سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۶ - صفحه 2

408 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهار فرخی گفته:
    مدت عضویت: 2183 روز

    سلام

    واقعا لذت می برم از این همه نعمت و فراوانی که وجود داره ، چیزی که خیلی جلب توجه می کنه لبخند وتبسم روی لبهای فروشندگان این محصولاته که ادمها رو ترغیب برای خرید می کنه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    Amir گفته:
    مدت عضویت: 2612 روز

    سلام.

    واقعا تحسین داره اینهمه انرژی مثبت بودن مردم آمریکا. به هر طرف که دوربین چرخید زیبایی و وفور بود، روی هر چهره ای که رفت لبخند توأم با عشق و رضایت از کار و زندگی بود، با وجود تفاوتهای مذهبی یا اعتقادی بین این آدمها فقط صلح و صفا بود و همه بهم احتراممم قائل بودن چرا که به خودشون و به واژه ی آزادی احترام میذاشتن. راستش الان میتونم درک کنم که چرا آمریکا شده آمریکا.

    آمریکا، آمریکا شده چون راننده ی اوبرش بجای شکایت از هر چیز و هر کس میگه: «امروز روز بسیار زیبائیه» و این یعنی سپاسگذاری، توجه به نکات مثبت، زندگی در لحظه ی حال و ارسال فرکانس عشق به هستی و البته دریافت بیشترین انعام از طرف جهان. آمریکا، آمریکا شده چون هیچکس دنبال این نیست که بره تو یه اداره ی دولتی با یه حقوق و شرایط امن زندگیشو در یکنواختی سپری کنه و بجاش دوست داره با همون امکاناتی که داره کسب و کار خودشو با عشق شروع کنه و هر روز این عشق رو به عده ی زیادی هدیه بده و رؤیای بزرگتر شدن کسب و کارشو هر لحظه زندگی کنه. آره، الان میتونم بفهمم که چرا آمریکا شده آمریکا و ما نتونستیم بشیم. من واقعا و واقعا و واقعا تحسین میکنم این شیوه ی زندگی مردم آمریکا رو و امیدوارم روزی برسه که همه ی مردم جهان با همچین عینک و نگرشی به جهان و زندگی نگاه کنن.

    عاشقانه دوستون دارم?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مریم فروزانی گفته:
    مدت عضویت: 2481 روز

    سلام ودرود خدا بر تمام اعضای دوست داشتنی خانواده جدیدم

    این فایل برای من یه نشونه واضح بود از اینکه مریم بلند شو ودست به کار شو .

    وقتی وارد سایت شدم نمیدونستم چی میخوام وبه چه کاری واقعا علاقه مندم .

    اصلا نمیتونستم خودم رو ببینم وباور کنم .یه زن خانه دار بودم که بیست سال تمام دستش جلو شوهرش دراز بودوپول میگرفت با کلی تحقیر واصلا بلد نبودم که خودم هم وجود دارم .

    اوایل کمی تلاش کردم وشروع کردم به کار اما با تضادهای زیادی برخورد کردم .جوری که نا امید شدم ودست از کار کشیدم .بادیدن فایلای سفرنامه رفتم دنبال کاری که عاشقش بودم وبه خودم گفتم مریم استاد همیشه میگن تو خود پای در راه بنه .راه خود بگویدت چون باید کرد

    تااااااا امروز واین فایل جدایی از زیباییهای فراوانی که داشت بهم یاد آوری کرد که الان وقتشه دست به کار شی .الان وقتشه پا بذاری تو مسیر وشروع کنی .ولی اینبار من با تجربه ترم وبهتر میتونم کسب وکارم رو شروع کنم .

    الهی به امید تو شروع میکنم .

    واما این فایل پر بود از ایده های عالی برای ساخت ثروت برای من که تو روستا زندگی میکنم واینجا پراز آدمایی هست که دنبال چیزای محلی هستند .یه جرقه تو ذهنم خورد ویه ایده توپ اما چون با شرایط الانم نمیخونه میذارمش برای بعدا وحتما کارم رو طوری برنامه ریزی میکنم که با شرایط الانم همخونی داشته باشه

    چقدر راننده اوبر خوش اخلاق بود وشیرین صحبت میکرداگر منم بودم حتما بهش پنج ستاره میدادم والبته بالاترین تیپ حقش بود .

    اینم ازمزایای ثروته که میتونی اینقدر راحت تیپ بدی

    بازارچه پر بود از کسایی که تصمیم گرفتن جور دیگه ای زندگی کنن وبرای من یه الگوی محشر بود چون پر از خانمایی بودکه با لذت داشتن از چیزی که بهش علاقه داشتن پول میساختن

    چقدر همگی شاد بودن وخنده رو .

    چه غذاهای محشری درست میکردن .من عاشق اون خانما شدم که اون نونای پاپیونی رو اینقدر زیبا والبته ساده وبا لذت درست میکردن .اینجا من رو یاد اون دوستمون انداخت که شما مهمونشون شدید وبا خودم گفتم اگر این دوستمون بخواد یه همچین جایی کار کنه میدونی چقدر میتونه ثروت درست کنه ؟؟شایدم تا الان این کار رو به روش خودش انجام داده باشه خدا میدونه

    من اونجا مشتری های زیادی رو دیدم که حاضرن بابت چیزای به ظاهر ساده از درست کردن پاستا ولازانیا وانواع شیرینی ها پول بدن وتهیه کنن وبا عشق ازت خرید کنن .

    من همیشه فکر میکردم کسی حاضر نیست بابت این چیزا پول بپردازه .من اونجا کار تیمی رو دیدم که جهان چقدر زیبا چند نفر رو که تو فرکانس هم بودن دور هم جمع کرده بود وداشتن با لذت به هم عشق میدادن .

    من همیشه تربیت خارجی ها رو تحسین کردم که میذارن بچه هاشون تا این حد مستقل وبا اعتماد به نفس بزرگ شن که توی هر سنی میتونن از چیزی که بلدن ودوستش دارن پول بسازن .

    نمیدونم چرا این مارکت منو به یاد اون خانم مهربون انداخت که خانم بورلی آدرسش رو بهتون داده بود .جالبه انگار رفتن به این نوع مارکت ها هم تکاملی داره طی میشه وهر دفعه از سری بعد بزرگتر ومشتری هاش بیشتره .

    خانم شایسته عزیز من چی بگم از این همه زیبایی اونجا .چقدر اون خانم گل فروش با لذت رزیر میز کارش خوابیده بود .کلی کیف کردم از اینکه خودش بود.

    چه دختر زیبایی اونجا داشت برای خودش میچرخید ومیچرخید وبا لذت بیسکوییتش رو میخورد .

    اینقدر توی ذهنم کلمه هست که نمیدونم چطور بذارمشون کنار هم واحساسم رو از دریافت این نشونه واضح بیان کنم .

    منم مثل شما هر بار مشتاقم ببینم بچه ها چی میبینن که از دید من مخفی مونده وهمیشه الحق ووالانصاف دیدگاههای بعضی از بچه ها اینقدر زیباست وبا قوانین میخونه که من تحسینشون میکنم .

    مرسی بابت این فایل زیبا ومنتظر بقیه زیبایی ها هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  4. -
    Kazemi NEDA گفته:
    مدت عضویت: 2877 روز

    ب نام خدای بخشنده …میخام کامنت بذارم ینی همین الان قسمت قبلی و دان کردم ویه بار دیدم والان دارم بار دوم میبینمش با صدای چاووشی ….خدای من احساس میکنم استاد بنده خاصت هست وتووو داری روز ب روز تکه ای از بهشتتو بهش نشون میده ..فقط همین جاده ای ک الان تو ماشینشون هستن و دارن میرن خونه خووود بهشته مگه بهشت چ شکلیه ….جاده رو ببینید …بارون وببینید و درختارووووو ببینیدشدن سقف خیابونا ااااا…صدای چاووشی و از تووووو خوندن این جاده زیبا برای من ته خوشبختیه …برای من ته احساسه خوبه …خدایا موندم چکار کنم فقط فقط همین سکانس تو زندگی برام تکرار شه …امروز عاشوراس …من تو عاشورا برای خودمممم ب بهترین شکل دارم با خدا حرف میزنم و اشک میریزمممم ومیگم برای بنده ت تا کجا میخوای زیبای و نشون بدی …..

    نمیدونم چند روزو چند هفته احساسم بد بود و دیگه دوست نداشتم سفرنامه هارووببینم ومنتظر فایل جدید ازشون بودم ..وبا حال بدم این روزا فقط فایل قدیمیشونو گوش میکردم .تا بیدارشدم گفتم لپ و ان کنم و فایل ۵۶و دان کردم وقتی ب قسمت حیوونا رسیدین گفتم استاد الکی استاد نشده ..اون بلدع چکار کنه من نمیتونم من نمیتونم واکنش گرا نباشم …من درگیر حاشیه میشم بااینکه دارم با سایت پیش میرم ولی ب راحتی تحت تاثیر اطرافیان م قرار میگیرم و حالمووو برای چند روز بد میکنم وهمینطور اتفاقات بد تکرار میشن ….وقتی فایل جدیدو دیدم فقط ب حال خودم گریستممم ک با عمل نکردن ب قانون همینجایی باشممم ک هستم …خوش ب حالت استاد خوش ب حالت تونستی ..خوش ب حالت تونستی بهشت و همین دنیا برا خودت بسازی …واقعا چیزایی ک ما داریم میبینیم بهشته ……….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    احسان اکبری گفته:
    مدت عضویت: 2753 روز

    ب نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته ک واقعا شایسته هستین

    من امروز بعد از چند وقتی تصمیم گرفتم ک ی نگاهی ب زندگیم بیندازم ببینم اصلا چند چند هستم با خودم …از شب قبلش فکرم کاملا درگیر کار مورد علاقه ام بود ک حدود یکسالی اون رو آغاز کردم و هر روز ب لطف خدا پیشرفت میکنم … وقتی صبح بیدار شدم دیدم فایل جدید اومده رو سایت و گفتم ایول این اولین نشانه از طرف خدا … اره جونم بگه براتون ک من ذهنم درگیر این مسله بود ک نکنه من مسیرمو دارم اشتباه میرم …اگه راهمو اشتباه اومده باشم چی و هزاران اما و اگر هایی ک تو ذهنم مثل قطار رفت و اومد داشتن ولی خب من قبلا چکاپ فرکانسی نوشته بودم ک از کجا ب کجا رسیدم .وقتی تو چکاپ فرکانسیمو خوندم ک نوشته بودم من بخاطر شروع کار مورد علاقه ام فقط یک میلیون پول لازم دارم و نمیدونم از کجا این پول رو بدست بیارم (ک واقعا بگم خداوند جوری این پول رو وارد زندگی من کرد ک هیچکس نمیتونه باورش کنه (بدون هیچگونه کار خاصی) ک من بخام انجام بدم) لطف خداوند بار دیگر شامل حال من شدو کارمو با ایمان و توکل واقعی آغاز کردم ب تمام ایده هایی ک تو مسیر بهم الهام شد عمل کردم و تک تکشون رو پیش بردم و دقیقا ایده هایی الهام میشد بهم ک یا اصلا هزینه نداشتن یا اگه هم داشتن خیلی ناچیز بود … وقتی زندگی امروزم رو نگاه میکنم ۹۸/۶/۱۹(روز عاشورا سال ۹۸) میبینم ک فقط در عرض یکسال و خوردی (ماشین خودمو دارم اونم بهترین ماشین سال ایران … سرمایه خودمو دارم …مشتریانی ک چه بگم ازشون واقعا فوق العادن آدم های بسیار خاص و استثنایی ک فقط و فقط رسالتشون اینه ک بمن کمک کنن تا ب اهداف والای خودم برسم مشتریان عالی ماندگار و خوش اخلاق?…رابطه عالی خودم با خودم ?…روابطم با دیگران وسلامتی کاملی ک دارم خدارو شکر و …)خلاصه اول فایل در مورد شروع کسب و کار گفتید ک از همونجایی ک الآن هستیم با همون امکانات و شرایط منو بفکر فرو بردید و من واقعا با همین یک کلمه ک گفتین و نگاه کردن نتایج زندگیم تمام اون افکار و نجواها تماما محو شدن و الآن روحیه ای سرشار از امید ؛ایمان و قدرت واقعی برای پیش بردهدف های والایی ک دارم در درونم ایجاد شد و واقعا سپاسگذار الله یکتا هستم برای وجود این خانواده ای صمیمی ک من هم جزعی از آن هستم … ایده هایی ک من گرفتم از این فایل … عشق و علاقه ب کاری ک انجام میدم … خوش رویی و برخورد فوق العاده با مشتری و طلب خیرو برکت کردن برای تمام مشتری های فوق العاده عالیم و اینکه انشالله اینجا اعلام میکنم من احسان اکبری کلیشادی《?مقدس ترین بنده ای خدا روی این کره ای خاکی?》 تا ۵ سال آینده یعنی تاریخ ۱۴۰۳/۶/۱۹ ب تمام اون خواسته هایی ک الآن برایم غیر قابل باور ب چیزهایی بالاتر از اون میرسم و استاد عزیز و خانوم شایسته ای عزیز منتظر من باشید ک انشالله در آینده ای نچندان دور حتما میام ب دیدارتون البته با همسر و دختر گلم

    انشالله ک همیشه شاد و خوشحال باشید و حال دلتون فوق العاده باش????

    من انسان فوق العاده ای هستم خدایا سپاسگزارم ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2437 روز

      به نام الله یکتا

      سلام اقا احسان جان

      دوست هم فرکانسی ام

      یعنی چی میتونم بگم

      بی نظیر بود کامنتتون

      خدارو صد هزاران بار شکر میکنم که به هر چی که خواستین رسیدین و بهتر و بهتر شده همه چی…عالی بود دوست خوبم

      و مطمئنم که به هر چی گه ارزو داری خواهی رسید مامنتظر موفقیت های روز افزونت هستیم

      در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    زهرا آگاه گفته:
    مدت عضویت: 3099 روز

    سلام و صد درود به دوستان و استادان بسیار انرژی مثبت خودم …………….

    اینقدر حس خوب و هیجان مثبت دارم که نمیدونم چطوری بنویسمش

    خب از خودم شروع میکنم ؛ من تا دو سال پیش وقتی این ایام خاص میرسید همش ناراحت بودم ؛ قسمتی از ناراحتیم به خاطر غمی که کل شهر رو میگرفت ؛ و قسمتیش هم به خاطر کارهایی که اصلا” لزومی نداره انجامش بدیم ولی به خاطر تقلید و تعصب انجام میشه ؛ با این که یه طوری برنامه ریزی میکردم که بیرون نرم و چیزهایی که ناراحتم میکنه رو نبینم ولی باز هم صداهایی که به گوشم میرسید آزارم میداد و به شدت حس منفی میگرفتم و با خودم غر میزدم آخه چرا مردم نمیرن مطالعه کنند و به کارهایی که میکنند فکر نمیکنند ………..

    خلاصه به هر چیزی ایراد میگرفتم و به همه چیز بد و بیراه میگفتم …………

    پارسال تصمیم گرفتم کلا” از این فضا دور باشم ؛ البته بعد از شش ماه آشنایی با سایت خوب شما و حس خوب از باورهای خوب ؛ به کشور دیگه ای هدایت شدم که اصلا” از این برنامه ها خبری نبود خیلی حس خوبی بود ؛ خیلی خوشحال بودم که از فضای غم گرفته ؛ خودم رو نجات دادم و بعد از تموم شدن همه ی مراسم ها برگشتم ……….

    امسال اما هیچ جا نرفتم ؛ جای همیشگی خونه همیشگی ؛ امسال تصمیم دیگه ای گرفتم ؛ امسال خواستم خودم رو بیشتر محک بزنم . تصمیم گرفتم ؛ با همین فضایی که هست حس خوب رو تجربه کنم ؛ تصمیم گرفتم باشم و فرار نکنم ………..

    از چند روز قبل از شروع این ایام روی باورهام کار میکردم ؛ حسم خوب بود ؛ این رو تو پرانتز بگم که من بهترین حسی که تجربه کردم توی سفرهای خارج از ایران بوده ؛ یعنی عالی ترین حس من وقتی بود که به کشور دیگه ای سفر میکردم در حالیکه همه میدونیم هیچ جا بی عیب و نقص نیست و این فقط نگاه من بود که توی سفر ایرادهای اون کشور دیگه رو نمیدیدم و حس عالی داشتم ………… —— با خودم میگفتم من که یه هفته بیشتر اینجا نیستم —– ………………

    برای همین همش سعی میکردم تا اونجایی که میشه لذت ببرم و خوش بگذرونم …………

    خب ؛ گفتم امسال توی خونه جای همیشگی هستم ؛ با همون فضای به ظاهر غم الود هر ساله ؛ اما حسم عالی تر از عالیه …………… اصلا” خودم هم متعجب موندم که چه حس خوبی رو دارم تجربه میکنم ؛ برخلاف هر سال………. حتی بهتر از زمانی که به سفر میرفتم ………….

    میدونید کائنات چطوری با من همکاری کرده تا حس خوب رو تجربه کنم ؟؟

    اول از همه ته کوچه رو به خاطر عزاداری بست ؛ اولش ناراحت شدم و نجواهای شیطانی میگفت : ببین عبور و مرور رو برامون مشکل کردن ؛ آخه این خودخواهی نیست که برای این کار راه مردم رو میبندین ؟؟؟؟؟؟؟؟

    بعدش که با خودم گفتم : مهم نیست چیزهایی برام روشن شد که خیلی خیلی حسم رو خوب کرد ……….

    فهمیدم بستن ته کوچه باعث شده دیگه ؛ هیچ دسته ی عزاداری از جلو خونمون رد نشه ؛ بنابراین من از شنیدن صداهای ناراحت کننده در امان موندم …… غیر از این عبور اتومبیل ها و موتورها هم نسبت به روزهای عادی خیلی خیلی کم شده یعنی از ۱۰۰رسیده به ۵ تا این برای من خیلی خوشحال کننده ست که همیشه از رد شدن ماشینها و موتورها ناخوش بودم آخه کوچه ی ما بین دو خیابون اصلی هست ……………..

    دیروز دوبار از خونه بیرون رفتم و هر دوبار خیلی راحت و بدون موندن تو ترافیک رفتم و اومدم ……..

    یعنی به ساعت بدون ترافیک و خلوت هدایت شدم —– خیلی عالی بود ……

    یه بار صبح تو پارک جنگلی پیاده روی کردم یه بار عصر تو پارک جنگلی دوچرخه سواری کردم تازه یه دوست خیلی خوب و انرژی مثبت هم پیدا کردم پارک هم اینقدر خلوت بود که لذت دوچرخه سواری رو برام چندبرابر کرد …………

    دیگه از این فایلهایی که شما میذارید نگم که حس عالی من رو عالی تر کرده ؛ وقتی فیلمها رو نگاه میکنم انگار اونجام ؛ حسم همونقدر خوب میشه که وقتی تو سفر خوب میشد ………..

    هیچ حس بد و غم و ناامیدی ندارم ( برخلاف دو سال پیش ) از این به بعد هم نخواهم داشت – ان شاء الله…….

    بالای متن گفتم ؛ توی سفر با خودم میگفتم : من که یه هفته بیشتر این جا نیستم پس بذار لذت ببرم و خوش باشم چون قراره برگردم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    زندگی هم همینه به خدا !!!!!!!!! همش باید به خودمون بگیم ؛ ما که زیاد اینجا نیستیم پس بذار لذت ببریم ……….

    باور کن به اندازه همون یه هفته ست ؛ زود میگذره پس بذار خوش بگذره ؛ چرا باید با هر چیزی خوش رو از خودمون دریغ کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    مثل همین مردمی که توی این فیلم می بینیم ؛ خوشحال باشیم هر جایی که هستیم ؛ با هر عنوانی که داریم زندگی میکنیم ؛ به عنوان فروشنده ! به عنوان آشپز ! به عنوان کارگر رستوران ! به هر عنوانی که داریم زندگی میکنیم ازش لذت ببریم ؛ مثل همین خانمی که زیر میز خوابیده ؛ چه خواب عمیقی هم رفته ؛ انگار تو پر قو خوابیده ؛ انگار نه انگار که تشکش سنگیه ……

    مثل همین بچه هایی که وقتی بستنی میخورن ؛ نمیذارن یه قطره شم از بین بره ؛ انگشتاشونم لیس میزنن ؛ منتظر غذای شاهانه ای نیستن ؛ همون بستنی رو جوری میخورن که انگار خوشمزه ترین غذای دنیا رو دارن مزه میکنند…………

    مثل همین خانمی باشیم که داره از ماساژ دادن پشت همکارش لذت میبره ؛ لبخند میزنه ؛ و با تمام نیرو سعی میکنه خستگی شونه های همکارش رو برطرف کنه ؛ آخه دیگه برای این کار که بهش پول نمیدن !!!!!!!!!!

    مثل همین کافیمن ها باشیم که انگار دارن مهمترین کار دنیا رو انجام میدن !!!!!!!!!

    داشتم فکر میکردم اگه هر کدوم از این آدمهایی که خودشون یه چیزی تولید کردن و دارن میفروشن با خودشون میگفتن : ای بابا کی میاد محصول ما رو میخره ؛ اینقدر کالاهای خوب و بسته بندی شدی و شیک توی فروشگاه ها هست که کسی به این ها نگاه نمیکنه ( نجواهای شیطان ) هیچ وقت بازار به این قشنگی شکل نمیگرفت !!!!!!!!!!!!

    شاید ما هم بارها به یه رستوران خوب یا بستنی فروشی خیلی خوب هدایت شده باشیم اما هیچ وقت به ذهن مون نرسیده که این هدایت پروردگاره ؛ خودم تا قبل از این که با شیوه زندگی استاد آشنا بشم بارها برام پیش اومده اما هیچ وقت این قدر خدا رو شکر نکردم بابتش و شاید هم با خودم گفته باشم , اییییییییی بابااااااااااا یه بستنی دیگه……..

    یه نکته ی دیگه که به ذهنم رسیده اینه که ؛ این لبخندها و این انرژی مثبتی که ما از مردم می بینیم ؛ بازتاب انرژی مثبت خود فیلمبردار , مریم خانم شایسته ست ؛ نمیدونم چند درصدش ولی میدونم که هست ……….

    یه جمله توی گلفروشی نوشته که مضمونش میشه ؛ وقتی زمین لبخند میزنه گلها به وجود میان ؛

    وقتی هم ما به دیگران لبخند میزنیم ؛ یه حس خوب توی اون آدمه شکوفا میشه ؛ مثل گل …………………..

    دیگه این که این خانم کم سن و سالی که مریم خانم شایسته باهاش صحبت میکنه من رو یاد یه مطلب مهم میندازه ؛ این که : کار کردن از سن پایین عار نیست ؛ عیب نیست ؛ هیچ دلیلی نداره وقتی یه نوجوون می تونه کار کنه خودش پول بسازه به پدر و مادرش بگه : شما منو به وجود اوردین پس وظیفه تونه بهم پول بدین !!!!!!!!!!!!! هیچ دلیلی هم وجود نداره که اگه یه نوجوون خودش خواست کار کنه پدر و مادرش بهش بگن : میخوای آبروی ما رو ببری مردم میگن پدر و مادرش بهش پول نمیدن !!!!!!!!!!!!!!!

    دلم نمیاد ننویسم آخه خیلی اینا مهمه ………..

    این مردم چقدر با خودشون رو راستن ؛ چقدر خوب رو بازی میکنن ؛ شفاف اند ؛ همه کاراشون جلو چشمه ؛ چون به کارشون اعتماد دارند و اول خودشون با خودشون به توافق رسیدن ؛ هیچ جای مخفی ندارند ؛ هر کار میکنند همه می بینند چون ترسی ندارن چون خودشون میدونند که کارشون ایراد نداره ………….. تازه روی تمام خوراکی ها هم توضیح نوشتن ؛ تا مشتری با آگاهی انتخاب کنه ………….

    تر و تمیزی شون هم که دیگه حرف نداره ؛ به قول خانم شایسته عزیز انگار دارن برای عزیزترین مهمان شون غذا آماده میکنند ……………

    مرسی از شما که این امکان رو فراهم کردین تا نگاه ما به دنیا زیباتر و مثبت تر بشه …..

    مرسی از شما که این امکان رو فراهم کردین تا اینجا دوستای خوب رو بشناسیم و همش فکر نکنیم فقط خودمون خوبیم….

    مرسی از شما که روزمون رو میسازین و حس خوب میدین به ما ………

    مرسی از شما که هستین ………….

    الهی شکر الهی شکر الهی شکر به خاطر همه ی این نعمتهای خوب ………..

    راستی یه چیزی که خیلی وقته دلم میخواد بگم این مهر LIKE استاد هست که عین مهر –صدآفرین– دوره مدرسه که از معلم هامون میگرفتیم آدم رو سر ذوق میاره ؛ که بیشتر مهر بگیره ؛ آدم رو تحریک میکنه بیشتر به نکات مثبت و زیبایی ها توجه کنه تا لایک بیشتر بگیره ………….

    آدم حس شاگرد اول بودن بهش دست میده ؛ دلچسبه از معلم صد آفرین گرفتن………….. مرسی معلم عشق………..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
  7. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 3036 روز

    به نام خدایی که در همین نزدیکی ست

    سلام استاد جان سلام مریم سلام سلام به همسفرهای زیبابینم

    بازم قانون احساس خوب مساوی اتفاقات خوب بازم لذت بردن از زیبایی ها مساوی هدایت به زیبایی های بیشتر بازم اعتماد به هدایت خداوند بازم دستان خداوند

    فراوانی ،ثروت ،تمیزی،

    اینکه چقدر چقدر پول درآوردن آسونه پول ساختن آسون ترین کار دنیاس

    از همونجا که هستی با همون امکانت که داری میشه پول ساخت و به آسونی

    یه فروشگاه بزرگ و نماد فراوانی ثروت و مشتری نماد خلاقیت نماد استفاده از توانایی های خود نماد شاد بودن نماد احساس خوب نماد اعتماد و ایمان به خدا

    اینکه این همه مشتری هست و به راحتی ازاجناس باکیفیت خرید می‌کنه باور فراوانی

    اینکه آدما با اعتماد به خدا و اعتماد به نفس از همون جایی که هستن و همون چیز های که دارن شروع میکنن و قدم برمیدارن و به قول شعری که استاد میخونه تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس وبعد جهان شرایط و آدمارو براشون مهیا می‌کنه مشتری هارو تو مدار اونا قرار میده که چی بشه راننده اوبر بشه دستی از خدا که آدرس اونارو به شما بده شما تو مدار اونا و آونارو تو مدار شما قرار بده به قول اون جمله استاد تو یکی از فایل ها که گفتن لازم نیست من دست تکونی بدم مشتری بیاد خودشون منو پیدا میکنن و این حاصل هماهنگی و اعتماد اون آدما با خداست و هدایت شما همیشه به سمت بهترین هاست به سمت کسایی که تو مدار رشد و پیشرفت هستن به سمت کسانی که اعتماد دارن به خدا

    چقدر آدم می‌تونه ذهنش خلاق باشه وقتی عاشق کارش باشه که چند طعم مختلف رو واسه مرغ و گوشت آماده کنه و به قول مریم جان انگار عزیز ترین کسشون اومده مهمونی و اینا همه خلاقیته چقدر همه فروشنده ها و کسانی که اونجا کار میکردن شاد بودن و تمیز حین کار میخندین لذت میبردن از عشقشون اون خانمی که داشت نون درست میکرد یا اونایی که غذا میکشیدن حتی یک درصد هم احساس خستگی و ناراحتی تو چهرشون نبود معلوم بود دارن لذت میبرن ازاین کار وچه اعتماد به خدایی که اون همه غذا آماده میکنن و ایمان دارن که همه فروش میره و ترسی ندارم از اینکه بمونه و خراب شه اگه مشتری نیاد چی اگه نخرن چی اینا همش ایمانه این عشقی. که مریم جان داشت حرف میزد که اون آدما به کارشون دارن اون شورو شوق واقعا خودش یه عامل مهم توی موفقیته که من اگه همه اینا رو توی کارم درنظر بگیرم ایمان دارم خیلی سریع رشد میکنم و این قانونه

    تو این فایل هم من خدارو توی چشمای اون دختر ناز فروشنده تو گل هایی که اون خانم باسابقه بیسته بندی میکرد دیدم تو چشمای تک تک اون فروشنده هایی که باعشق و لذت داشتن مشتری هاشون رو سرویس میدان دیدم اعتمادی که ته قلبشون بود به خداوند

    به قول استاد ایمان همه چیزه ایمان همه چیزه فقط کافیه ایمان داشته باشم و شروع کنم و نترسم اونوقته که جهان کرنش می‌کنه امیدوارم منم بتونم به همین اندازه ایمان رو توی کسب کارم وتویقلبم بیارم و پا بزارم روی تمام ترس ها و رها باشم و ذهنموآروم کنم تا هم خودم پیشرفت کنم و هم دست خدا باشم برای رشد و پیشرفت جهان خودم ارزشمند باشم و ارزش خلق کنم

    مریم جان بازم سپاسگزارم که فراوانی جهان رو باور به اشتراک گذاشتی عاشقتونم مریم جان و استاد نازنین. به زودی در آمریکا میبینمتون (این قانونه )?????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  8. -
    Ramtin Seisan گفته:
    مدت عضویت: 2944 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    این فایل از همون لحظه اولش نکته مثبت داشت تا آخرش، جوری که واقعا نمی‌شه به سادگی‌ ازشون گذشت و تهسینشون نکرد

    -راننده اوبر که با لبخند زیباش خوشامد گوئی گرمی‌ کرد از شما و هدایت‌ها شروع شدن که نویگاتور شما باشند که مسیر رو درست بروید و لذت ببرید، داستان خداوند شروع کردن به کار کردن و اون آقا گفت برید و بستنی جنی‌ رو حتما بخورید و لذت ببرید.

    -فراوانی‌ و تنوع رو به وضوح میشد دید، فراوانی‌ و تنوع غذا، مشتریها، اجناس،…

    -این مارکت واقعا به ما میگفت که با هر آنچه داری میتونی‌ شروع کنی‌ و همه آنچه داری کافی برام شروع یک موفقیت بزرگ، فقط کافیه مثل این فروشنده‌ها و اون خانم‌های جوان از هنرت لذت ببری واز استعداد‌هایی‌ که خداوند در وجودمون گذاشته استفاده کنیم برای ثروت ساختن.و اینها تمام اون چیزی هستند که ما نیاز داریم.

    -اون خانم مهربان با چه عشقی‌ کمر همکارش رو که خسته بود ماساژ میداد.

    -شغل‌های مشترکی که در کنار هم دارند کار میکند بدون این که کسی‌ نگران از دست دادن مشتریش باشه، و انقدر مشتری به اندزه کافی‌ برای همه وجود داشت.

    -چقدر تحسین برانگیز بود که این افرد چقدر خوب در یک گروه کار میکنند و از وجود هم لذت میبرند.و با هم میگن و میخنددند و کار میکنند و به هم کمک میکنند.

    -تنوع غذا اونجا انقدر زیاد بود که امکان نداره کسی‌ بید و غذای مورد علاقش رو پیدا نکنه و بخواد دست خالی‌ بره بیرون.

    -تقریبا تمام فروشنده‌ها لبخند زیبائی بر لبانشون داشتند.

    ممنونم که ما رو وادار کردین که زیبائی‌ها رو ببینیم، تحسین کنیم و تکرار کنیم.

    همیشه زندگیتون پر از عشق، سلامتی‌ و ثروت باشه.

    Somi

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
  9. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2645 روز

    به نام خداوندی که تمام نعمتهایش را ارزانی ما داشته است…..

    این عینکی که ما برای دیدن جهان استفاده می کنیم خیلی مهمه…..

    همه اون آدمهایی که من تو این فایل دیدم همه آنها یک شغل مشترک دارند و اونهم دوست داشتن آدمها است….

    آره خانم شایسته ظاهر شغل تک تک اون آدمها شاید متفاوت باشه ولی باطن شغلشون اینه که دیگران را دوست بداریم وقتی با این دیدگاه به شغلمون که هرچیزی می تونه باشه نگاه کنیم دیگه لازم نیست که تغییر شغل بدیم و از این شاخه به اون شاخه بپریم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    عادله گفته:
    مدت عضویت: 2484 روز

    سلام روز همگی به خیر و خوشی?

    اولین موضوعی که نظر منو جلب کرد این بود که شما خیلی خوب به نظرات دیگران توجه میکنید و ازشون استفاده میکنید.مثل همین مارکتی که راننده اوبر ادرسشو داد و همچنین بستنی فروشی که دومین راننده بهتون پیشنهاد کرد که حتما برید اونجا.

    و خیلی راحت اسمشو میزارید هدایت.

    هدایتی که ما تصورمون ازش این بود که حتما باید یک فرشته ای از جانب خدا بیاد و ما رو هدایت کنه،پس این نشدنیه و مخصوص معصومینه.انگار خدارو برای خودمون نمیدیدیم و فکر میکردیم فقط برای از ما بهترونه.خدایا چقدر ما تو بیراهه حرکت میکنیم.

    داشتم به این فکر میکردم که در طول روز چقدر پیش اومده که ماهم این پیشنهادات و از دیگران شنیدیم.چقدر بهشون توجه کردیم؟

    خیلی وقت ها همون لحظه فراموشش کردیم و رفتیم به همون مسیری که قصدشو داشتیم.ولی شما میرید و مسیر و میسپارید به خدا و از طریق این حرفهای ساده مقصدتون و مشخص میکنید.اگر اینها اسمش هدایته روزی چندین بار ما هدایت میشیم و پسش میزنیم؟(البته به شرط داشتن احساس خوب)

    تازه اگر یک مسئله ای پیش بیاد که از مقصداصلی مون دور بشیم کلی عصبانی هم میشیم که چرا اینطوری شد.

    و البته که خیلی برامون مهمه که کی داره بهمون یک پیشنهادی میده،از روی ظاهر کل زندگی طرف و قضاوت میکنیم و بعد میگیم خب حالا روی حرف این آدم میشه حساب کرد یا نه؟

    خیلی خوشم اومد از این کار شما و واقعا قابل تحسینه?

    مورد دیگه ای که یاد گرفتم اینه تمرین کنم به تحسین کردن دیگران با صدای بلند.خیلی وقت ها جلوی بلند تحسین کردن مقاومت دارم و توی دلم تحسین میکنم و این احساس سنگین شدن بهم میده.باید ابراز کنی تا از درون سبک بشی.فکر کنم راننده اوبر از RV تعریف کرد و واکنش شما برام سازنده بود،چون اون ادم احساس خوبی به شما داد شما هم تیپ خوبی براش در نظر گرفتین،پس در نتیجه با روی خوش خالی هم میتونیم به بیشتر شدن پولمون کمک کنیم.

    دقیقا مثل این بارها برای خود من پیش اومده،رفتم یه لباس فروشی یا سوپر مارکتی اون چیزی که مورد نیاز من بوده رو نداشتن ولی فقط به خاطر برخورد خوب فروشنده دلم خواسته یک چیزی ازشون خرید کنم.یعنی خودم دنبال این بودم که با خرید یک چیزی که حتی مورد نیازم نیست فقط برای اون آدم درآمد زایی کنم.

    بیرون مارکت یک قسمتی رو مخصوص کسانی که محصول کمتری دارند و به صورت سنتی کار میکنند درست کردن که اونها هم بتونن درآمد کسب کنن و نگفتن اینها دستفروشن و باعث میشن ظاهر بیرون این مارکت بد بشه.یعنی این فرصت و به همه دادن.به کسی که فقط چند تا مرغ داره هم به اندازه کسی که برای پخت شیرینی هاش تجهیزات داره یکسان نگاه کردن و محیط و در اختیارشون گذاشتن.

    وارد مارکت هم که میشی کلی محصولات عالی و چقدر تمیز و مرتب بود همه چیز.وای من عاشق اون قسمتی که ماکارونی بود شدم اونم به خاطر این ایده که غذا هارو تکی سرو کرده بودن و اماده فروش بود.خیلی خوشم اومد.

    یکی دیگه از حُسن های این مارکت اینه که جلوی چشم مشتری محصول و تهیه میکنند و این به مشتری اطمینان خاطر میده از نظر نظافت و سلامت مواد غذایی.

    البته تو ایران هم چندین جا مثل فست فود ها رو دیدم که به تازگی محوطه ای که توش غذا رو درست میکنن(آشپزخانه) رو باز گذاشتن و زمانی که وارد فست فود یا … میشی اولش بهت میگن میتونید برید نحوه پخت غذا و مواد مصرفی و پرسنل مارو در حال تهیه غذا ببینید و بعد انتخاب کنید که اینجا غذا میخورید یا نه؟

    به نظرم خیلی ایده خوبیه.

    و مهمترین قسمتش بحث نحوه برخورد فروشنده ها با پرسنل بود.به قول خانم شایسته انگار سر سفره مامانت نشستی.این هم منو به فکر برد که اگر همه ما در ارتباطمون با آدم های غریبه فکر کنیم که این ادم عزیزترین آدم زندگی منه،چطوری باهاش برخورد یا ازش پذیرایی میکنیم؟

    به نظرم نتیجه ش باعث میشه دنیا جای قشنگتری برای زندگی بشه.

    در کل نگاه مردم این کشور به هم خیلی محبت آمیزه و فقط به عنوان یک انسان بهت نگاه میکنن،کاری ندارن از کجا و کدوم کشوری.???

    از اونجایی که من در مورد طبیعت خیلی نوشتن برام راحت تره و تازه دارم تمرین میکنم که در مورد انسان ها و خلاقیت هاشون هم یاد بگیرم به زیبایی ها توجه کنم فعلا همینهارو تونستم دِلی بنویسم.وقتی فایل و دیدم گفتم خدایا من چی میتونم بنویسم و چیو باید ازش بکشم بیرون.گفتم به قول استاد بزار قدم اول و بردارم بقیه رو خدا میگه چیکار کنم.الان به خودم آفرین میگم،چون خودمو میشناسم و میدونم اگر چند وقت قبل بود چیز خاصی نمیتونستم توی این فایل پیدا کنم.

    بزارید یک ایده مرتبط با این ایام و بگم.یکی از دغدغه های اصلی این ایام نذری دادن و متاسفانه رفتار بعضی ها که بیشتر شبیه جنگیدنه.

    سمت ما یک حسینیه هست که عاشورا نذری میدن،ایده خیلی خوبی که اجرا کردن اینه که یکی دوروز قبل بین اهالی محل کارت غذا پخش میکنن و از صبح عاشورا همه مرتب میرن با کارت هاشون به یک اندازه غذای نذری میگرن و برای کسانی که ساکن این محل نیستن هم یک محوطه بزرگ باشگاه و در نظر گرفتن و برنامه ریزی کردن برای هرکسی که دوست داره میتونه بره ناهار و اونجا بخوره و البته با احترام و روی خوش و حتی برای کفش هاشون کیسه میدن که همه چیز تمیز باشه.یک در ورودی و یک در خروجی در نظر گرفتن.

    و همه چیز خوب پیش میره و هرسال هم تعداد تفرات بیشتر میشه.کلی فراوانی رو میبینی توی آشپزخونه این هیات.?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 83 رای:
    • -
      زهرا ثروت آفرین گفته:
      مدت عضویت: 2043 روز

      آوای عزیزم

      چه قدر از ریز بینی و نکته بین بودنت لذت بردم

      اونجا که گفتی: در طول روز چقدر پیش اومده که ماهم این پیشنهادات و از دیگران شنیدیم.چقدر بهشون توجه کردیم؟

      واقعا به نکته خوبی اشاره کردی و منو به فکر فرو بردی

      ممنونم ازت بابت اینکه باعث شدی دقیق تر به اطرافم و هدایت هایی که میشم توجه کنم

      دوستت دارم

      خدا هست…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: