https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/09/abasmanesh-8.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-09-10 06:49:382024-08-26 14:43:10سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۶
408نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من قبلا در یک سریال آمریکایی در مورد این اقلیت دیده بودم اما کنجکاو شدم بیشتر ازشون بدونم.
خیلی شبیه یهودی ها بودند . اما خب تعصبات مذهبی فارغ از پیشرفت و کشور است . ولی لباسهاشون جالب بود .
استفاده نکردن از تکنولوژی هم گاهی می تونه خوب باشه .
در ایران هم یادمه یک روستایی بود که مردمش اصلا تلویزیون نمی دیدند.
خانمی که در آخر ازش فیلم می گرفتین اصلا خوشش نیومد و خودش را از جلوی دوربین کاملا کنار کشید .اولین بار بود می دیدم مردم آمریکا از دیده شدن در تصویر دوری می کردن.
سلام به استادعزیزم وشایسته ی شایسته ام…سپاس فراوان از این لحظات بی نظیری که ماروهم با عشق باخودتون همراه میکنین…..عادت من به زیبابین شدن و زیباییهارودیدن در هرشرایط و مکانی در دل هر تضادی ..از شروع این سفرنامه ؛…رشد صددرصدی داشته …جوری که حتی وقتی دوتا کلاغ روی درخت دعواشون میشه ..میگم وای…چه باحاله دعواشون.؛الان چی دارن بهم میگن ؟و……انقدر همه چیز برای من پراز شعف وشادی شده که هرلحظه فقط میخندم وشادم… وبه محض برخورد به ناخاسته ای که میدونم یه موهبته واسم سریع میگم فقط زیباییهارو ببین…احساست و خوب کن…مثل استاد بخند ولذت ببرومثل شایسته جون بگرددنبال یه ردپای زیبا…..وسپاسگذار باش..اگرچه من چندسالیه که در یه بهشت بی نظیر زندگی میکنم پراز ثروت نعمت و فراوانی…جایی که همیشه در دل شب صدای بلبلای وحشی رو میشنوم….نزدیک طلوع خورشید هرروز همون ارکست زیبای پرنده ها رو نظاره گرم…هرروز روبروی اب ابی و فراوونم..هرلحظه هرجایی زیر سایه ی هر درختی میتونم بشینم …روی چمن بخابم و فقط حرکت ابرهارو ببینم…در سکوت مطلق…در ارامش …اگرچه سالهاست زندگیم غرق زیباییها بوده …..ونعمتهای دیگه که بی شمارن ولی فقط خدا میدونه که من هیچوقت انقدر زیبابین نبودم و لذت نبردم اززندگیم واینهمه نعمت و زیبایی؛..مگه باشروع این سفرنامه…شایسته ی عزیزم ؛دست هدایتگر خدا؛.چنان من رو شکرگذار وزیبابین نعمتهای خدادراین مدت کردی ؛چنان چشم من رو فقط عادت دادی به نظاره ی زیباییها در دل هر سنگی..پشت هر درختی…بالای هر شاخه ای….که من دارم عاشقانه ترین لحظات زندگیم رو با خدا سپری میکنم…انقدر عاشق خداشدم ..انقدر دارم باهاش لذت میبرم که حاضر نیستم حتی ثانیه ای از این فضا واین اگاهیها دور بمونم…هرروز لذت دیدن سفرنامه من و شیداتر و سرخوشتر کرده به بودن و لذت بردن و ساختن زندگیم..هرروز به عشق معجزات خدا توی زندگیم با امید بی نهایت ازخاب پامیشم و گوش به زنگ الهامات خدام …امروز وقتی جلسه ی اول قدم دوم رو مرورمیکردم؛کلام استادعزیزم…که رمز خوشبختی داشتن احساس خوبه که باتمرکز روی زیبایبها و سپاسگذاری و باورهای ناب توحیدی بوجود میاد…گفتم ببین چقدر با این سفرنامه درک دارم میکنم تازه این حرفارو…چقدر حالم خوبه..چقدر روحم میخاد پرواز کنه..چقدر احساس ازادی و رهایی دارم….چقدر همه چیز قشنگ و زیباست..حتی صورت نشسته ی یه پسر زغال فروش…چه چشم زیبایی داره …چه قلب سفیدی داره…چه قشنگه این خدارودیدن و فهمیدن…امروز فایل سفرنامه پراز تونالیته ی رنگ بود برای پالت نقاشیم….امروز من تمام رنگهای زیبا و دلخاهم ویکجا توی یه بازارچه ی پراز عشق دیدم..مثل یه بوم نقاشی بود واسم…هم رﺋال کار شده بود هم مدرن…….امروز من یه جمله ی زیبا واسه ی طراحیام پیدا کردم…The earth laughs in flowers…..امروز من باچه عشقی اون شیرینیهارو دیدم و طعمش و حس کردم و تا شب برام خریده شد..امروز وقتی رانندتون گفت بستنیای جنی رو حتما امتحان کنین من حسش و امتحان کردم و همون لحظه طعمش و چشیدم وتاشب برام خریده شد..امروز من اسپاگتیهارو تست کردم و بوش و شنیدم…وواسم اماده شد تاشب…امروز من چقدر غذاهارو تست کردم و ظهر با بو و طعم اون غذاهای عاشقانه و رنگارنگ فیلم ساراکوچولو رو بیاد اوردم..وقتی با اون دوست سیاهپوستش توی اتاق بالای شیروونی خابیده بودن وتجسم میکردن دارن چه غذاهایی میخورن و باهم شادبودن و خندیدن…و شب واسشون چیده شد از طرف اون اقای همسایه که ناظر این عشق اونا بود……و واسه من تاشب از چیزای دلخاهم چیده شد مثل یه پرنسس…….ویاد جمله ی اول فیلمش افتادم که سارا میگه ..بابا من یه پرنسسم….و پدرش میگه..سارا ،توهرچیزی و که باورکنی همونی...این جمله رو من بارها بیاد اوردم و تواین فضا فهمیدمش…….که همه چیز باوره…..همه چیز کنترل ذهنه..همه چیز زیبابین بودنه..ومن به تمام خاسته هام تواین فضا دارم میرسم..من دارم میبینم که یه پرنسسم و خدا بهترینها روداره واسم میچینه……
مگه میشه این همه ” زیبایی ” را توصیف کرد ودر باره اشان نوشت
مگر میشود این همه ” نعمت ها ” ی خدای عزیزم را برشمرد و در باره شان حرف زد
بدرستیکه : اگر همهی دریاها جوهر شوند وهمه ی درختان قلم شوند نمیتوانیم نعمت های خدای مهربان را برشمرد جز اینکه بگویم ؛ خداجونم ؛ سپاسگزارتم سپاسگزارتم سپاسگزارتم
این استکه خدای عزیز در قرآن میگوید ” یتفکرون ” چرا در آفریده های خدا “تفکر”نمیکنید ؟
این فایل تاییدی بر صحت کلام بالای خداوند است
این فایل ” فراوانی ” را میگوید
این فایل ” سپاسگزار بودن ” را میگوید
این فایل کار همراه ” عشق ” را فریاد میزند
این فایل “تنوع نعمت های خداوند ” را به من میگوید به این همه انواع گوشت دقت کنید هر کدام رنگی ؛ هر کدام جوری . هرکدام مزه ای وای خدای عزیزم
وای خدای عزیزم ؛ این همه تنوع ورنگ ونعمت ترا که می بینم از خودم خجالت میکشم که روزی 5 بار ازت تشکر کنم
من باید ” هر لحظه وهر دم ” از تو تشکر کنم به خاطر این همه نعمت که برای من خلق کرده ای
این همه نعمت برایم خلق کردی واز ” روح ” خودت در من دمیدی ومرا “اشرف “تمام نعمت هایت نامیدی . سپاسگزارم مهربان من
اونجا نوشته ؛ گل ها در زمین میخندند
آره اونجا به من یادآور شد که ” گلها ” امضای خداوند بر روی زمین هستند
این فایل برای من ” شکوه ظاهری ” پروردگارم بود
این همه تنوع ؛ هرکدام رنگی
اونجا دیدم که اون بچه از مادرش چیزی خواست ومادرش قلبش را مثل یک شیرینی کرد وبه بچه اش داد تا به یاد بیارم بزرگی مادران را .
اون بچه ها ؛ چون “ترمز ذهنی ” ندارند هر چه اینجا ” درخواست ” کردند به خواسته اشان رسیدند
یاد گرفتم من هم ترمز را که سالهاست زنگ زده روغنی بزنم واصلا “لنتهایم ” را درآورم وبندازم به قعر دریا
رها بشم از دست این ذهن محدود
رها بشم وجلوی صاحبم زانو بزنم وبا قلب ” سلیم ” خودم را بندازم در آغوش خدایم ووقتی خالصانه خودم را در آغوش خدای مهربانم انداختم مثل سید برار ومریم ؛ گوش بدهم به “نشانه ها ”
ونشانه ها را ردشان را بگیرم تا برسم به خواسته ام ( از نشانه نگذرم )
وقتی “نشانه ” را درک کردم کم کم میرسم به ” هدایت ” راستین
واونوقت میرسم به خواسته ام وآن موقع است که ارتباطی بزرگ بین قلبم وخدایم برقرار میشود و آتشی برپا میشود که تمام زشتیها و ” نتوانستن ها ” در پای این آتش خاکستر میشوند
و آن لحظه بر لبانم جاری میشود : سبحان ربی والعظیم وبحمده —- سبحان ربی واعلی وبحمده —
آنوقت قدقامتم میشود ؛ بوییدن آن گل وسجده ام میشود همان گل که استاد را مست کرده بود
آن گل سفید را در فایلهای گذشته
من با این فایل نماز خواندم به آن گلها که رسیدم گفتم ؛ الحمدالله رب العالمین
گفتم ” بسم الله الرحمن الرحیم ” وداخل باغ “رحمان ” و “رحیم ” شدم وچنان مست شدم که نتوانستم از این باغ دسته ای گل برای همسر عزیزم بچینم
آری آبجی شایسته ؛ چگونه میتوانم شرح این ” لبخند کوچک ” خدای عزیزم را بنویسم
نمیتوانم نه تنها من ؛ بلکه هیچ کسی در این جهان پیدا نمیشود که شرح این لبخند خدای عزیزم را بنویسد
درهمان ” بسم الله ” میمانم
مهربان من ؛ عمریست دستم را گرفته ای وهر روز به طریقی هدایتم میکنی یا به من آگاهیهای ناب خودت را ؛ روانه این مخلوقت میکنی > عمرییییییییییییییییییست دستم را گرفته ای ؛ رهایم نکنی که سخخخخخخت به تو محتاجم ای مهربان من
حتی سوالی کودکانه برزبانم جاری میشودددددددد تو ای عزیز قلب من ؛ ای سلطان وصاحب قلب من ، به طریقی واضح جوابم را میدهی
با هزاران سلام گرم خدمت استاد عباسمنش عزیز که عباس گونه مرام و جوانمردی به خرج میدهند، و خانم شایسته که به شایستگی در کنار استاد عاشقانه حضوری بسیار پرنگ و پر نتیجه دارند و مایک عزیز که لبخند های کودکانه اش حال هر دلی را خوب میکند .
تماشای این همه زیبایی و ثروت و شادی در چهره های مردم آن سرزمین به یقین باعث میشه که به تمامه در مدار زیبا بینی و زیبا زیستی قرار بگیرید و سپاس فراوان از اینکه ما را در این لحظات زیبا شریک میکنید .
یکی از هزاران خواص خوب تماشای این تصاویر و نوشتن دیدگاه و احساسات خوب توسط اعضای سایت این است که ما وقت زیبایی میبنیم و میشنویم و حس میکنیم ، برای نوشتن تجارب خود از این تصاویر به درون دل و اعماق زیبای آن مراجعه میکنیم تا در شان آنها زیباترین و بهترین کلمات را در وصف آنها بیابیم و نگارش کنیم ،
چون در برابر این همه نعمت و فراوانی نمیشود سطحی برخورد کرد و سطحی نوشت چون در اینصورت به حق مطلب جفا خواهد شد ،
با دیدن این همه خوان نعمت الهی در این فود کورت و فروشنده های خندان و صمیمی هر بیننده ای را به یاد خانواده ای صمیمی که خواهر و مادر و همسر هر کسی مشغول پخت و آماده سازی بهترین غذای زندگی اش هست که با عشق تقدیم خانواده میشود ،
این یعنی وقتی وارد چنین فضایی میشویم قبل از اینکه غذای جسم میل کنیم غذای روح را با بهترین مزه ها و رایحه ها به وجودمون بخشیده شده و این مهم فقط با روی باز و برخورد صمیمی فروشندگان امکان پذیر است .
بعد از چنین شروعی حالا خوردن چنین غذاها و نوشیدنی هایی فقط عشق به جسم ها میدهد و شادی و برکت را روزبروز افزون تر میکند .
پرداخت تیپ با ریت بالا توسط استاد و مشتریان دیگر پاداشی است کوچک برای چنین فضایی ، پاداش اصلی را از طریق دلها دریافت میکنند و تمامی افراد و خانواده ها شاد و مسرور به خانه باز میگردند و برای روزی بهتر از امروز دوباره آماده میشوند تا جهانی زیباتر اطراف خود بسازند .
سلامی با بوی خوش غذاهایی که از این فایل به مشامم رسید، سلامی به آشنایی آدمی هایی که تو این فایل دیدمشون و انگار سالهاست که بینشون زندگی میکنم، سلامی به فراوانی نعمت هایی که چشم نواز دیدگانم شدن توی این فایل .
چی بگم که هر چی بگم باز هم نمیتونم حق مطلب رو بگم اما مینویسم تا به یادگار بماند :
قبل از شروع حرکت وقتی استاد میاد پایین و صحبت میکنه میگه که مایک با ما نمیاد و دوست داره بازی کنه این نهایت آزادی رو نشون میده که استاد هیچ وقت مایک رو مجبور به رفتن و تجربه کردن نمیکنه و اونو آزاد میذاره که هر وقت خودش احساس کرد همراهشون بشه و این منو یاد فایل استاد میندازه که میگه لازم نیست کسی رو وادار کنین که همراهتون بشه حتی نزدیک ترین عضو خانواده. هر کسی تو مدار باشه میاد و هر کی نباشه میره واقعا که این سفرنامه تجلی حرفهای استاد تو عمله.
نا حالا شنیدین حتما که میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست؟ اینجا دقیقا این ضرب المثل صدق میکنه فایلی که نکوست از اولش پیداست البته همه فایل های استاد نکو هستن اما بیشتر جاها ما نمیدونستیم که چی رو قراره تجربه کنیم اما اینجا انرژی مثبتی که از راننده اوبری ساطع میشه نشان از یک تجربه زیباتر و شگفت انگیزتر میده انرژی مثبتی که نه فقط استاد رو به وجد میاره ما هم فرکانسش رو دریافت میکنیم.با اون انرژی که راننده داد تیپ دادن استاد هم که پروسه شکر گزاری رو تکمیل میکنه آدم رو به وجد میاره. تشکر بابت هر اقدام کوچکی مطمئنا چرخه سپاسگزاری رو با قدرت بیشتری به حرکت وا میداره و جریان نعمت ها و هدایت ها قوی تر و قوی تر و قوی تر میشه و این جریان خودبخود افراد رو در درونش به پیش میبره بدون هیچ تلاشی مثل اون گلوله برفی که توی سرازیری افتاده و هی بزرگتر و بزرگتر میشه.
نکته ی دیگه اینه که آمریکایی ها اونجوری که من تو فایل ها دیدم هروقت ی جای زیبایی رو سراغ دارن یا ی فروشگاهی چیزی که کیفیتش خوبه حتما به دیگران معرفیش میکنن و همین توجه و دقت اونا به این نکته مثبت باعث انتشار زیبایی توی این کشور میشه چقدر اینکارشون تحسین برانگیزه.
و اما بازار:
از همون لحظه اول فیلمبرداری سادگی داره موج میزنه نه از اون جنس سادگی ها که آدم حوصلش سر میره به خاطر کسل بودنش بلکه سادگی که داره خود واقعیش رو به تماشا میذاره و چقدر لذت بخشه اگر هر چیزی خودش باشه و خودشو نشون بده چون انوقت مجبور نیست که نقاب بزنه و به شکل های مختلفی دربیاد و همیشه ی همیشه خودشه و این یعنی اوج صداقت و راستی و چون ذات انسان به کسی وصله که منشا درستی و راستیه( البته انسانی که هدایت شده ) این چیز رو خوب میفهمه و خوب باهش ارتباط برقرار میکنه مثل استاد و مریم جان و بچه های سایت. توی این بازارچه آدم ها خودشونن، میوه ها خودشونن، تخم مرغ ها خودشونن نقابی ندارن واسه همینه که زمین بستر خواب اون فرد خسته میشه و پرنده ها همدم انسانها و ما همدم همه ی اینا.
وقتی به اون افرادی که دارن کار میکنن نگاه می کنی عشق رو تو تک تک سلولهاشون حس می کنی انگار اومدن تفریح و ورزش مثل اون خانمی که داره خمیر رو ورز میده من که حس کار کردن بهم دست نمیده انگار داره کسی رو که عاشقشه رو ماساژ میده و تمام عشقش رو بهش منتقل میکنه آرام و شاد بدون هیچ استرس و اضطرابی که ناشی از یک کار کسل کننده و خسته کننده باشه و چه مزه ای پیدا میکنه اون نتیجه ای که بدست میاد اصلا یادم اومد استاد میگفت وقتی عاشق کارت هستی صرفنظر از نتیجه ای که بدست میاد خودت رو وقف کارت میکنی شب و روز برات مهم نیس گذر زمان برات مهم نیس اصلا نتیجه برات مهم نیس اما غیر ممکنه که نتیجه ی یک همچین چیزی رضایت و لذت وثروت نباشه.
بقول مریم جان اینجا عشقققققققققققققه که داره حرف اول رو میزنه نه کسب و کار. انگار که اسپری عشق رو پاشیدن توی جای جای این بازارچه از همین جا میشه بوی غذاهایی که با عشق میکس شدن رو حس کرد وای که اونایی که الان اون جا هستن چه حسی دارن وقتی که من از اینجا این حس ها رو با چنین شدتی دارم درک میکنم.
خدایا چقدر تنوع چقدر فراوانی و زیبایی و زیبایی تا چشم کار میکنه زیبایی و زیبایی و زیبایی اونجا حتی زمین هم میخنده خنده ای که بر لب گلهای اونجا نمایان شده خدایا شکرت که دست ما رو گرفتی و آوردی اینجا بقول شاعر:
اولین نکته مثبت که خیلی هم در این فایلها تکرار شده این گفتن عاشقتم استاد بود که در جواب دوباره خانوم شایسته و استاد با هم گفتن منم که نشون میده چقدر ذوق دارن برای اینکه به همدیگه ابراز عشق کنن و خدا می دونه که خیلی از این رابطه من لذت بردم و چقدر این فایلها باعث شده که رابطه من هم با همسرم بهتر بشه . رابطه ای که خیلی ابراز عشق در اون وجود داره ولی باید حواست جم باشه که وابستگی نباشه و توق نداشته باشی.
نکته بعدی هم که پله آروی بود که از پله فابریکش هم بهتره و منو یاد اون قسمتی انداخت که چطور ما در عمل آموزش دیدیم که وقتی مسئله ای پیش میاد واقعا باید رها باشیم و حل اون مسئله رو به لذت تبدیل کنیم به جای اینکه گیر بدیم و ناراحت بشیم که چرا کارمون درست نمیشه .
یه چیزی که خودم خیلی لذت بردم رابطه عاشقانه استاد با پسرش بود که مجبور نیست هر جایی بیاد الان می خواد با ایکس باکس لذت ببره . و استاد اصلا مجبورش نکرده بود که بیا و چقدر بازی می کنی ، چشمات ضعیف می شه و فلان
چقدر چهره شادی داشت راننده اوبر و معلوم بود خیلی اهل شوخیه و با اینکه من نمی دونستم چی می گه ولی از چهرش لبخند رو لبام نشست و لذت بردم و چقدر با حوصله و عشق توضیح می داد.
نکته مثب دیگه اینکه چقدر عالی میوه ها رو تو پاکت و سبدای کوچک و خوشگل گذاشته بودن که هم خیلی زیباست و هم اینکه نیازی به ترازو نیست و فروش خیلی لذت بخش و ساده می شه. و فوق العاده اینکه حتی میز رو هم با پارچه های خوشرنگ و زیباد تزئین کرده بودن .
نکته مثبت بعدی که خانوم شایسته هم روش زوم کرده بودن غذا دادن اون خانوم جوان و زیبا به پرنده ها بود که تو اون جمعیت پرنده ها هم بودن و از مردم نمی ترسیدن
چه جالب که همه فروشنده ها و کسایی که داشتن غذا و شیرینی درست می کردم همش لبخند می زدنو می خندیدن و هم کار می کردن و هم لذت می بردن.
راستی اونجایی که اون دختره داشت بستنی می خورد و بستنی هم ریخته بود دور دهنش خیلی دلم بستنی خواست با چه لذتی داشت می خورد
و اون دختر بچه ای که داشت شکلات می خورد فک کنم و دور خودش می چرخید و از لحظه داشت لذت می برد و براش مهم نبود که بقیه دارن نگاش می کنن . خدایا شکرت.
و لباس زیبای اون خانوم که داشت غذا می خورد خیلی دست داشتم ، لباس خال خالی خیلی خوشگل بود .
و اون خانوم جواب که باهاش صحبت کردین چقدر ساده بود لباسش و چقدر شاد بود صورتش و فقط ساده و با لبخند صحبت می کرد
گوشت مرغ و ماهی چقدر مرتب و شیک چیده شده بود برای فروش . و گل های زیبا و رنگارنگ و اون خانومی که با موهای رنگارنگ داشت گلا رو مرتب می کرد. خدایا سپاس گذارم به خاطر این همه زیبایی
در آخر هم از نکات مثبت خودم بنویسم وقتی داشتم اینارو تایپ می کردم متوجه شدم که تایپ ده انگشتی من هم خیلی سریعتر و دقیق تر شده .آفرین حبیب.
سلام به همه دوستان عزیزم در خانواده صمیمی عباس منش
چقدر این فایل این قسمت هماهنگی داشت با امروز ….روز عاشورا
عشق یک جریان است که اگر واردش بشی می توانی خیلی از انسان های دیگر را در این جریان وارد کنی …. در این قسمت ما دیدیدم کسانی بودند که از علاقه های بچگی مثل خمیر بازی کلوچه های خوشمزه درست کردند و می فروختند ….چکار می کند این عشق …بله خانم شایسته عزیز منم در مورد عشق چیزی بالاتر از تصاویر این فایل دیدم . عشق که باشد آنقدر مهم است که حرف مردم را در مقابل مسیرت کاملا بی ارزش می کند و تاثیرش را صفر…..این فایل از جلسه مصادف شد با روز عاشورا و به قول استاد عباس منش ” امام حسین (ع) عاشق شهادت بود و به آرزوش رسید” ….عاشورا روز عشق بازی امام حسین با خدای خودش بود که با همین عشق بازی هایش جریانی از عشق را راه انداخت که این عشق نسل به نسل منتقل می شود و هر سال بیشتر می شود …..من امروز به هیچ عنوان حال غم به خودم راه ندادم و فقط به جریان این عشق فکر می کردم و از خدا هزاران بار ممنونم که موضوع امروز این جلسه در مورد عشق بود و من امروز قانون توجه و فر کانس رو خیلی زیبا درک کردم ….امروز فهمیدم وقتی عشق و علاقه افراد را تحسین می کنی هدایت می شوی به تحسین ها و زیبایی های بیشتر ….این موضوع را با یک اتفاق زیبا براتون می گویم….من دیروز در اینستاگرام یک کلیپ دیدم از دختر بچه ایی که عاشق نیمار بود و آرزوش این بود که نیمار رو از نزدیک ببینه و این دختر بچه رو توی یکی از برنامه های استیو هاروی آورده بودند و این دختر بچه از بس عاشق بود تا مجری در مورد عشقش به نیمار صحبت کرد زد زیر گریه و به بقیه سوالات با گریه جواب می داد و حتی اون دختر بچه یک حرکت تکنیکی ابداعی خودش را به اسم نیمار زده بود. تا اینکه برای سوپرایز کردن این دختر بچه ، یک کلیپ از نیمار پخش کردند که نیمار مستقیم با این دختر خانم صحبت می کرد و این دختر خانم هم هی گریه می کرد ( اشک شوق بود ) و بعد اتمام کلیپ مجری لباس نیمار در تیم بزریل که امضای نیمار هم روش بود به نیمار هدیه داد و کلیپ تمام شد ….من وقتی کلیپ تمام شد توی دلم گفتم خدایا ای کاش این دختر بچه نیمار رو از نزدیک ببینه و دیگه کلا از ذهنم رفت ….تا اینکه امروز عصر داشتم کامنت های لایک شده این قسمت رو می خوندم و خیلی احساسم خوب شد و بعد رفتم توی یک سایت ورزشی و رفتم توی قسمت کلیپ های دیدم یک کلیپ اونجاست با عنوان ” حضور دختر عاشق فوتبال در تمرین برزیل” .روش کلیک کردم و دیدم به به خدا دعام رو مستجاب کرده و اون دختر بچه رو بردن در تمرین تیم برزیل و اولین کسی که به استقبالش اومده نیمار بوده و خیلی منقلب شدم و منم اشک ریختم و لذت بردم…..الان که به اینجای نوشته رسیدم یاد حرف خانم شایسته افتادم که می گفت منتظر خواندن کامنت های زیبای شما هستم و دوست دارم ببینم که چه زیبایی های دیگری وجود دارد که من ندیدم …….در این فایل افراد عاشق زیاد دیگری هستند که عشقشون قابل تحسینه …اولینش خود شما که پشت دوربین هستید ولی کلا فیلم گرفتنتون شده عشق پراکنی به جهان هستی ….مایک عزیز که عشقش ایکس باکس بود …..استاد عباس منش که خودش عاشق دیدن زیبایی ها و تقویت باورهاش هسته و در آخر من در این فایل یک خدای عاشقی را دیدم که چنان انسان های عاشق را در کنار هم جمع کرده تا جهانش را جای زیباتری برای زندگی کردن کنند و این دو تا دست عاشقش را به این مکان هدایت کرد. خدایا شکرت . ….امیدوارم منم توی این جریان عشق الهی بمانم و لذت ببرم.
سپاس فراوان از دیدگاه عاشقانتون که اشک رو به چشم من جاری کرد…چه عشقی داشت امام حسین به خدا…چه عشق زیبایی اون دختر به نیمار..و چه عشقی مابه این فضاودیدگاههای عاشقانه..چقدر لذت بردم…باارزوی بهترینهابرای شما که انقدرزیبا توجیح کردین…
سلام..ممنونم دوست خوبم ….سپاسگزار خداوندم بابت این برنامه ریزی هایش ….براتون آرزوی ثروت و سلامتی می کنم. …از استاد عزیز بابت این لایک خوشگلش هم ممنونم…
واقعا لذت بردم از این همه نعمت وفراوانی که وجود داره.و سراسر این فایل پربود ازعشق وعلاقه وشوروشوق.ازشماهم سپاسگزارم که باعشق این فایل هارا باما به اشتراک میذارید
بهترین نتیجه ای که میشه از این فایل گرفت، باور فراوانی است.
چقدر این مردم از زن ومرد زحمت میکشند و باهم همکاری دارند.
خوراک مرغ شون به سبک ایرانی بود،چه جالب.
یک صحنه بود که یک خانم زیر میز کارش ،خوابیده بودف چه آرامشی ،تو این همه شلوغی و سر وصدا چه راحت خوابیده بود به قول استاد در زمان حال زندگی کردن و با کمترین امکانات لذت بردن از زندگی.
سلام خوبان
شمال ایران هستم ، اینجا هم داره بارون میاد . ????
مگه داریم انقدر خوشمزه
آمریکا منو بطلب بطلب
ما رو هم بطلب
الهی آمین
خدایا شکرت خدایا شکرت
داره بارون میاد دعام حتما استجابت میشه ???
متشکرم مریم جانِ روح افزا، مرسی استاد خوش تیپ ?????????????
قسمت 44:
من قبلا در یک سریال آمریکایی در مورد این اقلیت دیده بودم اما کنجکاو شدم بیشتر ازشون بدونم.
خیلی شبیه یهودی ها بودند . اما خب تعصبات مذهبی فارغ از پیشرفت و کشور است . ولی لباسهاشون جالب بود .
استفاده نکردن از تکنولوژی هم گاهی می تونه خوب باشه .
در ایران هم یادمه یک روستایی بود که مردمش اصلا تلویزیون نمی دیدند.
خانمی که در آخر ازش فیلم می گرفتین اصلا خوشش نیومد و خودش را از جلوی دوربین کاملا کنار کشید .اولین بار بود می دیدم مردم آمریکا از دیده شدن در تصویر دوری می کردن.
سلام به استادعزیزم وشایسته ی شایسته ام…سپاس فراوان از این لحظات بی نظیری که ماروهم با عشق باخودتون همراه میکنین…..عادت من به زیبابین شدن و زیباییهارودیدن در هرشرایط و مکانی در دل هر تضادی ..از شروع این سفرنامه ؛…رشد صددرصدی داشته …جوری که حتی وقتی دوتا کلاغ روی درخت دعواشون میشه ..میگم وای…چه باحاله دعواشون.؛الان چی دارن بهم میگن ؟و……انقدر همه چیز برای من پراز شعف وشادی شده که هرلحظه فقط میخندم وشادم… وبه محض برخورد به ناخاسته ای که میدونم یه موهبته واسم سریع میگم فقط زیباییهارو ببین…احساست و خوب کن…مثل استاد بخند ولذت ببرومثل شایسته جون بگرددنبال یه ردپای زیبا…..وسپاسگذار باش..اگرچه من چندسالیه که در یه بهشت بی نظیر زندگی میکنم پراز ثروت نعمت و فراوانی…جایی که همیشه در دل شب صدای بلبلای وحشی رو میشنوم….نزدیک طلوع خورشید هرروز همون ارکست زیبای پرنده ها رو نظاره گرم…هرروز روبروی اب ابی و فراوونم..هرلحظه هرجایی زیر سایه ی هر درختی میتونم بشینم …روی چمن بخابم و فقط حرکت ابرهارو ببینم…در سکوت مطلق…در ارامش …اگرچه سالهاست زندگیم غرق زیباییها بوده …..ونعمتهای دیگه که بی شمارن ولی فقط خدا میدونه که من هیچوقت انقدر زیبابین نبودم و لذت نبردم اززندگیم واینهمه نعمت و زیبایی؛..مگه باشروع این سفرنامه…شایسته ی عزیزم ؛دست هدایتگر خدا؛.چنان من رو شکرگذار وزیبابین نعمتهای خدادراین مدت کردی ؛چنان چشم من رو فقط عادت دادی به نظاره ی زیباییها در دل هر سنگی..پشت هر درختی…بالای هر شاخه ای….که من دارم عاشقانه ترین لحظات زندگیم رو با خدا سپری میکنم…انقدر عاشق خداشدم ..انقدر دارم باهاش لذت میبرم که حاضر نیستم حتی ثانیه ای از این فضا واین اگاهیها دور بمونم…هرروز لذت دیدن سفرنامه من و شیداتر و سرخوشتر کرده به بودن و لذت بردن و ساختن زندگیم..هرروز به عشق معجزات خدا توی زندگیم با امید بی نهایت ازخاب پامیشم و گوش به زنگ الهامات خدام …امروز وقتی جلسه ی اول قدم دوم رو مرورمیکردم؛کلام استادعزیزم…که رمز خوشبختی داشتن احساس خوبه که باتمرکز روی زیبایبها و سپاسگذاری و باورهای ناب توحیدی بوجود میاد…گفتم ببین چقدر با این سفرنامه درک دارم میکنم تازه این حرفارو…چقدر حالم خوبه..چقدر روحم میخاد پرواز کنه..چقدر احساس ازادی و رهایی دارم….چقدر همه چیز قشنگ و زیباست..حتی صورت نشسته ی یه پسر زغال فروش…چه چشم زیبایی داره …چه قلب سفیدی داره…چه قشنگه این خدارودیدن و فهمیدن…امروز فایل سفرنامه پراز تونالیته ی رنگ بود برای پالت نقاشیم….امروز من تمام رنگهای زیبا و دلخاهم ویکجا توی یه بازارچه ی پراز عشق دیدم..مثل یه بوم نقاشی بود واسم…هم رﺋال کار شده بود هم مدرن…….امروز من یه جمله ی زیبا واسه ی طراحیام پیدا کردم…The earth laughs in flowers…..امروز من باچه عشقی اون شیرینیهارو دیدم و طعمش و حس کردم و تا شب برام خریده شد..امروز وقتی رانندتون گفت بستنیای جنی رو حتما امتحان کنین من حسش و امتحان کردم و همون لحظه طعمش و چشیدم وتاشب برام خریده شد..امروز من اسپاگتیهارو تست کردم و بوش و شنیدم…وواسم اماده شد تاشب…امروز من چقدر غذاهارو تست کردم و ظهر با بو و طعم اون غذاهای عاشقانه و رنگارنگ فیلم ساراکوچولو رو بیاد اوردم..وقتی با اون دوست سیاهپوستش توی اتاق بالای شیروونی خابیده بودن وتجسم میکردن دارن چه غذاهایی میخورن و باهم شادبودن و خندیدن…و شب واسشون چیده شد از طرف اون اقای همسایه که ناظر این عشق اونا بود……و واسه من تاشب از چیزای دلخاهم چیده شد مثل یه پرنسس…….ویاد جمله ی اول فیلمش افتادم که سارا میگه ..بابا من یه پرنسسم….و پدرش میگه..سارا ،توهرچیزی و که باورکنی همونی...این جمله رو من بارها بیاد اوردم و تواین فضا فهمیدمش…….که همه چیز باوره…..همه چیز کنترل ذهنه..همه چیز زیبابین بودنه..ومن به تمام خاسته هام تواین فضا دارم میرسم..من دارم میبینم که یه پرنسسم و خدا بهترینها روداره واسم میچینه……
درود وهزاران درود
مگه میشه این همه ” زیبایی ” را توصیف کرد ودر باره اشان نوشت
مگر میشود این همه ” نعمت ها ” ی خدای عزیزم را برشمرد و در باره شان حرف زد
بدرستیکه : اگر همهی دریاها جوهر شوند وهمه ی درختان قلم شوند نمیتوانیم نعمت های خدای مهربان را برشمرد جز اینکه بگویم ؛ خداجونم ؛ سپاسگزارتم سپاسگزارتم سپاسگزارتم
این استکه خدای عزیز در قرآن میگوید ” یتفکرون ” چرا در آفریده های خدا “تفکر”نمیکنید ؟
این فایل تاییدی بر صحت کلام بالای خداوند است
این فایل ” فراوانی ” را میگوید
این فایل ” سپاسگزار بودن ” را میگوید
این فایل کار همراه ” عشق ” را فریاد میزند
این فایل “تنوع نعمت های خداوند ” را به من میگوید به این همه انواع گوشت دقت کنید هر کدام رنگی ؛ هر کدام جوری . هرکدام مزه ای وای خدای عزیزم
وای خدای عزیزم ؛ این همه تنوع ورنگ ونعمت ترا که می بینم از خودم خجالت میکشم که روزی 5 بار ازت تشکر کنم
من باید ” هر لحظه وهر دم ” از تو تشکر کنم به خاطر این همه نعمت که برای من خلق کرده ای
این همه نعمت برایم خلق کردی واز ” روح ” خودت در من دمیدی ومرا “اشرف “تمام نعمت هایت نامیدی . سپاسگزارم مهربان من
اونجا نوشته ؛ گل ها در زمین میخندند
آره اونجا به من یادآور شد که ” گلها ” امضای خداوند بر روی زمین هستند
این فایل برای من ” شکوه ظاهری ” پروردگارم بود
این همه تنوع ؛ هرکدام رنگی
اونجا دیدم که اون بچه از مادرش چیزی خواست ومادرش قلبش را مثل یک شیرینی کرد وبه بچه اش داد تا به یاد بیارم بزرگی مادران را .
اون بچه ها ؛ چون “ترمز ذهنی ” ندارند هر چه اینجا ” درخواست ” کردند به خواسته اشان رسیدند
یاد گرفتم من هم ترمز را که سالهاست زنگ زده روغنی بزنم واصلا “لنتهایم ” را درآورم وبندازم به قعر دریا
رها بشم از دست این ذهن محدود
رها بشم وجلوی صاحبم زانو بزنم وبا قلب ” سلیم ” خودم را بندازم در آغوش خدایم ووقتی خالصانه خودم را در آغوش خدای مهربانم انداختم مثل سید برار ومریم ؛ گوش بدهم به “نشانه ها ”
ونشانه ها را ردشان را بگیرم تا برسم به خواسته ام ( از نشانه نگذرم )
وقتی “نشانه ” را درک کردم کم کم میرسم به ” هدایت ” راستین
واونوقت میرسم به خواسته ام وآن موقع است که ارتباطی بزرگ بین قلبم وخدایم برقرار میشود و آتشی برپا میشود که تمام زشتیها و ” نتوانستن ها ” در پای این آتش خاکستر میشوند
و آن لحظه بر لبانم جاری میشود : سبحان ربی والعظیم وبحمده —- سبحان ربی واعلی وبحمده —
آنوقت قدقامتم میشود ؛ بوییدن آن گل وسجده ام میشود همان گل که استاد را مست کرده بود
آن گل سفید را در فایلهای گذشته
من با این فایل نماز خواندم به آن گلها که رسیدم گفتم ؛ الحمدالله رب العالمین
گفتم ” بسم الله الرحمن الرحیم ” وداخل باغ “رحمان ” و “رحیم ” شدم وچنان مست شدم که نتوانستم از این باغ دسته ای گل برای همسر عزیزم بچینم
آری آبجی شایسته ؛ چگونه میتوانم شرح این ” لبخند کوچک ” خدای عزیزم را بنویسم
نمیتوانم نه تنها من ؛ بلکه هیچ کسی در این جهان پیدا نمیشود که شرح این لبخند خدای عزیزم را بنویسد
درهمان ” بسم الله ” میمانم
مهربان من ؛ عمریست دستم را گرفته ای وهر روز به طریقی هدایتم میکنی یا به من آگاهیهای ناب خودت را ؛ روانه این مخلوقت میکنی > عمرییییییییییییییییییست دستم را گرفته ای ؛ رهایم نکنی که سخخخخخخت به تو محتاجم ای مهربان من
حتی سوالی کودکانه برزبانم جاری میشودددددددد تو ای عزیز قلب من ؛ ای سلطان وصاحب قلب من ، به طریقی واضح جوابم را میدهی
سپااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااسگزارم عزیزم
سلام
از اونجایی که نوشتید برلبم جاری میشود سبحان ربی العظیم وبحمده
اشک من جاری شد تا آخر کامنتتون
واقعا نماز بود یاد خدا دیدن عظمت پرودگار وتعظیم کردن وبه سجده افتادن در برابر بزرگیش نه با جسم که باروح وقلبمون به سجده دراومدیم
ممنونم که ما رو هم در نمازتون شریک کردید????????
با هزاران سلام گرم خدمت استاد عباسمنش عزیز که عباس گونه مرام و جوانمردی به خرج میدهند، و خانم شایسته که به شایستگی در کنار استاد عاشقانه حضوری بسیار پرنگ و پر نتیجه دارند و مایک عزیز که لبخند های کودکانه اش حال هر دلی را خوب میکند .
تماشای این همه زیبایی و ثروت و شادی در چهره های مردم آن سرزمین به یقین باعث میشه که به تمامه در مدار زیبا بینی و زیبا زیستی قرار بگیرید و سپاس فراوان از اینکه ما را در این لحظات زیبا شریک میکنید .
یکی از هزاران خواص خوب تماشای این تصاویر و نوشتن دیدگاه و احساسات خوب توسط اعضای سایت این است که ما وقت زیبایی میبنیم و میشنویم و حس میکنیم ، برای نوشتن تجارب خود از این تصاویر به درون دل و اعماق زیبای آن مراجعه میکنیم تا در شان آنها زیباترین و بهترین کلمات را در وصف آنها بیابیم و نگارش کنیم ،
چون در برابر این همه نعمت و فراوانی نمیشود سطحی برخورد کرد و سطحی نوشت چون در اینصورت به حق مطلب جفا خواهد شد ،
با دیدن این همه خوان نعمت الهی در این فود کورت و فروشنده های خندان و صمیمی هر بیننده ای را به یاد خانواده ای صمیمی که خواهر و مادر و همسر هر کسی مشغول پخت و آماده سازی بهترین غذای زندگی اش هست که با عشق تقدیم خانواده میشود ،
این یعنی وقتی وارد چنین فضایی میشویم قبل از اینکه غذای جسم میل کنیم غذای روح را با بهترین مزه ها و رایحه ها به وجودمون بخشیده شده و این مهم فقط با روی باز و برخورد صمیمی فروشندگان امکان پذیر است .
بعد از چنین شروعی حالا خوردن چنین غذاها و نوشیدنی هایی فقط عشق به جسم ها میدهد و شادی و برکت را روزبروز افزون تر میکند .
پرداخت تیپ با ریت بالا توسط استاد و مشتریان دیگر پاداشی است کوچک برای چنین فضایی ، پاداش اصلی را از طریق دلها دریافت میکنند و تمامی افراد و خانواده ها شاد و مسرور به خانه باز میگردند و برای روزی بهتر از امروز دوباره آماده میشوند تا جهانی زیباتر اطراف خود بسازند .
خدای بزرگ را شاکرم برای آفرینش چنین جهانی .
سپاسگزارم .
با سلام.
سلامی با بوی خوش غذاهایی که از این فایل به مشامم رسید، سلامی به آشنایی آدمی هایی که تو این فایل دیدمشون و انگار سالهاست که بینشون زندگی میکنم، سلامی به فراوانی نعمت هایی که چشم نواز دیدگانم شدن توی این فایل .
چی بگم که هر چی بگم باز هم نمیتونم حق مطلب رو بگم اما مینویسم تا به یادگار بماند :
قبل از شروع حرکت وقتی استاد میاد پایین و صحبت میکنه میگه که مایک با ما نمیاد و دوست داره بازی کنه این نهایت آزادی رو نشون میده که استاد هیچ وقت مایک رو مجبور به رفتن و تجربه کردن نمیکنه و اونو آزاد میذاره که هر وقت خودش احساس کرد همراهشون بشه و این منو یاد فایل استاد میندازه که میگه لازم نیست کسی رو وادار کنین که همراهتون بشه حتی نزدیک ترین عضو خانواده. هر کسی تو مدار باشه میاد و هر کی نباشه میره واقعا که این سفرنامه تجلی حرفهای استاد تو عمله.
نا حالا شنیدین حتما که میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست؟ اینجا دقیقا این ضرب المثل صدق میکنه فایلی که نکوست از اولش پیداست البته همه فایل های استاد نکو هستن اما بیشتر جاها ما نمیدونستیم که چی رو قراره تجربه کنیم اما اینجا انرژی مثبتی که از راننده اوبری ساطع میشه نشان از یک تجربه زیباتر و شگفت انگیزتر میده انرژی مثبتی که نه فقط استاد رو به وجد میاره ما هم فرکانسش رو دریافت میکنیم.با اون انرژی که راننده داد تیپ دادن استاد هم که پروسه شکر گزاری رو تکمیل میکنه آدم رو به وجد میاره. تشکر بابت هر اقدام کوچکی مطمئنا چرخه سپاسگزاری رو با قدرت بیشتری به حرکت وا میداره و جریان نعمت ها و هدایت ها قوی تر و قوی تر و قوی تر میشه و این جریان خودبخود افراد رو در درونش به پیش میبره بدون هیچ تلاشی مثل اون گلوله برفی که توی سرازیری افتاده و هی بزرگتر و بزرگتر میشه.
نکته ی دیگه اینه که آمریکایی ها اونجوری که من تو فایل ها دیدم هروقت ی جای زیبایی رو سراغ دارن یا ی فروشگاهی چیزی که کیفیتش خوبه حتما به دیگران معرفیش میکنن و همین توجه و دقت اونا به این نکته مثبت باعث انتشار زیبایی توی این کشور میشه چقدر اینکارشون تحسین برانگیزه.
و اما بازار:
از همون لحظه اول فیلمبرداری سادگی داره موج میزنه نه از اون جنس سادگی ها که آدم حوصلش سر میره به خاطر کسل بودنش بلکه سادگی که داره خود واقعیش رو به تماشا میذاره و چقدر لذت بخشه اگر هر چیزی خودش باشه و خودشو نشون بده چون انوقت مجبور نیست که نقاب بزنه و به شکل های مختلفی دربیاد و همیشه ی همیشه خودشه و این یعنی اوج صداقت و راستی و چون ذات انسان به کسی وصله که منشا درستی و راستیه( البته انسانی که هدایت شده ) این چیز رو خوب میفهمه و خوب باهش ارتباط برقرار میکنه مثل استاد و مریم جان و بچه های سایت. توی این بازارچه آدم ها خودشونن، میوه ها خودشونن، تخم مرغ ها خودشونن نقابی ندارن واسه همینه که زمین بستر خواب اون فرد خسته میشه و پرنده ها همدم انسانها و ما همدم همه ی اینا.
وقتی به اون افرادی که دارن کار میکنن نگاه می کنی عشق رو تو تک تک سلولهاشون حس می کنی انگار اومدن تفریح و ورزش مثل اون خانمی که داره خمیر رو ورز میده من که حس کار کردن بهم دست نمیده انگار داره کسی رو که عاشقشه رو ماساژ میده و تمام عشقش رو بهش منتقل میکنه آرام و شاد بدون هیچ استرس و اضطرابی که ناشی از یک کار کسل کننده و خسته کننده باشه و چه مزه ای پیدا میکنه اون نتیجه ای که بدست میاد اصلا یادم اومد استاد میگفت وقتی عاشق کارت هستی صرفنظر از نتیجه ای که بدست میاد خودت رو وقف کارت میکنی شب و روز برات مهم نیس گذر زمان برات مهم نیس اصلا نتیجه برات مهم نیس اما غیر ممکنه که نتیجه ی یک همچین چیزی رضایت و لذت وثروت نباشه.
بقول مریم جان اینجا عشقققققققققققققه که داره حرف اول رو میزنه نه کسب و کار. انگار که اسپری عشق رو پاشیدن توی جای جای این بازارچه از همین جا میشه بوی غذاهایی که با عشق میکس شدن رو حس کرد وای که اونایی که الان اون جا هستن چه حسی دارن وقتی که من از اینجا این حس ها رو با چنین شدتی دارم درک میکنم.
خدایا چقدر تنوع چقدر فراوانی و زیبایی و زیبایی تا چشم کار میکنه زیبایی و زیبایی و زیبایی اونجا حتی زمین هم میخنده خنده ای که بر لب گلهای اونجا نمایان شده خدایا شکرت که دست ما رو گرفتی و آوردی اینجا بقول شاعر:
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف حق ناگفته ما را می نمود
سلام دوست عزیزم
وای چه زیبا نوشتین…چقدر لذت بردم…چقدر مرور شد دیدن دوباره ی فایل…سپاس فراوان ازشما..باارزوی بهترینها
به نام خداوند بخشنده مهربان
نکات مثبتی که در این فایل من مشاهده کردم این بود:
اولین نکته مثبت که خیلی هم در این فایلها تکرار شده این گفتن عاشقتم استاد بود که در جواب دوباره خانوم شایسته و استاد با هم گفتن منم که نشون میده چقدر ذوق دارن برای اینکه به همدیگه ابراز عشق کنن و خدا می دونه که خیلی از این رابطه من لذت بردم و چقدر این فایلها باعث شده که رابطه من هم با همسرم بهتر بشه . رابطه ای که خیلی ابراز عشق در اون وجود داره ولی باید حواست جم باشه که وابستگی نباشه و توق نداشته باشی.
نکته بعدی هم که پله آروی بود که از پله فابریکش هم بهتره و منو یاد اون قسمتی انداخت که چطور ما در عمل آموزش دیدیم که وقتی مسئله ای پیش میاد واقعا باید رها باشیم و حل اون مسئله رو به لذت تبدیل کنیم به جای اینکه گیر بدیم و ناراحت بشیم که چرا کارمون درست نمیشه .
یه چیزی که خودم خیلی لذت بردم رابطه عاشقانه استاد با پسرش بود که مجبور نیست هر جایی بیاد الان می خواد با ایکس باکس لذت ببره . و استاد اصلا مجبورش نکرده بود که بیا و چقدر بازی می کنی ، چشمات ضعیف می شه و فلان
چقدر چهره شادی داشت راننده اوبر و معلوم بود خیلی اهل شوخیه و با اینکه من نمی دونستم چی می گه ولی از چهرش لبخند رو لبام نشست و لذت بردم و چقدر با حوصله و عشق توضیح می داد.
نکته مثب دیگه اینکه چقدر عالی میوه ها رو تو پاکت و سبدای کوچک و خوشگل گذاشته بودن که هم خیلی زیباست و هم اینکه نیازی به ترازو نیست و فروش خیلی لذت بخش و ساده می شه. و فوق العاده اینکه حتی میز رو هم با پارچه های خوشرنگ و زیباد تزئین کرده بودن .
نکته مثبت بعدی که خانوم شایسته هم روش زوم کرده بودن غذا دادن اون خانوم جوان و زیبا به پرنده ها بود که تو اون جمعیت پرنده ها هم بودن و از مردم نمی ترسیدن
چه جالب که همه فروشنده ها و کسایی که داشتن غذا و شیرینی درست می کردم همش لبخند می زدنو می خندیدن و هم کار می کردن و هم لذت می بردن.
راستی اونجایی که اون دختره داشت بستنی می خورد و بستنی هم ریخته بود دور دهنش خیلی دلم بستنی خواست با چه لذتی داشت می خورد
و اون دختر بچه ای که داشت شکلات می خورد فک کنم و دور خودش می چرخید و از لحظه داشت لذت می برد و براش مهم نبود که بقیه دارن نگاش می کنن . خدایا شکرت.
و لباس زیبای اون خانوم که داشت غذا می خورد خیلی دست داشتم ، لباس خال خالی خیلی خوشگل بود .
و اون خانوم جواب که باهاش صحبت کردین چقدر ساده بود لباسش و چقدر شاد بود صورتش و فقط ساده و با لبخند صحبت می کرد
گوشت مرغ و ماهی چقدر مرتب و شیک چیده شده بود برای فروش . و گل های زیبا و رنگارنگ و اون خانومی که با موهای رنگارنگ داشت گلا رو مرتب می کرد. خدایا سپاس گذارم به خاطر این همه زیبایی
در آخر هم از نکات مثبت خودم بنویسم وقتی داشتم اینارو تایپ می کردم متوجه شدم که تایپ ده انگشتی من هم خیلی سریعتر و دقیق تر شده .آفرین حبیب.
به نام خدایی که عاشق است و عاشقان را دوست دارد.
سلام به همه دوستان عزیزم در خانواده صمیمی عباس منش
چقدر این فایل این قسمت هماهنگی داشت با امروز ….روز عاشورا
عشق یک جریان است که اگر واردش بشی می توانی خیلی از انسان های دیگر را در این جریان وارد کنی …. در این قسمت ما دیدیدم کسانی بودند که از علاقه های بچگی مثل خمیر بازی کلوچه های خوشمزه درست کردند و می فروختند ….چکار می کند این عشق …بله خانم شایسته عزیز منم در مورد عشق چیزی بالاتر از تصاویر این فایل دیدم . عشق که باشد آنقدر مهم است که حرف مردم را در مقابل مسیرت کاملا بی ارزش می کند و تاثیرش را صفر…..این فایل از جلسه مصادف شد با روز عاشورا و به قول استاد عباس منش ” امام حسین (ع) عاشق شهادت بود و به آرزوش رسید” ….عاشورا روز عشق بازی امام حسین با خدای خودش بود که با همین عشق بازی هایش جریانی از عشق را راه انداخت که این عشق نسل به نسل منتقل می شود و هر سال بیشتر می شود …..من امروز به هیچ عنوان حال غم به خودم راه ندادم و فقط به جریان این عشق فکر می کردم و از خدا هزاران بار ممنونم که موضوع امروز این جلسه در مورد عشق بود و من امروز قانون توجه و فر کانس رو خیلی زیبا درک کردم ….امروز فهمیدم وقتی عشق و علاقه افراد را تحسین می کنی هدایت می شوی به تحسین ها و زیبایی های بیشتر ….این موضوع را با یک اتفاق زیبا براتون می گویم….من دیروز در اینستاگرام یک کلیپ دیدم از دختر بچه ایی که عاشق نیمار بود و آرزوش این بود که نیمار رو از نزدیک ببینه و این دختر بچه رو توی یکی از برنامه های استیو هاروی آورده بودند و این دختر بچه از بس عاشق بود تا مجری در مورد عشقش به نیمار صحبت کرد زد زیر گریه و به بقیه سوالات با گریه جواب می داد و حتی اون دختر بچه یک حرکت تکنیکی ابداعی خودش را به اسم نیمار زده بود. تا اینکه برای سوپرایز کردن این دختر بچه ، یک کلیپ از نیمار پخش کردند که نیمار مستقیم با این دختر خانم صحبت می کرد و این دختر خانم هم هی گریه می کرد ( اشک شوق بود ) و بعد اتمام کلیپ مجری لباس نیمار در تیم بزریل که امضای نیمار هم روش بود به نیمار هدیه داد و کلیپ تمام شد ….من وقتی کلیپ تمام شد توی دلم گفتم خدایا ای کاش این دختر بچه نیمار رو از نزدیک ببینه و دیگه کلا از ذهنم رفت ….تا اینکه امروز عصر داشتم کامنت های لایک شده این قسمت رو می خوندم و خیلی احساسم خوب شد و بعد رفتم توی یک سایت ورزشی و رفتم توی قسمت کلیپ های دیدم یک کلیپ اونجاست با عنوان ” حضور دختر عاشق فوتبال در تمرین برزیل” .روش کلیک کردم و دیدم به به خدا دعام رو مستجاب کرده و اون دختر بچه رو بردن در تمرین تیم برزیل و اولین کسی که به استقبالش اومده نیمار بوده و خیلی منقلب شدم و منم اشک ریختم و لذت بردم…..الان که به اینجای نوشته رسیدم یاد حرف خانم شایسته افتادم که می گفت منتظر خواندن کامنت های زیبای شما هستم و دوست دارم ببینم که چه زیبایی های دیگری وجود دارد که من ندیدم …….در این فایل افراد عاشق زیاد دیگری هستند که عشقشون قابل تحسینه …اولینش خود شما که پشت دوربین هستید ولی کلا فیلم گرفتنتون شده عشق پراکنی به جهان هستی ….مایک عزیز که عشقش ایکس باکس بود …..استاد عباس منش که خودش عاشق دیدن زیبایی ها و تقویت باورهاش هسته و در آخر من در این فایل یک خدای عاشقی را دیدم که چنان انسان های عاشق را در کنار هم جمع کرده تا جهانش را جای زیباتری برای زندگی کردن کنند و این دو تا دست عاشقش را به این مکان هدایت کرد. خدایا شکرت . ….امیدوارم منم توی این جریان عشق الهی بمانم و لذت ببرم.
سلام دوست عزیزم
سپاس فراوان از دیدگاه عاشقانتون که اشک رو به چشم من جاری کرد…چه عشقی داشت امام حسین به خدا…چه عشق زیبایی اون دختر به نیمار..و چه عشقی مابه این فضاودیدگاههای عاشقانه..چقدر لذت بردم…باارزوی بهترینهابرای شما که انقدرزیبا توجیح کردین…
سلام..ممنونم دوست خوبم ….سپاسگزار خداوندم بابت این برنامه ریزی هایش ….براتون آرزوی ثروت و سلامتی می کنم. …از استاد عزیز بابت این لایک خوشگلش هم ممنونم…
سلام
واقعا لذت بردم از این همه نعمت وفراوانی که وجود داره.و سراسر این فایل پربود ازعشق وعلاقه وشوروشوق.ازشماهم سپاسگزارم که باعشق این فایل هارا باما به اشتراک میذارید
سلام ودرود
بهترین نتیجه ای که میشه از این فایل گرفت، باور فراوانی است.
چقدر این مردم از زن ومرد زحمت میکشند و باهم همکاری دارند.
خوراک مرغ شون به سبک ایرانی بود،چه جالب.
یک صحنه بود که یک خانم زیر میز کارش ،خوابیده بودف چه آرامشی ،تو این همه شلوغی و سر وصدا چه راحت خوابیده بود به قول استاد در زمان حال زندگی کردن و با کمترین امکانات لذت بردن از زندگی.