سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۲ - صفحه 29

436 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمیده رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 2955 روز

    درود بر خانواده بزرگ عباس منش. .

    خدا رو شاکرم که در جمع دوستان پر انرژی هستم.

    استاد توی فایل گفت زندگی ها خیلی راحت شده. .

    راحت ماشین میگیری. . راحت خرید میکنیم.

    .خواستم بگم. . شما هم وسیله ای شدین برای اینکه ما به سادگی در مسیر موفقیت و ثروت قدم برداریم. .

    سپاسگزارم از شما. . سپاسگزارم از خانم شایسته که آنقدر با حوصله فیلمبرداری می‌کنه و اونا رو تدوین می‌کنه. .واقعا اگر من بودم ترجیح میدادم اول خودم لذت ببرم . ..

    یه چیز دیگه هم که برام جالب بود. .سن افراد بود. . یه مرد 70-80ساله توی ایران. .باید پرستار داشته باشه. .ولی چن تا فایلی که من دیدم که با افراد اونجا در تعامل بودین. . اصلا درگیر سن و سال نبودن. .

    این یعنی نهایت لذت بردن از زندگی. . .

    کاش میشد ویس بزاریم . . من تایپ کردن زیاد راحت نیستم. . نمیتونم حسمو انتقال بدم. . .

    پر از نور و آرامش باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    فاطمه و مسعود گفته:
    مدت عضویت: 1621 روز

    سلام به همه ی دوستان عزیز و همفرکانسی ام ..استاد توحیدی ام و مریم زیبا …

    چقدر این قسمت هم سراسر درس و زیبایی بود …

    چقدر شکل حل مساله ی استاد برام جالب بود ..رها کردن و ایمان به هدایت شدن …و چقدر راحت هدایت شدن …چقدر دستان خدا بسیاره …چقدر اون دریاچه زیبا بود …چقدر همت چیز عالی بود ..خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 1021 روز

    دستان خدا

    چقدر عالی بود این فایل

    کامل کل روند نشون دادین اینکه مسله پیش میاد بعد راه حل شروع کردین سفارش دادین بعد وصل کردین اما کار نکرد الان وقت چیه؟

    احساس خوب برای اتفاقات خوب

    پس بریم ناهار لذیذ بخوریم که اونم براتون اوزدن

    ایا بعد ناهار کار کردین نه

    پس بریم شنا و لذت

    باید اوج حس خوب پیدا کنیم

    و بعد شروع کار دست خدا رسید جی جی جینگ عصای معجزه گر کار کرد یکنفر اومد و درستش کرد و تمام

    عاشق این قسمت شدم منم یادگرفتم بهتر از قبل بهش عمل کنم دسته در کنده شد بعد ابگرمکن از کار افتاد بعد همسرم اومد گفت در ماشین بسته نمیشه در یک روز در عرض یک ساعت

    متاسفانه باور منفیم اومد بالا نکنه اینا که اومدن خونه را دیدن انقدر تعریف کردن چشمشون گرفته داشتم این باور تو ذهنم درست میکردم چون هنوز هست حل نشده همون موقع همسرم گفت وای تضادها شروع شد من چشمام برق زد چطور یادش مونده چطور خودم نفهمیدم بخدا همسر من بدون اینکه فایلها را گوش بده قشنگتر من میفهمه حالا از کجا فهمید دفعه قبل موقع فروش ماشین دقیقا همین شد ماشینمون خراب شد ماشین خواهرمم خراب شد اومد خونه گفت ساناز جون خودت بیخیال شو تا کل ماشینها نترکیدن گفتم این تضاده تا ایمانمون نشون بده بخدا معجزه بعدشه تو فقط ایمان داشته باش و خواستتو بگو من بهت قول میدم اینا بخاطر اینه که بعد سورپرایز بشیم تضاده تا من ایمانمو نشون بدن و اینجا اگه جا بزنی باختی گفت باشه و خوابید صبح پیام برنده شدن ماشین اومذ و انقدر خوشحال شدم سریع زنگ زذم به همسرم دیدی ایمانمون نشون دادیم شد دیدی تضاد بود

    بعد اون از اتفاق هشت ماه پیش قشنگ یادش مونده که تضاد چیه الان ماشین و خونه را باهم میخوایم عوض کنیم البته اول برنامه خونه بود اما خدا کلی برامون نشونه داد و دستانش فرستاد الان ماشینم داره عوض میشه و تا تضادها برای خونه و ماشین با هم شد همسرم یادش بود گفت تضاده و من همون موقع گفتم وای اره خودشه هم ماشبن هم خونه دازن عوض میشن خدایا شکرت چقدر خوشحال شدم هم باور اشتباهم یادم رفت هم یک باور درست درک کردم ایمانمو الان باید نشون بدم همسرم در ماشین همون موقع درست کرد و اومد دست در درست کنه دسته در افتاد توی دستشویی خخخ یعنی اوج اتفاقات من نشستم فایل دیدم اما همسرم که مثل من نیست نیم ساعت تلاش کرد خسته شد گفتم یک سیم داریم با اون حلقه کن بنداز دورش در میاد و منیکه فقط فایل گوش میدادم راه حل دادم با راه حل من درست شد و بعد اومد بره حموم ابگرمکن کار نکرد و نتونست با اب سرد خودشو تمیز کرد منم حسمو خوب کردم خوابیدم ابگرمکن هم همسرم برد درستش کرد اما من با اومدن خانوادم کلا اومدم خونه خواهرم حمام کردم چی راحتتر از این،

    الان این قسمت دیدم یاد این اتفاقات افتادم همسر منم اگه مثل من فکر میکرد انقدر سختش نبود اما من میدونم باید اون تلاش فیزیکی کنه من استراحت برای همین کاری به کارش ندارم خدا رو شکر الان همه چیز درست شده و منم مهمان هستم دارم لذت میبرم خدایا شکرت چقدر هوای بنده های که در حال خوبن داری و چقدر خوشحالم

    ممنون استاد که همیشه بهمون قانون نشون میدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1218 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این قسمت زیبا تحسین میکنم این پارک زیبا و سرسبز که واقعا سرسبزیش واقعا بی‌نظیره خدایاشکرت تحسین میکنم این اروی زیبا رو که این سفر رو لذت بخش کرده خدایاشکرت تحسین میکنم رابطه رویایی تون رو ورابطه رویایی استاد با مایک عزیز رو خدایاشکرت چقد عالی مسئله رو حل میکنه واقعا چقد این طوری همه چیز راحت و هیجان انگیز میشه تحسین میکنم این ایمانتون رو به خداوند خدایاشکرت تحسین میکنم اون دوست عزیز رو که بازم با عشق غذا درست کردن و آوردن واقعا تحسین برانگیزه بود خدایاشکرت تحسین میکنم این همه سپاسگزاری کردن هاتون و تحسین کردناتون رو خدایاشکرت واقعا چه دریاچه زیبایی چه فضای سبز زیبایی چه درختای سرسبز و زیبایی خدایاشکرت چه حوله زیبایی چه حس خوبی پدر وپسر با هم بودن ولذت بردن خدایاشکرت چه اهنگ زیبایی خدایاشکرت واقعا باید عمل کنیم موقع ای که میخوایم مسئله حل کنیم باید راحت و آسون باشه اگه تقلایی هست باید رها کرد و بری لذت ببری تا هدایت بشی خدایاشکرت منم چند روزی هست خیلی رها تر شدم و واقعا میبینم چقد همه چیز عالی داره پیش میره واقعا تعجب می‌کنم خدایاشکرت واقعا سپاسگزارم از شما دو عزیز در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1025 روز

    به نام خدا

    سلام به استادعزیزم و خانم شایسته نازنینم

    خدایا شکرتتت من در مدار دیدن این قسمت بودم

    و چقدر به موقع هدایت شدم به این قسمت

    دیشب برام یه چالشی پیش اومد

    نجواهای ذهن شروع کردن

    و گفتن توونمیتونی از پسش بر نمیای

    برای اینکه اون مساله رو حل کنم یکم هول شدم استرس گرفتم شروع کردم به سرچ کردن مثل یه آدم سردرگم بودم همش میگفتم خدایا چی کار‌کنم

    با خودم گفتم صبح زود پا میشم و دوباره سرچ می‌کنم

    ولی یه لحظه یه صدایی درونم گفت داری به کدوم سمت میری

    برو سریال رو نگاه کن

    یه حسی درونم گفت نباید کارها آنقدر سخت پیش بره مگه به خداداعتماد نداری

    رها کردم گفتم راست میگه جواب بهم گفته میشه و اومدم طبق معمول هر روزم شروع به دیدن سریال کردم

    و این قسمت معرکه رو دیدم

    وقتی مریم جان اول فیلم گفتن به مساله ای برخوردیم و الان اومدیم لذت ببریم تا خدا هدایت کنه ذوق داشتم هدایت خدا رو ببینم

    و خدا سنگ‌تموم گداشت یه مکانیک عالی و متخصص فرستاد گفت بفرمایید اینم نتیجه اینکه به من اعتماد کردید و از زیبایی ها لذت بردید

    این قسمت عملی به من نشون داد به مساله ای که برخورد کردم چطوری باید رفتار کنم

    کاش میشد تو کامنت ها احساس رو هم به تصویر کشید

    نمیدونید چقدر احساسم الان خوبه که به این نیرو و قدرت دلم قرص

    خدایا شکرتتتتت خدایا شکرتتتتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    فریبا گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم

    چقدر زیبایی در این فایل وجود داره. دریاچه ی زیبا و آروم، کنارش درختای سبز و آسمون صاف. دو انسان توحیدی که اینقدر خدا رو خوب شناختن و به فراوانیش باور دارن که هر چیزی بخوان راحت سفارش میدن و بهش میرسن. دو تا انسان توحیدی که به جای نگران شدن از مسائلشون، از زیبایی هایی که خدا براشون تو زندگیشون آورده لذت میبرن و ایمان دارند و مطمئنن که خدا دستهاشو میفرسته یا هدایت میشن تا مسئلشونو حل کنن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    کرامت ضیایی گفته:
    مدت عضویت: 2685 روز

    سلام به استاد عزیزم

    این فایل زیبا نشانه امروز من بود

    خدا را شکر می‌کنم که به این مسیر زیبا هدایت شدم

    استاد عزیزم تحسینتون میکنم که لذت بردن و کنترل ذهن در هر شرایطی اولویت زندگیتون شده

    وبه صورت مستند دارید به ما هم آموزش میدید

    چقدر ثروتمند بودن با شکوهه که هر اتفاقی که میفته آدم دیگه نگران نیست

    چقدر جالبه که می‌گفتید باحل مسایل مردم ثروتمند باشید

    ونمود عینیش آمازون است که با حل مسایل انسانها ثروت میسازه

    چقدر در احساس خوب بودن و احساس لیاقت داشتن باعث میشه که دوست عزیز عضو سایت این همه غذا های خوشمزه درست می‌کنه و شما رو مهمون می‌کنه

    چقدر شما با اینکه غرق در نعمت هستید ولی باز با تمام وجود ازشون تشکر میکنید و بهشون احساس ارزشمندی میدید

    چقدر زیبا خداوند دستانش رو می‌فرسته که پله RV رونصب می‌کنه و نشون میده که سن اصلا مهم نیست ومیتونه هر چی سنت بالاتر بره آدم توانمند تر بشه

    ما در واقع بدون هیچ قید و شرطی باید احساس خوش بختی داشته باشیم

    ما باید با هر سن ،باهر دستاورد ، با هر جنسیت ، با زندگی در هر شرایط و موقعیتی ، با هر درآمدی ،باهرشغلی که الان داریم

    احساس خوشبختی بکنیم

    شاد سالم ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مینا تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1161 روز

    ب نام خالق هستی

    سلام استاد با ایمان و موحد من

    ایمان واقعی و سر سپردگی رو ب معنای کامل تواین قسمت از سریال ب تصویر کشیدین استاد جانم سپاسگزارم از خداوند ک منو ب این مسیر زیبا ک ب اشنایی با شما ختم شد هدایت کرد شکرت ک لایق بودم

    چقد قشنگ هربار دستان خداوند ب یاری استاد عزیزم میان اونم دستای ماهر ک چند ساله تو اون حرفه هستن اون اقاهه ک اینترنت رو نصب کرد و این قسمت با این همسایه ی تعمیرکار ماهر خدایا شکرت چقد یاد میگیرم چقد درسای قشنگی داره خدا کمک کنه بتونم تو زندگی اجرا کنم

    اون ناهار اماده بعد ازکار یکی دیگه از دستان خداوند خدایاشکرت تو این قسمت ی زنجیره ای از دستان خداوند ک استاد عزیزم رو یاری کردند امازون خدایا شکرت چقد ثروت چقد راحتی اسونی پله اروی توی سایت اوردر میدی در خونه هم ن تو ی پارک تو مسافرت خدایا شکرت بخاطر اینهمه ثروت و فراوانی ک تو جهان هست

    درپناه خداوند شاد و سلامت باشی استاد جانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1050 روز

    درود بر همه عزیزانم

    سلام به استاد و بانو شایسته

    عینا من همه چنین تجربه ای رو تجربه کردم و این دستان خداوند رو بارها و بارها

    دیدم چطور به کمک میان و شما مبهوت میشید که خدایا مگر میشه آخه واقعا به

    همین راحتی بود.

    پیش تر که با قانون آشنا نبودم یاد هست فقط فشار میاوردم گه بشه و به همه پیر میدادم

    و قشنگ به هم میریختم اما العان ولش می کنم میرم دنیال یه کار دیگه یا هواسم رو پرت

    می کنم و بعد میام مدد میخوام از خدا و یا خودم چیدا می کنم راه حل رو و یا یه دستی

    میاد از دستای خدا برای راحتی کار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    آیسو گفته:
    مدت عضویت: 1681 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو

    این فایل با اینکه 14 دقیقه بود ولی پر از درس‌های عملی و زیبا بود که برای من ساعت‌ها جای فکر گذاشت..

    از همون اولش که با یه رابطه فوق العاده شروع شد که من هر روز تحسینش می‌کنم

    این حد از هماهنگی این حد از عشق معلومه که قابل تحسینه….

    می‌رسیم به حل مسئله

    همونطور که می‌دونین بزرگ یا کوچیک بودن مسائل فقط توی ذهن ماست و راه حل همشون یکیه یعنی فرقی نمی‌کنه که تو قراره پله یک آروی رو درست کنی و یا یک مشکل بزرگتر رو حل کنی که همه میگن حل کردن این مشکل غیر ممکنه

    خودم افتادم وقتی که به یه تضاد برخوردم…

    البته این مسئله و تضاد من توی مشکلات اداری بود…

    از خودم و ذهنم پرسیدم آیا تو هم همین مراحل رو برای حل این مشکلت طی کردی که راه حلش به تو گفته بشه اگه بخوام با خودم واضح باشم و کمال صداقت را رعایت کنم باید بگم که من هنوز به این مدار نرسیدم در واقع وقتی که این سوال را از ذهنم پرسیدم ذهنم یه جوابی بهم داد که منو قانع کنه مثلاً بهم گفت خب تو حل کردن مشکل پله آروی رو با حل کردن اون مشکل یکی می‌دونی

    شاید وقتی ذهن این سوال از هر کس دیگه‌ای بپرسه..

    بهش بگه خب معلومه که نه من یکی نمی‌دونم پس حق داشتم که واکنش متفاوتی داشته باشم

    ولی در واقع حقیقت این نیست

    تفاوت مسائل فقط توی ذهن ماست و وقتی که این تفاوت توی ذهن ما برداشته بشه راه حل همشون یکیه اینجوریه که تو باید اجازه بدی تا خداوند هدایتت کنه و وقتی هم در تنش و احساس بد باشی نمی‌تونی هدایت خدا رو دریافت کنی وقتی که در این حالات باشی یعنی عصبانیت استرس نگرانی فقط الهامات شیطان و پیشنهادهای شیطان رو قراره بشنوی

    خداوند وقتی ما را هدایت می‌کنه که ما نشون بدیم بهش ایمان داریم

    من ایمان را خیلی واضح توی این قسمت دیدم توی همین قسمتی که استاد وقتی دید این مسئله براش پیش اومده این مسئله رو رها کرد استرس و نگرانی رو کامل از خودش دور کرد گفت خب حالا بریم لذت ببریم و احساسمونو خوب کنیم چون استاد خیلی خوب می‌دونه وقتی که در احساس خوب باشه خداوند بهش بیشترین الهاماتو می‌کنه و مسائلش رو حل می‌کنه…

    به یاد وقتی افتادم که برای نصب اینترنت روی سقف آروی این مسئله هم توسط یکی از دست‌های خداوند حل شد خیلی ساده و راحت دقیقاً مسئله پله برقی هم همین جوری حل شد یعنی یکی از دست‌های خداوند که 40 سال بود کارش این بود اومد و این مسئله هم خیلی راحت حل شد…

    بازم مقاومت ذهنم اومد سراغم که نه این مسئله رو که استاد حل نکرد یکی دیگه اومد و حلش کرد ولی جواب واضح من برای این سوال اینه که پس چرا این اتفاقات برای همه نمی‌افته اگر استاد خودش رو کنترل نمی‌کرد و الگوی حل مسائل رو رعایت نمی‌کرد معلومه که این اتفاق نمی‌افتاد….

    واقعا ما باید هر لحظه مچ ذهن رو بگیریم حتی وقتی که از ما انتظارات بیجا داره مثلاً ذهنم از من توقع داره که همه مسائل رو خودم حل کنم و هیچ دست خدایی نیاد و بهم کمک نکنه ولی در واقع من نمی‌تونم این کارو کنم نمی‌تونم همه مسائل رو خودم شخصاً حل کنم ولی می‌تونم احساسمو خوب نگه دارم و به الهامات درونم گوش بدم و اجازه بدم دستای خداوند توی زندگی جاری بشه

    همین دستای خداوند هستند همین زندگی اجتماعی هستند که به ما معنای بیشتری میدن

    خواستم یکم از گفتگوهای ذهنم و مقاومت‌هاشو بنویسم و بهش پاسخ بدم تا یادم بمونه که ذهنم از هر روزنه‌ای برای نگه داشتن من استفاده می‌کنه…

    می‌خواستم دوباره یه یادی کنم از آمازون که مسائل رو خیلی راحت کرده و همواره داره ثروت می‌سازه توی آمازون می‌تونی همه چیزو پیدا کنی حتی پله آروی که هر جایی پیدا نمی‌شه و دقیقاً می‌تونی یک روز بعد حتی اگه در منزلت نیستی در یک استیت پارک سفارشت رو دریافت کنی

    دقیقاً الهامات همینجوریه الهامات باعث پیشرفت ما میشه الهامات باعث میشه که ما ایده‌ای دریافت کنیم که برامون ثروت ساز باشه الهامات باعث میشه که ما آرامش داشته باشیم

    باعث میشه که ما ثروت‌های بی‌اندازه بسازیم…

    من توی این فایل اطمینان استاد عزیزم رو برای هدایت شدن دیدم وقتی که این مسئله را رها کرد و رفت که لذت ببره این کار فقط از کسی برمیاد که ایمان داره به خدای خودش و می‌دونه که هر لحظه خدا داره هدایتش می‌کنه و خدا هیچ وقت یادش نمی‌ده حتی اگه ما یادمون بره…

    استاد عزیزم شما بارها گفتید که فرکانس صداقت رو میشه از شما دریافت کنیم من توی این فایل بیشترین فرکانس صداقت ایمان و عمل را از شما دریافت کردم و خدا را شکر می‌کنم…

    همین که دست‌های خدا توی زندگی استاد جاریه واقعاً همه چی رو زیباتر کرده اینجوریه که بعد از سخت کار کردن و حل مشکل پله برقی آروی یهویی یه عالمه غذای خوشمزه روی میز قرار می‌گیره که می‌تونی بری کلی ازشون لذت ببری…

    همون زنگ تفریحی که خدا بهت میگه خب بنده من حالا که انقدر به من ایمان داری و می‌دونی من مسئلتو حل می‌کنم بینش بیا که برات ناهارو حاضر کردم

    خوب حالا که ناهار خوردی من می‌خوام ببرمت به یه دریاچه که بیشتر لذت ببری یه دریاچه‌ای که پر از گل‌های نیلوفر و انعکاس آسمون توی این آب زیبا…

    مریم جانم واقعا که شما فیلمبردار ماهری هستید اون ایده‌ای که سرعت ابرها رو توی تصویر به ما نشون دادید فوق العاده بود می‌تونم ساعت‌ها راجع بهش بنویسم و شما را تحسین کنم که انقدر ذهنتون خلاقه و انقدر بی‌نظیر فیلمبرداری می‌کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: