سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۰ - صفحه 29

356 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 1005 روز

    به نام خدای مهربون

    سلام خداجونی شکرت برای یه هم زمانی نشونه نابه دیگت

    واینکه اقا دیدین دوست مهربون استادو حالا قسمت پنجاروهم ببینید

    بله اینجا هم دوسشون براشو کیک میاره لازانیا

    حسم میگه این دوسشون همون دوسشونه

    میدونی من نشونم قسمت 40 بود درس بعد من سریالشو سفرنامه قسمتی میدیدم اتفاقی اتفاقی شد پنجاه و اینکه گفتم عه دوباره مهمونشونون اینجام که هس خخ هم زمانی بامزه ای بود ایمانمو برد رو هزار

    اره نشونم بله درسته ماهم توی مهمونی هستیم وکلی فراوانیو نعمتای خوشمزه

    خیلی حال داد واقعا با عشق چیدمان میکردیم خیلی شیرینو لدت بخش

    با برادزاده خواهر زاده های عزیز سفره میچیدیم با عشقو به مهمونی داری بودیم وتحسین ادما با اخلاق های زیباشون

    خیلی جالب باوررهاشونو راحت قابل تشخیص بود مثلا اونهایی که وضع بهتری داشتن یه حاله شاد مثبتو شلامت چهره خندون روابطی زیبا داشتن

    وجالبه

    توی هر کسی میشد الماس پیدا کرد مثلا یکی انقددخوشزبون انقد با ادب صدا میکرد اقای فلان خانم چی انقد لایق انقد مهربان واقعا لذت بردم

    انقد شاد انقد مثبت زهنش غرقثروت ساختو ساز بود یکی عشقش فراوانی مسافرت یکی انقد قلبی مهربان زلال وانقد بزرگ یکی پر از عشق یکی پر سادگی

    خلاشه خداروشکر میتونم الماس های وجودی بقیه روببینم

    باید بگم سعی برکنترل زهن داشتم

    سعی به لدت بردن وکنترل فکر های قشنگ داشتم

    سعی به کنترل فکر ها بودم وخلق عشق به جای ساخت کینه

    ودوتا سفرنامه خوشگل دیدم وهمینجور مهمونی وروز دبشی بود توی فراوانیو رفاه شکر واینکه وشکر برای انقد امروز از حاله درونیم اگاه تر بودم چقد فهمیدم تغییر کردم چقد رها بودم رها تر شدم از بچه گی

    شکر برای یه روز توپ دیگت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: