سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۹

سلام

چه دیدار لذت بخشی..

من خانم شایسته رو هم این مدلی محکم بغل و ماچ میکنم و مایک عزیزو

چقدر این خانواده این روزهای منو زیباتر کردن

چقدر رقص مایک باحال بود و تیپش

منم عاشق اینم برم همچین فضایی و بالا بپرم ولی همه شون گروه سنی دارن??

لباس استاد با عینکشون خیلی ست بود و خیلی بهشون میومد

از سقف رستوران با چراغایی که متمرکز وصل شده بودن خیلی خوشم اومد

و هدیه گرفتن باقلوا

این اتفاقای بظاهر ریز برای منم خیلی میفته

خدایا شکرت

طبیعت زیبا

آهنگ زیبا

گلهای زیبا

نکته خیلی جالب برام رها بودن شماست…الان چندوقتی از خونتون دور هستید ولی عدم وابستگیتون کاملا مشخصه….در لحظه لذت میبرید

در صورتی که ما ی مثال معروف داریم میگیم هیچ جا خونه خود ادم نمیشه…یعنی یکجور منطقه امن

ولی شما کاملا شاد و رها لذت میبرید

این برام تو این مقطعی که هستم خیلی جای تعجب داره??

ولی قابل تحسین

و این جمله خانم شایسته که گفتن با شما…..خیلی جالب بود

خدایا شکرت…سپاس گزارم

فارسی حرف زدن خانم ارمنی

همواره در زمان مناسب و مکان مناسب قرار داشتن یعنی همین

یک نکته ای که از فایلای قبلی الان به ذهنم رسیده این هست که زمان واقعا توهم

کالاهایی توی امریکا وجود داره که اینجا نیست…و به اصطلاح در آینده وارد اینجاهم میشه…مثل خیلی از محصولات

حالا چرا؟؟؟

خب اونا درخواستشو به کائنات دادن و دریافت کردن…اینجا هنوز حتی درخواستش فرستاده نشده که دریافت بشه…خیلی نکته جالبی بود و قانونو برام بیشتر تایید کرد

بنوعی اونا تو مسیر زمان از ما جلوترهستند

و یاد یک جمله ای افتادم که دخترعموم که خارج از کشور، اوایل که عکساشو فرستاد من بهش گفتم تو سفر زمان کردی نه مکان….اونموقع اصلا این درکو نداشتم فقط ظاهرا دیدم و این حرفا زدم…اما همین حرف خودمم الان برام جا افتاد

سپاس گزارم از نقطه تمرکز جدیدمون در سایت با عنوان سفربه دور آمریکا

خدایا شکرت این خودش بهترین تمرین برای سناریو نویسی

سپاس?????