https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-22.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-27 08:19:492024-08-17 16:53:57سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۴
382نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدارو شکر که به دل مربم جان افتاد وهدایت شد برای فیلم برداری از این سفر واستاد همراهشون شدند وباعث شد این نکات ناب وزیبا رو ما ببینیم ودرک کنیم.
اصلا باور هم نمی شه حتی توی کشورهای جهان سومی انسانهایی به این شکل زندگی کنن حالا چه برسه به آمریکا خیلی برام جالب بود.
وقتی انسان خودش رو می سپاره به باورهایی که بهش تزریق شده وزندگی گذشتگانش وتعصبات بی جا همین می شه این همه پیشرفت وتکنولوژی وراحتی رو رها می کنه وبا همون باورها زندگی می کنه.
البته این طور که دیدم اینها انسانهایی آرام وساده هستند ودر آرامش زندگی می کنن وآزاری هم برای کسی ندارن خوب از این نظر باید تحسینشون کرد.
وتحسین کرد مردم امریکا رو وقوانین حاکم براین کشور رو که به هر فردی با هر عقیده ای احترام می زارن وتحسین کرد مردم رو که پشت گاریهای این افراد می ایستند ومنتظر می شن تا برن بدون بی احترامی چون پذیرفتن این ادمها رو با اعتقاداتشون وبه همدیگر احترام می زارن حالا ممکنه در کشور دیگه اگه کسی ماشینش کمی خراب باشه یا مدل پایین تو ترافیک بهش توهین می کنن ولی این مردم با این فرهنگ بالا احترام می زارن به کسی که به شیوه صدها سال پیش زندگی می کنه باید تحسین کرد چنین انسانهایی رو.
داشتم فکر می کردم چقدر باورهایی رو هم که ما داریم ومثل همین آمیش ها از پدر ومادرهامون گرفتیم وبا تعصب بی جا حاضر نیستیم ازشون کوتاه بیایم حالا خدارو شکر با اومدن به این سایت خیلیهاشون تغییر کرد.
من بعضی باورها داشتم که کمتر از باورهای این آمیشها هم نبود والان به خودم می خندم .
من چون قرآن حفظ می کردم ومرتب در جلسات مذهبی شرکت می کردم یه باورهایی به خوردمون داده بودن که فکر می کنم یه دین من دراری بود به اسم اسلام.
مثل اینکه فقط شیعه به بهشت می ره چون نوری به واسطه ولایت اطرافش هست وبقیه جهنمی هستند ولی حالا می بینم ادمهایی از ادیان دیگه که خداپرست تر از ما هم هستند وچه کارهایی که ما نمی کنیم واسم خودمون رو مسلمان می گذاریم.
اینکه اگه یه تار موت رو نامحرم ببینه از همون مو آویزونت می کنن یا بالاتر از مچ دستت یا پاهات اگه دیده بشه چه گناه عظیمی مرتکب شدی وجهنمی شدی اگه عطر بزنی واز پیش یه نامحرم رد بشی باید غسل کنی این دیگه خیلی خنده دار بود یادمه سالها از عطر وادکلن استفاده نمی کردم اینکه نشانه یه انسان بهشتی اینه که نمازش رو اول وقت بخونه ونمازی که در خارج وقت خونده بشه بدرد خودت می خوره حالا من سر وقت می خوندم اما حواسم همه جا بود .
اینکه زن نباید بلند بخنده وچیزهای عجیبی در مورد دست زدن به قران بی وضو یا در شرایط خاص اینکه اگه قران از دستت افتاد چقدر باید صدقه می دادی خوندن ناس وفلق برای چشمزخم واینکه حتی یه مربی بهمون می گفت کشتی اگه مستقیم پخش می شه نباید یه خانم نگاه کنه چون مرد برهنه هست گناه هست یا رقص وشادی وآهنگ شاد که دیگه هیچی آتش جهنم رو خریده بودی برای خودت ویه چیزهای که الان باورم نمی شه چطور من اینا رو قبول کرده بودموباهاشون زندگی می کردم وفکر می کردم می رم به بهشت اما این دنیا توی جهنمه بی پولی وخشک ومتعصب بودن زندگی می کروم حالا وقتی به خودم فکر می کنم می بینم زندگی آمیشها خیلی هم عجیب نیست من هم یه جورایی امیش بودم با باورهای متفاوت.
شاید امیشها فقط از تکنولوژی استفاده نمی کنن ولی باورهای خداگونه بهتری دارند.
به هر حال چیزی که از اومدن به این سایت یاد گرفتم اینه که باید باورهای گذشته رو که مخرب هستند دور ریخت خدا رو باید خودت بشناسی باید پیداش کنی خدایی که به زور تو مغزت کردن خدا نیست خدایی که برای یه تار مو ببردت جهنم واتیش وسرب داغ تو حلقت بریزه خدا نیست خدا رحمان هست خدا رحیمه خدا غفوره خدا شاده خدا عشقه خدا ثروته خدا آرامشه .
هر کدوم از ما اگه باورهای غلطی داریم وباهاشون زندگی می کنیم یه جور امیش هستیم .
استاد همیشه می گه حرفهای من رو هم برو تحقیق کن برو بخون خودت قرآن بخون ودرک کن بزار خودت به حقیقت برسی.
خدایا شکرت چقدر خوشحالم که به این سایت اومدم وخدایی رو پیدا کردم که ازش نمی ترسم بلکه دوستش دارم خدایی که زیباست نه عبوص و وحشتناک وزندگیم در همه جنبه ها بهتر شده .
ازتون متشکرم وخدارو شکر که من رو به مسیر شما هدایت کرد.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم جان دوست داشتنی
و تمام دوستانی که برای بهترین خود در تلاش هستند
عجب سرگرمی نابی شده برای من، زیر و روکردن سایت استاد
این سریالهای سفر به دور امریکا هم که دیگه بینظیره واقعا
خدارو بی نهایت شکر که به قلب مریم جان نشاند برای ثبت این لحظه های ناب
بی نهایت و بی اندازه داره باورهای منو خوشگل میسازه، فارغ از هر گونه اینستاگرام و پلتفرم دیگه یی، اونقدر غرق اگاهی های ناب این سایت میشم که سرشار میشم از احساس خوب
اون لحظه احساس میکنم همه چیز در این جهان عالیه و هیچ خبر بدی نیست و جهان همه جوره به نفع من کار میکنه!
چقدر تجربه این حس ناب برام غریب و لذت بخشه! من هیچ وقت تا به این اندازه احساس ارامش و خوشبختی نداشتم
خداوند بزرگ به استاد عزیز و مریم جان سلامتی و نعمتهای روز افزون عطا کنه
سلامبه استاد مهربونم که چنین سایتی رو ایجاد کردند که بتونیم درش اینهمه زیبایی ببینیم و مریم عزیزم که بهمون کلی عشق دادند واین تصاویر زیبا روواسمون فیلمگرفتند ….
واقعا چقدر زندگی شما سراسر درسه استاد ..اینی که گفتین به راهمون ادامه دادیم وگفتیماکر قرار باشه امیشاذوببینیم، میبینیم …
چقدر رهایین و لذت میبرید از این لحظه …وچقدر دوست دارم مثل شما باشم ..
اون طبیعت استیت پارکی که درش هستید وبکگراندبود چقدر زیبا بود و سرسبز ..مثل شمال ما …من عاشق شمال و طبیعشم و عاشق هوای بارونیش
چقدر دوست داشتم تصاویر بیشتری از امیشا ببینم ..خونه هاشون چقدر توی حاهای سرسبزی بود ..وویوشون زیباترین بود واقعا ..لباساشونخیلی بامزه وخنگبود ..و چقدر این کشور قوانین درستی داره که هویت این هارو به رسمیت شناخته و براشون ارزش قائله …واقعا خداروشکر برای اینهمه زیبایی و فراوانی …
چقدر مردم امریکا جالبن که نه تنها قبول کردن بلکه بهشون هم احترام میزارن حالا جالبتر اینه در ایران نزدیک تهران یک ملک شخضی خیلی بزرگ هست که برای خودش یک شهره و اونها هم از هیچ تکنولوژی استفاده نمیکنن من نمیدونستم امیش بهشون میگم ملک شخصی کسی حق ورود نداره و حتی شناسنامه ندارن و جز سرشماری کشور هم نیستن و پولدارن و اسبهای اصیل پرورش میدن من اینو دیدم بزام خیلی خاص اومد که الانم هستن در ایران کساییکه انقدر متفاوتن و تکنولوژی گذاشتن کنار، بعد استاد در امریکا نشون داد که این گروه هستن چقدر جالب، هر دینی هر مذهبی هر اعتقادی اخرش یک خوبی ها یک بدی ها داره اخرش مجبور شدن کارتخوان استفاده کنن احتمالا اومدن یک بخش جدید به ایینشون اضافه کردن که بتونن پول در بیارن بقول استاد پول دراوردن مهمتره خخخ چقدر فراوانی چقدر فرصت پول دراوردن بعد خودشون نمیخوان الان میفهمم وقتی استاد میگه نخواین ادمها را تغییر بدین یعنی چی دقیقا نمیخوان انقدر پول داشتع باشن خیلی ادمها نمیخوان پولدار باشن نمیخوان خوش اندام باشن نمیخوان روابط خوب داشته باشن نمیخوان موفق باشن چرا میگیم نمیخوان چون فرصتش هست راهش هست اما امتناع میکنن پس بپذیریم نخوایم تغییر بدیم نخوایم نظر بقیع را جلب کنیم نخوایم حرف خودمون را ثابت کنیم بزار اونها زندگیشون کنن چه درست چه غلط
وسط امریکا با اون همه پیشرفت ببین نمیخوان پس ساکت بمونیم و احترام بزاریم
الان خیلی خوب دارم درکش میکنمالان میتونم زیپ دهنم بکشم بگم به من مربوط نیست میتونم بزارم ادمها مدل خودشون باشن
خیلی قبلا تلاش کردم اما الان دیگه ارومم
مرسی استاد شما نه تنها به توضیحات قوانین میگید بلکه با فیلمهاتون برای مغزمون منطقیش میکنید الان این فیلم توی ذهنم میمونه هر بار خواستم با کسی بحث کنم یادشون میفتم و ساکت میشم چقدر خوبه این مدل اموزش دیدن
الان کامل ویس قدم پنج فهمیدم الان میتونم منطقی حواب ذهنمو ببندم میتونم دلسوزی و فضولی و دخالت و بحث کردن بزارم کنار، خدایا ممنون منو هدایت کردی اینجا، من الان ویس یک و دو قدم پنجمم
من الان خودم دارم همزمان میبینم استاد اصلا نگفته بود بنظز من استاد در دوره دوازده قدم اولش بگید همراهش سفر به دور امریکا را ببینید قشنگ حرفاتون میشه در تصاویر دید البته کسیکه در مدارش باشه حتما هدایت میشه هیچکس به من نگفت این سفر را شروع کنم تازه تعهدم بدم کامنت بزارم و خدا بهم این مسیر نشون داد اخه این معجزه نیست این هدایت نیست پس چیه
گاهی انگشت به دهن میمونم از اینکه خدا منو تا کجاها میبره
یکجوری همه چیز سرجای خودش قزار میده که من نمیتونم
تعهدی که دادم باعث شد هیچ بخشی جا نندازم و قشنگ قانون یادبگیرم
این دوره دوازده قدم داره منو از این رو به اون رو میکنه رکورد درامدم نه تنها این ماه زدم بلکه از عددی که گفته بودم دو میلیون بالا تر هم دراوردم چقدر این دوره فوق العادع هست ممنون استاد
به نام خدای یکتای مهربان و نزدیکتر از رگگردن به ما
درود خدا بر شما استاد جان
درود خدا بر شما مریم جان
درود خدا بر شما دوستانِ جان
با اینکه سعی کرده ام هیچ قسمتی از سریال سفر به دور امریکا رو از دست ندم، نمیدونم چرا این قسمت از دستم خارج شده بود، امروز اتفاقی متوجهش شدم و دیدم، البته استاد شما همیشه میگید وقتی در مدار چیزی نباشیم اونو نخواهیم دید ، احتمالا الان در مدارش قرار گرفتم که موفق به دیدنش شدم… تا دیدم یاد یه روستا نزدیک طالقانِ تهران در ایران افتادم که مردمش دقیقا همین شکلی زندگی می کنند بدون استفاده از برق و تکنولوژی.
به دلم افتاد که ازش برای دوستانم بنویسم. جالبه:
در منطقه «پردسر»، واقع در شرق شهر طالقان، مرکز بخش طالقان در شهرستان ساوجبلاغ، واقع در غرب استان تهران، روستایی در کنار رودخانه شاهرود شکل گرفته که میان اهالی طالقان به «ترکآباد»، «فانوس آباد»، «کوی منتظران» و «روستای ایستا» مشهور است. گذراندن شب در روشنایی فانوس و استفاده نکردن از برق، تُرک زبان بودن، تاکید فراوان بر مقوله انتظار و توقف بر شیوه زندگی 200 سال پیش، علل این نامگذاریهای محلی است. آنها از هر گونه فناوری و تمدن جدید دوری می کنند. اهالی این روستا از پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی، فقیه مشهور دوره مشروطیت هستند که با الهام از آرای تجددستیز او چنین زندگی عجیبی را در زمانه تسلط مدرنیته سامان داده اند.
آن ها تلاش دارند تا از شیوهای سنتی برای گذران امور زندگی بهره ببرند. خوراکی را که خاستگاه و چگونگی تولیدش را ندانند، مصرف نمیکنند و از تناول گندم و میوههایی که با کود شیمیایی و سموم دفعآفات به عمل آمده باشد، به شدت پرهیز میکنند. فراوان از لبنیات تولیدی خودشان استفاده میکنند. گوشت، کم میخورند. از میهمانان خود با چای پذیرایی میکنند اما خود نمینوشند. مردان در آنجا علاوه بر شلوار نخی یا پشمی دستباف، پیراهن بلندی بر تن میکنند که تا زانو را میپوشاند و اغلب کلاهی پشمینه بر سر دارند. اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند و جزو آمار جمعیت ایران به شمار نمیروند و از امکانات رفاهی جدید مانند آب لوله کشی شده، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و یارانه و… استفاده نمیکنند. کودکان آن روستا برای علم آموزی به مدارس طالقان نمیروند بلکه به سبک سنتی و مکتبخانه ای با فراگیری دروسی همانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید، باسواد میشوند. در مجموع 18 تا 20 جلد کتاب در روستای ایستا موجود است که رساله عملیه میرزا صادق مجتهد تبریزی (چاپ سنگی سال 1323ق) و کتاب خطی سیدحسین نجفی طباطبایی از آن جمله است. ساعت مچی و دیواری در محل زندگی اهل توقف وجود ندارد. سیمان و آهن در معماری خانه ها به کار نرفته و درها همه چوبی هستند.
و حالا متوجه شدم که هزاران کیلومتر دورتر از طالقانِ ایران، در آمریکا و کانادا فرقه ای به نام آمیشها زندگی میکنند که آنها نیز سر ناسازگاری با فناوری دارند. ایشان از برق و اتومبیل استفاده نمیکنند، به ارتش نمیپیوندند، بیمه نمیشوند و هیچگونه کمک مالی دولتی را نمیپذیرند. لباسهایشان را خودشان میدوزند. خانه هایشان به سبک قرن هجدهم میلادی است همچنین لباسها و زندگیشان. بیشترشان در ایالت پنسیلوانیا زندگی میکنند و به گونه ای ملموس خودشان را از جامعه آمریکایی جدا کرده اند.
در فرهنگ آمیش، ارزش زیبایی در سادگی دانسته میشود. لباسها هرگز نباید وسیله ای برای جلب توجه باشند. چاپ هیچ طرحی روی لباس مجاز نیست. زنان لباسهایی ساده و بلند به رنگ یکدست (مثلا آبی) بر تن میکنند. اغلب در خانه از پیشبندهای سفید یا سیاه استفاده میکنند. همچنین زنان با توجه به وضعیتشان سرپوشهای سیاه یا سفید بر سر میکنند. مردها معمولا شلوار تیره رنگ میپوشند و یک جلیقه یا کت تیره بر تن دارند. همچنین بند شلوار، کلاههای لبهدار حصیری یا نمدی سیاه از دیگر ویژگیهای پوشش مردان است. مجردها ریش و سبیل خود را میتراشند و مردان متاهل ریش خود را بلند میکنند اما سبیلشان را میتراشند. گذاشتن سبیل به دلیل ارتباط با نظامیگری و فراهم کردن فرصت خودپسندی غیرمجاز است. بچه های آمیش حداکثر تا کلاس هشتم درس میخوانند. تقریبا هیچ آمیشی به دبیرستان یا دانشگاه نمیرود. آمیشها زمینهای زیادی نمیخرند چون قادر نیستند با نیروی انسانی (زور بازو) و بدون استفاده از ماشینآلات سطح زیادی را به زیر کشت ببرند.
اصول اعتقادی آمیشها بر دو محور کلیدی استوار است: مردود دانستن صفاتی چون غرور، خودبینی و تکبر و تاکید فراوان بر صفات مثبت انسانی مانند تواضع و فروتنی، خونسردی، تسلط بر نفس و متانت که دیگران از آن با عنوان «انقیاد و فرمانبرداری» یاد میکنند. آمیشها اغلب تمایل دارند که خود را تسلیم «اراده خداوند» کنند. آنها این عقیده را از طریق آداب و رسوم گروهی ابراز میدارند و با فردگرایی که محور اصلی فرهنگ آمریکایی است، مخالفت میورزند. در واقع، مخالفت آمیشها با فردگرایی دلیل اصلی آنها برای استفاده نکردن از فناوریهای مدرن جامعه است، زیرا معتقدند که فناوری روز ممکن است وابستگی یک آمیش را به خانواده و جامعه کاهش دهد و به مرور زمان آنها را از جامعه آمیش دور کند. این فرقه مسیحی حدود سه قرن پیش بنیان نهاده شده و جمعیت آنها در سال 2000 میلادی تقریبا 200 هزار نفر ذکر شده است.
حالا جالبه به جز دسته ای از مسیحیها در آمریکا، دسته ای از یهودیان هم هستند که همین سبک زندگی را برگزیده اند که البته لازم نیست خیلی از اقامتگاه آمیشها دور شویم!!!
کریاس جوئل یک روستای یهودینشین است که اجرای تفکیک جنسیتی در کلیه اماکن عمومی آن و نیز رعایت شئونات اخلاقی و رفتاری در آن الزامی است. این روستا در 80 کیلومتری شمال شهر نیویورک واقع است و قانون اساسی آمریکا در آنجا اجرا نمیشود. هنگام ورود به این روستا، روی تابلوی خیرمقدم آن به بازدیدکنندگان اینچنین نوشته شده است:
«به کریاس جوئل خوش آمدید. براساس سنن و رسوم مذهبی خود، از شما خواهشمندیم تا هنگام بازدید از اجتماع ما به گونه ای عفیف لباس بپوشید و رفتار کنید. این امر شامل موارد زیر میشود:
《پوشیدن دامن یا شلوار بلند، پوشیده بودن سینه ها، پوشیدن لباسهای آستیندار حداقل تا آرنج، استفاده از الفاظ مناسب، رعایت تفکیک جنسیتی در تمام اماکن عمومی.از احترام شما به ارزشهای ما سپاسگزاریم و از بازدید خود لذت ببرید!》
ولی اینجا یه سوال ذهن منو مشغول کرده، چرا پوشش اینگونه فرقه ها و دسته ها برامون جالبه و قوانینشون برامون محترمه و خیلی خوشمون میاد اما به قوانین کشور خودمون احترام نمیذاریم و رو ترش می کنیم ؟؟؟!!! چی میشه که هر جامعه ای که میبینم قوانین کشورش براش مهمه، کشورشو دوست داره مردمشو دوست داره ولی اعِب ما در ایران اینگونه نیستیم؟ چرا اغلب مرغ همسایه برامون غازه؟؟؟
در پایان از شما استاد توحیدی عزیزم آقای عباسمنش متشکرم بابت فراهم نمودن چنین بستر وسیع و عالی سایت که زیبابینی را به ما یاد میدهد و هر لحظه توجه ما را به سمت قشنگی های دنیای اطرافمان جلب می کند و هدایتمان می کند تا در هر چیزی، نکته ی مثبت آن را ببینیم.
و از مریم خانم جان هم سپاسگزارم که از دریچه ی دوربینش ما را به سمت دیدن قشنگی ها و شگفتی های جهان اطرافمان هدایت می کند.
درود خدا بر شما
از شما دوست عزیز که تا پایان کامنتم همراهم بودید هم صمیمانه سپاسگزارم و برایتان بهترینها رو از خدا خواستارم. در پناه نور الهی و تحت حمایت الله یکتا باشید همیشه.
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این قسمت زیبا تحسین میکنم این رابطه رویایی تون رو خدایاشکرت تحسین میکنم تجربه های زیباتون رو چه فضای سبز زیبایی خدایاشکرت چه کشور با حالی که همه جور آدم هست و همه آزادن که هر جور دوست دارن زندگی کنن چقد زندگی زیبا میشه خدایاشکرت واقعا چقد جالب بود واقعا چقد درس داره واسه ما که هی بهونه واسه نداشتن هامون نداشته باشیم و سپاسگزار باشیم خدایاشکرت واقعا چقد زیبا بود منطقه زندگی شون خدایاشکرت چقد خوبه هر کس واسه خودش یه اصولی داشته باشه که الان اصول ما این که فقط به زیبایی توجه کنیم و لذت ببریم و با خودمون در صلح باشیم و تمام کارمون تو این سایت گرانبها باشه و هی بزرگ و بزرگتر شدن مون واقعا عالی بود خدایاشکرت سپاسگزارم از شما دو عزیز و نگاه زیبابین شما دو عزیز در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم
من قبلا فکر میکردم اگه کسی از تکنولوژی ایراد بگیره و اونو اشتباه بدونه و بگه قدیما خیلی بهتر بود، این درسته. ولی وقتی با شما آشنا شدم، دیدم چقدر سپاسگذاری می کنین برای هر چیزی که زندگی رو راحتتر کرده و خوشحالین بابتش و ازش به بهترین شکل ممکن استفاده می کنین.
چقدر این پیشرفت تکنولوژی نشونه ی فراواانیه. اینکه خدا اینقدر نعمت و راحتی برای ما گذاشته که ما با تکاملمون کشفشون میکنیم و بهشون دسترسی پیدا می کنیم. چیز دیگه ای که از شما یاد گرفتم این بود که وقتی جهان در حال پیشرفته اگر با این پیشرفت جلو نیای و بخای ثابت بمونی، سقوط می کنی.
از این قسمت و همینطور نوشتههای این قسمت درسهای زیادی گرفتم که میخوام بخشیش رو بنویسم
استاد اولین نکتهای که از دیشب خیلی واضح داره توی ذهنم مرور میشه مخصوصاً از زمانی که فایل توحید عملی 7 رو گوش دادم این بودش که کسی رو قضاوت نکنم و تصمیم نگیرم که بخوام کسی رو نصیحت کنم یا بهش توصیه کنم
هر وقت که خواستم کسی رو نصیحت کنم اولش از خودم بپرسم واقعاً خودت توی این جایگاه در چه مرحلهای هستی که میخوای یکی دیگه رو نصیحت کنی و اینکه من آگاهانه خودم رو کنترل کنم و به هیچ کسی هیچ حرفی نزنم حتی یک مقدار کم قطعاً باعث میشه که یکی از نشتیهای انرژی بزرگ من بسته بشه
البته من خیلی وقته دارم روی این موضوع کار میکنم و فکر میکردم دیگه تقریباً توی این موضوع خوب شدم ولی چند روزی هست که فهمیدم باید بیشتر روش کار کنم روی اینکه کسی رو قضاوت نکنم و دیگه هیچ نصیحت و توصیهای به کسی نکنم
گاهی پیش میومد از دوستانم که توی سایت هستند از من یه سوال میپرسیدن و من سعی میکردم طبق دانستههای خودم به اونها جواب بدم ولی, دیگه این کارو نمیکنم چون احساس میکنم هنوز به اون مداری نرسیدم که بتونم کسی رو درست حسابی راهنمایی کنم یا به کسی توصیه بدم پس تصمیم گرفتم فقط تمرکزی روی خودم کار کنم…
توی این دنیا هر کسی عقاید خودشو داره و چقدر زیباست که هر کس با عقاید خودش به زندگی خودش ادامه بده قطعاً وقتی که درخواستی داشته باشه یا بخواد راه درست را پیدا کنه یا حتی راه غلط رو پیدا کنه فقط کافیه که اراده کنه اون وقت خدای من که مالک زمین و آسمونهاست اون رو به راه صحیحش هدایت میکنه
کشور آمریکا برای من تحسین برانگیزه چون هر کسی با هر عقیدهای میتونه توی اون کشور زندگی کنه و اصلاً لازم نیستش که کسی دیگهای بیاد فاز نصیحت و توصیه برداره
تعصب
به نظر من تعصب باعث میشه که چشم ما و گوش ما کاملاً بسته بشه و هیچ چیزیو نبینیم تعصب بیخودی داشتن… شما یه بار توی یکی از فایلها گفتین اینکه من توی ایران به دنیا اومدم اگر بخوام روی ایران تعصب داشته باشم صرفاً به خاطر اینکه اونجا به دنیا اومدم واقعاً کار غیر منطقیه چون ممکن بود من توی یه کشور دیگه به دنیا بیام آیا نسبت به ایران باز هم همینقدر تعصب داشتم؟
من سعی کردم این حرفو همیشه با خودم مرور کنم و از خودم بخوام که روی مواردی که به صورت اکتسابی به دست آورده مثل کنترل ذهن، مثل بودن توی این مسیر بیشتر تعهد داشته باشه تا چیزهای انتصابی که بر اساس انتخابهای غیر از انتخاب خودش به دست آورده…
اینکه آمیشها به راحتی توی اون کشور زندگی میکنند و به راحتی میتونن از هنرشون پول بسازن و از درشکه و اسب استفاده کنند همش به خاطر پذیرش عقاید و نگاههای مختلف و انعطاف پذیر بودنه من انعطاف پذیریو توی قوانین راهنمایی رانندگی دیدم که سعی کرده بودن یه جایی هم به آمیشها بدن …
جای پارک یا تابلوهای راهنمای و رانندگی و یا رانندههایی که پشت درشکهها صبوری به خرج میدادن تا آدمهای دیگه با نگاههای مختلف هم بتونن مثل اونها در آرامش زندگی کنند
از ته قلبم از خانم شایسته عزیزم سپاسگزارم که فیلمهای پر از درسی را برای ما تهیه میکند
دو تا درس مهمی که من یاد گرفتم این بودش که
درس اول پس از قضاوت دیگران بردارم و سعی نکنم به کسی توصیه و نصیحت کنم و یا نظرات خودم رو بهش توضیح بدم مگر اینکه از من خالصانه درخواست کنه
دوم اینکه همواره ایمان خودم رو حفظ کنم و حتی وقتی که یه شرایط به ظاهر بد برام پیش میاد مثل شرایط همون دختر آمیشی که تا دکترا ادامه داد من سعی کنم با ایمان به راهم ادامه بدم و محدود نکنم به چیزی غیر از خدای درونم و خودم…
به نام خداوند مهربان وهدایتگر.
سلام به استاد ومریم عزیز.
خدارو شکر که به دل مربم جان افتاد وهدایت شد برای فیلم برداری از این سفر واستاد همراهشون شدند وباعث شد این نکات ناب وزیبا رو ما ببینیم ودرک کنیم.
اصلا باور هم نمی شه حتی توی کشورهای جهان سومی انسانهایی به این شکل زندگی کنن حالا چه برسه به آمریکا خیلی برام جالب بود.
وقتی انسان خودش رو می سپاره به باورهایی که بهش تزریق شده وزندگی گذشتگانش وتعصبات بی جا همین می شه این همه پیشرفت وتکنولوژی وراحتی رو رها می کنه وبا همون باورها زندگی می کنه.
البته این طور که دیدم اینها انسانهایی آرام وساده هستند ودر آرامش زندگی می کنن وآزاری هم برای کسی ندارن خوب از این نظر باید تحسینشون کرد.
وتحسین کرد مردم امریکا رو وقوانین حاکم براین کشور رو که به هر فردی با هر عقیده ای احترام می زارن وتحسین کرد مردم رو که پشت گاریهای این افراد می ایستند ومنتظر می شن تا برن بدون بی احترامی چون پذیرفتن این ادمها رو با اعتقاداتشون وبه همدیگر احترام می زارن حالا ممکنه در کشور دیگه اگه کسی ماشینش کمی خراب باشه یا مدل پایین تو ترافیک بهش توهین می کنن ولی این مردم با این فرهنگ بالا احترام می زارن به کسی که به شیوه صدها سال پیش زندگی می کنه باید تحسین کرد چنین انسانهایی رو.
داشتم فکر می کردم چقدر باورهایی رو هم که ما داریم ومثل همین آمیش ها از پدر ومادرهامون گرفتیم وبا تعصب بی جا حاضر نیستیم ازشون کوتاه بیایم حالا خدارو شکر با اومدن به این سایت خیلیهاشون تغییر کرد.
من بعضی باورها داشتم که کمتر از باورهای این آمیشها هم نبود والان به خودم می خندم .
من چون قرآن حفظ می کردم ومرتب در جلسات مذهبی شرکت می کردم یه باورهایی به خوردمون داده بودن که فکر می کنم یه دین من دراری بود به اسم اسلام.
مثل اینکه فقط شیعه به بهشت می ره چون نوری به واسطه ولایت اطرافش هست وبقیه جهنمی هستند ولی حالا می بینم ادمهایی از ادیان دیگه که خداپرست تر از ما هم هستند وچه کارهایی که ما نمی کنیم واسم خودمون رو مسلمان می گذاریم.
اینکه اگه یه تار موت رو نامحرم ببینه از همون مو آویزونت می کنن یا بالاتر از مچ دستت یا پاهات اگه دیده بشه چه گناه عظیمی مرتکب شدی وجهنمی شدی اگه عطر بزنی واز پیش یه نامحرم رد بشی باید غسل کنی این دیگه خیلی خنده دار بود یادمه سالها از عطر وادکلن استفاده نمی کردم اینکه نشانه یه انسان بهشتی اینه که نمازش رو اول وقت بخونه ونمازی که در خارج وقت خونده بشه بدرد خودت می خوره حالا من سر وقت می خوندم اما حواسم همه جا بود .
اینکه زن نباید بلند بخنده وچیزهای عجیبی در مورد دست زدن به قران بی وضو یا در شرایط خاص اینکه اگه قران از دستت افتاد چقدر باید صدقه می دادی خوندن ناس وفلق برای چشمزخم واینکه حتی یه مربی بهمون می گفت کشتی اگه مستقیم پخش می شه نباید یه خانم نگاه کنه چون مرد برهنه هست گناه هست یا رقص وشادی وآهنگ شاد که دیگه هیچی آتش جهنم رو خریده بودی برای خودت ویه چیزهای که الان باورم نمی شه چطور من اینا رو قبول کرده بودموباهاشون زندگی می کردم وفکر می کردم می رم به بهشت اما این دنیا توی جهنمه بی پولی وخشک ومتعصب بودن زندگی می کروم حالا وقتی به خودم فکر می کنم می بینم زندگی آمیشها خیلی هم عجیب نیست من هم یه جورایی امیش بودم با باورهای متفاوت.
شاید امیشها فقط از تکنولوژی استفاده نمی کنن ولی باورهای خداگونه بهتری دارند.
به هر حال چیزی که از اومدن به این سایت یاد گرفتم اینه که باید باورهای گذشته رو که مخرب هستند دور ریخت خدا رو باید خودت بشناسی باید پیداش کنی خدایی که به زور تو مغزت کردن خدا نیست خدایی که برای یه تار مو ببردت جهنم واتیش وسرب داغ تو حلقت بریزه خدا نیست خدا رحمان هست خدا رحیمه خدا غفوره خدا شاده خدا عشقه خدا ثروته خدا آرامشه .
هر کدوم از ما اگه باورهای غلطی داریم وباهاشون زندگی می کنیم یه جور امیش هستیم .
استاد همیشه می گه حرفهای من رو هم برو تحقیق کن برو بخون خودت قرآن بخون ودرک کن بزار خودت به حقیقت برسی.
خدایا شکرت چقدر خوشحالم که به این سایت اومدم وخدایی رو پیدا کردم که ازش نمی ترسم بلکه دوستش دارم خدایی که زیباست نه عبوص و وحشتناک وزندگیم در همه جنبه ها بهتر شده .
ازتون متشکرم وخدارو شکر که من رو به مسیر شما هدایت کرد.
در پناه خدا.
سلام فاطمه جانم
دقیقا تمام این باورهایی که میگی رو منم متاسفانه داشتم..
اما یه چیزهایی رو نمیتونستم قبول کنم…مثل اینکه آهنگ شاد گوش ندیم؟؟!گناهه .
من همش سوال میپرسیدم چراااا آخه گناه؟؟؟؟
ولی خدارو شکر الان تو این سایت بهشتی هستم.
و متوجه شدم هیچ چیزی گناه نیست؟؟؟گناه افکار پوچ وشرک آلود ماست..
خدایا شکرت
سپاسگزارم از شما وکامنت ارزشمند تون
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم جان دوست داشتنی
و تمام دوستانی که برای بهترین خود در تلاش هستند
عجب سرگرمی نابی شده برای من، زیر و روکردن سایت استاد
این سریالهای سفر به دور امریکا هم که دیگه بینظیره واقعا
خدارو بی نهایت شکر که به قلب مریم جان نشاند برای ثبت این لحظه های ناب
بی نهایت و بی اندازه داره باورهای منو خوشگل میسازه، فارغ از هر گونه اینستاگرام و پلتفرم دیگه یی، اونقدر غرق اگاهی های ناب این سایت میشم که سرشار میشم از احساس خوب
اون لحظه احساس میکنم همه چیز در این جهان عالیه و هیچ خبر بدی نیست و جهان همه جوره به نفع من کار میکنه!
چقدر تجربه این حس ناب برام غریب و لذت بخشه! من هیچ وقت تا به این اندازه احساس ارامش و خوشبختی نداشتم
خداوند بزرگ به استاد عزیز و مریم جان سلامتی و نعمتهای روز افزون عطا کنه
خدایا بی نهایت شکر
سلامبه استاد مهربونم که چنین سایتی رو ایجاد کردند که بتونیم درش اینهمه زیبایی ببینیم و مریم عزیزم که بهمون کلی عشق دادند واین تصاویر زیبا روواسمون فیلمگرفتند ….
واقعا چقدر زندگی شما سراسر درسه استاد ..اینی که گفتین به راهمون ادامه دادیم وگفتیماکر قرار باشه امیشاذوببینیم، میبینیم …
چقدر رهایین و لذت میبرید از این لحظه …وچقدر دوست دارم مثل شما باشم ..
اون طبیعت استیت پارکی که درش هستید وبکگراندبود چقدر زیبا بود و سرسبز ..مثل شمال ما …من عاشق شمال و طبیعشم و عاشق هوای بارونیش
چقدر دوست داشتم تصاویر بیشتری از امیشا ببینم ..خونه هاشون چقدر توی حاهای سرسبزی بود ..وویوشون زیباترین بود واقعا ..لباساشونخیلی بامزه وخنگبود ..و چقدر این کشور قوانین درستی داره که هویت این هارو به رسمیت شناخته و براشون ارزش قائله …واقعا خداروشکر برای اینهمه زیبایی و فراوانی …
چقدر مردم امریکا جالبن که نه تنها قبول کردن بلکه بهشون هم احترام میزارن حالا جالبتر اینه در ایران نزدیک تهران یک ملک شخضی خیلی بزرگ هست که برای خودش یک شهره و اونها هم از هیچ تکنولوژی استفاده نمیکنن من نمیدونستم امیش بهشون میگم ملک شخصی کسی حق ورود نداره و حتی شناسنامه ندارن و جز سرشماری کشور هم نیستن و پولدارن و اسبهای اصیل پرورش میدن من اینو دیدم بزام خیلی خاص اومد که الانم هستن در ایران کساییکه انقدر متفاوتن و تکنولوژی گذاشتن کنار، بعد استاد در امریکا نشون داد که این گروه هستن چقدر جالب، هر دینی هر مذهبی هر اعتقادی اخرش یک خوبی ها یک بدی ها داره اخرش مجبور شدن کارتخوان استفاده کنن احتمالا اومدن یک بخش جدید به ایینشون اضافه کردن که بتونن پول در بیارن بقول استاد پول دراوردن مهمتره خخخ چقدر فراوانی چقدر فرصت پول دراوردن بعد خودشون نمیخوان الان میفهمم وقتی استاد میگه نخواین ادمها را تغییر بدین یعنی چی دقیقا نمیخوان انقدر پول داشتع باشن خیلی ادمها نمیخوان پولدار باشن نمیخوان خوش اندام باشن نمیخوان روابط خوب داشته باشن نمیخوان موفق باشن چرا میگیم نمیخوان چون فرصتش هست راهش هست اما امتناع میکنن پس بپذیریم نخوایم تغییر بدیم نخوایم نظر بقیع را جلب کنیم نخوایم حرف خودمون را ثابت کنیم بزار اونها زندگیشون کنن چه درست چه غلط
وسط امریکا با اون همه پیشرفت ببین نمیخوان پس ساکت بمونیم و احترام بزاریم
الان خیلی خوب دارم درکش میکنمالان میتونم زیپ دهنم بکشم بگم به من مربوط نیست میتونم بزارم ادمها مدل خودشون باشن
خیلی قبلا تلاش کردم اما الان دیگه ارومم
مرسی استاد شما نه تنها به توضیحات قوانین میگید بلکه با فیلمهاتون برای مغزمون منطقیش میکنید الان این فیلم توی ذهنم میمونه هر بار خواستم با کسی بحث کنم یادشون میفتم و ساکت میشم چقدر خوبه این مدل اموزش دیدن
الان کامل ویس قدم پنج فهمیدم الان میتونم منطقی حواب ذهنمو ببندم میتونم دلسوزی و فضولی و دخالت و بحث کردن بزارم کنار، خدایا ممنون منو هدایت کردی اینجا، من الان ویس یک و دو قدم پنجمم
من الان خودم دارم همزمان میبینم استاد اصلا نگفته بود بنظز من استاد در دوره دوازده قدم اولش بگید همراهش سفر به دور امریکا را ببینید قشنگ حرفاتون میشه در تصاویر دید البته کسیکه در مدارش باشه حتما هدایت میشه هیچکس به من نگفت این سفر را شروع کنم تازه تعهدم بدم کامنت بزارم و خدا بهم این مسیر نشون داد اخه این معجزه نیست این هدایت نیست پس چیه
گاهی انگشت به دهن میمونم از اینکه خدا منو تا کجاها میبره
یکجوری همه چیز سرجای خودش قزار میده که من نمیتونم
تعهدی که دادم باعث شد هیچ بخشی جا نندازم و قشنگ قانون یادبگیرم
این دوره دوازده قدم داره منو از این رو به اون رو میکنه رکورد درامدم نه تنها این ماه زدم بلکه از عددی که گفته بودم دو میلیون بالا تر هم دراوردم چقدر این دوره فوق العادع هست ممنون استاد
به نام خدا
سلام خدمت استاد جان
و خانم شایسته عزیز
اولا اگه هر درخواستی به جهان بدی درموقع
وزمان مشخص خداوند هدایت میکنه که به اون هدفت یا درخواستی که داشتی برسی
دوم اینکه چقدر مردم وحتی دولت آمریکا
برای این قوم احترام میگذارند که این خودش معنی
آزادی رو در این کشور نشون میده
وخدارو شکر که در این سفر به دور آمریکا با بعضی قوانین در جاهای مختلف این کشور آشنا میشویم
واین از لطف استاد عزیز هست
وخودش جز نعمتهای سفر به دور آمریکا است
به امید توفیق روز افزون وثروت سلامتی و آرامش برای همه عزیزان عباس منشی
در پناه حق
به نام خدای یکتای مهربان و نزدیکتر از رگگردن به ما
درود خدا بر شما استاد جان
درود خدا بر شما مریم جان
درود خدا بر شما دوستانِ جان
با اینکه سعی کرده ام هیچ قسمتی از سریال سفر به دور امریکا رو از دست ندم، نمیدونم چرا این قسمت از دستم خارج شده بود، امروز اتفاقی متوجهش شدم و دیدم، البته استاد شما همیشه میگید وقتی در مدار چیزی نباشیم اونو نخواهیم دید ، احتمالا الان در مدارش قرار گرفتم که موفق به دیدنش شدم… تا دیدم یاد یه روستا نزدیک طالقانِ تهران در ایران افتادم که مردمش دقیقا همین شکلی زندگی می کنند بدون استفاده از برق و تکنولوژی.
به دلم افتاد که ازش برای دوستانم بنویسم. جالبه:
در منطقه «پردسر»، واقع در شرق شهر طالقان، مرکز بخش طالقان در شهرستان ساوجبلاغ، واقع در غرب استان تهران، روستایی در کنار رودخانه شاهرود شکل گرفته که میان اهالی طالقان به «ترکآباد»، «فانوس آباد»، «کوی منتظران» و «روستای ایستا» مشهور است. گذراندن شب در روشنایی فانوس و استفاده نکردن از برق، تُرک زبان بودن، تاکید فراوان بر مقوله انتظار و توقف بر شیوه زندگی 200 سال پیش، علل این نامگذاریهای محلی است. آنها از هر گونه فناوری و تمدن جدید دوری می کنند. اهالی این روستا از پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی، فقیه مشهور دوره مشروطیت هستند که با الهام از آرای تجددستیز او چنین زندگی عجیبی را در زمانه تسلط مدرنیته سامان داده اند.
آن ها تلاش دارند تا از شیوهای سنتی برای گذران امور زندگی بهره ببرند. خوراکی را که خاستگاه و چگونگی تولیدش را ندانند، مصرف نمیکنند و از تناول گندم و میوههایی که با کود شیمیایی و سموم دفعآفات به عمل آمده باشد، به شدت پرهیز میکنند. فراوان از لبنیات تولیدی خودشان استفاده میکنند. گوشت، کم میخورند. از میهمانان خود با چای پذیرایی میکنند اما خود نمینوشند. مردان در آنجا علاوه بر شلوار نخی یا پشمی دستباف، پیراهن بلندی بر تن میکنند که تا زانو را میپوشاند و اغلب کلاهی پشمینه بر سر دارند. اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند و جزو آمار جمعیت ایران به شمار نمیروند و از امکانات رفاهی جدید مانند آب لوله کشی شده، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و یارانه و… استفاده نمیکنند. کودکان آن روستا برای علم آموزی به مدارس طالقان نمیروند بلکه به سبک سنتی و مکتبخانه ای با فراگیری دروسی همانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید، باسواد میشوند. در مجموع 18 تا 20 جلد کتاب در روستای ایستا موجود است که رساله عملیه میرزا صادق مجتهد تبریزی (چاپ سنگی سال 1323ق) و کتاب خطی سیدحسین نجفی طباطبایی از آن جمله است. ساعت مچی و دیواری در محل زندگی اهل توقف وجود ندارد. سیمان و آهن در معماری خانه ها به کار نرفته و درها همه چوبی هستند.
و حالا متوجه شدم که هزاران کیلومتر دورتر از طالقانِ ایران، در آمریکا و کانادا فرقه ای به نام آمیشها زندگی میکنند که آنها نیز سر ناسازگاری با فناوری دارند. ایشان از برق و اتومبیل استفاده نمیکنند، به ارتش نمیپیوندند، بیمه نمیشوند و هیچگونه کمک مالی دولتی را نمیپذیرند. لباسهایشان را خودشان میدوزند. خانه هایشان به سبک قرن هجدهم میلادی است همچنین لباسها و زندگیشان. بیشترشان در ایالت پنسیلوانیا زندگی میکنند و به گونه ای ملموس خودشان را از جامعه آمریکایی جدا کرده اند.
در فرهنگ آمیش، ارزش زیبایی در سادگی دانسته میشود. لباسها هرگز نباید وسیله ای برای جلب توجه باشند. چاپ هیچ طرحی روی لباس مجاز نیست. زنان لباسهایی ساده و بلند به رنگ یکدست (مثلا آبی) بر تن میکنند. اغلب در خانه از پیشبندهای سفید یا سیاه استفاده میکنند. همچنین زنان با توجه به وضعیتشان سرپوشهای سیاه یا سفید بر سر میکنند. مردها معمولا شلوار تیره رنگ میپوشند و یک جلیقه یا کت تیره بر تن دارند. همچنین بند شلوار، کلاههای لبهدار حصیری یا نمدی سیاه از دیگر ویژگیهای پوشش مردان است. مجردها ریش و سبیل خود را میتراشند و مردان متاهل ریش خود را بلند میکنند اما سبیلشان را میتراشند. گذاشتن سبیل به دلیل ارتباط با نظامیگری و فراهم کردن فرصت خودپسندی غیرمجاز است. بچه های آمیش حداکثر تا کلاس هشتم درس میخوانند. تقریبا هیچ آمیشی به دبیرستان یا دانشگاه نمیرود. آمیشها زمینهای زیادی نمیخرند چون قادر نیستند با نیروی انسانی (زور بازو) و بدون استفاده از ماشینآلات سطح زیادی را به زیر کشت ببرند.
اصول اعتقادی آمیشها بر دو محور کلیدی استوار است: مردود دانستن صفاتی چون غرور، خودبینی و تکبر و تاکید فراوان بر صفات مثبت انسانی مانند تواضع و فروتنی، خونسردی، تسلط بر نفس و متانت که دیگران از آن با عنوان «انقیاد و فرمانبرداری» یاد میکنند. آمیشها اغلب تمایل دارند که خود را تسلیم «اراده خداوند» کنند. آنها این عقیده را از طریق آداب و رسوم گروهی ابراز میدارند و با فردگرایی که محور اصلی فرهنگ آمریکایی است، مخالفت میورزند. در واقع، مخالفت آمیشها با فردگرایی دلیل اصلی آنها برای استفاده نکردن از فناوریهای مدرن جامعه است، زیرا معتقدند که فناوری روز ممکن است وابستگی یک آمیش را به خانواده و جامعه کاهش دهد و به مرور زمان آنها را از جامعه آمیش دور کند. این فرقه مسیحی حدود سه قرن پیش بنیان نهاده شده و جمعیت آنها در سال 2000 میلادی تقریبا 200 هزار نفر ذکر شده است.
حالا جالبه به جز دسته ای از مسیحیها در آمریکا، دسته ای از یهودیان هم هستند که همین سبک زندگی را برگزیده اند که البته لازم نیست خیلی از اقامتگاه آمیشها دور شویم!!!
کریاس جوئل یک روستای یهودینشین است که اجرای تفکیک جنسیتی در کلیه اماکن عمومی آن و نیز رعایت شئونات اخلاقی و رفتاری در آن الزامی است. این روستا در 80 کیلومتری شمال شهر نیویورک واقع است و قانون اساسی آمریکا در آنجا اجرا نمیشود. هنگام ورود به این روستا، روی تابلوی خیرمقدم آن به بازدیدکنندگان اینچنین نوشته شده است:
«به کریاس جوئل خوش آمدید. براساس سنن و رسوم مذهبی خود، از شما خواهشمندیم تا هنگام بازدید از اجتماع ما به گونه ای عفیف لباس بپوشید و رفتار کنید. این امر شامل موارد زیر میشود:
《پوشیدن دامن یا شلوار بلند، پوشیده بودن سینه ها، پوشیدن لباسهای آستیندار حداقل تا آرنج، استفاده از الفاظ مناسب، رعایت تفکیک جنسیتی در تمام اماکن عمومی.از احترام شما به ارزشهای ما سپاسگزاریم و از بازدید خود لذت ببرید!》
ولی اینجا یه سوال ذهن منو مشغول کرده، چرا پوشش اینگونه فرقه ها و دسته ها برامون جالبه و قوانینشون برامون محترمه و خیلی خوشمون میاد اما به قوانین کشور خودمون احترام نمیذاریم و رو ترش می کنیم ؟؟؟!!! چی میشه که هر جامعه ای که میبینم قوانین کشورش براش مهمه، کشورشو دوست داره مردمشو دوست داره ولی اعِب ما در ایران اینگونه نیستیم؟ چرا اغلب مرغ همسایه برامون غازه؟؟؟
در پایان از شما استاد توحیدی عزیزم آقای عباسمنش متشکرم بابت فراهم نمودن چنین بستر وسیع و عالی سایت که زیبابینی را به ما یاد میدهد و هر لحظه توجه ما را به سمت قشنگی های دنیای اطرافمان جلب می کند و هدایتمان می کند تا در هر چیزی، نکته ی مثبت آن را ببینیم.
و از مریم خانم جان هم سپاسگزارم که از دریچه ی دوربینش ما را به سمت دیدن قشنگی ها و شگفتی های جهان اطرافمان هدایت می کند.
درود خدا بر شما
از شما دوست عزیز که تا پایان کامنتم همراهم بودید هم صمیمانه سپاسگزارم و برایتان بهترینها رو از خدا خواستارم. در پناه نور الهی و تحت حمایت الله یکتا باشید همیشه.
آمین و ان شاءالله.
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این قسمت زیبا تحسین میکنم این رابطه رویایی تون رو خدایاشکرت تحسین میکنم تجربه های زیباتون رو چه فضای سبز زیبایی خدایاشکرت چه کشور با حالی که همه جور آدم هست و همه آزادن که هر جور دوست دارن زندگی کنن چقد زندگی زیبا میشه خدایاشکرت واقعا چقد جالب بود واقعا چقد درس داره واسه ما که هی بهونه واسه نداشتن هامون نداشته باشیم و سپاسگزار باشیم خدایاشکرت واقعا چقد زیبا بود منطقه زندگی شون خدایاشکرت چقد خوبه هر کس واسه خودش یه اصولی داشته باشه که الان اصول ما این که فقط به زیبایی توجه کنیم و لذت ببریم و با خودمون در صلح باشیم و تمام کارمون تو این سایت گرانبها باشه و هی بزرگ و بزرگتر شدن مون واقعا عالی بود خدایاشکرت سپاسگزارم از شما دو عزیز و نگاه زیبابین شما دو عزیز در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم
سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم و همه دوستان
من قبلا فکر میکردم اگه کسی از تکنولوژی ایراد بگیره و اونو اشتباه بدونه و بگه قدیما خیلی بهتر بود، این درسته. ولی وقتی با شما آشنا شدم، دیدم چقدر سپاسگذاری می کنین برای هر چیزی که زندگی رو راحتتر کرده و خوشحالین بابتش و ازش به بهترین شکل ممکن استفاده می کنین.
چقدر این پیشرفت تکنولوژی نشونه ی فراواانیه. اینکه خدا اینقدر نعمت و راحتی برای ما گذاشته که ما با تکاملمون کشفشون میکنیم و بهشون دسترسی پیدا می کنیم. چیز دیگه ای که از شما یاد گرفتم این بود که وقتی جهان در حال پیشرفته اگر با این پیشرفت جلو نیای و بخای ثابت بمونی، سقوط می کنی.
سلام خدمت همه عزیزانم
چقدر جالب بود این فایل برای من و شاید براتون جالب تر باشه بدونید ما هم در ایران در
سمت خراسان هم از این روستاهای خاص داریم مثلا روستاهایی داریم که تمام ساکنانشان
نابینا هستند یا روستایی داریم که همه افرادشان بسیار بسیار قدکوتاه هستند و به اسم روستای
کوتوله ها معروف هست را روستایی داریم که افرادشان به طور کاملا سنتی وفقط از محصولات
روستا استفاده می کنند و تا بحال شهر رو ندیده اند و تحصیلات ندارند و شناسنامه هم ندارند و
در واقع فاقد هویت هستند و روستاهای بسیاری شبیه اینها در ایران عزیزمان هست یا روستایی
که 90 درصدشان چشمهای رنگی دارند
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم
از این قسمت و همینطور نوشتههای این قسمت درسهای زیادی گرفتم که میخوام بخشیش رو بنویسم
استاد اولین نکتهای که از دیشب خیلی واضح داره توی ذهنم مرور میشه مخصوصاً از زمانی که فایل توحید عملی 7 رو گوش دادم این بودش که کسی رو قضاوت نکنم و تصمیم نگیرم که بخوام کسی رو نصیحت کنم یا بهش توصیه کنم
هر وقت که خواستم کسی رو نصیحت کنم اولش از خودم بپرسم واقعاً خودت توی این جایگاه در چه مرحلهای هستی که میخوای یکی دیگه رو نصیحت کنی و اینکه من آگاهانه خودم رو کنترل کنم و به هیچ کسی هیچ حرفی نزنم حتی یک مقدار کم قطعاً باعث میشه که یکی از نشتیهای انرژی بزرگ من بسته بشه
البته من خیلی وقته دارم روی این موضوع کار میکنم و فکر میکردم دیگه تقریباً توی این موضوع خوب شدم ولی چند روزی هست که فهمیدم باید بیشتر روش کار کنم روی اینکه کسی رو قضاوت نکنم و دیگه هیچ نصیحت و توصیهای به کسی نکنم
گاهی پیش میومد از دوستانم که توی سایت هستند از من یه سوال میپرسیدن و من سعی میکردم طبق دانستههای خودم به اونها جواب بدم ولی, دیگه این کارو نمیکنم چون احساس میکنم هنوز به اون مداری نرسیدم که بتونم کسی رو درست حسابی راهنمایی کنم یا به کسی توصیه بدم پس تصمیم گرفتم فقط تمرکزی روی خودم کار کنم…
توی این دنیا هر کسی عقاید خودشو داره و چقدر زیباست که هر کس با عقاید خودش به زندگی خودش ادامه بده قطعاً وقتی که درخواستی داشته باشه یا بخواد راه درست را پیدا کنه یا حتی راه غلط رو پیدا کنه فقط کافیه که اراده کنه اون وقت خدای من که مالک زمین و آسمونهاست اون رو به راه صحیحش هدایت میکنه
کشور آمریکا برای من تحسین برانگیزه چون هر کسی با هر عقیدهای میتونه توی اون کشور زندگی کنه و اصلاً لازم نیستش که کسی دیگهای بیاد فاز نصیحت و توصیه برداره
تعصب
به نظر من تعصب باعث میشه که چشم ما و گوش ما کاملاً بسته بشه و هیچ چیزیو نبینیم تعصب بیخودی داشتن… شما یه بار توی یکی از فایلها گفتین اینکه من توی ایران به دنیا اومدم اگر بخوام روی ایران تعصب داشته باشم صرفاً به خاطر اینکه اونجا به دنیا اومدم واقعاً کار غیر منطقیه چون ممکن بود من توی یه کشور دیگه به دنیا بیام آیا نسبت به ایران باز هم همینقدر تعصب داشتم؟
من سعی کردم این حرفو همیشه با خودم مرور کنم و از خودم بخوام که روی مواردی که به صورت اکتسابی به دست آورده مثل کنترل ذهن، مثل بودن توی این مسیر بیشتر تعهد داشته باشه تا چیزهای انتصابی که بر اساس انتخابهای غیر از انتخاب خودش به دست آورده…
اینکه آمیشها به راحتی توی اون کشور زندگی میکنند و به راحتی میتونن از هنرشون پول بسازن و از درشکه و اسب استفاده کنند همش به خاطر پذیرش عقاید و نگاههای مختلف و انعطاف پذیر بودنه من انعطاف پذیریو توی قوانین راهنمایی رانندگی دیدم که سعی کرده بودن یه جایی هم به آمیشها بدن …
جای پارک یا تابلوهای راهنمای و رانندگی و یا رانندههایی که پشت درشکهها صبوری به خرج میدادن تا آدمهای دیگه با نگاههای مختلف هم بتونن مثل اونها در آرامش زندگی کنند
از ته قلبم از خانم شایسته عزیزم سپاسگزارم که فیلمهای پر از درسی را برای ما تهیه میکند
دو تا درس مهمی که من یاد گرفتم این بودش که
درس اول پس از قضاوت دیگران بردارم و سعی نکنم به کسی توصیه و نصیحت کنم و یا نظرات خودم رو بهش توضیح بدم مگر اینکه از من خالصانه درخواست کنه
دوم اینکه همواره ایمان خودم رو حفظ کنم و حتی وقتی که یه شرایط به ظاهر بد برام پیش میاد مثل شرایط همون دختر آمیشی که تا دکترا ادامه داد من سعی کنم با ایمان به راهم ادامه بدم و محدود نکنم به چیزی غیر از خدای درونم و خودم…
خداروشکر:)))