سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۷ - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

300 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Eshrat Fard گفته:
    مدت عضویت: 2862 روز

    چیزی که اینجا نظر منو جلب کرد فیلم برداری زیبای خانم شایسته بود طوری از سربالایی پله ۶ا فیلم گرفتن که انگار سوار پله برقین و پله هه خودش جابجا میشه نه ادما و اونجوری وارد موزه شدن دیگه اخرش بود دوربین رو زوم کردن روی پرده و یه هویی وارد موزه شدن،و سریع باور فراوانی و پیشرفت به ذهنم رسید که ثروت وقتی باشه بهترین وسیله ها رو میشه خرید برای کارمون

    با چنین دوربین و و فانگشن هایی که داره و میشه استفاده کرد

    اونجایی که استاد با خیال راحت ساز میزد گفتم چقد اون فردی که گیتارا رو اونجا گذاشتهذهن ثروتمندی داشته و اون خودش کلی هزینه هست طرف ترسی از خراب شدنش نداشته و تابلوی دست زدن ممنوع رو جایی نزده??

    مورد بعدی اون خواننده ی های جانن که حلقه هاشون دستشون بودد اووولیی بود

    باوری که توی روابط داشتم سن که بالاتر میره ابراز احساسات و عاشقانه ها کم رنگمیشه و همه چیز عادی میشه ولی حلقه های اون دوتا باز بهم کلی درس داد

    سپاسگذار الله مهربانم و شما عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    مجيد داوودى گفته:
    مدت عضویت: 3074 روز

    سلام

    الان تقریبا یه ساعته که دارم این اهنگ زیبای این قسمت رو میبینم و گریه میکنم اصلا نمیفهمم که حسه خوشحالیه یا عشقه یا هیجان فقط میدونم که بالاخره پیدا کردم بالاخره فهمیدم بالاخره کشفش کردم بعد از سی سال فهمیدم چیه این ترمزی که تا فرصت پیدا میشه حالمو خراب میکنه استاد عزیزم ممنون که دوره عزت نفسو اپدیت کردی چون این خبر وقتی من و همسرم شنیدیم نشونه دیدیم و این دوره رو خریدیم چون ما تا قدم چهارم اومدیم ولی نشد ادامه بدیم شرایط که اماده شد میخواستیم قدم هارو ادامه بدیم ولی ته دل جفتمون میگفت که عزت نفس رو باید بسازید که خبر شما مارو مطمئن کرد و خریدیم و استاد عزیز درست یه هفته بعد خانمم تنهایی رفت ایران(ما هفت ماهه مهاجرت کردیم) تا یه سر به خانوادش بزنه و یه سری کاراشو انجام بده ومن تنها شدم با خود عزیزم با خود مقدسم با خود عشقم و بالاخره پیداش کردم همونی رو که همیشه اخرین لحظه همه چیو خراب میکرد و مجبور میشدم کلی جون بکنم تا شرایطو دوباره بکنم صفر تازه

    ولی خدارو شکر بالاخره این ترمز اصلی رو پیدا کردم

    من چند وقت پیش بهم یه حسی گفت برای بار دوم شروع کن سفر نامه رو از اول ببین وقت ی به این قسمت رسیدم این موزیک خیلی احساساتیم کرد و چند بار گوش دادم و رد شدم یه بارم این فایل نشونه ام بود و کلی حال کردم ولی هیچ وقت فکر نمیکردم مسیر زندگیمو عوض کنه تا امشب که سر یه تضاد خیلی کوچیک از دیشب ذهنم درگیر بود و تلاش میکردم که کنترل ذهن بکنم و این تضادم خیلی خیلی کوچیک بود ولی چیزی که اذیتم میکرد این بود که خیلی جنسش تکراری بود ولی در ابعاد خیلی کوچیک رفتم تو عقل کل فایلای رایگان ثروت 1 قدم ها و عزت نفس کلی فایل کوش دادم ولی حالم خوب نمیشد چون اصلا نمیدونستم مشکلم چیه تا این که ساعت 11 شب اومدم بخوابم گفتم بیام یه ذره سفر نامه ببینم حالم خوب شه یهو یاد این قسمت افتادم و این اهنگ بی نظیر (الان ساعت 1 بامداده و من هنوز دارم همین اهنگو گوش میدم)

    چند بار که گوش دادم یهو حالم خوب شد و یه حسی از درونم بهم گفت افرین خوب جایی اومدی واسه این که حالتو خوب کنی میخوای بهت مشکلتو بگم ؟ میخوای مهم ترین پاشنه اشیل تو بگم میخوای بدونی؟ خوب به این دو تا خواننده نگاه کن چی میبینی عشق درسته اونا عاشقه خودشونن

    وای ی ی ی ی این جملات مثل پتک تو سرم بود یه پتکی که همین جوری داشت سد هارو میشکوندیهو همه چی روشن شد تضادم حال بدم و دلیلش باورتون نمیشه اصلا تضادم شبیه این موضوع نبود یعنی منی که اینقدر همیشه خوب میفهمیدم دلایل و نتایج وکلا تجزیه تحلیلم خوب بود مونده بودم چرا نمیفهمم مشکل کجاست که این قسمت سفر نامه دستی از خدا شد و…(سپاسگزارم خانم شایسته عزیز)

    تازه فهمیدم که من چقدر تو این سی سال به خودم بدهکارم چقدر خودم رو دوست نداشتم باورم نمیشه چقدر از خودم دریغ کردم چقدر خودم رو ندیدم چقدر کارایی رو کردم که دوست نداشتم و چقدر کارایی رو نکردم که دوست داشتم و جالبه که به خاطر همین دو خط به خودم افتخار میکردم و به این کارها اینده نگر بودن با معرفت بودن صبوری و عاقل بودن میگفتم

    خدایا شکرت که هدایتم کردی

    به نام خدا

    شروع داستان من از اول

    من عاشق خودم هستم من خودم رو می پرستم من خودم رو عاشقانه می بوسم و بغل میکنم و من عاشق خودم هستم و من مجید داوودی هستم من خود زندگی هستم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    اصغر رحیمی میراقایی گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    سلام بسیار عالی بود . چیزی که خیلی متفاوت و جالبه اینه که شمابه صورت کاملا اتوماتیک هدایت میشین به این زیباییها و محیط های فوق العاده و حتی اگه خیلی هم مورد علاقه شما نباشه و اطلاعاتی نداشته باشین نسبت بهش بازم خیلی عالی زیباییها ی آون محیط رو جذب میکنید

    خیلی جالبه من چند وقت پیش یکی از دوستان قدیمی ام توی آمریکا زندگی میکنه و وقتی ازش احوالش رو جویا شدم گفت که خیلی هم آون گل و بلبلی که میگن نیست و زیادی شلوغش کردن فلانی خبری نیست واقعا و ….

    این نشون میده تفاوت مکان نیست تفاوت نوع نگاه و کانون توجه هستم من باید از این مکانی که هستم شروع کنم به دیدن زیباییها و لذت ببرم ازشون تا هدایت بشوم به سطوح بالاتر

    در پناه الله یکتا شاد باشید و لحظه هاتون سرشار از عشق الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1829 روز

    سلام به استاد قشنگم و خانم شایسته عزیز

    خداروبیهایت بار شاکرم که این قسمت زیبا از سریال سفر به دور امریکا رو دیدم .

    چقدر زیبا بود سالن بزرک راک و چقدر زیبا مینواخت اون فردی که گیتار میزد .

    چه فیلم برداری حرفه ای و زیبایی

    چه فضای سرسبز زیبا و دریاچه فوق العاده ای

    چه قدر خوبه که آدم فارق از حرف ها و نظر اطرافیانش مسیری که دوست داره بره و جهان هم چنین پاداشی رو بهش بده .

    چقدر خوبه که آدم خودشو دوست داشته باشه و با طی کردن مسیر علاقش به خودش احترام بزاره .

    چقدر ثروت و نعمت در جهان زیاده و هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه .

    خدایاشکرت

    ۵ / ۲ / ۱۴۰۱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    زهرا ولایتی گفته:
    مدت عضویت: 1157 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدر لذت بخش بود خدایاشکرت

    چند کلمه ای که آخر فایل گفتید عاااااااالی بود.

    درس خیلی بزرگی داشت.

    اگر تو عزت نفس داشته باشی

    اگر تو نگران حرف دیگران نباشی

    اگر تو کارت رو با شجاعت انجام بدی

    جهان و خداوند مهربان همه چیز رو برات به بهترین شکل ممکن اوکی می کنه .

    چقدر این آهنگ زیباااااااااااااا بود. کلا خیلی آرامش خاصی بهم دست داد. فوق العاده بود.

    اون دوتا آقا چقدر هماهنگ با هم خوندن ، چقدر صدای زیباااایی داشتند.

    خدایاشکرت

    از مریم جون عزیزم هم خیلی خیلی ممنونم.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    فروغ شمس گفته:
    مدت عضویت: 1818 روز

    درود بر فرمانروای کیهان و کائنات

    درود بر استاد عزیز و مریم جون

    تصاویر موزه ی موسیقی نشون داده شد، استاد گیتار داشتن امتحان میکردن چون دست چپ بودن نمیدونستن ک چطور باید بگیرینش و خیلی حرکاتشون با مزه بود؛)

    و در ادامه تصاویر موزه و آدمایی ک اونجا در رفت و آمد بودن و تبلیغات دیده میشد، از ترکیب رنگهایی ک استفاده شده بود که بیشترش مشکی و قرمز بودن.

    رفتن یه جایی مثل سینما بود ک راجب موسیقی راک توضیح میدادن و اجرای زنده داشتن.

    تصاویر خواندن ۲ نفر رو دیدم ک چه زیبا از ته دل شعر رو اجرا میکردن ک انگار زندگیش کردن، خدایا شکرت ک در همه جا حضور داری:)

    و مریم جون اومد تصاویر اطراف موزه رو برامون فیلم گرفتن ک مثل همیشه دریاچه دیدم و کشتی مشکی بزرگی رو در اونجا.

    واقعا چقدر زیبایی و عظمت و فراوانی و ثروت رو میشه اونجا دید. خدایا شکرت و تایید میکنم که تو تنها فرمانروا و مالک ما هستی.

    استاد عزیز: درسی ک اینجا برای من داشت این بود ک این افراد خودشون بودن یعنی کاری ندارم حالا مسیر درستی بوده یا غلطی بوده، اونایی ک برنامه هاشون رو دیدم، زندگی نامه هاشون رو خوندم فقط این حس و حالو بمن میداد ک یه سری آدم بودن ک دنباله رو خودشونن، رفتن دنبال چیزی ک بهش علاقه داشتن و جهانم پاداش های خیلی بزرگی داده،

    موقعی ک برنامه هاشونو میدیدم شوهاشونو میدیدم زندگینامه هاشونو میدیدم توضیحاتی ک در موردشون میخوندم، هی به این فک میکردم ک واقعا اگر هر کسی بره دنبال چیزی ک دوس داره و خیلی از اینها سنت شکنی کردن یه جورایی بوده که تو یه زمانایی بوده ک واقعا جامعه شاید پذیرش شونو نداشته ولی اینا به روش خودشون رفتن دیگه،

    اگه آدم اون چیزی ک دوس داره، بهش علاقه داره، بدون اینکه کاری داشته باشه مردم چی میگن، چی دوس دارن، بره دنبال چیزی ک بهش علاقه داره و سبک خودشو داشته باشه واقعا جهان پاداش های بزرگی بهش میده، اگر اعتماد به نفس داشته باشه، اگه عزت نفس داشته باشه، اگه خودشو دوس داشته باشه، اگه کاری نداشته باشه ک یعنی نخواد ک نظر بقیه رو جلب کنه به خیلی موفقیت ها میرسه.

    دقیقا با حرفای استاد موافقم و این راه بسیار توحیدی رو ادامه میدم محکمتر از قبل که پاداشش قطعا اتفاقات خارق العاده میتونه برامون باشه.

    خدایا شکرت به خاطر وجود استاد گرانقدرمون و مریم عزیز که این راه عظیم رو دارن از طریق نشانه های تو به ما ترویج میدن. باشد که رستگار شویم.

    مهرتان پاینده باد

    دوستتون دارم😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    نجمه فیض بخش گفته:
    مدت عضویت: 1452 روز

    سلام استاد عزیزم خیلی ازتون بابت این فایل سپاسگزارم.

    نشانه امروز من این فایل بود و اصلا فکر نمیکردم براش بخوام کامنت بنویسم اما وقتی به انتهای فایل رسید یه جرقه‌ای انگار بزنه و حسم گفت باید این نکاتی که فهمیدم رو بنویسم تا بعدا بیام و باز هم ازش استفاده کنم .

    چقدر جالبه و چقدر هر روز برام درک این قانون منطقی تر میشه .

    مثل کنش و واکنش توی فیزیک یا مثل رفتار ما با بدنمون که توی دوره قانون سلامتی عوض شد نتایج هم متفاوت شدن خود قانون هم داره با مثال هاش نشون میده هر ورودی چه نتایجی رو رقم میزنه .

    کسی که میره سراغ کاری که عاشقشه هر روز با عشق اون کار رو انجام میده .

    با عشق از خواب بیدار میشه و ایده های جدیدش رو توی اون حرفه اجرا میکنه .

    همه چالش ها و مسائل اون کار رو با حس خوب و انرژی مثبت حل میکنه .

    و به مرور پیشرفت میکنه و بهترین تو اون حوزه‌ میشه و جهان هم پاداش های وصف ناشدنی بهش میده.

    اما برعکس اش اگه عاشق شغلت نباشی هر روز از خواب بیدار میشی میری کار که اخراجی نکن و آخر ماه گرسنه نمونی ؛برای به دست آوردن مهارت ها و ایده های بهتر تلاش نمی‌کنی و حس خوبی به اون کار نداری .نمیگم اون شغل شغلِ خوبی نیست همه کار ها خوبند از اتفاق اگه با دقت تر نگاه کنی آدم های موفق رو توی همون کار پیدا میکنی اما اگه اون حرفه مورد علاقت نباشه براش هم زیاد تلاشی نمی‌کنی.

    و پاداش های وصف نشدنی جهان نتیحه تمرکز و تلاشه

    نتیجه استمراره

    نتیجه انرژی مثبت و عشقه

    باید عاشق باشی تا بتونی خیلی فداکاری ها و تلاش ها برای اون کار بکنی .

    مثالیش که الان میاد تو ذهنم دوره قانون سلامتی بود من از ته دلم دوست داشتم لباس های قشنگ بپوشم و براش تلاش کردم و کلی خوراکی که بقیه میگفتن مگه دیوونه ای مگه میشه آدم حوس میکنه رو حذف کردم و خوراکی های مفید جایگزین کردم ورزش کردم تا نتیجه دیدم و جهان پاداش استمرارم رو داد .

    اگه بخوام تو هر زمینه دیگه هم نتیجه ببینم رمزش همینه اول عاشقش بشم که موتور حرکتم رو روشن کنه دوم چیز های نامناسب اون مسیر رو حذف کنم اگه ورودی نامناسبه هر چی سوم اصل موضوع رو متوجه شم و ادامه بدم باعشق و استمرار توی شرایطی که شیطان نجوا میده به چه دردی میخوره و چرا ؟بگم این کار رو برای عشق به خودم دارم انجام میدم . من عاشق این کارم و دلم میخواد توش بهترین باشم .هر دفعه که از پسش بر اومدی و نجوا ها رو رد کردی قوی تر میشی اینکه گفتید اون افراد خالصانه برای اینکه اون کار رو دوست داشتند ادامه دادند کاملا درسته فقط باید عاشق اون کار باشی و بتونی توی شرایطی که نجوا ها می‌خواند تو رو نا امید کنند با عشقی که داری ادامه بدی و به هیچ چیز دیگه جز علاقت فکر نکنی اون موقع با یه حس آرامش با یه حس خالصانه است که میتونی ادامه بدی و پیشرفت کنی .

    خدایا شکرت واقعا به این جرقه و این نشونه امروز نیاز داشتم .انشالله که بتونم بهش عمل کنم و بیام باز هم از نتایج فوق العاده ای که توی همه جنبه های زندگی برام داشته بنویسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    زهره زیدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1426 روز

    به نام خداوند مهربان و هدایتگرم

    سلام به استاد عزیز و همسفران توحیدیم

    من هم واسه خودم تابو شکنی بودم استاد

    هنوز که هنوزه وقتی از بچه ی ناخلف میخوان نام ببرن میگن : زهههههههره

    در صورتی که من فقط نمیخواستم مثل بقیه محکوم به زندگی اجباری باشم ، این جرمم بود

    البته خق دارناااا چون من اون زهره ای رو که اونا میخواستند ، با جسارت تمام ، جلوی همشون زدمش زمین و شکستمش

    و بعد شدم زهره ای متفاوت و البته اونجوری که خودم میخوام

    عاشقشم استاد که اینقدر این دختر عالیه

    یک معلم بسیار خوش اخلاق با روابط عمومی بالا

    یک مامان موفق که نمیخواد به زور سه قلوهاش و تغییر بده

    یک همسر عالی که با عزیز دلش دوسته  و در کنار هم خوش و خرم هستند

    یک مهاجر بینظیر که شجاعانه با بمب اتم پلهای پشت سرش و خراب کرد و توکلش فقط به خداست

    یک شهروند متعهد به اجرای قوانین شهر و کشور و در عین حال کاملا رها از حرف مردم

    یک بیزینس من عملگرا که در مسیر آموزش و طی کردن تکامله

    ویک شاگرد عملگرا در دانشگاه استاد عباسمنش که به خودش قول داده حرف مفت نزنه

    و مهمتر از همه بنده ای سپاسگزار نه به روش کورکورانه ی گذشتگان بلکه به روشی که حال دلم خوبه و هدایت ها رو کما بیش دریافت میکنه .

    اینها دلایلیست که من از طرف خانواده ناخلف خوانده شده ام و الان که آگاهانه در حال رشد خودمم به این ناخلف بودنم افتخار میکنم

    خدای قدرتمندم ، دور سرت بگردم ، شکرت که با  اشکی گرم ، چشمهای نازم رو نوازش میکنی .

    دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 281 روز

    به نام خدایی که پشتوانه تغییر و تنوع است

    خدایی که ایستا و ثابت نیست. خالق و خلاق است.

    خدایی که همه کس را کافیست. خدایی که فراتر از کافیست. خدایی که پاسخ میدهد سوال کننده را. اجابت میکند درخواست کننده را. خدایی که یک گوشه منتظر نشسته تا بندگانش نیم قدم به سویش بردارند تا هزاران کیلومتر مشتاقانه به سویشان بدود. خدایی که قادر مطلق است و ظالم نیست. خدایی که با ثبات است و دمدمی مزاج نیست. خدایی که از روح پاک و نازنین خودش به ما بخشید تا مثل خودش خالق و خلاق باشیم. خدایی که گردانندۀ گردون است.

    خدای من، سپاسگزارت هستم که یک روز دیگر مرا بیدار کردی و زندگی دوباره به تنم بخشیدی. سپاسگزارت هستم که در تنهایی و خلوت خودم نشسته ام و از تو مینویسم. سپاسگزارت هستم بابت نعمت های ریزی که به چشمم نمی آیند و نعمت های درشتی که انقدر واضح اند نمیتوانم ببینمشان.

    خدایی که به همه چیز محیط است و میگوید:

    تو با من احاطه شدی. فقط منم و تو. هیچکس دیگری نیست. هیچ چیز و هیچ کس جز منو تو نیست. هرچه میبینی، هرجه احساس میکنی، هرچه آرزو داری، از هدچه نتنفری، همه و همه من هستم. آیا همین کافی نیست که با جهان یکی شوی و عشق بورزی و با همه چیز در صلح قرار گیری؟ چرا از بقیه ایراد میگیری؟ چرا نکات منفی را میبینی؟ همه چیز منم. به احترام من هم که شده، با همه چیز در صلح و هماهنگی باش. آن وقت میبینی که با هیچ چیز سر جنگ نداری. همه را بی بر و برگرد میپذیری.

    بی چشمیِ خویش را دوا کنی ور نی

    عالم همه اوست، دیده ای می‌باید

    مولانا

    هر زمان به این فکر میکنم که همه چیز خداست، یکهو در نظرم همه چیز تغییر میکند. همه آدمها را دوست دارم. صبورترم. به دنبال ایراد گرفتن از کسی نیستم. از هیچکس نمیترسم. غر نمیزنم. چون میگویم که همه چیز و همه کس خداست. مگر من تا الان، به اندازه نخ روی هسته خرما از خداوند بدی دیدم؟ مگر تا الان مرا اذیت کرده؟ مگر تا به الان به من ظلم کرده؟

    کاش میتوانستم روی ماهش را ببوسم و بگویم تو کجایی تا شوم من چاکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1578 روز

    به نام خدای مهربان

    نکات مثبت قسمت 47 سفر به دور آمریکا

    نکته مثبت اول دریاچه و دریای زیبایی که در کنار موزه هست و حرکت آب و موج های زیبای اون رو تحسین میکنم

    نکته مثبت دوم یوکلله و گیتارهای زیبای آکوستیک و .. که در موزه گذاشتن برای اینکه باهاشون نوازندگی کنی رو تحسین میکنم

    نکته مثبت سوم تحسین میکنم دو خواننده و نوازنده فوق العاده رو که این آهنگ زیبا رو اجرا کردن و چقدر خوب و کوک گیتار مینواخت و چقدر ترکیب صدای جفتشون با هم زیبا شده بود امیدوارم همیشه سالم و سرزنده باشن

    نکته مثبت چهارم تحسین میکنم توانایی اجرا کردن موسیقی در جمع این عزیزان رو این اعتماد به نفس بالاشون این مهارت های خوبشون در خوانندگی و نوازندگی و تحسین میکنم این موزه زیبا رو که این فرصت رو داده آدم با این موسیقی ها و هنرمندان آشنا بشه و چقدر عالی هست که موزیک در کشور آمریکا آزاد هست برای همه تحسین میکنم این آزادی عالی ای که در آمریکا وجود داره

    نکته مثبت پنجم تحسین میکنم این نگاه زیبای استاد رو که و قوانینی که از اتفاقات بیرون میکشه که یک سری آدم بودن که رفتن سراغ علایقشون و ادامه دادن و جهان هم پاداش های بزرگ رو به اونها داده و نگران نظر دیگران نبودن و حتی سنت شکنی کردن تابو شکنی کردن اما چون حرکت کردن ایمان داشتن و دنبال علاقه خودشون بودن جهان هم بهشون پاداش داده

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: