سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 85

1381 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1511 روز

    به نام خداوندهدایت گر

    باسلام خدمت استادعزبزم وخانواده دوست داشتنی عباس منشی

    قسمت هایی که درموردابشارنیاگارابودواقعاعالی بود

    البته کلاهمش عالیه وهرکدوم سرنوشت سازه

    این عظمت وبزرگی خداوندکه بادیدن ابشارنیاگارابیشتردیده میشه واین فراوانی ونعمت

    و این حدازازادی ورهایی رومن حس کردم ودیدن ابشارنیاگاراازنزدیک واین حس عالی واین که هیچ محدودیتی وجودنداره وزندگی حدومرزنداره مثل این اب رهاوازاده

    دیدن این رودخونه وکوه هاوزیبایی هاباعث شدکه حس کنم که کاملارهاشدم وازادوسبک بال

    خودمون انتخاب کردیم که چطورزندگی کنیم باافکاروباورهامون

    خداروشکرمیکنم که باشماهستم

    احمدفردوسی❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فروغ شمس گفته:
    مدت عضویت: 1809 روز

    به نام ربی که هدایتگر ماست

    درود بر استاد عزیز و مریم جون دوست داشتنی

    استاد: یه زنگ تفریح این قسمت گذاشتیم،پشت پرده اتفاقات رو میخوایم صحبت کنیم در موردش،

    مریم جون: دوس دارم از خود سفر شروع کنیم ک اصلا این سفر و نگاه مون به سفر چی هست؟

    حالا سفر یک طرف، و این سفر به دور امریکا یک طرف ک داره یک شیوه زندگی عباس منشی ها، اعضاء خانواده صمیمی عباس منش، این سفر جریان زندگی یک ایل و تبار قبیله ایه ک کنده شدن از اون جماعتی ک میخوان همرنگ جماعت باشن و خودشون هستن ، بازیگرای این سفر ، آدمایی هستن ک دور هم جمع شدن، نه به این دلیل ک نسبت خونی باهم دارن یا فامیل هستن یا همکار هستن، به این دلیل ک با هم همفرکانس میشن، بازیگرا آدما هستن ، اتفاقات هستن، بازیگرا کامنت های بچه ها هستن، اتفاقاتی مثل گلای باغچه خانم بورلی، کامنت علی و رضا، طیبه و اندیشه و مریمو شعر رهسپار و میدونی همه اینا باهم شدن بازیگر یک زندگی طبیعی، یک شیوه طبیعی ک داره به ما میگه ک بجای همرنگ جماعت شدن بیایم همرنگ اون اصل و اساسی بشیم ک شما داری تو دوره ها یاد میدی، این سفر داره بما این چیزارو بمن و اون نگاهی

    ک تو کامنتا دارم می بینم ، اینو بهم یادآور میکنه ک بچه ها همین حسسو دارن ک من دارم و من خیلی از کامنتاشون یاد میگیرم، خیلی نگاه اونا داره این سفر رو کامل میکنه، بنابراین این سفر یک مجموعه ای ازین خانواده س ،خیلی این سفر رو دوس دارم ،این سفر با هدایت خدا داره پیش میره یعنی آدماییکه از دوره ها استفاده کردن مخصوصا دوره روانشناسی ثروت یک، و ۲ و ۳ و دوره ۱۲ قدم، خیلی بیشتر حرف منو میفهمن، که این سفر نمود عینی همون آگاهیهاییه ک داریم تو دوره ها یاد میگیریم، این سفر نشون میده ک چطور ما به سمت اتفاقات به سمت مکان ها هدایت میشیم بدون اینکه تعیین کرده باشیم از قبل مثلا ما میخوایم کجا باشیم.

    جلسه ۲ و ۳ ثروت ۳ داستان هدایت رو کامل داخلش گفته شده.

    ما تصمیم گرفتیم برنامه ریزی این سفر رو بدست هدایت الهی بسپاریم، و بچه ها دارن میبینن چه جوری ما قدم به قدم به سمت اتفاقات هدایت میشیم؟

    استاد عزیز: واقعا خیلی احساساتی داشت عزیز دلم صحبت میکرد، من یه حسسی دارم ک خدا یه جوری کمک میکنه دیگه ، یه جوری درست میشه، مهم این تیکه س ک شما ندونی راه چیه؟ ندونی چه ابزارایی نیاز داری ک چه جوری میخای به اون نقطه که میخای برسی ، ندونی ولی حرکت کنی.

    مریم جون: جسارت و شجاعت استاد رو تحسین میکنن،

    آگاهی های ثروت ۳ خیلی بمن همیشه کمک میکنه فراتر از اون چیزی ک هستم باشم.

    من بدون اینکه مهارت داشته باشم، جسارت به خرج میدم ، ایمان به خرج میدم بخاطر اینکه میدونم خدا هدایتم میکنه و مهمتر از همه میام اون باورایی ک ساختم و دارم میسازم رو در عمل اجرا میکنم، وقتی میری تو دلش کمکا میان دستا میان ، وقتیکه آدم پشتوانه ش رو میزاره اون آگاهیها و اون باورایی ک میخاد داشته باشدشون و میخاد کار بکنه، باور همینجوری ساخته میشه،

    شما آگاهی رو میشنوی و تصمیم میگیری اجراش کنی

    فقط آدم باید فارغ از اینکه آدمای دیگه چه فکری میکنن ، آدمای دیگه چقدر مهارت رو شرط میدونن، یا عوامل بیرونی دیگه رو، تو بیای به خودت بگی آقا فارغ از اینکه من چی شنیدم ، من میخام به این آگاهی ک شنیدم عمل بکنم ، میخام اجراش بکنم، بعد وقتی با این نگاه میری تو دلش، واقعا هدایت میشی.

    ما با اتفاقات هم فرکانس میشیم ، و اتفاقات جلوی دوربین رخ میده. این زیبایی های این سفره.

    استاد عزیز: در واقع داره همزمانی رخ میده، ما در زمان مناسب ، در مکان مناسب هستیم، در واقع اون افراد مناسب ، اون مکان مناسب، توی اون روحیه و حالت مناسب ، مام با اون فرکانسی ک هستیم توی اون فضا قرار میگیریم، به این دلیله ک تقریبا همیشه، حالا ما ک انسانهای کاملی نیستیم خب ولی به اندازه ای ک داریم روی خودمون کار میکنیم همیشه جاهایی قرار میگیریم، شاید تو تجربه خیلی از آدما نباشه.

    این داستان زندگی ما بوده دیگه خیلی مقاومت دارم برای فیلم برداری و علاقه به راحتی دارم. و این سفرنامه به لطف عزیز دلم اتفاق افتاد.

    خدایا شکرت به خاطر این آگاهی ها،

    به خاطر بودن تون خدارو شکر میکنم

    ازینکه هر دو همفرکانسین با هم بسیار تحسین تون میکنم

    و به دستان پر قدرت رب یکتا میسپارمتون

    شاد باشید و مانا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محمد مهدی فلاح گفته:
    مدت عضویت: 1793 روز

    به خدایی که هدایتگر همه است

    (به قول خانم شایسته ) سلام به همه ی همسفرای عزیزم . امروز داشتم باخودم فکر میکردم که خدایا شکرت بابت این که توی زمانی دارم زندگی میکنم که به راحتی و در کسری از ثانیه و بدون هیچ کار خاصی میتونم کانون توجهم رو کنترل کنم ؛ ۱ گوشیمو برمیدارم، ۲ نت رو روشن میکنم، ۳ سایت عباس منش دات کام رو میارم بالا، ۴ میام تو بخش سفر به دور آمریکا یا زندگی در بهشت ، ۵ یکی از فایل ها رو به دلخواه نگاه میکنم ؛ به همین راحتی . چایی و تخمه هم اگه خواستم میارم و تمام . یعنی واقعا خداروشکر بابت فایل های سفرنامه که به راحتی کانون توجه رو میتونیم کنترل کنیم .

    خدای من اینقدر این سفر برای من لذت بخش بوده تا الان که اصلا نمیتونم بگم کدوم قسمت عالی بوده . تا میام هر قسمتی رو بگم یه سکانس از یه قسمتی میاد تو ذهنم و داستان خراب میشه . نمیدونم صحبت های قشنگ خانم شایسته تو قسمت ۲ رو بگم یا هندونه خوردن با همسایه تو حیات پشتی یا آهنگ خوندن استاد . نمیدونم از آبشار نیاگارا تعریف کنم یا اون خونه ی آبشار یا شوخی استاد با میکاییل راجب کوکمبر که مایکی شکست خورد و کلی درس گرفتیم . ای بابا پس اون باغ پروانه ها چی میشه؟ اون خانم که اومد از استاد و مایکی عکس بگیره چی ؟ اون باغ زیبا که استاد توش اینترنت گرفت چی ؟ یا اون آهو خوشگله که وسط ضبط فیلم خانم شایسته از لابه لای درختا اومد و توجه خانم شایسته و همه ما رو به خودش جلب کرد چی ؟ اون سنجاب خوشگله رو نمیخوای بگی ؟ اون مرغی دریایی که از دست استاد غذا می‌خوردن یادت رفتا ! او مای گاد دیدی اون سگی که پارچه ی سوپر من داشت و دیدگاه جذاب صاحبش یادم رفته بود ؟ گل های زیبای خانم بورلی و اون فارم مارکت قشنگ هم از قلم افتادن . خدای من هر قسمت یه قشنگی داره که اصن ذهنم هنگ میکنه که کدومو بگم . اون قسمت که استاد داشت باتری عوض می‌کرد و با یه خانم آشنا شد و رفت خونه شون یا صدای جیرجیرک ها تو قسمت ۳۱؟ خدایی همه و همه جذابن همه و همه قشنگن من که نمیتونم بگم کدوم قسمت با هر قسمت حال کردم . واسه من همین بس که با هر قسمت فرکانس هامو کنترل کردم و حالمو عالی کردم . باز هم خدارو شکر میکنم که تو زمانی به دنیا اومدم که این فیلم ها رو دارم میبینم و این فیلم ها و این سایت و این بچه های درجه یک هستن خدایا مرسی ازت . عشق است . بچه های عزیز عاشقونه دوستون دارم . استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی مرسی بابت این سایت و مرسی بابت این فایل ها . مرسی که وقت میزارین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سیده مریم موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    به نام خدا سلام به استادعزیزم وهمه دوستان

    بااینکه خیلی زمان زیادی ازمسابقه گذشته اما من رفتم قسمتای قبلونگاه کردم و قسمتای که بیشتردوس داشتمو میگم

    کلللل قسمتا عالی بود کلشودوس داشتم لذت بردمودرس یادگرفتم وطبیعت سرسبزی درختا چمنا سنگها جنگلا آسمون ابرها دریاها تمیزی ثروت فراوانی رابطه ی عاشقانه امنیت آزادی خوراکای خوشمزه پایه بودنتون خریدکردنوآنباکسینگا وحیووناوجاده ها واندام های زیبا و همه وهمه چیزای که دیدم زیباوعالی بود

    اما قسمت۶اونجایی که خانم شایسته وایسادینوگفتین چه منظره زیبایی روی پل آسمونشوابرهاش خیلی زیبابودو اون مسیربهشتی بود

    قسمت۷پروانه ها واون قسمتی که نشون دادپروانه بیرون اومدازپیله من اولین بارتواین سریال دیدم وخیلی جالب بود

    قسمت۹روخیییلی دوس داشتم اونجای که روی پل و زیرپل کناررودخونه بودین هوای خنکوآب خنکوصدای آبوجنگل سرسبز خیلی دلچسپ بود خیلی دوس داشتم

    قسمت۱۰اون جنگل وباروووون که عاشقشم

    وبازم رودخونه قسمت۱۳

    قسمت۱۵ جاده ی بهشتی بود انگار که واربهشت میشدی واون پایین که کوه هاپرازدرختای سبز تیره رنگ بودنورودوسط کوه هابود وابر

    قسمت ۱۶بارونش خیلی دلچسپ بود و اون جای ک پیچکها همه جاروپوشندنوسبز کردن خیلی زیباست

    خانه آبشار رو خییییلی خیلی دوس داشتم که وسط جنگل سرسبز بودبا آبشارزیبا وصدای آبوسنگای زیبا وخونه ی زیبا ورویایی وسط این بهشت دیوانه کنندس به قول مریم جون وهمینطورقسمت۲۰اونآبشارزیبا خصوصا ازاون پایین که استاد عکس میگرفت دیدن اون منظره وصدای آب رویاییه

    وازهمه بیشترآبشارنیگارا که عظمت وقدرت خدا روبیشترمیبینی وخیییلی زیبا وعجیبورویاییه مخصوصا ازپایین که باکشتی رفتین اون سفیدی اب بین سنگها واون سنگهاوپهنای آبشارو اون ابی که میریزه روصورتتو اون حجم آب که باقدرتوسریع حرکت میکرد خیلی زیباست خدای من خدایاشکرت سپاسگذارم که این زیبایی هاروبه مانشون دادین خدایاشکرت که تونستم این زیبایی هاروببینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    عباس آزادی گفته:
    مدت عضویت: 1709 روز

    به نام الله مهربان

    خداوندا تو را سپاس می گویم که استاد عزیز و گرانقدر عباس منش را در مسیر هدایت من قرار دادی

    استاد عزیز و خانم شایسته گرامی هر آنچه خوبی هست را برایتان از خداوند مننان خواستارم

    ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    استاد گرامی بصورت هدایت وار من همزمان دوره دوازده قدم را انجام می دهم و سریال سفر به دور آمریکا را هم پیگیر هستم

    امروز در این فایل موضوعاتی را مطرح نمودید که مکمل دوره دوازده قدم هست

    انگار باید تمام دوره ها را دید و هر کدام تکه ای از پازل را تکمیل می کنند

    هر روز برای خودم قواننین کوچکی را وضع می کنم و آنرا اجرا می کنم

    نه تنها که خودم می فهمم چقدر نسبت به گذشته تغییر کردم بلکه از دوستان و نزدیکان هم جملاتی از این قبیل می گویند که متفاوت تر قبل شدی

    اما همانگونه که می گویید و توضیح می دهید

    برداشت من از مسیر اینگونه می باشد که اول با این موضوعات آشنا می شویم بعد درسش را یاد می گیریم بعد می رسه به اینکه چگونه از آن استفاده کنیم

    و همانگونه که گفتید اینکه بخواهیم بین انتخاب قوانین و باورهایی که داریم و استفاده کنیم اول کار سختی وجود دارد

    اینکه باور و عادت غالب روتین می گه برو بجنگ با فیزیکی حلش کن

    پیگیر باش

    اما قانون میگه اگه دوست نداری تو زندگیت باشه پیگیرش نباش

    وقتی تو خیابون تصادف هست وسوسه می شی نگاه کنی ببینی چی شده و یاد حرف استاد می افتی که میگه خانم شایسته تا الان یک تصادف هم ندیده

    بعد به خودت می گی پس به یه طرف دیگه نگاه کن

    توجه نکن توجه نکن

    یا وقتی تو خیابون یک راننده ماشین یا موتور بد جوری حرکت می کنه توجه می کنی میبینی تعدادش زیاد میشه

    از همه مهتر اینه که می بینی مردم چگونه با افکار خودشون دردسر و ناراحتی را بخود جذب می کنند و نمی تونی توضیح بدهی و فقط باید بگی از خدا می خواهم مشکلاتون حل بشه

    اوایل که با موضوعات آشنا شده بودم می خواستم عزیزان را هم به راه دعوت کنم دیدم نمیشه

    بعد به خودم گفتم تو چند ساله داری دنبال می کنی

    نزدیک ۳۰قسمت فیلم راز را چندین بار دیدی

    در خصوص کوانتوم تحقیق کردی

    برای فایلهای دانلودی رایگان نت خریدی و وقت گذاشتی

    دوره ها را یکی یکی خریدی بعدش هم هر روز و شب گوشی تو گوشت هست و داری گوش می کنی

    حتی تو خواب هم داری به قوانین فکر می کنی

    اونوقت چجوری می خواهی اونی که برای خودش اهمیت قایل نیست یه پول نت بده و یه فایل رایگان گوش کنه بیاد و زندگیش را عوض کنه

    به خودم می گم من پول می دم وقت می ذارم پس دیگه برام مهم نیست بقیه چکار می کنن

    یک شب خواب دیدم برای یک نفر ناراحت بودم که چگونه پولهاشو خراب کرده بود بهم گفتند اگه اون برای زندگیش وقت نمی ذاره چرا تو بذاری

    بدار شدم و سریع اون رو روی وایت برد اتاقم نوشتم

    دیگه یواش یواش دارم می فهم که شرک چیه

    دیگه دارم یاد می گیرم هر کسی تو دنیا تکه

    دارم یاد می گیرم هر کسی جای درستش همون جایی که الان قرار داره

    دارم یاد می گیرم شور بی مورد نزنم

    دارم یاد می گیرم اگه الان تو خیابون ترافیک شده یا خودم خواستم یا اینکه اگه احساسم خوبه یه موهبت هست و من در زمان مناسب به خواسته ام می رسم

    دارم یواش یواش می فهمم که هدایت چیه

    مقصد چیه

    مسیر چیه

    شعر استاد که میگه باید دل را به دریا داد

    می برتته همانجا که ساحل اونجاست

    دارم یواش یواش می فهمم وقتی استاد می خانم راندابرن می گه رودخانه نیازی به پارو زندن ندارن و اگه داری پارو می زنی یعنی داری خلاف جهت می ری یعنی چی

    دیگه به فکر این نیستم که جامو عوض کنم

    باید خودمو عوض کنم

    بقول سهراب

    چشمها را باید شست جور دیگر باید دید

    استاد چی بگم

    چی دارم که بگم

    هر چی بگم زیره به کرمان بردنه

    اما می گی بگو

    بگو

    از خودت ردپا بجا بزار

    استاد الان که دارم می نویسم

    اشک مجالم نمی ده

    این نوشته ها خودش میاد

    ای کاش این فایل صوتی بود

    نمیدونم چند ساعت می تونستم بگم

    استاد من هر روز با همسرم در خصوص قوانین حرف می زنیم از شما می گیم

    من بچه شیرازم

    خوب با قوم لر و شهرستان مورد نظر شما آشنایی دارم

    خوب می شناسم که چه افکار و رفتار و تعصباتی دارند

    و بارها به خودم می گم این استاد از کجا به کجا رسیده

    با اون سبقه قومیتی

    استادی برازنده شماست

    به همسرم می گم انگار استاد یکبار زندگی ما را زندگی کرده و الان برای هر مشکلی راه کاری داره

    می فهمم که توجه به اصل چقدر اهمیت داره

    اما استاد عمل کردن چیز دیگریه با فهمیدن جداست

    دوصد گفته چو نیم کردار نیست

    استاد عاشقانه دوستتون دارم💕💕💕💕💕💕

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    الیسا شهابی گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    با دیدن این قسمت از سفر به دور امریکا که جزو دوره در صلح بودن با خودمان هم هست، من تصمیم گرفتم که به قول استاد جون عزیز یه زنگ تفریح به خودم بدم و همین جا که دوره در صلح بودن با خودمان رو هم تموم کردم دست نگهدارم و برم قسمت ۱ تا ۳۱ سفر به دور امریکا رو ببینم یکم هم از اون تجربه کسب کنم.

    با اینکه مشتاق بودم بعد از اتمام این دوره برم یه دوره دیگه و اگاهی هام رو از فایل های استاد بیشتر کنم ولی خداوند هدایتم کرد که برم این دفه سریال سفر به دور امریکارو ببینم با اینکه دوتا سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا رو گذاشته بودم اخرین دوره هایی باشه که میبینم ولی الان هدایت شدم به سمت اون ها، من تصمیم دارم که الان با دیدن این قسمت ها از سریال سفر به دور امریکا یه استراحت کوچیکی به خودم بدم و در کنارش که وقتم ازاد تر شده برم و باورهایی که ساختم رو عملی کنم، دیگه وقتش رسیده که شروع کنم به عمل کردن و کاری که تو ذهنمه رو انجام بدم. میگم که، یه چند روزی هست من به شدت دارم فایل های استاد رو گوش میدم و شده تمام وجودم یه جورایی با کنترل ذهنم نسبت به تفریحات بیهوده تونستم این چند روز وقتمو بزارم برای گوش دادن فایلای استاد و خدارو هزار بار شکر موفق بودم توی کنترل ذهنم اینکه یه مدت خسته بشم برم دنبال تفریح و سرگرمی و یه سری اتفاقات برام پیش بیاد هم جزئی از تکامل من بوده فکر میکنم که خیلی هم خوب بود. به نظرم عزت نفسم بعد از اون ها بالا رفت. ” تکامل” موضوعی که استاد هم توی این ویدیو بهش اشاره کرد، و همچین هدایت الله مهربونم.

    ما در زمان مناسب و مکان مناسب هستیم، کاملا بهش باور دارم و برام قابل قبوله.

    یه باور مخربی که من داشتم این بود که گذاشتن دیدگاهم زیر ویدویو ها بیهودس و چون از زمان فیلم برداری ها خیلی گذشته کامنت من بی ارزشه و مهم نیست، اما الان یه تمرینی که برای خودم در نظر گرفتم برای از بین بردن این باور مخرب اینه که به جای نوشتن اگاهی هایی که دریافت میکنم توی دفترم، بیامو اون ها رو توی دیدگاه ها بنویسم و قصد دارم نظر خودم رو توی قسمت ۱ تا ۳۱ سفر به دور امریکا زیر هر فایل بزارم.

    پس برو بریم برای دیدن زیبایی ها و انجام عملی کاری که توی ذهنمه و ساختن ثروت و نعمت🏃🏽‍♀️

    راستی استاد من که با پدرم سریال هاتونو قبل از اینکه شمارو بشناسم میدیدم میگفتم چقدر حس خوبی داره ویدیو های این اقا یه ویدید دیدم شما داشتین با اهنگ میرقصیدین بعدش پریدین توی دریاچه انقد با خودم گفتم وای استاد چه باحاله که نگو، واقعا دسته مریم جون عزیز سلامت باشه که فیلم برداری میکنه چون من که کلی کیف میکنم وقتی میبینم😃😍، به قول خودتون همیشه مرتب میاین جلو دوربین ولی میخوام بگم این ویدیو یهویی ها یه چیزه دیگس من باهاشون خیلی حال میکنم خدایی. خداروشکر که هستی مریم جون، مطمئنم الان که فیلم برداری این سریال تموم شده استاد که میبینه میگه چه خوب که گذاشتم مریم فیلم بگیره اینا ثبت بشن. تازه من دیدم الان استاد وقتی مریم جون نیستن خودشون فیلم برداری میکنن😍.

    آگاهی های این فایل:

    • زندگی خیلی تغییر میکنه، خیلی آسون میشه وقتی که آدم اجازه میده هدایت بشه، وقتی که آدم رها میکنه، وقتی که آدم خییلی سخت نمیگیره و تمرکز میکنه رو نکات مثبت و از قوانین استفاده میکنه.

    • تمرکزمون رو در هرجا که هستیم روی نکات مثبت بگذاریم، اگر چیزی نداریم نگران نباشیم و خودمون از داشته های دیگه به خاطر اون محروم نکنیم چون اون میاد.. اگر باور مناسب داشته باشید خیلی بیشتر از اون هم میاد.

    • ما از اتفاقات به ظاهر کوچیک میتونیم شادی های بزرگی بسازیم که زندگیمونو پربار بکنه و مارو هدایت بکنه به سمت کیفیت های بالاتر و بیشتر.

    • یک روند درست رو ادامه بدید و کم نیارید و ناامید نشید.

    • همه “ادم های بدبخت” میخوان به کسانی که اون ها رو بی لیاقت خطاب کردن و گفتن نمیتونی ثابت کنن که موفق شدن.

    • داره روز به روز بهتر میشه، بزار لذت ببرم از زندگیم.

    • به قول قران تمرکز بر نکات مثبت شما را اسان میکنه بر اسانی ها‌.

    در پناه خدا شاد ، سلامت، ثروتمند، سعادتمند و خلاصه پر از حسه خوب باشید.🌱💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    فاطمه طهرانیان گفته:
    مدت عضویت: 1703 روز

    مریم جان هرموقع شما صحبت میکنی من خیلی خیلی حس همذات پنداری بیشتری با فایلها میگیرم و انگار ک بیشتر و بهتر ب دلم میشینه شنیدن قوانین از زبان شما لطفا بیستر برامون صحبت کنید چون کلام شما ب عنوان یک بانو ب شدت برای ما خانمها تاثیرگذارترخواهد بود

    ممنون از شما و استاد عباسمنش عزیزممم ک انقدر عاشقانه مارو اگاه میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1178 روز

    به نام خدای جهانیان .

    سلام به استادعزیزم ومریم عزیز.

    اول ازمریم جون ،تشکرکنم به خاطرهمه ی زحماتش .وبگم که خودمن خیلی هم فرکانسشم .چون کارهاورفتاراش وانرژی واکتیوبودنش مثل خودمه ،فقط ایشون خیلی زودترازمن قانون راشناختن وازراه درست وعاقلانه بااجرای قوانین ،پیش رفتن .وکنارشون هم که استادبزرگواری مثل ،عباس منش ،هس .که دیگه هیچی ،که البته استادمیگن هرکس به شخصه ،پاسخ خودشوازفرکانسهاش میگیره وهیچ عوامل بیرونی دیگه ای ،تاثیرنداره .

    خوشحالم که باافرادی مثل شماهم فرکانس هستم .من عاشق آدمای زرنگ هستم .کسانی که علاوه برکارای شخصی خودشون ،خیلی کارای دیگه روبانظم ومدیریت ،بتونن انجام بدن .

    برای شروع وادامه سفربه امریکاتون ،عرض کردید،باهدایت خداپیش میرید.

    این جمله اویل برام خیلی نامفهوم بودوباورش خیلی سخت وناممکن .

    ولی هرچی به جلوپیش میرم وازتجربه های شمااستفاده میکنم ،می بینم عجب،چیزی یادمون دادید؟!

    چ قانونه ،پرکاروایده آلی .

    وقتی بفهمیش ودرکش کنی ،چقدبکارت میادوچقدرکمک حالته توهمه ی مسیر،ازهرجهت که فکرشوبکنی .

    انگارهمه چیوبرات راحت وساده میکنه .یه مسیرراست ودرست رانشونت میده .

    نگرانی واسترس هات ،کاهش پیدامیکنه .

    دردسرات ،خیلی کم میشه .

    پذیرش دربرابراتفاقات ،حالاهرچی که میخادباشه ،زیادمیشه .

    آزادی ورهایی روتوهدایت پروردگار،پیدامیکنی .

    نظروقضاوتهای دیگران برات ،بی معنامیشه .چون اعتمادداری یه کسی که خیلی بهش ایمان داری وقبولش داری ،توروهدایت میکنه .

    زیاددرگیرنتیجه نمیشی .منظورم اینه کنترل نمی کنی که ببینی بعدش قراره چه اتفاقی بیفته وهرچی پیش بیاد،جهت ونکته ی مثبتشومی بینی .

    درهمه ی لحظات آرومی .وآرامش رابه زندگیت دعوت کردی .

    راههابرات هموارمیشن .

    لزومی نداره زیادفکرکنی .حرکت میکنی ،مسیربهت نشون داده میشه .

    فکرنکنم نیازی به دست وپازدنی ،داشته باشیم تابه اهدافمون برسیم .فقط نیازبه صبروشکیباییمون داره وباورمون به قدرت وهدایتش .

    انصافاهدایت خدارا،قبول داشتن ،چقدتوخوشبختی ماتاثیربسزایی داره .اصلن چقدربارمعنوی داره .

    میخامش ،هدایتش راتوهمه ی لحظاتم میخام .

    خیلی این قانون رادوست دارم .چون خیلی به خداایمان دارم .

    به گمونم ،خیلی خیلی بایدلذت بخش باشه .

    فکرکنم حس خیلی خوبیه .

    ازهمه ی افکار،دوگانمون ،رهامیشیم .

    ازشک وتردیدهامون ،نجات پیدامی کنیم .

    تازه ذوق وهیجان زندگیمون هم بیشترمیشه .انگارسوپرایزیامون زیادمیشه .خداتوهمه ی لحظات غافلگیرمون می کنه .

    پس بهتره ،مصمم به انجامش باشیم .

    حرکت کنیم ،به ماگفته میشه .

    الگوهایی مثل استادومریم جونم که خیلی تاکیدبه انجامش دارن .وبی نهایت تجربش کردن .پس ماهم به اونها،می پیوندیم .

    سپاسگزارازشمابزرگواران که به شیوه ی ساده ،نه پیچیده ،به ماآموزش میدید.

    درپناه الله یکتا،پیش به سوی ،هدایت الله .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1269 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

    خدایا شکرت

    من تو دوتا فایل قبلی این حسو کردم که انگار استاد زیاد موافق فیلمبداری نیستند و چقدر خوبه با موافق نبودن اینقدر عالی حمایت میکنند تو فیلما و حالا راجبش گفتید و شنیدم و چیزی که خیلی خیلی برام تحسین برانگیز مثل همیشه عزت نفس بالای مریم عزیزم که بخاطر چیزی به نام از خودگذشتگی یا احترام به فرد تو رابطه و بخاطر عشققق از علایقشون نگذشتن و انجامش دادن

    چقدر روابط رو باور های اشتباه فرا گرفته بوده که خیلیا فراری بودیم و حالا میدونیم اصلش چیه

    من واقعا سپاسگزارم ازین کلیپا . من شیوه ی درست زندگی کردن رو یاد گرفتم

    تغییراتی که فقط از این کلیپا داشتم خیلییییییی زیاد بوده تو سبک زندگیم و اینو با تاثیرگذاری از مریم جان یاد گرفتم

    من با اشپزی مشکل داشتمم هرسال تصمیم میگرفتم و به مامانم میگفتم امسال دیگه میخوام اشپزی کنم و یاد بگیرم و بازم دل نمیدادم و اصلا هم وقتی علاقه نداشتم نمیتونستم انجام بدم.ولی با دید با علاقه غذا پختن شما رو دیدم اصلا ناخوداگاه میرم با مامانم غذا میپزم و اصلا نمیدونم چطورر و از کی شروع شد ولی میبینم چطور علاقه پیدا کردم و یاد گرفتم شکرخدا

    این تمیزی زیاد و مرتب بودن اطرافتون که شده جز زندگیم ولی قبلا چقدرررر اتاقم نامرتب بود ولی حالا چقدر تند و سریع به خونمون عشق میدم و همیشه دوتا طبقه را کامل تمیز میکنم منی که اتاقمم بازار شام بود

    لذت بردن از زندگی چقدر ساده ست بقول شما

    این همه دیدن سبزی ها رو به گلدونام عشق دادم و هر روز اب میدم بهشون و گلدونای جدید کاشتم

    و همه اینا ناخوداگاه بودا

    حالا دیگه هدایت شدنام به جاهای جدید و خریدها و لباسای قشنگ که دیگه بماند ولی من دارم از تغییر سبک زندگیم میگم که خب حتی همون اشپزی برام معضل بود یا حوصله مرتب کردن . میخواستم تغییر کنم یا یاد بگیرم ولی زورم میورد و سخت بود

    در کل یاد گرفتن لذت بردن از هرررررررکاری تو زندگیم برام ارزشمند بوده . چون دیگه غصه نمیخورم اتفاقا باحالند . ادما عالیند . خریدا قشنگترن

    من نمیدونم چجوری ولی شده

    من صبح با عشق پامیشم ورزش میکنم

    با عشق خودم رو تو اینه نگاه میکنم

    با عشق میرم کلاس باعشق نقاشی میکنم

    من خیلی خوددرگیری داشتم راجب حرف بقیه . مثلا تو رفت و امدهامون و اینا خیلی غیبت و قضاوت و اینا بود ولی از وقتی احترام و پذیرفتن و دیدن خوبیاشون که اولش اصلا راحت نبود رو یادگرفتم و انجام دادم خیلی خیلی خوش میگذره . خیلی خیلی بیشتر از قبل روابطم خوب شده و اصلا خودم ارامش دارم . تو یه فایل هم بود داشتید راجب قضاوت نکردن مردم امریکا صحبت میکردید که سعی میکنند قضاوت نکنند و حتی اگه کسیم بهشون بگه چرا اینطور بودی خیلی راحت میگند نباید منو قضاوت کنی و زندگی خودمه و خب این خودش خیلی توحیدی بودنه

    من خیلی درگیر قضاوت بقیه بودم یا خودم در مورد اونها یا اونها در مورد من . من با ادمهای فوق مذهبی خب کنار نمیومدم و الکی بحثمون میشد ولی خیییلییییییی اگاهانه که تصمیم به پذیرفتن و اعراض از چیزایی که حالا ناراحتم میکرد کردم خیلی بهتر شدیم و میدونم اگه ول کنم مثل قبل میشه

    این با روی باز صحبت کردن غریبه ها باهم و این حد از عزت نفس و راحتی خیلی راحتم کرده . قبلا باورم نمیشد برای یه بیرون رفتن ساده انقدر راجب لباسم فکر میکردم ولی الان راحتترین لباس که باهاش احساس خوب و عزت نفس رو دارم میپوشم . حالا همینم قبلا بابام گیر میداد ولی حالا اوکیه

    سی قسمت و حدودا بیست تا زندگی در بهشت دیدم و فهمیدم زندگی یعنیی چییی

    عزت نفس و در عین حال عشق دادن یعنی چییی

    واقعا سپاسگزارم مریم جان

    همین که شنیدم انقدر به علاقتون اهمیت میدید اصلا برام یه سرمشق شد

    و بازم میگم چیزی که خیلی برام ارزش داشت یاد گرفتنش عشق و لذت از انجام هرکاری هست و یه چیز دیگم اینکه انجام هرکاری رو ارزشمند بدونم تو یکی از فایلای زندگی در بهشت مریم جان دسشویی رو تمیز میکردن خب اون لحظه گفتم خب که چی بعد که داشتم کامنت میخوندم یکی از بچها نوشته بود مریم جان انقدر عزت نفس داره که انجام هر کاریش رو ارزشمند میدونه و من عزت نفس رو اصلا نمیدونستم چنین بعدی هم داره که واقعا کارای ارزشمندی رو انجام میدیم و همین ارزش نهادن به کارمون عشق میده و همه چیز عالی و پربار میشه

    سپاسگزار بودنتونم و خداوندی که بهم یاد میده تا بتونم بهتر زندگی کنم

    شاد و پرانرژی و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1387 روز

    به نام خدا

    واقعا چه قدر زیبا بود راجب این هم زمانی و اینکه در زمان مناسب در مکان مناسب هستی

    واینکه منم واقعا داره اتفاقات خوبی در دوره 12قدم برام میوفته و قبل از دوره هم من این آگاهی رو تجربه کردم یعنی قبلا که از قانون خدا میدونستم زمانی که تازه متولد شدم که خدا گفت بیا این مسیر اصله خوب اون موقع نمیدونستم زیاد از قانون بزار اتفاقاتی بگم در دوره دوازده قدم و کلا از زمانی که با سایت آشنا شدم

    اولین اتفاق جدید

    ۱۴۰۱/۴/۱۵

    من دیروز به یکی از پیراهن هام نگاه کردم دیدم کم کم داره رنگش میره خیلی وقته دارم جنسش عالی بود بعد یعنی خیلی کم همونجا بود به خودم گفتم علی اشکال نداره همونجا تو قلبم گفتم خدایا شکرت بعدش با خودم گفتم دوباره باید برم لباس بگیرم ۱دقیقه بعدش مادرم یک تی شرت قشنگ و زیبا به خواهرم داده بود گفت من خیلی وقته میخواستم بهت بدم چه قدر خوشحال شدم اگه من غر میزدم میگفتم ای بابا این پیراهن منم دیگه از چشمم رفته خلاصه در زمان مناسب در مکان مناسب هدیه گرفتم

    بعدش من داشتم میرفتم شهرستان به خدا گفتم یه راننده خوب بفرست بیاد منو ببره هرچی سر جاده وایستادم کسی نیومد بعدش حوصلم سر رفت به خودم گفتم صبر باید کنم خدا با صابرینه بعدش چند دقیقه بعد یکی از همسایه های ما که خیلی آدم خوبی بود هدایت شد چه قدر خوشحال شدم تازه فردای اون روز میخواستم برم مسافرت برای فروش محصولاتم بعدش دوباره به خدا گفتم دیدم عه همون اقا که دیروز منو آورد همون اومد چه قدر جالب بود

    اینم از داستان هدایت هم زمانی

    یک بار کامنت گذاشتم امروز هم نشانه من بود حسم گفت بزارم که این هدایت الله همه جا هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: