https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-09-01 09:22:112024-08-20 19:14:52سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۹
259نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من کار کردن روی خودم و استفاده از قوانین رو یخورده شل کردم و بلافاصله دهنم شروع به سرویس شدن کرد.
من خیلی ترسیدم و بلافاصله الان دوباره شروع کردم با جدیت مو به مو قوانین اساسی که یاد گرفتم رو عمل کنم.
الان دیگه خیلی برام مشخص شده که اون نتایجی که خیلی لایت و بی سرو صدا داشت وارد زندگیم میشد از کجا آب میخورد.
این تجربه ی خیلی خوبی شد. در واقع مث یه اهرمه رنج و لذت الان تو ذهنم شکل گرفته که اگه از قوانین استفاده کنی اون نتایج باقلوا رو دریافت میکنی.
و اگه باز خوشی بزنه زیر دلت و فک کنی همین جوری دور همی این همه زندگیت روون شده و الکی الکی و شانسی داشت خوب پیش میرفت و اینا… اونوقته که چنان چک و لقتایی یهویی میخوری که میگی نه بابا! انقدرم انگار کار بی حساب و کتاب نیستا!
خلاصه من که رفتم رو قوانین تمرکز کنم. :)
خلاصه ی قوانین جهت یادآوری (دسته بندی شخصیه) :
۱. توحید
۲. شکرگزاری
۳. عدم احساس گناه
۴. هدفگزاری خواسته ها
۵. وضوح از طریق تضاد ها
۶. نگفتن قوانین به هیشکی!
۷. احساس خوب : خبرای خوب
۸. مراقبت از ورودی های ذهن مون
۹. باور به فراوانی تمام نعمت های الهی
۱۰. احساس لیاقت و اعتماد به نفس و اینا
۱۱. ساخت باورایی که احساس هر چه بهتر بدهند.
۱۲. توجه عامدانه به خواسته ها و مثبت نگری مطلق
وای من یه نکته ای در مورد این نگفتن قوانین به دیگران بگم.
آقا به خدا عدم رعایت این نکته پوست منو کند غلفتی!!!
یعنی ضربات و تو گوشی هایی که آدم میخوره از اینکه بخواد به کسی کوچک ترین کمکی کنه اونم از نوع فرکانسی مساوی است با امضای حکم اعدام خودش!!!
راستی توجه کرده بودید هیشکی راهش مث راه ما نیست؟!!!
راه ما خیلی اصولیه. خیلی تضمینیه. آدم قشنگ میتونه تستش کنه! نیازی نیست قسم بخوری که آقا بخدا درسته این قوانین و اینا! خیلی راحت میتونی تست کنی ببینی جواب میده یا نه؟ من که تست کردم و الان دیگه تجربه ی خودم داره بهم میگه که اون major factor که استاد خوشگلم میگفت یعنی چی…
پسر واقعا چ جالبه ها …
ما الان که تو این مسیریم و میخوایم به این قوانین پایبند باشیم-صرفا داریم با خدا معامله میکنیم!
تا حالا به این نکته اش توجه نکرده بودم!
آخه ببین. مثلا یه سریا وقتی میخوان پولدار بشن میرن توی رشته خاص تا پولدار بشن و ممکنه هم که بشن. ولی اگه این پول رو از طرف اون کاره بدونن. فک کنم خب این شرک باشه دیگه…
یعنی منظورم اینه که افراد ممکنه که چیزای مختلفی رو عامل ایجاد نتایج بدونن. مکان-رشته-ددیه پولدار-شرایط اقتصادی و …
اما اگه به این مجموعه قوانینی که ما داریم رعایت میکنیم توجه کنید میبینید که ما هیچ کدوم از اینا رو نداریم و فقط به ی سری چیزای نا دیدنی ایمان داریم. به قول قرآن: ایمان به غیب داریم …
و عملا سر و کار و تعاملمون فقط اینجوری با خداست دیگه!
عالیه پسر!
این نکته رو همین الان که داشتم کامنت رو میذاشتم توجه کردم بهش!
خب الان اینجوری یعنی ی زندگی کاملا توحیدی و خدا محور داریم!
خیلی خوبه ها!
نه؟!
من که خیلی حال میکنم باهاش.
کلا برا همین بود اولش گفتم که ما تو یه راه خیلی خاص هستیم.
خیلی خاص.
من فک کنم ما ها. یک صدم درصد آدمای دنیا هم نباشیم.
چون من تا حالا کسی رو ندیدم که هیچ عامل بیرون خودش رو عامل نتایج ندونه.
خود منم این جوری نبودم و هنوزم باید کار کونم رو خودم.
آره خلاصه خیلی خاصیم! خیلی! خیلی!
اینا رو گفتم که یادمون بمونه چقدر ارزشمند و متفاوت و گرانبها هستیم.
از دور همه ی اعضای خونواده رو که قوانین رو دارن بهش فکر میکنن و دارن عمل میکنن و دارن نتیجه میگیرن ازش رو ماچ میکنم :)))
سلام، چه کامنت خوبی. ممنون از دسته بندی جامع، مختصر و مفیدتون. ازش عکس گرفتم و گذاشتم بک گراند لپ تاپم تا جلو چشمم باشه. حق با شماست، رفتار و طرز فکر ما واقعا خاص و ارزشمنده. خدایا شکر که مسیر درست رو بهمون نشون دادی. ممنون از شما استاد خوبم و دوستای نازنینم.
چقدر خوب احساستو گفتی لذت بردم من هم با شما موافقم که نباید این قوانین رو به کسی بگیم من یکی از کسانی هستم که بد جوری چوبش خوردم و دارم میخورم همین دیشب با همسرم در این مورد بحث میکردیم کلی انرژی من رو گرفت و حسم بد کرد و کلی اتفاقات بد فرداش برام اتفاق افتاد با خودم گفتم چقدر این قوانین درسته من یک شب با حس بد خوابیدم و نتیجه های خیلی بدی گرفتم امروز یه لحظه حس کردم برگشتم به دوره قبل از آشنایی با این سایت
خلاصه کلی روی خودم کار کردم که دوباره حسم رو خوب نگه دارم
و مانند روزهای قبل نتایج خوبی دریافت کنم این درستی این مسیر و این قوانیین رو میرسونه
از شما ممنونم که این موضوع رو یاد آوری کردید
گر چه انسانها فراموشکارند خودم بارها و بارها از گفتن این قانون ها به دیگران ضربه دیدم ولی باز تکرار کردم اینجا به خودم تعهد میدم که حواسم به این ترمز بزرگ( بیان کردن قوانیین به دیگران ) در زندگی باشم
سلام به داریوش جان عزیز دلِ هم پاره ی ارزشمند و لایق بهترین های من
این نوشته ات خیلی انرژی داره، خیلی زیباست خیلی تحسین برانگیز آقا
خیلی شگفت انگیز، خیلی خاصِ دقیقا
دسته بندی زیبا
نکته ای که به یاد آوردم اینه که الان که دارم توجه میکنم که چه اتفاقی داره واسم میافته با احساس خوبم اینه که منم اتفاقات عالی داره وارد زندگیم میشه که کوچیک کوچیک هستند اما مداوم هستند میدونی مداوم .. این پیامت مثل یک تاییدی بودی که ببینم واقعا چه اتفاقی وقتی میای مدام روی خودت کار میکنی و کنده میشی از جامعه و تو اون بین تو سبک شخصی خودت را پیدا میکنی و به سبک خودت زندگی میکنی و هر روز بر ایمانت می افزایی .. خیلی تحسین برانگیز
خیلی نگاهت زیباست داریوش جان عزیزم
به خاطر وجود ارزشمندت از خدا جون سپاس گزارم و واست واقعا بهترین هااا را میخوام
امیدوارم تا الان اون جایی که میخواستی هم مهاجرت کرده باشی … موناکو ///
خیلیممنون از زحمات شما خانم شایسته و استاد و اینکه میخواستم بگم جالب بود ولی به قول شما جنگ هیج جوره سود میرسونه و به نوبه ی خودش جالب بود ولی چون وسیله جنگی بود من دوسش نداشتم
واااای خدای من دیدن این فایل چقدر منو متحیر و متعجب کرد!!!!!
ممنون استاد و مریم جوون ک منو بااین عظمت مهندسی اشنا کردین… از کجاش بگممم
ازون همه دستگاه ها و ادوات فننی و مهندسی شده دقیق اخه چند نفر در ساختن این عظمت دخیل بودن؟؟ هرگوشه وکنارش یه سیستم که نه هزاران سیستم داشت!! واسه من خیلی عجیب بود. بنظرم فقط مهندسین سازندش میتونستن باهاش سفر کنن یا بهرحال داخلش بمونن! نمیدونم شاید چون همیشه ساخته های مهندسی منو مجذوب میکنه اینقدر دیدن این زیردریایی واسم حیرت انگیز بود..
من حتی یک پل هم داخل شهر میبینم تو ذهنم دست مریزاد میگم به مهندس هاش و طراح هاش… دیگه این هییولا که جای خودش رو داشت…
و بعد دیدن عکسهای اون افراد خیلی ایده جالبی بودد خییلیی… واییی اون اشپزخونه با اون همه جزئیاتشو اون ظرف ها خییلی معرکه ببودن… حتی اون ماشین تایپ که …..
وای الان یادم اومد اون میز اتو…اخه دیگه چی بگم…
اون اقایی ک لباس میشست یا اصلا خوده اون لباس هایی ک پهن شده بود.. مال همون موقع بود واقعا یا بعدها دکور زده بودن؟؟ اخه مگه میشه؟ مگه میمونه ازون موقع؟؟ اون ملافه ها…
همه چیز متحیر کننده بود و جالب…
وااااا و و و یک چیزززززز خیییلیی مهم دیگه اینکه چقدر اونجا تمیز بووووووووووووووووووووود!
خونه من والا مثل اونجا برق نمیززنه :)
منو یاد ار وی تون انداخت که همیشه تمیزی و برق زدنشو تحسین میکنم … دست مریزاد بهتون مریم جون..
و دراخر فقط میگم ممنونم ک منو بااین عظمت اشنا کردین و حیرتم رو برانگیخته کردین…
منتظر فایل ها ی بعدیتون هستمممممممممممممم به شددددت…
وقتی این فایل رو دیدم اولین چیزی که به ذهنم رسید اینکه ۷۰ ۸۰ سال پیش چه چیز خفنی ساختن با اون همه امکانات و تجهیزات و تکلونوژی و این هیولا رو طراحی کردن که خودش یه الگو برای آیندگان شده و چه تلاشی برای ساختش انجام شده. دوم اینکه اون کسایی که در اون زیر دریایی بودن و زندگی میکردن چه باور محکم و هدف قوی داشتن که چندین ماه درون اون زندگی میکردن و به کار و تلاش مشغول بودن و جونشون رو کف دستشون گذاشته بودن و شجاعانه به دنبال هدفشون بودن درسته که جنگیدن اصل هدفشون بوده و جنگ همیشه و در جامعه ای هیچ وقت خوب و به نفع هیچ طرفی نیست اما از دیدگاه اینکه مصصم برای رسیدن به اهدافت باشی و سختی هایش را تحمل کنی و ناامید در وسط راه نشوی مهم است نفس کار که رسیدن به هدف در هر شرایطی ممکن میشود نکته قابل تامل است.
وقتی که میبینیم در آن زیر دریایی زندگی جاری بوده و آدمهایی در آن زندگی میکردند غذا میخوردند،لباسهایشان را میشستند،گپ میزدند،میخوابیدند و میجنگیدند انها باور داشتند به خواستهایشان و امید به بازگشت به آغوش خانواده و میهن پس امیدوار به آینده پیش میرفتند و اگر ناامید میشدند تحمل سختیها برایشان آسان نمیشد که این مصداق زندگیست که امیدوار بودن برای رسیدن به خواستها است و ناامیدی بخاطر مشکلات و سختیها منجر به نرسیدن به خواستهایمان و درجا زدن در زندگی.
پس اگر در هر کاری باور داشته باشیم که میشود انگیزه نیز با آن همراه شده و هدف دست یافتنی است چه آن کار درست باشد چه غلط و جهان همسو با آن میشود .
خدارو شکر برای امنیت و آرامشی که توی زندگیمون داریم :)
آدم به خودش میاد وقتی با دلش به چیزایی که توی زندگی داره نگاه میکنه…
با خیال راحت داری قدم میزنی توی پارک و خیابون و سفر و گردش و هرجایی که هستی، آدمایی که نمیشناسیشون ولی انگار میشناسیشون و حس خونواده بودن داری باهاشون
لباساش شاید فرق داره باتو، قد و وزنش، رنگ پوستش، زبونی که صحبت میکنه حتی… ولی نگران نیستی که مثل فیلما داستانای باورنکردنی پیش بیاد و جیمزباندبازی شروع بشه
اینجوری هم نگاه نمیکنی که آهای آدمی که داری راه میری، پدرتو، پدربزرگ تو، هم وطن تو فلان موقع دشمن بود یا این حرفایی که از کینه و نفرت و ترس و …. حسای منفی پر شده….خیلی چیزای منفی از جنگ ادم میتونه یادش بیاد و بهش فکر کنه… ازش درس گرفتیم پس دیگه لازم به مرورش نیست
امروز یکی از درسای مهمی که با قلبم بهش رسیدم این بود هوایی که نفس میکشیم هوای تازه… به زندگیمون به جسممون به روحمون آرامش میده..
امروز هرچقدر بابت این هوای تازه که همیشه بی توجه داخلش بودم و انگار مهم نبوده، بابتش خوشحال باشم بازم کمه…
برای خودم و همه ی آدمای روی زمین آرزو میکنم همیشه نگاهمون فقط به اون انرژی بی نهایت باشه و قلبمون از عشق پُر باشه و تنمون از آرامش و حس شادی، زندگیمون با عشق و محبت، ثروت بی نهایت توی زندگیمون و هم این دنیا بهشت باشه برامون هم دنیای بعدی
اون کسایی که اینجا زندگی کردن خوبیش این انتخاب خودشون بوده و خواستشون بوده و طبق آرمان هایی که داشتن اینجا بودن و از عکس هاشون میشد این درک کرد اینجا هم جایی بوده که هم خوشی بوده هم خنده ها و شوخی ها جایی بوده که زیاد مقام افسر و و گروهبان و سرباز تفاوتی نداشته و همه باهم برای مدتی یکی بودن
….میشد امید رو حس کرد و خداوند رو
آدم گاهی که دستش از همه جا بسته است و فقط خودش و خدای خودش حس خوبیه و من تو این زیر دریایی چنین حسی بهم القا شد
و چقدر دوست داشتنی بودن این آدمها
ازین فایل چی یادگرفتی فرح نازم؟
1-خدارو حس کنم تو جای تنگ تو اقیانوس بی انتها و زیر آسمان زیبا هر جایی با خدا باشم اون وقت سیاه چاله هم بهشت میشه
این بخش جدید سایت هستا امروز من هدایت کرد به نامه31نهج البلاغه جایی که جواب سوالم گرفتم و قشنگ ترین جواب خدا به سوالم بود
2-هر لحظه و هرجا شاد باشم من میام و روزی هم برمیگردم پیش خدا تنها اثر من شادی من و حس خوبمه که فرکانسش حتی سالها بعد به جامیمونه و اگه روزی خونم کردن موزه هر کسی که دیدن کنه حسم بهش منتقل میشه پس شاد باشم?
ولی فوری به خودم گفتم قراره تمرکزمون روی چیزهای خووووب باشششههه???(این که اینقدر سریع تونستم حالم تغییر بدم یعنی رشد کردم خدایاااا شکرررت?????)
خب این وسیله بعد از این همه مدت هنوزم سالمه یعنی از چه مواد عالی براش استفاده شده??
چه امکاناتی داشت??
اوه ۲ ماه بشه زیر دریا زندگی کرد?
(یاد داستان حضرت یونس افتادم خداوند زیر دریایی طبیعی براش آماده کرده بوده?)
آقا یه قسمتی از فیلم یه دفعه اون صحنه که خانم شایسته رو توی شیشه دیده بودم برام تداعی شد واین نکته با اطمینان در ذهنم اومد همراه با چهره خانم شایسته که عزیزم خانم شایسته الان داره فیلم می گیره همین این فکر اومد فوری استاد تصویر خودشو توی آینه نشون داد?(وای خدای من?)
می دونید اینجا چی رو متوجه شدمممممم!!!!!!
اینکه حالا که آگاهانه دارم تلاش می کنم درست فکر کنم خدا هم داره از من مواظبت می کنه حتی فکر به این سادگی که نه سودی داشت نه زیانی خداوند اجازه نداد اشتباه فکر کنم سریع بهم نشون داد درست چییییه?????????
چندین بار از این اتفاقا برام توی این فایلها افتاده مثلا یه جایی توفایلای قبلی گفتم عزیزم استاد چقدر خسته است وخوابش میاد فوری استاد گفت من اصلا خسته نیستم می تونم تا صب بیدار باشم??
خدایاااا شکرررت که به راه راست هدایتم می کنی??????
بعدشم که چندین بار یه خانم خوش تیپ توی فایل می بینیم? کلاه قرمزش چقدر قشنگه?
استاد وقتی از بیرون اومدن از اون زیر دریایی گفتید (انگار آدم دوست داشت بیشتر نفس بکشه وبگه خدایااااا شکرررت به خاطر این هوای پاک)
می دونید عین چی مونه این حس عین رها شدن از باورهای منفی که انگار عین همین زیر دریایی محدودمون می کنه ولی وقتی از باورهای غلط میای بیرون می فهمیم چقدر دنیا بزرگه ومیشه راهت نفس کشید وشاد بود وجا برای همه هست هر چقدر دوست داری این ور اون ور برو هر چقدر دوست داری شادی کن???
خدایا شکررت????
چقدر جالب بود که در هر اتاق عکسی از افرادی که زمانی اونجا بودند گذاشته شده بودو حتی عکس فرزند وهمسرشون?واین نشون دهنده عشق وعلاقه به خانوادشون بود?
آهنگ روی فایل خیلی عالی بود?
انگلیسی حرف زدن خانم شایسته با اون آقا هم عالی بود?
یه دل شیرمیخواداونم زندگی به مدت۳ماه دراین هیو لامثل زندگی دردل و روده یه نهنگ میمونه واقعا اینها همه یه عشق وعلاقه بزرگی به اون شغلشون بوده که نظامی بودنو انتخاب کردن واسه دفاع ازکشورشون جون مرمشون باعشق رفتن تودل ترساشون
من موندم با چه ذهنیت وافکاری پشتش بوده که ازساختش بگیر تا هدایت کردنش ودراخر زندگی کردن درهمچین فضایی واقعا خیلی ذهنم گنگه اره خیلی احساس غریبی داشت
ممنونم استاد ازتون که این فیلمو گرفتین بایدم احساس خفگی کنی منکه داشتم میدیدمش احساس خفگی داشتم وهم بغضی گلومو میفشرد چه برسه به شما که رفتین داخلش
واقعا توهمچین فضایی زندگی کردنو جنگیدن عشقو شهامت میخوادبازم خدارو شکر الان همه چی ارومه خدایا شکرت
سلام.
من کار کردن روی خودم و استفاده از قوانین رو یخورده شل کردم و بلافاصله دهنم شروع به سرویس شدن کرد.
من خیلی ترسیدم و بلافاصله الان دوباره شروع کردم با جدیت مو به مو قوانین اساسی که یاد گرفتم رو عمل کنم.
الان دیگه خیلی برام مشخص شده که اون نتایجی که خیلی لایت و بی سرو صدا داشت وارد زندگیم میشد از کجا آب میخورد.
این تجربه ی خیلی خوبی شد. در واقع مث یه اهرمه رنج و لذت الان تو ذهنم شکل گرفته که اگه از قوانین استفاده کنی اون نتایج باقلوا رو دریافت میکنی.
و اگه باز خوشی بزنه زیر دلت و فک کنی همین جوری دور همی این همه زندگیت روون شده و الکی الکی و شانسی داشت خوب پیش میرفت و اینا… اونوقته که چنان چک و لقتایی یهویی میخوری که میگی نه بابا! انقدرم انگار کار بی حساب و کتاب نیستا!
خلاصه من که رفتم رو قوانین تمرکز کنم. :)
خلاصه ی قوانین جهت یادآوری (دسته بندی شخصیه) :
۱. توحید
۲. شکرگزاری
۳. عدم احساس گناه
۴. هدفگزاری خواسته ها
۵. وضوح از طریق تضاد ها
۶. نگفتن قوانین به هیشکی!
۷. احساس خوب : خبرای خوب
۸. مراقبت از ورودی های ذهن مون
۹. باور به فراوانی تمام نعمت های الهی
۱۰. احساس لیاقت و اعتماد به نفس و اینا
۱۱. ساخت باورایی که احساس هر چه بهتر بدهند.
۱۲. توجه عامدانه به خواسته ها و مثبت نگری مطلق
وای من یه نکته ای در مورد این نگفتن قوانین به دیگران بگم.
آقا به خدا عدم رعایت این نکته پوست منو کند غلفتی!!!
یعنی ضربات و تو گوشی هایی که آدم میخوره از اینکه بخواد به کسی کوچک ترین کمکی کنه اونم از نوع فرکانسی مساوی است با امضای حکم اعدام خودش!!!
اونایی که تجربه دارن میدوننننننن!!!!!! چی میگم ……
دوستتون دارم بچه های گل. باحال نایس. خاص. لاو… همه چی…
خدا حفظمون کنه تو این راه خاص و باحال…
راستی توجه کرده بودید هیشکی راهش مث راه ما نیست؟!!!
راه ما خیلی اصولیه. خیلی تضمینیه. آدم قشنگ میتونه تستش کنه! نیازی نیست قسم بخوری که آقا بخدا درسته این قوانین و اینا! خیلی راحت میتونی تست کنی ببینی جواب میده یا نه؟ من که تست کردم و الان دیگه تجربه ی خودم داره بهم میگه که اون major factor که استاد خوشگلم میگفت یعنی چی…
پسر واقعا چ جالبه ها …
ما الان که تو این مسیریم و میخوایم به این قوانین پایبند باشیم-صرفا داریم با خدا معامله میکنیم!
تا حالا به این نکته اش توجه نکرده بودم!
آخه ببین. مثلا یه سریا وقتی میخوان پولدار بشن میرن توی رشته خاص تا پولدار بشن و ممکنه هم که بشن. ولی اگه این پول رو از طرف اون کاره بدونن. فک کنم خب این شرک باشه دیگه…
یعنی منظورم اینه که افراد ممکنه که چیزای مختلفی رو عامل ایجاد نتایج بدونن. مکان-رشته-ددیه پولدار-شرایط اقتصادی و …
اما اگه به این مجموعه قوانینی که ما داریم رعایت میکنیم توجه کنید میبینید که ما هیچ کدوم از اینا رو نداریم و فقط به ی سری چیزای نا دیدنی ایمان داریم. به قول قرآن: ایمان به غیب داریم …
و عملا سر و کار و تعاملمون فقط اینجوری با خداست دیگه!
عالیه پسر!
این نکته رو همین الان که داشتم کامنت رو میذاشتم توجه کردم بهش!
خب الان اینجوری یعنی ی زندگی کاملا توحیدی و خدا محور داریم!
خیلی خوبه ها!
نه؟!
من که خیلی حال میکنم باهاش.
کلا برا همین بود اولش گفتم که ما تو یه راه خیلی خاص هستیم.
خیلی خاص.
من فک کنم ما ها. یک صدم درصد آدمای دنیا هم نباشیم.
چون من تا حالا کسی رو ندیدم که هیچ عامل بیرون خودش رو عامل نتایج ندونه.
خود منم این جوری نبودم و هنوزم باید کار کونم رو خودم.
آره خلاصه خیلی خاصیم! خیلی! خیلی!
اینا رو گفتم که یادمون بمونه چقدر ارزشمند و متفاوت و گرانبها هستیم.
از دور همه ی اعضای خونواده رو که قوانین رو دارن بهش فکر میکنن و دارن عمل میکنن و دارن نتیجه میگیرن ازش رو ماچ میکنم :)))
سلام، چه کامنت خوبی. ممنون از دسته بندی جامع، مختصر و مفیدتون. ازش عکس گرفتم و گذاشتم بک گراند لپ تاپم تا جلو چشمم باشه. حق با شماست، رفتار و طرز فکر ما واقعا خاص و ارزشمنده. خدایا شکر که مسیر درست رو بهمون نشون دادی. ممنون از شما استاد خوبم و دوستای نازنینم.
سلام دوست عزیز چقدر دلنشین بود ممنون
سلام دوست هم فرکانسی مهربانم
چقدر خوب احساستو گفتی لذت بردم من هم با شما موافقم که نباید این قوانین رو به کسی بگیم من یکی از کسانی هستم که بد جوری چوبش خوردم و دارم میخورم همین دیشب با همسرم در این مورد بحث میکردیم کلی انرژی من رو گرفت و حسم بد کرد و کلی اتفاقات بد فرداش برام اتفاق افتاد با خودم گفتم چقدر این قوانین درسته من یک شب با حس بد خوابیدم و نتیجه های خیلی بدی گرفتم امروز یه لحظه حس کردم برگشتم به دوره قبل از آشنایی با این سایت
خلاصه کلی روی خودم کار کردم که دوباره حسم رو خوب نگه دارم
و مانند روزهای قبل نتایج خوبی دریافت کنم این درستی این مسیر و این قوانیین رو میرسونه
از شما ممنونم که این موضوع رو یاد آوری کردید
گر چه انسانها فراموشکارند خودم بارها و بارها از گفتن این قانون ها به دیگران ضربه دیدم ولی باز تکرار کردم اینجا به خودم تعهد میدم که حواسم به این ترمز بزرگ( بیان کردن قوانیین به دیگران ) در زندگی باشم
سپاسگذارم و موفق باشید
درود بر شما دوست عزیز
چقدر طرز نگارشتون صمیمی و دلنشین و خودمونی بود.
لذت بردم و بسیار مورد استفاده قرار دادم اون دسته بندیتون جالب بود?
سلام دوست عزیزم. بسیار بسیار بامزه نوشتی آقای میلیاردر عزیز.
خدا رو شکر که تا خیلی دیر نشده فهمیدی
به امید موفقیتهای بیشتر که بیای برامون بگی
مشتاقانه منتظرتیم عشقم???
به نام خداجونِ مهربونِ روزی رسانِ بی حساب
سلام به داریوش جان عزیز دلِ هم پاره ی ارزشمند و لایق بهترین های من
این نوشته ات خیلی انرژی داره، خیلی زیباست خیلی تحسین برانگیز آقا
خیلی شگفت انگیز، خیلی خاصِ دقیقا
دسته بندی زیبا
نکته ای که به یاد آوردم اینه که الان که دارم توجه میکنم که چه اتفاقی داره واسم میافته با احساس خوبم اینه که منم اتفاقات عالی داره وارد زندگیم میشه که کوچیک کوچیک هستند اما مداوم هستند میدونی مداوم .. این پیامت مثل یک تاییدی بودی که ببینم واقعا چه اتفاقی وقتی میای مدام روی خودت کار میکنی و کنده میشی از جامعه و تو اون بین تو سبک شخصی خودت را پیدا میکنی و به سبک خودت زندگی میکنی و هر روز بر ایمانت می افزایی .. خیلی تحسین برانگیز
خیلی نگاهت زیباست داریوش جان عزیزم
به خاطر وجود ارزشمندت از خدا جون سپاس گزارم و واست واقعا بهترین هااا را میخوام
امیدوارم تا الان اون جایی که میخواستی هم مهاجرت کرده باشی … موناکو ///
خیلیممنون از زحمات شما خانم شایسته و استاد و اینکه میخواستم بگم جالب بود ولی به قول شما جنگ هیج جوره سود میرسونه و به نوبه ی خودش جالب بود ولی چون وسیله جنگی بود من دوسش نداشتم
سلااااااااااااااام..
واااای خدای من دیدن این فایل چقدر منو متحیر و متعجب کرد!!!!!
ممنون استاد و مریم جوون ک منو بااین عظمت مهندسی اشنا کردین… از کجاش بگممم
ازون همه دستگاه ها و ادوات فننی و مهندسی شده دقیق اخه چند نفر در ساختن این عظمت دخیل بودن؟؟ هرگوشه وکنارش یه سیستم که نه هزاران سیستم داشت!! واسه من خیلی عجیب بود. بنظرم فقط مهندسین سازندش میتونستن باهاش سفر کنن یا بهرحال داخلش بمونن! نمیدونم شاید چون همیشه ساخته های مهندسی منو مجذوب میکنه اینقدر دیدن این زیردریایی واسم حیرت انگیز بود..
من حتی یک پل هم داخل شهر میبینم تو ذهنم دست مریزاد میگم به مهندس هاش و طراح هاش… دیگه این هییولا که جای خودش رو داشت…
و بعد دیدن عکسهای اون افراد خیلی ایده جالبی بودد خییلیی… واییی اون اشپزخونه با اون همه جزئیاتشو اون ظرف ها خییلی معرکه ببودن… حتی اون ماشین تایپ که …..
وای الان یادم اومد اون میز اتو…اخه دیگه چی بگم…
اون اقایی ک لباس میشست یا اصلا خوده اون لباس هایی ک پهن شده بود.. مال همون موقع بود واقعا یا بعدها دکور زده بودن؟؟ اخه مگه میشه؟ مگه میمونه ازون موقع؟؟ اون ملافه ها…
همه چیز متحیر کننده بود و جالب…
وااااا و و و یک چیزززززز خیییلیی مهم دیگه اینکه چقدر اونجا تمیز بووووووووووووووووووووود!
خونه من والا مثل اونجا برق نمیززنه :)
منو یاد ار وی تون انداخت که همیشه تمیزی و برق زدنشو تحسین میکنم … دست مریزاد بهتون مریم جون..
و دراخر فقط میگم ممنونم ک منو بااین عظمت اشنا کردین و حیرتم رو برانگیخته کردین…
منتظر فایل ها ی بعدیتون هستمممممممممممممم به شددددت…
سلام به تمامی خانواده عباس منشی ها
وقتی این فایل رو دیدم اولین چیزی که به ذهنم رسید اینکه ۷۰ ۸۰ سال پیش چه چیز خفنی ساختن با اون همه امکانات و تجهیزات و تکلونوژی و این هیولا رو طراحی کردن که خودش یه الگو برای آیندگان شده و چه تلاشی برای ساختش انجام شده. دوم اینکه اون کسایی که در اون زیر دریایی بودن و زندگی میکردن چه باور محکم و هدف قوی داشتن که چندین ماه درون اون زندگی میکردن و به کار و تلاش مشغول بودن و جونشون رو کف دستشون گذاشته بودن و شجاعانه به دنبال هدفشون بودن درسته که جنگیدن اصل هدفشون بوده و جنگ همیشه و در جامعه ای هیچ وقت خوب و به نفع هیچ طرفی نیست اما از دیدگاه اینکه مصصم برای رسیدن به اهدافت باشی و سختی هایش را تحمل کنی و ناامید در وسط راه نشوی مهم است نفس کار که رسیدن به هدف در هر شرایطی ممکن میشود نکته قابل تامل است.
وقتی که میبینیم در آن زیر دریایی زندگی جاری بوده و آدمهایی در آن زندگی میکردند غذا میخوردند،لباسهایشان را میشستند،گپ میزدند،میخوابیدند و میجنگیدند انها باور داشتند به خواستهایشان و امید به بازگشت به آغوش خانواده و میهن پس امیدوار به آینده پیش میرفتند و اگر ناامید میشدند تحمل سختیها برایشان آسان نمیشد که این مصداق زندگیست که امیدوار بودن برای رسیدن به خواستها است و ناامیدی بخاطر مشکلات و سختیها منجر به نرسیدن به خواستهایمان و درجا زدن در زندگی.
پس اگر در هر کاری باور داشته باشیم که میشود انگیزه نیز با آن همراه شده و هدف دست یافتنی است چه آن کار درست باشد چه غلط و جهان همسو با آن میشود .
خدا قوت
به امید دیدار
خدارو شکر برای امنیت و آرامشی که توی زندگیمون داریم :)
آدم به خودش میاد وقتی با دلش به چیزایی که توی زندگی داره نگاه میکنه…
با خیال راحت داری قدم میزنی توی پارک و خیابون و سفر و گردش و هرجایی که هستی، آدمایی که نمیشناسیشون ولی انگار میشناسیشون و حس خونواده بودن داری باهاشون
لباساش شاید فرق داره باتو، قد و وزنش، رنگ پوستش، زبونی که صحبت میکنه حتی… ولی نگران نیستی که مثل فیلما داستانای باورنکردنی پیش بیاد و جیمزباندبازی شروع بشه
اینجوری هم نگاه نمیکنی که آهای آدمی که داری راه میری، پدرتو، پدربزرگ تو، هم وطن تو فلان موقع دشمن بود یا این حرفایی که از کینه و نفرت و ترس و …. حسای منفی پر شده….خیلی چیزای منفی از جنگ ادم میتونه یادش بیاد و بهش فکر کنه… ازش درس گرفتیم پس دیگه لازم به مرورش نیست
امروز یکی از درسای مهمی که با قلبم بهش رسیدم این بود هوایی که نفس میکشیم هوای تازه… به زندگیمون به جسممون به روحمون آرامش میده..
امروز هرچقدر بابت این هوای تازه که همیشه بی توجه داخلش بودم و انگار مهم نبوده، بابتش خوشحال باشم بازم کمه…
برای خودم و همه ی آدمای روی زمین آرزو میکنم همیشه نگاهمون فقط به اون انرژی بی نهایت باشه و قلبمون از عشق پُر باشه و تنمون از آرامش و حس شادی، زندگیمون با عشق و محبت، ثروت بی نهایت توی زندگیمون و هم این دنیا بهشت باشه برامون هم دنیای بعدی
دوستون دارم، دوستون دارم، دوستون دارم
خدای من …..
سلام
خانم شایسته عزیز
اینقدر خوب فیلمبرداری میکنین که احساس کردم من دارم خودم از پله های زیردریایی میرم پایین
خدای مهربون شکرت
چقدر بزرگ بود ،من حتی فکرشم نمیکردم زیردریایی اینقدر بزرگ باشه
همیشه فکر میکردم یه جعیه فلزی کوچولو هست که فوقش ۴ نفرو جابجا میکنه
غافل از اینکه
دیگه فکر کنم از جنگ جهانی اول قرن گذشته باشه
ولی چقدر همه چی حساب شده بود
از تخت و لباس خواب و …. دسشویی که فضاش با جای خواب کلی فاصله داره
ولسه وقتی که میرسن به کشورشون و میحوان برن خونه اتو و میز داره….
همه ی اون تجهیزاتی که من حتی اسمشم بلد نیستم چقدر به قول استاد خفن بودن واسه همین پیروز شدن
…. و چه روزها و لحظاتی که تو این زیردریایی ثبت نشده
شادی
خنده
اضطراب
نگرانی
دلواپسی
دلتنگی
حس خوب پیروزی و رقص در مسیر برگشت بعد از پیروزی …
فکر کنین وقتی پیروز برمیگشتن کشورشون دیگه فکر نمیکردن هوا ندارن
مدتهاست خورشید رو ندیدن
انگار تو قفس فلزی اسیرن
فقط شاد بودن و خوشحال …
فکرشو بکنید وقتی میبردن که تو این مکان بذارنش واسه موزه کاپیتانش زنده بوده و به خودش و تیمش افتخار میکرده
و اونها واسه همیشه واسه کشورشون جاودانه شدن
استاد جونی من برخلاف شما که حالت منقلب بود حال کردم با این قسمت و این همه تکنولوژی تو اون زمان
اینا از همون اول فقط به فکر این بودن که در تمام شرایط حال کنن و حالشم بردن .
سلااام
اوووه خفه شدم?ملدم اون زیر چقدر تنگ بود?
اون کسایی که اینجا زندگی کردن خوبیش این انتخاب خودشون بوده و خواستشون بوده و طبق آرمان هایی که داشتن اینجا بودن و از عکس هاشون میشد این درک کرد اینجا هم جایی بوده که هم خوشی بوده هم خنده ها و شوخی ها جایی بوده که زیاد مقام افسر و و گروهبان و سرباز تفاوتی نداشته و همه باهم برای مدتی یکی بودن
….میشد امید رو حس کرد و خداوند رو
آدم گاهی که دستش از همه جا بسته است و فقط خودش و خدای خودش حس خوبیه و من تو این زیر دریایی چنین حسی بهم القا شد
و چقدر دوست داشتنی بودن این آدمها
ازین فایل چی یادگرفتی فرح نازم؟
1-خدارو حس کنم تو جای تنگ تو اقیانوس بی انتها و زیر آسمان زیبا هر جایی با خدا باشم اون وقت سیاه چاله هم بهشت میشه
این بخش جدید سایت هستا امروز من هدایت کرد به نامه31نهج البلاغه جایی که جواب سوالم گرفتم و قشنگ ترین جواب خدا به سوالم بود
2-هر لحظه و هرجا شاد باشم من میام و روزی هم برمیگردم پیش خدا تنها اثر من شادی من و حس خوبمه که فرکانسش حتی سالها بعد به جامیمونه و اگه روزی خونم کردن موزه هر کسی که دیدن کنه حسم بهش منتقل میشه پس شاد باشم?
?????
ممنونم استاد عزیز و خانوم شایسته?
سلام
زیر دریایی??
اولش حس خوبی داشتم بعداسم جنگ که اومد پنچر شدم?
ولی فوری به خودم گفتم قراره تمرکزمون روی چیزهای خووووب باشششههه???(این که اینقدر سریع تونستم حالم تغییر بدم یعنی رشد کردم خدایاااا شکرررت?????)
خب این وسیله بعد از این همه مدت هنوزم سالمه یعنی از چه مواد عالی براش استفاده شده??
چه امکاناتی داشت??
اوه ۲ ماه بشه زیر دریا زندگی کرد?
(یاد داستان حضرت یونس افتادم خداوند زیر دریایی طبیعی براش آماده کرده بوده?)
آقا یه قسمتی از فیلم یه دفعه اون صحنه که خانم شایسته رو توی شیشه دیده بودم برام تداعی شد واین نکته با اطمینان در ذهنم اومد همراه با چهره خانم شایسته که عزیزم خانم شایسته الان داره فیلم می گیره همین این فکر اومد فوری استاد تصویر خودشو توی آینه نشون داد?(وای خدای من?)
می دونید اینجا چی رو متوجه شدمممممم!!!!!!
اینکه حالا که آگاهانه دارم تلاش می کنم درست فکر کنم خدا هم داره از من مواظبت می کنه حتی فکر به این سادگی که نه سودی داشت نه زیانی خداوند اجازه نداد اشتباه فکر کنم سریع بهم نشون داد درست چییییه?????????
چندین بار از این اتفاقا برام توی این فایلها افتاده مثلا یه جایی توفایلای قبلی گفتم عزیزم استاد چقدر خسته است وخوابش میاد فوری استاد گفت من اصلا خسته نیستم می تونم تا صب بیدار باشم??
خدایاااا شکرررت که به راه راست هدایتم می کنی??????
بعدشم که چندین بار یه خانم خوش تیپ توی فایل می بینیم? کلاه قرمزش چقدر قشنگه?
استاد وقتی از بیرون اومدن از اون زیر دریایی گفتید (انگار آدم دوست داشت بیشتر نفس بکشه وبگه خدایااااا شکرررت به خاطر این هوای پاک)
می دونید عین چی مونه این حس عین رها شدن از باورهای منفی که انگار عین همین زیر دریایی محدودمون می کنه ولی وقتی از باورهای غلط میای بیرون می فهمیم چقدر دنیا بزرگه ومیشه راهت نفس کشید وشاد بود وجا برای همه هست هر چقدر دوست داری این ور اون ور برو هر چقدر دوست داری شادی کن???
خدایا شکررت????
چقدر جالب بود که در هر اتاق عکسی از افرادی که زمانی اونجا بودند گذاشته شده بودو حتی عکس فرزند وهمسرشون?واین نشون دهنده عشق وعلاقه به خانوادشون بود?
آهنگ روی فایل خیلی عالی بود?
انگلیسی حرف زدن خانم شایسته با اون آقا هم عالی بود?
دوستتون دارم???
وممنونم از فایلهای ارزشمندتون????
موسیقی و تصاویر هماهنگ بود
به نام خدای مهربان
خدای من چه هیولایی بود این دیگه واقعا ازاون هیولاهای عجیب غریب بود
اصلا کلا هنگ کردم بخدا
هرچی دارم فکرمیکنم به اون ذهنهای خلاقی که چطوری اینهمه دلو روده اینو تودرتو پیچ درپیچ ساختن با چه افکاری چه جسارتی به خرج دادن تا اینو اینجوری ساختن
تودل اینهمه پیچو ابزار اونیکه اینو هدایت میکرده چطورخدایا چطور؟؟؟؟؟
چه عشقی پشت این کاربوده
یه دل شیرمیخواداونم زندگی به مدت۳ماه دراین هیو لامثل زندگی دردل و روده یه نهنگ میمونه واقعا اینها همه یه عشق وعلاقه بزرگی به اون شغلشون بوده که نظامی بودنو انتخاب کردن واسه دفاع ازکشورشون جون مرمشون باعشق رفتن تودل ترساشون
من موندم با چه ذهنیت وافکاری پشتش بوده که ازساختش بگیر تا هدایت کردنش ودراخر زندگی کردن درهمچین فضایی واقعا خیلی ذهنم گنگه اره خیلی احساس غریبی داشت
ممنونم استاد ازتون که این فیلمو گرفتین بایدم احساس خفگی کنی منکه داشتم میدیدمش احساس خفگی داشتم وهم بغضی گلومو میفشرد چه برسه به شما که رفتین داخلش
واقعا توهمچین فضایی زندگی کردنو جنگیدن عشقو شهامت میخوادبازم خدارو شکر الان همه چی ارومه خدایا شکرت