سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۸ - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

به نام خدای مهربان

سلاااام

امروز شصت وهشتمین روز تعهد من برای کارکردن روی خودم برای ساختن زندگی بهشتی به سبک شخصی خودم است

چقدر حس خوبی داشت اول این فایل با یک اسموتی خوشمزه که دوست هنرمندمون درست کرده بود شروع شد ومن خیلی راحت تونستم اون حس ومزه خوب رو درک کنم وبچشم و لذت ببرم خدا روشکر میکنم جدیدا با تکرارو دیدن هر روزه فایلهای سفر بدور آمریکا در جایی که شما دارین واقعا تجربه میکنین من بصورت ناخودآگاه میتونم خودم رو در اون مکان تجسم کنم قبلا به این صورت اصلا نبودم ولی وقتی شروع کردم وخودم رو در اون مکان تصور کردم کم کم دیگه طوری شد که هر منطقه زیبا وجایی که کلا خوشم میاد رو خودمو اونجا تصور میکنم خیلی برام جالبه چون زحمت زیادی نکشیدم وبا تکرار هر روز این عمل به صورت ناخودآگاه خودکار تا زیبایی در تصاویر هست و من خوشم میاد از مکانی یه دفعه خودمو میبینم که همون جا هستم اینو میدونم که ما در هر لحظه بهمراه گفتگوهای ذهنیمون در حال تجسم هم هستیم ولی بعد آشنایی با استاد من بسختی میتونستم البته اصلا نمی تونستم خودم رو در یک مکان زیبا تصور کنم واگر حتی میخواستم در مورد آرزوهام تصوری داشته باشم وبتونم تمرین تجسم رو انجام بدم همه چیز برام تاریک بود خیلی سختم بود باید حسابی زور میزدم تا یه تصور خوب از آرزوهام رو بسازم ونگه دارم ولی سریع محو میشد وهمون تاریکی مطلق رو میدیدم ولی جالب با تکرار هر روزه بدون اینکه زوز بزنم وزحمتی بکشم بخودی خود همه چی درست شد والان من براحتی میتونم تجسم کنم که در یک جای زیباهستم بو بکشم یا لمس کنم وحتی میتونم براحتی وآسانی دیگه رویاهام روبسازم و لحظات زیادی رو باهاشون باشم ولذت ببرم خدا روشکر میکنم برای نعمت و قدرت تجسمی که برای ما خلق کرده ومن یه عمر اشتباهی ازش برداشت کردم والان که دارم در مسیر مستقیم ازش استفاده میکنم در کمترین زمان ممکن داره جبران اون یه عمر اشتباهم میشه خدایا شکرت

امروز که تو این فایل داشتم موزه نیروی هوایی آمریکا رو میدیدم یاد اون فایلی افتادم که در اون زیر دریایی خفن جنگ جهانی دوم بود ومن در حین دیدن متوجه یک باور محدود شدم وهمون موقع تونستم مچ ذهنم رو بعد از یه عمر بگیرم امروز متوجه شدم که ذهنم کمتر داره توجه میکنه به ان محدودیت وبهتر شده چون بعد از اون روز تصمیم گرفتن تا جایی که میتونم ذهنم رو کنترل کنم تا با دیدن یک موضوع مثبت سریع شروع به مقایسه اون با یک مورد همترازش ولی منفی نکنه و این امر باعث میشد که من بیشتر توجهم به اون مورد منفی باشه وشروع به قضاوت هم میکردم بصورت ناخودآگاه وخیلی هم خوشحال بودم که من دارم توجه به نکات مثبت میکنم غافل از اینکه ذهنم یا یک باور محدود زیرپوستی موذیانه داشت منو منحرف میکرد ولی من فقط توجهم به ظاهر مسئله بود وخیلی عمیق نبودم برای پاکسازی ذهنم تا اون روز وبا دیدن اون خدای مهربان منوآگاه کرد به کشف این باور محدود که واقعا ازش بیخبر بودم ولی اینو باور کردم که اگر حتی یه عمر ما با باورهای محدود وبا دست خودمون تیشه به ریشه خوشبختی در این جهان مادی به زندگیمون زدیم بعد از متعهد شدن و با جهادی اکبر شروع به کار کردن خودمون بکنیم وثابت قدم بمونیم با طی شدن تکامل و رسیدن به مرحله تصاعد تمام اون یه عمر در کمترین زمان ممکن جبران خواخد شد همین یه باور منو عاشقتر به خدای خودم وقوانین ثابت جهان میکنه واین اطمینان مثل یک پشتوانه باعث دلگرمی من در این مسیر شده خدایا سپاسگزارم برای قوانین ثابت جهان هستی و شکر میکنم که منو به این مسیرزیبا هدایت کردی و دوست دارم همیشه دستت رو بگیرم وهر لحظه صدای زیبای هدایتت رو واضح بشنوم و براساس اون در هر لحظه از زندگیم عمل ورفتار کنم تا خودبخود اون سبک شخصی خودم در زندگیم اجرا بشه