سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۲ - صفحه 15

سلام استاد عزیزم

سلام مریم جانم

خدای من سپاس سپاس سپاس من اینجام با قلبی که از این همه عشق اشک شوق میریزه. شکرت خدای من

وای امروز من ی جهش بزرگ رو در خودم احساس کردم. کاملا احساس کردم که تونستم در لحظه با اختیار از منفی به مثبت برم اون هم با ایمان به قانون با احساس اطمینان و یقین. چه معجزه ای جز بمباران کردن خودم با فایل های شما. وای خدا از همین سفر شروع شد. خدایا این همه سال با شما بودم اما دور بودم. دوووووووور

تو دوماه با همسفر شدن با شما به جایی رسیدم که قرآن بخونم برای انتخاب که متعهد باشم به قوانین به سیستم به انرژی.

مدام از خدای مهربانم می خوام پرده جلوی چشم دلمو کنار بزنه ، هی دیدم روشنو روشنتر شه هی واضح تر ببینم و بعد هربار میگم خدایا حالا کلی کلیییییییی بهترم هست . من دارم از این عشق دیوانه میشم.

خدای زیبای من سپاسگزارم با تک تک سلول های وجودم

آخ که این سفر بهترین سفر عمرمه. با همسفرام عشق می کنم. با انرژیشون سرشار از عشق میشم. خدای من

این پیاده روی که معرکه بود معرکه هااااااا

آخه مریم جونم اینقدر قشنگ و جزبه جز تصویر گرفتید برامونو دقت کردید به زیبایی ها و حالا دونه دونه هم نام می برید. بارونم که این خوشی مارو تکمیل کرده. هی عشق میکنیم هی میباره و زیبایی شهرو دو چندان میکنه. آخه چه تصویری بود! انعکاس نورها توکف خیابون و خیابونای خیس. پاک و پاکیزه.

اون آسمون صورتی اون ته چی میگه. می خواد دیونمون کنه از زیبایی !

وقتی دیدم استاد داره اوبر میگیره یاد آخرین بارمون افتادم که با اوبر رفتیم نورس مارکت. اون ِآقای پرانرژی مثبت و دوست داشتنی. گفتم حالا اینقدرم از روزمون خرسند و راضی هستیم امروز راننده اوبر چه معجزه ای می خواد بشه واسمون؟!

و مگه میشه با شما بود و هر لحظه نشونه و معجزه ندید آخه؟ میشه عشقای من؟

بعد از مدل ماشین شروع شد. لینکلن. خفنه خب . دوست میدارم‌. رانندش با اون ریویوی خفن. اون همه استاد نکته مثبت ازش گفت دیگه پرونده بسته شد رسمااا ‌

بعد تا بیادم ی عکس فوق العاده ی دیگه اثر هنرمندانه استاد با گوشی عالیشون که نمای شب رو محشر میگیره واقعا. خدایا شکرت واسه این تکنولوژی

اینکه استاد با احترام درو واسه مریم جون باز می کنند هم وقتی رسیدن پای آروی هم اول به مریم جون گفتن بفرما . آخه من نمیرم واسه این عشق و احترام؟ خدایا شکرت

و تکمیل شد این روز عالی دیگه

معجزه هم زبون بودن آقای ضیا

و تااااازه باز هدایت شدیم به ی رستوران عالی ایروونی تو کلمبس. ای خدا خوشی پشت خوشی . نشونه پشت نشونه.

و احترام و عشقی که تو ماشین حاکم بود همش بوی خدا می داد. همش با محبت به تحسین و توجه به مثبت ها مشغول بودیم. شکرت خدا

اصلا وقت نداریم ذهنمون بره سمت چیزی غیر نیکی و زیبایی

سپاسگزارم خدایا

و مایک نازنین

چه خوشحال به پیشواز اومد. معلومه از روز خودش هم حسابی راضی بود.

چقدر امروز عالی بود

استاد جانم ، مریم نازنینم سپاسگزارتونم

بی نهایت