سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 48

1381 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد جلالی افخم گفته:
    مدت عضویت: 2302 روز

    سلام به همه اعضای عزیز خانواده ام

    امیدوارم که تا الان به اون چیزی که لایقش بودین رسیده باشید من خیلی حرف برا گفتن دارم اولا خیلی خوش حالم که همزمان با این قسمت سفرنامه به دور آمریکا تونستم اون میزان ایمان رو در خودم ایجاد کنم که قدم تو راه بذارم و قدم اول دوره دوازده قدم بخرم و خیلی خودم رو آماده میبینم که وارد این دوره شدم بزارید بگم چرا اینقدر من خودم رو آماده میبینم من آذر ماه 97بود که خیلی به طور اتفاقی رفتم گوگل کردم که یه فایلی یه نکته ای درباره تند خوانی پیدا کنم چون قصد داشتم دوباره کنکور بدم بعد گوگل کردم یه فایل از استاد رو دیدم نشستم فیلم رو نگاه کردم بعد اون من نمیدونم چی شده جذب لحن و حرف های استاد شدم همینه که خود استاد هم میگه من تاثیر گذارم و بعد اومدم اولین فایل با عنوان” فقط روی خدا حساب باز کن” یعنی دیوانه شدم وقتی فهمیدم چه کارهای اشتباهی انجام میدادم که روی اصل خودم هیچ حسابی باز نکرده بودم و وقتی کاری میخواستم انجام بدم به این و اون می گفتم فلانی میشه برام ماشین بگیری تو سر در میاری فلانی میشه تو اون کار رو برام بکنی بلدی و… و فهیمیدم چه اشتباهی کردم تا اون موقع و همون لحظه نصف شب فهمیدم راه چیه اومدم دنبال دست خدا تا روی خدا حساب باز کنم فایل های این دست پر قدرت خدا رو پشت سر هم می دیدم و کیف میکردم از این همه آرامش که بعد اون تایم وارد زندگیم شده بود یواش یواش اومدم واز زحماتی که خانم شایسته عزیزم تو سفرنامه کشیده ازشون بهره بردم و یکی یکی فایل ها رو گوش کردم و الان خدا رو شکر به جای رسیدم که هر روز حس خوب من رو به افزایش میگذره و من از اون موقع تا الان خیلی فرق کردم عزت نفسم افزایش پیدا کرده و اون ماشین رو با الهامات خدای خودم گرفتم و الان دارم اموزش خوانندگی و نوازندگی گیتار رو به طور جدی پیگیری میکنم حقوقمم افزایش پیدا کرده و دو برابر شده از اون موقع تا حالا چندین اتفاق خوب دیگه برام افتاد سپاسگزارم خدایا یه چیز خوبی که میتونم بگم اینکه اینجا یه گنجینه اس که گنجش خود ما هستیم ،اصل و اساس ما گنج که در انباری نمور و تاریک گرد و غبار زمانه که سالها این گنج رو پوشانده بوده و چقدر خوشحال شدم که وقتی استاد عزیز دست منو گرفت و راه رو بهم نشون داد تا غبار از روی این گنج پاک کنم و اما همه اینها ربط داشت به سفر نامه ها که اصلا کلا زندگی سفر هستش و من از سفرنامه ها به این جا رسیدم سفر به من رها بودن رو آموخت سفر به من از زیبایی ها راه رسیدن به زیبای های بیشتر رو آموخت سفر یه کلام منو با طی کردن تکاملم پخته تر کرد ودر کل اگه بخوام بگم که از کدوم قسمت از سفر به دور امریکا لذت بردم من از اون قسمت سفر خیلی لذت بردم که خانم مهربونی با تمام عشقش سگ مریضشو برای لذت بردن از روزهای آخر عمرش به گردش در شهر دعوتش کرده بود و فهمیدم انسان بودن چقدر لذت دارد، زیباتر از این چیست که لذت را نه برای خود بلکه به سگ مریض هم هدیه بدیم

    در آخر بگم که از خوندن نظرات شما عزیزانم خیلی لذت میبرم ممنون که کامنتم رو خوندید

