https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/09/abasmanesh-8.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-09-10 06:49:382024-08-26 14:43:10سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۶
408نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام سلام سلام سلام به استاد خوبم استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز. امروز توی فکر راه اندازی کسب و کار اینترنتی بودم برای اولین بار نشانه من رو کلیک کردم.دیدم اوه خدایا این یه سایت یا کتاب فال که بخاطر وجود و حضور خدا انقدر دقیق و محبوب شده. این فایل از اولین لحظه شروع فوق العاده بود من فقط وفور نعمت و برکت و ثروت و عشق دیدم از همون لحظه نثار عشق و محبت استاد به عشقشون تا آخرین لحظه فیلم فقط و فقط فراوانی بود از اون آسمان آبی بگم، از شادی مردم بگم، از اون همه خوراکیهای چشم نواز بگم، از همکاری بگم، از میوه های رنگارنگ و سبزی و راحتی بگم، از کدوم فراوانی حرف بزنم که هرچی بگم باز هم کم گفتم باور فراوانی یعنی این که همه چیز هست به شرطی که من بخوام چی رو ببینم، خدایا شکر بابت نشانه امروزم، پروردگارا سپاسگزارم. استاد عزیزم دوستت دارم نمیدونی اون موسیقی ملایمی که پس زمینه همه فایلهای سفر به دور آمریکا ست چقدر بهم انرژی میده از همتون ممنونم ممنونم ممنونم ممنونم.
خانواده صمیمی عباسمنش و گروه تحقیقاتی و استاد عزیزو خانم شایسته.
واااای چقدر لذت بخش بود. چه تدوینی چه موزیکی چه جلوه ای داده بود به فیلم. فیلمی که با عشق گرفته شده بود تا عشق رو نشون بده.
واقعا نمیدونم همه چیز به این زیبایی بود یا توی تدوین قسمتهایی اش سانسور شده؟! انقدر که همه چیز مرتب و عالی به نظر میرسید. من چشمهام عادت کرده به اینکه گل رو با خارش ببینه. خودم از بچگی خیلی همه چیز رو ساده میدیدم دقیقا قبل اینکه بیام سر این فایل قبل اینکه برم سروقت نشانه امروز دلم خواست بهم آگاهی برسه. یکم اشفتگیهای ذهنم رو سرو سامون بدم. الان صبح خیلی زود و من تازه بیدارشدم. هیچ جای فیلم نشانه از صدای ونگ بچه دیده و شنیده نمیشد. دادو هوار بدو بدو از من بخر نبود. هیچکس جلو دوربین قیافه نگرفت که چرا داری ازم فیلم میگیری. من شوک شدم. اینجا بالاشهر امریکاست؟! مردمش قشر خاصی اند؟!
من تو تهران و کرج همیشه عاشق خرید کردن و عرفه دیدن بودم. دست فروشها و چیزهایی که عرضه میکردن رو تماشا کنم یا بخرم جزو تفریحاتم بوده و از این کار لذت میبردم. حتی اگر پول نداشتم میرفتم دیدنی. اما اینجا همه چیز خیلی ایده عال بود نمیدونم چی داشت.
من لذت بردم. از دیدن اون چهره ها و اون ادمها. یعنی اگر واقعا توی اون فضا بودم چه احساسی داشتم؟! احساس غریبی یا قریبی؟!
احساس میکردم که من کجا و اینا کجا؟! یا سلام بچه ها منم اومدم؟!
انگار از سوراخ در به یه دنیای دیگه نگاه کردم. من حتی تجریش بازارش که میرم با اینکه اونجا جنسهایی میبینی که هیچ جا نیست، بسته بندی میبینی که هیچ جانیست، ابتکار و خلاقیتی میبینی که هیچ جا نیست ولی ازدهام جوریه که اذیت میشی. کف زمین خیس و لغزنده است. سرو صداست. یجا یه تپه آشغال ولی در عین حال اونجا احساس میکنی وااا چقدر اینجا از همه جا بهتره و چه چیزهای خوبی داره و لذت میبری. اما ما کجا و اینها کجا.
چطوری میشه به همچین فرهنگی رسید؟!
من خودم زیاد شنیدم که میگن یه فلانی بود تو فامیل اصلا مثل ما نبود. یه جور دیگه فکر میکرد، مثل خارجیها، اخرشم رفت خارج.
یاد برره افتادم. چقدر یه خارجی اونجا اذیت میشد و احساس درماندگی میکرد.
چه روش خوبی درپیش گرفتید خانم شایسته و استاد عزیز برای اینکه فرهنگ زندگی کردنمون رو کیفیت بدین.
مرسی از شما که با دل و جون، با زبون خوش، با درایت و دریافت اگاهی و با لذت دارید زحمت میکشید و عشق میکنید که با ارتقاء خودتون دیگران رو هم ارتقاء بدین.
خوشحالم از دیدن این نشونه ها که از این تصاویر خوشم اومد جذبش شدم. فهمیدمش. لذت بردم.
باخودم فکر میکنم تاثیر خودتونم بود.
شاید اگر فیلمبردار کسی دیگه ای بود واکنشی نشون میدادن. شاید اگر روز دیگه ای یکی دیگه بره و فیلم بگیره همه چیز انقدر ایده آل نباشه.
اون خانم جنی بستنی فروش که بهتون توصیه شد و هدایت شدید چقدر مثل ماه بود. شبیه شخصیت قهرمان کارتون یه چیز خاصی داشت. چهره معصوم و نگاه مهربون و درایت و هوش و لوندی و نجابت و اصالت و خیلی دوست داشتنی بود. چقدرم ناز بود. بستنی خوردن بچه و رونق کارش. آفرین داشت.
وای خانمه پشت دخل ماساژ میداد اون آقا رو بدون نگرانی و حرف و حدیث و زشته جلو دوربین. حتی اخم نکردن یا حالشون عوض نشد که حالا چرا داری ازمون فیلم میگیرین شاید خوشمون نیاد واس چی فیلم میگیرین و فیلمبرداری ممنوع و مجوز دارین یا نه.
ما دانشجو بودیم باید مجوز میگرفتیم واسه تحقیقاتمون بازم دلچرکین بودن از عکس گرفتنمون.
چی میشد اگر میشد جامعه ما هم به این حد از رشد و تکامل و ارتقاء برسه که تو فیلم دیدیم؟! خدایاشکرت
بیشتر افرادی که توی این فایل دیدم خانم بودن. این به من نشون میده که زن بودن منو محدود نمی کنه و می تونم شغل مورد علاقه ام رو داشته باشم.
وقتی علاقه باشه تو کارت ایده های بیشتری به ذهنت میاد و کارت متنوع میشه.
چقدر این نکته واسم جالب بود که اگه من ثروتمند بشم راحت می تونم هرچیزی که می خوام رو داشته باشم و با این کار باعث می شم که ثروت بیشتری توی جامعه به گردش دربیاد. اگه من و افرادی که اطرافم هستند ثروتمند باشند با خرید از دیگران باعث می شن که دیگران با انگیزه بیشتری کار کنند و ایده های بیشتری به ذهنشون بیاد و روز به روز بیشتر رشد کنند.
چقدر آدما توی این فروشگاه راحت خرید می کردند و براشون مهم نبود که قیمت محصولات چنده. چقدجالب که توی امریکا افراد خیلی کم آرایش می کنند و خودشونو همون جوری که هستند می پذیرند.
چقدر تمیز و زیبا هرچیزی که می خواستی توی این فروشگاه بود . خدایا شکرت.
از احترام بین استاد و مریم عزیز، راننده خیلی خوش اخلاق ، اون خانومی که زیر میز روی زمین داشت استراحت میکرد بدون توجه به اینکه بقیه چی میگن فقط خودش مهم بود که جان و روحش در آرامش قرار بگیره و بهشون استراحت بده، از افرادی که هرچی خودشون پرورش میدن به راحتی میان میزارن برای فروش ، اون پیرمردی که کنار میزش که خیار میفروخت یک دسته گل هم گذاشت تا مردم از دیدنش لذت ببرند ،اون دختری که به گنجشکها غذا میداد ،چون کارم مربوط به شیرینی پزی خیلی توجه من بیشتر جلب شد به سمت غرفه هایی که شیرینی پزی بودن و ایده های جدید یاد گرفتم?
اون لبخند فروشنده ها ، مهارت اون خانمهایی که پرتزل درست میکردند ، اینکه اونجا پای مرغ میفروشند و از فوایدش مطلع هستند ولی بعضییها چیز چندش آوری میدونند? ، مرغهای درسته مرینت شده ،تنوع ماهیها ، چیزهای سبز بین ماهیهای مختلف که تداعی کننده جلبک دریایی ، فردی که بعد از هربار غذا ریختن برای مشتریها کناره های میز رو با دستمال تمیز میکنه ، خانمی که پشت همکارش رو ماساژ میده که دردش کمتر بشه ، خانمی که با لبخند گلها رو دسته میکرد و….
اینا رو نوشتم تا به قول مریم عزیز توجهمون به زیبایی ها بیشتر و بیشتر بشه
سلامتی ، آرامش ، دل خوش ، ثروت و ایمان واقعی رو برای همگی خواستارم???
امشب اینقدر درگیری ذهنم بالا بود که اومدم توسایت هر فایلی باز کردم گوش بدم که حالم خوب بشه بیفایده بود تا اینکه زدم رودکمه نشانه ای برای هدایت که به این فایل هدایت شدم وبا درک موضوع فایل فهمیدم بجای فکرکردن به اتفاقات بدی که افتاده باید توجه ام رو بدم به زیباییها واثرات ویژگیهای مثبت این اتفاق
خانم شایسته همکاری ومحبت بی افراد در این غرفه ها .احترام به حق وحقوق همدیگه .اون نظمی که اینجا هست حتی در بسته بندی وچیدمان محصول هر غرفه عشق ومحبتی که همه آشنا وغریبه بهم دارند ساده گی و فراوانی که اینجا بچشم میخوره اینکه به ما ثابت میشه پول دراوردن راحت ترین کار هست اینکه کسی نگران این نیست که نتونه محصولش رو بفروشه چون همه با این باور اومدند که همه محصولات به فروش میره اونا بخدایی که باور دارند توکل کردند تمییزی همه جا ولباسهای ساده ومرتب وتمییز فروشندگان..
بعد همزمان این دو پرنده ی عاشق بدون وابستگی و دل بستگی: منمممم
واووو عجب صحنه ی بینظیری بود چقدر هماهنگ ای جانمم خداروشکر
واوو
واوو عجب راننده ی بینظیری اصن من از همین نگاه اول پشت ماشین بخدا انرژی مثبتش را دریافت کردم ( منو یاد این قانون انداخت که کبوتر با کبوتر باز با باز همیشه رعایت میشه توسط جهان جان و این آخرِ عدالت و عدل خداوند که مننن عااشقشمم ) وایی خدای من چه خوش خنده است و چه تی شرت قرمز زیبایی استیون عزیز داره، ایوول
باریکلا استاد جان که هم از ایشون تعریف و تمجید میکنید و هم بالاترین تیپ را بهشون میدید ( یکی از علت های منطقی کردن ذهن من برای ثروتمند شدن: باید به ثروت برسم باید دارا باشم که با خیال راحت ببخشم یا به عبارتی باید لبریز بشی که سرریز کنی! واوو خدایا شکرت به خاطر ثروتمند بودنم )
و چقدر عالیی که چیزی بهتون گفتند آدرسی که بهتون دادند را دنبال کردید همون لحظه.
و راستی چقدر عالیی که به فرزنتون نگفیتد باید تو اینکارو کنی باید بیای حتما و بلکه آزادی و حق انتخاب بهشون دادید و به انتخابی که بهش حال میده، احترام گذاشتید ( کارما )..م
واوو خدای من چه ساختمون های بینظیر و ماشین های عالی که من میبینم همه چی آماده است برای خلق یک روز عالی، یوهوو
چه ابرهای زیبایی و چه آسمون آبی خوشگلیی خداروشکر
خدای من خدای من چه آدمایی که واقعا عاشق کارشون هستند!
اون خانم که اون زیر تخت راحت گرفته خوابییده ای جانم، منم انقدر با خودم خداروشکر انقدر اوکی هستم که هر جا نیاز به خواب داشته باشم بدون اینکه نگران اینکه قضاوت میشم و یا همچین چیزی کا ر خودمو انجام میدم و میخوابم.
خدای من خدای من
NORTH MARKET
مریم جان پرسیدی چی را با چشمای زیباتون دیدید؟
آخه مگه میشه جز فراوانی و ثروت و نعمت
و مهم ترر اشتیاق سوزان اون بساط های دل فروشنده های عزیز و دوست داشتنی و مهربون و با اون خنده های زیبااا و محشر که دل منو بردند وااو مگه میشه اینا را ندید!!
خلاقیت را احساس کردم!
خدای من چه باروهی زیبایی دارند
آره منم یاد روزهایی افتادم که تا همین چند ماه پیش با بساط کردن های کارهای دستی و اونم شروعش با همون چیزی که داشتم و از همون جایی که بودم با 174 هزار تومن
چند میلیون ثروت تولید کردم با کم ترین زمان و اما چیزی که فروخته شد
دریم کچر و یا دستبندهای دوستی و پای بند و هد بند نبود نه!
بلکه قسمتی از وجود خودم را با عشق فروختم و ارزش ایجاد کردم و با همین کار به ارزش خودم و این جهان اضافه کردم
روحم را بزرگ کردم
آره من اون خنده ها و شور و شوق و انرژی بالامو فروختم و اون کارهای دستیم یک وسیله برای انتقال فیزیکی انرژی پاک و مقدس والام بود تا همون آدمای دوست داشتنی همون دست های بینظیر خدا که روزی من توسط این افراد بهم داده شد و دستی شدند از دست های بینظیر خدا، حالا توی هر جایی و هر زمانی با نگاه کردن همین کار و یادآوری اون خاطره ارزشمند و زیبا، دوباره پرانرژی بشن و اون لبخند زیباشون مثل همون لحظه ای که با عشق من افتخار دیدن روی ماهشون را داشتم برگرده و من انرژیش را در هر جای دنیا احساس کنم ( آخه همه چی انرژی، مگه نمیدونی! )
خدای من خدای من شکرت و سپاس گزارم و سپاس گزارم و سپاس گزارم واقعا
خدایی من چقدر فراوانی، چقدر شیرینی اون بچه ی نازی که داره بستنی لیس میزنه
این فروشنده واقعا زییا و با اون نگاه زیبا و خنده و بینی و خوشگل و موهای عالی و جذابی که داره
لباس های متفاوت و زیبا، غذاهای مختلف و خوشمزه و برای همه ی سلیقه ها
خدای من چه شیرینی های خوشمزه و چه نگاه و آرامشی دارند این فروشنده ها
چی میتونه آخه این آرامش را درون این افراد به این زیبایی ایجاد کنه و من اینجای دنیا پشت دوربین و صفحه ی مانیتور اینجور احساسش کنم؟!
” باور باورر ایمانن ایمانن “به خودت و خدای خودت و محصول ارزشمندت که جزیی از خودته
چقدر میوه های رنگارنگ
چه سقف زیباایی چه لوله کشی و سیستم خنک کننده حرفه ای و شیکی منو یاد چند کافه توی شمال تهران انداخت که هر بار میرم تهران فقط اونجاها میرم
ببین این همه آدم دارند کنار هم کار میکنند نه بهتره بگم دارند عشق و حال میکنند هم تولید ثروت میکنند و هم رزق و روزی میرسونند به کلی آدم و همینطور خواسته های دیگران را به تحقق می پیوندند.
خداروشکر که فرصت بهم دادی خدا جون که دوباره یک قسمت دیگه از این اعجازنامه توحیدی ببینم و تازه بنویسم.
و بیینم با چشم دل گشا. خداروشکر
ازتون تشکر میکنم استاد جان، مریم جان به خاطر نگاه زیبا و ادیت و صدای زیبا و آرامش بینظیرتون
سلااااام به مریم عزیزم که این همه آحساس خوووووب بهمون میدی خانم شایسته چقدر دراین بازارچه وفروشندگان شور واشتیاق چقدر نظم چقدر نهایت مشتری مداری چقدر صداقت من فقط با دیدن این فایل اینهمه لذت واحساس خوب داشتم ممنون عاشقتم??
سلام استاد عزیز سلام خانم شایسته دوست داشتنی گل سلام به خانواده صمیمی عباس منش
باورم نمیشه به قول خانم شایسته واستاد وای خدای من امروز چه نشانهای بهمن دادی خدا جونم
چند روزی هست درگیر شغل وفراوانی شدم و کمبود به قول خودمون تو کتم نمیره دیشب با این فکر خوابیدم که ای خدا ،من یه اعجوبه بودم تو کار چرا اینطور قفل شدم فکر کردم از کجا دوباره شروع کنم که صبح تا بیدار شدم بدون برنامه قبلی یا حتی فکری نشانه امروز را زدم این بازارچه همه چیز تموم اومدوکلی نشانه…….خدایا بابت این همه فراوانی ودوستای خوب شکرت خدایا بابت اینکه وقتی سوال میکنیم جواب میدی شکرت
سلام به شما عزیزدلی که داری متن منو میخونی امیدوارم حالت عالی و تنت سلامت و قلبت در ارامش باشه
زیبایی ها و نکات مثبت این فایل به قدری فراوااااااان بود که واقعا میشه درموردش یه کتاب نوشت. حالا من میخوام چندتا نکته ای که خیلی برای خودم پررنگ تر بود بگم که توجه و تمرکزم هرچه بیشتر روی قشنگی ها باشه
?اول از همه یه نکته ای که من خیلی درمورد امریکایی ها میبینم و واقعا تحسین میکنم اینه که قشنگ فرکانسوشون رو دریافت میکنم که چقد خودشون هستن یعنی این ادما انقدر عزت نفس و اعتماد به نفس دارن که اصلا و ابدا نیازی ندارن نقاب بزنن یا به این فکر کنن الان فلان کار من باعث میشه دیگران چه فکری درموردم بکنن یا منو قضاوت کنن. در کل حرف مردم انگار برای این ادما تعریف نشده اس و هیچ اهمیتی نمیدن که دیگران سبک زندگیشون رو میپسندن یا نه.
تو این فایل هم به وضوح دیدم که مغازه دارها هرکدوم با سبک و سلیقه شخصی خودش کارش رو ارائه کرده بود و چیزی که حسش بهش گفته بود و بهش الهام شده بود انجام داده بود بدون اینکه نگران باشه ایا این سبک از نظر بقیه باکلاس و شیک و زیباس یا نه… خیلی راحت و ساده هرجوری که خودشون عشق میکردن داشتن کارشونو انجام میدادن.
?نکته بعدی درمورد در صلح بودن این افراد با خودشونه. واقعا همه فروشنده ها خیلی خالصانه از ته دل شاد بودن و سعی میکردن از کارشون لذت ببرن و اونو با عشق انجام بدن حتی اگر ساده ترین کارها مثل فروختن سیب های حیاط خونشون یا تخم مرغ های مزرعه شون باشه. به قدری کارشونو با عشق و علاقه انجام میدادن که ادم حس میکرد شغل انها بهترین شغل دنیاس. با روی خوش، لب خندون، لحن دوستانه، کار و تلاش صادقانه.
برخلاف اینکه همش از بچگی به ما گفتن که تو کشورهای غربی نژادپرستن به اسیایی ها احترام نمیزارن و این چیزا… من دارم به چشم خودم میبینم که چقدر این افراد به هرکسی از هر قوم و ملیت و مذهبی احترام میگذارن بسیار محترمانه رفتار میکنن و فوق العاده خوش اخلاق و بامحبت هستن و این معنای واقعی «در صلح و هماهنگی بودن با خود» هست.
یه لحظه این موضوع به ذهنم اومد که مردمی که خودشون در صلح نیستن فکر میکنن بقیه مردم جهانم همینطورن… یعنی تو ایران چون از بچگی دیدم که ادمارو براساس ملیت و مذهب و سطح ثروتمندی و تحصیلات و این معیارها مدام میسنجند و همش در حال مقایسه هستن و به هرکسی برچسب میزنن که کی خوبه و کی بده، این طرز تربیت باعث شده فکر کنیم تو امریکا هم به فلان ملیت احترام نمیزارن و فقط برای فلان کشور احترام قائلن. درحالی که انها انقد سرگرم زندگی خودشون و لذت بردن از همه لحظات و شاد بودن هستن که وقت ندارن بخوان با اینجور مسائل ذهنشون رو درگیر کنن. تو یکی از فایلها هم دیدیم که پرچم تمام کشورهارو خیلی زیبا برافراشته کرده بودن که نشون میده درکل پایه فکری این مردم براساس در صلح بودن با همه جهانه.
?نکته بعدی حرف فوق العاده قشنگ خانوم شایسته اس: «این افراد جوری غذارو سرو میکنند که انگار دارن برای عزیزترین ادم زندگیشون غذارو سرو میکنند» که من ازش یه باور قدرتمندکننده عالی بیرون کشیدم:
? دیگران با من مثل عزیزترین ادم زندگیشون رفتار میکنن ?
با چنین باوری قطعا میتونیم زیباترین و مهربون ترین وجه شخصیتی هر انسانی رو جذب کنیم و کلی عزت و احترام وارد زندگیمون میشه به لطف خدای مهربانی که در وجود تک تک انسان ها هست و عاشقانه مشتاق اینه که به ما عشق بده.
?یه نکته جالب هم درمورد تنوع این مارکت بود که یه عالمه مغازه های مختلف داشت با کلی محصولات و خوراکی های متنوع و خوشمزه و سبک های گوناگون که نشون میده چقدر در جهان فراوانی هست هم از سلیقه های مختلف هم از ایده های بسیار زیاد. همه این مغازه ها هم مشتری های خودشونو داشتن چون قطعا خدایی که ایده اون نوع محصول رو به شخصی میده، قطعا براساس نیاز و خواسته یک سری از افراد این کارو میکنه تا خواسته انها از این طریق پاسخ داده بشه و به همین دلیل تمام این مغازه ها درحال فروش بودن.
خدارو بی نهایت سپاسگزارم که بهم قلبی روشن و چشمانی بینا داد تا بتونم زیبایی هارو ببینم و لذت ببرم و باورهای قشنگ بسازم.
خبر خوب بدم که این نوشته ات انقدر به من ایده داد و باور داد که همه را نوشتم ..
خیلی خوشحالم که هستی صدای بینظیرت توی گوشمه .. امیدوارم همونطوری که من از صدای زیبات کلی لذت میبرم صدای زیبات را با تمام دنیااا به اشتراک بذاری .. چون واقعا یک نعمتِ شگفت انگیز .. چون صدایی داری که میتونه کلِ دنیاااا را تحت تاثیر قرار بده و قبلش … صاحب صدا را ..
ممنونم عزیزم
ممنونم به خاطر همه چیز
ممنونم به خاطر بودنت توی این دنیای قشنگمون
ممنونم که نوشتی
ممنونم به خاطر وجود تحسین برانگیز و ارزشمندت
خداروشکر میکنم به خاطرت ..
الهی الهی الهی که همیشه لبت خندون باشه مثل الان مثل همیشه ( چشمک خاصِ مارکویی )
الهی که کسب و کار خودت را زده باشی و شکوفاش کرده باشی
از کار خدا موندم واقعا… اخه چقد دقیق؟ چقد منظم؟ چقد با برنامه؟ چقد هماهنگ؟؟؟دقیقا تو همین روزهایی که یه ایده تو سرم میچرخید و مونده بودم که اجراش کنم یا نه خدا با این حرف تو بهم گفت حتما براش اقدام کنم و انجامش بدم
وااااااااااای خداجونم ازت یه عالمه سپاسگزارم
منم کلی دوست دارم مارکو عزیز و دوست داشتنی و مهربون و خوش قلب و آگاه و ارزشمند ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
خیلی بی نظیری خیلی فوق العاده ای خیلی باحالی خیلی هماهنگی
همه جوره تحسینت میکنم و خداروشکر میکنم بخاطر وجود پرمهر و محبتت
خیلی خوشحال شدم این صحبتها کمکت کرده و مفید بوده به لطف خدا و یه دنیا ممنونم که این کامنتو برام گذاشتی و دست خدا شدی و پیام الله رو بهم رسوندی
امیدوارم هرجا هستی از ته دل شاد و خوش و خرم و خندون باشی عزیز دردونه خدا
سلام سلام سلام سلام به استاد خوبم استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز. امروز توی فکر راه اندازی کسب و کار اینترنتی بودم برای اولین بار نشانه من رو کلیک کردم.دیدم اوه خدایا این یه سایت یا کتاب فال که بخاطر وجود و حضور خدا انقدر دقیق و محبوب شده. این فایل از اولین لحظه شروع فوق العاده بود من فقط وفور نعمت و برکت و ثروت و عشق دیدم از همون لحظه نثار عشق و محبت استاد به عشقشون تا آخرین لحظه فیلم فقط و فقط فراوانی بود از اون آسمان آبی بگم، از شادی مردم بگم، از اون همه خوراکیهای چشم نواز بگم، از همکاری بگم، از میوه های رنگارنگ و سبزی و راحتی بگم، از کدوم فراوانی حرف بزنم که هرچی بگم باز هم کم گفتم باور فراوانی یعنی این که همه چیز هست به شرطی که من بخوام چی رو ببینم، خدایا شکر بابت نشانه امروزم، پروردگارا سپاسگزارم. استاد عزیزم دوستت دارم نمیدونی اون موسیقی ملایمی که پس زمینه همه فایلهای سفر به دور آمریکا ست چقدر بهم انرژی میده از همتون ممنونم ممنونم ممنونم ممنونم.
سلام به همگی
چه راننده یخوش اخلاق و خوش خنده ای بودن.
از همون لحظه ی سوار شدن ،با روی باز و تحسین کردن شرو کرد..
چقد خوبه که آدما فارغ از نژاد و ملیتشون،جنسشون،فارغ از اینکه اصلا قبلا همدیگه رو دیدن یا نه ،انقد گرم و صمیمی باشن
اصلا آدم انرژی میگیره از اینهمه حس خوب.
توی این بازارچه چیزی که حس کردم ، صاف و ساده بودن آدما بود..
خیلی خودشون بودن!!خییلی.
راحت بودن..بدون اینکه فکر کنن دیگران راجع بهشون چه فکری میکنن!!
مثل اون خانمی که بالش گذاشته بودن زیر میز و روی زمین خوابیدن..
کاملا آروم و لبخند به لب کارشون رو به بهترین شکل انجام میدادن.
رفتارشون باخودشون و با مشتریاشون خیلی خوب بود..
چقد انرژی میگیرم وقتی میبینم با دیدن دوربین شما نه تنها کنار نمیرن یا اعتراضی نمیکنن،بلکه دست تکون میدن ولبخند میزنن?
خیلی خوبه که روی خوراکیاشون سلفون کشیده بودن ،این نشون از اهمیت دادن به تمیز بودنِ.
شیرینیا و غذاهاشون واقعا با سلیقه و خووشگل بودن…هَیییی?
دوستتون دارم
درود برشما عزیزای دل
خانواده صمیمی عباسمنش و گروه تحقیقاتی و استاد عزیزو خانم شایسته.
واااای چقدر لذت بخش بود. چه تدوینی چه موزیکی چه جلوه ای داده بود به فیلم. فیلمی که با عشق گرفته شده بود تا عشق رو نشون بده.
واقعا نمیدونم همه چیز به این زیبایی بود یا توی تدوین قسمتهایی اش سانسور شده؟! انقدر که همه چیز مرتب و عالی به نظر میرسید. من چشمهام عادت کرده به اینکه گل رو با خارش ببینه. خودم از بچگی خیلی همه چیز رو ساده میدیدم دقیقا قبل اینکه بیام سر این فایل قبل اینکه برم سروقت نشانه امروز دلم خواست بهم آگاهی برسه. یکم اشفتگیهای ذهنم رو سرو سامون بدم. الان صبح خیلی زود و من تازه بیدارشدم. هیچ جای فیلم نشانه از صدای ونگ بچه دیده و شنیده نمیشد. دادو هوار بدو بدو از من بخر نبود. هیچکس جلو دوربین قیافه نگرفت که چرا داری ازم فیلم میگیری. من شوک شدم. اینجا بالاشهر امریکاست؟! مردمش قشر خاصی اند؟!
من تو تهران و کرج همیشه عاشق خرید کردن و عرفه دیدن بودم. دست فروشها و چیزهایی که عرضه میکردن رو تماشا کنم یا بخرم جزو تفریحاتم بوده و از این کار لذت میبردم. حتی اگر پول نداشتم میرفتم دیدنی. اما اینجا همه چیز خیلی ایده عال بود نمیدونم چی داشت.
من لذت بردم. از دیدن اون چهره ها و اون ادمها. یعنی اگر واقعا توی اون فضا بودم چه احساسی داشتم؟! احساس غریبی یا قریبی؟!
احساس میکردم که من کجا و اینا کجا؟! یا سلام بچه ها منم اومدم؟!
انگار از سوراخ در به یه دنیای دیگه نگاه کردم. من حتی تجریش بازارش که میرم با اینکه اونجا جنسهایی میبینی که هیچ جا نیست، بسته بندی میبینی که هیچ جانیست، ابتکار و خلاقیتی میبینی که هیچ جا نیست ولی ازدهام جوریه که اذیت میشی. کف زمین خیس و لغزنده است. سرو صداست. یجا یه تپه آشغال ولی در عین حال اونجا احساس میکنی وااا چقدر اینجا از همه جا بهتره و چه چیزهای خوبی داره و لذت میبری. اما ما کجا و اینها کجا.
چطوری میشه به همچین فرهنگی رسید؟!
من خودم زیاد شنیدم که میگن یه فلانی بود تو فامیل اصلا مثل ما نبود. یه جور دیگه فکر میکرد، مثل خارجیها، اخرشم رفت خارج.
یاد برره افتادم. چقدر یه خارجی اونجا اذیت میشد و احساس درماندگی میکرد.
چه روش خوبی درپیش گرفتید خانم شایسته و استاد عزیز برای اینکه فرهنگ زندگی کردنمون رو کیفیت بدین.
مرسی از شما که با دل و جون، با زبون خوش، با درایت و دریافت اگاهی و با لذت دارید زحمت میکشید و عشق میکنید که با ارتقاء خودتون دیگران رو هم ارتقاء بدین.
خوشحالم از دیدن این نشونه ها که از این تصاویر خوشم اومد جذبش شدم. فهمیدمش. لذت بردم.
باخودم فکر میکنم تاثیر خودتونم بود.
شاید اگر فیلمبردار کسی دیگه ای بود واکنشی نشون میدادن. شاید اگر روز دیگه ای یکی دیگه بره و فیلم بگیره همه چیز انقدر ایده آل نباشه.
اون خانم جنی بستنی فروش که بهتون توصیه شد و هدایت شدید چقدر مثل ماه بود. شبیه شخصیت قهرمان کارتون یه چیز خاصی داشت. چهره معصوم و نگاه مهربون و درایت و هوش و لوندی و نجابت و اصالت و خیلی دوست داشتنی بود. چقدرم ناز بود. بستنی خوردن بچه و رونق کارش. آفرین داشت.
وای خانمه پشت دخل ماساژ میداد اون آقا رو بدون نگرانی و حرف و حدیث و زشته جلو دوربین. حتی اخم نکردن یا حالشون عوض نشد که حالا چرا داری ازمون فیلم میگیرین شاید خوشمون نیاد واس چی فیلم میگیرین و فیلمبرداری ممنوع و مجوز دارین یا نه.
ما دانشجو بودیم باید مجوز میگرفتیم واسه تحقیقاتمون بازم دلچرکین بودن از عکس گرفتنمون.
چی میشد اگر میشد جامعه ما هم به این حد از رشد و تکامل و ارتقاء برسه که تو فیلم دیدیم؟! خدایاشکرت
دوستای خوبم سلام
بازم ی فایل عالی
چقد چسبید
چقد ثروت و نعمت توی این فایل دیده می شد.
ی عالمه غذا در رنگ ها و طعم های متنوع
ی عالمه بستنی، شیرینی، گوشت، گل و …..
خدایا چقدر ثروتمند شدن خوبه.
بیشتر افرادی که توی این فایل دیدم خانم بودن. این به من نشون میده که زن بودن منو محدود نمی کنه و می تونم شغل مورد علاقه ام رو داشته باشم.
وقتی علاقه باشه تو کارت ایده های بیشتری به ذهنت میاد و کارت متنوع میشه.
چقدر این نکته واسم جالب بود که اگه من ثروتمند بشم راحت می تونم هرچیزی که می خوام رو داشته باشم و با این کار باعث می شم که ثروت بیشتری توی جامعه به گردش دربیاد. اگه من و افرادی که اطرافم هستند ثروتمند باشند با خرید از دیگران باعث می شن که دیگران با انگیزه بیشتری کار کنند و ایده های بیشتری به ذهنشون بیاد و روز به روز بیشتر رشد کنند.
چقدر آدما توی این فروشگاه راحت خرید می کردند و براشون مهم نبود که قیمت محصولات چنده. چقدجالب که توی امریکا افراد خیلی کم آرایش می کنند و خودشونو همون جوری که هستند می پذیرند.
چقدر تمیز و زیبا هرچیزی که می خواستی توی این فروشگاه بود . خدایا شکرت.
سلام به استاد عزیز و همه دوستان هم فرکانسیم
از همون ابتدای فایل زیباییهای این فایل غوغا کرد?
از احترام بین استاد و مریم عزیز، راننده خیلی خوش اخلاق ، اون خانومی که زیر میز روی زمین داشت استراحت میکرد بدون توجه به اینکه بقیه چی میگن فقط خودش مهم بود که جان و روحش در آرامش قرار بگیره و بهشون استراحت بده، از افرادی که هرچی خودشون پرورش میدن به راحتی میان میزارن برای فروش ، اون پیرمردی که کنار میزش که خیار میفروخت یک دسته گل هم گذاشت تا مردم از دیدنش لذت ببرند ،اون دختری که به گنجشکها غذا میداد ،چون کارم مربوط به شیرینی پزی خیلی توجه من بیشتر جلب شد به سمت غرفه هایی که شیرینی پزی بودن و ایده های جدید یاد گرفتم?
اون لبخند فروشنده ها ، مهارت اون خانمهایی که پرتزل درست میکردند ، اینکه اونجا پای مرغ میفروشند و از فوایدش مطلع هستند ولی بعضییها چیز چندش آوری میدونند? ، مرغهای درسته مرینت شده ،تنوع ماهیها ، چیزهای سبز بین ماهیهای مختلف که تداعی کننده جلبک دریایی ، فردی که بعد از هربار غذا ریختن برای مشتریها کناره های میز رو با دستمال تمیز میکنه ، خانمی که پشت همکارش رو ماساژ میده که دردش کمتر بشه ، خانمی که با لبخند گلها رو دسته میکرد و….
اینا رو نوشتم تا به قول مریم عزیز توجهمون به زیبایی ها بیشتر و بیشتر بشه
سلامتی ، آرامش ، دل خوش ، ثروت و ایمان واقعی رو برای همگی خواستارم???
باسلام خدمت استاد عزیزم وعزیز دلش
امشب اینقدر درگیری ذهنم بالا بود که اومدم توسایت هر فایلی باز کردم گوش بدم که حالم خوب بشه بیفایده بود تا اینکه زدم رودکمه نشانه ای برای هدایت که به این فایل هدایت شدم وبا درک موضوع فایل فهمیدم بجای فکرکردن به اتفاقات بدی که افتاده باید توجه ام رو بدم به زیباییها واثرات ویژگیهای مثبت این اتفاق
خانم شایسته همکاری ومحبت بی افراد در این غرفه ها .احترام به حق وحقوق همدیگه .اون نظمی که اینجا هست حتی در بسته بندی وچیدمان محصول هر غرفه عشق ومحبتی که همه آشنا وغریبه بهم دارند ساده گی و فراوانی که اینجا بچشم میخوره اینکه به ما ثابت میشه پول دراوردن راحت ترین کار هست اینکه کسی نگران این نیست که نتونه محصولش رو بفروشه چون همه با این باور اومدند که همه محصولات به فروش میره اونا بخدایی که باور دارند توکل کردند تمییزی همه جا ولباسهای ساده ومرتب وتمییز فروشندگان..
ممنونم اول ازخدا ودوم ازشما واستاد عزیزم
سلامممم
استاد جان: من عاشقتم
بعد همزمان این دو پرنده ی عاشق بدون وابستگی و دل بستگی: منمممم
واووو عجب صحنه ی بینظیری بود چقدر هماهنگ ای جانمم خداروشکر
واوو
واوو عجب راننده ی بینظیری اصن من از همین نگاه اول پشت ماشین بخدا انرژی مثبتش را دریافت کردم ( منو یاد این قانون انداخت که کبوتر با کبوتر باز با باز همیشه رعایت میشه توسط جهان جان و این آخرِ عدالت و عدل خداوند که مننن عااشقشمم ) وایی خدای من چه خوش خنده است و چه تی شرت قرمز زیبایی استیون عزیز داره، ایوول
باریکلا استاد جان که هم از ایشون تعریف و تمجید میکنید و هم بالاترین تیپ را بهشون میدید ( یکی از علت های منطقی کردن ذهن من برای ثروتمند شدن: باید به ثروت برسم باید دارا باشم که با خیال راحت ببخشم یا به عبارتی باید لبریز بشی که سرریز کنی! واوو خدایا شکرت به خاطر ثروتمند بودنم )
و چقدر عالیی که چیزی بهتون گفتند آدرسی که بهتون دادند را دنبال کردید همون لحظه.
و راستی چقدر عالیی که به فرزنتون نگفیتد باید تو اینکارو کنی باید بیای حتما و بلکه آزادی و حق انتخاب بهشون دادید و به انتخابی که بهش حال میده، احترام گذاشتید ( کارما )..م
واوو خدای من چه ساختمون های بینظیر و ماشین های عالی که من میبینم همه چی آماده است برای خلق یک روز عالی، یوهوو
چه ابرهای زیبایی و چه آسمون آبی خوشگلیی خداروشکر
خدای من خدای من چه آدمایی که واقعا عاشق کارشون هستند!
اون خانم که اون زیر تخت راحت گرفته خوابییده ای جانم، منم انقدر با خودم خداروشکر انقدر اوکی هستم که هر جا نیاز به خواب داشته باشم بدون اینکه نگران اینکه قضاوت میشم و یا همچین چیزی کا ر خودمو انجام میدم و میخوابم.
خدای من خدای من
NORTH MARKET
مریم جان پرسیدی چی را با چشمای زیباتون دیدید؟
آخه مگه میشه جز فراوانی و ثروت و نعمت
و مهم ترر اشتیاق سوزان اون بساط های دل فروشنده های عزیز و دوست داشتنی و مهربون و با اون خنده های زیبااا و محشر که دل منو بردند وااو مگه میشه اینا را ندید!!
خلاقیت را احساس کردم!
خدای من چه باروهی زیبایی دارند
آره منم یاد روزهایی افتادم که تا همین چند ماه پیش با بساط کردن های کارهای دستی و اونم شروعش با همون چیزی که داشتم و از همون جایی که بودم با 174 هزار تومن
چند میلیون ثروت تولید کردم با کم ترین زمان و اما چیزی که فروخته شد
دریم کچر و یا دستبندهای دوستی و پای بند و هد بند نبود نه!
بلکه قسمتی از وجود خودم را با عشق فروختم و ارزش ایجاد کردم و با همین کار به ارزش خودم و این جهان اضافه کردم
روحم را بزرگ کردم
آره من اون خنده ها و شور و شوق و انرژی بالامو فروختم و اون کارهای دستیم یک وسیله برای انتقال فیزیکی انرژی پاک و مقدس والام بود تا همون آدمای دوست داشتنی همون دست های بینظیر خدا که روزی من توسط این افراد بهم داده شد و دستی شدند از دست های بینظیر خدا، حالا توی هر جایی و هر زمانی با نگاه کردن همین کار و یادآوری اون خاطره ارزشمند و زیبا، دوباره پرانرژی بشن و اون لبخند زیباشون مثل همون لحظه ای که با عشق من افتخار دیدن روی ماهشون را داشتم برگرده و من انرژیش را در هر جای دنیا احساس کنم ( آخه همه چی انرژی، مگه نمیدونی! )
خدای من خدای من شکرت و سپاس گزارم و سپاس گزارم و سپاس گزارم واقعا
خدایی من چقدر فراوانی، چقدر شیرینی اون بچه ی نازی که داره بستنی لیس میزنه
این فروشنده واقعا زییا و با اون نگاه زیبا و خنده و بینی و خوشگل و موهای عالی و جذابی که داره
لباس های متفاوت و زیبا، غذاهای مختلف و خوشمزه و برای همه ی سلیقه ها
خدای من چه شیرینی های خوشمزه و چه نگاه و آرامشی دارند این فروشنده ها
چی میتونه آخه این آرامش را درون این افراد به این زیبایی ایجاد کنه و من اینجای دنیا پشت دوربین و صفحه ی مانیتور اینجور احساسش کنم؟!
” باور باورر ایمانن ایمانن “به خودت و خدای خودت و محصول ارزشمندت که جزیی از خودته
چقدر میوه های رنگارنگ
چه سقف زیباایی چه لوله کشی و سیستم خنک کننده حرفه ای و شیکی منو یاد چند کافه توی شمال تهران انداخت که هر بار میرم تهران فقط اونجاها میرم
ببین این همه آدم دارند کنار هم کار میکنند نه بهتره بگم دارند عشق و حال میکنند هم تولید ثروت میکنند و هم رزق و روزی میرسونند به کلی آدم و همینطور خواسته های دیگران را به تحقق می پیوندند.
خداروشکر که فرصت بهم دادی خدا جون که دوباره یک قسمت دیگه از این اعجازنامه توحیدی ببینم و تازه بنویسم.
و بیینم با چشم دل گشا. خداروشکر
ازتون تشکر میکنم استاد جان، مریم جان به خاطر نگاه زیبا و ادیت و صدای زیبا و آرامش بینظیرتون
برای شما، آرزوی شادییی بیشتر دارم
من عاشقتونممم
سلااااام به مریم عزیزم که این همه آحساس خوووووب بهمون میدی خانم شایسته چقدر دراین بازارچه وفروشندگان شور واشتیاق چقدر نظم چقدر نهایت مشتری مداری چقدر صداقت من فقط با دیدن این فایل اینهمه لذت واحساس خوب داشتم ممنون عاشقتم??
سلام استاد عزیز سلام خانم شایسته دوست داشتنی گل سلام به خانواده صمیمی عباس منش
باورم نمیشه به قول خانم شایسته واستاد وای خدای من امروز چه نشانهای بهمن دادی خدا جونم
چند روزی هست درگیر شغل وفراوانی شدم و کمبود به قول خودمون تو کتم نمیره دیشب با این فکر خوابیدم که ای خدا ،من یه اعجوبه بودم تو کار چرا اینطور قفل شدم فکر کردم از کجا دوباره شروع کنم که صبح تا بیدار شدم بدون برنامه قبلی یا حتی فکری نشانه امروز را زدم این بازارچه همه چیز تموم اومدوکلی نشانه…….خدایا بابت این همه فراوانی ودوستای خوب شکرت خدایا بابت اینکه وقتی سوال میکنیم جواب میدی شکرت
آرزوی حال خوب برای همتون دارم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به شما عزیزدلی که داری متن منو میخونی امیدوارم حالت عالی و تنت سلامت و قلبت در ارامش باشه
زیبایی ها و نکات مثبت این فایل به قدری فراوااااااان بود که واقعا میشه درموردش یه کتاب نوشت. حالا من میخوام چندتا نکته ای که خیلی برای خودم پررنگ تر بود بگم که توجه و تمرکزم هرچه بیشتر روی قشنگی ها باشه
?اول از همه یه نکته ای که من خیلی درمورد امریکایی ها میبینم و واقعا تحسین میکنم اینه که قشنگ فرکانسوشون رو دریافت میکنم که چقد خودشون هستن یعنی این ادما انقدر عزت نفس و اعتماد به نفس دارن که اصلا و ابدا نیازی ندارن نقاب بزنن یا به این فکر کنن الان فلان کار من باعث میشه دیگران چه فکری درموردم بکنن یا منو قضاوت کنن. در کل حرف مردم انگار برای این ادما تعریف نشده اس و هیچ اهمیتی نمیدن که دیگران سبک زندگیشون رو میپسندن یا نه.
تو این فایل هم به وضوح دیدم که مغازه دارها هرکدوم با سبک و سلیقه شخصی خودش کارش رو ارائه کرده بود و چیزی که حسش بهش گفته بود و بهش الهام شده بود انجام داده بود بدون اینکه نگران باشه ایا این سبک از نظر بقیه باکلاس و شیک و زیباس یا نه… خیلی راحت و ساده هرجوری که خودشون عشق میکردن داشتن کارشونو انجام میدادن.
?نکته بعدی درمورد در صلح بودن این افراد با خودشونه. واقعا همه فروشنده ها خیلی خالصانه از ته دل شاد بودن و سعی میکردن از کارشون لذت ببرن و اونو با عشق انجام بدن حتی اگر ساده ترین کارها مثل فروختن سیب های حیاط خونشون یا تخم مرغ های مزرعه شون باشه. به قدری کارشونو با عشق و علاقه انجام میدادن که ادم حس میکرد شغل انها بهترین شغل دنیاس. با روی خوش، لب خندون، لحن دوستانه، کار و تلاش صادقانه.
برخلاف اینکه همش از بچگی به ما گفتن که تو کشورهای غربی نژادپرستن به اسیایی ها احترام نمیزارن و این چیزا… من دارم به چشم خودم میبینم که چقدر این افراد به هرکسی از هر قوم و ملیت و مذهبی احترام میگذارن بسیار محترمانه رفتار میکنن و فوق العاده خوش اخلاق و بامحبت هستن و این معنای واقعی «در صلح و هماهنگی بودن با خود» هست.
یه لحظه این موضوع به ذهنم اومد که مردمی که خودشون در صلح نیستن فکر میکنن بقیه مردم جهانم همینطورن… یعنی تو ایران چون از بچگی دیدم که ادمارو براساس ملیت و مذهب و سطح ثروتمندی و تحصیلات و این معیارها مدام میسنجند و همش در حال مقایسه هستن و به هرکسی برچسب میزنن که کی خوبه و کی بده، این طرز تربیت باعث شده فکر کنیم تو امریکا هم به فلان ملیت احترام نمیزارن و فقط برای فلان کشور احترام قائلن. درحالی که انها انقد سرگرم زندگی خودشون و لذت بردن از همه لحظات و شاد بودن هستن که وقت ندارن بخوان با اینجور مسائل ذهنشون رو درگیر کنن. تو یکی از فایلها هم دیدیم که پرچم تمام کشورهارو خیلی زیبا برافراشته کرده بودن که نشون میده درکل پایه فکری این مردم براساس در صلح بودن با همه جهانه.
?نکته بعدی حرف فوق العاده قشنگ خانوم شایسته اس: «این افراد جوری غذارو سرو میکنند که انگار دارن برای عزیزترین ادم زندگیشون غذارو سرو میکنند» که من ازش یه باور قدرتمندکننده عالی بیرون کشیدم:
? دیگران با من مثل عزیزترین ادم زندگیشون رفتار میکنن ?
با چنین باوری قطعا میتونیم زیباترین و مهربون ترین وجه شخصیتی هر انسانی رو جذب کنیم و کلی عزت و احترام وارد زندگیمون میشه به لطف خدای مهربانی که در وجود تک تک انسان ها هست و عاشقانه مشتاق اینه که به ما عشق بده.
?یه نکته جالب هم درمورد تنوع این مارکت بود که یه عالمه مغازه های مختلف داشت با کلی محصولات و خوراکی های متنوع و خوشمزه و سبک های گوناگون که نشون میده چقدر در جهان فراوانی هست هم از سلیقه های مختلف هم از ایده های بسیار زیاد. همه این مغازه ها هم مشتری های خودشونو داشتن چون قطعا خدایی که ایده اون نوع محصول رو به شخصی میده، قطعا براساس نیاز و خواسته یک سری از افراد این کارو میکنه تا خواسته انها از این طریق پاسخ داده بشه و به همین دلیل تمام این مغازه ها درحال فروش بودن.
خدارو بی نهایت سپاسگزارم که بهم قلبی روشن و چشمانی بینا داد تا بتونم زیبایی هارو ببینم و لذت ببرم و باورهای قشنگ بسازم.
در پناه خدا شاد و ثروتمند و موفق و سلامت باشید.
In The name of GOD
Hello … Hello to World ..
I’m happy you are here.
سلام بر غزل جان مهربون و بینظیر
خبر خوب بدم که این نوشته ات انقدر به من ایده داد و باور داد که همه را نوشتم ..
خیلی خوشحالم که هستی صدای بینظیرت توی گوشمه .. امیدوارم همونطوری که من از صدای زیبات کلی لذت میبرم صدای زیبات را با تمام دنیااا به اشتراک بذاری .. چون واقعا یک نعمتِ شگفت انگیز .. چون صدایی داری که میتونه کلِ دنیاااا را تحت تاثیر قرار بده و قبلش … صاحب صدا را ..
ممنونم عزیزم
ممنونم به خاطر همه چیز
ممنونم به خاطر بودنت توی این دنیای قشنگمون
ممنونم که نوشتی
ممنونم به خاطر وجود تحسین برانگیز و ارزشمندت
خداروشکر میکنم به خاطرت ..
الهی الهی الهی که همیشه لبت خندون باشه مثل الان مثل همیشه ( چشمک خاصِ مارکویی )
الهی که کسب و کار خودت را زده باشی و شکوفاش کرده باشی
الهی که جیبت همیشه پر از پول باشه
الهی که همیشه شاد باشی همیشه پرانرژی باشی همیشه آماده ی رقص و پایکوبی باشی .. همیشه عاشق باشی همیشه متصل باشی .. همیشه ی همیشه.
دوست دارممممم
یا حق
سلام به روی ماهت رفیق جان
از کار خدا موندم واقعا… اخه چقد دقیق؟ چقد منظم؟ چقد با برنامه؟ چقد هماهنگ؟؟؟دقیقا تو همین روزهایی که یه ایده تو سرم میچرخید و مونده بودم که اجراش کنم یا نه خدا با این حرف تو بهم گفت حتما براش اقدام کنم و انجامش بدم
وااااااااااای خداجونم ازت یه عالمه سپاسگزارم
منم کلی دوست دارم مارکو عزیز و دوست داشتنی و مهربون و خوش قلب و آگاه و ارزشمند ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
خیلی بی نظیری خیلی فوق العاده ای خیلی باحالی خیلی هماهنگی
همه جوره تحسینت میکنم و خداروشکر میکنم بخاطر وجود پرمهر و محبتت
خیلی خوشحال شدم این صحبتها کمکت کرده و مفید بوده به لطف خدا و یه دنیا ممنونم که این کامنتو برام گذاشتی و دست خدا شدی و پیام الله رو بهم رسوندی
امیدوارم هرجا هستی از ته دل شاد و خوش و خرم و خندون باشی عزیز دردونه خدا