https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/09/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-09-04 09:30:202024-08-24 17:56:05سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۱
372نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد راحت بودنت خیلی جذاب هس این که انگار جلوی دوربین نیستین دارین زندگیتون رو می کنین بعد خرید کردنتون چقدر باحال همیشه برای خودت بیشتر می خری خودت خیلی دوست داری
بسیار عالی بود
خدایا سپاس که مرا با این همسفران توحیدی همسفر کردی
امروز خونه بودیم زدم فایل توجه بر نکات مثبت قسمت یک و ببینیم
از موقعی که استاد شروع کردن به صحبت کردن اشک های من ناخودآگاه میریخت درحالی که اولین باری بود که توی جمع داشتم گریه میگردم هر چی جلوتر میرفتیم اشکای من بیشتر میشد الانم دارم اشک میریزم دیگه به جایی رسیدم که حتی نمیتونستم نفس بکشم و یه دردی داشتم نمیدونم چه دردی بود فقط میخواستم فریاد بزنم خدایا شکرت همون جا یه لحظه به ذهنم اومد که پاشم برم چون هر چقدر بیشتر گوش میدادم این دردی که توی گلوم بود بیشتر میشد و من داشتم خفه میشدم نمیتونستم نفس بکشم و یه جایی استاد یه لحظه خندیدن همون لحظه احساس کردم استاد جلومه و داره با من حرف میزنه میخواستم بغلشون کنم و گریه کنم
اون اشکا اون اشکا هیچوقت از روی ناراحتی نبود درد داشتم ولی اولین باری بود که قلبم اونجوری اروم گرفته بود نمیدونم چطور بگم نمیدونم چطور بگم ای کاش راهی بود تا به همه اون احساسم منتقل کنم میخواستم تمام لحظه های زندگیم فقط توی اون حس بمونم میخواستم اون فایل تموم نشه و من تا صبح گریه کنم
قبل اینکه فایل ببینم و چند هفته پیش یا شایدم یه ماه پیش من کاری که دو سال بود انجامش میدادم و باعث افتخار همهی فامیل و اشنا بودم ول کردم و این شجاعت پیدا کردم با اینکه خیلی میترسیدم از اینکار بدون توجه به حرف کل فامیل و البته پدر ومادرم و تمام حرف هایی که بهم زدن و میزنن مسخرم میکنن میگم تو از وقتی این فایل ها رو دیدی عقلتو از دست دادی اینکه عقل نداری میری بدبخت میشی ما فک میکردیم عاقلی از اولش معلوم بود کلا هیچینمیشی همون ادمایی که همین یه ماه پیش هر جا که میرفتیم میگفتن بابا نسترن نابغه است میدونی این توی دوسال توی این کار به این جا رسیده بابا این بره میشه مثل فلانی مشهور میشه فلان میشه همون ادما همونا الان دارن این حرفارو میزنن وقبل شنیدن این فایل هم بازمموضوع بحث خانواده نصیحت من بود
بعدش این فایل گوش دادم نمیدونم چرا دارم مینویسم نمیدونم به قران نمیدونم چرا مینویسم شاید برای اروووم کردن دلم ولی من حسی داشتم که هیچوقت نداشتم به خدا نداشتم دارم گریه میکنم ولی از خوشحالی اون حس مقصد من هدف منه اون حس دلیل منه برای زندگی بلد نیستم خیلی شاعرانه بگم و حرفایی بزنم که بتونه احساس اون لحظم و این لحظمو ثبت کنه نسترن ولی
به قدری هوای تو را در گلویم نگه داشته ام
که نفس هایم اعتراف میکنند جز عطر تو هیچهوایی نفس کشیدنی نیست
خیلی حالم عالیه، خیلی وقته که با چیزی به اسم خداوند صحبت نکردم.
خیلی احساس خوبی دارم خیلی احساس عمیق بودن می کنم.
چون خودم هستم اون شخصی که در قالب شخصیت ابراهیم و هر شخصیت دیگری داشت خودش رو تجربه میکرد، همون شخص هستم فقط با کدها و باورها و تجربه های متفاوت.
من متعلق به اینجا نیستم، اینجا فقط یه بازیه همین، من مال درون بی نهایت خودم هستم جای من اونجاس ،اونجایی که هیچ کسی جز خودم نیست، اونجایی که فقط سکوت و خنکی مطلقه، فقط سکوت بدون وجود هیچ دلیلی هدفی فقط سکوت هست.
احساس بودن دارم احساس اینکه فقط من بودم و فقط منم که هستم.
احساس اینکه همش من بودم و همش منم.
احساس اینکه فقط همین الان هستم
یه احساس سکوت عمیق ، یه احساسی که نمیدونم چه اسمی براش بذارم فقط میتونم بگم سپاسگذارم و فقط سکوت میکنم.
خیلی وقته که عاشق چیزی به اسم خداوند نیستم، فقط دارم بودن رو تجربه میکنم عاشق خودم و عمق بینهایت خودم شدم. عاشق خودمی که فقط هست، بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ هدفی و فقط هست و هست و هست همین.
فقط میشینم و کاری که احساس آرامش بهم میده رو انجام میدم ، همین بدون هیچ دلیلی و بدون دنبال کردن هدفی،
وقتی که این احساس میاد دیگه همه چیز توی ذهن من تعطیل میشه، هر فکری و هر حالی ، چه حال خوب چه حال بد، فقط سکوته که هستش.
یه حسی بهم گفت که بیام این حال رو با شما هم به اشتراک بذارم.
این بزرگترین تغییر من بود…
عاشقتونم
در پناه ربوبیتِ آرامش بخش و مطبوع و خنک و ساکت ربّ باشید.
داره اشکهام میاد استاد نمیدونم چم شده بخدا . نمیدونم اشک شادیه یا شوقه یا اشک وصال با خداست نمیدونم بخدا چیه فقط میدونم قشنگه و دوست دارم همیشه در این حال بمونم و تموم نشه
استاد الان خدا باهم حرف زد
بخدا باهام حرف زد
میدونین ازوقتی که شما اون امکانات (به من نشانه ای نشانه ای بده رو در اول سایت گذاشتین)
منم این ایده به دلم افتاد که هر وقت احساس خوبی نداشتم فورا بیام توی پوشه فیلمهای سفر به امریکا (همه رو تا الان دانلود و دیدم چندین بار)
و به دلم افتاد که هر دفعه فقط بیام توی اون پوشه ولی خودم اگاهانه انتخاب نکنم
و بزارم تا خدا هدایتم کنه و فقط میگم خدایا هدایتم کن کدوم رو ببینم
و دستم رو هم رها میکنم و اجازه میدم هر جایی بهش گفته شد بره
و این دفعه رفت روی قسمت ۲۸ سفر که در این فیلم بیشترین زیبایی های ابشار نیاگارا رو نشون میداد و محشر بود
(مرسسییییی مریم جان بابت ضبط و زحمت این شاهکار)
و وقتی میدیدم وسط های دیدنش یک دفعه یک صدایی از قلبم شایدم درونم نمیدونم چی بود بخدا ولی یکی غیر از جسم فیزیکیم و صداهای دیگه بود و شروع کرد باهام حرف زدن و بهم گفت:
تو ثروتمند میشی
تو خیلی ثروتمند میشی
هی پشت سر هم میگفت صداش خیلیی مهربون بود صداش خیلیی رسا بود صداش خیلی ارامش بخش بود
بخدا من اصلا به هیچی فکر نمیکرم و فقط داشتم از مناظر زیبای نیاگارا لذت میبردم
فقط همین
نمیئونم چی شد استاد که یک دفعه خدا با این ندای درونم باهام صحبت کرد
و دقیقا هزارن نفر بهم گفتن این صدای خداست
و ناخوداگاه اشکهام شروع کرد و الانم سرازیره و حس عالی دارم استاد
استاد به نظرتون چی شده؟
چی شد؟
چرا خدا یک دفعه بدون هیچ مقذمه ای اومد و در حین لذت بردنم بهم اینها رو گفت؟
استاد تو رو خدا جواب بدین که چی شده ؟
ناگفته نمونه که من قدم اول هستم و خیلی برام مهم بوده که هم قدم بشم با بقیه و یک هفته است که خیلییی زیاد فایلهای قدم یک و رایگانها رو میبینم و در کل دارم با این خونه قشنگم زندگی میکنم ولی در کل دارم به قانون رهایی و لذت بردن هم میرسم و عمل میکنم یک کم.
مرسییییی استاد که جوابم رو میدین
مرسییی
مرسییی بابت این لحظاتی که باعثش شدین که خدا باهام حرف بزنه
نمیدونم خدا بود یا نه
اگه خدا سیستمه و انرژیه فقط , پس چطور باهام حرف زد؟
سلام بچه ها یه موضوعی رو چند روزه که درکش کردم وخواستم که باهاتون به اشتراک بذارم؛
بچه ها حرفای استاد درسته درسته، شاید براتون عجیب باشه که چرا این رو میگم!!
من مثلاً میشد که توی مدارهای قبلی ام یکسری از حرفای استاد رو میشنیدم و خب اونا رو شنیده بودم با توجه به مدار اون موقعم. بعد که مدارم خیلی میرفت بالا درکم کامل تغییر میکرد از اون موضوعی که استاد گفته بودند بعد این شک تو دلم می افتاد که نکنه که استدا اشتباه گفته اند، چون این طوری داره کار میکنه؟!!!
بعد همین چند وقت پیش بود که به سراغ فایل های آرشیو رفتم و دوباره رفتم اون فایل ها رو گوش دادم وباورتون نمیشه اصلاً خودم هم باورم نمیشد، دیدم که اه استاد همین حرف رو زدند توی اون فایل بعد من با خودم گفتم که استاد کی این حرف رو زدند؟ پس چرا من اون موقع نشنیدمش؟!!!!!!!!!!!!
بعد رفتم توضیحات فایل رو خوندم دیدم که ای بابا اینجا هم که نوشته شده همون مطلب!!!!!!!!
یعنی انگار که استاد دقیقاً فایل رو دوباره ضبط کردند و اون توضیحا فایل رو هم دوباره نوشته اند، حاضرم قسم بخورم که دفعه ی قبلی اینا نبود نه توی فایل بود نه توی اون توضیحات…
حتما حتما تمام فایل های استاد باید هر چند وقت یکبار دوره بشه هر چیزی که روی سایت هست باید اینطور بشه چون اگه نشه نجواهای ذهن شروع میکنند به وارد شدن از طریق همون حرفهایی که تو اون مدار قبلی دریافت کردیم از استاد و شک رو به دل می اندازند با اینکه دارند دروغ میگن چون اینطور نیست؟
خیلی این نکته برام جالب بود و خواستم که با شما هم به اشتراکش بذارم،
دقیقا دوست عزیزم این نکته ایه که حتی خود استاد هم با شنیدن فایلاشون به خودشون میگن واقعا اینو من گفتم؟؟!این نشان از کلام خداست که از زبان ایشون جاری میشه و ما هم وقتی بارها و بارها و بعد از یکی دوسال که سطح اگاهیمون میره بالا اصلا حرفهای استاد رو جور دیگه ای درک میکنیم….من الان کتاب چهار اثر اسکاول شین رو طور دیگه و با لذت بیشتری درک میکنم چون سطح آگاهی میره بالا و چیزایی که قبلا مهم نبود و ذهن بهش توجه نمیکرد حالا توجه میکنه و بعد تازه باعث میشه که با خودمون در موردش حرف بزنیم و استدلال کنیم و قشنگ درکش کنیم…واقعا خدایا شکرت بابت این اگاهی ها:)
سلااااام به استاد عزیز، خانم شایسته گللللللل و همه دوستای خوبم در این گروه دوست داشتنی.چقد خوبه این سفرنامه.آخه من تمرکزم رو روابط عاشقانه س وخب خداروشکررررر که رابطه شما رو میبینم.کلی کیف میکنم..واقعا درست گفتن استاد که خانم شایسته باخودشون در صلحن.منم از خدام میخوووواااااام که منم همینقد با خودم هماهنگ باشم.شادی ،خوشبختی ،سعادت، خنده، سلامتی ،عشق و ثروت حق ماااااست
استاد جان …..منم همیشه همینطوری باید عطسه کنم……وگرنه عطسه یواش بزنم پشت سرش چند تا عطسه میاد…..ولی یکی بزنم تموم میشه……فکر میکردم که مورد از منه ولی دیدم استاد هم اینجوری عطسه زد خیالم راحت شد :)))) تازه استاد چپ دست هم هست…..عاشق گیتار به دست گرفتنتونم که منم همینطور گیتار میگیرم به دستم……شااااد باشید همیشه……خدایا شکرت زندگیم در اوج لذته…..خدایا عاشقتم……
استاد و خانم شایسته عزیز….عاشقتونم…..خیلی خوبه که دارید کاری میکنید که به صورت هم لذت هم درس ذهن ناخوداگاه خانواده ها میره روی زیبایی ها و عادت میکنه به زیبایی ها….خدایا شکرت واقعا ….نمیدونید چقدر ارزشمنده این کار شما….نمیدونید چه اثری از خود در جهان باقی میزارید…..خدا خیرتون بده…….
آهنگ هم فوق العااااااااااااااااااااادس……اینقدر میچسبه……..هر چی گوشش کنیم سیر نمیشیم….
خانم شایسته عزیز یه پیشنهاد آهنگ دارم….خودم وقتی گوش میکنم میرم تو اسمونا با خدا میرقصم….
آهنگ “نازنین” خواننده اندی و تهی…….استاد هم کلی میرقصه با شما با این آهنگ….از ما گفتن :))) شاد باشید و برقصید و بدرخشید……
وای اینجا چقد فضاش جالبه من تازه اومدم اینجا راستش اولش حوصلم نمیکشید که این همه متنهای طولانی رو بخونم ولی گفتم حالا بذا یکیشو بخونم ببینم چی نوشتن تا اینکه خوندمو خوندمو همینجوری ادامه دادم اشکام همینجوری بی اختیار داش میریخت به امید روزی که هممون مثل استاد شادو خوشحالو ثروتمند باشیم چه خوبه که اومدی تو زندگیمون استاد بزرگ و عزیز???
با سلام به استاد عزیزم وممنون بابت این فایل زیبا .فایلی اموزشی از هر لحاظ هم ایجاد حس فراوانی ووهم اموزش به خود اتکا بودن .بازم ممنون
سلام بر استاد عباسمنش و خانم شایسته
استاد راحت بودنت خیلی جذاب هس این که انگار جلوی دوربین نیستین دارین زندگیتون رو می کنین بعد خرید کردنتون چقدر باحال همیشه برای خودت بیشتر می خری خودت خیلی دوست داری
بسیار عالی بود
خدایا سپاس که مرا با این همسفران توحیدی همسفر کردی
امروز خونه بودیم زدم فایل توجه بر نکات مثبت قسمت یک و ببینیم
از موقعی که استاد شروع کردن به صحبت کردن اشک های من ناخودآگاه میریخت درحالی که اولین باری بود که توی جمع داشتم گریه میگردم هر چی جلوتر میرفتیم اشکای من بیشتر میشد الانم دارم اشک میریزم دیگه به جایی رسیدم که حتی نمیتونستم نفس بکشم و یه دردی داشتم نمیدونم چه دردی بود فقط میخواستم فریاد بزنم خدایا شکرت همون جا یه لحظه به ذهنم اومد که پاشم برم چون هر چقدر بیشتر گوش میدادم این دردی که توی گلوم بود بیشتر میشد و من داشتم خفه میشدم نمیتونستم نفس بکشم و یه جایی استاد یه لحظه خندیدن همون لحظه احساس کردم استاد جلومه و داره با من حرف میزنه میخواستم بغلشون کنم و گریه کنم
اون اشکا اون اشکا هیچوقت از روی ناراحتی نبود درد داشتم ولی اولین باری بود که قلبم اونجوری اروم گرفته بود نمیدونم چطور بگم نمیدونم چطور بگم ای کاش راهی بود تا به همه اون احساسم منتقل کنم میخواستم تمام لحظه های زندگیم فقط توی اون حس بمونم میخواستم اون فایل تموم نشه و من تا صبح گریه کنم
قبل اینکه فایل ببینم و چند هفته پیش یا شایدم یه ماه پیش من کاری که دو سال بود انجامش میدادم و باعث افتخار همهی فامیل و اشنا بودم ول کردم و این شجاعت پیدا کردم با اینکه خیلی میترسیدم از اینکار بدون توجه به حرف کل فامیل و البته پدر ومادرم و تمام حرف هایی که بهم زدن و میزنن مسخرم میکنن میگم تو از وقتی این فایل ها رو دیدی عقلتو از دست دادی اینکه عقل نداری میری بدبخت میشی ما فک میکردیم عاقلی از اولش معلوم بود کلا هیچینمیشی همون ادمایی که همین یه ماه پیش هر جا که میرفتیم میگفتن بابا نسترن نابغه است میدونی این توی دوسال توی این کار به این جا رسیده بابا این بره میشه مثل فلانی مشهور میشه فلان میشه همون ادما همونا الان دارن این حرفارو میزنن وقبل شنیدن این فایل هم بازمموضوع بحث خانواده نصیحت من بود
بعدش این فایل گوش دادم نمیدونم چرا دارم مینویسم نمیدونم به قران نمیدونم چرا مینویسم شاید برای اروووم کردن دلم ولی من حسی داشتم که هیچوقت نداشتم به خدا نداشتم دارم گریه میکنم ولی از خوشحالی اون حس مقصد من هدف منه اون حس دلیل منه برای زندگی بلد نیستم خیلی شاعرانه بگم و حرفایی بزنم که بتونه احساس اون لحظم و این لحظمو ثبت کنه نسترن ولی
به قدری هوای تو را در گلویم نگه داشته ام
که نفس هایم اعتراف میکنند جز عطر تو هیچهوایی نفس کشیدنی نیست
تمام شهر را در سینه ام جمع کرده ام
تا دست هایم فریاد بزنند
تنها مقصد قدم هایم
اغوش تو است برای من
تنم که قدم هایت را حس میکند
تو را با هر تپش قلبم و هر نفسم جشن میگیرم
خیلی حالم عالیه، خیلی وقته که با چیزی به اسم خداوند صحبت نکردم.
خیلی احساس خوبی دارم خیلی احساس عمیق بودن می کنم.
چون خودم هستم اون شخصی که در قالب شخصیت ابراهیم و هر شخصیت دیگری داشت خودش رو تجربه میکرد، همون شخص هستم فقط با کدها و باورها و تجربه های متفاوت.
من متعلق به اینجا نیستم، اینجا فقط یه بازیه همین، من مال درون بی نهایت خودم هستم جای من اونجاس ،اونجایی که هیچ کسی جز خودم نیست، اونجایی که فقط سکوت و خنکی مطلقه، فقط سکوت بدون وجود هیچ دلیلی هدفی فقط سکوت هست.
احساس بودن دارم احساس اینکه فقط من بودم و فقط منم که هستم.
احساس اینکه همش من بودم و همش منم.
احساس اینکه فقط همین الان هستم
یه احساس سکوت عمیق ، یه احساسی که نمیدونم چه اسمی براش بذارم فقط میتونم بگم سپاسگذارم و فقط سکوت میکنم.
خیلی وقته که عاشق چیزی به اسم خداوند نیستم، فقط دارم بودن رو تجربه میکنم عاشق خودم و عمق بینهایت خودم شدم. عاشق خودمی که فقط هست، بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ هدفی و فقط هست و هست و هست همین.
فقط میشینم و کاری که احساس آرامش بهم میده رو انجام میدم ، همین بدون هیچ دلیلی و بدون دنبال کردن هدفی،
وقتی که این احساس میاد دیگه همه چیز توی ذهن من تعطیل میشه، هر فکری و هر حالی ، چه حال خوب چه حال بد، فقط سکوته که هستش.
یه حسی بهم گفت که بیام این حال رو با شما هم به اشتراک بذارم.
این بزرگترین تغییر من بود…
عاشقتونم
در پناه ربوبیتِ آرامش بخش و مطبوع و خنک و ساکت ربّ باشید.
سلام استادددددددددددددددددددد سلام استاددددد
داره اشکهام میاد استاد نمیدونم چم شده بخدا . نمیدونم اشک شادیه یا شوقه یا اشک وصال با خداست نمیدونم بخدا چیه فقط میدونم قشنگه و دوست دارم همیشه در این حال بمونم و تموم نشه
استاد الان خدا باهم حرف زد
بخدا باهام حرف زد
میدونین ازوقتی که شما اون امکانات (به من نشانه ای نشانه ای بده رو در اول سایت گذاشتین)
منم این ایده به دلم افتاد که هر وقت احساس خوبی نداشتم فورا بیام توی پوشه فیلمهای سفر به امریکا (همه رو تا الان دانلود و دیدم چندین بار)
و به دلم افتاد که هر دفعه فقط بیام توی اون پوشه ولی خودم اگاهانه انتخاب نکنم
و بزارم تا خدا هدایتم کنه و فقط میگم خدایا هدایتم کن کدوم رو ببینم
و دستم رو هم رها میکنم و اجازه میدم هر جایی بهش گفته شد بره
و این دفعه رفت روی قسمت ۲۸ سفر که در این فیلم بیشترین زیبایی های ابشار نیاگارا رو نشون میداد و محشر بود
(مرسسییییی مریم جان بابت ضبط و زحمت این شاهکار)
و وقتی میدیدم وسط های دیدنش یک دفعه یک صدایی از قلبم شایدم درونم نمیدونم چی بود بخدا ولی یکی غیر از جسم فیزیکیم و صداهای دیگه بود و شروع کرد باهام حرف زدن و بهم گفت:
تو ثروتمند میشی
تو خیلی ثروتمند میشی
هی پشت سر هم میگفت صداش خیلیی مهربون بود صداش خیلیی رسا بود صداش خیلی ارامش بخش بود
بخدا من اصلا به هیچی فکر نمیکرم و فقط داشتم از مناظر زیبای نیاگارا لذت میبردم
فقط همین
نمیئونم چی شد استاد که یک دفعه خدا با این ندای درونم باهام صحبت کرد
و دقیقا هزارن نفر بهم گفتن این صدای خداست
و ناخوداگاه اشکهام شروع کرد و الانم سرازیره و حس عالی دارم استاد
استاد به نظرتون چی شده؟
چی شد؟
چرا خدا یک دفعه بدون هیچ مقذمه ای اومد و در حین لذت بردنم بهم اینها رو گفت؟
استاد تو رو خدا جواب بدین که چی شده ؟
ناگفته نمونه که من قدم اول هستم و خیلی برام مهم بوده که هم قدم بشم با بقیه و یک هفته است که خیلییی زیاد فایلهای قدم یک و رایگانها رو میبینم و در کل دارم با این خونه قشنگم زندگی میکنم ولی در کل دارم به قانون رهایی و لذت بردن هم میرسم و عمل میکنم یک کم.
مرسییییی استاد که جوابم رو میدین
مرسییی
مرسییی بابت این لحظاتی که باعثش شدین که خدا باهام حرف بزنه
نمیدونم خدا بود یا نه
اگه خدا سیستمه و انرژیه فقط , پس چطور باهام حرف زد؟
یعنی راسته حقیقت داره اون نداهای درونم؟
استادددد
سلام بچه ها یه موضوعی رو چند روزه که درکش کردم وخواستم که باهاتون به اشتراک بذارم؛
بچه ها حرفای استاد درسته درسته، شاید براتون عجیب باشه که چرا این رو میگم!!
من مثلاً میشد که توی مدارهای قبلی ام یکسری از حرفای استاد رو میشنیدم و خب اونا رو شنیده بودم با توجه به مدار اون موقعم. بعد که مدارم خیلی میرفت بالا درکم کامل تغییر میکرد از اون موضوعی که استاد گفته بودند بعد این شک تو دلم می افتاد که نکنه که استدا اشتباه گفته اند، چون این طوری داره کار میکنه؟!!!
بعد همین چند وقت پیش بود که به سراغ فایل های آرشیو رفتم و دوباره رفتم اون فایل ها رو گوش دادم وباورتون نمیشه اصلاً خودم هم باورم نمیشد، دیدم که اه استاد همین حرف رو زدند توی اون فایل بعد من با خودم گفتم که استاد کی این حرف رو زدند؟ پس چرا من اون موقع نشنیدمش؟!!!!!!!!!!!!
بعد رفتم توضیحات فایل رو خوندم دیدم که ای بابا اینجا هم که نوشته شده همون مطلب!!!!!!!!
یعنی انگار که استاد دقیقاً فایل رو دوباره ضبط کردند و اون توضیحا فایل رو هم دوباره نوشته اند، حاضرم قسم بخورم که دفعه ی قبلی اینا نبود نه توی فایل بود نه توی اون توضیحات…
حتما حتما تمام فایل های استاد باید هر چند وقت یکبار دوره بشه هر چیزی که روی سایت هست باید اینطور بشه چون اگه نشه نجواهای ذهن شروع میکنند به وارد شدن از طریق همون حرفهایی که تو اون مدار قبلی دریافت کردیم از استاد و شک رو به دل می اندازند با اینکه دارند دروغ میگن چون اینطور نیست؟
خیلی این نکته برام جالب بود و خواستم که با شما هم به اشتراکش بذارم،
عاشقتونم
در پناه ربّ .
دقیقا دوست عزیزم این نکته ایه که حتی خود استاد هم با شنیدن فایلاشون به خودشون میگن واقعا اینو من گفتم؟؟!این نشان از کلام خداست که از زبان ایشون جاری میشه و ما هم وقتی بارها و بارها و بعد از یکی دوسال که سطح اگاهیمون میره بالا اصلا حرفهای استاد رو جور دیگه ای درک میکنیم….من الان کتاب چهار اثر اسکاول شین رو طور دیگه و با لذت بیشتری درک میکنم چون سطح آگاهی میره بالا و چیزایی که قبلا مهم نبود و ذهن بهش توجه نمیکرد حالا توجه میکنه و بعد تازه باعث میشه که با خودمون در موردش حرف بزنیم و استدلال کنیم و قشنگ درکش کنیم…واقعا خدایا شکرت بابت این اگاهی ها:)
سلااااام به استاد عزیز، خانم شایسته گللللللل و همه دوستای خوبم در این گروه دوست داشتنی.چقد خوبه این سفرنامه.آخه من تمرکزم رو روابط عاشقانه س وخب خداروشکررررر که رابطه شما رو میبینم.کلی کیف میکنم..واقعا درست گفتن استاد که خانم شایسته باخودشون در صلحن.منم از خدام میخوووواااااام که منم همینقد با خودم هماهنگ باشم.شادی ،خوشبختی ،سعادت، خنده، سلامتی ،عشق و ثروت حق ماااااست
استاد جان …..منم همیشه همینطوری باید عطسه کنم……وگرنه عطسه یواش بزنم پشت سرش چند تا عطسه میاد…..ولی یکی بزنم تموم میشه……فکر میکردم که مورد از منه ولی دیدم استاد هم اینجوری عطسه زد خیالم راحت شد :)))) تازه استاد چپ دست هم هست…..عاشق گیتار به دست گرفتنتونم که منم همینطور گیتار میگیرم به دستم……شااااد باشید همیشه……خدایا شکرت زندگیم در اوج لذته…..خدایا عاشقتم……
استاد و خانم شایسته عزیز….عاشقتونم…..خیلی خوبه که دارید کاری میکنید که به صورت هم لذت هم درس ذهن ناخوداگاه خانواده ها میره روی زیبایی ها و عادت میکنه به زیبایی ها….خدایا شکرت واقعا ….نمیدونید چقدر ارزشمنده این کار شما….نمیدونید چه اثری از خود در جهان باقی میزارید…..خدا خیرتون بده…….
آهنگ هم فوق العااااااااااااااااااااادس……اینقدر میچسبه……..هر چی گوشش کنیم سیر نمیشیم….
خانم شایسته عزیز یه پیشنهاد آهنگ دارم….خودم وقتی گوش میکنم میرم تو اسمونا با خدا میرقصم….
آهنگ “نازنین” خواننده اندی و تهی…….استاد هم کلی میرقصه با شما با این آهنگ….از ما گفتن :))) شاد باشید و برقصید و بدرخشید……
وای اینجا چقد فضاش جالبه من تازه اومدم اینجا راستش اولش حوصلم نمیکشید که این همه متنهای طولانی رو بخونم ولی گفتم حالا بذا یکیشو بخونم ببینم چی نوشتن تا اینکه خوندمو خوندمو همینجوری ادامه دادم اشکام همینجوری بی اختیار داش میریخت به امید روزی که هممون مثل استاد شادو خوشحالو ثروتمند باشیم چه خوبه که اومدی تو زندگیمون استاد بزرگ و عزیز???