سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۰

بسم الله الرحمن الرحیم

حمد و سپاس مخصوص خداوند است

خدایی که هدایت میکند مارا و بی اندازه میبخشد بر ما نعمتهایش را

سلام خدمت تمام دوستان عزیز

درود فراوان بر استاد عشق و معرفت سید حسین عزیز و بانوی شایسته و مقتدر مریم خانم و مایک مهربان و خوش قلب

چقدر زیباست هدایت شدن

چند روز پیش برای اولین بار بود که منتظر رسیدن قسمت جدید سفر نامه بودم معمولا با چک کردن کانال تو تلگرام متوجه میشم اطلاع رسانی های سایت را

ولی اون روز تا شب در مورد قسمت جدید خبری نشد تا اینکه غروب خبر متن انتخابی قسمت جدید اومد یه لحظه به خودم اومدم گفتم چطور شد کجای کارم ایراد داشت که من هدایت نشدم چرا؟ چرا؟ چرا؟

چند دقیقه ای درگیری ذهنی داشتم که آخه من که این همه لذت میبرم با فایل های سفر نامه کلی حالم خوب میشه فرکانس هام وقت حضور در سفر و سفر نامه عالیه پس چرا بدون خبر هدایت نشدم به سایت

از اونجایی که از آموزش های استاد عزیزم توی این دوسال مخصوصا در دوره فوق العاده کشف قوانین فهمیدم و درک کردم که خب حالا بنا به فرکانس های قبلی این اتفاق(ناخواسته)افتاد

حالا خواسته تو چیه؟

اینکه به زمان بندی خداوند اعتماد داشته باشم و در زمان درست خودش هدایتم بکنه به سایت و قسمت جدید حتی اگه تو کانال اطلاع رسانی نشه

همون موقع با استفاده از دانلود و دیدن و تمرکز بر زیبایی های اون قسمت حالم را خوب کردم درخواست هم که اوتوماتیک وار ارسال شد تا این قسمت دقیقا ساعت 12ظهر بود که تلگرامم را چک کردم دیدم قسمت جدید اطلاع رسانی نشده همون لحظه یه ندایی بهم گفت برو تو سایت قسمت جدید گذاشته شده

منم که یاد گرفتم پسر گوش حرف کنی باشم ،نشانه ها و الهامات را دنبال کردم و دیدم

بعععععععله قسمت چهلم روی سایت هست و آماده دیدن لحظات زیبای اون

به قول مریم خانم شایسته گیوه را ور کشیدم و اومدم تو داستان سفر

چه خونه ساده و زیبایی بود

چقدر اون نقاشی های واقعی بود این قدر واقعی که خیسی جاده ورودی یکی از اون خونه ها تو نقاشی منم را خیس کرد

اون قدر واقعی که لحظات زیبایی را درون اون خونه های تو نقاشی داشتم و تشنم شد و برای رفع تشنگیم خوردن قطره های شبنم روی برگ های واقعی سبزرنگ توی اون نقاشی سیرابم کرد

چه لحظه های زیبایی و خوشمزه ای را دورهم با خوردن اون قیمه بادمجون هیولا با برنج زعفرونی همراه با سالاد شیرازی گذروندیم بعدشم که اون چای جادویی و شیرینی خوشمزه فقط رژیم شکنی استاد هم خوب بود و هم استرس آور

خوب از این جهت که پا به پاش میخوردم ولی استرس آور از این جهت که چون بعد مدتها رژیم شکسته بود سرعت و لذت خوردن اون غذا ها و شیرینها بیشتر شده بود و هرلحظه امکان داشت عقب بیفتم آخه خیلی هیولا و خوشمزه بود مخصوصا اون بادمجون های دیوانه کننده روی قیمه ها وااااااای که چه لذتی داشت

خدایا شکرت خدایا شکرت

ولی فهمیدن یه موضوعی از استرسم کم کرد اونم اینکه میزبان مهربان و با معرفت برای یه نهار خوشمزه و دیوونه کننده دیگه دعوتمون کرد و عجب میز نهاری و تزئین و ترکیبی

سوپ جو به همراه مرغ سوخاری و باقلا پلو و ماست و خیار و گردوی خورد شده

بوی این ترکیب من و بقیه را مست کرده بود

جاتون خالی اول سوپ جو که تیکه های مرغ توش میگفتن زودباش منو بخور را زدیم بر بدن و بعد هم با خیال راحت و بدون استرس غذای اصلی و بعدشم یه کاسه از اون ماست و خیار و گردو زدیم و بعد غذا هم صحبتهای فوق العاده و شبم که رفتیم گلریزون با ترقه ی اضافه

خیلی خوش گذشت

چه عکسهای خوشکلی هم گرفتیم

جای همگیتون سبز

دوستانی که عکس های مهمونی و گلریزون را میخوان لطفا پی وی درخواست بدن

دوستتون دارم