    شاد و سلامت و ثروتمند باشید در سایه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سبحان امیدی گفته:
    مدت عضویت: 3889 روز

    با سلام خدمت خانم شایسته و استاد عباسمنش و سایر دوستان

    برای من جالب ترین قسمت سفرنامه قسمت ۲۴ ام و دقیقه ۷:۵۲ آن بود که خانم شایسته لپ تاپ رو باز میکنند و ساعت لپ تاپ ایشان 7:11 دقیقه بود. شاید برای شما که این متن رو میخونید بارها رخ داده باشه که عدد ۱۱ رو دیده باشید. بار ها و بار ها. آیا فکر میکنید این اتفاقیه؟ آیا تا حالا تعجب کرده اید از این اتفاق که به یکباره چشم شما به عدد ۱۱ میافتد؟یا ساعت 11:11 را میبینید. اگر پاسخ مثبت است شاید یک جستجو در مورد آن انجام دهید جالب باشد. ولی بطور خلاصه میتوان گفت وقتی این عدد را میبینید یعنی فرد آگاهی هستید و اتفاقات زندگی شما در راستای خواسته های روح شماست و شما در مسیر درست هستید. این که در ساعت 7:11 دقیقه خانم شایسته لپ تاپ را باز میکنند نشانه ی این است که در مسیر درست هستند و فرکانس هوشیاریست و … .

    به دنبال نماد گرایی نیستم ولی برای بنده این اتفاق جالب ترین بود.

    ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مجید رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 2344 روز

    مجید

    سلام به استاد والا و خانواده عظیم و صمیمی عباس منش

    تمام قسمت های سفر به دور امریکا را با اشتیاق و ذوق فراوان تماشا کردم خصوصا متن های زیبایی که مریم خانم عزیز و با احساس در ابتدای هر فایل نوشته اند و خواندن آنها مثل یک راهنما برای درک زیبایی های آن فایل است چون من عادت دارم اول متن ها رو می خونم و بعد به سراغ دیدن فایل ها میرم و این کار حوزه دید بیشتری از درک حقایق اون تصاویر بهم میده خدا را سپاس…

    آب ،این عنصر طبیعی اینقدر زیبا و آرامبخش و پر از انرژی مثبته که به سادگی نمیشه از کنار اون به سادگی گذشت و هر کجا در این کره خاکی بوده نه تنها آدمها رو به دور خودش جمع کرده بلکه انسان در کرات دیگر هم به دنبالش رفتن و جستجو میکنن.به شخصه اوج این انرژی مثبت رو در فایل 26 سفرنامه دیدم و باعث شد چندین و چند بار خودم و خانوادم این فایل رو تماشا کنیم همه چی توش بود از ابرهای زیبا و درختان سرسبز و هوای پاک که بگذریم حجم عظیم این آب زیبا چشم هر بیننده ای رو به سمت خودش جذب می کنه.

    دوستان عزیز عید گذشته خیلی اتفاقی در مناطقی از کشورمون که دچار آب گرفتگی شده بودن بمدت یک هفته حضور داشتم و دیدم حجم زیاد آبی رو که جلوی چشمان مردم هر ثانیه عبور می کرد ولی هیچ کس به زیبایی اون توجهی نمیکرد و حس خوبی نداشتند اما وقتی این فایل رو نگاه میکردم توی ذهنم مقایسه می کردم که در آبشار نیاگارا مردم با حس خوب میان آب و طبیعت رو تماشا می کنن و لذت میبرن حتی جایگاههایی با امکانات ساده خیلی نزدیک به محل ریزش آبشار درست کردن تا همه از نزدیک بیان و قدرت و طراوت آب رو لمس و تجربه کنند و اینکه مریم خانم با گوشی خودش به نزدیکترین محل آبشار میره تا ما رو هم از لذت برخورد آب به صورتمون برخوردار کنه که خدا میدونه درسته که آب به گوشی برخورد میکرد اما من روی صورتم حس و تصویرسازیش میکردم و لذت میبردم ، استادعباس منش و مایک که من اینقدر سرحال و سرزنده ندیده بودمشون مخصوصا شوخی های استاد با مایک عزیز ،حضورآدمهایی از نقاط مختلف جهان با هر رنگ و نژاد که نقطه مشترک همشون لذت بردن از لحظه بود، نظم و آرامشی که پرسنل اون محل برای مردم تدارک دیده بودن ،مهربونی و لطافت با حیوانات و غذا دادن به اونا و اینکه استاد روی زمین نشستن و نظر کسی براشون مهم نیست و فقط دارن به زیبایی سنجاب و مرغ های دریایی توجه میکنند که گرفتن غذا از دست استاد توسط حیوونا حتی برای مایک هم تعجب آوره ، دید چشم نواز شهری که این آبشار و زیبایی ها رو در خودش جا داده … باور و ایمان هر بیننده ای رو تقویت می کنه البته کسی که بقول استاد توی مدارش باشه و فقط کافیه که سرش رو به سمت هرکدوم از این زیبایی ها توی این فایل بندازه تا گوشه ای از قدرت پروردگار زیبایی ها رو درک کنه و به دور از انصافه که توی این تصاویر کسی بتونه نکته منفی پیدا کنه

    که البته بچه های این سایت به شایستگی قدر این همه زیبایی رو میدونن و تا حالا ثابت کردن. از همشون ممنونم.

    خودمم وقتی این متن رو می نوشتم توجهم بیشتر از قبل سمت زیبایی های این تصاویر رفت و بیشتر در موردشون فکر کردم و به نظرم هدف هم همینه تا بتونیم در خودمون عادت تفکر و تعمق و توجه کردن به زیبایی های اطرافمون رو نهادینه کنیم و این اصل و اساس زندگی ما رو باید تشکیل بده.

    زندگیتون سرشار از زیبایی و عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    هلن گفته:
    مدت عضویت: 2224 روز

    (مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم ، دولت عشق امد و من دولت پاینده شدم ….)

    لحظه لحظه این سفر ردپای خدا ست همه جا صدای خدا شنیده میشه ، ذوق مریم شایسته بی نهایته مثل ذوق بچه ها(اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من ، دل من داند و من دانم و دل داند و من ) چقدر بنده میتونه شبیه خدا باشه ؟ چشمای استاد پر عشقه ( بی عشق نشاط و طرب افزون نشود) رفتار مایک سرشار از بزرگیه .(نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو )

    (گفتی که مستت میکنم ، پر زانچه هستت میکنم ،گفتم چگونه از کجا ؟ گفتی که تا گفتی خودآ ….)

    لحظه لحظه این سفر پر شده از ثروت ، فراوانی ، آرامش،

    امنیت ، برکت ، مهربانی ،شور و هیجان ، عشق و زیبایی …..

    کدام ردپای خدا زیباتر است ؟

    همه اش زیباست

    (حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو

    و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

    هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن

    وانگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو …)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    فریما مزیدی گفته:
    مدت عضویت: 2696 روز

    سلام بر شما دوستان عزیز

    استاد بزرگوار و مریم عزیز سلام

    فایلهای سفرنامه رو بارها و بارها دیدم

    ادمی به دنبال هر چه باشد همان را می یابد

    روح و جان من در سفرنامه ی شما مجذوب اکسیر عشق شد

    بالاترین فرکانس جهان هستی از ان عشق است و انرژی این عشق در لحظه به لحظه سفرنامه فریاد برمیاورد

    که از فرکانس عشق است که استاد عباسمنش غرق ارامشی از جنس خداست

    نمیدانم از کدامین سکانس عشق این سفرنامه بگویم

    ?نگاه معصومانه مایک غرق عشق است

    عشق به هم نوع و همسالانش باعث شده چقدر زیبا مهارتهای اجتماعی را بیاموزد و در هر اجتماعی که هستید بچه های هم سن و سال خود را جذب کند

    ?نگاه استاد به شما که عاشقانه زندگی میکنید غرق عشق است

    این عشق بالاترین فرکانس را دارد

    طبیعیست به دنبال این فرکانس یه رابطه ی عمیق وغرق در ارامش را به ارمغان میاورد

    وقتی زیباییها را وصف میکنی هر کلامت بوی عشق میدهد عشق به پروردگار،عشق به جهان هستی ،عشق به استاد،عشق به انسان های به ظاهر غریبه،همه ی رفتارهایت بوی عشق میدهد مریم جان

    نگاهت به اقامت بیشتر در کنار نیاگارا هم بوی عشق میدادعشق به زیباییهای خالق بی همتا ،انگار خدا را لمس میکردی ،انگار به اگاهی رسیده بودی که ادبیاتت را متفاوت تر کرده بود ،تو خودت را در عظمت نیاگارا میدیدی ،تو که اکنون انجا بودی ، اری خودت انتخاب کرده بودی ،همه ی ما تک تک حوادث زندگیمان را خودمان انتخاب میکنیم و تو با عشقی که به جهان داده بودی ،ان لحظه را پیشاپیش انتخاب کرده بودی.

    همه اش کار عشق است عشق.

    وقتی استاد با عشق دست نوازش بر سر سگ زیبا و دوستداشتنی میکشید نگاه صاحب سگ سرشار از پذیرش این عشق بود.

    غذا دادن به سنجاب و مرغهای دریایی که عشق ناب استاد بود به افریدهای خدا

    جهان به زیبایی به این همه عشق ،پاسخ میدهد

    مگر میشود به جهان عشق داد و صلح و ارامش و خوشی و عشق را دریافت نکرد؟

    اتفاقهای سفرنامه حتی ان که خانمی به دنبال شما امد تا عکس یادگاری بگیرد و رفتارهای خانمی که شما را به خانه اش دعوت کرد نیز بازتاب عشق شما به ادمهای دوروبرتان بود ،

    تهیه و تدوین این سفرنامه هم بوی عشق میدهد عشقی که پیشاپیش میفرستی و دراینده اتفاقهای عاشقانه را جهان ،عاشقانه تقدیمت میکند

    عشقی که در این سفرنامه یافتم این بیت را در ذهنم تداعی میکنه مریم عزیز

    (عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

    عشق داند که در این دایره سرگردانند)

    ???

    به خدای مهربانیها میسپارمت

    عضوی از خانواده ی تو:فریما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    سعید حسن پور گفته:
    مدت عضویت: 2771 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    استاد خیلی وقت بود که فایل طولانی نذاشته بودی و کلی از آگاهی‌هایی که با خانم شایسته دادین لذت بردم

    اینکه هنوز خانم شایسته مثل یه شاگرد میشینه کنار شما واقعا جالبه برام ..

    به نظر خدای درونم بهترین قسمت این سفر تا اینجا لحظاتی بود که سوار قایق شدین و رفتین زیر آبشار نیاگارا و دلیلی که این احساس رو دارم اینه که اونجا من خودم نبودم واقعا درون من عجیب احساسی بود مثل زمانی که شگفتی کهکشان هارو میبینی یه احساسی مثل قدرت و شعف و بزرگی و اینکه ذهنم دیگه نمیتونست چیزی رو تکذیب کنه و حرفی بزنه خاموش بود و زانو زده بود در برابر این بزرگی و مثل من محو شده بود شکوه عظمت نیاگارا نبود که منو محو کرد قدرتی بود که ذرات آب حس میکردم هماهنگی بود که بین سنگ سخت و آب نرم میدیدم دوستی و سازشی که بین این دو بود و یادآوری میکرد که جهان همین شکلی زیباست و نیازی نیست چیزی حذف بشه تا چیز دیگه ای زیبا به نظر برسه همه تضاد ها در کنار هم خالق زیبایی هستند پرندگانی که درحال پرواز بودن حتما میتونستن جاهای دیگه ای هم پرواز کنن ولی می‌دونم که اونا هم مثل من داشتن لذت میبردن از قدرت پروردگارشون با شکوه و با اقتدار پرواز میکردن،نیاگارا هم مهربون بود هم خشن و بی تاب با قدرت می‌ریخت پایین و وقتی به سنگها برخورد می‌کرد آروم میشدو به مسیرش ادامه میداد انگار خدا خوب بهش یاد داده چجوری با مشکلات برخورد کنه ،آدمهایی که بالای آبشار بودن این حسو بهم دادن که یه آدم چجوری می‌تونه با قدرت انتخابش از کجا به کجا برسه و چجوری می‌تونه با توکل زندگیشو از این رو به اون رو بکنه تا چند لحظه قبل شما اون بالا بودین و داشتین پایین رو نگاه میکردین ولی همین که تصمیم گرفتین رفتین پایین و دیگه به اون منطقه امن نچسبیدین ولی خیلی ها اون بالا بودن که احتمالا چندین سال تا لبه اون پرتگاه اومدن و همیشه ترس به همراه حسرت تجربه پایین آبشار همراهشونه …

    خدا داره حرف میزنه با زبان نیاگارا با زبان سنگها با زبان پرندگان میگه جاری باش غرش کن بشکاف و برو جلو سنگ باش در برابر مشکلات و از جات تکون نخور حتی یک سانت هم به عقب نرو پرواز کن مثل پردنده ها و نیگارارو تماشا کن که چجوری با عظمتش کل دنیارو وادار کرده از دورو نزدیک بیان تماشا تا بفهمن که (ای قوم به حج رفته کجایید معشوق همینجاست بیایید)باید برگردن به درونشون به اصلشون به سازنده نیاگارا …

    کیست این پنهان مرا در جان و تن

    کز زبان من همی گوید سخن

    این که گوید از لب من راز کیست

    بنگرید این صاحب آواز کیست

    انگار نیگارا داشت باهام حرف میزد و منو وادار میکردم به حرفهاش گوش کنم..

    شماهم با دیدن نیگارا تو لحظه ساکن شدید ؟

    انرژی که سرتاسر وجودتونو گرفته بود بدنتو گرم کرد؟

    احساس رهایی و سبکی بهتون دست داد؟

    شما هم مثل من چشماتونو بستین و خلأ احساس کردین ؟

    من که احساس نابی داشتم احساس اتصال احساس خدایی ..

    دوستان من که از نزدیک این صحنه رو دیدید دمتون گرم که چشماتون اینقدر زیبایی دیده دیگه عادت کرده و نمیتونه چیزه دیگه ای ببینه ..

    خدایا چشمان منو به دیدن این زیبایی ها بیشتر عادت بده…

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    منانه منصوریان گفته:
    مدت عضویت: 2244 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیزو همه هم فرکانسی های عزیزم

    طی این مدتی که فا یلها رو میدیدم احساس نزدیکی زیادی با استاد و خانم شایسته عزیز پیدا کردم

    انتخاب از بین این فایلا خیلی برام سخت بود که یکی رو انتخاب کنم اول قسمت 13 بعد ابشار نیاگارا بعد دیدم همشو دوست دارم و به اون نتیجه ای که میخواستم دارم میرسم اصلش این بود که از این فایلها و مطالبی که گفته میشد یا مکانهایی که میدیدم چیز یاد بگیرم

    اخرش قسمت 31 خیلی به دلم نشست چون حرف دلم بود و چیز هایی بود که می خواستم بگم

    بادیدن این فایلا و زندگی شخصی استاد باید از کوچکترین شادی زندگیم لذت ببرم .

    شادی تو زندگی شما وصف نشدنی هست ،همیشه شاد باشید.

    اینکه هر لحظه و هرجایی کلمه عاشقتم از زبونتون نمی افته رو یاد گرفتم .منم مثل خانم شایسته خیلی استعداد دارم و همه چیزهایی که بلدم رو خود یاد گرفتم یا یکی اینترنتی بهم یاد داده و سریع یاد گرفتم .

    چون جیزایی که خانم شایسه بلده رو منم به سادگی و مثل ایشون یاد گرفتم ،برا همین احساس نزدیکیم بیشتر شده .

    حالا چیزایی که این فایلا یاد گرفتمم رو بگم :

    یاد گرفتم به خدا توکل کنم رها باشم و با جریان زندگی جلو برم درست مثل رودخونه پراز سنگ خودمو مثل قایقا بسپارم به جریان زندگی ،سنگها رو ندیده بگیرم و فقط هدفهامو ببینم

    یاد گرفتم کوچکترین نقطه مثبت زندگیمو بزرگ کنم تا بیشتر از اون برام اتفاق بیوفته.

    اینکه بذارم خدا همه چیز رو خودش جور کنه برام من فقط هدف رو تعیین کنم و چگونگی رسیدن به اون هدف رو بسپارمش به خداو خودم به الهاماتم عمل کنم

    به احساس خوبم توجه کنم و هر چیزی که بهم حس خوب میده رو دنبال کنم و هین توجه به خوبیها باعث میشه تا خوبیهای بیشتری سراغم بیاد .

    الان احساس خوبی دارم بخاطر تصمیم جدیدی که گرفتم و مطمینم خدا خودش بقیه کارا رو جور میکنه ، الان فقط باید خوبیها رو ببینم و جلو برم

    همشو مدیون استاد و خانم شایسته هستم و امیدوارم که بازهم چیزای جدیدی یاد بگیرم

    توجهم فقط به خوبیها باشه و احساس خوبم رو دنبال کنم و شکر گذار فراوان خدا باشم

    با تشکر از استاد که این فرصت رو به همه اعضای سایت دادند تا هر کسی نظر خودشو بگه.مرسی که هستید.

    من قسمت 13 رو دوست دارم بخاطر شنیدن صدای اب ،جریان اب جنگل و سر سبزی اون ،من عاشق این جور جاهام و خونه اینده ام شبیه اینجاست البته فقط یک قسمت کوچکش.

    من توفایلا فهمیدم جورجیا خیلی قشنگه و اونجا میخوام ویلا داشته باشم ،بقیه ویلاهام رو بعدا ممعلوم میکنم که کجا باشن.

    من خیلی هدف دارم و دارم کم کم تو مدارش قرار میگیرم و نشونه بارزش همسفر شدن با شماست .

    استاد از اون جمله اخرتون تو قسمت اخری خیلی خوشم اومد اینکه ما رو تو امریکا ببینید و اون لحظه با خودم گفتم صد در صد همینطور میشه

    استاد توفایلی که رفتین شکلات ترامپ خریدین از کنار یک کیف سفید شیری رد شدین خیلی چشمم رو گرفت.

    و قسمتی که به سنجاب پرنده ها غذا دادین خیلی برامم جالب و شادی اور بود.صحنه ابشار هم که پشت مایک ادا در اوردین کلی خندیدم.

    خیلی دوستتون دارم و به امید دیدار بزودی زود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    س نعیمی گفته:
    مدت عضویت: 2179 روز

    با عرض سلام،من چند سالی میشد که شما رو میشناختم و کم و بیش فایل هاتون رو گوش میکردم پارسال هرکااااااری کردم برام ایمیل تایید نیومد که بتونم عضو سایت شم و حتی میخواستم رمز عبور و نام کاربریه شوهر خالمو بگیرم که از سایت استفاده کنم که اونم دوست نداشت و خودمم زیاد مایل نبودم چون شخصی بود ،بعد زنگ زدم پشتیبانی تلاش کردن درست نشد،ایمیل دادم فک کنم خواهرتون جواب داد خلاصه نمیشد ک نمیشد انگار گوشیم مشکل داشت،بعد خلاصه پریروز اینطورا که همش دنبال راه موفقیت و اینا بودم گوشیمم عوض کرده بودم یهو یادم افتاد بیام تو سایت شما ،عضو شدم دیدم شد برام ایمیل اومد خیلی خوشحال شدم ،بعد حس کردم نمیدونم شایدالان اومدم تو مدارش،ب هر حال الان این ویدیو اخر رو دیدم،من ادمی هم که حتی تو اینستا هم نظر نمیدم کلا واس پستا خیلی،ولی الان ی چیزی گفتن که من خیلی خوشم اومد گفتن باید اون ایمان رو به عمل برسونی،من با اینکه تمام ویدیو هارو هنوز ندیدم و امیدوارم حجم اینترنتم یاری کنه،ولی من میخام نظر بدم فارغ ازینکه برنده باشم یا نه،ک اگرم باشه حتما خوشحال میشم ولی میخام بگم هم اینکه من هم این حرفو تو زندگیم استفاده میکنم هم اینکه بالاخره تونستم نظر بدم،ک کسی که واقعا ایمان داره عمل میکنه و این عمل کردن از روی ایمانم رو ،اول با اعتماد به نفس و برای این ویدیو نشون میدم،ممنون که وقت گذاشتید و خوندید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    شهروز مرادی منش گفته:
    مدت عضویت: 2178 روز

    سلام من امروز تو اینترنت داشتم دنبال مطلب در مورد حالت الفا یا خمسه میگشتم چون چند وقته خیلی این حالت برام پیش میا د به خاطر اینکه یه کارگرم و شب سرکارم این حالتها خیلی برام خوشایند بود به طور اتفاقی با خانواده بزرگ شما اشنا شدم و بسیار از این بابت خوشحالم واحساس میکنم خدا داره منو با خودش جاهای خوب میبره امیدوارم منو بپذیرید ممنون از برنامه های بسیار خوبتون سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مریم علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 3406 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان که اینقدر در به اشتراک گذاشتن این زیبایی های بی نطیر با ما سخاوتمندانه عمل میکنید و سلام به تمامی دوستان دراین خانواده پراز عشق

    وای که من چقدر هنور در نوشتن مقاومت دارم تا اینکه امشب خودمو را ضی کردم بنویسم ممنون خانم شایسته عزیز که این مسابقه رو گذاشتین و از ما خواستین که دوباره بشینیم و از قسمت اول این سفرنامه شروع کنیم به دیدن هرچند که من هر قسمت رو چندین بار همیشه میدیدم ولی باعث شد دوباره خیلی چیزا رو که دقت نکرده بودم یا درک نکرده بودم رو درک کنم خوب اینم تکامل میخواد دیگه و اینکه دوباره چقدر خندیدم به ترانه خوندن های استاد و چقدر تو آبشار بازی کردم و چقدر این بار بیشتراز باغچه بورلی و حیاطش لذت بردم و یا از خانه آبشار.وای چقدر زیبا بود اونجا برای من چقدر شگفت انگیز بود. چقدر دوست داشتم میان باغچه های گل بورلی و روی چمن ها دراز بکشم و آزاد و رها آسمون رو تماشا بکنم کاری که همیشه تو بچگی میکردم ولی نه رو چمن بلکه رو زمین خاکی آخه من بچه کویرم چقدر فضای خونه اون خانمی که شما رو به خونش دعوت کرد رو دوست داشتم و مهمتر اینکه از شما یاد گرفتم که با هربار دیدن زیبایی ها به خدا بگم خدا جونم منم میخوام اینا رو تجربه کنم و حتی خیلی بیشتر از اینا راستش قبل از اینکه دوباره این سفرنامه رو ببینم فقط از دیدن این سفرنامه لذت میبردم و با هربار دیدن این زیبایی ها ذوق میکردم و فقط میگفتم خدا جونم شکرت برای این همه زیبایی برای این همه شکوه برای این همه ثروت این همه فراوانی برای این همه لبخند مردم هرروز صبح که بیدار میشدم میگفتم بزار ببینم امروز خانم شایسته چی برامون آماده کرده اولین بار بود که اینقدر با ذوق فایل ها رو دانلود میکردم و حتی اکه آخرشب بود باید حتما نگاه میکردم بعد میخوابیدم فکر میکنم ما اون فرکانسی رو دریافت کرده بودیم که شما با عشق این سفرنامه رو تهیه میکردین که ما هم با عشق دانلود میکردیم و نگاه میکردیم.چقدر وقتی استاد گفتن که چه ما و چه اونایی که دارن این سفر نامه رو نگاه میکنن در یک فرکانسیم خوشحال شدم چقدر ذوق کردم و گفتم استاد راست میگه ها اگه تو این مدار نبودم یا باید اصلا این فایلها رو نمیدیدم یا بعدها میدیدم ولی هربار که قسمت جدیدی میومد سریع دانلود میکردم و نگاه میکردم و هر بار اومدم که تو سایت سپاسگذاری کنم برای تهیه این سفرنامه زیبا ولی باز مقاومت کردم هنوز من باید حالا حالاها کار کنم روی اعتماد به نفسم با اینکه خیلی بهتر شدم خانم شایسته باید بگم هربار که شما با دیدن زیبایی ها ذوق میکردین منم به همون اندازه ذوق میکردم و لذت میبردم و این بود که منم با شما هدایت شدم به واووووووووووووووووو آبشار آبشارآبشار نیاگارا آبشاری که فقط اسمشو شنیده بودم و حتی هیچ عکسی ازش ندیده بودم ولی شما اینقدر زیبا و سخاوتمندانه همه چی رو به تصویر کشیدین که من خودمو اونجا احساس کردم حتی الانم که دارم در موردش مینویسم ی حس عالی ای دارم هرچی از زیبایی و شکوهش بگم کم گفتم اصلا همچین آبشاری رو هیچوقت تو ذهنمم تصور نمیکردم فکر میکردم فقط ی خورده از آبشارهایی که میبینم بزرگتره نمیدونید چقدر خدا رو سپاسگذاری کردم چقدر لذت بردم از رفتن استاد و مایک عزیز زیر آب چندین بار به عقب برگشتم و نگاه کردم و منم با خندشون خندیدم آخه خودمم همچین روحیه ای دارم نمیشه آب ببینم و کودک درونم بیدار نشه و از بازی کردن تو آب یا اونطوری ورجه وورجه کردن زیر آبشار لذت نبرم آخه من عاشق آب و عاشق هیجانم.دست مریزاد خانم شایسته که با این دقت و زیبایی همه چی رو به تصویر کشیدین حتی با اینکه فهمیدم با چه شرایطی و غرغرهای استاد این کارو انجام دادین چون راستش منم مثل استاد هستم اصلا اهل فیلم و عکس گرفتن نیستم مخصوصا موقع هایی که دارم از اون مکان لذت میبرم دوست دارم هیج محدودیتی نباشه درگیر هیچ چیز دیگه ای نباشم و فقط آزاد و رها باشم و لذت ببرم و همین غرغر ها رو هم من به عشقم میکنم وقتی میریم تفریح یا مسافرت چون اون عاشق عکس گرفتن از منه من عصبانی میشم.مریم عزیز چقدر من با این سفرنامه تغییر کردم تو این مدت چقدر تجربه های عالی داشتم منم با این سفرنامه و توجه آگاهانه به زیبایی ها به چه جاهای زیبایی هدایت شدم و با اینکه شنا بلد نبودم شیرجه میزدم تو آب و چقدر با عشقم زیر آبشار و تو دریا آب بازی کردیم چقدر راحت تر عشقمو ابراز میکنم و بی مقدمه به عشقم میگم عاشقتم قبلا باید حتما اون بهم میگفت چقدر اعتماد به نفسم بالاتر رفته و خودمو لایق رسیدن به خواسته هام میدونم چقدر راحت تر میتونم ذهنمو کنترل کنم تا اینکه با همین توجه به نکات مثبت این هفته ی اتفاق عالی برام افتاد مریم عزیز ازت یاد گرفتم که اگه از هرچیزی ولو کوچک لذت ببرم و تشکر کنم به سمت بزرگترینها و بهترین ها و بیشترین لذت ها هدایت میشم تو از اون رودخونه لذت بردی هدایت شدی به خانه آبشار و بیشتر لذت بردی و بعد هدایت شدی به بزرگترین آبشار جهان با لذت بیشتر و میخوام بگم ما بچه های سایت هم مثل شما از همه اونا لذت بردیم و از شما و استاد یاد گرفتم بدون توقع عشق بورزم که این رفتار شما یک باور بسیار غلط رو در ذهن من شکست ازتون یاد گرفتم که در انجام دادن هرکاری جسارت لازمه نه مهارت .استاد عزیز و مریم مهربانم ازتون بینهایت سپاسگذارم و عاشقتونم.خدا میدونه که اگه ذوباره و دوباره این سفرنامه رو ببینم چندتا درس دیگه یاد میگیرم وای راستی یادم رفت بگم چقدر ذوق کردم وقتی داشتین به سنجاب و مرغهای دریایی پفیلا میدادین.در آخر باید بگم این سفرنامه همش عشق بود عشق..سپاسگذارم خداجون که منو بااین خانواده عالی آشنا کردی.با عشق منتظر قسمت های بعدی سفرنامه هستیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: