سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۳ - صفحه 3

سلام استاد و خانم شایسته عزیزم

امروز به این فکر میکردم که چرا استاد میگه هیچ برگی بدون اجازه خداوند بر زمین نمی افتد چرا همه کارهای این جهان بر اساس قانون و نظم شکل میگره ، اصلا چرا استاد از دور ترین نقطه دنیا باید بشینه و با عشق به سنجاب ها و مرغ های ماهی گیر غذا بده چرا مایک باید به راحتی با آدم هایی که نمیشناسه ارتباط برقرار کنه چرا خانم شایسته دوربین در دست گرفته علاوه بر مقاومت های استاد ولی باز ایشون کاره خودش را انجام میده تا جایی که من هر روز باید سایت استاد را چک کنم که آیا فایل جدیدی بر رویه سایت اومده یا نه اصلا چراچرا ؟استاد به جاها و فضاهای بی نظیر هدایت میشه اصلا چرا باید هدایت بشه چرا استاد میتونه به خدایه دورنش اعتماد کنه ، چرا این همه انسان های فوق العاده مجذوب استاد خانم شایسته و مایک میشوند ، چرا خانم شایسته باید با یه دختر بچه هم فرکانس بشه ،چرا چه لزومی داره که رابطه پدر و پسری استاد را ما از پشت دوربین ببینیم .

واقعا اگر به قول استاد ما خدا را باور کنیم اون همه چی را به ما میده اما واقعا ما میتونیم از منظر استاد به جهان نگاه کنیم و به خدایه دورنمون اعتماد کنیم ، به نظره من که کارهایی که برای استاد عادی شده برایه 99%درصد ما خانواده عباس منش هنوز جایه کار کردن داره .

شما را نمیدونم اصلا این آدم را نگاه میکم با لباس راحتی آزاد در پیش پسرش پیشه همسایه های جدید فضایه فوق العاده منظره بی نظیر غذاهای خوشمزه لباس های جور باجور بهترین امکانات آشپزی بهترین امکانات و ابزارالات برای راحترکردن هرچه بیشتر کارها بدون هیچ دق دقه ای هرچی را که دوست داره سفارش میده میخره بدون این که ذره ای نگران پول خرج کردن باشه هرچه ، بیشتر عاشق این آدم میشوم حتی دیدن صورتش کارهاش رفتارش به صورت کاملا طبیعی به من احساس فوق العاده ای میده .

این آدم را من تا پایان عمرم ستایش میکنم فقط به خاطره اینکه خودشه و جایگاه خودش را پیدا کرده و از زندگیش اونجوری که دلش میخواد لذت میبره .

به قول استاد شاد و پیروز و ثروتمند در پناه خدا باشید.