سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۹ - صفحه 9

414 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ریحانه باقریان گفته:
    مدت عضویت: 3168 روز

    سلام استاد عزیزم، خانم شایسته بی نظیر متشکرم که شادی و حال خوب رو بهمون هدیه دادید سپاس فراوان استاد عزیزم با تمام وجودم خوشحالم و خدا رو شکر که من با سایت شما زندگی می کنم خیلی لذت بردم از این فایل عالی که عشق و دوست داشتن و ارتباط عالی رو دیدم و احساس کردم هر وقت فایل های عالی شما رو خانم شایسته عزیز می بینم سرشار از حس می شم که نمی تونم بیام کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 3563 روز

    سلام

    چقدر اشک شوق ریختم. چقدر خوبه این همفرکانسی

    بالاخره رسیدیم به اون قسمتی که استاد می گفت اون دوست عباس منشی مون دیده. چقدر خوبه که ما خانم شایسته رو به نمایندگی داریم که برامون این لحظات ضبط کنه و باورهامون بیشتر و بیشتر مستحکم کنه.

    اصلا انگار این کشور همه جاش زیباست. هرجا که میری همه چیز سرسبز و زیباست.

    استاد آمرکیا ببینیم تون :)))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    Kazemi NEDA گفته:
    مدت عضویت: 2878 روز

    سلام جناب عباس منش…لباستووون چقد بهاریه …چقد خوشرنگه .چقد بهتون میاد ..ادم لباستونو تنش کنه دیگه احتیاج نیست بره تو دل طبعت ..خود طبیعته .ادم ب چه چه خوندن میوفته …تاد یدم با این لباس فایل گذاشتین سریع دانش کردم ..اون چندتای دیگم ک بهاری وطبعتت بودنووو بپوشید وفایل بذارید ..خوش ب حالتوون ..هرروز ب خودم میگمممم مگه این ادم چکار کرد ب این حد از ثروت و خوشبختی همع جوره رسید ..پسرتونم مث خودتون یه ادم پخته س ..مثل شماس ..اصلن ادا نیست ..حرکاتو و رفتاراششش ب دل میشینه …دوست داشتنیه …خوش ب حال اون خانم ک تونست شماروووو ببینه …..خیلی دلم میخواد مثل شما هرروز تو طبعت دور دور کنم خیلی وقته نزدم بیرون ..عاشق جنگل بارون رودخونم ولی انگار با ترمزام جلوی طبعت رفتنمووو میگیرم …همش میگم کلاس دارم همش میگم خونواده نمیذارن ..الان یکی از دوستام تماس گرفت گفت برا یکشنبه همین هفته برممم شهرشون و باهم بریم مسافرت منم سریع گفتم هم کلاس دارم بعدم مهمتر از اون الان کاملا بی پولممم اگه یه ماه قبل بود میشد میتونستمممم ..نمیدونم چرا هروقت پول تو حسابم هست مسافرت جور نمیشه ولی تا بی پول میشمممم همه بهم پیشنعاد سفر میدن ……اگه عباس منشیمممم باید باوراموووو قوی کنم جلوی ترمزاموو بگیرم ..از چیزای کوچیک این روزا خوشال شمممم هرروز بگم پولمممم جور شد فلانی قرضمووو پس داد ..از همه جا پول میاد ب حسابم ..خونواده میذارن …سفرم خوش میگذره ..کلاسم همین فردا تموم میشه ونمرع قبولیمو گرفتم یا بلیط هواپیما فوق العاده برام ارزون شد یا هوا خنک و پاییزیه شده …ببینید همین چند دقیقع تونستم اینهمه ترمز پیدا کنم …خدایا هم امروز هم دیروز هم چند روز گذشته هر وقت ازته دلم کارامو رها کردم ب تو سپردم توووو ب قشنگترین شکل ممکن حلش کردی ..پس من تو تمرین ستاره قطبی میخوام ک پول سفرم جوور شه وتا چند روز دیگه مث خونواده عباس منش تو طبعت باشمم …اگع عباس منشها تونستن چرامن نتونم اگه خدای عباس منش بهش اینهمه ثروت داده چون خواسته ..خدایا خودم میدونم ازت نمیخوام ک نمیدی وگرنه هر جا هر جا در حد فقط چند ثانیه ازت درخواست کردم وتوووو اجابت کردی پس مشکل منم قانونت بی نقصه …خدایا این روزررا یه ادم دیگه شدم ب لطف جناب عباس منش …من ؟؟؟من ؟؟؟اصلن تا دم درم بدون بزک بیرون نمیرفتم الان ب قول ملت هرروز میرم بالا شهر فقط یه مرطوب کننده میزنم حتی بعضی وقتا اونم نمیزنم …نه اینکه از قبل تصمیم بگیرم ک اینکارو بکنم نه …یهو ب خودم اومدم دیدم من الان ۶ماهه ساده میرم بیرون ..این عجیبترین و بهترین تغییر من بود تازه گیا متوجه شدم …نمیگم بدع ولی اینکه وابسته شی میتونه بد باشه ..ارامشت از بین میرع ..استاد من دیگه سر خریدن یه چیز یا انجام دادن یه کار حساب کتاب نمیکنم اگرم دیدم ک در حال حساب کتاب کردنم سریع ب خودم میگم عباس منشی رفتار کن ..سریع یه کاروو انجام میدم ..نمونش همین کلاس شنا رفتنم …شاید باورتون نشه نزدیکه ده سال یابیشتر میخواستم برم رانندگی وشنا ..هر سری با ترمزام مانع رفتن میشدم …اگه اب کثیف باشه اگه مریض شم اگه ادماش فلان باشن اگه اگه اگه اگه …ولی الان سه ماعه‌ دارم میرم شنا .. ..خواهرم ک شنید گفت تووووووووو میری شنا چی شدع چه اتفاقی افتادع برات …یا وقتی شما گفتین برید محله های ثروتمند رفت و امد کنید من قبلن دانشگام دقیقا همین محله بود ینی بالاترین و ثروتمندترین قسمت شهر …استاد یادم نمیرع اون روزا با بدترین حالت روحی میرفتم دانشگاع ..تو این محله ها افسردگی میگرفتم ..دپرس میشدم ب خاطر همینم بهترین روزای دانشجوییمو با حسرت بد گذروندم ..اما حالا چ اتفاقی افتادع من چند ماهه میرم دقیقا همون محله .اونم چی هر صب ..ب خدا کلاسای دانشگامو نمیرفتم الان مبرم وقتی از متروو پیاده میشم وارد کوچه هاش میشم فقط خدارو شکر میکنم ک هدایتم کرد این جور جاها …ک هرروز سرسبزی بینم هرروز هوای پاک تنفس کنم هرروز ماشینای دلخواموو دم درب خونه هاببینم وبهشون سلام کنم و از خدا تشکرکنم ..استاد برای اموزش رانندگیم رفتم یه محله ثروتمندیگه ثبت نام کردم ..فقط ادمای خوب وساده دیدم ..بهترین استاد شنا بهم معرفی شد .با بهترین قیمت وقتی میگم فلان منطقه انقد هزینه میکنم تعجب میکننن .خدایا شکرت خدا شکرت ..ازت خواستم بهترین مربی رانندگی بهم معرفی شه ..رفتم اموزشگاه مدیرش گفت فلان مربی نمیشه …منم اون لحظه ناامید نشدم گفتم اگه استاد بود چ کار میکرد الان اول نامید نمیشد بعد م ب خدا توکل میکرد خدایا میدونم تو ردیفش میکنی ..ودرخواست میکرد ..استاد موقع بیرون اومدن از اموزشگاه دیدم همون مربی اومد ..گفتم استاد گفت درخواست بکنید پس برووو جلو خدا باهاته ..رفتم مشکلمو بهش گفتم گفتم از مربی قبلیم راضی نیستم چیز ی یاد نگرفتم شمارو معرفی کردن ازشم تعریف کردم یاد حرف استاد تحسین کردن و ازته دلم کارشونو تحسین کردم گفت باشه من هر طور شده کارتونو راه میندازم …..همون لحظه ب خدا گفتم مگه میشه ازتو درخواست کردو تو بیخیال شی ..بچه ها من با اون مربی رفتم تمرین ..تو یه جلسه در حد دوازده جلسه قبلی که بایه مربی ناشی ک البته اونم ب خاطر فرکانسام جذبش کردم ب من یاد داد و یاد داد ویاد داد …..بعد دیروز ک عید بود تعطیلم بود بدون اینکه از مربی بخوام یه جلسه دیگم با من کارکنه ازکلاس شنا ک اومدم بیرون خودشون با من تماس گرفت گفتن من امروز وقتم ازادع الان کجایین بیام بهتون تمرین بدم.خودشون اومدن جایی ک بودم یک ساعت ونیم با من کار کردن گفتم خدایا ا من فقط در حد چند ثانیه بهت گفتم کاش میشد یه جلسه دیگم با این مربی تمرین میرفتم …ولی توو چکار کردی ..روز استراحت مربی بدون اینکع بخوام ..درست اون موقع ک کلاسم تمووم شد باید زنگ بزنع ‌..خدایا چرا بیشتر ازت نمیخاممم چرا باز گمت میکنم چرا …..استاد شاید طولانی شد ببخشید ولی دلم میخواد بگم از معجزه های اینچنینی ….چند روز قبل عینکم تو مطب دکتر جا گذاشتم بعد گفتم الان باید عباس منشی فک کنم گفتم دو حالت دارع یا برش داشتن یا پیدا میشه ..فقط من الان باید رها کنم و عصبی نشمممم هنوز ب خونه نرسیده بودم خواهرم گفت عه عینکت تو کیفه منه ..جالب اینجاست تو مطب دکتر چندبار تو کیفشو گشت پیدا نکرد ..وقتی خونسرد شدم رها کردم تو کیفش پیدا شد ……استاد اگه این داستان قبلن برا من اتفاق میفتاد تا چند روز خودمو سرزنش میکردم تو سربه هوایی تو همش وسیلع هاتو جا میذاری تا چندروز باید هم ب خودم غر میزدم هم بقیه …ازتون یاد گرفتم رها کنم خونسرد باشم ..چند روز بعدم رفتم تو داروخونه ب مسولش سفارشمو ددادم عینکمو ک داشتم از چشم درمیوردم یهو دیدم دستش جداشد..دیدم پیچش در اومده همون لحظه باز عصبی شدم گفتم حالا بیا درستش کن بعد سریع گفتم مهم نیست پیدا میشه مهم نیست اگرم پیدا نشه یه پیچه دیگه میدم درستش کننن..ینی مث قبل ب خاطر یه پیچ حالمووو بد نکردم سریع بیخیال شدم بعد گفتم بیام ب خدا بگم برام حلش کنه فقط چند ثانیه گفتم همین ..استاد چند روز بعد صب ک داشتم صورتموووو میشستممم یهووو تو سینک دیدم ک یه پیچ افتاده بود درست پیچ عینکه بود ..داشت با من حرف میزد گفتمم خدایا این پیچ الان اینجا این گوشه سینک چه میکنه ….کاش ازت یه ویلا تو دل جنگلای شمال میخواستمممممممم .اخرش نفهمیدم اون پیچ از کجا پیداش شد ینی جوری خوشال شدم انگا ر ب ته ارزوهام رسیدم نه ب خاطر یه پیچ دو میلیمتری ….ب خاطر قانون ..ب خاطر جواب دادن قانون ……ب خاطر تغییراتممممم ب خاطر ارامششم ب خاطر خدا حتی از یه پیچممم نمیگذره ..برا خدا فرقی نداره خواستت میخواد قد یه پیچ کوچیک باشه یا قد فلان ارزوت بزرگ باشه ..باید بخوایمم رها کنیم خونسرد باشیم بنویسم با خودمون حرف بزنیمممم خدا دستاشوووو میفرسته ومعجزه برامون رخ میده …استاد ب خدا خیلی تغییر کردم و ب قول شما هرروز جا برای تغییر کردن داریمممم ..من ارامششموو مدیون این سایتممم ..من خداشناسیمووو مدیون اینجامممم ..ادم بهتر شدنموووو اینجا یاد گرفتمممم .استاد بدترین حال دنیارم ک نداشته باشی وقتی بیای اینجا کامنت بچه ها روبخونی عقل کل و بخونی اتفاق خوب هرروز و بخونی یهووووانگاردوپینگ کردی یهوووو حالت شاد میشع یهووو انگیزه پیدا میکنییی یهوو سرحال میشییی ..استاد کامنت بچه ها حتی بیشتر از فایلای شما منو امیدوار میکنه ک ادامه بده(حسودیتون نشه) …….من الان ارامشش دارم اسوده خاطرمم این بهترین چیزه ..الان صبورتر شدم ….کارامووو بهتر انجامم میدم ..راحتر خرید میکنم راحتر پول میاد تو حسابم ..الان فقط جاهای خوب در رفت وامدمممم.. ..امیددارم روزب روز مدارم بالاترو بالاتر بره ….خدایا شکرت ب خاطر هدایتممم ب این سایتت ..شکرت تونستمم با استاد ارتباط برقرار کنم …مرسی ازشما وقت گذاشتین ومتنموو خوندین ..خدایا شکرت .شکرت شکرت ..حال این روزاموووو مدیون تو هستم خدای عزیزم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        Kazemi NEDA گفته:
        مدت عضویت: 2878 روز

        سلام جناب جوان …ممنونم ک وقت گذاشتین وخوندین و مهمتر اینکه نظرتونو هم نوشتین ..قانون همینه ..خواسته کوچیک وبزرگ سرش نمیشه بخوای واز ته دلم بخوای ب قشنگترین شکل ممکن برات جورش میکنه ….امید وارم هممون خیلی زود وهرروز ب خواسته های ریزو درشتمون برسیم …..مطمعنم شماهم ک مثل من ک اینجایین و تازه سابقه طولانیتری هم داریدهر روز از این جور نشونه هامیبینید ….ب امید روزی ک این نشونه شمار و ب خوشبختی همه جوره برسونه ….زندگیتون پر از پووول پوووول پول سلامتییی سلامتی سلامتی سرشار از روابط عالی وفوق العاده …پر از معنویت پراز خدا پر از خدا وپر از شادی و خوشبختی همع جورررررره باشه ..بازم ممنون نظر گذاشتین ..موفق باشید دوست هم فرکانسی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Kazemi NEDA گفته:
        مدت عضویت: 2878 روز

        سلام مریم جان ..خوشالم خوندین و براتون تاثیر گذار بود …راستیتش این اتفاقا اگه قبلا میفتاد اصلا بهشون فکر نمیکردم ولی از جناب عباس منش یاد گرفتم ک این اتفاقا نشونس ..نشونه اینکه قانون داره جواب میده …این تغییرات داره جواب میدع .این تغییرات نشونه اینکه خدا حواسش ب همه چیز هست وزود جواب میده ..خدا دیر نمیکنه ..این ماییم ک دیر ب یادش میوفتیم …از ته دلم ارزو میکنم تا پایان سال شما ب ارزوهای تو لیستتون برسید وبرام کامنت بذارید و من از خوندن کامنتتون اشکم سرازیر شه وخوشال شم ب خاطر جواب دادن قانون …..منتظر اون روزممم دوست زیبام ..موفقتر باشیددد…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    آرامش گفته:
    مدت عضویت: 2301 روز

    سلام به شما سه نازنین و عاشقان خداوند

    وای خدای من چقدر این سفرنامه بطور عجیبی باور من رو تکان داد یعنی چیزی که بطور واقعی به تصویر کشیده میشود وعینا معجزات و هروز انسان های بسیار بسیار خوب در مسیر شما قرار میگیرد واقعا بااین سفرنامه حق مطلب را ادا کردید و با چشم میبینیم که هرکسی فرکانس درست و مثبت به جهان ارسال میکند و بازخوردش اینچین زیبا رقم میخورد . وای این آرامش بهم میده اطمینان بهم میده که همه اتفاقات در دستان من هست و دست من در دست خداوند است این یعنی معجزه .خدایا اگر جهان اینچنین خلق شده یعنی سجده و شکر گذاری در لحظه از پروردگارم رب جهانیان بر من واجب میشود.که اینقدر درمورد انسان و هیچ موجود دیگری برای خلق زندگیش دستش راباز گذاشته که هرطور بنده اش دوست دارد زندگی کند . واقعا چه پرودگاری داریم .آفرین به این آفریننده بخشنده و مهربان .خدایا ازت سپاسگذاریم که این چنین جهان را باحال خلق کردی واقعا نگرانی دیگه معنی نداره اگر درک کنیم که سازوکار این جهان دارد بصورت فرکانسی باتوجه به باورهامون کار میکند چقدر دنیا میتواند لذت بخش باشد چقدر زندگی میتواند این چنین شیرین باشد آفرین براین آفریننده جهان هستی که جهان چنین خلق کرد. خدایا دوست دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2306 روز

    خداوندا. سپاسگزارم که این راه را بر ما گشوده ای که بتوانیم از طریق استاد عزیز بعنوان شاه کلید شناخت خود و جهان هستی براحتی زیباییهای خلقتت و شگفتی های جهان هستی را به آسانی ببینیم و لذت ببریم بسیار عالی عالی عالی خداوندا هزاران هزار بار شکر از این احساس بسیار زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مریم تیموری گفته:
    مدت عضویت: 3103 روز

    سلام

    وخدای که درهمین نزدیکیست

    ??????????

    با دیدن این فایل دیدار با استاد

    رو جذب کردم وکلی هورا کشیدم

    کلی ذوق کردم که منم به زودی

    نمیدونم چجوری اونش با ارباب

    قلبم هستش میرم به دیدار استادم

    اونقدر باصلح درخودتون همه چیزهای

    خوب رو جذب خودتون میکنید که مریم

    بانوی عزیز خودش بااینکه هرلحظه کنارتون

    هست تحسینتون میکنه این همون خبر خوب هستش که همیشه درحال سپاسگزاری که باشی بهترین اتفاقات رو جذب میکنی ،لباسهای زیباتون بااونگهای جیغ وقشنگ فایل رو زیباتر کرده .پرشهای که مایک میکرد با اون بچه ها من نیز حس میکردم ودخترم که کنارم درتماشا بود میگفت مامان مایک مثل من قدبلند شده?دخترم همسند مایک هستش واز بچگی مایک رو خوب میشناسه یه جورای انگار باهاش دوسته وخیلی خودمونی ازمایک حرف میزنه خدارو شکر میکنم به خاطر اینکه کم کم اون حس جذب امریکا ودیداراستادم رو بیشتر حسش میکنم واین لذتش بی نهایت هستش????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    نرگس بیات گفته:
    مدت عضویت: 2219 روز

    سلام به همسفران عزیزم

    خیلی دوست دارم احساسات خودم رو بتونم بنویسم

    ولی واقعا کار سختیه نمیشه کلمات یاریم نمی کنند واژه ای پیدا نمیکنم

    من خداوند رو شاکرم و سپاسگذارم که قلب .من را با خودش آشنا کرد این روزها انگار در وجودم کسی با من حرف میزند

    خدا خودش میداند در هر شرایطی لبخند در صورتم است هر اتفاقی می افتد اولین چیزی که به ذهنم میرسد اینه که اینطوری خدا می خواد خدا می خواد بشه خدا می خواد نشه چقد این احساس ارامش داره

    از اینکه خدا منو دوست داره با تمام اشتباهات گذشته ام

    نمی نویسم چه مسائلی قبلا با پسرم داشتم از وقتی این احساس و که روح پسرم از خداست اون رو با تمام وجودم تمام وحودش را پذیرفتم و اونو همون طور که هست پذیرفتم چقد رابطه من با پسرم خوب شد

    این روزها من و پسرم دو نفر نیستیم ما 3 نفرین …خدا لحطه به لحظه با ماست ما شدیم 3 نفریم

    خدایا سپاسگدارم که کنارم هستی خدایا تو عزیز دل منی

    همسفران عزیزم پذیرفتم همه شرایط رو و با تمام قدرت تکامل خود را می گذرونم و با قدرت قدم برمیدارم اخر شبا میگم واااای خدایا شکرت انروز چه فرکانس هایی رو فرستادم هووووووراااااآ

    با ارامش می خوابم و صبح ها با اشتیاق برای فرستادن فرکانس های عالی بیدار میشم

    این روزها احساس میکنم زیبایی ها بیشتر شده ادم ها مهربونتر شدن

    احساس نیست واقعیته واقعا زیاد شدن خدایا شکرت

    استاد عزیز را وقتی میبینم احساسی شگرف در وجودم موج میزند و بی ارده فقط میگم خدایا شکرت

    شکر به صداقت انسان ها شکر به وجود انسان های با ارزشت با قدرتت با مرامت

    استاد و پسرشون و مریم نازنین را تحسین میکنم

    و سپاسگذار خداوندم هستم که مرا به سمت زیبایی ها هدایت میکند خدایا شکرت

    خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    نرگس بیات گفته:
    مدت عضویت: 2219 روز

    سلام به همسفران عزیزم

    خیلی دوست دارم احساسات خودم رو بتونم بنویسم

    ولی واقعا کار سختیه نمیشه کلمات یاریم نمی کنند واژه ای پیدا نمیکنم

    من خداوند رو شاکرم و سپاسگذارم که قلب .من را با خودش آشنا کرد این روزها انگار در وجودم کسی با من حرف میزند

    خدا خودش میداند در هر شرایطی لبخند در صورتم است هر اتفاقی می افتد اولین چیزی که به ذهنم میرسد اینه که اینطوری خدا می خواد خدا می خواد بشه خدا می خواد نشه چقد این احساس ارامش داره

    از اینکه خدا منو دوست داره با تمام اشتباهات گذشته ام

    نمی نویسم چه مسائلی قبلا با پسرم داشتم از وقتی این احساس و که روح پسرم از خداست اون رو با تمام وجودم تمام وحودش را پذیرفتم و اونو همون طور که هست پذیرفتم چقد رابطه من با پسرم خوب شد

    این روزها من و پسرم دو نفر نیستیم ما 3 نفرین …خدا لحطه به لحظه با ماست ما شدیم 3 نفریم

    خدایا سپاسگدارم که کنارم هستی خدایا تو عزیز دل منی

    همسفران عزیزم پذیرفتم همه شرایط رو و با تمام قدرت تکامل خود را می گذرونم و با قدرت قدم برمیدارم اخر شبا میگم واااای خدایا شکرت انروز چه فرکانس هایی رو فرستادم هووووووراااااآ

    با ارامش می خوابم و صبح ها با اشتیاق برای فرستادن فرکانس های عالی بیدار میشم

    این روزها احساس میکنم زیبایی ها بیشتر شده ادم ها مهربونتر شدن

    احساس نیست واقعیته واقعا زیاد شدن خدایا شکرت

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2971 روز

    سلام

    بسیار عالی بود اما یک نقطه ی ابهام هم داشت که اجازه نداد اون حس عالی که ابتدای فیلم به بیننده دست میده کامل بشه ، البته از نظر من …

    شما ابتدای فیلم دیدار یکی از اعضای سایت با استاد را نشون دادید که خیلی ما را به وجد آوردید و گفتید اصلا بریم از اول بگیم که چی شد ، بعد کمی به عقب برگشتید ، به زمانی که هنوز به والمارت نرفته بودید …. اینطوری آدم فکر می کنه که میخواهید اون ملاقاته و نحوه ی دیدار با اون خانمی که عضو سایت هستند را از اول تعریف کنید و نشون بدید اما شما دیگه چیزی از اون دیدار که واقعا جذاب و آرزوی همه ی ماست که روزی استاد را ببینیم ، نشون ندادید و چیزی نگفتید ، من تا آخر فیلم منتظر بودم که ادامه ی دیدار اون دوست عزیز و استاد را ببینم یا توضیحات بیشتری درباره ش بشنوم و بعد اون خانم ارمنی را که البته اونم خیلی جالب بود را نشون دادید و فیلم تمام شد …. یکم ارتباط اتفاقات از هم دور شد و فیلم بریده شد ولی در کل خیلی خوب بود و قطعا چند بار دیگه می بینمش …. متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      ليلا كيايی گفته:
      مدت عضویت: 2913 روز

      سلام اندیشه ی عزیز?

      دقیقا منم مثل تو تا آخر فیلم نتظر بودم چون مریم جان گفته بودند که بریم از قبلش و از اول ماجرا را با زبان تصویر ببینیم

      اما دیدار جذاب تو رستوران با اون خانم ارمنی جبرانش کرد?

      شاید در قسمت بعدی کاملش کرد??

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امید جوان گفته:
      مدت عضویت: 3559 روز

      دقیقا منم مثل تو تا آخر فیلم نتظر بودم چون مریم جان گفته بودند که بریم از قبلش و از اول ماجرا را با زبان تصویر ببینیم

      اما دیدار جذاب تو رستوران با اون خانم ارمنی جبرانش کرد?

      شاید در قسمت بعدی کاملش کرد??

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: