سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۲ - صفحه 7

436 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین عظیم زاده گفته:
    مدت عضویت: 2661 روز

    سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی و خانم شایسته و مایک عزیز

    این قسمت سفر نامه هم بسیار بسیار زیبا و آموزنده بود.خدارو شکر بسیار استفاده کردم.

    روابط استاد با دیگران بی نظیره

    فیلم برداری بسیار عالی شده

    از روابط استاد با مایک خیلی چیزها یاد میگیرم چون من ۲ تا پسر دارم و روابطم با اونا در حال حاضر خیلی خوب شده

    همه چی عالیه

    بسیار ممنون که این سفرنامه رایگان در اختیار ما قرار گرفته.

    بسیار بسیار بسیار سپاس

    کامنتم تا اینجا تموم شد ولی وقتی دیدم امروز پانصدمین روز عضویت من تو سایت است، گفتم یه ردپا از خودم بزارم از اول ۹۷ به طور جدی شروع کردم هیولا وار! رو خودم کار کردم.تو تمام زمینه ها پیشرفتم شگفت انگیز بود.و مدام احساس میکنم دارم تو مسیر درست حرکت میکنم.و از نظر خودم نسبت به زمانی که شروع کردم صد درجه تغییر کردم اوضاع مالیم خوب بود ولی بسیار بسیار بهتر شده.سلامتیم عالیه.روابط با خدا و دیگران بی نظیر شده و فقط از دیگران محبت دریافت میکنم.همه کارهام در احساس خوب انجام میشه.هیچ چیزی نمیتونه احساس من رو بد کنه همیشه همه چی عالی پیش میره

    خدارو صد هزار مرتبه شکر

    عاشقتونم

    آرزوی پیشرفت برای تمامی اعضای محترم سایت و استاد عزیز و تیمشون از خداوند عزیز مسئلت دارم.

    عظیم زاده

    پانصدمین روز عضویت در سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    آرامش گفته:
    مدت عضویت: 2290 روز

    وای خدای من چطور میشه اینطور میشه؟؟؟؟???

    آخه استاد چقدر اطمینان به دستان خداوند واقعا احسنت به این مخلوق با این درک باور بالایی که نسبت به خالقش رسیده بدون استرس و بدون نگرانی و بدون هیچ عجله ای و در عین لذت بردن از مسیر زندگی مطمئن هست دست خدا در راه هست .

    اینجاست که معجزه رخ میده وقتی اطمینان قلبی به خداوند داری درمورد اجابت خواسته و این باورقدرتمند که خدا هدایت میکنه و نچسبیدن و نگران نبودن نسبت موضوع و لذت بردن از مسیر. نتیجه همین میشه . تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس که خود راه بگویدت چون باید کرد. آفرین براین آفریننده بخشنده مهربان خدایا سپاسگذاریم بخاطر خلق این جهان با این قانون مندی دقیق. یعنی اینقدر دقیق که خداوند آدم فنی در مورد موضوع پیش آمده میفرسته و این که خودش با پای خودش بیاد .بدون هیچ شناخت و هیچ چشم داشتی با علاقه بیاد مسئله رو برات حل کنه یعنی خیییلی باحاله?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    علی ربیعی گفته:
    مدت عضویت: 2294 روز

    بسم رب

    بازهم هدایت الهی که بر مومنین مشهود می اید

    انانیکه احساس خوبی به زندگی دارند،به اتفاقات دارند ،اگرهم ناراحت شوند،فورا حالشان خوب میشود و دل شان قرصه،متزلزل نمیشوند و به خدا ایمان راسخ دارند.

    و اینها سپاسگزار خداوند اند که این قوانین بی خطا را وضع کرده و ما میتوانیم ( باید) با استفاده از این قوانین و اگاهی ها در زمینه های مادی و معنوی پیشرفت کنیم و دلیل به این دنیا امدن مان هم پیشرفت معنوی و روحی بود ،حتی همین نعمت ها وقتی که در صراط مستقیمی،هر دلار تو را بیشتر به خداوند هدایت میکند،هر لقمه از غذای لذیذی که میخوری،هر منظره فوق العاده ای که میبینی ،هر ماشین یا موتوری که سوار میشی،هر نفسی که میکشی ،هر گامی که بر میداری،به ظاهر کارای روزمرست،اما برای کسی در مسیر مستقیم هست همه چی راهنما بسوی اوست و هر امری موجب تعالی درونی است،ولو خرد و ساده

    برگ درختان سبز و کلا هر چیزی،هر ورقش دفتری است معرفت کردکار…..

    استاد،شما اون موقع وقتی دیدید کار پله داره یجوری

    اعصاب خردکن میشه و حوصله داره ته میکشه،رفتید و رفرش شدید و منتظر راهنمایی خداوند شدید،چون میدانستید$$ ایده هایی که در حالت خوب به ما گفته میشود ،عالی عمل میکنند،اما ایده هایی که در حالت و احساس بد به سراغ ما می ایند ،خرابن و دستمونو نمیگیرن،چه بسا ضرر هم بزنن$$

    و واقعا استاد و خانم شایسته می گفتن بریم لذت ببریم تا به بهترین نحو هدایت شیم،و همینطور هم شد و من خیلی ایمانم نسبت به این قانون بیشتر شد که احساس خوب یعنی تو مسیر درستی هستی.

    با ذکر یک نمونه کلامم رو به پایان ببرم:

    چند روزی بود که اومده بودم شهرستان پدر و مادرمو ببینم و یه سری کارارو انجام بدم،در همین حین سر یه سری مسائل با بابام و یا سری هم با مامانم اعصابم خیلی بهم ریخت و در مسیر کاملا نادرست قرار گرفته بودم ،صبح روزی هم که بلیط گرفته بودم،باز بخاطر یه سری توجهات وحشتناک منفی و حال بد کن ،حالم بد شد،هول هولی یه صبحانه ای خوردمو و رفتیم تاکسی اینترنتی( تبلیغ نشه) بگیریم،ات اون موقع که من میلی متری تنظیم کرده بودم برسم ۵ دقیقه دیر شد،بعدشم که اومد کلی فس فس رفت ،اصلا انگار دنده ۱ داشت و دنده عقب این ماشین! و تیر خلاص هم وقتی زده شد که راننده از مسیر معمول بنا به یک دلیل احمقانه،نرفت و از یه مسیر چرتی رفت که اونم ۵ دقیقه دیرم کرد و دقیقا همون ۵ دقیقه اخر باعث شد جا بمونم،بگم که اون راننده هم اصلا اون منطقه رو فک کنم ۱۰ سالی میشد نیومده بود و اصلا فکر نمیکرد قطار به تهران داره و راه هیچی بلد نبود،از نقشه هم استفاده نمیکرد،یعنی من چه فرکانسهای افتضاحی داشتم که شرایط اینقدر فضایی بد شد،یعنی فسنیسره للعسری همین بود البته در اسکیل کوچیک…

    تو همون حین به فکر فرو رفتم…

    اونقدر دیر گیر بیاد ماشین ،در حالی که همیشه یه دقیقه ای گیر میومد،بعد رانندش اونجوری از مسیر تخیلیش بره و ترافیک اون موقع صبح و …

    همونجا فهمیدم بخاطر ندیدن زیبایی ها و سپاسگزار نبودن بخاطر اونهاست که نشونش احساس بده که من توجهی بهشون نکردم،بلکه منطقی میشمردم شون،که اگه ادم الان فلان پول،ماشین یا توانایی برخورداری از فلان خدماتو نداره ،باید ناراحت شه و گریه کنه،مثل بچه ها ،و واقعا باید روی صبر م کارکنم و صبر چیزی جز ایمان به خدایی که همه چیرو راست و ریس میکنه نیست،که این ایمان باعث میشه که تو سنگین ترین شرایط هم باز احساس سپاسگزارانه داشته باشه و گلبولهای سپاسگزاری خونش فعال شن و در اخر همه چی طوری پیش میره که سپاسگزار تر بشه و این اتفاقات سبب جلای روح بشه و تراش بخوره و زیبا شه،شاید مقاومتهای ذهنی و نجواهای زیادی باشه،اما اینها همون زائداتی هستن که باید تراشیده شن،شاید به نظر ذهن درد داشته باشه، اما طبق قانون،نتایجی که گرفته میشن خیلی بزرگترن و کسی که تو مسیر درست باشه ،این به ظاهر دردا واسش لذت بخشن،مثل وزنه زدن تو باشگاهه ،هرچی بیشتر حس میکنی که تارهای عضلانی ات از فرط انقباض به هم چسبیدن و فشار تحمل میکنن،شاید یه سوزشی تو عضله حس کنی اما ازش لذت میبری،مثل اون اگاهی که رنج و لذت به استاد داد تا ۴۰ کیلو تو چند ماه کم کنن و عشق کنن و بعدشم …..

    راستی اخرشم اون راننده که فک میکردم خیلی شوته،چون دید دیر رسوندتم و مسیر اشتباهیرو انتخاب کرده،رایگان اورد خونه مون و کرایه هم نگرفت،این وقتی بود که سعی کردم درس این ماجرا رو بگیرم و رو ابعاد منفی توجه نکنم،البته قدیما اگه همچین اتفاقی بخاطر فرکانسها می افتاد ،تقریبا از حال بد تشنج میکردم?????? و اتفاقات بدتری می افتاد ،مثلا زور زورکی یه جور دیگه میرفتم،وقتی از قطار جا میموندم،بعدش کلیدمم گم میشد و ……

    اما این دفعه همون فرکانسهای دری وری که اونطور شد جوابش ،فرکانسهای درست باعث شد درجا رایگان برم خونه!

    واقعا عجیب بود،و این اتفاق امروز صبح با فایل ۴۲ استاد همراه شه که بیام این درسارو واسه عزیزان بنویسم و امید وارم که مفهومو رسونده باشم،هدایت به خواسته و ناخواسته با کانون توجه و نشانه های احساسی که داریم….

    ???????????????????

    و در اخر بگم که شرایطی که توشیم بهترین و مناسب ترین چلنج برای تکامل اون ابعاد روحی مونه که ضعیف موندن،پس هیچ کس را سرزنش نکنیم و احساس مونرو بد نکنیم( خوب کنیم!) و فقط روی اون زوایای تاریک درونمون کارکنیم تا رسالت مونو گزارده باشیم

    سپاسگزارم از همه،با ارزوی بهترینها در هر عرصه از زندگیمون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زهرا هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2419 روز

    خدایا شکرت امروزهم مرا به ضیافت آینه ها بردی، شکر که لذت بردم از خنکای آب گرم وشیرین وسبز??دریاچه، اونم توی امریکا، لذت بردم از لحظاتی رفتن به دنیای زیبای غازها که کنار اون برکه رویایی باهم شادمانی میکردن، شکر که حس داشتن آر، وی و سانتافه رو بهم بخشیدی، شکر که زیر آسمان آبی تو اون هوای مطبوع رو ماسه های ساحلی قدم زدم و به آب زدم تا عصر، باخیال راحت و فراغ بال، انگار تمام دنیا و خالقش مثل مادری مهربان درآن ساعتها به تماشای من نشسته بود،

    خیلی برام جالبه استادخیلی راحته، خیلی یکپارچه هست، گفت رفتم تو کوچه زدم پله رو داغون کردم، بعد هم خیلی راحت گفتید پله رو اشتباه بستیم، این یعنی رهایی، دربند هیچ قضاوتی نیستید و به ما میگید منم یکی هستم مثل همه شما. این یعنی زلال بودن،

    جالب‌تر اینکه مسله رو رها کردین و درعین حالی که هدایت خواستین، به لذت بردن از لحظات و ایجاد حس خوب پرداختین، و از اونم جالبتر آقایی که گفتین 80 رو به راحتی داره من اول فکر کردم از شما هم جوانتره? ولی خدایی قدرت بدنی واستیل و سر زندگیش عالی بود، در جواب هدایت خواستن وصبوری و پرداختن به حس خوبتون چه جوابی از کاینات دریافت کردین، عالی بود عاااالی لی، واقعا تنبل نرو به سایه، سایه خودش میایه که باباتون میگفت با تعبیر جالبترش رو

    اینجا دیدم

    وباز هم صحنه دیگه ای از شوخیهای دلچسب پدر وپسری ورابطه قشنگشون و درنهایت خنده های زیبای مایک جوان،

    قدرت مانور مریم جان در فیلمبرداری وتدوین، مخصوصا اون تیکه هایی که سرعتی گذر زمان رو نشون میدی??

    غذای حاضر آماده ودریافت محبت یه دوست اونم بعداز ساعتها کار وگرسنگی چقدر میچسبه

    چقدر زندگی رو راحت میگیرید و چقدر راحت اتفاق میافته

    ممنون که امروز هم مرا به حقایق هستی آشناتر کردید، سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2635 روز

    سلام استاد گلم همون لحظه رفتم دی جی کالا و حوله طرح دلار را از دی جی کالا خریدم و خداوند را بی نهایت سپاسگزارم که همه خواسته ها با این سرعت برآورده میشن

    و اینکه وقتی به تضادی بر می خوریم اجازه بدیم خدا خودش هدایتمون ببکنه………….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آرامش دریا گفته:
    مدت عضویت: 2720 روز

    خدایا شکررررت از اینهمه مهر محبتت

    چقدر امروز ،

    درس دانشگاه عباسمنش توحیدی بود!!!!

    همانجا که استاد با گفتن الله اکبر به سمت حل مسئله رفتند……

    و اثبات اینکهد چقدر عالی و راحت جهان در حال پیشرفته …سفارش دستگاه پله برقی

    به سایت امازون !!!!!

    وتکیه به نیروی الهام گر درونیبرای نصب دستگاه پله r,v

    و انجا که انگار کار درست پیش نرفته

    امادبهترین تصمیم با ارامش خیال مسئله را رها میکنند

    تا خداوند دوباره هدایتگر شود ……

    لذت از لحظه ،بدون هیچ زور زدن و غر زدن برای حل موضوع

    و اعتمادو تکیه ی عالی به همان الله که بزرگتر از همه کس و هرچیز میشود اگر باور کنم اورا

    …..

    و نشانه ی این توکل اسودگی خیال و ارامش عالی و دانستن این نکته که بالاخره دستان الهی یا الهامات درونی به کمک می ایند ……..

    و این دانستن ها و تکیه کردن ها به همان نیروی برتر است که باید در عمل خود را نشان دهد

    رهایی و اسودگی خیال و احساس امنیت عالی که بزرگترین دستاورد اعتماد است

    و این نتایج همان تغییر باورها و فرکانس است :

    چقدر زیبا از راه میرسد امدادگر الهی و

    همان نتیجه ی ایمان به غیب به نمایش،گذاشته میشود

    چقدر زیبا و عالی مسئله حل شد نتیجه اعتماد و همان الله اکبر استاد در اولین لحظه ی حل مسئله در لحظه اخرهویدا شد

    زندگی نمودن اینگونه شیرین و لذت بخش میشود

    تمام دلواپسی ها، نگرانیها از مسائل در پیش رو و نجواهای ذهن رنگ میبازند ور این مسیر توحیدی

    توکل به خدا ورب وفرمانروای جهان که در هر لحظه در حال حرکت به سمت فراوانی نعمت و اسوده زندگی کردن است فرح بخش و زیباست

    اینجاست که معنای واقعی زندگی با ارامش خیال معنا می گیرد

    انگار در اخر فایل استاد با نگاهشان ،کلامشان و عملشان یکبار دیگر مهر محکمی بر باورهای توحیدی نابی زدند که هر لحظه از زندگیشان این باورها با حل مسائل

    بارورتر و قویتر از قبل رشد میکند.

    هر لحظه خودم را که جای استاد میدیدم چقدربرای حل این موضوع استرس وجودم را در برمیگرفت و شاهد گفتگوهای ذهنی نازیبا بودم اگر نشود، جواب ندهد و ….

    و در اخر فهمیدم علت همان

    قوی نبودن باورهای توحیدی وهمان الله اکبر روح الهی من است ……..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    Alisha گفته:
    مدت عضویت: 2350 روز

    سلام

    سلامی صمیمی

    به مسافران با صفای سفر سبز دور آمریکا

    و همراهان صمیمی ۱۲ قدم

    (به بهانه جلسه ۴۲)

    قرار نیست همه ماجراهای سفر “تُحِبّوا شیئاً ” (چیزهای دوست داشتنی) باشه !!!! اتفاقا یه جاهایی باید ظاهر مکروه و دوست نداشتنی داشته باشه تا حد پرداختن و همراهی با نجواهای شیطانی و یا همراهی با حقیقت ولایت الهی در وجود آدم سنجیده بشه !!!

    اینکه چقدر دست الهی و ولایت خدا رو در مدیریت کارها به بهترین شکل باور داشته باشیم ، باید یه جاهایی به محک تجربه و آزمایش بیاد.

    اگه بهترین ولایت خاص الله مهربان است و بس ، ما چقد به این موضوع باور و اعتماد داریم ؟

    خودش فرموده بهترین سرانجام و بهترین عاقبت در ولایت الله است

    هُنَالِکَ ٱلْوَلَٰیَهُ لِلَّهِ ٱلْحَقِّ ۚ هُوَ خَیْرٌۭ ثَوَابًۭا وَخَیْرٌ عُقْبًۭا (کهف – ۴۴)

    اما آدم است و فراموشکار ،

    اما آدم است و ناسپاس ،

    اما آدم است و خاطی ،

    اما آدم است راحت طلب ،

    اما آدم است عجول ،

    یه جاهایی برای راه افتادن کارش خودش رو میفروشه

    روحش رو

    باورش رو میفروشه

    با ابلیس معامله میکنه و لذت یک دم رو با سعادت یک ابدیت معامله میکنه

    خدا هم بهش یاد آوری میکنه که باید چیکار کنه ، که اگه اون کار رو بکنه ، قطعا هدایت و ولایت الهی براش جاری میشه و به بهترین سر انجام میرسونتش.

    کافیه باور ایمانی داشته باشیم …

    ببینید تو این آیه زیبا چه کولاکی میکنه خدا مهربون : …

    وَلَا تَقُولَنَّ لِشَا۟ىْءٍ إِنِّى فَاعِلٌۭ ذَٰلِکَ غَدًا

    و هرگز در مورد کاری نگو: «من فردا آن را انجام می‌دهم»…

    إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ ۚ وَٱذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَىٰٓ أَن یَهْدِیَنِ رَبِّى لِأَقْرَبَ مِنْ هَٰذَا رَشَدًۭا

    مگر اینکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردی، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور؛ و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی رشیدتر از این هدایت کند!»

    دیدید چه خدای خوب و مهربونی داریم !!!

    میدونه این آدم فراموشکاره و یه سری خصیصه هایی داره که ممکنه هر لحظه از راه بدر شه…!

    بهش یادآوری میکنه که آدم جوون !!!

    هی نگو من این کارو میکنم! من اونکارو میکنم !!!

    تا خدا نخاد تو نمیتونی کاری بکنی !!

    حالا داری یه کاری میکنی !!!

    لااقل خدا رو به خاطر بیار …. میدونی کاری که یاد خدا توش نباشه بهترین سرانجام نیست !!

    حتی اگه کار خوبی باشه!

    خدای مهربون میگه :

    فراموش کردی ! عیبی نداره !

    همین که یادت اومد از اینجا به بعدش رو به من توکل کن و به دست ولایت من بسپار و مطمئن باش که به بهترین شکل ممکن ، خیلی عالی تر از اونچه که تو فکر میکنی میخای انجام بدی برات موضوع رو حل میکنم . تو فقط یاد من باش و به من توکل کن و به من بسپار….

    .

    .

    و ما بازم یه باور و یه حرکت زیبای خدایی رو توی جلسه ۴۲ این سفر دیدیم …

    حالا که نصب پله RV کامل نشد !

    خودمو به در و دیوار نمیزنم

    خدا یه دریاچه کنارم گذاشته برم یه تنی به آب بزنم از افکار نا امید کننده فاصله بگیرم

    …وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ) انبیاء ۲۱

    تا من یه آبی بزنم فرشته نجاتم رو میرسونه

    اونم نه هر فرشته ای رو

    یه مجرب ۴۰ سال سابقه

    .

    .

    دیگه نمیخام چیزی بنویسم – عاشق این بخش از ترجیع بند سعدی ام :

    بنشینم و صبر پیش گیرمدنبالهٔ کار خویش گیرم*

    شد موسم سبزه و تماشا

    برخیز و بیا به سوی صحرا

    کان فتنه که روی خوب دارد

    هرجا که نشست خاست غوغا

    صاحب نظری که دید رویش

    دیوانهٔ عشق گشت و شیدا

    دانی نکند قبول هرگز

    دیوانه حدیث مرد دانا

    چشم از پی دیدن تو دارم

    من بی تو خسم کنار دریا

    از جور رقیب تو ننالم

    خارست نخست بار خرما

    سعدی غم دل نهفته می‌دار

    تا می‌نشوی ز غیر رسوا

    گفتست مگر حسود با تو

    زنهار مرو ازین پس آنجا

    من نیز اگرچه ناشکیبم

    روزی دو برای مصلحت را

    بنشینم و صبر پیش گیرم

    دنبالهٔ کار خویش گیرم

    امید که فقط در پناه ولایت الله و چشم انتظار امدادهای او باشیم و بس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فریدون گفته:
      مدت عضویت: 2283 روز

      بارها دل نوشته تون رو خوندم.

      حالم خوب شد.

      کلی مطلب آموختم.

      فقط …وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ) انبیاء ۲۱ رو پیدا نکردم.

      این خودش سبب شد انبیاء رو بخونم…چه سوره زیبایی

      باز هدایت شدم به سمت قران

      بینهایت براتون آرزوی خوشبختی و سعادت میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Alisha گفته:
        مدت عضویت: 2350 روز

        سلام و عرض ارادت

        در خصوص آیه ای که فرمودیدپیدا نکدید

        …وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ)

        با عرض پوزش ، اشتباه از من در هنگام تایپ بوده .

        شماره صحیح آیه 30 انبیاء هستش – موفق و سعادتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    اعظم جم نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2630 روز

    سلام عزیز دردونه های خدا????از اول فایل که دیدم استادم داره از اون دریاچه ی مشتی بیرون میاد یه لبخند گنده اومد روی لبم، چه استاد با احساسی دارم که به این خوبی میتونه عشقش رو به عزیز دلش ابراز کنه و نه خجالت بکشه و نه از قضاوت کسی بترسه و چقدر مریم عزیزمون با عشق جوابشو میده ??????خدای من این دریاچه واقعا”زیباست آخه مگه بهشت دیگه چطوری میتونه باشه… استاد عاشق این صمیمیت و خاکی بودنتون و در لحظه بودنتونم و اینکه واقعا خودتون هستید و مریم نازنینم که با شما همراه و هماهنگه و این هم یه نشونه ی بزرگ از خداوند برای منه که خدا میتونه دو نفر آدم رو که این همه با هم جور و راحتند رو به هم برسونه و من عشق میکنم از رابطه تون… خدای مهربونمون رو سپااااس و عشقتون محکمتر و پررنگتر. یه درسی رو که موقع درست کردن آروی میشه گرفت اینه که نباید برای انجام کارها خودمون رو توی فشار و سختی بیندازیم، میشه با کمک گرفتن از همدیگه یه کار رو پیش برد تازه با کمک گرفتن از بقیه حس ارزشمندی و مهم بودن و به درد بخور بودن رو به بقیه انتقال میدیم من قبلا این اشتباه رو زیاد تکرار میکردم مثلا چرخ خیاطی یا وسایل سنگین رو به تنهایی بلند میکردم اما الان یه مدت هست خیلی رعایت میکنم چون بدنم برام عزیزه، خدای من وقتی با خودت در صلحی و حس خوب داری خدا خوبی ها رو به سمت تو روانه میکنه، این از اون دوست نازنینمون که من هم ازش صمیمانه تشکر میکنم با عششششق برای استاد اینا غذاهای به اون خوشکلی و خوشمزگی رو درست میکنه و حسابی هم از این فرصته استفاده میکنه تا یه دل سیر استاد و مریمی و میکی رو ببینه و بهتون میگم که شما غذا نخوردید بلکه عشق بود که توی اون استید پارک میخوردید??استاد بعد از غذا نرفت آروی رو درست کنه، چرا؟ ?احساس میکنم اگه استاد بیشتر از اونی که برای اون کار زمان و انرژی گذاشته بود وقت و انرژی می‌گذاشت ذهنش به هم میریخت چون کار رو تا اونجایی که فکر می‌کردند بلد هستند انجام دادند و با اینکه نتیجه اونی نشده بود که استاد میخواست و تا همون حد هم واقعا جسارت به خرج داده بود که کار رو به اون مرحله رسونده بودش، پس کار رو به دست کاردان هستی سپرد و رفتند تا لذت ببرند و خوش باشند و خدای عزیزم در حال انجام کار بود و صبح اون شخص ماهر رو با ابزار های حرفه ایش فرستاد تا انسانی رو که به خدا توکل کرده رو با عششششق یاری بده و اونجا هم اون شخص نبود که اومده بود بلکه خدا بود که در قالب اون شخص اومده بود تا آروی یک انسان باایمان رو تعمیر کنه.نوش جااااان تون این همه آسانی که به سبب ایمانتون دریافت میکنید???????مریم عزیزم این همه دقتی که حتی در انتخاب آهنگ ها و اینکه کجای فایل قرار بگیرند واقعا زیبا و قابل تحسینه، خدا رو سپااااس برای وجود نازنینت????استاد شما حوله تون هم طوری انتخاب کردید که به باورهای ثروت آفرین تون کمک میکنه، خنده ها و شوخی هاتون با میکی قلب منو پر از حس خوب میکنه، عزت نفس استادم رو باز هم توی فایل دیدم که از خراب شدن پله ی آروی گفت و اگه یه شخص بی اعتماد به نفس بود حتما این مورد رو مخفی می‌کرد یا می‌ترسید از اینکه بقیه در مورد رانندگی‌ قضاوت کنند در صورتی که کیلومتر ها راه رو با مهارت طی کرده و این واقعا یه چیز پیش پا افتاده بود که خودش رو سرزنش نکنه و به خاطر گفتنش شرم نداشته باشه. قبلاها اگه یه جاهایی رو اشتباه میکردم خیلی به هم می‌ریختم اما بعد از گوش دادن به فایل های عزت نفس خیلی بهتر شدم ووقتی که میدیدم کسانی مثل خواهر بزرگترم یا اطرافیانم که از نظر من عقل کل بودند یه اشتباهاتی ازشون سر میزد با خودم میگفتم ببین اعظم همه اشتباه می‌کنند و نباید خودمو سرزنش کنم و به قول استادم فقط از اون اشتباه درس بگیرم و بگم اشکال نداره سری بعد بهتر عمل میکنم. میبوسمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    شیما تمیمی نسب گفته:
    مدت عضویت: 2424 روز

    سلاااام استاد نازنینم…

    وقتی عکسو دیدم ذهنم شروع کرد سوال منفی طرح کرد.چه اتفاق بدی افتاده؟استادچشه؟ چی خراب شده؟ و خود به خود جواب میداد ک حتما این فایل پر خواهد بود از مشکلاتی که برای استاد پیش اومده…بدون اینکه فکر کنم ذهنم سوال و جواب های منفی رو میچید کنار هم..که البته بخاطر تمام سال هاییست ک قانون رو نمیدونستم و فکرم روی چیزای منفی تمرکز داشت…

    ولی وقتی رفتم سراغ فایل!!!! استاد عزیزمو میبینم ک داره توی جایی ک انگار تکه ای از بهشته با عزیزانش عشق میکنه و لذت میبرن و طبق روال همیشه تمرکزش روی زیبایی هاست…

    وای استاد شما از خراب شدن یک پله هم چه درس هایی به ما میدید…

    و باز هم ثروت و بازهم امازون… چقد کار شمارو راحت کرده خدایا شکرت واسه این همه ثروت در جهان و اینکه اینقدر ثروتمند بودن زیباس و کمکه ب بشر واسه زندگی راحتر…

    ما مسلح به الله اکبریم… هزاران بار این رو شنیده بودم ولی هیچ‌وقت ایطور ب دلم ننشسته بود..واقعا چه جمله عالیه… ما خدایی همراهمون داریم ک از همه چیز همه کس بزرگتره..بخاطر همین باور هم هست ک خدا جوابتون رو میده.. بخاطر اینکه هیچ مسئله ای رو بزرگتر از خدا نمیدونی و از هیچ مسئله ای نمیترسی…..

    *اولین چیزی ک نظرمو جلب کرداین بود که شما تلاشتونو کردید. یعنی قدمو با حس خوب و اعتماد برداشتید.. ننشستید بیکار و بگید اگه خدا خداست خودش برامون درستش کنه!! مثل خیلی ها ک قدمی برنمیدارند و گله و شکایت میکنن ک چرااا خدا جوابمون رو نمیده مارو نمیبینه و…..

    شما به صورت تیمی و باعشق تمام تلاشتونو کردید و چیزی ک مربوط ب خودتون بود رو به نحو احسن انجام دادید و بقیشو سپردید ب خدایی ک بزرگتر از همه چیزت و همیشه هدایتگر شماست….

    *نکته دوم اینکه استاد اگه وقتی پله درست نشد مینشستید و همه ی فکرتون رو میذاشتید روی اینکه خدایا هدایتمون کن خدایا چرا کسی نیومد خدایا الان تا فلان ساعت کسیو بفرست یا هدایتمون کن آیا باز هم اینطوری هدایت میشدید؟؟؟ بنظرم نه.

    اینجاست که به ما قانون رهایی رو درس میدیداستاد. اینکه وظایفتون رو انجام بدید و درخواست کنید از جهان و مطمئن باشید در بهترین زمان به خاستتون میرسید…

    شما کار خودتونو کردید ولی بعدش زور نزدید با انزجار کار اضافه ای نکردید و در هر حال مطمئن بودید همه چی درست میشه و ایمان داشتید ب الله ک بش مصلحید و از همه چیز و همه کس بزرگتره….

    خدایاشکرت واسه این درس های ناب زندگی… یاد میگیرم ک تلاشمو کنم و بقیشو بسپارم ب خدا..و نگران نباشم و نچسبم ب چیزی و زور الکی نزنم و با لذت و شادی بهترین فرکانس هاروب جهان هستی ارسال کنم و بشینم و تماشا کنم معجزایی رو ک خدا به زندگی کن سرازیر میکنه و با تشکر و قدردانی توجه مثبت هر روز این معجزاتو توی زندگیم بیشتر کنم….

    و اینکه نچسبیم به چیز و اجازه بدیم خدا هدایتمون کنه… و با نگرانی و افکار منفی و بی صبری مانع رسیدن هدایت ها به زندگیم نشم…

    وقتی مسئله ای پیش میاد زندگی رو کنار نزارم و حتی اگه مسئله ای باشه بازهم لذت ها و زیبایی های دنیا سرجاشونه و نباید ناشکری کنم و همیشه توجهم ب زیبایی ها باه تا هدایت بشیم ب زیبایی های بیشتر….

    مثل استاث ک باور داره ک درسته پله خراب شده ولی هنوز غذا خوشمزست و هنوز آسمان زیباست،هنوز آب شیرینه،هنوز تفریح با پسرم می چسبه و کلی زیبایی های دیگه???

    نمیچسبه به یک موضوع و اجازه میده تا خدا هدایتش کنه… طوری شادی میکنه ک انگار هیچ مسئله ای پیش نیومده و این شادی حاصل اعتمادش ب خدا و هدایتشه و بخاطر همین ایمانه ک جوابشو میگیره و از بین تمام شغل ها همسایه ای کنارشون میاد ک مکانیکه!!!! خدای من چقدر بزرگی تو..خدا چقد قوانینت ثابت و عالی ان… چقد اعتماد بهت قشنگه…

    استاد ممنونم ک اینقدر ساده و روان بزرگترین درس هارو به ما میدی????

    و اون جمله ی (دیدی هدایت شدیم) خانم شایسته چقد به دلم نشست… اینکه استاد میگه تا نتیجه ای میگیرید ب خودتون بگید دیدی شد؟ دیدی تونستم؟ و هی برای خودتون مثال بزنید ک میشه ک قبلا شد پس الان هم شدنیه و با اینکار باورتون رو تقویت کنید…

    چقد زیبا و راحت عمل میکنید به این اموزه ها….

    استاد شما با لذت بردن از مسیر و کنترل احساساتتون و باور اینکه میتونید هر مسئله ای رو حل کنید و قطعا خدای بزرگ هدایتتون میکنه،وقتی مسئله ای مثل خوردن پله ب جدول پیش میاد خیلی راحت هدایت میشید ب اون مسیریاب خفن و مسیر های عای آر وی رو پیدا میکنید.. هر اتفاقی میافته نتایج باور های فوق العاده ایه ک در این سال ها ساختید…

    ممنون ک چشمای مارو باز میکنید استاد نازنینم…

    در پناه خدا شاد شاد شاد باشید…????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای: