سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۹ - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

ببین اومدم پیش خودت چون جز تو کسی رو ندارم چون عشقی بغیر از تو نمیبینم و نمیشناسم.. دمت گرم دیشب فایل”خدا برایم کافیست” و برام فرستادی و قلبمو به قدرت خودت به رب بودن خودت روشن کردی ممنونم ازت مثل یک کوه پشت من وایسادی و داری از من حمایت میکنی میبینم چطوری داری نسونه ها رو پشت سر هم میفرستی که دخترم اروم باش ببین من هستم ببین من بی انتها ایده دارم .. بی انتها فرصت هست که در اختیار تو بزارم.. ببین چقدر زود بخشیدمت !خدایا به همین اشکهای که داره از چشام میاد من با تار و پودم تسلیم اراده ی توم تو رب و فرمانروای منی تو اگاه تر از منی من بی تو هیچم هیچ چیزی نیستم خودت داری میبینی از صبح چنگ زدم به خودت از وقتی چشمو باز کردم اولین حرفی که زدم گفتم خدایا قلبمو با حرفات با نشونه ها اروم کن و دارم میبینم تو محکممممم تر از من دستمو گرفتی تو حتی منو روی شونه ات گذاشتی که بیا تا خودمو بهت نشون بدم و خودکار و لای انگشتای بی رمق دستام گذاشتی و یک صفحه فقط برام حرف زدی و یکبار دیگه خودتو بهم معرفی کردی که چقدر بی انتهایی و این بی انتهایی من به معنای اینه که فرصتهامم بی انتهاست..بخشیدنهام بی انتهاست ..عشقم به تو بی انتهاست..و گفتی هر بار هر فرصت و سوزندی و از دست دادی یک فرصت دیگه همون لحظه برای تو پدیدار میشه دختر خوب چرا فکر میکنی فرصت من محدوده، کمه و یا نیست یعنی منو اینجوری شناختی!!خدایا به عزیزی خودت قسم من انگار تازه چشام به روی تو باز شد به روی بخشندگیت باز شده..تو خودت میدونی من چند روزیه که متوجه شدم تو همه ی لحظه های زندگیم بودی خیلی وقتا خواستی اگاهم کنی ولی من، منم منم زیاد کردم که نهههههه من درست میگم و کلام شما رو پایین اوردم نشونه هاتو رد کردم بعد دیدم چطوری با کله خوردم زمین تو صدای خورد شدن منو هم شنیدی هم دیدی ولی بهم پوزخند نزدی که خوبت شد اخیش جیگرم حال اومد دختره ی یک دنده چند بار بگم مسیر منو برو حالا که رفتی نوش جونت!!نه اون لحظه تو اون تاریکی شب که هممممممه خواب بودن و من تنها دور خودم میپیچیدم تنهااااا کسی که کنارم بود تو بودی تو بودی که بجای خندیدن بهم اومدی اشکامو پاک کردی گفتی اگه مسیر خودت و رفتی فدای سرت ..بیا باهم درستش میکنیم اصلا بیا شما اروم باش نفس بکش بیا بشین رو شونه ام بقیه اش با من. ولی من باز تردید داشتم به اینکه تو میتونی!تو قدرتشو داری! و تا نت گوشیمو روشن کردم یک فایل برام فرستادی بودی که نترسم و بهت اعتماد کنم و دستی رو که به روی قلبم باز کردی و بگیرم اون 20دقیقه فایل منو زیر و رو کرد با حرفای استاد مردم و دوباره متولد شدم صدای استاد که فریاد میکشید رررررربببببب تنها قدرت جهان هست صدای استاد که میگفت خدا برای تو کافیه اون تو بودی که گفتی حالا برگرد به اغوش خودم که دلم تنگت شده…خدایا بگو ببینم این اغوش تو مگه چه داروی مسکنی داره!؟ مگه حجم و بزرگی این ارامش چقدره؟؟ که در آن لحظه تمااااااام صداهای ذهنم ساکت شد و ایمانی محکم از وجودت و عشقت قلبم رو اروم کرد..دیشب فقط میدونم با یه لبخند گوشه ی لب خوابم برده بود خداااایا به ربوبیت خودت قسم من تا نفس دارم پهلو خودتم تو اغوش خودتم جایی که تو نباشی منم نیستم کلام تو کلام منه منو در بر خودت بگیر که جهنم بدون تو رو هم دیدم خدایا من سخت به اغوش تو محتاجم من با تار و پودم تسلیم توم به همین اشکا قسم که از اول صبح از وقتی که باهات حرف زدم داره از چشام میاد من تسلیم تو و برای تو نفس میکشم. در این مسیر زندگیم به حضورت به پشتیبانیت به عشقت به خودت محتاجم ممنونم ازت که باهام موندی و نامحدود هستی.