https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-19.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-24 09:52:042024-08-14 16:47:26سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۲
436نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد نمکین و متوکلم که در همه حال مسلح به الله اکبر است . ای جانم
استاد دیدن این فایل حال دلم و عالی کرده ، خیلی عالی و البته به چند دلیل که براتون میگم :
اول برای زیبایی سخنان راوی و دلم غش رفت برای مریم جون که اینقدر عالی و مسلط داستان هدایت رو بیان کردند به طوری که من هم در موقع تماشا به یاد داستان هدایت خودم در 22 شهریور 1402 افتادم که اینجا مینویسمش تا رد پایی جذاب به یادگار بمونه :
بعد از خورد کردن گوجه هایی که برای رب خریده بودیم ، یهویی عزیز دلم گفت : موافقید بریم ارومیه ؟؟ شب رو هم کمپ کنیم ؟؟؟
گفتم : بریم !!!
ساعت دو پیشنهاد داد و ساعت 4 با سه قلوها در راه بودیم ، اول سفر همگی از خدا خواستیم که ما رو به دیدن زیباییها دعوت کنه و لذتی عمیق بهمون بده ، و البته بعد از دعای دسته جمعی به یاد کامنت سید علی خوشدل افتادم که از خدا جای خوابی هدایتی با یکی شخص فرکانس بالا رو خواسته بودند ، پس من هم به تبعیت از حرف ایشون در قلبم از خدا جای خواب عالی و مجانی با همنشینانی فرکانس بالا رو خواستم و دیگه سپردم به خدا و توجه کردم به زیبایی های در طول مسیر ، در این سفر بود که متوجه شدم ارومیه به شهر باغهای انگور معروفه و واقعا دیدن اینهمه زیبایی برام باور نکردنی بود ، نزدیک ارومیه به دیدن یک کلیسای زیبا در روستای آده بزرگ رفتیم و درخت گلابی توجهم و جلب کرد که تعداد گلابیهاش از برگهاش بیشتر بود و کل درخت به خاطر میوه ی زیاد و رسیده به رنگ زرد دیده میشد ، ماشینهای سایپای بسیاری در حال بار زدن انگور و گوجه بودند ، و کلا درفصل برداشت میوه این ماشینها گاهی از تعداد ماشینهای سواری بیشتر به چشم میخوره ، اون لحظه دلم انگوری میخواست که خودم از درخت بچینم و بخورم ، ولی صبر کردم و دل سپردم به هدایت ، واقعا خدارو در تمام صحنه ها میدیدم و با تمام وجودم حسش میکردم !
هوا که تاریک شد رفتیم خانه معلم برای اسکان !
گفتند جا نداریم به یکی از همکاران تبریز زنگ زدم و جریان و گفتم : ایشون گفت برید ستاد اسکان جا دارن و به من هم خبر بده که خیالم راحت بشه ، رفتیم ستاد و اونجا هم گفتند : چون به اول مهر نزدیک میشیم ، اسکان مدارس تموم شده !!!
راه بعدی اجاره ی سوییت بود که چهار تا تماس گرفتیم و هر چهارتا شرایطشون مناسب نبود و مورد پنجم بهمون گفت : صد هزار تومن بیعانه بزنید به کارتم و بعد بیایید به دیدن سوییت ، اگر پسند کردید بقیه پول رو کارت کنید و اگر پسند نکردید ، صد هزار تومنتون سوخت میشه .
وقتی این حرف و شنیدم ، اینجا بود که شاخکام تکون خورد و به عزیز دلم گفتم : یادته استاد گفتند کاری که به سختی انجام بشه راه درست نیست ، پس برمیگردیم تبریز ، گوگل مپ رو روشن کردم 142 کیلومتر رو نشون داد ، سه قلوها ناراحت شدند ، میخواستند نق بزنن ، اما بهشون دعای اول سفر رو یادآوری کردم که ما از خدا بهترین ها رو خواستیم و حتما خیریتی هست که اینجا نمیمونیم ، بچه ها سکوت کردند و سرگرم بازی شدند .
به عزیز دلم گفتم ولی قبل از حرکت به سمت تبریز باید به همکارم اطلاع بدم که ستاد جا نداشته و ما دیگه برمیگردیم خونه ! ( توی دلم به خدا گفتم سید علی و من هر دو بنده ی توییم ، ازت میخوام هر جور بهتره برامون رقم بزنی )
همکارم گفت : زهره چند دقیقه همون جایی که هستی صبر کن و برنگرد ، من الان بهت زنگ میزنم !
توی این فاصله برای بچه ها نون کره ای کنجدی که عاشقش بودن خریدم و کلا حال و هوا عالی بود .
همکارم زنگ زد و گفت : زهره : زنگ زدم به داداشم که ارومیه ویلا داره ، اتفاقا خودشون الان ویلا هستند و طبقه بالای خونشون مخصوص مهمانه ، شماره داداشم و میفرستم و باهاش هماهنگ بشید و برید اونجا .
طبق لوکیشنی که صاحبخانه برامون فرستاد رفتیم روستا در بیست و چهار کیلومتری جاده ی ارومیه _ مهاباد ، صاحبخانه اومدند استقبال ، و چنان گرم باهامون برخورد کرد که من در تمام ثانیه ها شکوهِ هدایت رو میدیدم و با تمام جانم لمسش میکردم .
وقتی به ویلا رسیدیم ساختمان مثل خورشید در دل تاریک شب میدرخشید ، اینقدر بزرگ و زیبا بود که بچه از شوق جیغ و داد میکردند
تمام اهل خانه به استقبال و خوش آمد گویی آمدند داخل حیاط ، گویی چندین ساله که ما رو میشناسند ، ( در تمام این لحظات داشتم سپاسگزاری میکردم )
شب با پذیرایی انگور و هلو از میوه های باغ خودشون و کلی خنده و شادی گذشت ، با احترامی خاص و رختخوابهایی که دستان خدا برامون پهن کردند به صبح رسید .
صبح که بیدار شدم به عزیز دلم گفتم : موافقی بریم پشت بام ؟
گفت : بریم !!!
خدای من حدس بزنید چی دیدم ، بالای پشت بام انگورها و فلفل قرمز و میوه ها ، حمام آفتاب گرفته بودند که به کشمش و پودر پایریکا و پودر فلفل قرمز و میوه خشک تبدیل بشن و اون بالا از پشت بام طبقه سوم که پایین و نگاه کردم یک سمت حیاط باغ انگور پرباری دیده میشد و سمت دیگر ساختمان درختان سیب و سمت دیگر درختان پر بار هلو انجیری و شفتالو و انواع سبزی خوردن و فلفل و گوجه و بادمجان .
و من غرق در می مست الله بودم .
صبحانه ای بی نظیر ، نهاری که در کمتر رستورانی با این کیفیت میشه پیدا کرد و در آخر چند تا صندوق از تمام خوشمزه ها بهمون دادند و به جرات میتونم بگم از زمانی که عضو سایت شما شدم این دومین هدایت پررنگ و جذاب زندگی من بود و البته تواناییم را در چگونگی دریافت این پیغام الهی بالاتر برد و من هر لحظه از خداوند همصحبتی و دریافت هدایتش و توحید و توکلش را طلب میکنم .
مورد دوم که در سفر استاد توجهم و جلب کرد ، تفاوت نوع موهای اون خانم که در کنار دریاچه نشسته بودند با موهای دو تا بچشون بود و خیلی قند توی دلم آب شد .
استاد عزیزم و مریم جون سپاسگزارم که اینقدر خوبید .
چیزی که من آموختم این بود وقتی مشکلی پیش می آید تمرکز و توجه نکنیم به اون مشکل .فکر و خیال نکنیم برای اون .نگران نباشیم.استرس نداشته باشیم .
خداوند هدایت میکند به مسیر های درست باید صبر کرد ،لذت برد احساس امید و شور و اشتیاق داشت بعدش هدایت میشویم .
استاد در یکی از فایل ها که من هر روز حداقل 3 بار گوش میدهیم میگویند :
نیرویی در وجود ما هست که ما رو هدایت میکنه،ما هدایت میشیم ،باید باور کنیم که هدایت میشویم .بعدش خدا هدایت میکند.
به زندگی افراد موفق در نزدیکان خودم و دوستانم در سایت نگاه میکنم و مطالعه میکنم،میبینم که هدایت یعنی چی .خداوند هستش که هدایت میکند نه تنها اون هارو بلکه اون کسی را که در مسیر درست است و خداوند را باور دارد .
سلام به استاد عباس منش عزیزم، مریم جانم و مایک نازنین
نکات مثبت این فایل خارق العاده:
– مردی از جنس نور از میان آبها بیرون می اید، استاد عباس منش عزیزم هست که از دریاچه بیرون می اید.
– دریاچه چقدر زیباست، آب دریاچه تمیز، زلال و شفافه. گلهای کنار دریاچه، طبیعت اطراف دریاچه، آسمان، ابرها بینظیره. چه ساحل آروم و قشنگی داره.
– یه دختر بچه زیبا هم داره میره تو آب. یه خواهر و برادر نازنین هم دارن تو آب بازی میکنن، تیوپ هم دارن. خدایا شکرت چه صحنه های زیبا و جذابی.
– 2 تا اردک خوشگل و ملوس هم از آب دریاچه لذت میبرن و خودشون را با آب تمیز میکنن، بعد از آب بازی هم اومدن ساحل، اردک نازنین چه بالی میزنه، چه صدای جالبی هم دارن.
– پله RV درست کار نمیکرد و استاد یدونه پله جدید از امازون خریده. استاد تجهیزات لازم برای تعویض پله را آماده میکنه.
– استاد و مریم عزیزم چه شعر زیبایی میخونن.
ما مسلح به الله اکبریم ………
– فایرپیت نازنین را ببین، کنارش هم چوب هست برای آتش درست کردن، من اگه اونجا بودم با اون چوبها یه اتیشی درست میکردم، بیا و ببین.
– استاد اینا با همکاری هم پله ی جدید را نصب میکنن. پله ی جدید را نصب کردن ولی یه جای کار ایراد داره و اونهم اینکه وقتی در RV باز میشه پله بسته میشه و وقتی در بسته میشه پله باز میشه. چون سخت کار کرده بودن، رها میکنن و میرن دنبال لذت بردن تا بصورت خیلی ویژه هدایت بشن به سمت راهکاری برای حل مسئله پله ی RV.
– دوست عزیزی که دست خداوند هست و استاد اینا در Cleveland ملاقاتش کردن، علاوه براینکه از استاد، مریم جون و مایک در خونش پذیرایی کرد، غذاهای خوشمزه آورده در استیت پارک هم ازشون پذیرایی میکنه.
– خدایا شکرت چه غذاهای عالی، خوشمزه و زیبایی روی میز هست، سالاد الویه، رولت اسفناج، نون، گوجه، بیسکویت و …..
– بعد از خوردن غذای خوشمزه، استاد اینا میرن از دریاچه ( punderson lake) لذت ببرن.
از پله هایی که اطرافش پر سرسبزی و قشنگی هست پایین میریم و پیش به سوی دریاچه ی رویایی و شگفت انگیز.
– استاد و مایک هم وارد دریاچه میشن.
یه مادر مهربان و زیبا هم در ساحل نشسته و دو تا پسر بچش در ساحل بازی میکنن. چه بچه های ناز و خوشگلی ان.
اون اطراف نیمکت هم گذاشتن برای نشستن. خیلی جای تمیز و قشنگیه.
– استاد عزیزم و مایک بعد از لذت بردن از آب دریاچه با حوله ای به طرح 100 دلاری خودشون را خشک میکنن، کلی هم شوخی میکنن و لذت میبرن.
– خدایا شکرت این استیت پارک چقدر زیباست. این درختان بلند، این چمنها فوق العاده ان، خیلی قشنگن.
– همسایه استاد که بالای 40 ساله که کار مکانیکی میکنه و استاد و خبره هست در این کار، دستی از دستان خداوند هست، اومده به استاد کمک میکنه برای حل مسئله پله RV. رفت زیر RV کارها را انجام داد و مسئله حل شد. نتیجه ای که شده اینه، در که باز میشه پله باز میشه و در که بسته میشه پله بسته میشه.
– من از این فایل یادگرفتم وقتی به مسئله ای برخوردم که نتونستم حلش کنم، رهاش کنم و نچسبم بهش، احساسم را خوب نگه دارم و اجازه بدم خداوند در زمان مناسب منو هدایت کنه به سمت راه حل.
در پناه الله یکتا شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید.
من واقعا خوش حالم که دارم از این اگاهی ها استفاده میکنم و شاهد معجزات خداوند در زندگی شما هستم واقعا بصورت معجزه وار هر دفعه دستان خداوند در اتفاقات و مسائل شما ظاهر میشوند و خداوند شما رو هدایت میکنه به سمت مسیر درست و انسان های درست این که شما در قسمتی از فایل سفرنامه به مسئله خراب شدن پله آر وی برخوردید و خداوند ادم مناسب رو برای شما قرار داد که مسئله رو براتون حل کنه برام واقعا زیبا و غیر منتظره بود ولی برای شما کاملا عادی بود بسیار تا بسیار لذت بردم که هر لحظه هدایت خداوند و دستان خداوند در زندگیتون جاری هستند و این روند عادی زندگی شما هست و ایمان دارم پیدا میکنم که برای من هم میشود و اتفاق خواهد افتاد و برای اولین بار دیشب برای یک مسئله از خداوند هدایت خواستم و یک نشونه گذاشتم و از خداوند خواستم که برام تصمیم بگیره و هدایتم کنه و بسیار خوش حالم که هدایت شدم و اتفاقات زیبایی برام افتاد و این کار رو طبق صحبت های شما و چیزی که از فایل های شما یاد گرفتم انجام دادم و باور کردم که خداوند با من هم صحبت میکنه و هدایتم میکنه و با نشونه ها باهام حرف میزنه و دارم به لطف خداوند یاد مگیرم که ایمان داشته باشم به صورت عملی .خدا رو بسیار تا بسیار سپاس گذارم که باهاتون اشنا شدم و در مداری قرار گرفتم که بتونم این زیبایی هار رو ببینم واستفاده کنم .براتون سلامتی و زیبایی و ثروت بی اندازه از خداوند میخواهم
واقعا همیشه خداوند مهربان بوسیله افرادو وسایلی که در حقیقت امداد یا بقول استاد دستانش هستند به ما کمک ویاری میرساند ولذت بردم از احساس خوب استاد از تمرکز کردن برحال خوب ولذت بردم از اینکه استاد آگاهانه بجای تلاش وسعی نمودن وعجله در درست کردن پله زمانی که جواب نگرفته بود رفت سراغ تفریح متمرکز برلذت بردن وتوکل کرد به هدایت خداوند درمورد درست کردن وتعمیر پله واقعا دراین کار استاد درسها نهفته بود کار من طراحی وساخت قطعات صنعتی و تجهیزات نیروگاهی و پالایشگاهی هستش و بارها وبارها زمانی که عجله کردم وبزورخواستم که کاری رو انجام بدهم دچار مشکل وسردرگمی ودرنهایت تلاش بیهوده شده ام وباورکنید زمانی که در اوج مسئله ومشکل بخودم استراحت دادم وفکرم رو از روی آن آگاهانه بسوی زیباییها و ….درکل آزاد کردم و دوباره همان مسئله روتونستم به سادگی حل کنم یا بقول معروف بسادگی هدایت شدم به سمت درست وجواب شاید باورتون نشه گاهی اوقات که دیگر هیچ فکر و اندیشه برای انجام کار ندارم بخدا میگم توعالمی به همه چیز تو دانایی توانا من کار خودم کردم تو برام حلش کن تودرست کن بوده که در اون لحظه حساس که من فکرشم نمی کردم هدایت ام کرده ویاد آیه از قرآن کریم که به پیامبرش میفرماید ومارمیت اذ رمیت ولکن الله رمی افتادم درهرصورت استاد عزیزم از شما سپاسگزارم که هدایتگر من و دیگر دوستان در خانواده توحیدیتان میشود وبرای شما و دیگر عزیزان آرزو سعادت در دنیا و آخرت وثروت وسلامتی دارم
واقعا وقتی این همه زیبای و نعمت های فراوان را میبینم نمیدونم چی باید بگم جز سپاسگزاری از پروردگار ، که فراوانی نعمتش جای جای این کره خاکی هست
خدارو هزاران مرتبه شکر که چشمان من هم لایق دیدن این همه زیبایی و سرسبزی بود
چقدر از این تکنیک استاد برای هدایت شدن خوشم اومد
1. تلاشت رو میکنی یرای یه کاری یا خواسته ای و حالا نتونستی کامل اون کار رو پیش ببری
2.رهاش میکنی
3.حال خودتو در هر شرایطی خوب نگه میداری و از لذت های که اطرافت هست استفاده میکنی
4.به خداوند اجازه میدی تا هدایت کنه در زمان مناسبش (یا بهت الهام میشه یا دستی از طرف خدا میاد و دست تورو میگیره)
واقعا چی از این قشنگتره که خدا همه جا جریان داره هر لحظه با ما هست بعضی مواقع میخواد ببینه ما چقدر برای خواستمون تلاش میکنیم تا اون موقع برگ برندشو برای ما رو کنه
ممنونم ازت خدا جونم که منو تو این فرکانس خوب قراردادی
مثل همیشه طبیعتی بی نظیر. دریاچه ی احاطه شده با درختان انبوه و اردکهای که در حال آب بازی هستن. چقدر اردکهاشون قد بلندن. گردن بلندشون بیشتر شبیه غازه. برگهای شناور بر روی آب. فضایی آرام و سکوتی مثال زدنی. رنگهای سبز و آبی و خاکستری وسفید طبیعت در یک قاب. مادری که با آرامش کامل در ساحل نشسته و دو پسر کوچکش در حال بازی در ساحل هستن. جریان زیبای آب. بچه هایی که با شادی روی تیوپ دراز کشیدن . حوله ی صد دلاری استاد. عالیه و سهیم شدن پدر و پسر برای خشک کردن .
استاد که با عشق ، مریم جان رو نفس صدا میکنن
نیمکت هایی که در ساحل برای راحتی انسانها گذاشته شده بود. پله های زیبایی که باید طی میکردی تا به سطح پارک برسی. مسیر پیاده روی بسیار تمیز و آسفالت که بین درختان قدبلند راهش رو باز میکرد. تا چشم کار میکنه سبزی و زیباییه.
یعنی پله ی آر وی هم در آمازون هست؟ عجب از این ثروت و فراوانی.
لباس شاد استاد با رنگهای صورتی بنفش سبز آبی گل سفید. عالیه. و شعر انجز وعده ونصر عبده که استاد و مریم جان با شوق با هم میخونن. و تلاش سه نفره استاد مایک و مریم جان برای نصب پله. با تمام تلاششون پله درست نشد و دیگه وقت رها کردنه.
به به چه میز صبحانه ای. شاگرد استاد که فرصت رو غنیمت شمردن و در مقابل استاد به بهترین شیوه ای که بلد بودن حق شاگردی و بجا آوردن . الویه تزئین شده، رولت اسفناج، گوجه ای که با سلیقه ی کامل حلقه شده، نون ساندویچی که تازه از تنور بیرون اومده. وایییی. خدایا شکرت به خاطر اینهمه فراوانی و این لذتی که از غذا نصیب ما میکنی.
خداوندی که براحتترین شکل ممکن مسائلمون رو حل میکنه اگر آرام باشیم اگر رها باشیم و همه چیزو بسپاریم به خودش و دستانش رو میفرسته تا پله ی آر وی رو درست کنن. یه تعمیرکار آمریکایی با چهل سال سابقه در نشنال پارک. خدایا تو فوق العاده ای. و پله ای که بهتر از قبلش میشه .
فقط باید رها باشیم و از لحظاتمون لذت ببریم، خداوند خوب خدایی رو بلده.
امروز 20 خرداد هست و من تو مترو هستم و دارم میرم سرکار
به خاطر اتفاق افتاده در یک رابطه به شدت از دست خودم ناراحتم و می دونستم بر اساس قانون،احساس بد اتفاق بد رو میاره بنابراین باید سعی کنم حتی به اندازه یک ذره هم که شده احساس بد کمتری داشته باشم به خاطر همین دیشب زود خوابیدم باز وقتی بیدار شدم احساسم خوب نبود و از اونجایی که می دونم قانون چیه دنبال ی راهی میگشتم حالم رو یکم بهتر کنه؛به فکرم اومد یک هدایت بخوام،زدم هدایت اومد قسمت 42 سفر به دور آمریکا به خودم گفتم بابا این چیه دیگه آخه سفر به چه درد من میخوره اصلا نخواستم نگاه نمی کنم
بعد گفتم اشکال نداره فقط متن انتخابی رو بخون برو
بعد دیدم فیلمش 14 دقیقه است گفتم شیدا جانم حالا تو که توی راهی فیلم رو هم ببین
شروع کردم به دیدن فیلم از اونجایی که عاشق درخت رودخونه و جنگل هستم حسم بهتر شد استاد رو دیدم که شاد و شنگول از تو آب اومد بیرون بیشتر خوشحال شدم
بعد در کمااااااال ناباوری دیدم استاد به مسئله خورده و میخواد حلش کنه
واااااای خدای من،منم دنبال راه حلم
استاد و مریم جون و میکاییل تلاش کردند و نتیجه مورد نظر بوجود نیومد اماااااا بیخیالش شدند رفتند ناهار خوردند آب بازی کردند بعدشم خوابیدند
اصلا مسئله رو بیخیال شدند و رها کردند و از خدا هدایت خواستند و خودشونم رفتند دنبال شادی و خوشحالی
اینجا حال خوب و توکل بر خدا که خودش هدایت میکنه استاد رو به این واداشت که حالش رو خوب نگه داره و هدایت هم واقعا رسید درست زمانی که استاد تصمیم گرفت بعد از اینکه حالش خوب شد بره و پله رو تعمیر کنه هدایت رسید و خودش با پای خودش رسید.
واقعا چقدر باید ایمان داشت که بتونی از خدا هدایت بخوای و خودت بری دنبال شادی
خدا جونم ممنونمممممم ممنونمممممم که من رو هدایت کردی حالم نسبت به دیشب و اول صبح خیلی بهتره
حالا منم مسئله رو میسپارم به خدا و ازش هدایت میخوام و با همه وجود تلاش میکنم حالم رو خوب نگه دارم
اگر برای استاد این روش جواب میده نه تنها برای من که برای همه جواب میده
مگه استاد نمی گه الگو بگیرید و ببینید اون الگو چگونه فکر میکنه و باور داره و چگونه عمل میکنه.
پس من هم همین کار رو میکنم.
به امید خدا این مسئله حل میشه چون من هم باید ظرف خودم رو بزرگ تر کنم.
سلام به همه دوستان و همسفران عزیزم در راه شناخت خود و بهتر شدن
این جواب رو دارم به خودم میدم
امروز خیلی اتفاقی گفتم ی نگاهی بندازم ببینم من چه کامنت هایی نوشتم که اولی رو باز کردم و متنش رو خوندم
فقطططططط میخوام بنویسم و اینجا باشه که یاد خودم باشه و هر دوستی که این پیام رو می خونه ایمانش بیشتر شه.
تو این فایل یاد گرفتم مشکلم رو رها کنم و از خدا بخواهم که خودش اونو حل کنه و من رو هدایت کنه، اولش واقعا سخت بود که رها بشم اما واقعا تلاشم رو کردم و نجواهای ذهنم رو نادیده گرفتم و به نعمت های اطرافم توجه کردم و حالم رو خوب کردم نه واقعا خوب همونطور که استاد تو خیلی از فایل ها گفتن حس خوب هم قدم به قدم ایجاد میشه و من از حال عصبانی و ناراحت فقط کمی بهتر شدم و طی چند روز بعد بهتر شدم
باورتون نمی شه الان که دارم این کامنت رو می بینم واقعا واقعاااااا ایمانم چند برابر شده،آخه اصلا خیلی راحت حل شد واقعا راحت راحت و همه چیز درست شد.
خدا رو شکر میکنم و از استاد متشکرم و همینطور مریم عزیز که دوربین همیشه دستش هست و داره فیلم می گیره و برای ما میذاره و باعث میشه واقعا به صورت عملی یاد بگیریم چطور با مسائل روبرو بشیم و حلش کنیم و از خداوند هدایت بخواهیم
سلام بر شیدا خانم عزیز همراه توحیدی ما در این مسیر بهشتی
من هر دوتا کامنت زیبای شما رو خوندم و بسیار متآثر شدم در واقع همه ما گاهی وقتها گیر نجواهای ذهنی میشیم و قانون اساسی و غیر قابل تغییر خداوند رو فراموش میکنیم و یا حتی از مسیر اصلی منحرف میشیم اما خداوند مهربان اونقدر رحمان و رحیمه و اونقدر ما رو دوست داره که حتی تو بدترین شرایط که ما دچار نجواهای ذهنی و شیطانی شدیم و کاملا در حس و حال بد بسر میبریم ما رو رها نمیکنه و حتما به یه طریقی و یا به شکلی نشانه ها رو جلوی ما قرار میده تا دوباره خودمونو پیدا کنیم و برگردیم به جاده اصلی به صراط مستقیمی که پر از لذت و شادی و آرامشه…
خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم بخاطر دریافت این آگاهی زیبا بخاطر نشانه زیبا و به شما تبریک میگم بخاطر ایمانتون و حل مسئله ای که براتون پیش اومده بود و تشکر میکنم از شما بخاطر یادآوری به این نکته که وقتی مسئله ای پیش میاد که ما دیگر توانی در حل اون نداریم تسلیم اراده خداوند مهربان بشیم و کاملا رها باشیم و منتظر اتفاق افتادن معجزات او باشیم
به نام خدای مهربان و هدایتگرم
سلام به استاد نمکین و متوکلم که در همه حال مسلح به الله اکبر است . ای جانم
استاد دیدن این فایل حال دلم و عالی کرده ، خیلی عالی و البته به چند دلیل که براتون میگم :
اول برای زیبایی سخنان راوی و دلم غش رفت برای مریم جون که اینقدر عالی و مسلط داستان هدایت رو بیان کردند به طوری که من هم در موقع تماشا به یاد داستان هدایت خودم در 22 شهریور 1402 افتادم که اینجا مینویسمش تا رد پایی جذاب به یادگار بمونه :
بعد از خورد کردن گوجه هایی که برای رب خریده بودیم ، یهویی عزیز دلم گفت : موافقید بریم ارومیه ؟؟ شب رو هم کمپ کنیم ؟؟؟
گفتم : بریم !!!
ساعت دو پیشنهاد داد و ساعت 4 با سه قلوها در راه بودیم ، اول سفر همگی از خدا خواستیم که ما رو به دیدن زیباییها دعوت کنه و لذتی عمیق بهمون بده ، و البته بعد از دعای دسته جمعی به یاد کامنت سید علی خوشدل افتادم که از خدا جای خوابی هدایتی با یکی شخص فرکانس بالا رو خواسته بودند ، پس من هم به تبعیت از حرف ایشون در قلبم از خدا جای خواب عالی و مجانی با همنشینانی فرکانس بالا رو خواستم و دیگه سپردم به خدا و توجه کردم به زیبایی های در طول مسیر ، در این سفر بود که متوجه شدم ارومیه به شهر باغهای انگور معروفه و واقعا دیدن اینهمه زیبایی برام باور نکردنی بود ، نزدیک ارومیه به دیدن یک کلیسای زیبا در روستای آده بزرگ رفتیم و درخت گلابی توجهم و جلب کرد که تعداد گلابیهاش از برگهاش بیشتر بود و کل درخت به خاطر میوه ی زیاد و رسیده به رنگ زرد دیده میشد ، ماشینهای سایپای بسیاری در حال بار زدن انگور و گوجه بودند ، و کلا درفصل برداشت میوه این ماشینها گاهی از تعداد ماشینهای سواری بیشتر به چشم میخوره ، اون لحظه دلم انگوری میخواست که خودم از درخت بچینم و بخورم ، ولی صبر کردم و دل سپردم به هدایت ، واقعا خدارو در تمام صحنه ها میدیدم و با تمام وجودم حسش میکردم !
هوا که تاریک شد رفتیم خانه معلم برای اسکان !
گفتند جا نداریم به یکی از همکاران تبریز زنگ زدم و جریان و گفتم : ایشون گفت برید ستاد اسکان جا دارن و به من هم خبر بده که خیالم راحت بشه ، رفتیم ستاد و اونجا هم گفتند : چون به اول مهر نزدیک میشیم ، اسکان مدارس تموم شده !!!
راه بعدی اجاره ی سوییت بود که چهار تا تماس گرفتیم و هر چهارتا شرایطشون مناسب نبود و مورد پنجم بهمون گفت : صد هزار تومن بیعانه بزنید به کارتم و بعد بیایید به دیدن سوییت ، اگر پسند کردید بقیه پول رو کارت کنید و اگر پسند نکردید ، صد هزار تومنتون سوخت میشه .
وقتی این حرف و شنیدم ، اینجا بود که شاخکام تکون خورد و به عزیز دلم گفتم : یادته استاد گفتند کاری که به سختی انجام بشه راه درست نیست ، پس برمیگردیم تبریز ، گوگل مپ رو روشن کردم 142 کیلومتر رو نشون داد ، سه قلوها ناراحت شدند ، میخواستند نق بزنن ، اما بهشون دعای اول سفر رو یادآوری کردم که ما از خدا بهترین ها رو خواستیم و حتما خیریتی هست که اینجا نمیمونیم ، بچه ها سکوت کردند و سرگرم بازی شدند .
به عزیز دلم گفتم ولی قبل از حرکت به سمت تبریز باید به همکارم اطلاع بدم که ستاد جا نداشته و ما دیگه برمیگردیم خونه ! ( توی دلم به خدا گفتم سید علی و من هر دو بنده ی توییم ، ازت میخوام هر جور بهتره برامون رقم بزنی )
همکارم گفت : زهره چند دقیقه همون جایی که هستی صبر کن و برنگرد ، من الان بهت زنگ میزنم !
توی این فاصله برای بچه ها نون کره ای کنجدی که عاشقش بودن خریدم و کلا حال و هوا عالی بود .
همکارم زنگ زد و گفت : زهره : زنگ زدم به داداشم که ارومیه ویلا داره ، اتفاقا خودشون الان ویلا هستند و طبقه بالای خونشون مخصوص مهمانه ، شماره داداشم و میفرستم و باهاش هماهنگ بشید و برید اونجا .
طبق لوکیشنی که صاحبخانه برامون فرستاد رفتیم روستا در بیست و چهار کیلومتری جاده ی ارومیه _ مهاباد ، صاحبخانه اومدند استقبال ، و چنان گرم باهامون برخورد کرد که من در تمام ثانیه ها شکوهِ هدایت رو میدیدم و با تمام جانم لمسش میکردم .
وقتی به ویلا رسیدیم ساختمان مثل خورشید در دل تاریک شب میدرخشید ، اینقدر بزرگ و زیبا بود که بچه از شوق جیغ و داد میکردند
تمام اهل خانه به استقبال و خوش آمد گویی آمدند داخل حیاط ، گویی چندین ساله که ما رو میشناسند ، ( در تمام این لحظات داشتم سپاسگزاری میکردم )
شب با پذیرایی انگور و هلو از میوه های باغ خودشون و کلی خنده و شادی گذشت ، با احترامی خاص و رختخوابهایی که دستان خدا برامون پهن کردند به صبح رسید .
صبح که بیدار شدم به عزیز دلم گفتم : موافقی بریم پشت بام ؟
گفت : بریم !!!
خدای من حدس بزنید چی دیدم ، بالای پشت بام انگورها و فلفل قرمز و میوه ها ، حمام آفتاب گرفته بودند که به کشمش و پودر پایریکا و پودر فلفل قرمز و میوه خشک تبدیل بشن و اون بالا از پشت بام طبقه سوم که پایین و نگاه کردم یک سمت حیاط باغ انگور پرباری دیده میشد و سمت دیگر ساختمان درختان سیب و سمت دیگر درختان پر بار هلو انجیری و شفتالو و انواع سبزی خوردن و فلفل و گوجه و بادمجان .
و من غرق در می مست الله بودم .
صبحانه ای بی نظیر ، نهاری که در کمتر رستورانی با این کیفیت میشه پیدا کرد و در آخر چند تا صندوق از تمام خوشمزه ها بهمون دادند و به جرات میتونم بگم از زمانی که عضو سایت شما شدم این دومین هدایت پررنگ و جذاب زندگی من بود و البته تواناییم را در چگونگی دریافت این پیغام الهی بالاتر برد و من هر لحظه از خداوند همصحبتی و دریافت هدایتش و توحید و توکلش را طلب میکنم .
مورد دوم که در سفر استاد توجهم و جلب کرد ، تفاوت نوع موهای اون خانم که در کنار دریاچه نشسته بودند با موهای دو تا بچشون بود و خیلی قند توی دلم آب شد .
استاد عزیزم و مریم جون سپاسگزارم که اینقدر خوبید .
خدای قشنگم سپاسگزارم که عاشقانه هوامو داری .
سلام به دو عزیز دل و همسفران عزیزم
خدای من چه دریاچه ی زیبایی چه مرغابی های نازی
شکر خدا جونم
چقدر لذت بخشه شنا تو آب گرم و شیرین این دریاچه تو این استیت پارک زیبا
من که همون لحظه این تجربه ی لذت بخش رو برای خودم خواستم
استاد جونم چقدر شما دست به آچارید و جالب تر اینکه مایک عزیزم کنارتون هست تا تجربه کسب کنه
من واقعا تحسینتون میکنم
خیلی لذت میبرم از مردهایی که فنی ان و خودشون تلاش میکنن که مسئله رو حل کنند
به به به این غذاهای خوش مزه و خوش رنگ
ممنون از دوست عزیز و خوش سلیقه مون
واقعا این سلیقه تحسین بر انگیزه
چه کیفی داره خوردن این غذای خوشمزه در میان این همه زیبایی
نوش جونتو ن
آفرین به شما عزیزان که تلاش خودتون رو کردین و حالا میرین لذت ببرین و حل مسئله رو سپردین به خدای عزیز و هدایتش
این همون نکته ای که استاد تو دوره ها میگن
شما تلاش خودت رو بکن سمت خودت رو انجام بده و بقیه ی امور رو محول کن بخدا و لذت ببر
خدا کار خودش رو عالی انجام میده
و چه زیبا خدای مهربونم دستان قدرتمندش رو براتون فرستاد
اونم چه کسی
کسی که 40 ساله مکانیکه
وای خدای عزیزم تو چه زیبا سورپرایز میکنی بنده هاتو
استاد جان دقیقا چند رو قبل هم برای ماشینم یه مسئله اتفاق افتاد
اولش فکر کردم من نمیتونم بزار به پسرم بگم انجام بده
ولی دیدم پسرم گفت بعدا”
ولی من میخواستم همون روز انجام بشه چون فرداش ماشینو لازم داشتم
خیلی خسته بودم و یه روز سختی رو پشت سر گذاشته بودم یه کم ناراحت شدم
ولی زود خودمو جمع و جور کردم و رفتم پارکینگ برای اینکه خودم انجام بدم
من تلاش خودم رو انجام دادم و از خدا برای بقیه ش هد ایت و کمک خواستم
از خونه اومدم بیرون و به سمت مکانیکی رفتم
روز تعطیل ساعت 6 بعد از ظهر
همه جا تعطیل بود
یه آقایی کنار یه مکانیکی که بسته بود داشت ماشین شو تمیز میکرد سلام کردم و ازش آدرس مکانیکی خواستم و مسئله رو براش گفتم
اونم با مهربونی زیاد بهم گفت صبر کنید الان براتون انجام میدم
و خدای مهربونم دستان مهربانش رو برام فرستاد و به راحتی کارم انجام شد
باور نمی کنید این بنده ی مهربون خدا خودش آچار و پیچ گوشتی آورد
خودش زنگ زد یکی از دوستاش اومد و بدون هیچ هزینه ای کارم انجام شد
خدایا هزاران بار شکرت برای وجود چنین بندگانی مهربان و نیک ت
هزاران بار شکرت برای دستان مهربان و قدرتمندن که برامون فرستادی
استاد جونم وقتی گفتی من خودم بستم ولی برعکس کار میکرد یاد فیلم لورل هادی افتادم و کلی خندیدم
اون فیلمی که تعمیرات انجام میدن و در یخچال که با میشد صدای رادیو بلند میشد و یه ظرف دیگه رادیویی که مثل یخچال کار میکرد و یخ زده بود
مریم جونم مرسی که از این دریاچه ی زیبا و این پارک فوق العاده و این حوله ی زیبای دلاری استاد برامون فیلم گرفتی
مرسی خدای عزیزم که با این این قسمت از سریال یادم انداختی که حالم رو خوب نگهدارم
تلاشم رو برای حل مسئله انجام بدم
و فقط از تو یاری و هدایت بخوام
و تو بی نظیری در یاری و کمک به بندگانت
سپاسگزارم
حال دل همه مون خوب و خوش
آمین
سلام خدمت دوستان عزیز
چیزی که من آموختم این بود وقتی مشکلی پیش می آید تمرکز و توجه نکنیم به اون مشکل .فکر و خیال نکنیم برای اون .نگران نباشیم.استرس نداشته باشیم .
خداوند هدایت میکند به مسیر های درست باید صبر کرد ،لذت برد احساس امید و شور و اشتیاق داشت بعدش هدایت میشویم .
استاد در یکی از فایل ها که من هر روز حداقل 3 بار گوش میدهیم میگویند :
نیرویی در وجود ما هست که ما رو هدایت میکنه،ما هدایت میشیم ،باید باور کنیم که هدایت میشویم .بعدش خدا هدایت میکند.
به زندگی افراد موفق در نزدیکان خودم و دوستانم در سایت نگاه میکنم و مطالعه میکنم،میبینم که هدایت یعنی چی .خداوند هستش که هدایت میکند نه تنها اون هارو بلکه اون کسی را که در مسیر درست است و خداوند را باور دارد .
موفق و سربلند باشید
به نام خداوند مهربان
سلام به استاد عباس منش عزیزم، مریم جانم و مایک نازنین
نکات مثبت این فایل خارق العاده:
– مردی از جنس نور از میان آبها بیرون می اید، استاد عباس منش عزیزم هست که از دریاچه بیرون می اید.
– دریاچه چقدر زیباست، آب دریاچه تمیز، زلال و شفافه. گلهای کنار دریاچه، طبیعت اطراف دریاچه، آسمان، ابرها بینظیره. چه ساحل آروم و قشنگی داره.
– یه دختر بچه زیبا هم داره میره تو آب. یه خواهر و برادر نازنین هم دارن تو آب بازی میکنن، تیوپ هم دارن. خدایا شکرت چه صحنه های زیبا و جذابی.
– 2 تا اردک خوشگل و ملوس هم از آب دریاچه لذت میبرن و خودشون را با آب تمیز میکنن، بعد از آب بازی هم اومدن ساحل، اردک نازنین چه بالی میزنه، چه صدای جالبی هم دارن.
– پله RV درست کار نمیکرد و استاد یدونه پله جدید از امازون خریده. استاد تجهیزات لازم برای تعویض پله را آماده میکنه.
– استاد و مریم عزیزم چه شعر زیبایی میخونن.
ما مسلح به الله اکبریم ………
– فایرپیت نازنین را ببین، کنارش هم چوب هست برای آتش درست کردن، من اگه اونجا بودم با اون چوبها یه اتیشی درست میکردم، بیا و ببین.
– استاد اینا با همکاری هم پله ی جدید را نصب میکنن. پله ی جدید را نصب کردن ولی یه جای کار ایراد داره و اونهم اینکه وقتی در RV باز میشه پله بسته میشه و وقتی در بسته میشه پله باز میشه. چون سخت کار کرده بودن، رها میکنن و میرن دنبال لذت بردن تا بصورت خیلی ویژه هدایت بشن به سمت راهکاری برای حل مسئله پله ی RV.
– دوست عزیزی که دست خداوند هست و استاد اینا در Cleveland ملاقاتش کردن، علاوه براینکه از استاد، مریم جون و مایک در خونش پذیرایی کرد، غذاهای خوشمزه آورده در استیت پارک هم ازشون پذیرایی میکنه.
– خدایا شکرت چه غذاهای عالی، خوشمزه و زیبایی روی میز هست، سالاد الویه، رولت اسفناج، نون، گوجه، بیسکویت و …..
– بعد از خوردن غذای خوشمزه، استاد اینا میرن از دریاچه ( punderson lake) لذت ببرن.
از پله هایی که اطرافش پر سرسبزی و قشنگی هست پایین میریم و پیش به سوی دریاچه ی رویایی و شگفت انگیز.
– استاد و مایک هم وارد دریاچه میشن.
یه مادر مهربان و زیبا هم در ساحل نشسته و دو تا پسر بچش در ساحل بازی میکنن. چه بچه های ناز و خوشگلی ان.
اون اطراف نیمکت هم گذاشتن برای نشستن. خیلی جای تمیز و قشنگیه.
– استاد عزیزم و مایک بعد از لذت بردن از آب دریاچه با حوله ای به طرح 100 دلاری خودشون را خشک میکنن، کلی هم شوخی میکنن و لذت میبرن.
– خدایا شکرت این استیت پارک چقدر زیباست. این درختان بلند، این چمنها فوق العاده ان، خیلی قشنگن.
– همسایه استاد که بالای 40 ساله که کار مکانیکی میکنه و استاد و خبره هست در این کار، دستی از دستان خداوند هست، اومده به استاد کمک میکنه برای حل مسئله پله RV. رفت زیر RV کارها را انجام داد و مسئله حل شد. نتیجه ای که شده اینه، در که باز میشه پله باز میشه و در که بسته میشه پله بسته میشه.
– من از این فایل یادگرفتم وقتی به مسئله ای برخوردم که نتونستم حلش کنم، رهاش کنم و نچسبم بهش، احساسم را خوب نگه دارم و اجازه بدم خداوند در زمان مناسب منو هدایت کنه به سمت راه حل.
در پناه الله یکتا شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید.
با سلام خدمت استاد عزیز
من واقعا خوش حالم که دارم از این اگاهی ها استفاده میکنم و شاهد معجزات خداوند در زندگی شما هستم واقعا بصورت معجزه وار هر دفعه دستان خداوند در اتفاقات و مسائل شما ظاهر میشوند و خداوند شما رو هدایت میکنه به سمت مسیر درست و انسان های درست این که شما در قسمتی از فایل سفرنامه به مسئله خراب شدن پله آر وی برخوردید و خداوند ادم مناسب رو برای شما قرار داد که مسئله رو براتون حل کنه برام واقعا زیبا و غیر منتظره بود ولی برای شما کاملا عادی بود بسیار تا بسیار لذت بردم که هر لحظه هدایت خداوند و دستان خداوند در زندگیتون جاری هستند و این روند عادی زندگی شما هست و ایمان دارم پیدا میکنم که برای من هم میشود و اتفاق خواهد افتاد و برای اولین بار دیشب برای یک مسئله از خداوند هدایت خواستم و یک نشونه گذاشتم و از خداوند خواستم که برام تصمیم بگیره و هدایتم کنه و بسیار خوش حالم که هدایت شدم و اتفاقات زیبایی برام افتاد و این کار رو طبق صحبت های شما و چیزی که از فایل های شما یاد گرفتم انجام دادم و باور کردم که خداوند با من هم صحبت میکنه و هدایتم میکنه و با نشونه ها باهام حرف میزنه و دارم به لطف خداوند یاد مگیرم که ایمان داشته باشم به صورت عملی .خدا رو بسیار تا بسیار سپاس گذارم که باهاتون اشنا شدم و در مداری قرار گرفتم که بتونم این زیبایی هار رو ببینم واستفاده کنم .براتون سلامتی و زیبایی و ثروت بی اندازه از خداوند میخواهم
بنام خالق یکتا بنام خداوند جهان آفرین
سلام استاد عزیزم جناب عباسمنش وسلام دوستان گلم درخانواده توحیدی وبی نظیر
واقعا همیشه خداوند مهربان بوسیله افرادو وسایلی که در حقیقت امداد یا بقول استاد دستانش هستند به ما کمک ویاری میرساند ولذت بردم از احساس خوب استاد از تمرکز کردن برحال خوب ولذت بردم از اینکه استاد آگاهانه بجای تلاش وسعی نمودن وعجله در درست کردن پله زمانی که جواب نگرفته بود رفت سراغ تفریح متمرکز برلذت بردن وتوکل کرد به هدایت خداوند درمورد درست کردن وتعمیر پله واقعا دراین کار استاد درسها نهفته بود کار من طراحی وساخت قطعات صنعتی و تجهیزات نیروگاهی و پالایشگاهی هستش و بارها وبارها زمانی که عجله کردم وبزورخواستم که کاری رو انجام بدهم دچار مشکل وسردرگمی ودرنهایت تلاش بیهوده شده ام وباورکنید زمانی که در اوج مسئله ومشکل بخودم استراحت دادم وفکرم رو از روی آن آگاهانه بسوی زیباییها و ….درکل آزاد کردم و دوباره همان مسئله روتونستم به سادگی حل کنم یا بقول معروف بسادگی هدایت شدم به سمت درست وجواب شاید باورتون نشه گاهی اوقات که دیگر هیچ فکر و اندیشه برای انجام کار ندارم بخدا میگم توعالمی به همه چیز تو دانایی توانا من کار خودم کردم تو برام حلش کن تودرست کن بوده که در اون لحظه حساس که من فکرشم نمی کردم هدایت ام کرده ویاد آیه از قرآن کریم که به پیامبرش میفرماید ومارمیت اذ رمیت ولکن الله رمی افتادم درهرصورت استاد عزیزم از شما سپاسگزارم که هدایتگر من و دیگر دوستان در خانواده توحیدیتان میشود وبرای شما و دیگر عزیزان آرزو سعادت در دنیا و آخرت وثروت وسلامتی دارم
سلام به همه دوستان
انشالله حال دلتون شاد و لبتون خندون باشه
واقعا وقتی این همه زیبای و نعمت های فراوان را میبینم نمیدونم چی باید بگم جز سپاسگزاری از پروردگار ، که فراوانی نعمتش جای جای این کره خاکی هست
خدارو هزاران مرتبه شکر که چشمان من هم لایق دیدن این همه زیبایی و سرسبزی بود
چقدر از این تکنیک استاد برای هدایت شدن خوشم اومد
1. تلاشت رو میکنی یرای یه کاری یا خواسته ای و حالا نتونستی کامل اون کار رو پیش ببری
2.رهاش میکنی
3.حال خودتو در هر شرایطی خوب نگه میداری و از لذت های که اطرافت هست استفاده میکنی
4.به خداوند اجازه میدی تا هدایت کنه در زمان مناسبش (یا بهت الهام میشه یا دستی از طرف خدا میاد و دست تورو میگیره)
واقعا چی از این قشنگتره که خدا همه جا جریان داره هر لحظه با ما هست بعضی مواقع میخواد ببینه ما چقدر برای خواستمون تلاش میکنیم تا اون موقع برگ برندشو برای ما رو کنه
ممنونم ازت خدا جونم که منو تو این فرکانس خوب قراردادی
ممنون از استاد دوست داشتنی و مریم بانو عزیز
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا
مثل همیشه طبیعتی بی نظیر. دریاچه ی احاطه شده با درختان انبوه و اردکهای که در حال آب بازی هستن. چقدر اردکهاشون قد بلندن. گردن بلندشون بیشتر شبیه غازه. برگهای شناور بر روی آب. فضایی آرام و سکوتی مثال زدنی. رنگهای سبز و آبی و خاکستری وسفید طبیعت در یک قاب. مادری که با آرامش کامل در ساحل نشسته و دو پسر کوچکش در حال بازی در ساحل هستن. جریان زیبای آب. بچه هایی که با شادی روی تیوپ دراز کشیدن . حوله ی صد دلاری استاد. عالیه و سهیم شدن پدر و پسر برای خشک کردن .
استاد که با عشق ، مریم جان رو نفس صدا میکنن
نیمکت هایی که در ساحل برای راحتی انسانها گذاشته شده بود. پله های زیبایی که باید طی میکردی تا به سطح پارک برسی. مسیر پیاده روی بسیار تمیز و آسفالت که بین درختان قدبلند راهش رو باز میکرد. تا چشم کار میکنه سبزی و زیباییه.
یعنی پله ی آر وی هم در آمازون هست؟ عجب از این ثروت و فراوانی.
لباس شاد استاد با رنگهای صورتی بنفش سبز آبی گل سفید. عالیه. و شعر انجز وعده ونصر عبده که استاد و مریم جان با شوق با هم میخونن. و تلاش سه نفره استاد مایک و مریم جان برای نصب پله. با تمام تلاششون پله درست نشد و دیگه وقت رها کردنه.
به به چه میز صبحانه ای. شاگرد استاد که فرصت رو غنیمت شمردن و در مقابل استاد به بهترین شیوه ای که بلد بودن حق شاگردی و بجا آوردن . الویه تزئین شده، رولت اسفناج، گوجه ای که با سلیقه ی کامل حلقه شده، نون ساندویچی که تازه از تنور بیرون اومده. وایییی. خدایا شکرت به خاطر اینهمه فراوانی و این لذتی که از غذا نصیب ما میکنی.
خداوندی که براحتترین شکل ممکن مسائلمون رو حل میکنه اگر آرام باشیم اگر رها باشیم و همه چیزو بسپاریم به خودش و دستانش رو میفرسته تا پله ی آر وی رو درست کنن. یه تعمیرکار آمریکایی با چهل سال سابقه در نشنال پارک. خدایا تو فوق العاده ای. و پله ای که بهتر از قبلش میشه .
فقط باید رها باشیم و از لحظاتمون لذت ببریم، خداوند خوب خدایی رو بلده.
شاد و سلامت و سربلند باشید در پناه خداوند
به نام خداوندی که من را انسان آفرید
سلاممممممم به خانواده ی ناب خودم چطورین امیدوارم که حالتون عالیییییییییییییییییی باشه
استاد جانم به نظر من تنها این قسمت بلکه کل سریال سفر بهدور امریکا داره به ما درس هایی رو میآموزه درس هایی که فوقالعاده هستن
ما مجهز به الله اکبریم
به به چه شعر نابی مریم جانم خوب یادتون مونده هاااا:)
واییییی سالاد الویه من عاشقققققققققققققق این غذام چه تزئین زیباییم شده
به به چه دریاچه زیباییی چه گل های صورتی خوشگلی ، چه درختان سبز خوشگلی ، چه ابرهای پشمکی نازی
خداییییییییی
مننننننننننن شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت برای این همههههههههه زیباییییییییی ، نعمت ، ثروت
واقعا ما فقط باید از خداوند کمک و هدایت بخواییم و خودمون بسپاریم به جریان هدایت و همچنین مامیدونیم که پلن های خداوند از برنامه ریزی های ما خیلی بهتره
نباید پارو زد باید وا داد
باید دل را به دریا داد
هرکجا که خواست میبردتت
به هرجا بردتت ساحل همونجاس
مریم جانم باورتون میشه که من فیلم برداری و تدوین حرفه ای تر از شما ندیدم؟
خداییییییییی
مننننننننننن شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت
واو چه حوله ی باحالی بود خداجونم شکرت
واقعا همیشه خداوند برای ما خبره ترین دستاشو میفرسته
زمانی که ما لذت ببریم ، زمانی که منتظر هدایت خدا باشیم ، زمانی که سخت نگیریم
اگر قرار بود استاد به یه ایده بچسبه یا بگه نه من خودم باید این رو درست کنم آیا این دست خداوند که خبره بود به سمتش هدایت میشد؟؟؟ خیر
و اونجایی که مریم جانم گفت
دیدی هدایت شدیم
خداجونممممممم شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت
عاشقتونمممممممممممممممم
سلام به استاد عزیز و مریم دوست داشتنی
امروز 20 خرداد هست و من تو مترو هستم و دارم میرم سرکار
به خاطر اتفاق افتاده در یک رابطه به شدت از دست خودم ناراحتم و می دونستم بر اساس قانون،احساس بد اتفاق بد رو میاره بنابراین باید سعی کنم حتی به اندازه یک ذره هم که شده احساس بد کمتری داشته باشم به خاطر همین دیشب زود خوابیدم باز وقتی بیدار شدم احساسم خوب نبود و از اونجایی که می دونم قانون چیه دنبال ی راهی میگشتم حالم رو یکم بهتر کنه؛به فکرم اومد یک هدایت بخوام،زدم هدایت اومد قسمت 42 سفر به دور آمریکا به خودم گفتم بابا این چیه دیگه آخه سفر به چه درد من میخوره اصلا نخواستم نگاه نمی کنم
بعد گفتم اشکال نداره فقط متن انتخابی رو بخون برو
بعد دیدم فیلمش 14 دقیقه است گفتم شیدا جانم حالا تو که توی راهی فیلم رو هم ببین
شروع کردم به دیدن فیلم از اونجایی که عاشق درخت رودخونه و جنگل هستم حسم بهتر شد استاد رو دیدم که شاد و شنگول از تو آب اومد بیرون بیشتر خوشحال شدم
بعد در کمااااااال ناباوری دیدم استاد به مسئله خورده و میخواد حلش کنه
واااااای خدای من،منم دنبال راه حلم
استاد و مریم جون و میکاییل تلاش کردند و نتیجه مورد نظر بوجود نیومد اماااااا بیخیالش شدند رفتند ناهار خوردند آب بازی کردند بعدشم خوابیدند
اصلا مسئله رو بیخیال شدند و رها کردند و از خدا هدایت خواستند و خودشونم رفتند دنبال شادی و خوشحالی
اینجا حال خوب و توکل بر خدا که خودش هدایت میکنه استاد رو به این واداشت که حالش رو خوب نگه داره و هدایت هم واقعا رسید درست زمانی که استاد تصمیم گرفت بعد از اینکه حالش خوب شد بره و پله رو تعمیر کنه هدایت رسید و خودش با پای خودش رسید.
واقعا چقدر باید ایمان داشت که بتونی از خدا هدایت بخوای و خودت بری دنبال شادی
خدا جونم ممنونمممممم ممنونمممممم که من رو هدایت کردی حالم نسبت به دیشب و اول صبح خیلی بهتره
حالا منم مسئله رو میسپارم به خدا و ازش هدایت میخوام و با همه وجود تلاش میکنم حالم رو خوب نگه دارم
اگر برای استاد این روش جواب میده نه تنها برای من که برای همه جواب میده
مگه استاد نمی گه الگو بگیرید و ببینید اون الگو چگونه فکر میکنه و باور داره و چگونه عمل میکنه.
پس من هم همین کار رو میکنم.
به امید خدا این مسئله حل میشه چون من هم باید ظرف خودم رو بزرگ تر کنم.
سلام به همه دوستان و همسفران عزیزم در راه شناخت خود و بهتر شدن
این جواب رو دارم به خودم میدم
امروز خیلی اتفاقی گفتم ی نگاهی بندازم ببینم من چه کامنت هایی نوشتم که اولی رو باز کردم و متنش رو خوندم
فقطططططط میخوام بنویسم و اینجا باشه که یاد خودم باشه و هر دوستی که این پیام رو می خونه ایمانش بیشتر شه.
تو این فایل یاد گرفتم مشکلم رو رها کنم و از خدا بخواهم که خودش اونو حل کنه و من رو هدایت کنه، اولش واقعا سخت بود که رها بشم اما واقعا تلاشم رو کردم و نجواهای ذهنم رو نادیده گرفتم و به نعمت های اطرافم توجه کردم و حالم رو خوب کردم نه واقعا خوب همونطور که استاد تو خیلی از فایل ها گفتن حس خوب هم قدم به قدم ایجاد میشه و من از حال عصبانی و ناراحت فقط کمی بهتر شدم و طی چند روز بعد بهتر شدم
باورتون نمی شه الان که دارم این کامنت رو می بینم واقعا واقعاااااا ایمانم چند برابر شده،آخه اصلا خیلی راحت حل شد واقعا راحت راحت و همه چیز درست شد.
خدا رو شکر میکنم و از استاد متشکرم و همینطور مریم عزیز که دوربین همیشه دستش هست و داره فیلم می گیره و برای ما میذاره و باعث میشه واقعا به صورت عملی یاد بگیریم چطور با مسائل روبرو بشیم و حلش کنیم و از خداوند هدایت بخواهیم
سلام بر شیدا خانم عزیز همراه توحیدی ما در این مسیر بهشتی
من هر دوتا کامنت زیبای شما رو خوندم و بسیار متآثر شدم در واقع همه ما گاهی وقتها گیر نجواهای ذهنی میشیم و قانون اساسی و غیر قابل تغییر خداوند رو فراموش میکنیم و یا حتی از مسیر اصلی منحرف میشیم اما خداوند مهربان اونقدر رحمان و رحیمه و اونقدر ما رو دوست داره که حتی تو بدترین شرایط که ما دچار نجواهای ذهنی و شیطانی شدیم و کاملا در حس و حال بد بسر میبریم ما رو رها نمیکنه و حتما به یه طریقی و یا به شکلی نشانه ها رو جلوی ما قرار میده تا دوباره خودمونو پیدا کنیم و برگردیم به جاده اصلی به صراط مستقیمی که پر از لذت و شادی و آرامشه…
خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم بخاطر دریافت این آگاهی زیبا بخاطر نشانه زیبا و به شما تبریک میگم بخاطر ایمانتون و حل مسئله ای که براتون پیش اومده بود و تشکر میکنم از شما بخاطر یادآوری به این نکته که وقتی مسئله ای پیش میاد که ما دیگر توانی در حل اون نداریم تسلیم اراده خداوند مهربان بشیم و کاملا رها باشیم و منتظر اتفاق افتادن معجزات او باشیم