https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-23.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-28 10:51:472024-02-24 23:09:12سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵
408نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
این مطلب شاید ربطی به این فایل نداره ولی دوست داشتم این تجربه را بنویسم ،چون یاد گرفتم نوشتن اثر و ماندگاری تجربه ها و تمرینات را چند برابر میکنه و چه جایی بهتر از این دفتر پاک استاد برای نوشتن.
چند ساعت پیش در دیدگاههای همین فایل نوشتم که میخوام پیله افکارم و ذهنم را متلاشی کنم و بیرون بزنم.
چون که ایمان بدون عمل حرف مفت
یکی از تمریناتی که استاد داده بود روبرو شدن و رفتن در دل ترسهاست و مثال خودش همون باغ و ترس از حیوانات….
شاید بزرگترین ترس من،ترس خلوت کردن و روبرو شدن با خودم هست.خود واقعی ام با همه باورهای عجیب و دردناکم که مثل زائده هایی زشت از پیکره درونم اویزان هست و مانند طناهایی قطور روحم را به زمین خشک و بایر دنیای ساختگیم میخکوب کرده اند.
دنیایی که حاصل سالها تجربه نیاکانم و حالا خودم هست.
زیاد با خودم خلوت میکردم و میکنم،ولی هر بار با حربه ای ذهنم از روبرو شدن خودم با اصل خودم جلوگیری کرد.
اما امشب با دفعات قبل متفاوت هست.
بعد از دیدگاه قبلی ام در همین فایل،خداوند عزیزم،منبع تمام هستی،خالق توانای یکتایم،دستان قدرتمندش را یکبار دیگه برای هدایتم فرستاد و من را ۶۰ کیلومتر دورتر از خانه ام،در دل شب تاریک و آرام این باغ کشاند تا دیداری تازه کنم با اصل خودم.
در حالی که هیچ میل و رغبتی و هیچ آمادگی برای این آمدن نداشتم،چگونه هدایتم کرد که داستانش مفصل هست!!!
(((استاد همیشه میگه باورها یک شبه نیامدند که یک شبه بروند)))
بعد از ماهها تلاش در درونم حس عجیب و دوست داشتنی درونم آرام و ملایم در گوش جانم زمزمه میکنه که حالا و همینجا وقت پا گذاشتن به بیرون از پیله ی چند ساله ذهنت هست.
شاید وقت پرکشیدن و پرواز نباشه ولی میشه بیرون اومد و نفس کشید و دنیای دلنواز حقیقی درون را تجربه کرد.
بی هیچ ترس و بی هیچ واهمه ای
نوشتن این مطالب برام مثل ساختن اولین پله و پا گذاشتن روش هست با خیال راحت در دل این تاریکی دوست داشتنی
در این شب دل انگیز که پر از نسیم خنک بهشتی و چک چک قطره های آب در میان درختان لطیف گیلاس.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان خوب ،استاد خیلی ممنون از همه فایل های زبیا واقعا به من خیلی انگیزه میده واقعا میشه درس های خوبی ازش گرفت و خواستم بدونم نظر شما در باره غذا های چی هست از لحاظ حرم بودن حالال بودن در این باره چی نو دیدگاه یا نقکر دارید مرسی جهان سپاس
البته این فایل ها و این داستان که اتفاقاتی پیش می آیند در این سفرنامه همه شان کمک بیشر میکنند برای دیدن دنیا به شکل زیباتر و پزیرفتن تفاوت نگاه و دیدگاه هر گروه از مردم در جهان و دوست داشتن و کنار آمدن این تفاوت و احترام گذاشتن برای این تفاوت.
البته من خودم هم بصورت ناخودآگاه آدم های که خوب بودند فرقی نمیکرد که اهل کجایی هست. در دلم خیلی دوست شان میداشتم و خیلی دوست داشتم با افراد بیگانه برخورد خوبی داشته باشم که خود من در افغانستان بزرگ شدم و همانطوری که در ایران مثلا از افغانی ها خیلی بد تعریف میکنن در آنجا هم اینقد ورودی نامناسب در مورد ایرانی ها بود که بی نهایت ولی من اینکه آدم های خوب و بد هرجایی هست والبته شنیده بودم آدمهای حوبی بسیار زیادی هم وجود دارد و بهمین علت من چن مدتی کوتاه ایران بودم خیلی با آدم های شریف برخوردم.
و همین اروپاش هم من در مورد اینها خیلی باورم خوب بود که اینها همه جور باور اعتقادات را قبول داره و احترام میگذاره وهمین اتفاق افتاد ما از همان اول با خانواده غیر اعتقادی زندگی کردم برای زبان اینا. ولی اینا اصلا هیچ مشکل نداشتن با ما فقط بعضی وقت سوال پیش می آمد این نماز که شما صبح زود برمیخیزید چطوری در آخر هفته حوصله ش دارین و ما هم بعضی وقت نگران قضاوت اونا بودیم که نشه اونا وضو نمیدانم نماز خواندن مارو ببینه در غیر اینصورت هیچ درصورتی که این خانواده در ده کوچکی بود.
خوب بهر صورت این آمیشا در موردش خیلی ویدیو های زیادی بودن. که با بعضی ها مصاحبه میکدن که اینها همه از طرف کلیسا تعیین میشون که چه چیزی اجازه استفاده دارین و چه چیزی نه. با قوانین کلیسا و چیزای که در انجیل آمده اند پیروی میکنن. البته دلم نمیخواهد قضاوت کنم. ولی این باور های کور کورانه و پزیرفتن واجرا گردن قوانین و باورها بصورت بدون تفکر زندگی را چقدر سخت میکنه. یکی از همسایه های این مردم میگفت که اینهارا ما میبینیم چقدر در سختی زندگی شان را میگذرانن و افرادی بودن یک سرد خانه داشتن و بسته های یخ را به این مردم میفروختن.
از صحبت های و این سفرنامه لذت میبرم سپاسگزارم از زحمات و نشر این تصاویر خدانگهدار
من یه درس بسیار بزرگ از استاد عباس منش گرفتم اینکه فکر کنم وبعد بپذیرم.
صحبتها ودرسهایی از ایشون که به من حس خوب میدهد را با جان ودل میپذیرم وتحسین میکنم وهر عقیده ورفتاریا درسی که حس خوبی به من نمیده روش تمرکز نمیکنم.
یه آلبوم دیجیتال برای خودم درست کردم وادیت کردم و فقط مطالبی رو که دوست دارم وازشون نتیجه دلخواه گرفتم تو آلبوم گذاشتم واستفاده میکنم.
من همه نظرات واعتقادات وباورها یی رو که ایشون دارند رو قبول ندارم و مثل خودشون سعی میکنم به سبک خودم زندگی کنم.
هرچند خیلی زمان و تمرین میخواد که آدم بتونه از دیگران تاثیر نگیره ولی من شخصا اعتقاد دارم قرآن بزرگترین معجزه وهدایت گر هست مخصوصا آنجا که میگوید هیچ اجباری در دین نیست وراه هدایت کاملا روشنه میخواهی بپذیر ونتیجشو ببین میخواهی نپذیر وباز هم نتیجه اشو خواهی دید.
اما به این هم اعتقاد دارم که همه ما در یک کشتی بنام دنیا زندگی میکنیم ونمیتونیم بگیم من فقط زیر پای خودمو سوراخ میکنم به من ربطی نداره که دیگران در مورد کار ورفتار من چطور فکر وقضاوت میکنند
خواه،ناخواه رفتار ما مخصوصا اگه درمقام وجایگاهی باشه که بتونیم بر روی دیگران تاثیر بگذاره برای ما مسئو لیت بوجود میاره واین سوای از زندگی شخصی است که در این مقام وجایگاه نیست.
استاد حرف بسیار خوبی زدند که ما باید خودمون محقق باشیم اما گاهی ما محقق نیستیم وچشم بسته میپذیریم .
مثلا من باور ندارم که امریکا کشوری است سراسر خوبی و زیبایی چرا که چقدر حق سیاه پوستان ضایع میشه یا بارها وبارها در مدارس و جاهای دیگه مردم رو به رگبار میبندند وکودکان رو میکشند و…….
نه اینکه من روی این مسائل تمرکز میکنم مسائلی است که وجود دارد.
خیلی خوبه که استاد بر روی نکات مثبت تمرکز دارند ونمیخواهند بدیها را ببینند اما در قرآن هم ،هم آیات بشارت است و هم آیات عذاب .
اما به قول استاد که در یکی از فایلهای قدیمیشون میگن که ما نباید باورها واعتقاداتمونو در یک کاغذ کادوی خیلی قشنگ بپیچیم تا دیگران رو تحت تاثیر قرار بدیم.
سفری بود پر از تجربه های جدیدو جالب.دستتون درد نکنه وخسته نباشید.
واقعا این حرفتونو قبول دارم ک طرز نگاه آدما فرق داره .حتی بین کسایی ک تازه اومدن تو سایت و قدیمی ترها
باید زیبا دید .استاد این مسئله تکامله بقول شما .باید نگاهها هم یواش یواش درست بشه .خود من اوایل میگفتم باید رود نتیجه بگییرم ولی الان ک پشت سرمو نگاه میکنم میبینم ک واقعا روز ب روز نگاهم ب زندگی بهتر و قشنگتر شده و این خودش از همه بهتره.و خدارو بابت تمام این زیبایی و راهی ک جلوم گزتشته و شما یپاسگزارم
استادم شما هر طور که هستید من که شما را دوست دارم ؛ اینکه چطوری باشید به شخص خودتان بستگی دارد و اینکه ما هم باید این طور باشیم ؛ کسی ازچیزی ناراحت است آن را نبیند ؛ زور که نیست؛ ضمنا عجیب است کسی که در این حال و هواها ست، واقعا عجیب است ؛ هر کسی هر طور دوست داره با خودش باشه و با خودش حال کنه ببخشید بدون اینکه کاری به بقیه داشته باشید ؛ اول از خود شروع کنیم نه دیگری ، وقتی برای خود باشیم و از خود شروع کنیم دیگر وقتی نمی ماند که کاری به کسی داشته باشیم، دوستانی که ناراحتند یعنی خیلی کار دارند و برایشان متاسفم. استاد شما در دل و قلب ما هستید همان طور که صلاح می دانید ما هم همان را صلاح می دانیم.
این فایلهای این همه زیبایی دارد که محو آن می شوم دیگر این حرف و چرت وپرتها دیگه نمی دانم چیه .
درختان زیباحسی قشنگ به آدم می ده حسی ناب که درهیچ کتاب و فیلمی ندیدم.
این سرزندگی مایک و این عشق خانم شایسته واین حرفهای ناب استاد از همه چیز برایم لذت بخش تر و مهمتر است و این قدر جذاب است که هیچ چیزی را جذاب تراز آن نمی بینم.
گوگل بحث سیاسی را در فضای کار ممنوع کرده است – به هر چیزی توجه کنی داری اون رو وارد زندگیت میکنی – اگر رنگ صورتی رو دوست نداری بهش فکر نکن در مورد صحبت نکن – اگر به چیزی که نیمخوای توجه کنی داری اون رو هدایت میکنی به زندگیت میگی اخ جون بیشتر میخوام –
من هنوز دارم روی باورهای اشتباه مذهبی کار میکنم و دارم این منبع الودگی رو پاک میکنم از وجود خودم پاک میکنم
سلام بر استاد عزیز و سرکار خانم شایسته ، ممنون از شما بابت این فایل بسیار زیبا و مانند همیشه صحبتهای تاثیر گذار استاد ، همین امروز بعداز ظهر بود که با ماشین داشتیم با همسرم می آمدیم به سمت منزل دقیقا همین صحبت هایی که استاد گفتند رو با هم حرف میزدیم که ما باید زندگی خودمان را انجام بدیم و به هیچ کس کاری نداشته باشیم ، هرکس هر حرفی می خواهد بزند ،ما فیلم رو که دانلود کردیم و دیدیم ، دقیقا گفتیم استاد داره با ما حرف میزنه ، با تمام وجود گوش کردیم و لذت بردیم ،واقعا از خدای بزرگ ممنون هستم که بنده مهربانش رو سر راه ما گذاشته و با تمام وجودش ،از ته قلبش با ما حرف میزنه
متفاوت بودن از زیبایی های این جهان است . حتی خود قرآن هم میگوید که ؛ ما شما را به صورت قبایل وطایفه ها آفریدیم باشد که تفکر کنید نه همه تفکر میکنند . تفکر برای کسانیکه در مسیر هستند . حجرات ۱۳ میگوید
” اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بی تردید خداوند داناى آگاه است ”
یعنی ما شما را متفاوت آفریدیم ولی حواستان باشد عزیزترین شما یرای خدا ؛ باتقواترین شماست
وباز در مورد زبان ورنگ پوست آنها را از نشانه ها وآیت های خدا میداند :
” و از نشانههاى [قدرت] او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست قطعا در این [امر نیز] براى دانشوران نشانههایى است “
متفاوت بودن از نشانه های الهی است
واین جهان با همه ی متفاوت بودنش به نظر من در تمام ابعادش در حال گسترش است واین اثبات میکند که این جهان صاحبی دارد
شما به طول تاریخ بشریت نگاه کنید ؛ آیا مناره ای دیده اید که از جنس بدی وزشتی باشد /؟ آیا معبدی دیده اید که افراشته باشد وبگویند این مناره ی افول بشریت است ؟
هرچه هست زیبایی وقشنگی است هرچه هست فریاد میزند که در این جهان ، جانانی است اگر تو به آن جانان رسیدی ؛ تو آنجا رقص وسماع جاودانه داری . تو آنجا در امن وامانی . آنجا نه خشمی هست نه ترسی نه غمی نه سمی ؛ همش عیش وخوشی است
من خیلی از این جمله انیشتین خوشم می آید که میگوید :
” مقیاس باهوش بودن هرانسانی ؛ توانایی در تغییر کردن است ”
آری مهم این است که من نوعی تغییر کنم من که تغییر کردم جهان من هم تغییر میکند
واقعا عزیزان من به این سخنان استاد رسیده ام و هیچ کس را قضاوت نمیکنم
از خدای عزیزم درخواست کرده ام که :
بارالله ها ؛ هروقت من کسی را قضاوت کردم تو با نشانه ای به من بفهمان که مسیرم اشتباه است من این کا را کردم بچه ها . از خدای عزیزم خواستم کمکم کند .
یکی از درسهای خدای عزیزم را برایتان میگم .
یک روز متوجه شدم که یکی از برادر زاده هایم رفته با یک دختر غریبه ؛ ومیخواهد زنش بشه .
من همینکه اینو شنیدم آتیش کرفتم . این دختر ؟ خانواده که رفتند دیدنش . وقتی برگشتند عزا گرفته بودن . ن هم به تبع اونها حالم خراب بود وهمش میگفتم مرده شور قیافت ببره برادرزاده مهندس . تو مهندسی ؟ تو واین خانواده ؟
تا اینکه یک روز که در این فکر آقا داماد وعروس خانم ، همش میگفتم …..
این ماجرا دو سه روزی برای من طول کشید . تا اینکه در این دو سه روز توجه به برادر زاده ؛ داخل یک خیابان خلوت باماشین میرفتم که نفهمیدم چی شد ؟
دیدم ماشی سپر جلو نداره
خانم عزیزی از داخل کوچه ؛ اون هم از سمت ورود به کوچه !!!!!!؟؟؟؟؟؟ با ماشین
همسرش اومد .پلیس و…. خانم مقصر ۱۰۰%
همش به فکر فرو رفتم که چه کار اشتباهی کردم . چون واقعا زندگیم طوری است رابطه ام با خدا طوری است که ؛ وقتی یه مشکلی پیش میاد میدانم این پیام خدای عزیزم است
بعد که خوب سراغ ایراد خودم رفتم دیدم ای دل غافل ؟ ایراداز من است
بعد از ان موضوع بود که اگر حواسم نباشد زود میگم خدایا توهدایتم کن اشتباه کردم
چون اینجا موضوع فرکانس است و حتی در قرآن هم داریم که نوح نگران فرزندش میشود وخدا سریعا به نوح میگوید ؛ ای نوح جاهل نباش
واینجا برای من ، اینه > که ای رحیم جاهل نباش . اون پسر ودختر در مدار وفرکانس دیگری هستند ای نوح جاهل نباش یعنی ای نوح ؟ پسر تو در مدار وفرکانس دیگری است وتو هیچ کاری نمیتونی برایش انجان بدی .
وبیشترین چیزی که در قرآن به حالت سوالی گفته شده همین موضوع است >
آیا نمی اندیشید ای صاحبان . ای اولاالباب . یعنی بیشتر فکر کنیم به کار ورفتار آدمهای اطرافمان ؛ که شاید اگر من هم در این مدار واین فرکانس بودم همینطوری عمل میکردم
ممنون استاد عزیز ؛ این فایل هم ، خودش یک دوره بود سپااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااس
سلام خانم شایسته اهنگ هایی که توی سفرنامه پلی میکنید را اسمشون را بگید برم دانلود کنم ..خواهش میکنم …اهنگ ها ی به زبان انگلیسی را میگم
جفتتون ماه هستید …
سلام استاد عزیزم
این مطلب شاید ربطی به این فایل نداره ولی دوست داشتم این تجربه را بنویسم ،چون یاد گرفتم نوشتن اثر و ماندگاری تجربه ها و تمرینات را چند برابر میکنه و چه جایی بهتر از این دفتر پاک استاد برای نوشتن.
چند ساعت پیش در دیدگاههای همین فایل نوشتم که میخوام پیله افکارم و ذهنم را متلاشی کنم و بیرون بزنم.
چون که ایمان بدون عمل حرف مفت
یکی از تمریناتی که استاد داده بود روبرو شدن و رفتن در دل ترسهاست و مثال خودش همون باغ و ترس از حیوانات….
شاید بزرگترین ترس من،ترس خلوت کردن و روبرو شدن با خودم هست.خود واقعی ام با همه باورهای عجیب و دردناکم که مثل زائده هایی زشت از پیکره درونم اویزان هست و مانند طناهایی قطور روحم را به زمین خشک و بایر دنیای ساختگیم میخکوب کرده اند.
دنیایی که حاصل سالها تجربه نیاکانم و حالا خودم هست.
زیاد با خودم خلوت میکردم و میکنم،ولی هر بار با حربه ای ذهنم از روبرو شدن خودم با اصل خودم جلوگیری کرد.
اما امشب با دفعات قبل متفاوت هست.
بعد از دیدگاه قبلی ام در همین فایل،خداوند عزیزم،منبع تمام هستی،خالق توانای یکتایم،دستان قدرتمندش را یکبار دیگه برای هدایتم فرستاد و من را ۶۰ کیلومتر دورتر از خانه ام،در دل شب تاریک و آرام این باغ کشاند تا دیداری تازه کنم با اصل خودم.
در حالی که هیچ میل و رغبتی و هیچ آمادگی برای این آمدن نداشتم،چگونه هدایتم کرد که داستانش مفصل هست!!!
(((استاد همیشه میگه باورها یک شبه نیامدند که یک شبه بروند)))
بعد از ماهها تلاش در درونم حس عجیب و دوست داشتنی درونم آرام و ملایم در گوش جانم زمزمه میکنه که حالا و همینجا وقت پا گذاشتن به بیرون از پیله ی چند ساله ذهنت هست.
شاید وقت پرکشیدن و پرواز نباشه ولی میشه بیرون اومد و نفس کشید و دنیای دلنواز حقیقی درون را تجربه کرد.
بی هیچ ترس و بی هیچ واهمه ای
نوشتن این مطالب برام مثل ساختن اولین پله و پا گذاشتن روش هست با خیال راحت در دل این تاریکی دوست داشتنی
در این شب دل انگیز که پر از نسیم خنک بهشتی و چک چک قطره های آب در میان درختان لطیف گیلاس.
در پناه حق
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان خوب ،استاد خیلی ممنون از همه فایل های زبیا واقعا به من خیلی انگیزه میده واقعا میشه درس های خوبی ازش گرفت و خواستم بدونم نظر شما در باره غذا های چی هست از لحاظ حرم بودن حالال بودن در این باره چی نو دیدگاه یا نقکر دارید مرسی جهان سپاس
سلام به استاد خیلی خیلی عزیز و دوست داشتنی.
چقدر این فایل شما عالی بود.
البته این فایل ها و این داستان که اتفاقاتی پیش می آیند در این سفرنامه همه شان کمک بیشر میکنند برای دیدن دنیا به شکل زیباتر و پزیرفتن تفاوت نگاه و دیدگاه هر گروه از مردم در جهان و دوست داشتن و کنار آمدن این تفاوت و احترام گذاشتن برای این تفاوت.
البته من خودم هم بصورت ناخودآگاه آدم های که خوب بودند فرقی نمیکرد که اهل کجایی هست. در دلم خیلی دوست شان میداشتم و خیلی دوست داشتم با افراد بیگانه برخورد خوبی داشته باشم که خود من در افغانستان بزرگ شدم و همانطوری که در ایران مثلا از افغانی ها خیلی بد تعریف میکنن در آنجا هم اینقد ورودی نامناسب در مورد ایرانی ها بود که بی نهایت ولی من اینکه آدم های خوب و بد هرجایی هست والبته شنیده بودم آدمهای حوبی بسیار زیادی هم وجود دارد و بهمین علت من چن مدتی کوتاه ایران بودم خیلی با آدم های شریف برخوردم.
و همین اروپاش هم من در مورد اینها خیلی باورم خوب بود که اینها همه جور باور اعتقادات را قبول داره و احترام میگذاره وهمین اتفاق افتاد ما از همان اول با خانواده غیر اعتقادی زندگی کردم برای زبان اینا. ولی اینا اصلا هیچ مشکل نداشتن با ما فقط بعضی وقت سوال پیش می آمد این نماز که شما صبح زود برمیخیزید چطوری در آخر هفته حوصله ش دارین و ما هم بعضی وقت نگران قضاوت اونا بودیم که نشه اونا وضو نمیدانم نماز خواندن مارو ببینه در غیر اینصورت هیچ درصورتی که این خانواده در ده کوچکی بود.
خوب بهر صورت این آمیشا در موردش خیلی ویدیو های زیادی بودن. که با بعضی ها مصاحبه میکدن که اینها همه از طرف کلیسا تعیین میشون که چه چیزی اجازه استفاده دارین و چه چیزی نه. با قوانین کلیسا و چیزای که در انجیل آمده اند پیروی میکنن. البته دلم نمیخواهد قضاوت کنم. ولی این باور های کور کورانه و پزیرفتن واجرا گردن قوانین و باورها بصورت بدون تفکر زندگی را چقدر سخت میکنه. یکی از همسایه های این مردم میگفت که اینهارا ما میبینیم چقدر در سختی زندگی شان را میگذرانن و افرادی بودن یک سرد خانه داشتن و بسته های یخ را به این مردم میفروختن.
از صحبت های و این سفرنامه لذت میبرم سپاسگزارم از زحمات و نشر این تصاویر خدانگهدار
سلام
من یه درس بسیار بزرگ از استاد عباس منش گرفتم اینکه فکر کنم وبعد بپذیرم.
صحبتها ودرسهایی از ایشون که به من حس خوب میدهد را با جان ودل میپذیرم وتحسین میکنم وهر عقیده ورفتاریا درسی که حس خوبی به من نمیده روش تمرکز نمیکنم.
یه آلبوم دیجیتال برای خودم درست کردم وادیت کردم و فقط مطالبی رو که دوست دارم وازشون نتیجه دلخواه گرفتم تو آلبوم گذاشتم واستفاده میکنم.
من همه نظرات واعتقادات وباورها یی رو که ایشون دارند رو قبول ندارم و مثل خودشون سعی میکنم به سبک خودم زندگی کنم.
هرچند خیلی زمان و تمرین میخواد که آدم بتونه از دیگران تاثیر نگیره ولی من شخصا اعتقاد دارم قرآن بزرگترین معجزه وهدایت گر هست مخصوصا آنجا که میگوید هیچ اجباری در دین نیست وراه هدایت کاملا روشنه میخواهی بپذیر ونتیجشو ببین میخواهی نپذیر وباز هم نتیجه اشو خواهی دید.
اما به این هم اعتقاد دارم که همه ما در یک کشتی بنام دنیا زندگی میکنیم ونمیتونیم بگیم من فقط زیر پای خودمو سوراخ میکنم به من ربطی نداره که دیگران در مورد کار ورفتار من چطور فکر وقضاوت میکنند
خواه،ناخواه رفتار ما مخصوصا اگه درمقام وجایگاهی باشه که بتونیم بر روی دیگران تاثیر بگذاره برای ما مسئو لیت بوجود میاره واین سوای از زندگی شخصی است که در این مقام وجایگاه نیست.
استاد حرف بسیار خوبی زدند که ما باید خودمون محقق باشیم اما گاهی ما محقق نیستیم وچشم بسته میپذیریم .
مثلا من باور ندارم که امریکا کشوری است سراسر خوبی و زیبایی چرا که چقدر حق سیاه پوستان ضایع میشه یا بارها وبارها در مدارس و جاهای دیگه مردم رو به رگبار میبندند وکودکان رو میکشند و…….
نه اینکه من روی این مسائل تمرکز میکنم مسائلی است که وجود دارد.
خیلی خوبه که استاد بر روی نکات مثبت تمرکز دارند ونمیخواهند بدیها را ببینند اما در قرآن هم ،هم آیات بشارت است و هم آیات عذاب .
اما به قول استاد که در یکی از فایلهای قدیمیشون میگن که ما نباید باورها واعتقاداتمونو در یک کاغذ کادوی خیلی قشنگ بپیچیم تا دیگران رو تحت تاثیر قرار بدیم.
سفری بود پر از تجربه های جدیدو جالب.دستتون درد نکنه وخسته نباشید.
موفق باشید.
سلام استاد و خسته نباشید
واقعا این حرفتونو قبول دارم ک طرز نگاه آدما فرق داره .حتی بین کسایی ک تازه اومدن تو سایت و قدیمی ترها
باید زیبا دید .استاد این مسئله تکامله بقول شما .باید نگاهها هم یواش یواش درست بشه .خود من اوایل میگفتم باید رود نتیجه بگییرم ولی الان ک پشت سرمو نگاه میکنم میبینم ک واقعا روز ب روز نگاهم ب زندگی بهتر و قشنگتر شده و این خودش از همه بهتره.و خدارو بابت تمام این زیبایی و راهی ک جلوم گزتشته و شما یپاسگزارم
ممنون و متشکرم
سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم
استادم شما هر طور که هستید من که شما را دوست دارم ؛ اینکه چطوری باشید به شخص خودتان بستگی دارد و اینکه ما هم باید این طور باشیم ؛ کسی ازچیزی ناراحت است آن را نبیند ؛ زور که نیست؛ ضمنا عجیب است کسی که در این حال و هواها ست، واقعا عجیب است ؛ هر کسی هر طور دوست داره با خودش باشه و با خودش حال کنه ببخشید بدون اینکه کاری به بقیه داشته باشید ؛ اول از خود شروع کنیم نه دیگری ، وقتی برای خود باشیم و از خود شروع کنیم دیگر وقتی نمی ماند که کاری به کسی داشته باشیم، دوستانی که ناراحتند یعنی خیلی کار دارند و برایشان متاسفم. استاد شما در دل و قلب ما هستید همان طور که صلاح می دانید ما هم همان را صلاح می دانیم.
این فایلهای این همه زیبایی دارد که محو آن می شوم دیگر این حرف و چرت وپرتها دیگه نمی دانم چیه .
درختان زیباحسی قشنگ به آدم می ده حسی ناب که درهیچ کتاب و فیلمی ندیدم.
این سرزندگی مایک و این عشق خانم شایسته واین حرفهای ناب استاد از همه چیز برایم لذت بخش تر و مهمتر است و این قدر جذاب است که هیچ چیزی را جذاب تراز آن نمی بینم.
خدا همراه خانواده عباس منش برای همیشه
با سلام به استاد عزیز
گوگل بحث سیاسی را در فضای کار ممنوع کرده است – به هر چیزی توجه کنی داری اون رو وارد زندگیت میکنی – اگر رنگ صورتی رو دوست نداری بهش فکر نکن در مورد صحبت نکن – اگر به چیزی که نیمخوای توجه کنی داری اون رو هدایت میکنی به زندگیت میگی اخ جون بیشتر میخوام –
من هنوز دارم روی باورهای اشتباه مذهبی کار میکنم و دارم این منبع الودگی رو پاک میکنم از وجود خودم پاک میکنم
شاد باشید
سلام بر استاد عزیز و سرکار خانم شایسته ، ممنون از شما بابت این فایل بسیار زیبا و مانند همیشه صحبتهای تاثیر گذار استاد ، همین امروز بعداز ظهر بود که با ماشین داشتیم با همسرم می آمدیم به سمت منزل دقیقا همین صحبت هایی که استاد گفتند رو با هم حرف میزدیم که ما باید زندگی خودمان را انجام بدیم و به هیچ کس کاری نداشته باشیم ، هرکس هر حرفی می خواهد بزند ،ما فیلم رو که دانلود کردیم و دیدیم ، دقیقا گفتیم استاد داره با ما حرف میزنه ، با تمام وجود گوش کردیم و لذت بردیم ،واقعا از خدای بزرگ ممنون هستم که بنده مهربانش رو سر راه ما گذاشته و با تمام وجودش ،از ته قلبش با ما حرف میزنه
ممنون استاد
خدا را شکر برای این همه زیبایی .
متفاوت بودن از زیبایی های این جهان است . حتی خود قرآن هم میگوید که ؛ ما شما را به صورت قبایل وطایفه ها آفریدیم باشد که تفکر کنید نه همه تفکر میکنند . تفکر برای کسانیکه در مسیر هستند . حجرات ۱۳ میگوید
” اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بی تردید خداوند داناى آگاه است ”
یعنی ما شما را متفاوت آفریدیم ولی حواستان باشد عزیزترین شما یرای خدا ؛ باتقواترین شماست
وباز در مورد زبان ورنگ پوست آنها را از نشانه ها وآیت های خدا میداند :
” و از نشانههاى [قدرت] او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست قطعا در این [امر نیز] براى دانشوران نشانههایى است “
متفاوت بودن از نشانه های الهی است
واین جهان با همه ی متفاوت بودنش به نظر من در تمام ابعادش در حال گسترش است واین اثبات میکند که این جهان صاحبی دارد
شما به طول تاریخ بشریت نگاه کنید ؛ آیا مناره ای دیده اید که از جنس بدی وزشتی باشد /؟ آیا معبدی دیده اید که افراشته باشد وبگویند این مناره ی افول بشریت است ؟
هرچه هست زیبایی وقشنگی است هرچه هست فریاد میزند که در این جهان ، جانانی است اگر تو به آن جانان رسیدی ؛ تو آنجا رقص وسماع جاودانه داری . تو آنجا در امن وامانی . آنجا نه خشمی هست نه ترسی نه غمی نه سمی ؛ همش عیش وخوشی است
من خیلی از این جمله انیشتین خوشم می آید که میگوید :
” مقیاس باهوش بودن هرانسانی ؛ توانایی در تغییر کردن است ”
آری مهم این است که من نوعی تغییر کنم من که تغییر کردم جهان من هم تغییر میکند
واقعا عزیزان من به این سخنان استاد رسیده ام و هیچ کس را قضاوت نمیکنم
از خدای عزیزم درخواست کرده ام که :
بارالله ها ؛ هروقت من کسی را قضاوت کردم تو با نشانه ای به من بفهمان که مسیرم اشتباه است من این کا را کردم بچه ها . از خدای عزیزم خواستم کمکم کند .
یکی از درسهای خدای عزیزم را برایتان میگم .
یک روز متوجه شدم که یکی از برادر زاده هایم رفته با یک دختر غریبه ؛ ومیخواهد زنش بشه .
من همینکه اینو شنیدم آتیش کرفتم . این دختر ؟ خانواده که رفتند دیدنش . وقتی برگشتند عزا گرفته بودن . ن هم به تبع اونها حالم خراب بود وهمش میگفتم مرده شور قیافت ببره برادرزاده مهندس . تو مهندسی ؟ تو واین خانواده ؟
تا اینکه یک روز که در این فکر آقا داماد وعروس خانم ، همش میگفتم …..
این ماجرا دو سه روزی برای من طول کشید . تا اینکه در این دو سه روز توجه به برادر زاده ؛ داخل یک خیابان خلوت باماشین میرفتم که نفهمیدم چی شد ؟
دیدم ماشی سپر جلو نداره
خانم عزیزی از داخل کوچه ؛ اون هم از سمت ورود به کوچه !!!!!!؟؟؟؟؟؟ با ماشین
همسرش اومد .پلیس و…. خانم مقصر ۱۰۰%
همش به فکر فرو رفتم که چه کار اشتباهی کردم . چون واقعا زندگیم طوری است رابطه ام با خدا طوری است که ؛ وقتی یه مشکلی پیش میاد میدانم این پیام خدای عزیزم است
بعد که خوب سراغ ایراد خودم رفتم دیدم ای دل غافل ؟ ایراداز من است
بعد از ان موضوع بود که اگر حواسم نباشد زود میگم خدایا توهدایتم کن اشتباه کردم
چون اینجا موضوع فرکانس است و حتی در قرآن هم داریم که نوح نگران فرزندش میشود وخدا سریعا به نوح میگوید ؛ ای نوح جاهل نباش
واینجا برای من ، اینه > که ای رحیم جاهل نباش . اون پسر ودختر در مدار وفرکانس دیگری هستند ای نوح جاهل نباش یعنی ای نوح ؟ پسر تو در مدار وفرکانس دیگری است وتو هیچ کاری نمیتونی برایش انجان بدی .
وبیشترین چیزی که در قرآن به حالت سوالی گفته شده همین موضوع است >
آیا نمی اندیشید ای صاحبان . ای اولاالباب . یعنی بیشتر فکر کنیم به کار ورفتار آدمهای اطرافمان ؛ که شاید اگر من هم در این مدار واین فرکانس بودم همینطوری عمل میکردم
ممنون استاد عزیز ؛ این فایل هم ، خودش یک دوره بود سپااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااس