https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/09/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-09-08 08:44:432024-08-26 14:26:00سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۴
286نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استـاد و خانوم شایستـه و مایکـ عزیز و دوستای همسفـرم
منم یه عضو تازه متولد شده این خانواده ام که یکی از پاشنه آشیلام کامنت گذاشتنه که دارم روش کار میکنم ؛
تا این فایلو که دیدم دلم خواست مثل قبلنا که شبا قدم میزدم برمو قدم بزنم ..
بابام اینا توی روستای اطراف شهر خونه دارن و من بعد چندوقت تونستم ازشهر بیام روستا حیف بود شبگردیو از دست بدم..
واقعا چقدر سکوت شب زیبا و دلنشینه درسته که امشب اینجا مث شبای قبل پرستاره نیست اما پیدا و پنهون شدن ماه بین ابرا هم میتونه لذت بخش باشه (و نوید صبح بارونیو بده)
شبی که با صدای رودخونه و جیرجیرکا (به بلندی صدای همون جیرجیرکایی که خانوم شایسته روی درختِ توی استیک پارک فیلمشو برامون گرفت)همراهه بدون حتی صدای ردشدن یه ماشین ..
سپاسگزارم از خدا که توی این فصل از زمستون هم منطقه هایی هست که میشه اینقدر راحت بیرون قدم زد و احساس سرما نکرد و نسیم خنک و حس کرد
سپاسگذارم از خانوم شایسته و استاد عزیز که با دیدن فایلاتون ما هم بیشتر به سمت طبیعت و لذت بردن از اونا کشیده میشیم
استاد عزیزم قبل از اشنایی با سایتتون قرار بود به تهران مهاجرت کنم جایی که تا الان حتی ازش رد نشدم ؛
با اینکه سنم کمه دختر وابسته ای نیستم و همیشه مستقل بودم اما ترس از ناشناخته ها باعث شد تا الان تعلل داشته باشم توی مهاجرتم ولی الان عزممو جزم کردم و قراره چند روز دیگه برم برا پیدا کردن خونه اقدام کنم
قبلا خیلی نگران پیدا شدن یه محیط مناسب بودم که هم نزدیک باشه به مکانی که می خوام و هم شلوغی بعضی مناطق تهرانو نداشته باشه و آرامشم بشه داشت (اخه تصورم از تهران فقط یه جای شلوغ و پرسروصداس)
ولی رها کردم همه نگرانیامو(حتی دیگه تو دیوارم دنبال خونه نمیگردم) و توکل کردم به خدای درونم و میدونم بهترینها در انتظارمه و هدایت میشم به حتی بهتر از مکانی که مدنظرمه فقط باید مراقب در احساسِ خوب موندن باشم
(شعر عطار که همیشه میگین :
تو پای براه درنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید کرد )
و این آرامشو مدیون اموزه های شمام استاد عزیزم اینکه اینقدر خدا رو حس کنم اینکه اینقدر ارامش دارم اینکه اینقدر معنوی ترشدم همه اش بواسطه شما و سایتتونه
خالی شدن از نگرانیام برا مهاجرتم بواسطه به اشتراک گذاشتن هدایتی رفتن شما به سفرتون بدون اینکه نگران چیزی باشینه
واقعا از خانوم شایسته بخاطر به اشتراک گذاشتن این سفرنامه ها سپاسگذارم
آرزوی بهترینه بهترینا رو برای شما و همه دوستان همسفر در راه توحید و جور دیر نگریستن رو دارم ?
بسیار عالی ،وای وقتی مایک توی چمن ها غلت میخورد احساس خوبی به من داد، وقتی استاد عکسهای خوشگل می گرفتن و اون ماهی سلمون خوشمزه و ترد ،من عاشق ماهی سلمون هستم و اون غروب زیبا خدایا شکرت، هزاران بار شکرت که این زیبای های رو میبینم و حس میکنم .??????
من خیلی وقته که عضو این خانواده شدم. اما تا به حال چیزی ننوشتم. اتفاق امروز باعث شد که این چند خط رو یادداشت کنم.
چند روزه که خیلی منظم دارم سایت رو دنبال میکنم و اگه فرصتی باشه مطالب رو میخونم. یعنی حرفها و نظرات رو. قبلاً به سایت سر میزدم و گهگاهی از مطالب رایگان سایت هم استفاده میکردم اما چند روزه که این دیدار منظمتر شده.
چیزی که بیشتر باعث میشه من بیشتر پیگیر سایت بشم بخشی هست به اسم نشانه امروز من. دقیقاً مثل فالی میمونه که سر صبح برای خودت میگیری. یه نشونه که بهت میگه چکار کن یا جواب فکر دیروزت رو میده.
امروز صبح تو راه اداره سریع نشونه امروزم رو دانلود کردم و دیدم. نشونه امروز من قسمت 54 سفر به دور آمریکاست.
کلیدواژههای که امروز نظرم رو جلب کرد اینا بود: زیبایی ـ نور ـ مهربانی ـ دوست داشتن ـ عشقورزی ـ شکرگزاری ـ مسیریابی
نشونه امروزم رو دیدم. خیلی عالی بود. مثل باقی نشونهها که حرفی برای گفتن داشت. البته چیزهایی بود که قبلاً درکشون کرده بودم. عمیقتر از این نشونه.
««««یاد مسافرت چند وقت پیش که رفته بودم افتادم. یه مسافرت خاطرهانگیز به شمال کشور. اونم تو فصلی که سرشار از قشنگی و زیبایی هست و نمایش قدرت دستانی که این همه قشنگی رو خلق کرده.
هرجا که میرفتم از دیدن این همه قشنگی ذوقزده بودم. مدام جملات عاشقتم، ممنونتم، خداجونم مرسی، سپاسگذارم و شبیه اینها روی زبونم بودم.
یه جورایی که حس میکردم اگه نگم کم گذاشتم تو شکرگزاریش. بعد یه حس خیلی قشنگ همه وجودم رو لبریز کرد و اشک از چشمام سرازیر شد.
گفتم وقتی حس میکنی واسه یکی انقدر مهمی، انقدر عزیزی، انقدر دوستداشتنی هستی و اون یه نفر انقدر عاشقته که برات کاری میکنه چه حسی پیدا میکنی؟
لبخندی از سر رضایت رو لبانش نشست. منظور حرفم رو گرفته بود و گفت گریه از سر شکرگزاری….
ادامه دادم: انقدر دوستم داره که همه اینها رو برای من آفریده. همشو. برای خودِ خودِ من. برای تکتک رنگ این برگها وقت گذاشته. برای تکتک چینش درختها وقت گذاشته. برای کنار هم بودن این کوهها وقت گذاشته. برای اون تجمع ابرها، رنگ آبی آسمون، پرواز اون دسته پرنده. این هوای مطبوع. این نسیم خنک. برای اینها وقت گذاشته که من از دیدنشون لذت ببرم و بگم عاشقتم خداجون که انقدر دوستم داری و بهم اجازه دادی که با تکتک سلولهام حس کنم عشقت رو.
خدای من انقدر مهربونه که نه بین من و تو فرق میذاره نه بین تمام آفریدههای دیگش. حتی بدترین آدمهای روی زمین رو هم دوست داره. چون همه آفریده خودش هستن. درست مثل پدر و مادری که بچههاشون رو با همه بدیهاشون دوست دارن.
حالا وقتی یه همچین عشقی وجود داره حق ندارم اینجوری اشکام برای عشقش به من سرازیر بشه. عشقی انقدر خاص، فوقالعاده.
همراهم حال من رو درک میکرد چون خودش به زبون خودش شکرگزار خدا بود و با لبخندی حرفام رو تأیید کرد.
و من لحظه لحظه این سفر رو ضبط کردم که هر بار با دیدنش دوباره بگم عاشقتم…. »»»»»
وقتی با دوربین مریم بانو همراه شدم حال و هوای اون مسافرت به سرم زد.
بازهم شکر خدا به خاطر زیبائیهای که آفریده. اونم تو یه گوشه این دنیا و به شکلی دیگه و باز هم نمایش عشقش به آدمهای دیگه.
بین اون درختها تو اون جاده سبز محصور شده با درختان نبودم اما گفتم خدایا دوستت دارم.
تو اون شهر زیبا ـ که ساخته شده دست آدمها بود و نمایش گوشهای از توانایی که خودش تو وجود آدمها گذاشته بود ـ نبودم اما گفتم خدایا دوستت دارم، ممنونم که عاشقمی، سپاسگزارم که دوستم داری. خوشحالم که تورو دارم. عاشقتم که بهم توانایی دادی تا بتونم ببینم و لذت ببرم و شکرت کنم.
حتی تو اون رستوران از لذت بردنتون خوشحال شدم و گفتم شکرت که سخاوتمندی.
میون نشونه امروزم چیزی نظرم رو جلب کرد.
گوگل مپ.
نقشه راه و رسیدن به هدف.
برای رسیدن به اون خواسته درونی احتیاج به یه مسیریاب دارم. یه مسیریاب که میتونه بهترین مسیر و کوتاهترین راه رو نشونم بده. همین یه نکته کلیدی میتونه منو به خواستهای که دارم برسونه.
باید نشونههام رو هرروز با دقت دنبال کنم. حس میکنم که هر روز بیشتر از دیروز راه داره برام روشنتر میشه.
خدایا دوستت دارم که خودت بهتر میدونی چه جوری و به چه وسیلهای هدایتم کنی.
ما باید قبل از خلق مواهب دستیابی به انها رو باور کنیم، یعنی باید اون نعمت رو تو دستامون باور احساس کنیم،
خود من هم به لطف خدا به بسیاری از نعمت ها باهمین روش دست پیدا کردم
حالا سوال اینجاست که چرا بارها برایمان اتفاق افتاده که به دستاوردهاى بزرگی رسیدیم که حتى خودمان هم بعد از رسیدن به اون ها باورمان نمیشه که برسیم.و این جمله رو گفتیم؛
” بخدا این تویی که با در لحظه زندگی کردن و ری اکشن فرکانسی که نسبت به همونن لحظه به همون اتفاقی که میافته به همون چیزی که میشنوی به همون چیزی که میبینی به همون چیزی که فکر میکنی وووهر چیز دیگه بازم میگم در همون لحظه، اون فرکانسی که فرستادی به جهان هستی آینده (لحظه ی بعد) تو را خلق میکنه!
حالا،
هر چقدررر این نگاهه که در هر لحظه به هر چیزی داری عالیی باشه و و و و البته درست! چطور میفهمی درست درسته؟ احساس پاک و روان و مقدس و زیبات بهت میگه
احساسی که مثل یک GPS این نعمت گرران بهااا خدایااا شکرت به خاطر این نعمت واقعا بینظیری که بهمون دادی،
همیشه و در هر جایی فارغ از زمان و مکان و شرایط باهاته و بهت میگه که Yes or No and sometimes So So هست.
مهم نیست نور هست یا تاریکی
مهم نیست کجایی؟
مهم اینه که میدونی این تویی که با افکارت با اون نگاه زیبات داری زندگیت را خلق میکنی.
” ذهن ” ورود همه چیزای زیباتری که تا حالا ندیده بودی از اینجا شروع شد
اینکه یک جور دیگه سعی کنی با تمام مقاومت هات ببینی تا یک جور دیگه هم ری اکشن فرکانست را دریافت کنی.
چه کسایی اینکارو میکنن؟ یا اینجور بگم، چه افرادی باور دارند برای موفقیت در هر کاری و ثروتمند شدنشون درونشون وجود داره و نه در بیرون خودشون نه در بازار و بورس و ارز و ملک و اقتصاد و دولت و مردم .. هر آنچه که جزیی از خداست! میبینند و باور دارند خدا را؟
جوابش واضح! ( چقدر تکامل طی کردیم تا برسیم و باور کنیم این جواب را )
” افرادی که به خدا ایمان دارند ” باورش دارند
یک چیز دیگه، واقعا من دارم از پشت مک بوک پرو13.3 اینجی ( خواسته ) نظرات را که میخوانم چقدر با دیدن فایل و بارها وبارها تکرار اونجاهایی که منو به اووج میبره با خواندن نظرات بچه ها اصلا دییووونه میشم، نمیدونم چی بگم، و سکوت پاسخ منه و چند دقیقه فکر کردن .. سکوت حتی در نوشته های ارزشمند منم مشخصه!
خدایا شکرت خدایا صدهزار مرتبه شکرت خدایا از تو سپاس گزارم، از تو ممنونم، مرسییی، تنکیو سو ماچ
روزی یک دوستی بهم گفت چرا توی کامنت های تو یک چیزهایی همیشه ثابته و همیشه مینویسی و تکرارشون میکنی
بهش گفتم: به خاطر این نیست که بخوام بگم باید تکرار کنی تا باور بشن، نه! چیزی که من فرا گرفتم به وسیله ی قلبی که به عشق خودش و برای خودش میزنه و ذهن خلاقی که به هدایت خودش و برای رسیدن بیشتر و درک بیشتر خودش به زیبایی انجام میگیره، خیلییی فراتررر از این هاست!
برای اینکه هر روز که از خواب بلند میشی یک روز تازه است!
برای اینکه هر روز که از خواب بلند میشی یک روز تازه است!!
یک روز تازه .. حتی درس هایی که از گذشته فرا گرفتی میتونه رنگی تازه به خودش بگیره به شرط نگاه زیبا به تعهد Commit برای پیشرفت برای هر روز بهتر شدن
حتی همون چیزایی که یااد گرفتی همون آدمای سابق یک آدم جدیدن!
کی تغییر کرده؟! کی؟! اونا همونان چون تو همونی
کی باید تغییر کنه؟ که تغییری بشه برای اونایی که میخوان یک جور دیگه باشن.
همه ی این نوشته ها قبل از دیدن این فایل ارزشمند و خواندن نظرات بچه ها فقط با وارد شدن به این صفحه اتفاق افتاد، 20 دقیقه پیش بایستی GYM میبودم ولی الان من بوار دارم و این نگاه را دارم در عملم که این اتفاق اتفاقی هست که بایستی میافتاد چون به نفع منه .. چون خودم خواستم و یک ساع پیش گفتم خدای مهربونم امروز میدونی که برنامه پا هست و سنگین و باید پرانرژی پرانرژی باشم نه مثل همیشه نهههههه نه! بیشتر از همیشه خودت شرایطشو برام فرآهم کن ..
و فراهم کرد اونم با انجام بیش ترین چیزی که منو از زمین میکنه و در تک تک لحظه هاش در حال پروازم و عروج .. پرواز پرواز ..
خدایا من احساس خوشبختی میکنم و از تو ممنونم و از تو ممنونم از تو سپاس گزارم
من، عاااشق تو هستم ای یار دیرینه.
من برم باشگاه خدا جون برای تو ))) .. پاکا پاکا ( به زبان روسی فعلا خداحافظ )
بعد از 42 ساعت .. و کلی اتفاقات ..
So Finally, We arrived to Light!
چیز زیادی نمیتونم بگم!
بینظیره، بینظیره، بینظیره، شگفت انگیززز
این قسمت خارق العاده است، خدای من
Chest to chest
Nose to nose
Palm to palm ..
خدایا شکرت به خاطر این همه پیشرفت تکنولوژی که کارها را ساده تر و زیباتر و لذت بخش تر کرده
خدایا شکرت به خاطر این رابطه ی پدر و پسری این رابطه ی دوستی بینظیر
خدایا شکرت به خاطر این رابطه ی عمیق بدون دلبستگی و وابستگی زیبا و عاشقانه ای که من میبینم و احساس میکنم.
خدایا شکرت به خاطر همه ی ثروت و فراوانی و نعمت های بیشماری که بهمون اعطا کردی
خدایا شکرت که میتونم بگم خدایا شکرت
خدایا شکرت که توی 42 ساعت تا الان چندین و چندین بار وقتی داشتم سپاس گزاری تو را میکردم، اشک زیبای من را جاری کردی.
خدایا شکرت که هر روزمون هم طلوع داره هم غروب اما این نگاه متفاوت تو هست که میتونه زیباش کنه و با همین توجه ها زیبایی های بیشتری را به دنیای ماجراجویانه و شگفت انگیزت دعوت کنی عزیزم.
خدایا شکرت که واقعا ” احساس لیاقت ” را در هر کدوم از قسمت ها دارم احساس میکنم اینکه وقتی برای خود ارزشمندت بهترین ها را قائل هستی و به سمت بهترین جاها و آدم ها و چیزها ” هدایت ” میشی، و هر جایی را که دیدم تا الان واقعا بهترین بوده، بهترین رستوران، بهترین سالامون، بهترین ویتر و ویترس ها ( وقتی اون خانم زیبارو و مو بلوند که که موهاشو سامورایی بسته بود و با اون لبخند بینظیرش منو یاد دوست فرانسوی انداخته بود که توی اولین سفر طولانی مدتم توی شیراز اونم اردیبهشت ماه دیده بودمش+ خدایا شکرت ) که اومدند به شما خدمت کنند، یا حتی بهترین تاکوی مرغ و میگو و برگر و سیب زمینی …، بهترین پیاده روها و تمییزی بی نهایت!
بهترین ها واقعا. من عاشقتونمممممم استاد جون، مریم جون، مایکی جون
Eye to eye
Cheek to cheek
Side by side ..
یا دیدن اون پشتک های دخترک شادِ و رهای جوان
واوی خدای من
What a BE-A-UTIFUL Pictures.
What a Spinner Micky .. Dance
Wealth, Abundance, ..
خدایا شکرت
که استاد بینظیری (و هر دوست بینظیر دیگه ای که واقعا زندگی را اون جوری که باید زندگی کنه، Do) مثل شما دارم که دربرخورد به هر چیز تنها یک گزینه در مقابلش داره اونم
: نگاه زیبا با شور و اشتیاق سوزان و داشتن همواره احساس خوب : یا چیزی مثل همین
آفرین و من شما را تحسین میکنم
و ازتون بازمم تشکر میکنم.
چرا گفتم تنها یک انتخاب داره؟× به خاطر یکی از اون اتفاقاتی که دیروز برام افتاد و من بیش تر از همیشه متوجه شدم که این خودِ خود آدم ها هستند که میخوان به چی ” توجه ” کنند. بین این همههه زیباییی واقعا کدوم را انتخاب کنند؟! نازیبایی را؟!
بازم یاد یکی از جملات و قسمتی از نطرات افتادم که مثل بهتره با طلا قاپش گرفت:
” مگه می تونیم خدا را به عنوان فرمانروای کل عالم قبول داشته باشیم و ” فقیر ” باشیم ؟!
حالا اینجا
مگه میشه مگه میتونیم خدا را به عنوان فرمانروای کل عالم قبول داشته باشی و ” نازیبایی ” را ببینی؟! احساس بد داشته باشی ؟! شورو اشتیاق نداشته باشی؟!
سلام به استـاد و خانوم شایستـه و مایکـ عزیز و دوستای همسفـرم
منم یه عضو تازه متولد شده این خانواده ام که یکی از پاشنه آشیلام کامنت گذاشتنه که دارم روش کار میکنم ؛
تا این فایلو که دیدم دلم خواست مثل قبلنا که شبا قدم میزدم برمو قدم بزنم ..
بابام اینا توی روستای اطراف شهر خونه دارن و من بعد چندوقت تونستم ازشهر بیام روستا حیف بود شبگردیو از دست بدم..
واقعا چقدر سکوت شب زیبا و دلنشینه درسته که امشب اینجا مث شبای قبل پرستاره نیست اما پیدا و پنهون شدن ماه بین ابرا هم میتونه لذت بخش باشه (و نوید صبح بارونیو بده)
شبی که با صدای رودخونه و جیرجیرکا (به بلندی صدای همون جیرجیرکایی که خانوم شایسته روی درختِ توی استیک پارک فیلمشو برامون گرفت)همراهه بدون حتی صدای ردشدن یه ماشین ..
سپاسگزارم از خدا که توی این فصل از زمستون هم منطقه هایی هست که میشه اینقدر راحت بیرون قدم زد و احساس سرما نکرد و نسیم خنک و حس کرد
سپاسگذارم از خانوم شایسته و استاد عزیز که با دیدن فایلاتون ما هم بیشتر به سمت طبیعت و لذت بردن از اونا کشیده میشیم
استاد عزیزم قبل از اشنایی با سایتتون قرار بود به تهران مهاجرت کنم جایی که تا الان حتی ازش رد نشدم ؛
با اینکه سنم کمه دختر وابسته ای نیستم و همیشه مستقل بودم اما ترس از ناشناخته ها باعث شد تا الان تعلل داشته باشم توی مهاجرتم ولی الان عزممو جزم کردم و قراره چند روز دیگه برم برا پیدا کردن خونه اقدام کنم
قبلا خیلی نگران پیدا شدن یه محیط مناسب بودم که هم نزدیک باشه به مکانی که می خوام و هم شلوغی بعضی مناطق تهرانو نداشته باشه و آرامشم بشه داشت (اخه تصورم از تهران فقط یه جای شلوغ و پرسروصداس)
ولی رها کردم همه نگرانیامو(حتی دیگه تو دیوارم دنبال خونه نمیگردم) و توکل کردم به خدای درونم و میدونم بهترینها در انتظارمه و هدایت میشم به حتی بهتر از مکانی که مدنظرمه فقط باید مراقب در احساسِ خوب موندن باشم
(شعر عطار که همیشه میگین :
تو پای براه درنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید کرد )
و این آرامشو مدیون اموزه های شمام استاد عزیزم اینکه اینقدر خدا رو حس کنم اینکه اینقدر ارامش دارم اینکه اینقدر معنوی ترشدم همه اش بواسطه شما و سایتتونه
خالی شدن از نگرانیام برا مهاجرتم بواسطه به اشتراک گذاشتن هدایتی رفتن شما به سفرتون بدون اینکه نگران چیزی باشینه
واقعا از خانوم شایسته بخاطر به اشتراک گذاشتن این سفرنامه ها سپاسگذارم
آرزوی بهترینه بهترینا رو برای شما و همه دوستان همسفر در راه توحید و جور دیر نگریستن رو دارم ?
سلام به استاد عزیز و مریم خانم و مایک دوست داشتنی
بسیار عالی ،وای وقتی مایک توی چمن ها غلت میخورد احساس خوبی به من داد، وقتی استاد عکسهای خوشگل می گرفتن و اون ماهی سلمون خوشمزه و ترد ،من عاشق ماهی سلمون هستم و اون غروب زیبا خدایا شکرت، هزاران بار شکرت که این زیبای های رو میبینم و حس میکنم .??????
درود و تشکر از تیم صمیمی عباسمنش
چی بگم واقعا؟!
گوشه ای از تفریح و لذت زندگی خانوادگی که هر لحظه و هر گوشه اش ارزش ثبت داشته و داره.
چه جاهای قشنگی چه جاهای خوبی چه طبیعت بکر و چه اوقات خوشی.
خداروشکر.
دل منم خواست?
یعنی هروقت سید حسین در حال خوردن غذا ار خوراکیهاش فیلم میگیره و دو لپی میخوره ادم دلضعفه میگیره.
اصلا غذا نقطه ضعفشون. هربار که بحث خوراکی بوده تبدیل به بچه ای شکمو میشن? با اطوارهای با مزه?
نوش جونتون?
خوشم میاد از ذائقه و سلیقه خانم شایسته?
عالی بودید مثل همیشه. مرسی?
سلام به دوستان.
سلام به جناب عباسمنش و مریم بانو و پسرگلشون.
صبح روز پائیزیتون بخیر.
من خیلی وقته که عضو این خانواده شدم. اما تا به حال چیزی ننوشتم. اتفاق امروز باعث شد که این چند خط رو یادداشت کنم.
چند روزه که خیلی منظم دارم سایت رو دنبال میکنم و اگه فرصتی باشه مطالب رو میخونم. یعنی حرفها و نظرات رو. قبلاً به سایت سر میزدم و گهگاهی از مطالب رایگان سایت هم استفاده میکردم اما چند روزه که این دیدار منظمتر شده.
چیزی که بیشتر باعث میشه من بیشتر پیگیر سایت بشم بخشی هست به اسم نشانه امروز من. دقیقاً مثل فالی میمونه که سر صبح برای خودت میگیری. یه نشونه که بهت میگه چکار کن یا جواب فکر دیروزت رو میده.
امروز صبح تو راه اداره سریع نشونه امروزم رو دانلود کردم و دیدم. نشونه امروز من قسمت 54 سفر به دور آمریکاست.
کلیدواژههای که امروز نظرم رو جلب کرد اینا بود: زیبایی ـ نور ـ مهربانی ـ دوست داشتن ـ عشقورزی ـ شکرگزاری ـ مسیریابی
نشونه امروزم رو دیدم. خیلی عالی بود. مثل باقی نشونهها که حرفی برای گفتن داشت. البته چیزهایی بود که قبلاً درکشون کرده بودم. عمیقتر از این نشونه.
««««یاد مسافرت چند وقت پیش که رفته بودم افتادم. یه مسافرت خاطرهانگیز به شمال کشور. اونم تو فصلی که سرشار از قشنگی و زیبایی هست و نمایش قدرت دستانی که این همه قشنگی رو خلق کرده.
هرجا که میرفتم از دیدن این همه قشنگی ذوقزده بودم. مدام جملات عاشقتم، ممنونتم، خداجونم مرسی، سپاسگذارم و شبیه اینها روی زبونم بودم.
یه جورایی که حس میکردم اگه نگم کم گذاشتم تو شکرگزاریش. بعد یه حس خیلی قشنگ همه وجودم رو لبریز کرد و اشک از چشمام سرازیر شد.
همراهم گفت چی شده؟ چرا ناراحتی؟ یهو اتفاقی افتاده؟ کسی چیزی گفته؟
گفتم که نه.
گفت پس چی شده؟ چرا اشکات همینجوری سرازیره.
گفتم وقتی حس میکنی واسه یکی انقدر مهمی، انقدر عزیزی، انقدر دوستداشتنی هستی و اون یه نفر انقدر عاشقته که برات کاری میکنه چه حسی پیدا میکنی؟
لبخندی از سر رضایت رو لبانش نشست. منظور حرفم رو گرفته بود و گفت گریه از سر شکرگزاری….
ادامه دادم: انقدر دوستم داره که همه اینها رو برای من آفریده. همشو. برای خودِ خودِ من. برای تکتک رنگ این برگها وقت گذاشته. برای تکتک چینش درختها وقت گذاشته. برای کنار هم بودن این کوهها وقت گذاشته. برای اون تجمع ابرها، رنگ آبی آسمون، پرواز اون دسته پرنده. این هوای مطبوع. این نسیم خنک. برای اینها وقت گذاشته که من از دیدنشون لذت ببرم و بگم عاشقتم خداجون که انقدر دوستم داری و بهم اجازه دادی که با تکتک سلولهام حس کنم عشقت رو.
خدای من انقدر مهربونه که نه بین من و تو فرق میذاره نه بین تمام آفریدههای دیگش. حتی بدترین آدمهای روی زمین رو هم دوست داره. چون همه آفریده خودش هستن. درست مثل پدر و مادری که بچههاشون رو با همه بدیهاشون دوست دارن.
حالا وقتی یه همچین عشقی وجود داره حق ندارم اینجوری اشکام برای عشقش به من سرازیر بشه. عشقی انقدر خاص، فوقالعاده.
همراهم حال من رو درک میکرد چون خودش به زبون خودش شکرگزار خدا بود و با لبخندی حرفام رو تأیید کرد.
و من لحظه لحظه این سفر رو ضبط کردم که هر بار با دیدنش دوباره بگم عاشقتم…. »»»»»
وقتی با دوربین مریم بانو همراه شدم حال و هوای اون مسافرت به سرم زد.
بازهم شکر خدا به خاطر زیبائیهای که آفریده. اونم تو یه گوشه این دنیا و به شکلی دیگه و باز هم نمایش عشقش به آدمهای دیگه.
بین اون درختها تو اون جاده سبز محصور شده با درختان نبودم اما گفتم خدایا دوستت دارم.
تو اون شهر زیبا ـ که ساخته شده دست آدمها بود و نمایش گوشهای از توانایی که خودش تو وجود آدمها گذاشته بود ـ نبودم اما گفتم خدایا دوستت دارم، ممنونم که عاشقمی، سپاسگزارم که دوستم داری. خوشحالم که تورو دارم. عاشقتم که بهم توانایی دادی تا بتونم ببینم و لذت ببرم و شکرت کنم.
حتی تو اون رستوران از لذت بردنتون خوشحال شدم و گفتم شکرت که سخاوتمندی.
میون نشونه امروزم چیزی نظرم رو جلب کرد.
گوگل مپ.
نقشه راه و رسیدن به هدف.
برای رسیدن به اون خواسته درونی احتیاج به یه مسیریاب دارم. یه مسیریاب که میتونه بهترین مسیر و کوتاهترین راه رو نشونم بده. همین یه نکته کلیدی میتونه منو به خواستهای که دارم برسونه.
باید نشونههام رو هرروز با دقت دنبال کنم. حس میکنم که هر روز بیشتر از دیروز راه داره برام روشنتر میشه.
خدایا دوستت دارم که خودت بهتر میدونی چه جوری و به چه وسیلهای هدایتم کنی.
سلام به استاد عباسمنش عزیز
سوال دارم ،
مگه همه چیز از باورهاى ما حاصل نمیشه؟
ما باید قبل از خلق مواهب دستیابی به انها رو باور کنیم، یعنی باید اون نعمت رو تو دستامون باور احساس کنیم،
خود من هم به لطف خدا به بسیاری از نعمت ها باهمین روش دست پیدا کردم
حالا سوال اینجاست که چرا بارها برایمان اتفاق افتاده که به دستاوردهاى بزرگی رسیدیم که حتى خودمان هم بعد از رسیدن به اون ها باورمان نمیشه که برسیم.و این جمله رو گفتیم؛
خودمم باورم نمیشد که بشه!
چطور ممکنه ما باورمان نشه ولی اتفاق بیفته!
استاد عاشقتم … وقتی ترسناک می شین خیلی با نمک است :)
سلام به استاد و خانم شایسته و همه دوستان
واقعا فوق العاده بود
این همه صحنه زیبا واقعا آدم می مونه چی بگه کدومو توصیف کنه
من یکی که زبونم قاصر هست از توصیف این همه زیبایی انشالله که من هم ی روز بیام اونجا و این همه زیبایی رو از نزدیک ببینم
Thanks god
Thank you ms shayeste
صد هزار مرتبه شکرت بابت اینکه یک روز دیگر فرصت دادی تا زندگی کنم.
کار کردن روی باور ها و یادگیری و ادامه دادن این مسیر در کل باید جز برنامه هر روزم باشد.
هر چقدر از زیبایی های این سفر بگویم کم است.
نکته های زیبای این قسمت نیز از تصویرش اغاز می شوند.
اولین نکته این است که من دوست داشتم در قسمت های ابتدایی سفرنامه این بود که
از شب ها هم ببینم. و این مورد نیز حالا برایم فراهم شده است.
صد هزار مرتبه شکرت.
من بسیار عاشق شب ها هستم. نکته ی بعدی هدایت و هماهنگی است.
دوست دارم هر روز در موردش بنویسم. زیرا هماهنگی تمام داستان است.
بازگشت به درون . صد هزار مرتبه شکرت که مرا در زمان درست در مکان درست قرار می دهی.
نکته ی بعدی این چراغ های زیبا در شب است که نور های در رود خانه منعکس می شوند.
این پارک زیبا در این شب رویایی در اغوش انعکاس این نور ها کنار یار .
چقدر زیبایی چفدر نعمت چقدر انرژی لازم است تا در شب نیز این همه لامپ روشن باشد.
نعمت و ثروت فراوان است بی انتهاست. این مدار ها مگر انتها می شناسند.
نکته ی مثبت بعدی این زمان ارزشمندی است که خداوند در اختیارم قرار داده تا خوب زندگی کنم و در
این مسیر حمایتگر من است.
جدیدا برایم سوال و مسئله ای پیش امده که چگونه هر کجا می روم همه توانایی های مرا
یا در یک کلام کارم را بشناسند. ازخداوند می خواهم مر هدایت کند.
واقعا وقتی ادم با خودش در صلح باشه روابطش هم قشنگ میشه و برعکس.
نکته بعدی این غروب بسیار زیباست این طبیعت بی نظیره.
نکتهی بعدی تصویر ماه صدای جیرجیرک هاست. چقدر زیبا ماه در اینجا دلبری می کند.
چقدر صحنه های زیبایی .
نکته ی بعدی این غذاهای خوشمزه است این رستوران لذت بخشه.
موبایل استاد چه عکس های زیبایی توی شب میگیره من هم باید بگیرم.
چه تصاویر زیبایی چه ایده ی زیبایی و چه اهنگ باحالی.
و من برای بار دوم دارم این قسمت ها رو می بینم که حالم بهتر و بهتر بشه و کلی درس از زندگی استاد بگیرم.
با توجه به مدارم در هر بار دیدن موارد جدیدی رو می بینم و ازشون یاد می گیرم .
و الان فقط رابطه این خانواده برام واقعا جذاب و درس بود.
الهی شکر
دوستتون دارم
یعنییییی این جمله که وای وای وای خدای من اینکه
” بخدا این تویی که با در لحظه زندگی کردن و ری اکشن فرکانسی که نسبت به همونن لحظه به همون اتفاقی که میافته به همون چیزی که میشنوی به همون چیزی که میبینی به همون چیزی که فکر میکنی وووهر چیز دیگه بازم میگم در همون لحظه، اون فرکانسی که فرستادی به جهان هستی آینده (لحظه ی بعد) تو را خلق میکنه!
حالا،
هر چقدررر این نگاهه که در هر لحظه به هر چیزی داری عالیی باشه و و و و البته درست! چطور میفهمی درست درسته؟ احساس پاک و روان و مقدس و زیبات بهت میگه
احساسی که مثل یک GPS این نعمت گرران بهااا خدایااا شکرت به خاطر این نعمت واقعا بینظیری که بهمون دادی،
همیشه و در هر جایی فارغ از زمان و مکان و شرایط باهاته و بهت میگه که Yes or No and sometimes So So هست.
مهم نیست نور هست یا تاریکی
مهم نیست کجایی؟
مهم اینه که میدونی این تویی که با افکارت با اون نگاه زیبات داری زندگیت را خلق میکنی.
” ذهن ” ورود همه چیزای زیباتری که تا حالا ندیده بودی از اینجا شروع شد
اینکه یک جور دیگه سعی کنی با تمام مقاومت هات ببینی تا یک جور دیگه هم ری اکشن فرکانست را دریافت کنی.
چه کسایی اینکارو میکنن؟ یا اینجور بگم، چه افرادی باور دارند برای موفقیت در هر کاری و ثروتمند شدنشون درونشون وجود داره و نه در بیرون خودشون نه در بازار و بورس و ارز و ملک و اقتصاد و دولت و مردم .. هر آنچه که جزیی از خداست! میبینند و باور دارند خدا را؟
جوابش واضح! ( چقدر تکامل طی کردیم تا برسیم و باور کنیم این جواب را )
” افرادی که به خدا ایمان دارند ” باورش دارند
یک چیز دیگه، واقعا من دارم از پشت مک بوک پرو13.3 اینجی ( خواسته ) نظرات را که میخوانم چقدر با دیدن فایل و بارها وبارها تکرار اونجاهایی که منو به اووج میبره با خواندن نظرات بچه ها اصلا دییووونه میشم، نمیدونم چی بگم، و سکوت پاسخ منه و چند دقیقه فکر کردن .. سکوت حتی در نوشته های ارزشمند منم مشخصه!
خدایا شکرت خدایا صدهزار مرتبه شکرت خدایا از تو سپاس گزارم، از تو ممنونم، مرسییی، تنکیو سو ماچ
روزی یک دوستی بهم گفت چرا توی کامنت های تو یک چیزهایی همیشه ثابته و همیشه مینویسی و تکرارشون میکنی
بهش گفتم: به خاطر این نیست که بخوام بگم باید تکرار کنی تا باور بشن، نه! چیزی که من فرا گرفتم به وسیله ی قلبی که به عشق خودش و برای خودش میزنه و ذهن خلاقی که به هدایت خودش و برای رسیدن بیشتر و درک بیشتر خودش به زیبایی انجام میگیره، خیلییی فراتررر از این هاست!
برای اینکه هر روز که از خواب بلند میشی یک روز تازه است!
برای اینکه هر روز که از خواب بلند میشی یک روز تازه است!!
یک روز تازه .. حتی درس هایی که از گذشته فرا گرفتی میتونه رنگی تازه به خودش بگیره به شرط نگاه زیبا به تعهد Commit برای پیشرفت برای هر روز بهتر شدن
حتی همون چیزایی که یااد گرفتی همون آدمای سابق یک آدم جدیدن!
کی تغییر کرده؟! کی؟! اونا همونان چون تو همونی
کی باید تغییر کنه؟ که تغییری بشه برای اونایی که میخوان یک جور دیگه باشن.
همه ی این نوشته ها قبل از دیدن این فایل ارزشمند و خواندن نظرات بچه ها فقط با وارد شدن به این صفحه اتفاق افتاد، 20 دقیقه پیش بایستی GYM میبودم ولی الان من بوار دارم و این نگاه را دارم در عملم که این اتفاق اتفاقی هست که بایستی میافتاد چون به نفع منه .. چون خودم خواستم و یک ساع پیش گفتم خدای مهربونم امروز میدونی که برنامه پا هست و سنگین و باید پرانرژی پرانرژی باشم نه مثل همیشه نهههههه نه! بیشتر از همیشه خودت شرایطشو برام فرآهم کن ..
و فراهم کرد اونم با انجام بیش ترین چیزی که منو از زمین میکنه و در تک تک لحظه هاش در حال پروازم و عروج .. پرواز پرواز ..
خدایا من احساس خوشبختی میکنم و از تو ممنونم و از تو ممنونم از تو سپاس گزارم
من، عاااشق تو هستم ای یار دیرینه.
من برم باشگاه خدا جون برای تو ))) .. پاکا پاکا ( به زبان روسی فعلا خداحافظ )
بعد از 42 ساعت .. و کلی اتفاقات ..
So Finally, We arrived to Light!
چیز زیادی نمیتونم بگم!
بینظیره، بینظیره، بینظیره، شگفت انگیززز
این قسمت خارق العاده است، خدای من
Chest to chest
Nose to nose
Palm to palm ..
خدایا شکرت به خاطر این همه پیشرفت تکنولوژی که کارها را ساده تر و زیباتر و لذت بخش تر کرده
خدایا شکرت به خاطر این رابطه ی پدر و پسری این رابطه ی دوستی بینظیر
خدایا شکرت به خاطر این رابطه ی عمیق بدون دلبستگی و وابستگی زیبا و عاشقانه ای که من میبینم و احساس میکنم.
خدایا شکرت به خاطر همه ی ثروت و فراوانی و نعمت های بیشماری که بهمون اعطا کردی
خدایا شکرت که میتونم بگم خدایا شکرت
خدایا شکرت که توی 42 ساعت تا الان چندین و چندین بار وقتی داشتم سپاس گزاری تو را میکردم، اشک زیبای من را جاری کردی.
خدایا شکرت که هر روزمون هم طلوع داره هم غروب اما این نگاه متفاوت تو هست که میتونه زیباش کنه و با همین توجه ها زیبایی های بیشتری را به دنیای ماجراجویانه و شگفت انگیزت دعوت کنی عزیزم.
خدایا شکرت که واقعا ” احساس لیاقت ” را در هر کدوم از قسمت ها دارم احساس میکنم اینکه وقتی برای خود ارزشمندت بهترین ها را قائل هستی و به سمت بهترین جاها و آدم ها و چیزها ” هدایت ” میشی، و هر جایی را که دیدم تا الان واقعا بهترین بوده، بهترین رستوران، بهترین سالامون، بهترین ویتر و ویترس ها ( وقتی اون خانم زیبارو و مو بلوند که که موهاشو سامورایی بسته بود و با اون لبخند بینظیرش منو یاد دوست فرانسوی انداخته بود که توی اولین سفر طولانی مدتم توی شیراز اونم اردیبهشت ماه دیده بودمش+ خدایا شکرت ) که اومدند به شما خدمت کنند، یا حتی بهترین تاکوی مرغ و میگو و برگر و سیب زمینی …، بهترین پیاده روها و تمییزی بی نهایت!
بهترین ها واقعا. من عاشقتونمممممم استاد جون، مریم جون، مایکی جون
Eye to eye
Cheek to cheek
Side by side ..
یا دیدن اون پشتک های دخترک شادِ و رهای جوان
واوی خدای من
What a BE-A-UTIFUL Pictures.
What a Spinner Micky .. Dance
Wealth, Abundance, ..
خدایا شکرت
که استاد بینظیری (و هر دوست بینظیر دیگه ای که واقعا زندگی را اون جوری که باید زندگی کنه، Do) مثل شما دارم که دربرخورد به هر چیز تنها یک گزینه در مقابلش داره اونم
: نگاه زیبا با شور و اشتیاق سوزان و داشتن همواره احساس خوب : یا چیزی مثل همین
آفرین و من شما را تحسین میکنم
و ازتون بازمم تشکر میکنم.
چرا گفتم تنها یک انتخاب داره؟× به خاطر یکی از اون اتفاقاتی که دیروز برام افتاد و من بیش تر از همیشه متوجه شدم که این خودِ خود آدم ها هستند که میخوان به چی ” توجه ” کنند. بین این همههه زیباییی واقعا کدوم را انتخاب کنند؟! نازیبایی را؟!
بازم یاد یکی از جملات و قسمتی از نطرات افتادم که مثل بهتره با طلا قاپش گرفت:
” مگه می تونیم خدا را به عنوان فرمانروای کل عالم قبول داشته باشیم و ” فقیر ” باشیم ؟!
حالا اینجا
مگه میشه مگه میتونیم خدا را به عنوان فرمانروای کل عالم قبول داشته باشی و ” نازیبایی ” را ببینی؟! احساس بد داشته باشی ؟! شورو اشتیاق نداشته باشی؟!
Neverrr
We Are a Family
LOVE U ALL