زیباست.
این اب مرزبندی نمیشناسه و مسیر بدون مقاومت خودش رو میره.
عشق کردماااااا جملات رو نباید با طلا و الماس نوشت باید با خدا نوشت. بزرگترین و قدرتمندترین.
طلا و الماس چیزی نیستن در برابر قدرتمندترین نیرو.
من این جملات رو با خدا بروی قلبم حک میکنم و احساسش میکنم.
کاش یه دوربینی بود از تمام لحظه هام فیلم میگرفت و برای شما میفرستاد.
اصلا این احساس رو نمیشه در جمله ها بیان کرد.
این فایل باعث وصل شدنم به خدا بود، اتصال بیشتر، عشق بیشتر، دریافت عشق بیشتر از تمام موجودات، ساده بگیرم (و برم پای کانتر مصاحبه در سفارت:)
مریم جان حتی اون قسمتی که موهای استاد رو درست کردین غرق در احساس زیبا شدم و عشق واقعی رو بیشتر درک کردم، اشکام جاری شدم، حتی الان هم احساساتی شدم، انگار خودم پیشتون بودم.
من از لیوانی که خریدین هم درس یادگرفتم و در دفترم یادداشت کردم:
گوش بده به صدای موج خروشان، منظره زیبا رو ببین، قطرات اب رو حسش کن، در تور تفریحی ابشار نیاگارا(since ۱۸۴۶)
من حتی از کامنت های این قسمت هم یاد گرفتم:
بزارین براتون بگم:
اب نشونه ای واضح از جریان زندگیه که حد و مرزی نمیشناسه، از حرکت واینمیسته، با موانع سخت برخورد میکنه و صدای زیبا خلق میکنه،
به مانع ارتفاع میرسه و ابشارهای زیبا خلق میکنه، به دریا که میرسه عظمتی بی همتا خلق میکنه.
هر مانع برای اب فرصتی برای زیباتر شدنه( خدای من این جمله برام یه انفجار در درونم بود، با کوچولوترین ناخواسته ای حس میکنم به اوج میرم، زیباتر میشم مثل یه پروانه)…
از سادگی های استاد و خانم شایسته:
دوستم گفت منظور سادگی نیست، منظور با هرچیزی خوش بودن لذت بردن است.
شما هرچه در یخچال داشته باشید برایتان لذت بخش و خوشمزس.
یه جملهههه فوق العاده دیگه:
مهم نیست چه چیزی رو سِرو میکنی، مهم این است چگونه ذهنت را سیر میکنی.
و
فرمایش حضرت عیسی: تا کودک نشوید به ملکوت نمیرسید.
و من زهرا الان کودک درونم رو حس میکنم، باهاش بازی میکنم، عشق میکنم، با شوق و ذوق کودکانه همه چیز را تعریف میکنم، مثل کودکان از همه چیز لذت میبرم، بیخیال و رها هستم، در لحظه لذت میبرم، از ساده ترین چیزها لذت میبرم، نگران نیستم، دنیا و اطرافم رو حوری میبینم که انگار اولین باره میبینم چون نگاه بچه هارو دیدین؟ وقتی به اطرافشون نگاه میکنن انگار اولین باره این صحنه هارو میبینن و عشق میکنن من بهشون خیلی دقت میکنم و میفهمم بچه ها چقدر به خدا متصل هستن، چقدر با خودشون در صلح هستن…
خدای مهربانم چجوری ازت سپاسگزاری کنم بابت این آگاهی ها از دوستانم
وقتی درسایت مینویسم ممنونم از اگاهی ها، واقعا از ته قلبم میگم، مینویسمشون و میخونمشون توی دفتر زیبای سفرنامه ام.
واقعا نوشتن از قسمت اول سفرنامه تا به اینجا اسم گذاری برای هر قسمتش، و خوندن کامنت ها خیلی لذت بخش بود
الان میفهمم این وقت گذاشتن برای نوشتن این اگاهی ها و درکشون خیلی باارزش بوده. و این تحول در قسمت ٢٨ به وضوح در خودم دیدم.
زمان گذاشتن در این سایت ینی لذت بردن، ینی احساس خوب داشتن، ینی هماهنگی با خودت و اصلت، ینی یادگرفتن عشق واقعی، ینی یادگیری غذادرست کردن، ارایشگری، خوب خرید کردن، تربیت فرزندو … به جرات میگم یه دوره اموزشی چندمنظوره ای رو گذروندم. داخلش همه چی داشت.
و مریم جان مهربانم حتی قبل خوردن صبحانه با فیلم گرفتن به روحش غذای خوشمزه میده و بعد به طور فیزیکی تخم مرغ لذذذیذذذذذ میخوره.
منم عاشق تخم مرغ هستم.
و من الان در سفرم از همه این اگاهی ها دارم استفاده میکنم. خداوند هم هدایتی مارو به جاهای زیبا میبره.
روی ابرا داریم سفر میکنیم.
انقدر ذوق زده هستم که بهترین و لذت بخش ترین سفر زندگیم رو الان در حال تجربه کردن هستممم.
اصلا این احساس قابل بیان نیستا.
حتی در قالب فیلم ها و تصاویری که گرفتم هم در همون حد زیبایی های خداوند وهابم رو نمیشه نشون داد.
خدایا من الان چقدر غرق در عشقم.
خدایا چقدر الگوی زیبایی رو به من نشون دادی
خانم شایسته و استاد
خدایا عاشقتم.
الان من در سفر دارم مینویسم، زهرایی که وقتی در سفر بود همش میخواست به مقصد برسه، الان از مسیر لذت میبره و چون میخواد لذت ببره و زیبایی هارو ببینه خداوند هم هدایتش میکنه به لذت بخش ترین مکان ها، به همه قشنگی ها، و زهرا باز از اون زیبایی ها لذت میبره و خداوند لذت ها و زیبایی های بیشتر بهشون نشون میده
خدااای من الان که دارم مینویسم همه میخوان غذا بخورن و وقت ناهاره، ولی من سیر هستم
من با نوشتن این نتایجم، درحال سیرکردن روحم هستم.
وقتی کاری که عاشقشی و درونت میگه انجام بدی رو احساس گشنگی نمیکنی.
مریم جانمممم یه چیز فوق العاده، وقتی اومدم توی پوشه ای که سفر به دور امریکا رو سیو کردم قسمت ٢٨ خودش اومد جلوم، اصلا نمیدونم چجوری این رو توضیح بدم اصلا هدایت خدا عالیه.
خانم شایسته، مریم جان من، بانوی زیبای من، دوست مهربانم، خاله قشنگ من(اتفاقا یکی از خاله هام مریم هست)، الگوی قدرتمند و عاشق، میخوام یه سپاسگزاری بکنم از این سوال من تغییر بنیادی زندگیم رو حس کردم، حتی دونه دونه لحظه ها برام مرور شد، و چون مدت زیادی هم ازش نگذشته بود خاطره ها و لحظه ها خیلی خوب و واضح یادم بود.
سپاسگزار خداوندمممم خداوندی که این سوال رو به شما الهام کرد
خدای من تو بینظیری
انگاری میخواستی با این سوال مهر تایید بزنی بخاطر نتایجم، انگاری اون تایید سفارت امریکارو رو دیگه تو زدی، داری بهم میگی زهرااااا بدون همیشه باید تو مسیر بمونی، حتی وقتی سفر هستی باید حواست باشه، باید در سایت باشی، باید از همه لحظه هات لذت ببری و لذت بردن به تعویق نندازی، لبخند رو لب داشته باشی و این کارکردن روی ذهنت همیشگی باشه، مثل نفس دائمی باشه، تعهد و ایمان داشته باشی، سعی کنی هروز و هرررر لحظه ایمان و توکل و امیدت رو بیشتر کنی.
خانم شایسته مهربونم من تعهد داده بودم که در سفرم از اگاهی ها در عمل استفاده بکنم و به این حرفم عمل کردمممم
وای نمیدونین مه الان چقدر رو ابرا هستم از این عمل کردن، اینکه فقط حرف الکی نزدم.
من غرق در خدا هستم
من غرق در اتصال با منبع هستم
من غرق در زیبایی ام
من عرق در ارامشم
من غرق در احساس خوبم
من غرق در رهایی ام
من غرق در روابط فوق العاده ام
من غرق در بخشندگی ام
من غرق در تحسین کردنم
من غرق در ذوق کردنم
من غرق در هیجان زدگی هستم
و….
خدای من تا به اینجا تو به من گفتی و من نوشتم، من تورا خواندم و اجابتم کردی، به یادت بودم و به یادم بودی
رابطه دوطرفه و عاشقانه با تورا با هییییییچ چیز و هیچ کس عوض نمیکنم.
اصلا فکرش را نمیکردم من با دیدن یک فایل کوتاه بتوانم این جملات رابنویسم، زهرایی که در کردکی اصلا نوشتن را دوست نداشت، با نوشتن بیگانه بود و فقط درصورتی یک انشا مینوشتم که معلم یک تصویر رو به رویمان میگذاشت و موضوع اجباری نمیداد.
الان درک میکنم این احساس رهاایی و ازاد بودن در نوشتن در این سایت رو.
و بیشتر از همه اینکه خدا میگوید و تو مینویسی.
خدایاااا عاشقتم فرمانروای من.
این هارو نوشتم که بگم زهرایی که قبلا میشناختمش نیست، زهرای جدید با ورژن جدیدت اومده.
پس میشه، میشه تغییر کرد
همه چی امکان پذیره
میخواستم حتی یک نفر هم شده این امید و احساس رو تجربه کنه.
ساعت هاست که دارم مینویسم و الان احساس قبل از نرشتن و بعد از نوشتن من دگرگون شده
دگرگون تر شدم
عاشقتمممممم الله من
خدایا به زندگی خانم شایسته و استاد، تمام همسفرهای عزیزم که با اگاهی هاشون من رو غرق در حس خوب کردن، عشق پاک و زیبا یوسفی، و سلامتی که به ایوب دادی، و ثروتی که به سلیمان دادی، رو عطا کن. خدایا خواسته های دلشون رو اجابت کن.
از همه چیزهای قشنگ دنیارو بهشون بده.
غرق در زیبایی کن.
خدایااااا از ته قلبم ازت سپاسگزارم که میتونم انقدر زیبایی ها رو برای همه بخوام.
دوستان من و خانم شایسته و استاد همیشه در دعاهای من هستین.
زندگیتون پراز خدا باشه.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیرم.
در مورد سوال مسابقه..
استاد تک تک فایلهای سفرنامه شدن مثل بچه های ما و هموش عالی بودن …
به قول مریم جان خداوند بوده که تصاویر رو ضبط کرده و تدوین کرده..
همه جای این تصاویر هدایت بوده..
زیبایی بوده..
لذت بردن از زندگی بوده..
زندگی به سبک شخصی بوده..
این فایلهای سفرنامه نموده واقعی حرفهای شما در واقعیت زندگی تون بود..
شما تمام حرفهاتون رو زندگی میکنید..
دانسته هاتون رو نفسسسس می کشید و با اگاهی هاتون عشق بازی میکنید..
یک اتصال عمیق و یک جریان جاری در تمام لحظات زندگی تون..
واقعا چطور میشه بین این همه فایل که تو همه ش هدایت بوده…زیبایی بوده..بگی کدوم بهتر بود!
وقتی تو غذا درست کردن ساده ی شما این همه درس هست…
وقتی تو حل مسئله های کوچیک شما این همه اگاهی هست..
تمام این سفر نامه هر بار منو به عمق وجودم برد..
هر بار بهم تلنگر زد..
وقتی خودتو عمیقا و با توکل بسپری به دستان خداوند و نجواهارو ساکت کنی وو جسارت به خرج بدی ادمها و شرایط هستن که به سراغ شما میان و نیازی نیست تو بری سراغشون.
به قول استاد عزیزم محمد بود که خداوند رو انتخاب کرد نه خدا محمد رو..
شما تو تک تک این فایلها خداوند و یکتا پرستی رو فریاد زدید…
واقعا چطور میشه گفت در کدوم فایل شما یکتا پرست تر بودید..
سکان زندگی تون رو رها کردید و به دستان خداوند اعتماد کردید..
فایلهای سفرنامه مثل یه درس عمیقه یکتاپرستیِ …
میخواد بگه پیچیدش نکن..
همه چیز سادس..
همه چیز زیبا میشه وقتی زیبا ببینی..
یک جریانی از هماهنگی در علاقه و عشق مریم جان…
دست به دوربین شدنش..
سفر بدور امریکا..
بارون و و ابشار وو اهوو و کتی و هزاران هزار دست خداوند که در این هماهنگی بی نقص در جریانه..
وقتی یاد میگیری میشه از خوردن یه تخم مرغ لذت برد یک حس عمیقی از ارامش به عمق جانت نفوذ میکنه ه کنترل کردن خشم ت راحت تر میشه برات..
ادمها دوست داشتنی تر میشن ..
و لذت بردن از زندگی برات راحت تر میشه..
فقط یک تصویر ساده از خوردن یک تخم مرغ با لذت..
دنبال چی میگردیم…
خدا همینجاست..
تو این تصاویر..
تو آبشار نیاگارا..
تو قهوه داغی که با عشق درست میشه..
تو کامنت من و تو…
فقط کافیه به بودن در مسیر ادامه بدیم..
تا هر روز خداوندرو بیشتر لمس کنیم و اجازه بدیم جهان کارهارو برامون انجام بده..
کدوم فایل سفرنامه رو میشه جدا کرد از بهترینها..
کدوم بهترین رو میشه از یه بهترین دیگه جدا کرد….
ما برای درسی که شما از سفرنامه به ما دادید چقدر باید ازمون و خطا میکردیم..
کجا انقدر عشققق بدون وابستگی رو میشه دید..
کجا میشه رابطه عاشقانه و بدون وابستگی رو با فرزند دید..
چند نفر ادم رو میشناسی که خدا برای زندگی شون برنامه ریزی میکنه
کجای جهان دیدی که با درست کردن یک قهوه ساده،یک تخم مرغ ساده درس یکتا پرستی بهت بدن..
کجا دیدی که یه ادم با جسارت کاری رو که هیچ وقت انجام نداده برای بار اول انجام میده و خدا براش مهندسی میکنه اون کارو..
کجا دیدیم!
کسی رو میشناسی که نگاهش به خداوند و جهان انقدر عمیق باشه؟
کسی رو میشناسی که جلوی دوربین انقدر راحت باشه وو حرف و قضاوت دیگران انقدر براش بی اهمیت باشه؟
خانواده ای که در اوج هماهنگی با هم دارن از زندگی لذت میبرن..
بنظر من این سفر هزاران هزار برابر از یک سفر از پیش تعیین شده جلوتره..
چون خداوند هدایت گره..
چون باوره زمان درست و مکان درست هدایت گره…
اینو بگم استاد..
شما شکل فکر کردن منو تغییر دادی.
شکل غذا پختن منو تغییر دادید..
نگاهم به همسرم رو..
نگاهم به زیبایی هارو..
نگاهم رو به داشته هام و لذت بردن از اونها تغییر دادید..
من این روزها فقط نگاه میکنمممم…
من شدم نگاه..نگاه به نکات مثبتی که سالهای سال نمی دیدمشون..
من شدم سکوت…
سکوتی که سالهای سال بی دلیل شکسته میشد..
من شدم ادمی که مثل گذشته خشم نمی گیره..
با گذشت تر شدم…
گذشتن از غرورم خیلی برام راحت شده..
موضوعات برام حاشیه ای شدن و من حس میکنم موضوعی مهم تر از خودم و زندگی کردن این اگاهی ها برام وجود نداره..
این روزها من محدودیتهای ذهنم شکسته شده..
این روزها من خیلی شجاع ترم..
حس میکنم چیزی نیست که نشه یاد گرفت..
خودم رو دعوت میکنم به چالش های جدید و نتونستنهارو در ذهنم میشکنم..
این روزها بیشتر خودمم…بیشتر در آغوش خداوندم..
این روزها عاشق ترم..
عاشق زمین،عاشق خونه مستاجری ام،عاشق هوای گرم تابستون،
عاشق اکسیژنی شدم که سالها بابتش یکبار هم سپاسگزار خداوند نبودم..
من این روزها درگیره عاشقانه های خودمم با خودم و درون و اصل خودم…
فایلهای سفرنامه یک اصلِ…
اصلِ یکتاپرستی..
اصلِ نترسیدن..
اصلِ نچسبیدن…
اصلِ رها شدن…
سفرنامه اصلِ منو تو بود که حالا وقتش بود از دوربین مریم جان به صحنه بیاد و منو و تورو برگردونه به اصل مون…
اینجا کامنتها ،تصاویر،ادمها،فرکانسها،اصل اصل اند..
سالها تو فرعیات بودیم و امروز خودمون رو مقایسه کنیم با گذشته مون و میبینیم این درک ناقص ما از اصل مارو چقدر متفاوت کرده از اون ادم سابق..
سفرنامه دست منو گرفت تو هر قسمت برد به اصل کیهانی خودم و بهم یاداور شد که من تکه ای از پروردگارم که جهان مسخر منه .هر قسمت از سفرنامه بخش کامل نشده تکامل من رو کامل کرد…من با لحظه به لحظه سفرنامه رشد کردم و تمام سفرنامه بخش های کامل شده ی هم دیگه ن که تو هر کدومشون میشه دنیا دنیا اگاهی و باور پیدا کرد..
باید سفر رو از درون آغاز کنیم …باید شروع کنیم…جهان برای ما کرنش میکنه…
فقط کافیه باور کنم و عمل کنم…
?
دوست خوبم سلام بسیار بسیار لذت بردم از کامنت زیباتون و سراسر برای من یاد آوری آگاهی های ناب بود مخصوصا اونجا که از قول استاد گفتین محمد خدارو انتخاب کرد و اینجا که وقتی خودتو عمیقا و با توکل بسپری به دستان خداوند و نجواهارو ساکت کنی وو جسارت به خرج بدی ادمها و شرایط هستن که به سراغ شما میان و نیازی نیست تو بری سراغشون
عالی بود که ذهن منو آروم کرد که لازم به تلاش نیست شرایط میاد سراغت به شرط ایمان و عمل سپاسگزار دوست خوبم ??
سلام به همه اعضای خانواده صمیمی عباسمنش
دلنشین ترین قسمت این سفرنامه مربوط به قسمت ۲۸ میدونم که در ابتدای فیلم جملاتی روازخاطراتتون توی سفارتخانه گفتید.
گفتید:(مرزی نیست وهمه چیز یک انتخابه وشما این فکرساده رو ساده پذیرفتید.)
وبعددرادامه دیدن این همه زیبایی وشکوه و رهایی آبهای نیاگارا؛این جملات روبه عنوان پیام نیاگارابیان کردید که واقعا اشک من رو درآورد.
(فقط خودت باش.
آزادورهاباش؛ازقیدهرمحدودیتی که آدم ها درست کردند.
راه خودت روبرو؛هر راهی که بهش علاقه داری و بهت احساس زنده بودن میده)
بازهم ازشماخانم شایسته واستاد ومایک عزیزبرای خلق اینهمه تصاویر زیباوخالصانه سپاسگزارم
سلام به همه ی اعضای خانواده صمیمی وهم فرکانسم ،خیلی احساس خوبی دارم که اینجا هستم واز خداوند مهربانم سپاسگزارم که مرا باشما پیوند داد،استاد عزیزومریم جانم ،این عالیه که ما استادی داریم که تا این حد بهش نزدیکیم ودردسترسه وداریم خصوصی ترین لحظات زندگیشو میبینیم والگو برداری میکنیم وصدالبته باورهامون بزرگتر میشن ،من تا حالا هیچ ذهنیتی درمورد سفر با RVوکشور امریکا واین همه سرسبزیها وزیبائیهاش نداشتم ،دیروز ازروی نقشه اینترنتی به امریکا ومسیری که دارید سفر میکنید نگاه میکردم ،متوجه شدم که این کشور چقدر سرسبزه وبا مقایسه با نقشه ایران دیدم که فقط نوار سبز دامنه ی خزر مشابه اونجاست ومتوجه شدم که من خییییلی کوچیکم وخیلی چیزا هست که نه تنها نمیدونم بلکه حتی در ذهنم هم نمیگنجید که بهشون فکر کنم ،یعنی من تا حالا نه نمیدونستم یک چنین مکانهای زیبایی در دنیا هست بلکه هنوز کشور خودم رو هم نمیشناختم ،اما حالا جهانبینی من در حال گسترشه واینو مدیون شما هستم ،خیلی خوشحالم که خدا داره این فرصت رو بهم میده که بیشتر با شما باشم ،از سال ۹۵ تا حالا که خیلی اتفاقی همراهتون شدم ،زندگی من زیروروشده ،همه متعجب هستند که چطور یه لیسانسه خانه دار با ۲فرزند تونست در عرض ۳سال اینقدر پیشرفت کنه ،واقعا ممنونم واقعا سپاسگزارم ،شما دستی از خدا برروی زمین هستید، من از لحاظ توحیدی هم بسیار تغییر کردم ،خیلی به خدانزدیکتر شدم ودیگه از هیچ کس غیر از خدا چیزی نمیخوام ،از هیچ کس هیچ انتظاری ندارم ودرعین حال همه رو دوست دارم ،خیلی دوست دارم یکبار ماجرای پیشرفت وجایگاه الانم رو باهاتون به اشتراک بگذارم ، تا ببینید با من چه ها کردید ،.عاشقتوونممممممم ،مریم جانم ،عشقم ،ممنون به خاطر این همه خلوص واحساس خوبت که با دیدن فیلمهات به ما هم انتقال پیدا کرده ،دوستتتون دارم ،شاد ،سلامت وپایدار باشید.
سلام
نمیخوام متن طولانی بنویسم ولی گفتم خیلی بی انصافیه اینو نگم منم دقیقا روزی که آبشار نیاگارا رو دیدم و واقعا تجسم کردم حس کردم اون ابها بصورت من میخوره نمیدونم فرداش بود یا دو روز بعدش این صحنه رو تو واقعیت زندگیم تجربه کردم.البته تجربه هایی زیادی دارم که تو دفتر خودم مینویسم ولی دیگه این خیلی منو به هیجان اورد گفتم به اشتراک بزارم.ازتون ممنونم استاد عباس منش و خانم مریم شایسته عزیز
به نام روزی ده بی همتا
سلام به خانواده بزرگ استاد عباسمنش
ذهنی که توسط رهنمودهای استاد عباس منش بیدارشده نمود های فراوانی و ثروت و نشانه ها و هدایت ها را بهتر درک می کنه مثل هر قسمت از برنامه سفر به دور آمریکا که زندگی سرشار از نعمت های الهی را به ما نشان می ده
اینکه ثروت چقدر زندگی ها را آسانتر و شیرینتر کرده….
قسمت های مختلف سفر علاوه بر نمودهای ثروت و فراوانی ٬روابط رو هم به خوبی در قسمتهای مختلف به نمایش کشیده مثل روابط خوب استاد با خانوم شایسته و فرزندشون و رابطهشون با دوستانی که در مسیرشون قرار می گرفتند و حتی لبخند فروشنده ها همه و همه نشون از خوشبختی در ابعاد مختلف زندگی هستش…
می خوام تو قسمت بعدی نوشتم براتون از نمودهای ثروت و فراوانی و نعمت ها و خوشبختی هایی که تو فایل ها به طور مشخص درک کردم بنویسم…
خانه کافمن که شاید حتی تصور وجود داشتن چنین خانهای هم توی ذهن بعضی ها وجود نداره
خانهای که کمترین دخالتی در طبیعت داره و تا حد امکان از طبیعت کمک میگیره تا محیط زیباتری رو برای فردی که در آن خانه هستش ایجاد کنه
اینکه خونه ای به این زیبایی و اینکه هزینه ی اون در سال ۱۹۳۵ چیزی حدود ۲۳۰ هزار دلار دربرداشته رو پسر آقای کافمن به همراه زمین های اطرافش رو می بخشه….
یا خرید راحت از فروشگاههای بزرگ٬ اینکه با ثروت میشه چقدر وسایل خوب و مفیدی را تهیه کرد و کارها را ساده و ساده تر کرد…
خرید از تجهیزات نیروهای نظامی آمریکایی که شاید حتی تصور دیدن چنین تجهیزاتی از نزدیک برای خیلیها سخت باشد …
یا دیدن از مرکز کوکاکولا که فراوانی مشتری و ثروت رو یاد آور می شه اینکه کوکاکولا نه صرفا با فروش نوشابه بلکه با توجه به ارزشمندی برند و نام تجاری ش محصولات دیگری را بفروش می رسونه ….
و نشون دادن کشوری مثل آمریکا که امکانات رفاهی زیادی رو برای ساکنینش فراهم کرده مثل تعبیه جایگاه هایی برای کسانی که میخوان توی طبیعت کمپ بزنند و یا حتی دیدن ایونت هایی که در گوشه گوشه کشور آمریکا برای شاد بودن مردم برگزار میشه …
در کل زندگی رویایی استاد عباس منش به من نشون میده که میتونیم با تغییر باور هامون ما هم رویاهامونو زندگی کنیم و به همه آنچه که آرزو داریم برسیم…..
زندگی تون پر از خیر و خوشبختی
سلام خانم شایسته ی مهربون، استاد عزیزم، مایک پرانرژی، و خونواده ی ارزشمندم :)
هر دقیقه و هر ثانیه ی این سفر، توی تمام جاده روی مبل نرم و خوشگل اتوبوس، زیر باد خنک کولر ماشین، روی صندلی تاشو داخل رودخونه، توی صف خریدن خوراکیا، موقع خوردن غذای خوشمزه ای که روی اتیش درست میشد، توی رستوران، کنار آبشار نیاگارا، توی ساختمون کوکاکولا و … هم من، هم بقیه بچه ها، هممون کنار هم بودیم…
برای همه ی اون قشنگیا برای اون حس ارامش برای اون حس یکی بودن با انرژی بی نهایت خدایی که مارو از جنس خودش خلق کرد…برای اون شیرینی تازه ها برای نوشابه های توی کوکاکولا مخصوصا اون لیموییه که خیلی بهم چسبید… برای همه چیز ممنونم
+++++*
قسمت بیست و یک، وقتی دیدم فقط یه هفته از زندگی اون حیوون دوست داشتنیشون مونده، و میخوان خوش بگذرونن… تا همین الان هرروز بهش فکر میکنم…
++ از شلوغی فکرام کم کردش
فردا چی، یه هفته بعد چی،یه سال بعد چی، پنج سال بعد..یه ماه پیش فلانی با حرفش ناراحتم کرد، دو سال پیش یادم نیست ولی از دوستم ناراحت شدم…بچه بودم فلان زمان فلان و فلان و …. پس فلان ارزوم چی شد پس امروز طلبم نیومد چرا ….
++ آسون تر گرفتم زندگی رو
واقعا یاداوری اینکه یه روزی برمیگردیم جایی که بودیم و همه چیز اینجا توی این دنیا میمونه…. فکرمو سبک میکنه… به خودم بیشتر میرسم که الان چیا دارم توی زندگیم که میتونم باهاش خوش باشم …بعدا برای بغدنه، الانو اگه حواسم باشه که عشق و حال و صفارو داشته باشم، چیزایی که بعدا میخواد بیادم زودتر میرسه بهم…
++ مهربون تر شدم
مخصوصا با خودم..با بقیه ام حس میکنم بهتر شدم. ارامشمو بیشتر کرده اینکه ممکنه یه ساعت بعد نباشم یا بقیه نباشن… پس خوش باش الانتو
++ عجله هام کمتر شده
با اینکه به نسبت قبل بهتر شدم، بازم حس میکنم این ارامشه خیلی بیشتر ازاینام جا داره که توی وجودم باشه…یه فایل جدید یه حرکتی کن یکم فلان کارو یکم اون یکی کارو حالا این حالا اون…. یه دقه وایسا یه نفسی تازه کن… عجله شروع بشه با خودش ترس و شک و خستگی و … میاره نه چیز دیگه
++ کارامو بهتر انجام میدم
امروز چیا برای پیشرفتمه، هم خوش بگذره هم کارایی که لازمه رو انجامش بدم… بدون اینکه وقت زیادی بگذره و کم و ناقص پیش بره… الان حس کار فیزیکی نیست، پس نرو سمتش، حس استراحته حس بازیه حس چیه… همونو انجامش بده… خیلی زود همه چیز با بهترین کیفیت انجام میشه… جواب سوالاتم میاد اینجوری…
++ در کل حسم بهتر شده
مرور کردم چیزایی رو که ظاهرا یاد گرفتم… ایرادایی رو که فهمیدم دارم رو شروع کردم حلش کنم… نتیجه هم که دارم میبینم بیشتر شده، نشونه ها بیشتر شده و ….
خوشحالترم، انگیزه م انرژیم بیشتر شده.. راحتتر با عشق کارامو انجام میدم… خیالمم راحت تره… نتیجه هم خب طبیعیه، بیشتر شده…
برای هممون خوشحالم، برای امروزمون که با عشق نفس میکشیم… ارزو میکنم هرروز به قلبمون بیشتر توجه کنیم تا خواسته هامون راحت تر بدست بیاریم
دوستون دارم، تقدیم با عشق، به خونواده ی عزیز و دوست داشتنیم
جواب من به مسابقه
من قسمت ۲۵ را بیشتر از تمام قسمت ها دوست داشتم زیرا آ بشار نیاگارا زیباترین جایی از طبیعت است که من تابه حال مشاهده کردم یکی از خصوصیات آبشار نیاگارا این است که بسیار آزاد و رها جاری است و ابرهای که در آسمانش قرار دارند زیبایی ها ی آبشار را دو چندان میکند.و زیبایی آن درختانی که در سرتاسر این آبشار قرار دارند توصیف نا کردنی است.من از ان پرندگانی که آزادانه پرواز می کنند و از آن بالا به زیبایی های این آبشار مینگرند لذت میبرم
من با قسمت٢٩بیشتر از همه ارتباط برقرا کردم عین ارزوی من بوددقیقا کار اون خانم که عقاید خودش با عشق و عللاقه اش امیخته بود من هم از بچگی عاشق فیلم بررداری بودم مثل مریم شایسته از هرلحظه دوست داشتم ثبت کنم کم کم که عقاید با باورهای معنویم قوی شد با لطف خدا دوس داشتم این عقاید مذهبیرو این معنویات از طریق ساختن فیلم و فیلم برداری به همه بگم یه جورایی تلفیق عقاید مذهبیم با عشق و علاقه ام
واینکه من عاشق گلم و ارزومه خونم دورش پره گل باشه