https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-22.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-27 08:19:492024-08-17 16:53:57سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۴
382نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر میشه به هم دیگر احترام بگذاریم به تمام ابعاد زندگی و انتظار داشته باشیم که دیگران هم به ما احترام بگزارند
چقدر میشه همه چیز زیبا باشه وقتی که ما زیبا میبینیم
چقدر جهان با ما در صلح هست وقتی ما با خودمون در صلحیم
چقدر قشنگه اینطور زندگی کردن این نوع زندگی وای که چقدر زیباست این تفاوت ها
انسان یاد قاپ نقاشی میفته که در دنیا
رنگ قرمز می تونه آمیش ها باشن
آبی مردم شهر باشند
سیاه زندگیه روستایی
سفید تکنولوژی امروزی
و جالب اینجاست که اینها در کنار هم یک قاپ زیبا رو شکل می دهند
دنیای پر از تضاد اینجاش قشنگه
خب بریم سراغ زیبایی های این فایل
۱.احترامی که بین استاد و خانوم شایسته هست واقعا تحسین برانگیزه که چند بازار استاد قصد خدا حافظی داشتند اما دوباره استاد با جان دل به صحبتهای خانوم شایسته گوش می دادند
خدایا شکرت
۲.چقدر این پارادوکس بین تکنولوژی و سبک روستایی زیبا بود خدارو شکر
۳.چقدر اون لباس های آتیش ها زیبا و جالب بود
۴.چه کیک های زیبا و خوشمزه ای بودن دلم خواست
۵.خانوم شایسته چه شکار لحظه هایی می کردند از آمیش هایی که تمایلی به دیده شدن ندارند
۶.چقدر اطلاعاتم زیاد تر شده و درکم از جهان بهتر شده واقعا از جهان واقعی نه فیلمی
.چقدر این فضاهای کلاسیک آمیش ها زیبا بود
۷. چقدر اون داستان کسی که در پرتضاد ترین موقعیت باور کرد که میشود و همون شرایط نابسامان باعث شد تا با به رشته تحریر درآورده پرفروش ترین کتاب رو داشته باشه
خدایا شکرت از این تجربه ای که من کسب کردم
گاهی اوقات چشمانم رو می بندم و خودم رو پیش شما تصور می کنم
سلام به استاد عزیز خانم شایسته ی مهربان و دوستان هم فرکانسی
با دیدن این قسمت از سفر به دور آمریکا و زندگی آمیش ها یاد یکسری از رفتارهای خودم افتادم امروز این فایل به عنوان یک نشانه برای من است
خیلی دور نیست تا چند وقت پیش من با اینکه سالیان در پایتخت ایران زندگی کرده ام با تکنولوژی مشکل داشتم و فکر می کردم که ابزار امروز باعث فراموش شدن خدا در بین انسان ها شده است و همیشه سعی می کردم که خود را از ابزار روز دور کنم چون من علاقه خاصی به تاریخ و فرهنگ اصیل ایرانی داشتم و فکر می کردم ابزار بیشتر از آنکه کمک کند انسان ها صدمه زده است و با این حالت خیلی هم احساس غرور میکردم،اما نکته اینجاست که بارها و بارها به خاطر همراه نشدن با تکنولوژی روز به مشکل برخورد کرده ام و همیشه فکر میکردم مثل آن سالک باید زندگی کرد که همراه خود کاسه های بیشتر نداشت برای نوشیدن آب و زمانیکه در کنار رودخانه مشغول نوشیدن آب بود بچه ای کنار او می آید و با دست آب می خورد،آن وقت آن سالک میفهمد که کاسه م اضافه است در اصل من میخواستم مثل هزاران سال پیش زندگی کنم،برای من مزیتهای زیادی داشت مثلاً اینکه بدون برق بدون گوشی بدون ماشین خیلی هم راحت بودم و احساس بدی نداشتم و با این طرز تفکر خواسته زیادی هم نداشتم و فکر می کردم این بهترین مسیر است راحت تر می توانم با خودم و خدای خودم خلوت کنم ولی نکته اینجاست الان من با ابزار روز مثل یک موبایل میتوانم خیلی راحت تر سریعتر و قابل دسترس تر به هر آنچه که می خواهم توجه کنم قبلاً باورهای من ایراد داشت من فکر میکردم اگر انسانیت بوده فقط در گذشته و آن هم در بین اجداد ایران ایمان بوده است و دیگر ملت ها هیچگونه بویی از تمدن نبردند،یک ترمز مخرب برای من که خودم را محدود میکردم،قبلاً حتی فکر میکردم اگر ۱ گوشی لمسی که مجهز به اینترنت باشد داشته باشم می تواند مرا به فساد بکشاند اما خدا را شکر این نیست چون من با این سایت آشنا شدم و فهمیدم که تکنولوژی میتواند باعث رشد سریعتر در همان مسیر انسانی باشد شعار امسال من که برای خودم تعیین کرده ام معنوی ترین کار جهان ثروتمند شدن و همگام شدن با تکنولوژی روز است میخواهم که عقب ماندگی های گذشته ام را با تکامل پر کنم چون به قول شما استاد عزیز هیچ محدودیتی وجود ندارد حتی در سخت ترین شرایط خدا را سپاسگزارم
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته
این فایل نشانه هدایت امروز من بود که براتون از برداشتی که داشتم می نویسم و خیلی از جناب استاد عباس منش و خانم شایسته سپاسگزارم بخاطر این فایلهای خوب
استاد یک قبیله هم توی یکی از روستاهای طالقان که از توابع استان البرز میشه هست به نام روستای ایستا” که ورود خانمها به این روستا ممنوع هست و اونها هم هیچ نوع استفاده ای از تکنولوژی ندارن و هیچ غریبه ای حق ورود به روستاشون را نداره و دور این روستا کلا دیوارکشی هست و هیچگونه ارتباطی با مردم بیرون ندارن و فقط پرورش اسب انجام میدن و البته اسبهای فوق العاده و سفارشی که قیمتاشون میلیاردی هست و این قضیه بر میگرده به حدود دویست سیصد سال قبل که تا حالا ادامه داره و بهتره در اینترنت سرچ بفرمائید و کل داستان را مطالعه کنید
و البته این فایل امروز واقعا برای من این پیام را داشت که نمیشه با پیشرفت جهان و تکنولوژی همراه نبود و جهان هر لحظه در حال دگرگون شدن و نو شدنه و البته که کار کائنات همینه و خدا اینجوری برنامه ریزی کرده و این قبیله هرچند شعار این را دارن که ما فقط با زندگی طبیعی و عادی گذشته زندگی میکنیم اما در عمل کارهاشون خلاف این واقعیت هست چرا که تمام مواد مصرفی زندگیشون و حتی همون درشکه هم یک نوع تکنولوژی به حساب میاد و جالبه که وقتی پای پول وسط میاد از دستگاه کارت خوان هم استفاده میکنن و درب مغازه هم کشویی و برقی هست و خیلی چیزهای دیگه… و فقط با نمایش یک کلاه و لباس قدیمی سنتی میخوان بگن ما به اصول پای بند هستیم اما در عمل اینجوری نیست و متاسفانه از مذهب و دین دیدگاه دیگه ای برداشت کرده اند و سبک زندگی این آدمها، هم باعث خطرآفرینی برای خودشون هست هم برای دیگران مثل خانمی که بچه را گذاشته تو یه سبد چرخ دار و وسط خیابان میره اینطرف و اونطرف و یا ایجاد ترافیک و مزاحمت برای دیگران مثلا فرض کنید ماشین پلیس، آتش نشانی یا اورژانس بخواد برسه به جایی که جان مردم در خطر هست و یک درشکه هم ترافیک ایجاد کرده و خیلی مسائل دیگه… و این نشون میده باورهای غلط سرزمین، تکنولوژی و مرز نمی شناسه و همه جا دیده میشه
درسته که فرهنگ مردم بالاست و باهاشون خیلی محترمانه برخورد میکنن اما در اصل این یک تضاد را داره ایجاد میکنه تضادی که باید به یک تغییر ختم بشه تضادی که با قوانین خداوند و مسیر حرکتی کائنات برای پیشرفت و تکامل جهان همخوانی نداره و یا باید مردم کل آمریکا یا جهان برگردند به عقب و مثلا مردم تکنولوژی را فراموش کنن و همه چیز را نابود کنن و به غارنشینی برگردند یا اینکه این جور اشخاص باید ذهنتشون را تغییر بدن و بروز بشن تا اینکه چرخ دنده روزگار بخوبی بگرده وگرنه به قول استاد عباس منش زیر چرخ دنده های روزگار خرد میشن چون ساز و کار جهان اینه و نمیشه درجا زد و دنیا را به یک جا محدود کرد و حتی جانداران دیگه هم مستثنا نیستن و بروز شده اند و این عقاید دیگه تو روزگار الان فقط برای توی موزه و فرهنگ شناسی تاریخی با ارزش و خوبه
البته خیلی هم خنده دار و برای رفع خستگی خوبه که این صحنه ها گاهی مشاهده بشه در کل خیلی خنده دار هستن و اگه یه روزی ذهنشون باز بشه اونوقت خودشون به روزگار گذشته خودشون میخندن و وقتی یه دور با یه دوچرخه جدید یا موتورسیکلت فوق العاده یا ماشین عالی بزنن تازه میفهمن که چقدر تکنولوژی و پیشرفت خوبه و عمرشون را در چه سختیهایی سپری کرده اند و به اشخاص بزرگی مثل ادیسون، انیشتین، الکساندر گراهام بل، هنری فورد، برادران رایت و خیلی از اشخاص بزرگ دیگه که عمر خودشون را در راه پیشرفت تکنولوژی و رفاه مردم جهان سپری کردند احترام بیشتری میگذارند🙏🙏🙏
امیدوارم هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد ، سلامت ، پیروز ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🙏🌹❤
به چه سرسبزی ای ،چه آتیشی روشن کردید ،تتوی زیبای دست استاد نیمکت کنار آتش خدایاشکرت
درود به دوستای روز فورت اف جولای خانم ریچل عزیز یادش گرامی ان شالله هرکجای این دنیاست تنش سالم و لبش خندان باشه ،معرفی امیش ها از طرف دوستان ،خدایا شکرت
آخ استاد من هلاکم این آموزشهای پنهانی وسط حرفهاتون هستم چقد زیباست بگی خدا هدایتم میکنه و خداهم قربونش برم به راحتترین شکل ممکن مارو به خواسته مون میرسونه طوری که به لونه امیشها بریم خدایا شکرت
عکس روی کتاب چقد زیباست ،هدیه ی زیبای خانم ریچل ،توضیحات جالبی که استاد در مورد امیش ها میدن که چقد خودکفا هستن و جالبه درشکه ای درست میکنند که قوانین راهنمایی و رانندگی رو هم رعایت میکنند ،بازم لذت زندگی به سبک شخصی در بین امریکاییها و احترام به سبک شخصی ،استاد یه جوری از کیکها تعریف میکنید دهنم اب افتاد خدایا شکرت
وای خدایا مریم جان میگه حتی تو پارکینگهاشونم مکانی برای درشکه در نظر گرفتن چقد این ادمها متمدن و محترمن خدایا که حتی سایبونم گذاشتن اسبها توی افتاب اذیت نشن ،تابلوهای ووو هم که خدایی اند ابتکارن افرین بهشون ،
توضیحات زیبای مریم که آمیش ها در نهایت مجبورن با گسترش جهان سازگار بشن و از کارت خوان و برق توی مغازه هاشون استعاده میکنن خدایا شکرت
بازم مریم خانم نازنین اثبات کردن لازم نیست مطابق تجربه ی بقیه باور بسازیم و خودشون با باور خودشون از امیش ها فیلم گرفتن افرین به این شاگرد برتر عباس منشی که خودش یه پا استاده خدایا شکرت
آفرین به خانم آمیشی که راه جدیدی برای زندگی انتخاب کرده و تونسته به خواسته ش برسه و از نوشتن مسیر رسیدنشم پول بسازه خدایا شکرت
خانم مهربونی که مارو با حوصله راهنمایی میکنه ،
به به اینم کیکهایی که استاد عزیز تعریف میکردن،
چه موتورسیکلت زیبایی جا ادویه هم هست،صندلی های راحتی زیبایی که به احتمال زیاد کار دست باشن ،بازم خونه های زیبایی آمریکایی ،یه خانم خیلی زیبا و خوش اندام با لباس خیلی خوشرنگ داره با دوچرخه های بدون رکابشون تو جاده میره ،بچه هاشون عینک دارن فک کنم تو این مورد هم با جهان یکی شدن چون فک نکنم بتونن شبشه عینکم بسازن!،لباسهای خانمها به لباسهای گذشتگان مسیحیت خیلی نزدیکه چون کاملا پوشیده ست ،من که از مدل و رنگ لباسهاشون خیلی خوشم میاد مخصوصا این خانمه که با دخترش ست کرده ،چقد خوشم میاد از این چرخدستی هایی که بچه رو هم توش میذارن،درشکه هاشون چه خوشکلن خدایاشکرت
خدایا آسمون چقد زیباست نرده های زیبای دور خونه ها ،ترکیب خونه های سفید و چمنها و درحتان سرسبز و آسمون ابی تو تموم قسمتهای سفر نقطه قوت فیلم هستن ،درختان ارغوانی تپل،خانمها روشونو از دوربین برمیگردونن ،ای جانم این خانمه بچه شم گذاشته پشت دوچرخه اخ که چقد من به همچین وسیله ای احتیاج دارم ای جانم بهمونم خندید خانمه ،گلهای سفید بغل جاده چقد زیبان عاشق گل سفیدم،سرسره توی حیاط چقد خوبه حیاطهاشون انقد بزرگ و امنه که میشه راحت مثل پارک ازش استفاده کرد خدایا شکرت
سپاسگذارم مریم بانو که این فایل رو برامون تهیه کردید
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم و هم فرکانسی ها ،الان برای دورهی سوم هست که همراه این سفر زیبا شدم و دو دفعه ی اول خودم کمی مقاومت داشتم از دیدن آمیش ها ،ولی الان چقدر نکات مثبتی فهمیدم از اینکه میشه تو آمریکا زندگی کرد و اینقدر با تکنولوژی فاصله داشت یعنی ما خالق زندگی و شرایط خودمان هستیم مهم نیست آمریکا یا ایران یا آفریقا باشه ،مهم نیست رعیس جمهور کی باشه این ما هستیم که انتخاب میکنیم چطور زندگی کنیم و لذت ببریم ،و نکتهی بعدی حرف مریم خانم بود درباره اینکه به هر حال اینها دارن از تکنولوژی استفاده میکنند و کارت خوان و برق و فروشگاه ،و به قول استاد باید خودمان را اداپته با جامعه کنیم و پول بسازیم ،هنین اینستاگرام درسته که نباید مثل دیگران غرق لایک و فالور و وابسته به شهرت بشیم و خودمان را هم فراموش کنیم ولی بلاخره باید این تکنولوژی را پذیریم و ازش استفاده های مثبت کنیم ،می توانیم ازش پول بسازیم ،میتوانیم ازش چیزهای جدید یاد بگیریم ،همین من آرزو داشتم رقص را یاد بگیریم و برایم سخت بود توی این یک سال کرونا شخصا کلاس برم ،و از توی اینترنت مربی ها ی عالی که جاهای دیگری زندگی میکردند را من توی همین اینستاگرام پیدا کردم و باهاشون در ارتباط شدم و کلاس های آنلاین شرکت کردم و یادم گرفتم ،پس بازم همین اینستاگرام به رشد جهان کمک کرده اگر ما زاویه دید درست و توحیدی داشته باشیم میتوانیم استفاده های مثبت تر و بهتری ازش داشته باشیم
سلام به همه همسفرای عزیزم و استاد و مریم خانم شایسته عزیز
واقعا چقدر عجیب اما طبیعی و زیبا من این امیشارو که دیدم یاد اون برنامه کودکایی میوفتم که قبلا دیده بودیم هممون و چون دقیقا اوناهم همین نوع لباسارو میپوشیدن و چقدر حس عجیبی داشتم وقتی دیدم اول که استاد درموردشون صحبت کردن فکر کردم که یک ادمایی با ظاهر عحیب غریب هستن بعدا که دیدم چون از قبل این نوع خونه ها این نوع لباسارو تو تلوزیون دیده بودم باهاشون ارتباط برقرار کردم اما یکم نه یکم خیلی خودشونو محدود میکنن ها اما اون دوچرخه هاشون خیلی جالبه شاید ایده اسکیت برد از همین باشه و چقدر جالب بود اون خانمی که استاد گفتن بچشوبه دوچرخه بسته بود چه صحنه قشنگی بود مثل نقاشی بود و چقدر ادمای مرتب و تمیزی بودن اصلا لباساشون جاده هاشون برق میزد با این که اسب داشتن و خوب یکم خرابکاری میکنه اسب اما جایی که درشکه پارک شده بود فقط یک قسمت از اون کفپوش سفید رنگ کثیف شده بود خیلی جالب بود و این نشون میده که انسان ها چقدر میتونن خودشون و افکارشون رو محدود به گذشتگان کنند و چقدر میتونن رها باشن و با زمانه پیش برن و یک نکته دیگه که امریکا بستری رو فراهم کرده که این دو گروه با صلح و دوستی کنار هم زندگی کنند و به هم احترام بزارن ولی یک صحنه من یکم دلم برای اون بچه های امیشا سوخت که چرا تو همچین باورایی بدنیا اومدن اینو میدونم اونا میتونن باوراشونو عوض کنن اما شاید خیلی سخت تر از بقیه باشه چون انگار پدرو مادراشون خیلی سخت به عقایدشون چسبیدن ولی اون داستانی که مریم جون تعریف کردن از اون خانم امیشی که دکترا گرفته و داستانشو نوشته امیدوار شدم واقعا ادم به خودش که بر میگرده میبینه چقدر جا داره که ادم روی خودش کار کنه و عقایدی که بی اساسن رو از خودش دور کنه واقعا یک ادم نکته سنج و نکته بین میخواد که دقت کنه به کاراش به کارایی که ناخوداگاه انجامشون میده که منشعش باورای گذشتگانمونه امیدوارم بتونم به اون درحه برسم که یک انسان رها از افکار قدیمی باشم و ازاد ازاد و رها رها باشم
اصلا در مورد آمیشهانشنیده بودم ولی الان به همت مریم عزیز واستاد خوبم دارم میبینمشون یعنی من واقعا باورم نمیشه توی این عصر وزمان اونم توی دل آمریکا یه عده مردم باشن که اجازه ورود هییییچ گونه تکنولوژی رو به زندگیشون ندادن ودارن با نهایت سادگی زندگی میکنن.
همونطور که استاد میگه واقعا ما کاری به درست یا غلط بودن این سبک زندگی نداریم چون زتدکی ما نیست که زندگی اوناست ولی خیییلی مهیج وجالبه وواقعا میتونه یک جاذبه توریستی فوق العاده باشه اگر که به خودشون بیشتر اجازه ورود نعمتها رو بدن.
خدای بزرگ چه کالسکه زیبا وقشنگی!لباسهاشون هم واقعا زیباست هم مال خانمها وهم مال آقایون , قشنگ منو یاد فیلمهای قدیمی آمریکایی میندازه که زنهاشون ماکسیهای پفکی کمرباریک میپوشن وبا اسب تردد میکنن ونوی طبیعت زیبا گله داری ومزرعه داری میکنن.واقعا جالبه
تبریک میگم واقعا به کشور آمریکا به خاطر پذیرش وانعطاف زیادش در جا دادن قومیتها ورنگها ونژادها وسبکهای مختلفی که توش وجود داره ودارن توش زندگی میکنن .خداوندا چقدر دنیا متنوعه وچقدر جاذبه ها وعقاید وسبکها وباورها وزیباییهای مختلفی وجود داره که من میتونم ببینم وازشون لذت ببرم .واقعا از صمیم قلب خدارو شکر میکنم.
حتی دوچرخه ها هم مثل اسکوتر های معنولی با پای خودشون راه میره واقعا جالبه…
خیییلی اون قسمت که خانمه بچشو داره با دوچرخه حمل میکنه زیباست,خدای من حتی بچهاشونم از همون بچگی باید تیپ مرسومشون رو بزنن ولباسهاشون مشخص ومعینه,واقعا لباسهای بچهاشونم خوشکله.
عکس روی کتاب واقعا زیباست وداستانی هم که مریم جان در مورد اون دختر خانم آمیش که دکتراشو گرفته بود تعریف کرد واقعا زیبا وعبرت آمیز هست.
بینهایت خوشحالم که با شما عزیزان توی این سفر مهیج همسفر هستم .
عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیز و سرکار خانم شایسته بزرگوار ، بنده با دیدن قوم آمیش ها به یاد فیلم های انگلیسی افتادم و با دیدن کلیپی که سرکار خانم شایسته عزیز زحمتش رو کشیدن احساس عجیب و غریبی و جالبی نسبت به سبک زندگی اونا داشتم و نکته جالب توجه دیگر این بود که این قوم اصالت و سبک زندگی خودشان را حفظ کردند ، با سپاس فراوان از سایت بی نظیر شما 🌹🙏😊
اولین چیزی که در مورد آمیش نظرم جلب کرد تمیزی شون بود که این منظم و مرتب بودن در لباسهاشون کاملا نمایان بود با اینکه از برق استفاده نمیکنن ولی لباس هاشون خیلی صاف واتو کشیده بود ومن واقعا تحسین کردم آراستگی قوم آمیش
واقعا جالبه بادیدن این قسمت موضوعات گوناگونی همزمان از ذهنم گذشت و خوشحالم که میتونم این موضوعات از پنجره قوانین ثابت جهان هستی برای خودم تحلیل کنم ودر موردشون فکر کنم چون مطمئنااگر با این قوانین آشنا نبودم و بر اساس باورهای قبلی قوم آمیش میدیدم بجز محدودیت و نکات منفی تصوری دیگری از این قوم نداشتم و با دیدن اونها درسی هم نمیگرفتم که هیچ تازه کلی بار منفی هم سوار ذهنم میکردم
خیلی خوشحالم که با این قوانین آشنا شدم چون هر چی که مبیبینم و میشنوم یا افکاری که حتی از ذهنم میگذرد رو با قانون می سنجم شاید هنوز نمیتونم ناخودآگاه هماهنگ با قوانین رفتار کنم ولی آگاهانه سعی میکنم به قوانین توجه کنم و چقدر محاسبه کردن در هر جنبه ای از زندگی بر اساس قوانین کارم رو آسون میکنه و خدا روشکر که قوانین ثابت هستند میتونم براحتی نتیجه هر عملی بر اساس قوانین قشنگ حدس بزنم
شناخت نسبت به قوانین جهان باعث شده که هر بار که میخوام در مورد موضوعی واکنش نشون بدم سعی کنم هماهنگ باشم با قوانین جدیدا به این درک رسیدم چون قبلا بااینکه آشنا بودم ولی بصورت ناخودآگاه ذهنم نسبت به هر مسئله ای واکنش نشون میدادو در گیر میشد و این درگیری باعث میشد تا مدتی احساسم بد باشه ولی کم کم تونستم درک کنم و الان در برخورد با مسئله ای شاید خیلی روان نباشم و سریع بر اساس قوانین عمل نکنم ولی در زمان برخورد با مسئله ای ذهنم سریع اول به یاد قوانین میفته البته شاید نتونم هماهنگ عمل کنم و اون هم به این علت هست که هنوز باورهای توحیدیم قدرتمند نشدن ولی دیگه مستقیم بر اساس باورهای قبلی عمل نمیکنم و فکرم درگیر قوانین جهان هم شده و تا اینجا هم برای من جای شکر داره چون همیشه طوری بود که در مقابل مسائل براساس باورهای محدودعمل میکردم و نتیجه مثل قبل بود و بعد از اتمام کار متوجه میشدم که بر اساس باورهای محدود قبلی ناخودآگاه عمل کردم و احساسم دوباره بد میشد
از یک طرف سرزنش ذهنم بود که احساسم بد میکرد و از طرف دیگه نتیجه کار که برگرفته از یک باور محدود بود که ثمره ای نداشت
ولی الان که خدا رو شکر تونستم به این مرحله برسم که در ابتدای هر مسئله و موضوعی سریع از نگاه قوانین ببینم خیلی خوشحالم و این نگاه باعث شده که خیلی وقتها حتی نیاز نباشه کارهای اضافی و بیهوده ای رو انجام ندم و حتی بتونم در مواقعی عجله رو هم کنترل کنم و ایمان دارم با قدرتمندتر شدن باورهام و طی شدن تکاملم این مسیر برای من هموارتر ولذت بخش تر خواهد شد
به نا خدای مهربانی ها
تنها یک چیز
چَشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
چقدر میشه متفاوت دید و متفاوت نتیجه گرفت
چقدر میشه به هم دیگر احترام بگذاریم به تمام ابعاد زندگی و انتظار داشته باشیم که دیگران هم به ما احترام بگزارند
چقدر میشه همه چیز زیبا باشه وقتی که ما زیبا میبینیم
چقدر جهان با ما در صلح هست وقتی ما با خودمون در صلحیم
چقدر قشنگه اینطور زندگی کردن این نوع زندگی وای که چقدر زیباست این تفاوت ها
انسان یاد قاپ نقاشی میفته که در دنیا
رنگ قرمز می تونه آمیش ها باشن
آبی مردم شهر باشند
سیاه زندگیه روستایی
سفید تکنولوژی امروزی
و جالب اینجاست که اینها در کنار هم یک قاپ زیبا رو شکل می دهند
دنیای پر از تضاد اینجاش قشنگه
خب بریم سراغ زیبایی های این فایل
۱.احترامی که بین استاد و خانوم شایسته هست واقعا تحسین برانگیزه که چند بازار استاد قصد خدا حافظی داشتند اما دوباره استاد با جان دل به صحبتهای خانوم شایسته گوش می دادند
خدایا شکرت
۲.چقدر این پارادوکس بین تکنولوژی و سبک روستایی زیبا بود خدارو شکر
۳.چقدر اون لباس های آتیش ها زیبا و جالب بود
۴.چه کیک های زیبا و خوشمزه ای بودن دلم خواست
۵.خانوم شایسته چه شکار لحظه هایی می کردند از آمیش هایی که تمایلی به دیده شدن ندارند
۶.چقدر اطلاعاتم زیاد تر شده و درکم از جهان بهتر شده واقعا از جهان واقعی نه فیلمی
.چقدر این فضاهای کلاسیک آمیش ها زیبا بود
۷. چقدر اون داستان کسی که در پرتضاد ترین موقعیت باور کرد که میشود و همون شرایط نابسامان باعث شد تا با به رشته تحریر درآورده پرفروش ترین کتاب رو داشته باشه
خدایا شکرت از این تجربه ای که من کسب کردم
گاهی اوقات چشمانم رو می بندم و خودم رو پیش شما تصور می کنم
واقعا یه چیز جدا از دیدن یک فیلم هست
با تشکر
خدا نگهدار
به نام خدای هادی
سلام به استاد عزیز خانم شایسته ی مهربان و دوستان هم فرکانسی
با دیدن این قسمت از سفر به دور آمریکا و زندگی آمیش ها یاد یکسری از رفتارهای خودم افتادم امروز این فایل به عنوان یک نشانه برای من است
خیلی دور نیست تا چند وقت پیش من با اینکه سالیان در پایتخت ایران زندگی کرده ام با تکنولوژی مشکل داشتم و فکر می کردم که ابزار امروز باعث فراموش شدن خدا در بین انسان ها شده است و همیشه سعی می کردم که خود را از ابزار روز دور کنم چون من علاقه خاصی به تاریخ و فرهنگ اصیل ایرانی داشتم و فکر می کردم ابزار بیشتر از آنکه کمک کند انسان ها صدمه زده است و با این حالت خیلی هم احساس غرور میکردم،اما نکته اینجاست که بارها و بارها به خاطر همراه نشدن با تکنولوژی روز به مشکل برخورد کرده ام و همیشه فکر میکردم مثل آن سالک باید زندگی کرد که همراه خود کاسه های بیشتر نداشت برای نوشیدن آب و زمانیکه در کنار رودخانه مشغول نوشیدن آب بود بچه ای کنار او می آید و با دست آب می خورد،آن وقت آن سالک میفهمد که کاسه م اضافه است در اصل من میخواستم مثل هزاران سال پیش زندگی کنم،برای من مزیتهای زیادی داشت مثلاً اینکه بدون برق بدون گوشی بدون ماشین خیلی هم راحت بودم و احساس بدی نداشتم و با این طرز تفکر خواسته زیادی هم نداشتم و فکر می کردم این بهترین مسیر است راحت تر می توانم با خودم و خدای خودم خلوت کنم ولی نکته اینجاست الان من با ابزار روز مثل یک موبایل میتوانم خیلی راحت تر سریعتر و قابل دسترس تر به هر آنچه که می خواهم توجه کنم قبلاً باورهای من ایراد داشت من فکر میکردم اگر انسانیت بوده فقط در گذشته و آن هم در بین اجداد ایران ایمان بوده است و دیگر ملت ها هیچگونه بویی از تمدن نبردند،یک ترمز مخرب برای من که خودم را محدود میکردم،قبلاً حتی فکر میکردم اگر ۱ گوشی لمسی که مجهز به اینترنت باشد داشته باشم می تواند مرا به فساد بکشاند اما خدا را شکر این نیست چون من با این سایت آشنا شدم و فهمیدم که تکنولوژی میتواند باعث رشد سریعتر در همان مسیر انسانی باشد شعار امسال من که برای خودم تعیین کرده ام معنوی ترین کار جهان ثروتمند شدن و همگام شدن با تکنولوژی روز است میخواهم که عقب ماندگی های گذشته ام را با تکامل پر کنم چون به قول شما استاد عزیز هیچ محدودیتی وجود ندارد حتی در سخت ترین شرایط خدا را سپاسگزارم
سلام
خیلی برام جالب بود این فایل دست گلتون درد نکنه
من تا به حال افراد آمیش به گوشم نخورده بود
واقعا سپاسگزارم از اطلاعات و تصاویری که به مادادید
و درس من و نشانه ای که برای من داشت اونجا بود که استاد به من گفت هیچ محدودیتی در کار نیست
از شرایطی که به ظاهر جالب نیست میشه به خواسته هایت برسی
فقط باید باورها یت را تعییر دهی
واقعا احتیاج به این باور داشتم و نشانه امروزم بود خدایا هزاران بار سپاسگزارم
در پناه الله یکتا باشید شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشید و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
🙏🙏🙏🌷🌷🌷🌷
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته
این فایل نشانه هدایت امروز من بود که براتون از برداشتی که داشتم می نویسم و خیلی از جناب استاد عباس منش و خانم شایسته سپاسگزارم بخاطر این فایلهای خوب
استاد یک قبیله هم توی یکی از روستاهای طالقان که از توابع استان البرز میشه هست به نام روستای ایستا” که ورود خانمها به این روستا ممنوع هست و اونها هم هیچ نوع استفاده ای از تکنولوژی ندارن و هیچ غریبه ای حق ورود به روستاشون را نداره و دور این روستا کلا دیوارکشی هست و هیچگونه ارتباطی با مردم بیرون ندارن و فقط پرورش اسب انجام میدن و البته اسبهای فوق العاده و سفارشی که قیمتاشون میلیاردی هست و این قضیه بر میگرده به حدود دویست سیصد سال قبل که تا حالا ادامه داره و بهتره در اینترنت سرچ بفرمائید و کل داستان را مطالعه کنید
و البته این فایل امروز واقعا برای من این پیام را داشت که نمیشه با پیشرفت جهان و تکنولوژی همراه نبود و جهان هر لحظه در حال دگرگون شدن و نو شدنه و البته که کار کائنات همینه و خدا اینجوری برنامه ریزی کرده و این قبیله هرچند شعار این را دارن که ما فقط با زندگی طبیعی و عادی گذشته زندگی میکنیم اما در عمل کارهاشون خلاف این واقعیت هست چرا که تمام مواد مصرفی زندگیشون و حتی همون درشکه هم یک نوع تکنولوژی به حساب میاد و جالبه که وقتی پای پول وسط میاد از دستگاه کارت خوان هم استفاده میکنن و درب مغازه هم کشویی و برقی هست و خیلی چیزهای دیگه… و فقط با نمایش یک کلاه و لباس قدیمی سنتی میخوان بگن ما به اصول پای بند هستیم اما در عمل اینجوری نیست و متاسفانه از مذهب و دین دیدگاه دیگه ای برداشت کرده اند و سبک زندگی این آدمها، هم باعث خطرآفرینی برای خودشون هست هم برای دیگران مثل خانمی که بچه را گذاشته تو یه سبد چرخ دار و وسط خیابان میره اینطرف و اونطرف و یا ایجاد ترافیک و مزاحمت برای دیگران مثلا فرض کنید ماشین پلیس، آتش نشانی یا اورژانس بخواد برسه به جایی که جان مردم در خطر هست و یک درشکه هم ترافیک ایجاد کرده و خیلی مسائل دیگه… و این نشون میده باورهای غلط سرزمین، تکنولوژی و مرز نمی شناسه و همه جا دیده میشه
درسته که فرهنگ مردم بالاست و باهاشون خیلی محترمانه برخورد میکنن اما در اصل این یک تضاد را داره ایجاد میکنه تضادی که باید به یک تغییر ختم بشه تضادی که با قوانین خداوند و مسیر حرکتی کائنات برای پیشرفت و تکامل جهان همخوانی نداره و یا باید مردم کل آمریکا یا جهان برگردند به عقب و مثلا مردم تکنولوژی را فراموش کنن و همه چیز را نابود کنن و به غارنشینی برگردند یا اینکه این جور اشخاص باید ذهنتشون را تغییر بدن و بروز بشن تا اینکه چرخ دنده روزگار بخوبی بگرده وگرنه به قول استاد عباس منش زیر چرخ دنده های روزگار خرد میشن چون ساز و کار جهان اینه و نمیشه درجا زد و دنیا را به یک جا محدود کرد و حتی جانداران دیگه هم مستثنا نیستن و بروز شده اند و این عقاید دیگه تو روزگار الان فقط برای توی موزه و فرهنگ شناسی تاریخی با ارزش و خوبه
البته خیلی هم خنده دار و برای رفع خستگی خوبه که این صحنه ها گاهی مشاهده بشه در کل خیلی خنده دار هستن و اگه یه روزی ذهنشون باز بشه اونوقت خودشون به روزگار گذشته خودشون میخندن و وقتی یه دور با یه دوچرخه جدید یا موتورسیکلت فوق العاده یا ماشین عالی بزنن تازه میفهمن که چقدر تکنولوژی و پیشرفت خوبه و عمرشون را در چه سختیهایی سپری کرده اند و به اشخاص بزرگی مثل ادیسون، انیشتین، الکساندر گراهام بل، هنری فورد، برادران رایت و خیلی از اشخاص بزرگ دیگه که عمر خودشون را در راه پیشرفت تکنولوژی و رفاه مردم جهان سپری کردند احترام بیشتری میگذارند🙏🙏🙏
امیدوارم هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد ، سلامت ، پیروز ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🙏🌹❤
سلام به رهروان راه حقیقت
سلام به اروی عشق من ،به
به چه سرسبزی ای ،چه آتیشی روشن کردید ،تتوی زیبای دست استاد نیمکت کنار آتش خدایاشکرت
درود به دوستای روز فورت اف جولای خانم ریچل عزیز یادش گرامی ان شالله هرکجای این دنیاست تنش سالم و لبش خندان باشه ،معرفی امیش ها از طرف دوستان ،خدایا شکرت
آخ استاد من هلاکم این آموزشهای پنهانی وسط حرفهاتون هستم چقد زیباست بگی خدا هدایتم میکنه و خداهم قربونش برم به راحتترین شکل ممکن مارو به خواسته مون میرسونه طوری که به لونه امیشها بریم خدایا شکرت
عکس روی کتاب چقد زیباست ،هدیه ی زیبای خانم ریچل ،توضیحات جالبی که استاد در مورد امیش ها میدن که چقد خودکفا هستن و جالبه درشکه ای درست میکنند که قوانین راهنمایی و رانندگی رو هم رعایت میکنند ،بازم لذت زندگی به سبک شخصی در بین امریکاییها و احترام به سبک شخصی ،استاد یه جوری از کیکها تعریف میکنید دهنم اب افتاد خدایا شکرت
وای خدایا مریم جان میگه حتی تو پارکینگهاشونم مکانی برای درشکه در نظر گرفتن چقد این ادمها متمدن و محترمن خدایا که حتی سایبونم گذاشتن اسبها توی افتاب اذیت نشن ،تابلوهای ووو هم که خدایی اند ابتکارن افرین بهشون ،
توضیحات زیبای مریم که آمیش ها در نهایت مجبورن با گسترش جهان سازگار بشن و از کارت خوان و برق توی مغازه هاشون استعاده میکنن خدایا شکرت
بازم مریم خانم نازنین اثبات کردن لازم نیست مطابق تجربه ی بقیه باور بسازیم و خودشون با باور خودشون از امیش ها فیلم گرفتن افرین به این شاگرد برتر عباس منشی که خودش یه پا استاده خدایا شکرت
آفرین به خانم آمیشی که راه جدیدی برای زندگی انتخاب کرده و تونسته به خواسته ش برسه و از نوشتن مسیر رسیدنشم پول بسازه خدایا شکرت
خانم مهربونی که مارو با حوصله راهنمایی میکنه ،
به به اینم کیکهایی که استاد عزیز تعریف میکردن،
چه موتورسیکلت زیبایی جا ادویه هم هست،صندلی های راحتی زیبایی که به احتمال زیاد کار دست باشن ،بازم خونه های زیبایی آمریکایی ،یه خانم خیلی زیبا و خوش اندام با لباس خیلی خوشرنگ داره با دوچرخه های بدون رکابشون تو جاده میره ،بچه هاشون عینک دارن فک کنم تو این مورد هم با جهان یکی شدن چون فک نکنم بتونن شبشه عینکم بسازن!،لباسهای خانمها به لباسهای گذشتگان مسیحیت خیلی نزدیکه چون کاملا پوشیده ست ،من که از مدل و رنگ لباسهاشون خیلی خوشم میاد مخصوصا این خانمه که با دخترش ست کرده ،چقد خوشم میاد از این چرخدستی هایی که بچه رو هم توش میذارن،درشکه هاشون چه خوشکلن خدایاشکرت
خدایا آسمون چقد زیباست نرده های زیبای دور خونه ها ،ترکیب خونه های سفید و چمنها و درحتان سرسبز و آسمون ابی تو تموم قسمتهای سفر نقطه قوت فیلم هستن ،درختان ارغوانی تپل،خانمها روشونو از دوربین برمیگردونن ،ای جانم این خانمه بچه شم گذاشته پشت دوچرخه اخ که چقد من به همچین وسیله ای احتیاج دارم ای جانم بهمونم خندید خانمه ،گلهای سفید بغل جاده چقد زیبان عاشق گل سفیدم،سرسره توی حیاط چقد خوبه حیاطهاشون انقد بزرگ و امنه که میشه راحت مثل پارک ازش استفاده کرد خدایا شکرت
سپاسگذارم مریم بانو که این فایل رو برامون تهیه کردید
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
به نام خدای یکتا
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم و هم فرکانسی ها ،الان برای دورهی سوم هست که همراه این سفر زیبا شدم و دو دفعه ی اول خودم کمی مقاومت داشتم از دیدن آمیش ها ،ولی الان چقدر نکات مثبتی فهمیدم از اینکه میشه تو آمریکا زندگی کرد و اینقدر با تکنولوژی فاصله داشت یعنی ما خالق زندگی و شرایط خودمان هستیم مهم نیست آمریکا یا ایران یا آفریقا باشه ،مهم نیست رعیس جمهور کی باشه این ما هستیم که انتخاب میکنیم چطور زندگی کنیم و لذت ببریم ،و نکتهی بعدی حرف مریم خانم بود درباره اینکه به هر حال اینها دارن از تکنولوژی استفاده میکنند و کارت خوان و برق و فروشگاه ،و به قول استاد باید خودمان را اداپته با جامعه کنیم و پول بسازیم ،هنین اینستاگرام درسته که نباید مثل دیگران غرق لایک و فالور و وابسته به شهرت بشیم و خودمان را هم فراموش کنیم ولی بلاخره باید این تکنولوژی را پذیریم و ازش استفاده های مثبت کنیم ،می توانیم ازش پول بسازیم ،میتوانیم ازش چیزهای جدید یاد بگیریم ،همین من آرزو داشتم رقص را یاد بگیریم و برایم سخت بود توی این یک سال کرونا شخصا کلاس برم ،و از توی اینترنت مربی ها ی عالی که جاهای دیگری زندگی میکردند را من توی همین اینستاگرام پیدا کردم و باهاشون در ارتباط شدم و کلاس های آنلاین شرکت کردم و یادم گرفتم ،پس بازم همین اینستاگرام به رشد جهان کمک کرده اگر ما زاویه دید درست و توحیدی داشته باشیم میتوانیم استفاده های مثبت تر و بهتری ازش داشته باشیم
سپاس 🙏🙏🌹🌹🌹🕊️💞💞🦋🦋💋💋💋🇺🇸🇺🇸🇺🇸🇺🇸🇺🇸💋💋❤️❤️❤️
به نام خدا
سلام به همه همسفرای عزیزم و استاد و مریم خانم شایسته عزیز
واقعا چقدر عجیب اما طبیعی و زیبا من این امیشارو که دیدم یاد اون برنامه کودکایی میوفتم که قبلا دیده بودیم هممون و چون دقیقا اوناهم همین نوع لباسارو میپوشیدن و چقدر حس عجیبی داشتم وقتی دیدم اول که استاد درموردشون صحبت کردن فکر کردم که یک ادمایی با ظاهر عحیب غریب هستن بعدا که دیدم چون از قبل این نوع خونه ها این نوع لباسارو تو تلوزیون دیده بودم باهاشون ارتباط برقرار کردم اما یکم نه یکم خیلی خودشونو محدود میکنن ها اما اون دوچرخه هاشون خیلی جالبه شاید ایده اسکیت برد از همین باشه و چقدر جالب بود اون خانمی که استاد گفتن بچشوبه دوچرخه بسته بود چه صحنه قشنگی بود مثل نقاشی بود و چقدر ادمای مرتب و تمیزی بودن اصلا لباساشون جاده هاشون برق میزد با این که اسب داشتن و خوب یکم خرابکاری میکنه اسب اما جایی که درشکه پارک شده بود فقط یک قسمت از اون کفپوش سفید رنگ کثیف شده بود خیلی جالب بود و این نشون میده که انسان ها چقدر میتونن خودشون و افکارشون رو محدود به گذشتگان کنند و چقدر میتونن رها باشن و با زمانه پیش برن و یک نکته دیگه که امریکا بستری رو فراهم کرده که این دو گروه با صلح و دوستی کنار هم زندگی کنند و به هم احترام بزارن ولی یک صحنه من یکم دلم برای اون بچه های امیشا سوخت که چرا تو همچین باورایی بدنیا اومدن اینو میدونم اونا میتونن باوراشونو عوض کنن اما شاید خیلی سخت تر از بقیه باشه چون انگار پدرو مادراشون خیلی سخت به عقایدشون چسبیدن ولی اون داستانی که مریم جون تعریف کردن از اون خانم امیشی که دکترا گرفته و داستانشو نوشته امیدوار شدم واقعا ادم به خودش که بر میگرده میبینه چقدر جا داره که ادم روی خودش کار کنه و عقایدی که بی اساسن رو از خودش دور کنه واقعا یک ادم نکته سنج و نکته بین میخواد که دقت کنه به کاراش به کارایی که ناخوداگاه انجامشون میده که منشعش باورای گذشتگانمونه امیدوارم بتونم به اون درحه برسم که یک انسان رها از افکار قدیمی باشم و ازاد ازاد و رها رها باشم
به نام خالق تنوع وزیبایی
خدای مننننن چه فایل جالبی!
اصلا در مورد آمیشهانشنیده بودم ولی الان به همت مریم عزیز واستاد خوبم دارم میبینمشون یعنی من واقعا باورم نمیشه توی این عصر وزمان اونم توی دل آمریکا یه عده مردم باشن که اجازه ورود هییییچ گونه تکنولوژی رو به زندگیشون ندادن ودارن با نهایت سادگی زندگی میکنن.
همونطور که استاد میگه واقعا ما کاری به درست یا غلط بودن این سبک زندگی نداریم چون زتدکی ما نیست که زندگی اوناست ولی خیییلی مهیج وجالبه وواقعا میتونه یک جاذبه توریستی فوق العاده باشه اگر که به خودشون بیشتر اجازه ورود نعمتها رو بدن.
خدای بزرگ چه کالسکه زیبا وقشنگی!لباسهاشون هم واقعا زیباست هم مال خانمها وهم مال آقایون , قشنگ منو یاد فیلمهای قدیمی آمریکایی میندازه که زنهاشون ماکسیهای پفکی کمرباریک میپوشن وبا اسب تردد میکنن ونوی طبیعت زیبا گله داری ومزرعه داری میکنن.واقعا جالبه
تبریک میگم واقعا به کشور آمریکا به خاطر پذیرش وانعطاف زیادش در جا دادن قومیتها ورنگها ونژادها وسبکهای مختلفی که توش وجود داره ودارن توش زندگی میکنن .خداوندا چقدر دنیا متنوعه وچقدر جاذبه ها وعقاید وسبکها وباورها وزیباییهای مختلفی وجود داره که من میتونم ببینم وازشون لذت ببرم .واقعا از صمیم قلب خدارو شکر میکنم.
حتی دوچرخه ها هم مثل اسکوتر های معنولی با پای خودشون راه میره واقعا جالبه…
خیییلی اون قسمت که خانمه بچشو داره با دوچرخه حمل میکنه زیباست,خدای من حتی بچهاشونم از همون بچگی باید تیپ مرسومشون رو بزنن ولباسهاشون مشخص ومعینه,واقعا لباسهای بچهاشونم خوشکله.
عکس روی کتاب واقعا زیباست وداستانی هم که مریم جان در مورد اون دختر خانم آمیش که دکتراشو گرفته بود تعریف کرد واقعا زیبا وعبرت آمیز هست.
بینهایت خوشحالم که با شما عزیزان توی این سفر مهیج همسفر هستم .
الهی بینهایت شکر
🐎🐎🐪🐫🐎🐎🐪🐫🐎🐎🐪🐫🐎🐎🐪🐫🐎🐎🐪🐫🐎🐎🐪🐫🐎🐎🐪🐫🐎🐎🐪🐫🐎🐎
عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیز و سرکار خانم شایسته بزرگوار ، بنده با دیدن قوم آمیش ها به یاد فیلم های انگلیسی افتادم و با دیدن کلیپی که سرکار خانم شایسته عزیز زحمتش رو کشیدن احساس عجیب و غریبی و جالبی نسبت به سبک زندگی اونا داشتم و نکته جالب توجه دیگر این بود که این قوم اصالت و سبک زندگی خودشان را حفظ کردند ، با سپاس فراوان از سایت بی نظیر شما 🌹🙏😊
بنام خدای مهربان
قسمت چهل و چهارم دیدم و کلی درس گرفتم
اولین چیزی که در مورد آمیش نظرم جلب کرد تمیزی شون بود که این منظم و مرتب بودن در لباسهاشون کاملا نمایان بود با اینکه از برق استفاده نمیکنن ولی لباس هاشون خیلی صاف واتو کشیده بود ومن واقعا تحسین کردم آراستگی قوم آمیش
واقعا جالبه بادیدن این قسمت موضوعات گوناگونی همزمان از ذهنم گذشت و خوشحالم که میتونم این موضوعات از پنجره قوانین ثابت جهان هستی برای خودم تحلیل کنم ودر موردشون فکر کنم چون مطمئنااگر با این قوانین آشنا نبودم و بر اساس باورهای قبلی قوم آمیش میدیدم بجز محدودیت و نکات منفی تصوری دیگری از این قوم نداشتم و با دیدن اونها درسی هم نمیگرفتم که هیچ تازه کلی بار منفی هم سوار ذهنم میکردم
خیلی خوشحالم که با این قوانین آشنا شدم چون هر چی که مبیبینم و میشنوم یا افکاری که حتی از ذهنم میگذرد رو با قانون می سنجم شاید هنوز نمیتونم ناخودآگاه هماهنگ با قوانین رفتار کنم ولی آگاهانه سعی میکنم به قوانین توجه کنم و چقدر محاسبه کردن در هر جنبه ای از زندگی بر اساس قوانین کارم رو آسون میکنه و خدا روشکر که قوانین ثابت هستند میتونم براحتی نتیجه هر عملی بر اساس قوانین قشنگ حدس بزنم
شناخت نسبت به قوانین جهان باعث شده که هر بار که میخوام در مورد موضوعی واکنش نشون بدم سعی کنم هماهنگ باشم با قوانین جدیدا به این درک رسیدم چون قبلا بااینکه آشنا بودم ولی بصورت ناخودآگاه ذهنم نسبت به هر مسئله ای واکنش نشون میدادو در گیر میشد و این درگیری باعث میشد تا مدتی احساسم بد باشه ولی کم کم تونستم درک کنم و الان در برخورد با مسئله ای شاید خیلی روان نباشم و سریع بر اساس قوانین عمل نکنم ولی در زمان برخورد با مسئله ای ذهنم سریع اول به یاد قوانین میفته البته شاید نتونم هماهنگ عمل کنم و اون هم به این علت هست که هنوز باورهای توحیدیم قدرتمند نشدن ولی دیگه مستقیم بر اساس باورهای قبلی عمل نمیکنم و فکرم درگیر قوانین جهان هم شده و تا اینجا هم برای من جای شکر داره چون همیشه طوری بود که در مقابل مسائل براساس باورهای محدودعمل میکردم و نتیجه مثل قبل بود و بعد از اتمام کار متوجه میشدم که بر اساس باورهای محدود قبلی ناخودآگاه عمل کردم و احساسم دوباره بد میشد
از یک طرف سرزنش ذهنم بود که احساسم بد میکرد و از طرف دیگه نتیجه کار که برگرفته از یک باور محدود بود که ثمره ای نداشت
ولی الان که خدا رو شکر تونستم به این مرحله برسم که در ابتدای هر مسئله و موضوعی سریع از نگاه قوانین ببینم خیلی خوشحالم و این نگاه باعث شده که خیلی وقتها حتی نیاز نباشه کارهای اضافی و بیهوده ای رو انجام ندم و حتی بتونم در مواقعی عجله رو هم کنترل کنم و ایمان دارم با قدرتمندتر شدن باورهام و طی شدن تکاملم این مسیر برای من هموارتر ولذت بخش تر خواهد شد
70