سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 73 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-09 08:10:202024-07-31 11:45:42سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
﷽
بنام خداوند بسیار بخشنده ، ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است
سلامبه استاد عزیزم ومریم جان وهمه دوستان همفرکانسی
این فیلمفوق العاده بود چقدر جالب وهمزمان من به شخصا فکر نمیکردم که کل باعثو بانی این فیلم ها مریم جان باشه خیلی خیلی از شما ممنونم مریم عزیز که این فیلم ها را میگیرید بقول خودتون این فیلم های سفرنامه همون عکسهای صفحات کتاب درسی ما است چقدر خوب بیان کردید یعنی مردم از خنده وقتی استاد گفت من ومایک گفتیم خدایا شکرت راحت شدیم از فیلم برداری شما با تمام شدن باطری و قیافه شما را دقیقا میتونم تجسم کنم اون لحظه بنده خدا استاد دقیقا احساس میکنم حس استاد را البته الان فکر کنم دیگه به مشکل باطری هم بر نمیخورید با این تراک کمپر هیولا
درسی که از این فایل عالی گرفتم وتحسین میکنم شمارا تکاملتون هست چقدر زیبا تکامل طی کردید یادمه یک جا گفتید اومدید اصفهان وسط خیابان چهار باغ با یکپیکنیکی تخم مرغ درست کردید و چقدر لذت بردید افرین به شما افرین به این همه احساس ازادیوراحتی شما اون مراحل پشت سر کذاشتید که الان دور امریکا را میگردید کاری که تو ذهن خیلی ها هم محاله چه برسه به واقعیت دمشما گرم شما الگو هستید برای منی که با عشق عاشق مسیر شما هستم خدا شما وخانواده دوست داشتنیتون را حفاظت حمایت و هدایت کنه
همیشه در پناه رب العالمین باشید ️️️️️ ( 5 تا استیکر زرشکی قلب )
باسلام
باتشکرازاستادعزیزوشمامریم شایسته عزیزکه اینقدرباعشق زیبایی هایی روبامابه اشتراک میزارید.
من تمام قسمت های سفرنامه رودوست دارم بارهاوبارهاهرقسمت رودیدم هرقسمت یه درس برای من داشت اماقسمت ۲۹ روانتخاب میکنم چراکه احساس میکنم قسمتی اززندگی من درآینده خواهدبودباغچه بورلی!!!
بی نظیربوداین قسمت وبرای من بسیارآرامش بخش .من هم مثل وبرلی عاشق گل وگیاهم.تواین قسمت شمابخش کوتاهی اززندگی بورلی روبه تصویرکشیدیداین بخش کوتاه بسیاربسیارپیام برای من داشت .روزی خواهدبودکه من به استقلال مالی برسم ودرکمال آرامش توباغچه خونه خودم بتونم باعشق هرگلی روکه دوست دارم بکارم.باگلهاحرف بزنم ازخدابابت اینهمه زیبایی سپاسگزاری کنم وصبح هاتوی باغچه خودم مناجات کنم .گل نمادزیبایی است .
وامااون مجسمه حضرت مریم !!زیباترین حالتی که بشه یک مجسمه ازیک انسان بسازن همین حالتی است که مجسنه حضرت مریم داره ودرحال سپاسگزاری هستش .اونم وسط اونهمه گل واقعاهارمونی دلنشینی داره.
باتشکر.
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز خانم شایسته مهربان و مایک دوس داشتنی سپاس گذار خدای مهربان هستم که منو به این مسیر هدایت کرد تا در مورد اون اگاهی های که با خود درونم در یک مسیر هست بیشتر بدونم و هر روز به سمت تکامل بیشتر حرکت کنم … سفر به دور امریکا پر از زیبای و زیبای و زیبایه و هربار بی صبرانه منتظر بودم تا قسمت جدید روی سایت قرار بگیره تا ببینم ولذت ببرم این سفر پر از نکات اموزنده بود … میخام به فایل شماره 10 اشاره کنم که استاد و مایک درگیر حل مسئله بودن… مایک در تلاش برای روشن کردن اتیش و استاد در تلاش برای درست کردن خطر و راهنما تریلر …به قول استاد جواب همه سوال ها درونه خودمونه ما کاملیم و میتونیم با حل مسئله پیشرفت کنیم و بزرگ و بزرگتر بشیم مهم اینه نا امید نشیم و ادامه بدیم و ادمه بدیم و تلاش کنیم راه پیدا میشه با حل مسئله رشد میکنیم و میتونیم مسئله های بزرگتر حل کنیم و همینطور به سمت پیشرف حرکت کنیم …. البته با باور درست و با تکیه به یک قدرت قدرتی که با اتصال بهش به همه چیز خواهیم رسید از خودش میخام که کمک کنه که بیشتر باورش کنم چون تنها چیزی که بهش احتیاج دارم خودشه نه هیچ کس دیگه…….. ودر ااخر دوباره تشکر میکنم از خانم شایسته که وقت میزاره و برای ما فیلم میگیره تا ما هم از دیدن زیبای ها لذت ببریم …. و اعتراف میکنم…
همیشه دوس داشتم امریکا رو ببینم..و از وقتی سفر به دور امریکا رو دنبال میکنم با تمام وجودم دلم میخاد همه این زیبایی هارو با چشماهای خودم ببینم و صبر میکنم با امید تا اون روز ……….. خدایا شکر
به نام یکتای هستی بخش
استاد عزیز و خانم شایسته گل ممنونم ازتون بابت این فایلهای سفرنامه
بی نظیر بودن
نمیتونم دقیقا بگم کدوم قسمت بهتر بود چون همشون عااااااالی بودن
ولی میتونم بگم قسمت 31 بیشترین تاثیر را روی من گذاشت
حرفهای استاد پر از آگاهی بودند
پر از نکته های ناب
پر از آرامش
پر از حس خوب
بله مریم جان درست میگی دوربین شما نماینده نگاه یک خانوادس
بله استاد وقتی میگین که خدا میدونه این مسیر چه نتایجی می تونه به وجود بیاره که هیچ ایده ای در موردش ندارین… خدا میدونه که این مسیری که دارین بهش هدایت میشین نتایجش سالهای بعد چقدر بزرگتر ازون چیزی باشه که اصلا بتونیم تصور کنیم و ……..
خیلی تحت تاثیر حرفهاتون قرار گرفتم
بعد از دیدن این تصاویر و این جاهای زیبا که رفته بودین با خودم می گفتم چه حیف که پیشینیان ما نتونستن این جاها را ببینند حتا از طریق فضای مجازی و اینترنت و خوشبحال ماها که توی این عصر بدنیا اومدیم
از خداوند سپاسگزارم به خاطر آفرینش انسانهایی مثل شما
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
به نام خدا
به نظرم هر جایی که هر فرد و شی ای در نقش خودش و بدون توجه به دیگران، خودش بود آنجا از زیباترین لحظات در این سفرنامه بود. مثلا هر جایی از طبیعت که در آن دستکاری نشده بود برای من بسیار زیبا بود .به نظرم استاد عباس منش جایی که داشت به سنجاب مشکی رنگ زیبا و معصوم پاپکورن می داد جایی بود که می شد خود واقعی استاد را دید و برای من بسیار زیبا بود . خانه آبشار هم به دلیل اینکه نهایت سعی یک فرد را نشان داده بود که در طبیعت دست کاری نکند بسیار زیبا بود . در کل همانطور که گفتم هر جایی که طبیعت بدون دستکاری و زندگی بدون تکلف و دستکاری نشان داده شده بود برای من بسیار بسیار بسیار زیبا بود و برای من یک نکته داشت و آن این بود که هر چقدر ما بخواهیم جلوی زیبایی ها را به هر عنوانی دولت آمریکا ، دولت ایران ، مردم آمریکا ، مردم ایران و … بگیریم زیبائیها توسط خداوند عزیز در حال تولید است. این پیامی زیبا از طرف خداوند عزیز دارد و پیام این است که هر چقدر اوضاع در اطراف ما غیر عادی باشد باز هم زیباییها در حال تولید هستند. حتی بعد از واقعه کربلا و بعد از سوالی که شد، اگر اشتباه نکنم حضرت زینب عزیز فرمودند غیر از زیبایی ندیدم . موفق و پیروز و شاد باشید.
سلام به همه دوستای خوبم، افرادی که می تونم راحت باهاشون حرف بزنم و از دیدگاهها و عقایدم براشون بگم.
بچه ها یکم هیجان دارم.
اگر بخوام صادقانه حرف بزنم باید بگم که همه ی فایلها بی نظیرن و واقعا از دیدنشون لذذذذتتتتت می برم. وقتی فایلها رو می بینم ی احساس عجیبی دارم انگار دارم همه ی اون چیزهایی که می بینمو تجربشون می کنم. انگار که ی سفر کوتاه داشته ام مثل این کارتونها و برگشتم به خونه ام.
خانم شایسته عزیز ممنون
به نظر من قسمت ۱۴ فوق العاده است. مطلبی توی این قسمت بیان شد و اتفاقی که تو این قسمت افتاد خیلی منو تحت تاثیر قرار داده.” هدایت” چقدر زندگی کردن با این باور که همیشه یکی هست که حواسش بهته و شرایط رو به بهترین شکل ممکن برات اوکی میکنه، عالیه. چقدر زندگی کردن توی این دنیا برات زیباتر میشه، چقدر شجاعتر، آرامتر، راحت تر، شادتر میشه زندگی کرد. زندگی کردن جذاب میشه. این که در زمان مناسب در مکان مناسبی قرار داشته باشی. این که با اعتماد به نیروی برتر جهان سفر کنی و مطمئن باشی که به بهترین مکان ها و موقعیت ها و شرایط هدایت میشی. چقدر زیباست چقدر زیباست چقدر زیباست. حتی نوشتن درباره هدایت بهم حس خوبی میده چه برسه به تجربه این نوع زندگی !
الان که اینو می نویسم تو شرایطی هستم که صابخونه ام که خیلی وقته داره اذیتمون میکنه و با یک بار اعتراض من بهش برخورده جوابمون کرده و گفته که هرچه زودتر باید خونه رو تخلیه کنیم. من از استاد یاد گرفتم که اگه ی جایی ظالم هست و ظلم میکنه اونجا مظلوم هم هست و من نمی خوام که بذارم بهم ظلم بشه. من اشرف مخلوقات خدا هستم و من نمی ذارم که بهم توهین بشه، بهم ظلم بشه
.إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَهُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیرًا ﴿۹۷﴾
کسانى که بر خویشتن ستمکار بوده اند [وقتى] فرشتگان جانشان را مى گیرند مى گویند در چه [حال] بودید پاسخ مى دهند ما در زمین از مستضعفان بودیم مى گویند مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید پس آنان جایگاهشان دوزخ است و [دوزخ] بد سرانجامى است (۹۷)
من از وقتی که با استاد آشنا شدم و از وقتی که خدامو شناختم یکم ترس هام کم تر شده و یکم ایمانم بهتر شده. اگه منِ قبلی با این شرایط روبرو میشد کلی بهم میریخت و از قصه دیوانه می شد. اما الان خیلی آرومترم. و این یعنی موفقیت و استاد از شما ممنونم.
من الان دارم روی خودم کار میکنم که تو این شرایط آرامش داشته باشم و کارها رو به خدا بسپارم و بذارم که هدایتم کنه. میخوام خودمو محک بزنم ببینم که چقدر به چیزهایی که یاد گرفتم عمل می کنم. ته دلم از این قضیه ناراحت نیستم، چون به خودم گفتم که این شرایط اهرمی میشه برای تعهد من به عمل به تمام قوانینی که یاد گرفتم. به خودم گفتم سعیده بهتر، بذار انقدر اوضاع سخت بشه که راهی جز تغییر نداشته باشی و اون موقع با تمام وجودت عمل کنی و از زندگیت یک شاهکار بسازی. این دیدگاه رو برای این نوشتم که بعدا بیام و خبر موفقیت هام و هدایت خدا رو، این که چطوری هدایتم کرد رو واستون بگم.
منم مثل استاد هستم دقیقا با همان ویژگی ها فقط اگه می خوام مثل استاد نتیجه بگیرم باید دقیقا مثل استاد متعهد به اجرای قوانین باشم.
اُفَوِضُ امری اِلی الله
اِن الله بَصیر بالعباد
من کار زندگی ام را به خداوند تفویض کردم و منتظر هدایتش هستم
بارها و بارها به خودم خواهم گفت که ” سعیده باز ایست و بدان که من خدا هستم….” ” سعیده مگر از زندگی چه می خواهی که در خدایی خدا یافت نمی شود!!؟؟؟……..”
«تمرین قسمت32»
قسمت های مورد علاقم:
Day butterfly center قسمت7
Boy scout قسمت14
Olive garden قسمت18
Bakery with katty قسمت 21
Niagara Falls قسمت26
sanger farm قسمت30
قسمتی که بیش از همه منو تحت تاثیر داده قسمت 26 درباره Niagara falls هست.انقدر دیدن این آبشار و اطلاعاتی که درموردش کسب کردم منو شگفت زده کرد که انگیزه و هدفم برای دیدنش بیشتر شد.قبلا هم دیده بودمش و میخواستم که ببینمش ولی فکر نمیکردم تا این حد زیبا باشه!
من علاقه خیلی خاصی به نیویورک دارم.خیلی جایه دوست داشتنی برایه من به نظر میرسه.دوست دارم زندگی کردن در نیویورک رو تجربه کنم.و نمیدونستم که ابشار نیاگارا هم اونجاست! و نمیدونستم که اونجا مرز کانادا و آمریکا است! چقدر کشتی های تفریحی نیاگارا هیجان انگیزه.این یکی از چیزهایی که برای تجربه کردنش زندگی میکنم.چقدر دوست دارم از اون پله های چوبی با نرده های قرمز بالا برم و انقدر به ابشار نزدیک بشم که با خوشحالی خیس بشم و لذت ببرم.حتی همین الانم میتونم حسش کنم!تجسمش کنم!
فکر کن! تو نیویورک باشی صبح برای دویدن بری اونجا.اون سرسبزی،صدای ابشار،حرکت مواج اب،بخار اب،طلوع افتاب از بین ابرها،نردبان های قرمزی که ویو اونجارو جذاب تر کرده؛چقدر دوست دارم که یه ماه حداقل اونجا زندگی کنم و ذهنمو تجربه کنم.فکر کن صبح از خواب پاشدی رنگین کمون رو ببینی.یا فکر کن شب با صدای ابشار ارامش پیدا کنی و بعدش با فرکانس سپاسگزاری عمیقی به خواب بری !
چقدر من دوست داشتم قیافه ی کیوت اون پرنده و سنجاب رو.چقدر جذاب پاپ کورن هارومیخوردن!
دوست دارم عکس گرفتن رو تو این منظره تجربه کنم! چقدر دوست دارم یه ماه کامل بیام و اینجا تجسم هامو انجام بدم.دلم میخواد برم یه جایی بشینم که روبه رویه ابشار باشه و بعد سپاسگزاری کنم،تجسم کنم،لذت ببرم.
آب خیلی هیجان انگیزه.آب مایه فرح و شادیه به نظرم.من این رو با دیدن این قسمت حس کردم.
»تو دقایق اول ویدیو چقدر زیباست که اون پل رو رویه اب ساختن.چقدر فضای اطراف ابشار جذابه و یه جنگله انگار.چقدر دویدن تو این پیاده رو هارو دوست دارم.
من همیشه دوست داشتم سوار این اتوبوس های باحال نیویورک بشم مثله همین اتوبوس های سبز وزرد.خیلی دوستشون دارم.
»چقدر زیباست وقتی درباره ی هدایت صحبت میکنید.هدایت ها جسارتی به من میدن که من از داشتن همین حس جسارت هم فوق العاده لذت میبرم، نتیجه هم که میاد خیلی خوشحال میشم و سپاسگزاری میکنم.و بهتر درک کردم که حس خوب راهنمای هدایتی ماست.
»خیلی دوست دارم اون چرخ و فلک رو سوار شم.ایا احتمال داره وقتی میرم بالای بالا بتونم ابشار رو از اونجا ببینم؟ایا میشه همونجا وایسه تا ازش بیشتر لذت ببرم؟من که میخوام تجربش کنم!
»این فضا چقدر با سرسبزی های درختان و گیاهان و رنگ های متفاوت گل ها جذابتر شده.چقدر ظرافت میشه تو این ویدیو دید! این کاره چه کسی جز خداوند بی همتا میتونه باشه؟!
»مورد جذاب دیگه ساختمان هایی بلندی هستن که کنار ابشارن.اونایی که تویه اون ساختمون ها هستن چه حالی میکنن! من میخوام اونجا برای خودم یه واحدشو بخرم.فکر کن صبح پاشی از رو تختت بعد ابشار نیاگارا و طلوع افتاب رو ببینی! زندگی همینقدر میتونه قشنگ باشه.زندگی همینقدر قشنگه!
»چقدر این رو دوست دارم که هرجا غالبا در امریکا سفر میکنی توضیحات مربوط بهش رو قشنگ تو یه تابلوهایی گذاشتن و چقدر به اون جاذبه احترام میزارن.در واقع این احترام به خودشون وپروردگارشونه.در واقع این یه جور سپاسگزاریه و هیچ تعجب نمیکنم که امریکا سرزمین ارزوهاست.
»چیزی که خیلی درباره امریکا دوست دارم راه هایی و مسیرهایی هست که ایجاد کردن تو مناطق دیدنی برای بازدید.یعنی علاوه بر محافظت از اون منطقه باارزش، چقدر مسیر راحتتره،چقدر لذتش بیشتره وقتی راحته.عاشق رنگ قرمز نرده ها شدم.
»من عاشق امریکایی ها هستم.وقتی دوربین رو میگیری روشون انقدر اعتمادبه نفس دارند و با خودشون در صلح اند که به جای فرار یا عادی وایمیسن یا بیشتر اوقات سلام میکنن و میخندن.
و واقعا چه کسی جز خداوند میتونه این حجم از اب رو به حرکت دربیاره؟ چه کسی جز الله میتونه این همه زیبایی خلق کنه که ما در برابرش مثله یکنقطه ایم؟
»یعنی حس میکنم انقدر جو این مکان مثبته که منم جای استاد عباسمنش بودم بلند میگفتم خدایا شکرتتتتت! این خارق العاده است.و من بنده ی یه همچین اللهی هستم.اینجاست که جسورتر میشم و خواسته هامم بیشتر میشه چون به بزرگی خدا بیشتر پی میبرم.
»و صدای اون پرنده ها رو خیلی دوست دارم.قشنگ منو یاده دریا میندازه.چقدر دوست دارم برم جنگل یا دریا و یا ابشار نیاگارا و صدای پرنده هایی که اونجا هستند رو بشنوم.دقیقا یه هارمونی بی نظیره.
»و این قسمت به من نشون داد که ادم هایی با حس خوب به جاهایی با حس خوب هدایت میشن.چقدر خوشحالم که میبینم که افراد اونجا حتی چیزهای کوچیک مثله غذا دادن به یه حیوون با نمک براشون جذابه!
و چقدر عالیه که نمود هایی از قانون رو هم تو اخر ویدیو به وضوح میبینم.تاکید به فراوانی(همه چی در هرزمان موجوده نیازی به جنگ و دعوا و عجله نیست)و سپاسگزاری(عاملی برای رفتن به مدارهای بالاتر).
هرچقدر که بیشتر سپاسگزاری میکنم بیشتر خدارو میبینم و بیشتر خدا رو میشناسم.
با سلام به خانواده عباس منش
از اولین فایل تا به اینجا که تقریبا” همه را با هدف ایجاد احساسی عالی نگاه کردم ( انصافا” هر فایل برای خودش یک دنیا مثبت اندیشی و تجربه مثبت داشته است) من بهتری قسمتها را قسمت 29 و اون قسمتی که آبشار نیاگارا را به تصویر کشید دیدم.
به گفته خ شایسته ما هدایت می شویم و به نظر من ذهنی هدایت می شود که آن را پاکسازی کرده باشد و افکار انتقامی و کینه ایی و حسادت در آن جایی نداشته باشد.
آنگاه است که ما هدایت می شویم به سمت آن بانویی که زیبایی های باغ خودش را با ما در میان می گذارد. از هر آنچه لذت می برد با ما تقسیم می کند. و من این روزها وقتی به کسی برمی خورم که گرفتاری ها و بدبختی های خودش را با من درمیان می گذارد به خودم می گم ببین چه فرکانسی داشته ایی که این سر راه تو قرار گرفته.
از گلهای زیبایی که آن بانوی محترم با تلاش و عشق فرآوان پرورش داده بود و آن دو مکان عبادی که با ذوق و شوق ایجاد کرده بود و آن انرژی که هر روز صبح از زیبایی های ساخته شده توسط خودش بدست می آورد زبان و قلم هرچه بگویند و هرچه بنویسند کم و کم و کم است.
من فهمیدم که تعدادی از آدمها چرا هر روز صبح که از خواب بلند می شوند عبوس و ناراحت هستند. زیرا آنها زیبایی برای خود و در اطراف خود و نزدیکی خود نمی توانند ببینند. ذهن آنها پر از علف های هرز و بی فایده است.
حتی عبادت هم با علفهای هرز معنی ندارد و به جایی نمی رسد. آن بانوی محترم نیز ابتدا ذهن خود را پاکسازی کرده بود که آن باغ زیبا را درست کرده بود و به شما نشان داده بود.
بعد از این فایل به قسمت آبشار می روم آنجا که آب بدون هیچ ترس و واهمه ای خود را از آن بالا رها می کند با هدف اینکه آرام بگیرد. آب خود را محدود نمی داند و کسی برای او مرزی نمی تواند تعیین کند هرجا مرزی باشد او فریادی می زند و به راه خود ادامه می دهد.
فیلم براداری خ شایسته در زیر آن آبشار بسیار شجاعانه بود در صورتی که اگر خود من بودم می گفتم خوب اینجا دیگر نمی شود فیلم برداری کرد بنابراین ولش می کردم. آن فیلم عظمت آب و غرش او را برای رسیدن به اهدافش را نشان می داد.
همه ما دیدیم که چقدر مکانهای جالب و ایمنی را برای بازدید کنندگان از آبشار درست کرده بودند تا همگی بتوانند از هر نقطه آبشار که می خواهند دیدن کنند بدون کمترین نگرانی. پاینده و در پناه حق باشید.
سلام به دوستان عزیز ،استاد عباس منش، مایک عزیز و خانم شایسته
من با قسمت ۳۰ خیلی حال کردم مخصوصا اونجا که از دستشویی فیلم گرفتی..
بنام خدای مهر و ماه
بنام خدای سرسبزی ها
سلااااامممم به همه عزیزان دلم
ما یه هفته ست که اومدیم مسافرت
خیلی سفر خوبی شد. فرصت خوبی بود که تمرین کنم اگاهی های سفرنامه امریکا و فایلاتون رو ،هر روز بهتر از دیروز
چون با خانواده به این سفر اومدیم و زمان خیلی بیشتری رو در کنارشونم، فرصت خیلی خوبی شد که تمرین کنم.کمتر قضاوت کردنهارو.توقع نداشتن هارو.که نخوام عوضشون کنم.سعی کنم همینجوری که هستند دوستشون داشته باشم و ویژگی های خوبشون رو ببینم.
اعتراف میکنم گاهی خوب عمل نکردم.
ولی خوشحالم
ازینکه در مسیرم
ازینکه کامنتها،حرفای استاد،هی منو به مسیر میارند.
ازینکه باخوندن یه کامنت،شکر گزار تر میشم و زیبایی هارو بیشتر میبنم
ازینکه هر بار تغییراتم بنیادی تر مشند.
.ازینکه خیلی وقتها حرفای استاد به عمق جانم میشینند و متعهد میشم که عمل کنم و این مسیر رو ادامه بدم.این درحالیه که خیلیا حتی متوجه نمیشند استاد چی میگه.البته این به معنای برتریم نیست.ولی خوشحالم که روی این موج فرکانسی هستم که حرفاها و مسیر استاد به دلم میشینه و عمل میکنم.
سه روز پیش با خوندن کامنتها و فایل جدید از خودم پرسیدم:چرا تو ستاره قطبی از خدا نخوام که تو این سفر منو به زیبایی ها و جاهای هیجان انگیز دعوت کنه؟!قبلا هم رها بودم ولی اینطوری بطور واضح از خدا نمیخواستم.
پریرور صبح که نوشتم،بطور اتفاقی از مسیری رفتیم که از شهری میگذشت که بسییییار زیبا بود.کلی هم درس داشت واسم.اینقدر زیبا بود که دلمون نمیخواست ازونجا دل بکنیم و بریم.
یه شهر کوچیک بود که دورشو کوه های سبز احاطه کرده بودند سقفش اسمان زلال بود.شهر کوچکی بود که با وجود اینکه خواهرم (تور لیدرمون)کلی سرچ کرده بود تو اینترنت،ولی به چشمم نخورده بود.
درون شهر همه چی منظم بود .درسته که شهرهای دیگه المان هم خیلی مرتبند ولی خیلی واسم جالب بود که این شهر کوچک هم اینطوره.و یه عالمه توریست داشت.بااینکه جای دیدنیه خاصی نداشت.و این خودش واسم درس بود.که میشه یه شهری جای خاص دیدنی یا تاریخی نداشته باشه،ولی پر از توریست باشه.پر از برکت باشه.قیمتها هم مثه شهرهای بزرگ بود.اینقدر که نعمت اونجا فراوان بود.
خونه ها چندین نکته داشت.اولا چیزی که خیلی میبینم تو شهراشون،اینکه خونه ها خیلی مرتب ساخته شدند و یه دست.اینجوری نیست که یهو یکی اون وسط یه برج بسازه یا یکی یه خونه بسازه که باهمه فرق داره.همه خونه ها اونجا سفید بودند.یعنی رنگ زده بودند.این درحالیه که هر چند وقت یبار باید این رنگ تجدید بشه وگرنه کهنه و کثیف میشه.ولی همه دیوارها سفید و تمیز بودند.این یعنی مردمشون ارزش قائلند برای زیبایی و تمیزی.و این زیبایی به همین ختم نمیشد.خیلی از خونه ها،روی یکی از دیواراشون،نقاشی بسیار زیبایی کشیده بودند.نه هر نقاشی.نقاشی بسیار حرفه ای.این یعنی واسه هنر،ارزش قائلند و حاضرند براش پول هم بدهند.براش هزینه کنند.حتی هیزمهاشونو کاملا مرتب چیده بودند طوری که شده بود جزوی از زبیایی خونه.
و همین چیزا بود که این همه توریست جمع کرده بود.همین چیزایی ک از نظر خیلیا کم اهمیته و خیلیا واسش پولی خرج نمیکنند .چون بیهوده میدونند.و کلا شهر زنده ای بود.شهری پر از حس خوب.
بعدش رفتیم برای اولین بار پیتزا هات. خواهرم کلی سرچ کرده بود که یبار بریم ولی هربار نمیشد.تااینک دیروز بقول خواهرم،پیتزاهات خودش جلو چشممون اومد.(پیتزاهات،یه پیتزاییِ امریکاییه).بعدشم رفتیم یه دریاچه خیلیییییی زیبا.که اتفاقا شبیه دریاچه پارادایس استاد هم بود.یه دریاچه دیگه هم چند روز پیشش رفته بودیم اونم شبیه پارادایس بود و خیلییییی قشنگ بود.که من موندم.گفتم خدایییااا.واقعا اینا بخاطر تحسین کردن هام بود؟!!اخه اینقدر طبیعی وارد زندگیم شد!!!
بعد از دریاچه دوباره ستاره قطبی نوشتم و شکر اون روز رو بجا اوردم و به سمت هتلی که بوک کرده بودیم راه افتادیم.
هیچ ایده ای نداشتیم که کجاست با چه ویویی.خواهرم که فکر میکرد که یه جای داغونه.چون گشته بودند ارزونترین جارو رزو کرده بودند.
وقتی رسیدیم،همه جا خوردند.اصن کسی باورش نمیشد که همچییییننن ویویی داره هتل.تازه هتل نبود.یه کلبه ی چوبی دوبلکسِ شییییییکککک ،با دکوراسیونِ خفننننن بود.که روی تبه ای سبزه.مثه کارتون هایده بود.وای اصن خودِ فانتزیه.
قبلش میگفتیم چخبره دو روز رزو کردیم اخههه.ولی بعدش که خونه رو دیدیم،میگفتیم واییی دو روززز کمههههههه
خدایا هزاران مرتبه شکرت
خب من از بچگیم سفر برو بودیم.ولی همیشه واسم سوال بود،اینهمه هزینه کردن و وقت گذاشتن ارزش هم داره؟!خودمم لذت چندانی از سفر نمیبردم و احساس میکردم دارم تحمل میکنم بیشتر.و مدام میپرسیدم سفر چه خوبیایی داره.
درسهایی که استاد و مریم مهربان دادند و من درین سفر درکشون کردم:
سفر خوبه
چون چشم خو میگیره به زیبایی ها
دل ازاد میشه از مکان امن
ذهن یادمیگیره باور کنه، خونه ی رویاها شو
چه زیباست رها بودن.از هرجایی لذت برد
.سفر باعث میشه بیشتر کنار خانوادم باشم و بیشتر فرصت داشته باشم تمرین کنم که پاشنه های اشیلمو با خانوادم کم کنم.بیشتر فرصت ازاد دارم که فکر کنم ب قوانین چون حداقل خیالم راحته کارهای خونه نیس
تازه گسترش جهان هم ک هست
وقتی بفهمی تعلق نداری به مکان خاصی ،میفهمی به هیچ چیز و هیج کس هم تعلق نداری.میفهمی وابسته ب چیز خاصی نیستی.
وقتی خالی شی از تعلقات،خالی میشی از همه چی.اونوقت دلت میشه جای خدا.اونقوت همه چیزت میشه خدا
سفر یعنی فسیروا فی العرض فانظر ...
سیر کن و ببین نتایج عملکرد هرکس را
سفر…
سفر یعنی خودتو دوست داری و واسه خودت ارزش قائلی
پس هربار ک سفر میکنی بیشتر این ارزشمندی رو به خودت میدی
پس ظرف وجودیت بزرگتر میشه
پس نعمت خدارو بیشتر میتونی دریافت کنی
وقتی سفر میکنیم،به چشم میبینیم زیبایی ها محدود به شهر و دیار خودمون نبوده.و چه زیبایی های بیشماری بوده که روحتم خبر نداشته.
سفر باعث میشه ببینی ادمهای زیادی هستند و بودند که اعتقاد داشتند عقاید و باورهای خودشون درست ترینه و اونا تنها کسانی هستند که میرند بهشتپس فرصت پیدا میکنی که به خودت و عقایدت از درِ دیگری بنگری.
پس سفر
فرصتی ست برای زندگی جدید
با نگاهی جدید
با حسی جدید
در دیدن ماه هم درس هاست
هلالی کوچک در اسمان ست.اما همین هلال عظمتیست که همیشه فراموشش میکنیم.مثه انسانها.مثه من.هممون عظمتی داریم.در این کالبد
من همه فایلهارو دوست دارم و از هرکدوم درسهای زیادی رو گرفتم.روزی نیست که دیده باشم،و به وجد نیومده باشم.با دیدنشون احساس میکنم ،مسیرم روان تر میشه.
یکی از قسمتهایی که خیلی باهاش ارتباط گرفتم قسمت ۳۰ هست.
چون دیدم وقتی کسی کاریو میکنه که باهاش عشق میکنه،اونکار فراتر از اون چیزی که هست میره.
کاری که این خانم فروشنده کرد.ما هممون برامون عادی شده رفتن به یه فروشگاه.و خردین مایحتاج. ولی این فروشگا جنسش باهمه فروشگاه ها فرق داشت.شاید نتونم حسم رو بیان کنم.ولی خودم کسیم که همیشه به فروشندگی به چشم یه شغل معمولی میدیدم(باعرض پوززششش?).اما این خانم یه کار عام نمیکنه.
چه کار بزرگتری از دادن حس خوب و دلنشین به ادمها؟!و این خانم چه زیبا اینکارو میکنه.این عشق دادن،این خلاقیت،این خدمت به این زیباییی،میسر نیست مگر زمانی که ادم با عشق یکاری رو انجام بده.کاریو کنه که ساعت براش بی معنی باشه.
چقدر من اون شادابی چهره اش رو دوست دارم.چه خوشامد گویی زیبایی با خنده های دلنشین و واقعی اش میکنه هم به مراجعین و هم به نعمتها و روزی های فراوان.
چقدر این خنده های گرم،فضا رو گرم میکنه.گرمایی که من از تصاویر حسش میکنم.بااینکه هفته های قبل از فاصله ای دور فرستاده شده.
چقدر خوبه که این شهر اینقدر اعتماد در مردم نفوذ کرده،اینقدر احترام میذارند به حقوق یکدیگر.جوری که کاملا در وجودشون باور ایجاد شده که جان و مالشون کاملااتتت محفوظه.حتی اگر بی حفاظ رها شه.
من خودم اگر کیفی چیزی همراه خودن جایی ببرم،کلی حواسم بهشه که یوقت ازم دور نشه!!!چون همش فکر میکنم دزدها در کمینند ولی مردم این شهر جنسشون متفاوته. جنسشون از رهایی،ازادی و عشقِ به اشتراک گذاشتن زیباییِ که خودشون رو به وجد میاره هست.
چقدر خوبه از هیچ چیز دریغ نمیکنند برای به اشتراک گذاشتن شادی هاشون.
اولش پیش خودم گفتم:اخه دستشویی؟!ولی بعدش گفتم اتفاقا خیلیییم خوبه. وسایل دوست داشتنیه خودش رو با عشق چیده،تا بقیه به حس خوب بده.
و برگه ای چسبانده که کسی دست نزنه،چون میدونسته و یقین داشته که به خواسته اش احترام میگذارند.
اون قاب عکسی که نشون دادین،چه عکس شاد خوب و بی ریایی بود.با لباس شیک و مهمونی،از ته دل و بی شیله پیله ،خنده ای زدند که کل صورتشون رو گرفته بود.
یاد یه حدیثی افتادم که وقتی سن کمی داشتم،خیلی نظرمو جلب کرد چون خیلی کم این ویژگی رو در اطرافیانم میدیدم:”از ویژگی های اصلی بهشتیان،گشاده رویی ست!”
چقدر گشاده روئند این ادمها.بجای خط اخم،خط خنده بر چهره شان نقش بسته. خیلی وقته که به این نتیجه رسیدم که بهشت جا و مکان خاصی نیست.بلکه جایی ست که خومون برای خودمون میسازیم.
بهشتیانند که بهشت رو خلق میکنند.
این مردم گشاده رو و ازاد،این مردمی که بهم تماما احترام میذارند،اینقدر که کسی با خیال راحت وسیله اش را جایی رها میکنه و همه احترام میذارند،خب معلومه که چنین بهشت زیبایی رو خلق میکنند.
حتی درمورد طبیعت هم این اعتقاد رو دارم.خیلی از کشوراهستند که طبیعت زیباشون از بین رفته و تبدیل به کویر شده.و خیلی از کشورا هستند که پر از سرسبزی بی پایان و اب فراوانند.و ووقتی مردمشون و سبک زندگی و عقایدشون رو برسی میکنم،میبینم که این عقایدند که این طبیعت رو زیباتر کرده.
بارزوی زیباترین ها???