سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۷ - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

292 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محبوبه گفته:
    مدت عضویت: 2846 روز

    سلام به همه. الان ساعت ۱۲ شب و‌‌ یه سوالی نمیذاره بخوابم! و واقعا میخوام درکش کنم، سوالم شاید ربطی به ویدیو نداشته باشه ولی به ذهنم امد اینجا بپرسم. دو مفهموم تسلیم شدن و رها کردن رو کمی گیج شدم، آیا این دو یکی هستند؟ و چ زمانی خواسته ای رو رها کنیم ؟

    ممنون میشم از هر شخصی که سوالم‌ رو پاسخ بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    ديبا مفاخري گفته:
    مدت عضویت: 2103 روز

    سلام بر همه عزیزای دلم

    انشب ٣١٧روز از اشنایی من با سایت میگذره و سعی ام بر این بوده همواره فایل های استاد رو گوش بدم و البته کتاب مجیک از راندا برن رو هم گوش دادم و تمریناتش رو انجام دادم .

    کتاب گفتگو با خدا رو هم جلد اولش رو تقریبا تمام کردم .

    هدفم از این مقدمه این هست بگم حال خوبی دارم و اموزه های استاد بینش ام رو تغییر داده و تقریبا قانون رو میشناسم .

    شال 2020رو سال ازدواج و ثروت نام گذاری کردم.

    به پیشنهاد خانواده ام با مردی که هفت سال از من بزرگتر هست ازدواج کردم .

    دقیقا مشکل از اینجا شروع شده این مرد بسیار بسیار من رو دوست داره و ازدواج و اشنایی من کمتر از دوماه طول کشید

    تقریبا بیست روز مسافرت بودیم خلاصه اینکه همه کاری برای من میکنه اما این اقا از لحظه ای که دیدمش حس خوبی بهش نداشتم تحت فشار خانواده ازدواج کردم درست موقعی که داشت اکادمی اموزش بورس ام راه مبافتاد و با این ازدواج لب تاب رو خاموش کردم و الان هنوز فرصت پیدا نکردم سراغ برنامه های خودم بروم

    سوال من اینه ایا این مرد ازمون من بود

    اصلا نمیتونم با ایشون یه جا بخوابم

    نمیتونم بهش حس عاشقانه داشته باشم

    بیشتر رفتارش پدرانه اس تا همسارانه

    نمیدونم چرا من که از خداوند هر روز برای داشتن همسر ایده ال سپاسگزاری میکردم این مرد در مسیرم قرار گرفت

    این مرد تمام معیارهای من رو بهم زده روز نامزدی وقتی میخواست با من برقصه انگار عزرائیل میاومد سمت من

    دو شب بعد از عروسی هتل نزدیک منزل مادرم أقامت داشتیم برگشتم و گفتم من این مرد رو نمیخوام در حالیکه هنوز زن و شوهر نشده بودیم

    غوغل شد و تهدید

    به هر حال الان ما زن و شوهریم

    اما با فاصله دور از هم میخوابیم

    چه کنم

    ایا اینکه دوست ندارم من رو در اغوش بگیره اشکال داره

    در طول روز حال خوبی دارم تنها وقتی در کنارش در جمع هستم حالم خوب بیست یا وقتی حتی از من بوسه میخواد. مرتب برای همه چیز سپاسگزاری میکنم اما نمیدونم با این احساس بی میلی که به ایشون دارم چه کنم

    این مرد دنیایی کاملا متفاوت با من داره

    تنها دوستی که من رو میشناخت به من گفت این مرد بسیار سطحیه اصلا مناسب تو نیست اما خانواده من از ترس تنها موندن من من رو وادار به این انتخاب کردن

    لطفا راهنماییم کنید 🙏🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      نفیسه همتی گفته:
      مدت عضویت: 1869 روز

      سلام دیباجان امیدوارم سلامت و شاد باشی

      دیبا جان دقیقا من تجربه ای مشابه تجربه شما داشتم و چندین سال قبل که اصلا در مسیرهای موفقیت و قانون حذب و خودشناسی نبودم با کسی ازدواج کردم که با اینکه ادم خوبی بود ولی من به شدت ازش بدم میومد

      توو عقد بودیم و نزدیک عروسی که یک شب توی سجده گفتم خدایا من این ادمو دوس ندارم یا یه کاری کن عاشقش بشم یا از زندگیم بره خدایا من به تو توکل میکنم و به چیزی که تو برام رقم میزنی.

      دقیقا همون شب که خانواده ی همسرم اومده بودن برای حرف زدن در مورد مراسم عروسی ، مادرم با پدر اون شخص حرفش میشه و اونهارو از خونمون بیرون میکنه و فرداش منو میبره برای تقاضای طلاق

      همون مادری که من با اسرار اون ازدواج کردم و هیچوقت نتونستم بهش بگم من این ادم رو نمیخوام منو نجات داد . و بعد یه مدت دوباره ازدواج کردم با یه اقایی که چهارسال از خودم بزرگتر بود و ازدواج نکرده بوده قبلا ، ایندفه با انتخاب خودم ولی بدون شناخت قبلی فقط از روی حس خوبی که بهش داشتم با کسی دارم زندگی میکنم که با اینکه هیچ اشنایی قبل ازدواج نداشتم ولی عاشقانه دوسش دارم و با اینکه هیچکدوم قانون جذبی نبودیم ولی اهل نماز و روزه و مسائل شرعی بودیم و حالا بعد چند سال که من وارد قانون جذب شدم هر چی در مورد قانون جذب و اقای عباسمنش و دیگر اساتید با همسرم حرف میزنم میپذیره و در اعمال و رفتارش اشکارا تغییرات رو حس میکنم

      انگار با آدمی ازدواج کردم که هم فرکانس خودمه و هرچی دروس خودشناسی رو می خونم و روی خودم کار میکنم و بالاتر میرم اونم با من در حرکته و مشتاق این مسیر سبز زیبا ❤

      انشالله که شما هم در مداری قرار بگیرین که خداوند برای شما هم بهترینهارو رقم بزنه و شما در مسیری قرار بگیرین که پر از صلح و آرامش و عشق و امنیت و شادی و ثروت باشین 💕

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مصیب کمالی گفته:
    مدت عضویت: 1760 روز

    منم تازه وارد سایت شدم دارم کتاب هارامیخونم یه کم احساس ترس ارتعغیردارم میادسراغم ولی با دیدن اینابهترمیشم تشکراستادعزیزشمافرستاده خداوند برای من واقعاهستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      مرجان دغلاوی گفته:
      مدت عضویت: 2394 روز

      سلام آقا مصیب منم اولش از تغییر و شروع کردن این مسیر نه خیلییی راحت اما جذاب و دوست داشتنی بشدت میترسیدم اما شما به قول شاعر پای در راه بذار خود گویدت راه که چنین کن ایمانت و توکلتو بیشتر کن و از تغییر و حس خوب نترس تازه خوشحال باش چون نو میشی تازه میشی متفاوت میشی

      پیروز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3377 روز

    سلام

    چقدر دوست داشتم این بسته بندی را ببینیم به به

    کلی دهن آب افتاد وای استاد چقدر احساسات شما قوی است اصلا وقتی از لواش کباب صحبت میکنید انگار که دارید می خورید و صحبت میکنید آدم دلش میره

    همه چیز طبیعی و زیباست و هر چیزی هم که ساخت دست انسانی است زیباست و طبیعی و الهام گرفته از طبیعت است

    خدایا برای همه چیز ممنونم برای این همه فراوانی نعمتها ممنونم

    بهترین خودت باش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    نوشین نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 2077 روز

    به نام خدای عشق و شادی ❤️

    عزیزم چه فروشنده های مهربان و خوش خلقی ،بسیار رفتارشان انسانی بود با مشتری ،امریکای زیبای من سرزمین صلح و عشق ،به به به این روغن زیتون درجه یک ،وذسنحاب کوچولو در دل شهر ،طبیعت زیبای آمریکا و مردمانش را تحسین میکنم ،عاشق این لواش کافه شدم ،وای هوس بستنی و هوموس خوشمزه و کباب کردم ،نوش جان استاد عزیز

    سپاسگذارم 🙏🤗🤗🤗🥰🥰💚💚🌼🌼🇱🇷🇱🇷🗽🗽🇱🇷💖🕊️🕊️💖🦋🦋🇺🇸🇺🇸💰💰💰🍻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    بهنام عباسیان گفته:
    مدت عضویت: 2848 روز

    سلام سلام سلام ♥♥♥

    خیلی کیف کردم و لذت بردم و انرژی گرفتم از دیدن این همه زیبایی توی این فایل

    بینهایت از شما ممنونم بابت این قسمت فوق العاده که کلی حال خوب توش بود زندگی توش بود زیباییییی هایییی بی نظیری توش بود کیف کردم از دیدنش ممنونم ازتون خانواده ام ممنونم

    دوستون دارم زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    پروانه گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    باسلام به همهی عزیزانم

    مریم جان مرسی که اینقد حوصله به خر ج میدی و برای ما فیلم میگیری. تمام صحنه های این فیلم قشنگ هستن. از راه رفتن خسته شده بودید نشسته بودید واقعا میشه حس کرد همراهی باهاتون رو . حتی کباب خوردنتون.هههه

    من از اون اکوی صدایی که استاد انجام داد خیلی خوشم اومد. یاد خودتم افتادم مسافرت بودیم از تونل رد میشدیم سرم از پنجره ماشین بیرون آوردم شروع کردم داد زدن ماشین خواهرم با بپه ها پشت سرمون بودن بچه های اونا ب دیدن این صحنه اونا هم همینکار کردن و کلی ذوق کرده بودن. همسرم بعد به شوهر خواهرم گفت دیدی چقد دیونه است. اونم خندید همه زدن زیر خنده منم خندیدم گفتم امتحان کنید خیلی باحاله. همه ی بچه ها تایید کردن .

    یادش بخیر

    همیشه خوب و خوش باشید برم نهار کباب بخورم وافعا حوس کردم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    محمد ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    سلام و عرض ادب و احترام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    به نظرم نکته قابل تامل و کلیدی این فایل اینه که این آدم ها اصلا سخت نمیگیرن و شو آف نمیکنن خود خودشونن و حسشون میگن

    ماهم حس شما رو میگیریم و اون صمیمیت کاملا برقرار واز همه مهم تر با اونچیزی که داشتن فقط استارت رو زدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: