سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵ - صفحه 14

408 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شهربانوامیری گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام

    نشان امروز من درمورد قضاوت

    میخواستم ازدوتا ماجراتعریف کنم که مال پارسال هست و الان میدونم اون ماجرا هاواسم یک تمرین بوده ومن انجامش دادم

    یکی اینکه مایه مدتی توکرمان زندگی میکردیم وکنارخونمون یک تربارفروشی بود

    که پسرمن دوست شده بودبا این اقای فروشنده ومیرفت پیشش ساعتها مینشست

    یه روزی مامورا ریختن هم اون بنده خداروگرفتن هم پسرمن رو

    وقتی پسرم زنگیدمامان مدارک شناساییمو بیار منو بجای افغانی دستگیرکردن اصلا تعجب کردم که این بنده خد اافغانی باشه خب من رفتم مامورا هم با من برخوردبدی کردن هم با اون بندخدا که داشتن میزدنش ومن مدارک رودادم هرچی گفتم ما ایرانی هستیم باورشون نمیشد

    ودوباره مدارک باباشو ازمن خواستن ومن بهشون دادم دیدم گفتن خانم توخجالت نمیکشی پسرتو گذاشتی با یه افغانی اگه می دزدیدش چی اصلا من هنگ کردم بخدا . به مامورا گفتم یا خدا اینکه قشنگ داره به لهجه خودتون کرمانی صحبت میکنه من ازکجا میدونستم افغانیه ? بعدش بنده خدارو بردن نفهمیدم چ بلایی سرش اوردن تازه داداشمم یکی ازبازیگران صداوسیما ی کرمان ونمیفهمیدن‌ افغان هست چون با مدارک هویت ایرانی رفته بودولهجشم که کرمانی غلیظ

    به هرحال من خیلی ذهن قضاوتگری داشتم درهرزمینه ای

    اما الان با کارکردن روی خودم ازهمین فایلای سفرنامه خداراشکریکم بهترشدم

    ویادمه من کلاازاسم افغانی بدم میومدچندشم میگرفت خب این برمیگرده به باورهای غلطی که دربچگی بخوردم داده بودن حتی تا همین بزرگسالی مثل تعریف داستان بالا که افغانیا انسانهای خیلی بد و ناتمیزی هستن خب من اینو باورکرده بودم وخیلی هم بدم میومد وقتی میدیدمشون

    ودرشهری که الان ماهستیم جنوب کرمان شهرستان رودبار پراز افغانی هست وازقضا اینها بیشترشون خیاطن و پارچه فروش ومن مشتری هردو اینها بودم وهستم تا اینکه یه روزی رفتم به یه پارچه فروشی

    وپارچه ای ازهمون اقای افغان خریدم وشدم کلا مشتریش وشمارشو گرفتم پارچه های دیگری هم سفارش دادم وکم کم درهمین موردسفارشاتم بهش پیام میدادم و تماس میگرفتم خلاصه من با این راحت شدم وبهشم همیشه میگفتم من ازکلمه افغانی یجوری میشم اونم خندش میگرفت میگفت مگه ما چمونه ماهم انسانیم مثل خودتون وخدامون هم یکیه ومن چقد ازاین جمله درس گرفتم خلاصه ازاون به بعدما مثل اعضای یک خانواده شدیم وصمیمی اونم باجنس مخالفم یک صمیمیت پاک تایه روزی اومد ازدرامدپایین کسب وکارش صحبت کردکه پول ایران بی ارزش شده دلار رفته بالا ونمیشه جنس خریدکردوفلان …من اومدم فایلای رایگان استادبهش دادم ازاونجایی که اون اهل تسنن بود فکرکردم شاید به حرفای استاد مقاومت نشون بده اما نه دیدم این داره به طرز عجیبی ازطریق همون فایلارایگان روی بیشترکردن درامدش کارمیکنه وبهم گفت من درسته سنی هستم اما بعضی حرفای شیعیان رو از حرفای اهل تسنن خودم بیشترقبول دارم ودیدم بابا اون افغانه‌ بانژاد سیاه وسفید ماایرانی ها راحته با خودش درصلحه اما من چرا خلاصه با این حرکتم دیدم نسبت به افغانیا عوض شد نتنها افغانی بلکه اکثرنژادهایی که برخورددارم همون افغانی الان عضو سایت عباسمنش شده وقشنگ داره روخودش کارمیکنه اوایل یادمه میگفت درامدم درروز شده ۱میلیون بعدش دو بعدش ۳،۴،۵،۶وتازگیا ازش شنیدم به روزی ۲۷میلیون فروشش رسید واین مردسواد انچنانی نداشت اما الان قشنگ میخونه اما نوشتن خیلی کم درحدیک پیام واین اقا یکی از بهترین اعضای خانواده غیرخونی منه وهمچنین خانواده عباسمنشی وبهترین دوست هم فرکانسیم هست واقعا نمیتونم توصیفش کنم خیلی فوالعاده هس وهمیشه ازم تشکرمیکنه بخاطرفایلایی که بهش دادم وبه این راه هدایت شده ومیگه تو ازیک خواهری بیشتر برام خواهری کردی ومنم فقط میدونم دستی ازدستان خداوندشدم واسش همین. واین یک افتخاره واسه من. ومن دیگه هیچوقت درموردافغان هیچ قضاوتی ندارم وبلکه درموردهیچ نژادی و این ارتباط شدیک تمرین واسه من ومیبینم هنوزبرخوردها وشکنجه ها ی بدی ازطرف دولت درهمین ایران میشن زمانی که میخوان جمع اوری کنن اتباع خارجی رو

    ونکته بعدی قضاوت که درموردلباس پوشیدن استادکرده بودن

    میبینم همسرم وقتی کسی نیست با رکابی هست وقتی یکی میاد سریع پیراهنشو میپوشه حالا چه هم جنس خودش باشه چه مخالفش ومیبینم تو پوشش ماهم خیلی گیرمیده و حتی درپوشش دیگران واقعا سخت قضاوت میکنه وقتی میبینم با خودش درصلح نیست راحت نیست پس حق داره بادیگرانم اینجورباشه چون این درونن مشکل داره ومنم الان دیگه این رفتارش واسم عادی شده گیربه این عادتش نمیدم ترجیح میدم خودم رو درست کنم تا اون

    نکته بعدی درموردقضاوت درموردامریکا یادمه

    تا۵سال پیش اخبار گوش میکردم خیلی قضاوتهارو درموردامریکامیشنیدم که خون اشامه ویکی ازبزگترین شیاطین غرب هست یا میگفتن ادمایی که ماهواره میبینن دارن دچارغرب زدگی میشن وفلان الان ۵ساله تلویزیون رو گذاشتم کنار دارم خوبیهای امریکارو میشنوم وشایسته عزیزم قشنگ داره درصلح بودن این کشورزیباروبه تصویرمیکشه واقعا خوشحالم ازاین بابت وکاملا دیدم عوض شده و کاملا خودمم ازدرون تغییرکردم قضاوتهام خیلی خیلی کم شده خلاصه خیلی درسها گرفتیم ازاین فایلها ومیگیریم وهنوزم ادامه داره

    وبی نهایت سپاسگزارخداوندم که منو به این سایت هدایت کرد

    وهمچنین ازاستادوخانم شایسته عزیزم متشکرم بابت

    تهیه این فایلها

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    علی شکری گفته:
    مدت عضویت: 3510 روز

    سلام به روی ماه استاد عزیز و خانواده ی صمیمی خودم

    .

    یه چند وقتیه که روی باورهایی دارم کار میکنم که در مورد ارتباط با مردم و دیدگاهم نسبت به مردمه میخوام بیشتر توضیح بدم(متن روبرو رو تقریبا ده روز پیش نوشتم و سعی کردم باورهای درست رو جایگزین کنم و توجهم رو بزارم روی خواسته هام در رابطه با مردم ) در مورد ترس ها و استرس هایی که روز به روز هم بیشتر میشود چیزی که از گذشته و خانواده یادم می آید این است که :

    1- مردم خیلی بد هستند.

    2- همه فقط به فکر منفعت خودشون هستند.

    3- همه آدم هایی بی درکی هستند که قصد اذیت کردن و تمسخر من رو دارن.

    4- مواظب باش دورو زمونه ی بدی شده.

    5- هرکسی سر راهم قرار بگیره با من سر جنگ داره.

    6- هیشکی دوست نداره پیشرفت من رو ببینه و جلوی پیشرفتم رو تا اونجا که بتونن میگیرن.

    7- ببین سلام گرگ بی طمع نیست مواظب خوبی های دیگران به خودت باش چون پشتش یه طمعی هست.

    8- چهارچشمی باید مواظب خودت باشی وگرنه کلاهت پس معرکه هست.

    اینها بخشی از باورهای نادرست و دیدگاه های وحشتناک! نسبت به مردم جامعه ام بود نسبت به خودم و باعث شد بسیار تنها باشم بسیار بدی ببینم و قطعا جهنمی بوده ارزو میکنم کسی دچارش نشه(اگرچه خیلی ها همین تفکر رو دارن و فکر میکنن از زرنگیشونه اینها رو فهمیدن و مواظب هستند) و اما بگم وقتی شروع کردم به تفکر در مورد باورهای درست جایگزین وقتی سعی کردم فارغ از رفتار دیگران خودشون رو دوست داشته باشم بعضی رفتارهاشون برام منطقی شد (رفتارهای طبیعی شون که مخالف خواسته های من بود آزارم میداد) بطرز عجیبی رفتارهاشون عوض شدبه طرز عجیبی مردم در خیابان لبخند میزدند به من به طرز عجیبی شب ها با دوستا بیبرون میگیم میخندیم و لذت میبریم و یکی دو روز پیش که یه مسئله ای برای خواهرم پیش اومد و من دوباره حالم بد شد و دوباره اون افکار داشتن به سراغم میومدن امروز خداوند هدایتم کرد و این فایل رو که در ادامه سفرنامه داشتم میدیدم تلنگر بهم زد و جوابم رو و قدم بعدیم رو دریافت کردم و الان میدونم که من نمیتونم نتیجه زندگی بقیه رو تغییر بدم وقتی افکار بیمار زا دارن من نمیتونم با غصه خوردن کمکی به دیگران بکنم و وظیفه من تمرکز روی خودمه چون بالاخره خوب یا بد دیگران مسائلشون رو پشت سر میزارن در این بین اگر ما هر وقت مسئله ای واسه عزیزانمون پیش اومد بخوایم دوباره مثل قبل بشیم نتنها کمکی نمیکنیم بهشون بلکه یکی میشیم مثل اونها که زندگی کنیم در جهنم خودساخته خداروشکرم میکنم که در این مسیر چندروزه ام که با تمام وجودم تعهد دادم ادامه بدم و الحق نتیجه اش رو خیلی زود بهم نشون داد هرلحظه هدایت های بیشتری رو دریافت میکنم و از استاد عزیزم هم که دستی شدن از دستان خداوند مهربان نهایت سپاسگزاری رو دارم… همیشه شاد باشید و سلامت و در بهشت خودساخته خودتون لذت ببرید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهدی علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2131 روز

    سلام

    من تازه واردم ، به سایت شما ، جناب آقای عباس منش.

    مطالب سایت مطالعه کردم

    صحبت های زیبا و آرامش بخشی خوندم از شما و برخی از نظرات دوستان مطالعه کردم.

    میخوام از محل کارم به سمت خونه برم احساس خوبی دارم.آرامشی که دوستش دارم و حاضر نیستم از دستش بدم.حس زیبایی.خیلی آرومم ، البته بگم که من این احساس رو با دیدن فایل فصل اول از سفر به دور USA قسمت ۴۵ با ، تاثیر اون صحبتها به دست آوردم.

    متشکرم از نیرویی که مرا به این احساس خوب و آرامش بخش رساند و سپاس گذارم از شما به خاطر این احساس خوب.

    رشته ای بر گردنم افکنده دوست ،،،،،،میکشد هر جا که خاطر خواهم اوست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمد صادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 2205 روز

    سلام

    سه تا مثال فوق العاده ی دیگه در مورد ارتباط اتفاقات زندگیمون با نحوه ی تفکرمون میخوام بزنم که در طول برنامه فوق العاده سفر به دور آمریکا باهاشون مواجه شدم.

    هنگام دنبال کردن برنامه سفر به دور آمریکا ۲ تا چیز عمیق تو ذهن من زنگ خورد. (الان که اینو نوشتم چند تا دیگه هم زنگ خورد که فعلا نمینویسمشون میخوام این متن رو تموم کنم اول) یکی اسم مک کلینی مجسمه ی آخر قسمت ۵۴ و دومی یک تابلویی که روش اسم ابراهام لینکن بود. این دو نفر رو بزارید کنار، در طول سفرنامه من به مکان های مختلفی هدایت شدم از پارک ها تا جاهایی که فراوانی نعمت بود، از فواره های متنوع تا کوچه و محله هایی که فقط بچه ها بازی و شادی میکردن، از گل های بی نظیر تا دستشویی های ترتمیز شهری تا گشتن پروانه ها به دورم تا هزار تا موضوع دیگه. هر کدوم از اینها برای من پیغام داره که چطوری کانون توجه داره کار میکنه اما من روزها به سمت مجسمه ای هدایت میشدم که خیلی بهش توجه نمیکردم و دیشب توجهم بهش جلب شد و منفجر شدم. از بزرگی هدایت خداوند منفجر شدم!! اون مجسمه فردی نبود جز امیر کبیر. سه تا شخصیت رو بزارید کنار هم – اینها هدایت خداست نه کار من.. – با بررسی این سه شخصیت میبینید با اینکه در زمان های مختلفی زندگی میکردن اما یک اتفاق مشابه برای همشون افتاده، یک جور تجربه مشابه. من عقلم کجا به این چیزا میرسه! اینا هدایت خداونده. من وقتی داستان امیرکبیر رو خوندم، داستان مک کلینی رو خوندم، داستان آبراهام لینکن رو خوندم به یک نقطه اشتراک رسیدم که هر سه تاشون توسط جاسوس ها و دسیسه چین ها ترور شدن. خیلی جالبه، وقتی داستان امیر کبیر رو خوندم فهمیدم منی که در بچگی رفته بودم اردو حمام فین کاشان و مجسمه ی زمان قتل امیرکبیر رو در اون سن بهم نشون داده بودن یادمه چه ترسی داشتیم از دیدنش، منی که تا خود حمام فین کاشان رو رفته بودم و داستان ها رو شنیده بودم کلا همه چیز رو برعکس درک کرده بودم. من فکر میکردم امیر کبیر یک انسان فوق العاده هست که بر اثر ناعدالتی حکومتی کشته شده و ترور شده. اما بعد از کسب این آگاهی هایی که با هدایت خداوند دریافت کردم متوجه شدم که امیر کبیر خودش با دست خودش، خودش رو ترور کرده. بچه ها نمیدونم باورتون میشه یا نه برید داستان امیرکبیر رو ویکی پدیا بخونید.. امیرکبیر خودش یک جاسوس و دسیسه گر بوده. چون این شخصیت رو داشته فکر میکرده همه دارن تو زندگیش دسیسه چینی میکنن به همین دلیل در مکان های مختلف جاسوس کار میگذاشته که مبادا شاه یا بقیه پیش شاه براش دسیسه ایجاد کنن، به همین دلیلم افراد و اتفاقاتی هم فرکانس با همین موقعیت رو وارد زندگی خودش میکنه افرادی مثل اعتماد الدوله که با دسیسه چینی برکنارش میکنه، اتفاقاتی مثل جنگ با پادشاه بر سر بی اعتمادی، حالا از کجا من میگم امیر کبیر خودش جاسوس و دسیسه گر بوده؟ از اینجا که امیر کبیر در اولین مقام دولتی خودش رفته بوده و در روسیه جاسوسی میکرده. از اونجا که بعد از صدر اعظم شدنش سازمانی به نام منهیان امیر رو راه اندازی میکنه که در اون جاسوس پروری میکنه تا برن افراد خلاف کار و درست کار رو شناساسیی کنن!! چرا امیر کبیر انقدر زمان و انرژی برای این کار میگذاشته؟‌ چون نگران دسیسه چینی دیگران بوده. چرا نگران بوده؟‌ چون خودش دسیسه گر بوده، به همین دلیلم فکر میکرده دیگران دارن براش دسیسه چینی میکنن و جاسوسی میکنن و به همین دلیلم اون اتفاقات تاریخی و درگیری ها و افراد تو زندگیش اومدن و در نهایت ترور. جهان فوق العاده درست و صحیح داره به فرکانس های ما پاسخ میده. حالا برید این موضوع رو توی زندگی مک کلینی و آبراهام لینکن هم بررسی کنید. متوجه میشید اونها هم ترور شدن و دقیقا به همین دلیل. چون اونها خودشون دسیسه گر بودن فکر میکردن دیگران هم دارن براشون دسیسه درست میکنن و درنهایت هم جاسوس ها ترورشون میکنن. این داستان در مورد آمیش ها هم هست. چون خودشون با دیگران مشکل دارن فکر میکنن دیگران هم با اونها مشکل دارن. چون خودشون با تکنولوژی مشکل دارن فکر میکنن تکنولوژی هم با اونها مشکل داره. حالا اینارو نمیخوام بگم که اونا چطورن یا اونها چرا اینطوری فکر میکنن. عقاید افراد رو سعی میکنم محترم بشمرم، اصل داستان اینه که میخوام این الگو رو در مورد خودم بگم.. پسر من با عالم و آدم مشکل دارم!!!!!!! بعد میگم چرا زندگیم خوب نمیشه!!!!!!!

    من خودم دشمن دیگرانم بعد فکر میکنم دیگران هم دشمن من هستن!

    من خودم میجنگم بعد فکر میکنم دیگران هم دارن با من میجنگن!

    من خودم حسودم بعد فکر میکنم دیگران هم در مورد من حسودن!

    من خودم با بقیه کشتی میگیرم بعد فکر میکنم بقیه هم با من کشتی میگیرن!

    من خودم با خانوادم مشکل دارم بعد فکر میکنم که خانوادم با من مشکل دارن!

    من خودم نگاهم تو زندگی دیگرانه بعد فکر میکنم دیگران هم نگاهشون تو زندگی منه!

    و این داستان سر دراز داره. بعد میگم خب چرا اتفاقات زندگیم اساسی تغییر نمیکنه این همه مدت دارم کار میکنم روی خودم. پسر خوب!! تو این همه مشکل شخصیتی رو داری با خودت حمل میکنی بعد میگی چرا اتفاقاتم تغییر نمیکنه؟؟؟

    دقیقا مثل امیرکبیر که خودش دسیسه گر بوده و بعد فکر میکرده بقیه دارن تو زندگیش دسیسه میکردن، تو هم خودت یک شخصیتی داری و بعد فکر میکنی بقیه هم همون شخصیت رو دارن. با همون عینک خودت داری بقیه رو میبینی. داری همون فرکانس ها رو ارسال میکنی.. بعد میگی چرا زندگی من اینطوریه؟ پس میخوای چطور باشه؟ میخوای فرکانس ها برعکس کار کنن؟

    یاد یک حرفی در کتاب رویاهایی که رویا نیستند استاد عباس منش میفتم.. آیا تجربه کوبیدن خانه قدیمیتان را داشته اید؟ بعضی وقت ها اوضاع خونه انقدر خرابه که با درست کردن سقف و دیوار اوضاع درست نمیشه، خانه از پای بست ویرانست.. باید این خانه رو کوبید از نو ساخت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    غزل گفته:
    مدت عضویت: 2218 روز

    سلام به استاد خوبم و مریم دوست‌داشتنی.

    استاد این قسمت که خودتون راجع به امیش ها توضیح دادید خییییلی خوب بود.راستشو بگم منم هنوز یخورده از این تعصبات رو دارم و الان باعث شد که یکی از باور های اشتباهم برام واضح بشه .خیلی ممنونم از اگاهی نابی که دراختیارمون گذاشتی .خدارو شکر که هستین.استاد وقتی هرکدوم از فایل های شما رو گوش میدم و نگاه میکنم اصلا دیگه دلم نمیخواهد با ادم های دور و برم حتی حرف بزنم.دلم میخواد صبح تا شب فایل های شما رو گوش بدم.اصلا جنس حرفهای شما با همه (ادم های اطراف من) خییییلی فرق داره.خداروشکر که با شما آشنا شدم.باورتون میشه بعضی وقتا دلم میخواد یه چیزی باشه که گوشامو کیپ کیپ کنه .اینجور وقتا میام سایت شما تاحالم بهتر بشه.خیلی حرفاتون رو من تاثیر گذاره .واقعا خدا رو شکر که به این راه هدایت شدم.مطمئنم منم یه روزی اونجایی هستم که دلم میخواد.میام امریکا و بی نهایت از ارامش اونجا لذت میبرم .استاد بیشتر باهامون حرف بزنید بیشتر برامون از قانون بگید .ممنون .در پناه خدا:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2860 روز

    باسلام خدمت استاد گرامیم ،خانم شایسته ودوستان عزیزم

    چه دنیای عجیبیه این دنیای نشانه ها، از روزی که شما قسمت نشانه هارو به سایت اضافه کردید،انگارکل هستی برای هدایت هرلحظه من دست به دست هم دادن،سوالی نیست که جوابش رو دریافت نکنم،قدمی نیست که بردارم وقدم بعدی بمن گفته نشه.

    وامروز چه نیکو نشانه ای،دارم ازشدت تعجب و خوشحالی میترکم.

    یکسری سوال درمورد روابط که بدجور ذهنم رودرگیرخودش کرده بودد!!!

    وپاسخ امروزم همین جلسه بووود.

    وخدایاااا نمیدونم چرا وچجوری بااینکه من تمام فایلهای سفرنامه رودنبال میکنم،این فایل جامونده بود واززیر نگاهم دررفته بود.

    وانگار من بایدامروز درمدار آگاهیهای این فایل قرارمیگرفتم.

    وبیشترتعجبم ازهمین مساله بود،،،

    استادجانم من نه تنها پاسخ سوالاتم روازاین فایل گرفتم،خیلی خیلی بیشترهم موۻوعات حول روابط رودرک کردم.

    این فایل بنظرمن یکی ازشاهکارهای دیگری شد برروی این سایت.پرفکت???

    این کامنت رو گذاشتم که فقط بگم خدایاشکرت که این قوانین رودرجهان قراردادی،خدایاشکرت که فرکانسهامون تااین حد دقیق کارمیکنه،ومرسی استاد،

    ای مهربون،مرسی که هستی.

    باسپاس

    هدیه گوهری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3840 روز

    سلام سلامم صدتا سلام

    بعد از دیدن این فایل بینظیر یک ایده بهتر اومد، چرا بهتر؟

    قبلا که نظرات را میخواندم و اونم بیشتر اوقات فقط نظرهای لایک شده را، خواندن نظرات بچه ها این دوستان ارزشمند و ثروتمند و شاد من، من را یاد خیلی چیزها، خاطره ها یا یک حرف جدیدی مینداخت که دوست داشتم همون لحظه بنویسم و ارسال کنم و با این کار وقت نمیکردم که کل نظرات بچه ها را بخوانم ( لایک شده ها و ) چون انقدر آگاهی بچه ها ماشاا.. بالاست که من فقط با مرورشون کلیی چیزز هم به ذهنم میاد که خودم بگم و اصلا با خودم حرف بزنم و… خلاصه

    دیدم نمیشه گفتم چطور از این بهتر خدا جون؟

    تا اومدم نظر اول را بخوانم، ببینید خدا همیشه در زمان و مکان مناسب پاسخ تمام سوالات من را کاملا میدهد ))

    گفت محمد جونم عشقم نفسمم جیگرتوو بخورم من ( خخ ) یک فایل Note باز کن وقتی نظرات خودم را توسط بچه ها میخوانی! یاد هر چیزی شما را انداختم و هر چیزی که قرار باشه از زبان زیبای شما گفته بشه را اونجا بنویس و بعد در آخر کار به عنوان یک نظر ارزشمند بذار تا هم ردپایی مثل همیشه برای خودت باشه تا هم هر کسی که تو مدار دریافت این نعمت ها و فراآگاهی ها هست، بخوانه و ” من تر، خدا گونه تر بشه ”

    منم گفتم اییی به چشمم پادشاه ( چشمک )

    راستی استاد نمیدونم چرا توی این فایل وقتی روی گل شما را میدیدم یاد لئوناردو دی کاپرو میافتادم با چشم های رنگی خوشگل و جذبه ی بسیار زیادش، اکثر وقت ها شوخ و گاهی شوخ در جدی

    حالا چون خودم به خودم قبلا میگفتم، محمد فتحی دی کاپرو؟؟! نمیدوونم! عاشققق اون لبخند ژیگول میگولتمم

    +

    خب بریم سر چیزها! ( خنده )

    نوشته ی محمد اسماعیلی عزیز من را یاد این جمله از کتابی انداخت که میگفت:

    ” خوشبخت ترین آدمای روی کره ی زمین برای اینکه بدونند بهشت کجاست نیازی نیست از دنیا بروند! ”

    خدایا شکرت خدایا سپاس گزارم خدایا ازت ممنونم

    +

    نوشته ی زیبا و ارزشمند لیلای عزیز وقتی که این جمله را خواندم من را یاد چیزی انداخت:

    ” آدم ها تا نخواهند انقلابی در درونشون ایجاد کنند، ( مارکو: اتفاقی که برای من با سفر و سفر و سفر و دیدن آدم های مختلف و صحبت کردن با آن ها، آشنایی با فرهنگ های مختلف در سرتاسر دنیا شروع شد ) تا خودشان نخواهند تغییر کنند، همچنان در تلّه ی فکری و نجواهای ذهنی شون گرفتار هستند. و هیچ کس جز خودشون نمیتونه اونا رو تغییر بده. و این تفکر رو به صورت زنجیره وار به نسلهای بعدیشون هم وارد میکنند. و اونا در جایگاه درستشون هستند. ”

    یاد این جمله که با طلای هزار عیار قاپش گرفتم و چسبوندم به همه ی دنیای زیبام که هر لحظه اش زیباییه، yeahیوهوو

    این جمله را توی کتاب سفرنامه برایان تریسی خواندم: ( همین الان که اومدم دنبال این جمله به صورت دقیقش توی همین کتاب بگردم ندیدمش، اما چیزهای جالب تری را متوجه شدم که بهتره به زبان بیارم!

    توی این کتاب کلی جمله از این و اون از آدمایی که به حرفی که زدند و عمل کردند و شایدم نکردند!، زیرشون خط کشیدم

    وایسا ببینم ای مارکوی ثروتمند!

    تو با خود چه کرده ای؟!

    جملاتی را زیرشون خط کشیدی و کنارشون یک تیک نایکی زدی که انگار قبولشون داری؟! آره ؟

    مثلا یکی ازاین جملات: خداوند هدایای خود را در مشکلی می پیچد و برای شما می فرستد.

    چرا آخه اینو باید باور کنی! چرا هدیه خدا را بودن توی یک مشکل فقط میبینی؟! و چرا توی بی دلیل بودنش نمیبینی محمد؟

    مگه نمیدونی! مگه باور نداری! مگر ایمان نداری! که تو خالق زندگیت هستی

    چرا لقمه را باید دور خودت بپیچونی ( حالا این فقط یک جمله است و چقدر جمله های دیگه ) آها بیااا نعمت هستت فرااوننه ثروت بی شمار و بی نهایت، خوشبختی، همه چی خیلی آسون بدست میاد و اونم پایدارش

    فکر کنم بهتره دوباره ذهنم را اساسا شخم بزنم، سفر زیاد کردم ولی یاد این جمله میافتم که واقعا سعی کردم بهش همیشه عمل کنم:

    ” تا وقتی میتونی عالی باشی چرا خوب ؟!

    و تا وقتی میتونی عالییی تررر چرا عالی ؟؟!! ”

    وقتی میتونی هر روز باورهای قدرتمند و درستت را قوی ترر کنی و ضعیف ها را با توجه به مسیر تکامل قوی کنی چرا توی باید قوی و ضعیف بمونه!

    همین الانم دنیای زیبا و پر شگفتی و عالییم آرزوی خیلی هاستت، خداروشکر میکنم با تمام وجود ارزشمند و مقدسم که به این کیفیت از زندگی خودم را رسوندم با کمک الله، ولیی این فایل چیزی را توی ذهن خلاقم روشن کرد که لازمه اش اینه که انگیزه ام برای عالییی تر شدن بیشتر و بیشتر کنم، و Become شد

    و برای این اتفاق عالیی، باید بهتر ببینم، بهتر بشنوم، بیشتر و درست تر فکر کنم.

    راستی اون جمله اینه : هر کسی باید از صحرای خود عبور کند …

    خدایا واقعاا ازتت ممنونم که میتونم سپاس گزار تو باشم، سپاس گزارم، سپاس گزارم

    +

    نوشته ی آذرر را واقعاااا دوست دارم دوباره بنویسم و بخوانم و بازنشر کنم:

    ” چقدر همه چیز برام غریبست…چون توی این فضا و خونواده ی بی نظیری که هستم اصلا دنیا جور دیگه ایه…….اصلا مگه محصولات اینجا و دیدگاهها و حرفای خداییه این فضارو میشه بیرون خرید…اینجا اگه از زمان اصحاب کهف باشی یا همین لحظه و همین تاریخ ….همیشه در بروت بازه…همه بهت خوشامد میگن و لبخند میزنن..فارغ از اینکه چه ظاهری داری..چه دیدگاهی …..اینجا واسه ی من مثل خونه ی خداست ( وای وای وای خدای من عجب حرفی اینجا واقعاا برای منم مثل خونه ی خداستتت خونه ی خودت پر از احساس عالییی و نه فقط خوب، پر از معجزه ) ،…پرازهدایت و اگاهیه ناب…..اینجا بهترین و زیباترین مکان دنیاست ….مثل نیاگارا پراز جریانه همیشگیه خوشبختی سلامتی و ثروتمندی در دنیا و اخرته..اینجا یه بهشته پر از نعمته….. سپاس فراوان ”

    خدایااااا شکرتتت، خدایا شکرت، خدایا شکرت

    +

    دیدگاه فائزه جانِ مهربون با اون خنده ی زیبا و هارمونی لباس و چهره خوشگل و نورانی ایشون چیزی را که در من Wake up کرد اینه که،

    به نظرم بدی وجود نداره و هر چیزی هست، فقط خوبه زیباییه مهر و محبت و عشق و فراوانی و ثروت

    اگر بدی و زشتی و کمبود و حسادت و .. هست هنوز انقدرر خوب و خوب نشدیم انقدر بزرگ نشدیم که فقط غرق در خوبی بمونیم و البته اینکار ” تقوا ” میخواد!

    و زمان میخواد و زمان میبره و تکامل داره

    دو روز پیش هدایت شدم به عنوان نشانه ی امروز: به فایل ارزشمند ” دلیل سرقت پیکان دنده آرژانتینی ام ”

    یک جایی از اون فایل ارزشمند استاد میگه: ” اتفاق به خودی خود مهم نیست این واکنش تو در همون لحظه است که بهش معنی میدی.

    و اینکه آینده ی ما ( همین ثانیه ی بعد ) یک بوم نقاشی کاملا سفید که با فرکانس همین لحظه تو نقاشی میشه. ”

    خدایا ازت میخوام که در هر لحظه بتونم ذهنم را کنترل کنم و در مسیر درست باشم.

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    +

    و اما تیکه ای از نوشته ی آرمین عزیز

    ” ما فراموش کرده ایم که هدف از عبادت چیزی جز تفکر و توجه به خالق نیست، و این توجه به خدا را نه صرفا فقط با نماز یا روزه بلکه با نگاه کردن به یک گل، با تمرکز برنکات مثبت، با ساخت باورهای توحیدی، شکرگذاری، هم میشه، بجا آورد.

    اما در دنیا در مساجد و کلیساها به آموزش عباداتی می پردازند و مردم آن عبادتها را طوطی وار تکرار می کنن، و عبادت معنای واقعی خود را از دست داده و مراسمی تشریفاتی و‌ قراردادی شده. و اینجاست که مای آدمی حتی خدای خود را هم در بند کرده ایم!!

    و نه تنها خدا بلکه همه کس و همه چیز را دوست داریم در غل و زنجیر باور ها و اعتقادات خود بکشیم. و فریاد میزنیم اگر من چیزی را نمی پسندم باید همه انسان های روی زمین هم نپسندند!

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایااا شکرت به خاطر اینکه همیشه همراهم هستی من را درک میکنی و نیازهای من را میدونی دقیقا چیه و به همون سمت هدایت میکنی.

    +

    شاید بیش ترین وقتی که برای نظرها گذاشتم نظر سید محمد مهاجر عزیز بود

    فقط همین را بگم که حتما دوباره بخوانیدش تا ببینید کسی که به پیچش مو نگاه میکنه، به چه چیزهایی توجه میکنه و فکر میکنم یکی از اون نوشته هایی هست که باید توی کتاب بینظیرم حتما بنویسمش.

    خدایااا سپاس گزارم

    +

    مهدی جان به قول خودش متی، بذارید از این آدم بگم

    یک آدم فوق العاده یک جنتلمن واقعی یک دوستی که از نزدیک باهاش ارتباط دارم و واقعا بهش افتخار میکنم به اینکه با تمام وجودش روی خودش کار میکنه شاد داره زندگی میکنه و کمک میکنه زندگی در این سیاره ی زیبااا زیباتر و قشنگ تر و بهتر از همیشه بشه، علاوه بر مهدی و اصلا خیلی قبل قبل از مهدی چند سال قبل وقتی به تهران مهاجرت کردم سال 96 برای بار سوم و اما این بار برای ماندن همون زمانی که شروع کردم به تغییر کمی جدی تر باورهام به همون میزان که کلا قانون و خدا را درک کرده بودم نتیجه هم میدیدم.

    توی یک کافه بالا شهر کار میکردم ( بیش تر عشق و حال بود اون تیکه ها هم که نبود وقتی بود که وصل نبودم یا توجه ام به غیر خدا و احساس خوب بود ) 4 دوست افغانی تبار بینظیر خدا جون بهم داد اونم یک جااا، یکی از اون بچه ها توی همون پاساژ معروف گل فروش بود و هر روز صبح ساعت 7 با عشق شروع به همون کارهایی که با گل میکنند میکرد یادمه یک روزی ازش پرسیدم کارت را دوست داری؟

    بهم لبخند زد و گفت: محمد آقا درسته گل وااقعاا زیباستت و خوش بو و بینظیررررر

    اما نگه داری ازش سخته واقعا. تعجب کردم!! و بهش گفتم چطور مگه؟! کار سختی که نیست به نظر! آره از بیرون داری میبینی اما یکم توجه کنی و صبر میکنی واقعا میبینی!

    بعد شروع کرد که گل چطور گل میشه و با چه مراقبتی چه محافظتی چقدر آب چقدر نور چقدر کود و …

    و دیدم اینی که ما داریم فقط یک نتیجه خوشایند را میبینیم.

    الان که دارم مینویسم بعد از گذشت دو سال از اون خاطره و روزها، یاد یک داستان از درختی شرقی به اسم بامبو افتادم

    یادمه قبلا توی قسمت راهکارها یکبار نوشتمش ولیی دوباره مینویسم تا ” معنی تکامل ” برای خودم پررنگ تر بشه

    وقتی شما دانه ی درخت بامبو را در زمین میکارید رشدی در هفته ی اول میبینی؟ نه

    ماه اول؟ نه

    سال اول؟ نه !

    سال دوم؟! نه!

    سوم، چهارم هم نه!!

    ولی بعد از 5 سال چی؟ یک لبخند میزنم و میگم هه، ” معجزه ” میبینی پسرررر

    میگی چطور؟

    میگم، بعد از پنج سال میزنه از دل خاک بیرون و توی چند هفته، 30 متر رشد میکنه و میره بالااا

    سی متر در چند هفته یا 5 سال؟

    سی متر در چند هفته آبیاری مناسب و عشق ورزیدن به جوانه ات و کود مناسب و نور کافی یا همه ی این هااا همه ی این ورودی های مناسب در 5 سال ؟!

    من توی زندگیم دوستای زیادی داشتم و دارم مسیحی، یهودی، مسلمان، و .. توی رنگ های مختلف، توی سن های مختلف تازه از ملیت های مختلف، توی آداب و فرهنگ های مختلف

    ولی وقتی نگاه میکنم به ارتباطم با همه ی این عزیزان یک چیز را مشترک میبینم که وقتی یاد هر کدوم میافتم فقط ” لبخند ” میزنم و شکر میکنم، جواب این مشترکیت برای من واضحه ولی هنوز یک جمله یا کلمه نیست که بخوام بنویسم! درونمه و درون اون ها و درون شما.

    خدایاا شکرت به خاطر نگرش زیبا به خاطر متفاوت فکر کردن به خاطر خاص بودن

    و البته این خاص بودن دلیلیش و تنها دلیلش ” تو ” هستی خدا جون

    خدایا سپاس گزارم خدایا سپاس گزارم خدایا سپاس گزارم

    +

    نوشته ی سجادِ جونِ مهربون و خوش خنده

    هرصبح بابیدار شدنمون یه روز جدید داریم یعنی ما یک بار زندگی نمیکنیم بلکه داریم هر روز یک روز جدید را میسازیم.

    وچرا ماهم نیاییم زندگیمون روفیلم نکنیم وهرشب قبل از خواب تمام طول روز رو ویرایش کنیم وبفهمیم که تو این روز چکارکردیم وآگاه بشیم واین باعث میشه خودمون رو از منظره بزرگتری ببینیم وهرروز باعث اصلاح بهتری اززندگی بشیم…..

    خیلی ازآدمها فکرمیکنن با پایبند به اعتقادات پیشینه و بادین خودشون مردم وخداوند رو به مقصد میرسونن اما غافل ازاینکه خداوند خودش مقصد ( واوو عجب چیزی، خدا خودش مقصد )

    گفتم هدف به زندگیت فقط جهت میده و فقط داستان لذت بردن از تک تک لحظه های ارزشمند زندگی هست

    و چه مقصد و هدفی زیباتر از رسیدن به محبوب.

    خدایااا شکرت که مقصدم تویی

    سپاس سپاس سپاس

    +

    من وقتی نظر فاطمه جان را خواندم دوباره این درس مهم را ” مرور ” کردم که،

    “خدا ” و سیستمی که خلق کرده و در هر لحظه فقط داره پاسخ فرکانس ها و کانون توجه و باورهای غالب ما را میده، احساسی عمل نمیکنه و واقعاا خدا میخواد این سیستم بینظیر میخواد که درکش کنی! و فکرش را همیشه بخوانی

    و این نکته مهم را از این نظر زیبا کشیدم بیرون که، سیستم این پاسخ دهنده ی فرکانس های ما، در هر لحظه ” کبوتر با کبوتر باز با باز را رعایت میکنه ”

    ” Birds of a feature flock together ”

    +

    همه ی ما یک روزی یک جایی واقعا از همون چیزی که بودیم یک جورایی خسته شده بودیم و یکی از وجه اشتراک همه ی ما این خانواده بینظیر این بوده که

    ” میخواستیم متفاوت فکر کنیم

    متفاوت عمل کنیم

    متفاوت حرکت کنیم

    متفاوت باشیم اما درست

    و خدای مهربون دست ما را گرفت مثل همیشه و درست مارو آورد جایی که اونجا بهترین مکان برای خواسته ی ارزشمند و مقدسمون هست، حالا که هدایت شدیم

    یک تفاوت خیلی مهم هست بین منِ محمد با همه ی بچه ها و اونم ” تعهد و تمرکزی ” که روی اهدافم دارم روی کنترل ذهنم در هر شرایطی دارم و سرمایه گزاری روی باورهامون.

    وقتی خودم قانون تمرکز را مرور میکنم و میبینم واقعا هر کسی به هر جایی رسیده به هر موفقیتی هر چند کوچیک، ” تمرکز ” کرده و مونده پای تعهدش تا واقعا توی دنیای مادی هم خلقش کنه تا بدستش بیاره

    و البته همیشه آدمای موفق و ثروتمند قبل از رسیدن به خواسته اشون هدف های بزرگتری را انتخاب میکنن که ادامه بدن و دیدم و دیدیم که آدماییی که وقتی به نتیجه ای و موفقیتی رسیدند و دیگه حرکت کردند و توقف کردند چقدر شرایط براشون سخت شده به حاشیه کشیده شدند، یاد مایکل فلیپس آمریکایی افتادم برای شرکت توی آخرین المپیک، که استاد جان توی یک فایل به اسم ” المپیک ریو ” در مورد همین اصل صحبت کردند.

    ” باید مثل یک رود جاری باشی و حتی وقتی رود هم جاری نباشه میگنده و مرداب میشه ”

    این چیزایی بود که از نظر زیبای فرزانه جان به یاد آوردم .

    +

    اما پیام زیبای خدا توسط NS جان

    وقتی مثال زیبای مواد به شکل ها و با مزه ها و قیمت ها و عطرهای مختلف را به زیبایی در کنار هم میچینی

    و زمانی که همه ی این ها را درسته با هم ” تفاوت ” دارند اما وقتی توی یک میکسر میذاری همه با هم ترکیب میشن در یک ” شکل جدید ” و جالبیش اینجاست: یک طعم جدید و متفاوت با حفظ خصوصیات موادش ” کشور ثروتمند آمریکا ”

    وقتی آیه ی 12 سوره مبارکه حجرات را زیر همین مثال زیبا خواندم، ترجمه این دوست عزیز برام کافی نبود و ” خودم ” هم همون لحظه به سراغ قرآن رفتم تا از اونجا هم بخوانم

    و اینکارو کردم و دیدم!! EEE

    من دقیقا توی کتاب قرآن محبوبم که سه سال دقیقا همراه منه و تفسیرهای خودم با همون درک و فهم خودم و هدایتی که رب نسبت به من داره بالای صفحه بعضی آیه ها نوشتم و دیدم که دقیقا آیه ی 13 که اشاره به شکل و رنگ و نزادها و ملیت ها و… ” تفاوت ها ” را هایلایت کردم و دور مهم ترین کلمه ی این آیه هم دایره کشیدم ” با تقواترین شما ” چیزی که تفاوت بین این همه آدم را میرسونه تقواست

    تقوا به نظرم یعنی خود کنترلی و پرهیز!

    کنترل ذهن و پرهیز از توجه نکردن به ناخواسته هات

    تقوا یعنی ایمان به غیب، به نظرم بهتره نظر یکی از اعضای خانواده امون را که توی عقل کل در جواب یک بنده خدایی در مورد تقوا گفته، بنویسم:

    ” برای اینکه مفهوم تقوا رو متوجه بشیم به اولین آیه ای که در قرآن ترتیبی و موجود ما به تقوا اشاره شده مراجعه می کنیم. در دومین آیه سوره بقره اشاره شده که این جهان مبتنی بر قوانین مشخص که بدون تغییر هست کار میکنه و کسانی که چشم هاشون رو باز کردن و درک میکنند که جهان مبتنی بر قوانین اداره و مدیریت میشه هدایت پذیر هستند (این کتاب که هیچ شکی در آن وجود ندارد مایه هدایت متقین است)

    در واقع باور و ایمان ۱۰۰٪ به اینکه جهان قانونمنده اولین ویژگی متقین هست و طبق قانون جهان تنها کسانی که ایمان دارند این جهان و قوانینش توسط نیرویی برتر آفریده شده و مدیریت میشه میتوانند در مسیر هدایت قرار بگیرند.

    حالا سوالی که پیش می آید این است که متقین بشیم و هدایت بشیم که چی بشه؟‌ در واقع متقین کسانی هستند که میخواهند رستگار شوند هم در این دنیا و هم در آخرت و میدانند تنها راه رستگاریشان و خوب زندگی کردنان در این دنیا این است که خودشان را با قوانین جهان هستی هماهنگ کنند.

    به همین دلیل تقوا یعنی خود کنترلی. یعنی فردی که خودش را با قوانین هماهنگ میکنند در واقع خودش را دارد کنترل میکنند تا مهارت استفاده از قوانین را بیاموزد و چنین فردی که از قوانین استفاده میکند و خودش را با آن هماهنگ میکند واضح است که بر طریق هدایت قرار میگیرد و باور و ایمان و استفاده از قوانین او را به مسیرهای خوشبختی هدایت میکند.

    در ادامه آیه اشاره شده به اینکه متقین کسانی هستند که در هر لحظه به غیب ایمان می آورند. یعنی باور دارند که نیروی برتر آنها را آفریده و به قانون فرکانس ایمان دارند. یعنی میدانند که نیروی برتر قانونی را برای سعادتشان قرار داده که با استفاده از آن زندگیشان را خلق میکنند و کسانی که این باور را دارند همانطور که در ادامه آیه اشاره شده آیه صلوه را به پا میدارند. صلوه به معنی روی روی آوردن هست، در واقع در آیه اشاره شده کسانی که به فرکانس ایمان دارند در هر لحظه برای رسیدن به خواسته هایشان به آن چیزهایی که میخواهند روی می آورند و به آن توجه میکنند و همانطور که در ادامه آیه گفته شده این افراد رزق و روزی بسیاری بدست خواهند آورد چون طبق گفته استاد عزیزمان توجه به داشته ها راه رسیدن به خواسته هاست و این قانون جهانه و چون متقین میدانند آنچه را خواستند بدست آوردند و به این ایمان دارند و باور قلبیشان به فراوانی است از آنچه بهشون روزی داده شده انفاق میکنند یعنی با این باور که هزار برابرش بهم داده میشود از روی های خود به دیگران میبخشند و با موفقیت خودشان مسیر را برای دیگران نیر هموار میکنند. ”

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    +

    محمد جان امام بخش عزیز ذلم ازت واقعا ممنونم که نظرات شما واقعاا بهم احساس ” فراوانی ” و اینکه چقدر عالییی نکات مثبت را میکشی بیرون از هر فایل واقعاااا بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم.

    این کار واقعاا ارزشمندد و بینظیره

    +

    یادمه 7-8 سال پیش یک بنده خدایی را دنبال میکردم که در مورد اتقافات مهم دنیا، کشورها و خیلی چیزهای دیگه با سند و مدرک محکم صحبت میکرد و خیلی هم طرفدار داشت خودم هم یکی از اون افراد بودم

    جمله ی رویایی و پرمعنی و زیبا و شجاعانه ی ” IN GOD WE TRUST ” پشت دلار پول مقدس ( مثل همه ی پول های دنیا ) آمریکا که اتفاقا در مورد طراحی و اون شاخ و برگ و شعار و کلی چیز دیگه یک فایلی را ظبط کرده بود و توضیح میداد که ببینید این پول پشتوانه اش همچین افرادی با همچین طرز فکری و چندین نفر خیلییی پولدار و ثروتمند هستند که دارند برای دنیا تصمیم گیری میکنند و حتی برنامه ی چند سال دیگه هم میدوندد و اتفاقاتی که دوست دارند توی کشورهای دیگه رخ بده را از همین الان برنامه ریزی میکنند

    استاد!

    تنها کسایی این حرف ها را قبول میکنند که ” فقیر ” هستند

    واقعا روی چه سندی قبولشون میکردم؟

    آیا کشور آمریکا را دیدم؟

    آیا با فرد خارجی اون موقع در تماس بودم؟ یا آمریکایی ؟

    آیا دوست آمریکایی داشتم ؟

    من همیشه میگم به دوستای هم فرکانسیم، به نظرم بچه ها یک نعمته که بتونه کلاه خودش را قاضی خودش کنه و واقعا ببینییی که چه تفکری داشتی و نتیجه اش چی بود و وقتی که تغییر میدی جهان بینیت را گسترش میدی، نتیجه باز مشخص و واضح و این تویی که انتخاب میکنی و تصمیم میگیری که باز در ادامه چطور ببینی، چطور فکر کنی و چطور عمل کنی.

    مثل الان

    اون نگرش نسبت به آدمایی که اصلاا از نزدیک ندیده بودمشون، چطور بود چقدر احساس بدی به من میداد احساس ترس و تنهایی و ..

    و اما این نگرش توحیدی

    و چقدررررر سفرر سفرر سفرر و بازم میگمم دیدن آدم های مختلف و صحبت کردن یک کوچولو در مورد علایقمون با هم از جای جای این دنیای پهناورر و وسیع و پرر از نعمت و ثروت چققدر باعث شد که ” بزرگ ” ببینم و بزرگ باشم.

    واقعاا خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت

    +

    خواهر گلم که از نزدیکم روی گل و صدای زیباشم دیدم و شنیدم و اتفاقا چند روز قبل تولد زمینیش بود، طیبه جانمم تجلی نور

    وقتی پیام زیبای ایشون را خواندم

    اون خطی که ” نمی‌دونم چرا این جملات رو نوشتم اما سعی میکنم شروع هر کامنت با خدا بنویسم و همیشه نتایجشم عالی بوده خداروشکر. ”

    یاد این آیه افتادم و البته حرف ( و عمل استاد به این حرف در طول زندگی زیبای ایشون ) : چه کسی رستگارتر از آنکه نام خدا را بر زبان ها بیاره

    تنها ربی که مالک و فرمانروای مقتدر تمام جهان و جهانیان

    پروردگاری که تنها منبع خوشبختی، ثروت، سلامتی، طول عمر، عزت و احترام و هر چیز خوب دیگه است

    ربی که توی سه آیه ی مقدس حدید :

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

    لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

    هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

    امیدوارم امیدوارم امیدوارم امیدوار، نمیدونم فقط امیدوارم که فقط ننویسم و عمل کنم بیشتر از همیشه

    بیشتر از همیشه باورت کنم خدای من

    بیشتر از همیشه رها باشم و آزاد

    بیشتر زنجیرهایی که خودمم به پای خودم وصل کردم را بشکنم تا سبک بشم مثل یک بالن تا پرواز کنم

    بیشتر باورت کنم خدای مهربون خدای رزاق من، شادتر زندگی کنم و دنیا را جای بهتری برای زندگی بکنم.

    خدایا سپاس گزارم، خدایا سپاس گزارم، خدایا سپاس گزارم

    +

    معلم واقعی انسان ها کیست؟؟

    یک روزی من به همراه سه دوست هم فرکانسی دور یک میز نشسته بودیم، شیرین جان بهم گفت من هنوز چند نفری هست که مارکو احساس خیلی خوبی نسبت بهشون ندارم هر چند آدمایی هستند که فوق العاده ان ولی میدونی؟!

    خب، بهش گفتم نه! نمیدونم و نمیخوام بدونم

    گفت: آره درست میگی فقط باید به خواسته ها و زیباییی ها توجه کرد.

    احساسم همون لحظه بهم گفت که اون آیه ی متفاوتی که میشه با باور کردنش همه را ” خدا ” ببینی همه را اینجور ببینی که اومدند وارد دنیای زیبای شما بشند که بهت خیر برسونن

    دفترم را باز کردم و مستقیم رفتم سراغ آیه مشخص

    آیه ی 31 سوره بقره

    ” وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ”

    معلم واقعی، خداوند یکتاست و قلم و بیان و استاد و کتاب، زمینه های تعلیم او هستند

    بلافاصله یاد خطی افتادم که زیرش خط کشیدم و نشان از تایید این آیه و ” احساسم ” و پاسخ خدا توسط من به شیرین جان

    کتاب چهار اثر فلورانس، کتاب همراهم بود! وقتی کتاب را خواستم باز کنم و دنبال اون خط باشم که نشانش بدم، خودکار وسط یک صفحه بود!

    وقتی همون که خودکار وسطش بود را باز کردم بین اون همه صفحه، کلمه و جمله، دقیقا سمت راست اون برگ، همون جمله بود

    ” هیچ دوست و دشمنی وجود نداره همه معلم تو هستند ”

    خدایا شکرت خدایا ازت ممنونم خدایا سپاس گزارم، این نشونه ی خوبیه

    این چیزی بود که از خواندن پیام زیبای احسون جان، فریدون جان و بعد مریم جان به یاد آوردم

    +

    خیلییی دوست دارم به این جمله ی زیبا که احساس پاکم میگه که با شما عزیزای دلم به اشتراک بذارم:

    ” سفر شروع تغییرات، توقف و پایان خیلی کارها و شروع فصل و کارهای نو ”

    خب راستش این نوشته طی دو روز و 9 ساعت طول کشید خوشحال تر و سپاس گزارتر از همیشه ام.

    خوشحالم که سر همون تعهد جدی که به خودم دادم این کار را انجام دادم و وقت گذاشتم با اینکه تا همین چند ساعت پیش داشتم شیفت میزدم توی کافه اما بخدااا شور و شوق تغییر، انگیزه ام برای رسیدن و احساس کردن بیشتررر خدا اونم با ثروتمند شدنم اونم با تغییر باورهام تنهاا چیزی که مهمه و تنها کسی که مهمه باورهای خودم، بیدارم!

    خدایا شکرت خدایا شکرت

    امیدوارم که ادامه بدم …

    عاشقتونممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3017 روز

      به نام خدای عزیز

      سلام بر بنده خوب خداو ند مهربانم

      داداش مهربون و خوش قلب من محمد جان

      چه کامنت عالی نوشت این خدای درونت عالی بود .پراز درک و.آگاهی و نکات ارزشمند .

      به اسم خودم که رسیدم و اون حرفها از خدا جاری شد برای من اشکم اومد و من زنده تر شدم .

      خدایا فقط میتونم بگم شکرت برای همه چیزای خوبت .

      دوستت دارم خدای عزیزم و محمد جان .

      بهترین ها رزق و برکت هر لحظه زندگی زیبایت باشه .

      در پناه خدای مهربان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        محمد فتحی گفته:
        مدت عضویت: 3840 روز

        سلام عزیز دلم مهربون جان طیبه جان

        میدونی اولین چیزی که اسم زیبا اصلا اسم و قید و مکان اینا را ولش کن!!

        اون، اونن انرژییی پاک و مقدست چقدررر اعلاست، چقدر عالیهه، چقدر روی خودت کار کردی

        که دقیقا دقیقا هدایت شدی، میدونی؟! ” هدایت ” شدی به کامنتی که پر از

        ” آگاهی ناب ”

        ” تجربه ” چیزی که اصلا به خاطرش پا روی همین زمین گذاشتیم الان دیگه نیاز نیست حتی اون تجربه های گران بها که من با مهاجرتم با اصلا نگرش متفاوتم داشتم را تجربه کنی، چون حالا با اون طرز نگاه و باور میدونی چه نتیجه ی زیبایی داره و حتی بهتر و بهتر هم میتونه به راحتی رقم بخوره

        ” ارزشمند”

        میخوام دقیقا بهت بگم عزیز جان دلبندم، چقدررر خدااا عاشقتههه که بین این همه هزاران هزار کامنت توی جای جای این خونه ی خدا به این عظمت و فراوانی و ثروت دست زیبای تو را کشونده و به اینجا هدایت کرده تا؟؟

        بیشتر درکش کنی، بیشتر بخوانیش، بیشتر به زبان بیاریش، بیشتر و بیشتر

        چرا؟!

        چیزی که خودت دنبالشی و خودت خواستی

        احساس خوب بیشترررر در طول روز با توجه به؟؟

        میدونی احساس خوب یعنی توجه به خدا

        این کلمات را که دارم مینویسم ساده است اما خدا میدونه خودت میدونی استاد میدونه ( ممنونم استاد جان به خاطر لایک سبز الان که دیدمش واقعا احساس خیلی بهتری بهم دست داد و یک چیزی را میخوام استاد جان مریم جان برای شما بگم که توی آیه ی مبارک 7 سوره ابراهیم خواندمش

        بذارید اینجور بگم استاد جان مهربون جان واقعا دوست دارم واقعا روی خودت کار کردی بهاشو پرداخت کردی واقعا الگوی منی توی خیلی چیزهاا

        خب دلم داره تلپ تلپ میزنه (( خنده )) تا حالا همچین احساس خیلی نزدیک و سپاس گزارارنه ای نسبت به آدم ها نداشتم و الان خوشحال و سپاس گزارتر از همیشه ام که دارم این احساس غنی از سپاس گزاری را.

        خب بگم؟!

        آیه ی 7، داستان این قسمت از پرانتز اینه:

        وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ

        چند روز پیش یک دوستی یک دستی از دستان بینظیر خدا که خیلی هم دوستش دارم بخدا با تمام وجوددد ارزشمند و مقدسم پاشو محکممم گذاشت روی ترس هاش و به سمت نور با سرعت و شتاب از کشور زیبا و ثروتمند و پر از فراوانی ” نروژ” حرکت کرد.

        گفتم نور، نور کیه؟ چیه؟

        ” الله ”

        الله نورالسموات و الارض

        به سمت خدا رفت اون فرد یک قدم به سمت نور برمیداشت خدا هزاران قدم …

        وقتی دلش لرزید توی یک جای غریب ( با نگاه گذشته اش وگرنه الان همه جا یک شکل و یک جوره براش: خدا ) تنها یک چیز بود که قلبش را آروم کنه

        الا بذکر الله تطمئن القلوب

        و دلش آروم شد بدون اینکه نگاهش به انسان ها باشه ..

        بهش گفتم بنده ی خوب خدا چطور پول در میاری ؟

        با ایمان ” گفت

        ” ان الله یرزق من یشائ بغیر الحساب ”

        خدا از جایی که فکرشم نمیکنم بهم رزق و روزی میرسونه ..

        کار من مگه خودت توی بخش سپاس گزاری اتفاقا عالی هر روز یا معروف به ” آرامشگاه ”

        ننوشتی که کار من فقط و فقط شادی

        باقی کارها با خداست ..

        کار من فقط و فقط موندن توی احساس خوب

        کار خدا انجام دادن کارهای من آوردن انسان های صالح و مومن در مسیر من.

        یک روزی هم بهم گفت احساس میکنم که : آیه ی 7 سوره ابراهیم

        سپاس گزاری از مخلوق سپاس گزاری از خداست

        آره من استاد جان مریم جان، میخوام بگم که تا قبل از اینکه این دست بینظیر و بهشتی بهم بگه، من شاید یکبار و شایدم هیچ وقت زبانن و با صدای بلند به کسی که کاری برای من انجام داده میگفتم.

        و بیشتر و همیشه توی دلم میگفتم.

        اما از وقتی که این تضاد پیش اومد و این آیه و بعدش توی همون روز خداوند ( خدای درونم ) خیر و شر من را بهم وحی و الهام میکنه و قدم هایی که باید بردارم را با وضوح بهم نشان میده، گفت وقتشه که واقعا تشکرهات را بلند بلند به قول اد شرن

        Thinking out loud کنم

        و منم مثل همیشهه گفتم ای به شچممم خوشگل من مهربون من زیبای من چرا که نه

        و داستان این سپاس گزاری کمی ویژه تر از همیشه از شما ای جانممم داری لبخند میزنی استاد جوون یاد اون فایل سفرنامه افتادم که کنار درخت نشستید و دارید کامنت ها را میخوانید

        لبخندت را دوستت دارمم عالیی هستی

        و البتههه من عاشققق صدای بینظیر مریم جان هستم واقعیتش قبلا که صدای شما را میشنیدم مریم جان ( اسم مادر زمینی منم که خودم انتخابش کردم مریم . من بهش میگم Merry مری هم اتفاقا اسم یکی از شاهزاده هایی که انتخاب کردم برای آینده فرزند اولم هاهاها و به معنی شاد و خوشحال

        آها آقا الان داستان از کجا به کجا کشید بذار استاد جان و مریم جان

        حالا که اسم اولین دخترم را متوجه شدید بقیه را بگم و حتی میخوام داستان اینکه چطوری خدا بهم نشون داد که اسمشون باید این باشه + نمیدونم! فکر کم قبلا هدایت میخواستم برای اسم بچه هام خخخ چه شیطونی بودم منننن هاهاا

        یک روز داشتم میرفتم کافه عشق و حال ( سرکار ) توی مسیر داشتم با خدای درونم حرف میزدم یک دفعه یک دفعه نمیدونم چی شد اها قبلش داشتم عکس های ثروت و فراوانیی را میدیدم بعد که داشتم راه میرفتم و همینجوری حرف میزدم اسمی به ذهنم اومد Richard

        بعد با اون چیزی که داشتم قبل اومدن این اسم بود خیلی مچ بود و احساس “”” عالییی ” بهمم داد همیش لبخند و حتی قهقه انگار نه انگار بی نهایت آدم دور و اطراف منه ( خب برای خودم زندگی میکنم دیگه خودی که منجر به پیشرفت دنیا و ایجاد ارزش میشه ) بعد با ریچارد بازی کردم با اسمش

        و یاد کتابی افتادم که همون سال 96 خواندمش توی تهران، کتاب ” تولد یک ثروتمند ” از جف کلر عزی و مهربون و خفن

        داستاننش داستان یک پسری بود به اسم ریچارد دقیقا

        که گذاشته بود Rich or Hard یعنی ثروت یا سختی یا همون فقط یک جورایی بعد توی کتاب خب همش با این کلمه بازی میکرد و میذاشت که خود خواننده دنیال چیه؟!

        اگر دنیال ثروته احتمال زیاد ریچ از ریچارد براش بولدتر و پر معنی تره خب

        هر چیزی که در جستجوری آنی، آنی

        خلاصه شد، اسم پرنسس اول ما، ریچارد که بهش میگیم ریچ نمیدونم کدوم کشور قراره به دنیا بیاد و مادرشم واقعیت هنوز ندیدمش ولی میدونم چه ویژگی هایی داره، در یک کلمه ایشون بینظیر و طلاستتتت عالیی از هر نظر ( خخخ ) خدای من

        خدای من دارممم میترکم از خنده

        یادمه به همین بنده خدا گفتم که بابا باید هر جور شده احساست را خوب نگه داری

        خب این از مری و ریچ

        حالا اسم بعدی اگر گفتی استاد جان و مریم جان چیه؟

        آفرینننن صدا باریکلا مش قربان علیی

        “لئونارد” که ما بهش میگیم لئو

        داستانشم اینه که من توی دانشگاه خب فامیلی من ادامه داره محمد فتحی …. بعد آقا من به جای بعد فتحی اون روزا فیلم روِنانت که لئونارد دی کاپریو توش بود و بازی میکرد که اتفاقا سر همون فیلمم جایزه اسکار گرفت آقا خیلیی این مهرش رفت تو دل ما و اتفاقا سبک زندگی و راحتیش البته اون جاهایی که نگرش های Take it easy را داره خیلی روی من اثر مثبت گذاشت مخصوصا با فیلم د وولف او وال استریت و ما توی دانشگاه یک رو سر کلاس بودیم اون قسمت از فامیلی را نتونست بیان کنه ( البته فکر کنم کلا ما 15 جلسه با ایشون داشتیم و اون جلسه 14ام بود! اتفاقا هم نمره 19 گرفتم از امتحانش خخخ ) نتوسنت بخونه بعد گفتم عزیز جان ( استاد ) من محمد فتحی دی کاپریو هستم

        خلاصهه همه زدند زیر خنده منم زدم و دیگه موند و ما به اسم لئو علاقه مند شدیم. به همین راحتی ومسخره ای بخدا خخخ

        استادددددددددددددددددددددد ممنونمممممممممممم بلند میگمممممممم

        سپاس گزارمممممممممممممممم که دستیییی بینظیرر شدی برای فهم و درک خدااااا

        عاشقتمممممممم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مرضیه برزه کار گفته:
          مدت عضویت: 2886 روز

          سلام دوست خوبم کلی با این کامنتت حال کردم و خندیدم پر از انرژی هستی ینی واقعا صد باریکلا وممونم بخاطر کامنت های زیبات درس های زیادی داره برام و همیشه دوست دارم اول کامنت شمارو بخونم چون پر از انرژی میشم در همه ی عرصه های زندگیت شاد و موفق باشی مارکو جان با سه فرزندت ?

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهران غنیمت نژادیان گفته:
      مدت عضویت: 2940 روز

      درود بر مارکوپولوی ثروتمند محمد عزیز دستی از دستان خداوند

      داداش ممنون که خودت خوب زندگی میکنی و جهان را جای بهتری برای زندگی میکنی،سپاس که به الهاماتت عمل میکنی و با تعهد و تمرکز در مسیر رشد و پیشرفتی،در کلماتت میشه خدارا حس کرد و لذت برد

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        محمد فتحی گفته:
        مدت عضویت: 3840 روز

        سلام که نام زیبای خداست : تقدیم بنده ی خوبش :

        سلام که نام زیبای خداست تقدیم به خودش، یعنی خودت!

        سلام به تنها مخاطب زیبای زندگیم سلام به تنها مخاطب دنیای زیبا و مقدس من

        که همه چیز درونش گلستانه و ثروته

        خدا جون میخوام دعوتت کنم به این فایل زیبا و انگیزشی

        abasmanesh.com

        و بعد به پبام های بعد: *

        abasmanesh.com

        abasmanesh.com

        خبرای شگفت انگیزی در انتظار تو هست …

        دوست دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد مردانی گفته:
      مدت عضویت: 3118 روز

      سلااااااااااااااام الله اکبر الله اکبر

      الله اکبر به این کامنت بی این همه اگاهی به این همه توحید به ای همه کلمه توحیدی به این همه شورو شوق خدایاااااااااااا هزاران مرتبه سپاسگزارم که منو به این کامنت هدایت کردی دمت گرم دوست عزیزم مارکو عالی بود عالی خدایا کمکم کن که تکاملمو طی کنم و به این اگاهی های ناااااااااااااااب عمل کنم???????????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    Zhila J گفته:
    مدت عضویت: 3494 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانواده و دوستان خوب

    خدارو شکر میکنم بابت همه ی مهربونی هاش که هر روزنثار ما میکنه ومعجزاتش که هر روز جلوی چشممونه وهر روز معجزات الهی رو که تکرار میشه میبینیم وازشون لذت میبریم. دنیای به این بزرگی که برامون ساخته با بهترین امکانات وروزها وشبها وتبدیل آنها به هم وفصلهای زیبا که هر روز شاهدش هستیم . روزیی که خداوند به این همه انسان روی زمین میده به موجودات دریا و پرندگان وحیوانات جنگل وهمه ی موجودات روی زمین و زیر زمین و… میرسونه، فراوانیهایی که در چرخه های مختلف ادامه داره ونعمتهای بی منتش همه حاکی از مهرو محبت بی دریغشه اینارو ببینیم باور کنیم که همچین خدایی نمیتونه نامهربون باشه اون آخر مهربونیه آخر بخشش وفضیلت ووهابیته ودوست داشتنی ترین قدرت در دنیاست .با اینهمه قدرت و عظمت به هیچکس آزاری نمیرسونه .چقدر این خالق دوست داشتنیه خدایا تو بینظیری که منم که از جنس توام بینظیرم.

    دوستان خوبم منم خیلی وقتها کم آوردم ، خسته شدم ، بریدم،یقینم کمرنگ شده ، ولی وقتی به پشت سرم ،به سالهای گذشته ام نگاه کردم متوجه پیشرفتهای خیلی زیادی شدم که به چشمم نمی اومده وفهمیدم که به اندازه باور و تمرین و لایق شدن نتیجه میگیرم .خیلی موفقیتهام زیاده ولی در زمان طولانی اتفاق افتاده پس من بیشتر باید کار کنم. ذهنمو بیشتر آماده ی دریافت بهترینها کنم ولیاقت بیشتری پیدا کنم.این مسیر درست ترین مسیریه که من بهش رسیدم ،خدایا شکرت،همه چیز عالیه وهر لحظه عالیترم میشه .به امید سعادتمندی هر دو جهان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    نسرین مشهدی باقر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 2282 روز

    عالی بود استاد گرامی نظر های افراطی بر میگرده به فرهنگ و یکی بودن دین و سیاست که چهل سال ایرانیها بصورت افراط حاکم شده در جامعه و باورهایشان شده البته در حال حاضر خیلی بهار شده ایند فقط بخاطر اینکه خسته شده اند از بی عدالتیها و حق مردم را ادا نکردن و این تصادها خود نقطعه عطفی برای تغییر فرهنگ و باور مردم ما میباشد انشالله متاسفانه مذهب و قران وارونه و افراطی بیان شده توسط حاکمین وقت فقط برای اینکه بتوانند از اعتقاد مردم به دین سو استفاده کنند و به اهداف شیطانی خود دست پیدا کنند انشالله با وجود انسانهایی با مرام و صادق و متعهد به ایات قران چون شما در دنیا روز بروز بیشتر شده و کلام پروردگار جهانیان را درست و بدون تحریف و خود خواهی و متفعت طلبی به سمع ما برسانتد و حق را به ما بفهمانند و راه نور و روشنایی و ارامش و لذت از نعمتهای پروردگار را بر ما همراه کنند جای شکر و سپاسگذاری میباشد که ما چتین بنده راسنگو و صادق با ارامش درون بدون ریا و حقه داریم که بتوانیم روزهای بسیار خوب و روشن و دل انگیزی را برای خود با باورهای جدید و متعادل بسازیم همان انسانها با عقایدشان که در امریکا زندگی میکنتد زاده حق و ساخته دست مروردگار میباشند و وجودشان برای ما در زمین درسهایی بهمراه دارد فقط دقت لازم میهواهد که نکات رو درک کنیم و اگر بنا باشد ما خاتواده در کنار هم باشیم باید دیدمان را گسترش دهیم طرفیتمان را بالا ببریم و ارامش و روز مرگی شما را با هر پوشش و هر عنل کردی را پذیرا باشیم و نکات ریزی که مانع رشد و حرکت ما میباشد کنار زده و نقاومت ذهن را گیر اورده و خودمان را معطل جزییات نکتیم اگر چشمانمان را و درکمان و دیدنان را ماک نگه داریم و نیت درستی داشته باشیم لخت بودن شما در اب اصلا دیده نمیشود خیلی جالب بود و کلی ختدیدم از مثال بسیار زیبای شما اینکه فرمودین ایا کسی با کت و شلوار شنا میکند ???ممنون از زحمات شما و عزیز دلتان دوستار و ارادتمتد شنا نسرین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: