سفر به دور آمریکا | قسمت 75 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

بسم الله الرحمن الرحیم

پناه میبرم از شر شیطان جن و انس و فکرش به خدای یکتای جهان آفرین

یک ســـلامِ پرانرژِی میکنم به همه ی عزیزان دلِ من، خداروشکر که یک قسمت یک نگاه دوباره یک شناخت دوباره عمیق تر، یک توجه بیشتر به زیبایی ها و ثروت و فراوانی

و زندگی به شکل درست با باورهای درست تر را میتونم توی این قسمت، شرابِ نابِ الهی را بنوشم تا آخرین جرعه اش خداروشکر میکنم.

روز گذشته واسه قسمت الهامی فایل بسیار ارزشمندِ، هدف گذاری با قانون تکامل کامنت الهام بخش و تاثیر گذارم را نوشتم و امروز فردای اون روزه و من مهرتایید خدا را

روی این کامنت دیدم و خودم را تحسین میکنم و تشویق میکنم به خاطر این ارزشمندی و ایجاد ارزش خداروشکر خداروشکر خداروشکر.

امروز یک quote باحال دیدم از یک کارآفرین و نویسنده ثروتمند توی آمریکا، خب فارغ از اینکه اسمش کیه چیزی که گفته را خیلی دوست دارم و وقتی هم که کلا در

گذشته ام نگاه میکنم میبینم که من همیشه در این حال و کار بودم و هر روزم دارم ذوق و شوقم برای این کار بیشتر و بیشتر میشه خداروشکر. اینکه؛

” اگر محتوا تولید نمیکنی یعنی وجود خارجی نداری

خب برای من همیشه برعکس این جریان را راه انداختم خداروشکر.

اما برو بریم واسه این قسمت، واسه ادامه ی روز پر از عشق و انرژی مثبت و خنده و شادی و نوش جان کردن این حس خوب و به اشتراک گذاریش با تمام مردم دنیا. یوهـــو

خداروشکر خیلی امروز شادتر از همیشه ام که اینم به خاطر دقیقااا هدفمند زندگی کردن میدونم فقط و فقط، واقعا فایلِ دیروز برای من بود انگار خدا جون واقعا همه ی

کارش را ول کرده بود و رفت تو دلِ بینظیرِ عاشق ذهنِ متصل استاد عزیــــزم ( خیلی ذوق و شوق دارم ) و این کلمات این فایل هدف گذاری با قانون تکامل را به ایشون الهام

کرد و واقعا استاد جون شما واقعا تحسین برانگیزی این اتصال تحسین برانگیز واقعا آفرین افرین .. انقدر در لحظه زندگی میکنید و خودتون را لایق هم صحبتی لایق دریافت

الهامات از سوی خداوند میبینید که ببین چطور دنیاا را ثروتمندتر کرده و جای زیباتر و شادتری برای زندگی خداروصدهزارمرتبه شکر و از وقتی که این فایل را دیروز بارهای

بارررر گوش دادم و نت برداشتم و وقتی هم که رفتم Gym توی مسیر با خودم حرف زدم کلی و واقعا برنامه را آپدیت کردم خیلی خیلی خیلی این فایل خداروشکر که روی

من اثر مثبت گذاشت و امروز همین یک امروز از خواب فوق العاده ای که داشتم تا همین الان واقعا احساسش کردم همون هدفمندزندگی کردن را و خداروشکر میکنم

خداروشکر میکنم خداروشکر میکنم، ان شاا.. استاد عزیزِ من ان شاا.. همیشه تنتون سالم قلبتون پر از عشق خدا سعادتمند در دنیا و آخرت شاد و شاد و بازم شادتر از همیشه

ی خدا باشید ان شاا.. به امید خداوند یکتا. ممنونم که قلب من را عاشق تر و ذهن من را ثروتمندتر کردید واقعا ممنونم و سپاس گزارم.

چی میکنه این مایکی .. واوو چه موسیقی هووهوو خدارحمت کنه و روح بهنام جانِ صفوی را بیامرزه و ان شاا.. که توی آرامش و شادی باشه توی سال های اخیر با موسیقی هاش

با عشقی که با خواندنش داشت کلــی لذت بردم و شادی کردم.

خب ما قراره توی این قسمت بریم رستوران بریم .. بذار یک جور دیگه بگم و یکم بهش فکر کنم و حتی کامنت ها را بخوانم تا بیشتر بتونم ارتباط بین تصویر و قانون را درکش

کنم.

مایکی خیلی گشنه اس و از این ورم استاد و مریم جان اوکی هستند و دوست دارند دنبال کنند زیبایی ها را.

چند لحظه بعد در عین اینکه کلی ثروت و فراوانی و زیبایی و تمییزی و حتی دوستی که قسمت قبل دیدیم که ما را رسوند درست در وقت مناسب به Show از کنار ما دوباره

میگذره، استاد جان از نقش و نگار داخل موزه ای میگه که ایرانی هست و خلقِ دوستان هنرمندِ تحسین برانگیز اصفهانی بوده.

بعد نکته ی جالبش اینجاست که مریم جان به عزیزدلش میگه که بریم داخل موزه را ببینیم

منتها استاد از عشقش میخواد که فعلا بریم رستوران چون مایکی واقعا گشنه است. و با این وجود که مریم جان میگه یک لحظه است بریم ببینیم و بعد بریم منتها ایشون هم

قبول میکنه و با احساس خوب همه با هم میرن رستوران.

یک رستوران تمییز و زیبا و جایی که هیچ کسی نبود و پا قدم ما خیر بود انگار که کلـــی آدم و ثروت هم وارد این رستوران شد خداروشکر.

چه مجسمه ی زیبای سفید اسبی واقعا تحسین برانگیزِ

چه جای ویلایی زیبایی هست، چه گل های زیبایی واقعا تمییزی بازم و بازم اینجا هم هست و واقعا تحسین برانگیز

چه لوگوی زیبایی .Iron Works Cafe

مریم جان داره فیلم میگیره و استاد جان در را باز میکنه واسه عشقش که بازم این عشقش را ادامه بده .. ( تحسین برانگیز)

خداروشکر به خاطر این رابطه ی بینظیر شما استاد جان و مریم جان تحسین میکنم این رابطه ی عاشقانه و الهی بدون وابستگی و دل بستگی را. خدایا شکرت

برای رابطه ی شما عشق و شادی و خنده و زیبایی بیشتر از خدا جون میطلبم.

به به چه روشویی زیبایی love it یک بشکه چوبی

واوو این را ببین واقعا تحسین برانگیز دستگاه ماشینی با انتخاب های بالای قهوه ووواوو واقعا تحسین میکنم این دستگاه و کسی که اختراعش کرده تحسین میکنم کسی که این

دستگاه را خریده تحسین میکنم کسی که این دستگاه را تممیز میکنه تحسین میکنم کسی که از این دستگاه استفاده میکنه و قهوه اش را میگیره واقعا دمِ همگی گرم. یوهوو

ممنونم مریم جان که بازم هنرت را نشون میدی توانایی ات را نشون میدی عاشقتمم که انقدر زیبا و عالی و الهام بخش با صدای آروم و پرانرژی ات استوری تلینگ میکنی و این

جوری هم فیلم میگیری و هم کارت را انجام میدی. الهی خدا بهت خیر و قدرت و اراده و توان بیشتر و بیشتر بده ثروت بیشتر بصیرت بیشتر. ممنونم عزیز دلم که اینجوری با

عشق فیلم میگیری و ادیت میکنی واقعا تحسین برانگیز این مسیر تکاملی که طی کردی. خدا بهت افتخار میکنه قطعا و عاشقته.

عِه! توی لحظه ی 03:26 اون خانم جوون که خیلی زیباست و موهاش را چقدر زیبا هم بافته توجه من را جلب کرد و دیدمم عِه چقدر شبیه یکی از اعضای خانواده امون هست

هلنا جان که نروژ زندگی میکنه اسکرین گرفتم و واسش فرستادم همون لحظه دیدم که عِه چه جالب! ایشونم برای من پیام فرستاده چند ساعت قبل و گفته خوابت را دیدم و

اومدی نروژ و کلی یورو و کرون دستت بوده .. نشانه های زیادی دارم که این خواب را تایید میکنه خدایی که من میشناسم وقتی از سر راهش کنار میری و تو کار خودت را انجام

میدی و با نداشتن مقاومت و اجازه دادن سیلان انرژِی مثبتت کارش را بکنه، خیلی عالی تو را هدایت میکنه هدایتی که به عهده اش، روزی بهت میرسونه روزی بی حساب به

قول آیه ی من حیث لایحتسب میشی، روزی که به عهده‌اشه، شما لازمه که فقط و فقط روی خودت کار کنی و امروز به جرئت میتونم بگم که خیلی خیلی خوب دارم حسش

میکنم و بازم میگم انقدر این فایل دیروز الهام بخش و تاثیر گذار بود مخصوصا وقتی که بارها گوشش دادم و هم نوشتم و چندباری با هر بار گوش دادن بهش اضافه کردم و بعد

وویسش کردم واقعا انرژی بینظیری درونم حس کردم که امروز دیدم که کارهای بیشتر و مفیدتری دارم انجام میدم که دقیقا پیروی از اصلِ خداروشکر.

ادامه میدیم …

خداروشکر به خاطر فراوانی غذا و نوشیدنی ها خداروشکر خداروشکر خداروشکر واقعا خداجون فکر همه چیز را کرده و چیزی نیست که نتونی بگی که خدا توش نیست!

واوو چه برگرهای خوشمزه ای یک برگر یک چیزبرگز و یک سالاد اوووم نوش جان گوارای وجود .. خداروشکر خداروشکر که پاقدم شما خیر بوده اتفاقاا منم احساس میکنم

همینجوره واسم هر وقت هر جایی میرم مشتری میاد پشت بند من و یا بوده و همین چند روز پیش بود که هدایت شدم به یک لباس فروشی و دوتا تی شرت خوشگل خریدم که

موقعی که خواستم خارج بشم فروشنده عزیز اومد و بهم گفت که چقدر پاقدمت خیر بوده و یک تی شرت بهم هدیه داد خداروشکر. این همش از لطف خداست .. هر هدیه ای از

جانبِ ربِ من ..

خدای من چه ماشینی واسه کسب و کارش درست کرده customize َشده است وواوو

واقعا زیبایی های زیادی هست که بشه بهشون توجه کرد و تحسین کرد.

چیزی که الان جلوی منه اینه که ایشون که داره Trimمیکنه یک اسب بسیار در صلحِ و آروم.

میخوام چند تا چیز را کنار هم قرار بدم و داستان هدایت را اینجوری برای خودم ملموس کنم ..

یک نفر را میشناسم که حسابی عاشقِ کارش و خیلی خوب میدونم داستان کاریش را که از کجا با چه شرایطی از یک خونه سیمانی توی بندرعباس به فلوریدای آمریکا رسیده

این فرد استادِ من الگوی من و واقعا عاشقشم .. این آدم واقعا وقت میذاره و با عشق و جون و دل آخرین نسخه ی خودش را ارائه میده همیشه همیشه همیشه.

یک نفر دیگه کنارشه و عزیز دلشه، و عاشق فیلم برداری و به تصویر کشیدن زیبایی هاست چه آدم چه طبیعت چه مسیر موفقیت یک فرد و کمپانی و به اشتراک گذاریش با

تمام دنیاست.

و حالا این فرد که من میبینم که داره سوهان میکشه به این حرفه ای که نمیبینم بخواد حتی به دوربین نگاه کنه چون انقــــدر عاشق کارشه و داره کارش را انجام میده با

عشق و علاقه که حواسش به چیز دیگه ای نیست توی دنیای خودشِ کاملا.

سه فرد سه نفری که عاشق کارشون هستن واقعا میشه توی یک قاپ دید .. این چیزی میتونه غیر از جریان ساده و مستمر هدایــت باشه؟

برای بیشتر درک کردن این فایل میخوام نظرات را بخوانم و برای این کار خودم را تحسین میکنم.

زهرای عزیز من زهرا جان تحسین برانگیز یاقوتی چقدر قشنگ تونست چیزی را بگه که من نتونستم اون لحظه بگمش:

خب برسیم به این دقایق پراز عشقی که دیدیم:

مریم جان وقتی استاد درمورد کاشی ایرانی گفتن و شما گفتی بریم بهم نشون بده و مایک هم گشنه بود، چقدر راحت و با عشق رفتین رستوران، این یعنی عشق واقعی،

عشقی که همه محترم هستن، دقیقا در هرقسمت نشون از عشق واقعی موج میزنه.

آره عشق این چیزی بود که میخواستم بگم و با خواندن کامنت بهم یادآوری کرد.

چند ساعت بعد:

الان بامداد فرداست و من دوست دارم در مورد اتفاقات خوبی که از عصر آخرین بندی که نوشتم تا الان را بگم با اینکه یکم خوابم میاد ولی واقعا خودم را موظف میدونم که

بنویسم با احساس خوب البته که خداروشکر حسم خوبه فقط باید ادامه بدم و بنویسم همه ی اتفاقات خوبی که اول توی دفترم نوشتم و حالا میخوام اینجا بنویسم تا با شما هم

به اشتراک بذارم. میخوام به ترتیب بگم ..

+ امروز تا عصری که نظرم را تا بند بالا نوشتم خوابم میومد و چرت زدم و وقتی بلندم کرد خواهر! بهم گوشی را داد و فامیلمون ( خدا ) بهم پیشنهاد کاری داد که خیلی خوب

بود … ولی من ردش کردم.

چند دقیقه بعدش وقتِ رفتن به بازار بود و داشتم آماده میشدم لباس بپوشم که دوست عزیزم که توی کسب و کارش بهترینه و داره انلاین آموزش میده و بی نهایت شاگرد داره

و استاد زبانِ بهم زنگ زد و با من انگلیسی حرف میزد و میگفت که دوست داره وقتش را با من بگذرونه یک روزی از صبح تا شب ( خداروشکر که میگم هاا این باور را دارم که

هم پاره هام بال بال میزنن که با من ِ پادشاه ارتباط موثر برقرار کنن – لبخند و چشمــــک) بازم توی این مکالمه تنها کاری که ازم برمیومد تحسینش بود و اما این بار واقعا

کلام مریم جان وقتی اون اسب سوارها را دیده بود روی من تاثیر به سزایی داشت ( Accept it) اینکه به خودم و خودش گفتم نرگس جان عزیزم، واقعا خوشحالم که عالــی

زبان حرف میزنی منم با یقین میگم که اگر تکاملم را طی کنم قطعا میتونم مثل بلبل همانطوری که حرف میزنم و خیلی خوب میرم توی مودش برای همیشه حرف بزنم بدون

اشتباه و ساده و روان اونمم گفت ( خدا ) آره حتمااا آخ جوون خیلی خوبه هر کمکی از من بربیاد واست میکنم.

+ رفتم بازار، قرار شد که دو تا هنسفری بخرم اونم بهترین ها واسه این خریدم از خدا هدایت خواستم .. حسم گفت کجا برم دقیقا توی شلوغ ترین میدان شهر دور

میدان!

وقتی رفتم اونجا مشتری بود و با ورود من بازمم مشتری اومد ( پاقدمم بسیار خیره حالا در ادامه میگم که چی شد – ذوق و شوق ) خریدم بر اساس کیفیت و راحتی و کیپ

شدن توی گوشی و زیبایی و قدرت باس و وضوح صداش بود .. 5تایی را Try کردم و بین 5تا بهترین را انتخاب کردم همونی که میخواستم ( البته قطعااا بهترش هم هست)

دوتا خریدم! بدون اینکه بخوام و چیزی از % بگم، فروشنده ( خدا ) بهم تخفیف ِ حسابی داد!! باورتون نمیشه اون هنسفری بین اون 5تا ارزون ترین بود! و توی همون ارزون

ترینش بازم بهم تخفیف داد خداااا خدای من خدای من خدای تو را سپاس و ستایش. خدایا شکرت

در ادامه، حسم گفت تحسینش کنم .. البته دیگه حسم نگه هم الان واقعااا تحسین جزیی از وجودم شده شروع به تحسینش کردم کسی نبود من و ایشون و من فیس تو

فیس بودم با ایشون و منم که پرانرژی و توپــم شکر خدا پرِ پُر، تحسین کردم و گفتم چقدر اینجا تمییزه مرتبه چقدر شیشه ها تمییزه چقدر گوشی ها را توی قفسه زیبا

چیدید و .. بهش گفتم که شاید شما توی چشم خودتون نیاد این زیبایی ولی منی که دنبال زیبایی ها هستم اینا را میبینم بهشون گفتم که چقدر هر وقتی که از اینجا رد میشم و

وقتی شما را میبینم و خانم شما را میبینم توی مغازه موبایل فروشی چقدررر انرژژژی مثبت میگیرم و دعاتون میکنم ..

انقــــدر خوشحال شد باورتون نمیشه بخداا داشت چشم های ایشون از حدقه در میومد باورتون نمیشه لبخندش به پهنای آسمون بود آسمـــــــون خدای من چقدر

فرکانس تحسین نابِ خالصِ خداگونه است اون وجه الله بیدار میکنه .. دقیقااا چند ثانیه بعد مشتری اومد و توی همون مشتری اومدن باورتون میشه که ایشون دیدم داره

ناخواگاه و شاید خودآگاه زیبایی های مشتریشون را تحسین میکنههه WWOWWW خدای من من همش داشتم میخندیدم تو دلممم خدای من

و اما بعد از این خرید و تحسین کردن نوبت رسید به چیزی که دیگه واقعا جزیی از وجود من شده که خیلی خوب توی سفرهام پیاده اش میکردم و استادش شدم اینکه خوب

گوش میکنم که چی میگه .. خودش ( خدا ) سر حرف را با من توی این مورد باز کرد مسئله این بود که میخواست فروشش بیشتر بشه مسئله این بود که ایشون اعتماد به نفس و

عزت نفسش پایین بود ( اون لحظه هاا ) و من اماده بودم که درمورد راه حلش کمی باهاش صحبت کنم .. توی این صحبت کردنِ چندباری مشتری اومد باورتون میشههههه

انقدرر وقتی شروع کردم در مورد آینده ی دنیا گفتم و گفتم که همه چیز داره آنلاین میشه و حتی شما که موبایل فروشی داری بهتره که اینکارو کنی براش شروع کردم مثال

زدم و توی این بین خودم را معرفی کردم و کمی از خودم و تجربیات ارزشمندم گفتم ( که چقدر من استاد جان از شما تشکر میکنم واقعاااا چی بگم ! ) گفتم که آدما وقتی

مسئله پیش میاد بیشتر از اینکه به راه حل فکر کنن به مسئله فکر میکنند و وقتی اینکارو میکنند ناامید میشن بعد از مدتی چون سکان نگاهشون درست نیست و مثال زدم که

من و شما اشرف مخلوقاتیم و واقعا توانایی خلق زندگیمون بهمون داده شده و مثال سد زدن انسان ها خلق هواپیما و کشتی و ماشین را براش زدم و توی این صحبت کردن

بسیار پرانرژِی من مداممم من را تحسین میکرد! و بایستی فقط چهره ی بشاشششش را میدید خدای من انگاااررر واقعاا تازه داشت متولد میشد ..

خلاصه که بهش حتی ایده دادم، گفتم توی کسب و کار شما ببین الان همه چیز اینترنتی شده و میتونی بیای توی همین instagram خودتون محصولاتتون را معرفی کنید

حتی off بزنید و حتی باورتون میشه براش مثال تکامل را زدم گفتم ببین شما اول بیااا مثلا یک چیزی را واسه یک هفته آف در نظر بگیر وقتی بهتر و بهتر شدی و فروشت

بیشتر شد ( باورهات بهتر و ثروت افرین تر شد) بیا این آف را ببر به دو روز یکبار و بعد .. خلاصه حتی اینم وسیله ای شدم که بهش کامل بگم که چکار کنه حالا فقط عمل

کردن بهش مونده اینم بگم که این بین خیلی مشتری اومد! و باورتون میشه توی همون 30دقیقه 60دقیقه ای که اونجا بودممم دقیقاا حوالی 3700تومن فروش کرد!! اوه مای گادد

خدای من خدای من خدای خدایاا شکرت

+ رفتم سراغ کار بعدی: درست کردن اینترنت خونه

سری به دفتر اینترنت مخابرات زدم و سلام کردم و با روی باز بهشون مسئله را گفتم، حالا اینجااا را داشته باشید که چی بهم گفت

گفت OK بیااا قــدم به قـــدم مسئله را از ریشــه حــل کنیم

انقدرر که خودم تغییر کردم از درون و دنبال حل مسئله از ریشه هستم و انقدر این سفرنامه روی من تاثیر مثبت گذاشته انقدر حرفای شما مریم جان و استاد جان و مایکی جان

و کامنت های مثبت و بینظیر و ادامه دادن خودم و همراهی عزیز دلم روی من اثر مثبت گذاشته که فقط میتونم بگم خدایاا شکرت و میخوام حالا بهتر و بیشتر ادامه بدم.

ایشون بهم اول یک کاری را گفت که اومدم خونه از اولین خروجی سیم تلفن مودم را اونجا وصل کنم و به ایشون اطلاع بدم

وقتی اومدم خونه با نام و یاد خدا همونطوری که شما استاد جان توی شروع هر کاری اینکارو میکنید منم انجام دادم، و باورتون میشه سرعت نت الان مثل جِــــت شده (

واقعااا چه میکنه این اتصال وقتی قوی تررر میشه خدایااا شکرت ) البته شنبه که بشه بازم میخوام به ایشون بگم چون از شما یاد گرفتم که به همین اکتفا نکنم وقتی خودم

را نگاه میکنم واقعا در خودم لیاقت بهتر از اینم میبینم پس میخوام بازم بهتر و بهتر بشه تا لذت بیشتری ببرم

+ اتفاق هدایتی بعد این بود که سری بزنم به فروشگاه بزرگِ جدید شهرمون که تازه هاست افتتاح شده رفاه مارکت عزیز

وقتی رفتم تــو و اون چیزهایی که نیاز داشتم را بهترین هاش را تهیه کردم تازه من که عاشق نوشیدنی هم هستم دو تا نوشیدنی جدید از دو برند محبوب توی ایران هم

خریدم تا تجربــه بیشتری کرده باشم.

موقع حساب کردنم حالم خیلی خوب واقعاا اونجاا تمییز بود، وقتی حساب کردم حالم خوب بود اما برای من کافی نبود! من میخوام انرژی بیشتری تولید کنم!

به فروشنده قرمز پوش زیبا رو نگاه کردم و چشم تو چشم بهش اینا را گفتم بدون اینکه بهشون فکر کنم:

از اینکه به این شهر اومدید و اینجا را ساختید و افتتاح کردید واقعا سپاس گزارم و تحسیـــن میکنم شما را خب اینجاا واقعا تمییزه و کلی حس خوب دارم اینجا و همه

چیز عالی جنس های با کیفیت و .. واقعا تحسین میکنم شماااا را: در حالی که لبخند خودم تاا پهنای آسمون باز بود توی همین گفتن وقتی نگاه ایشون داشتم میکردم دقیقااا

دیدم به وضوح که لبخندش داشت هر لحظه بیشترر و بیشترر میشد و آخرش سه بار پشت سر هم بهم با آرامشی عمیق ازم تشکر کرد و در آخر براشون دعا کردم و اونجا را

ترک کردم که اتفاقا بازم با خروج من یک مشتری دیگه اومد و من در را واسه ایشون باز نگه داشتم تا برن داخل ( البته الان که دارم مینویسم ناخودآگاه این کارو کردم)

این همون حسسی هست که میخوام از این به بعد تجربه اش کنم بیشتر و بیشتر میخوام واقعاا حضورم را آدما علاوه بر پول ارزشمندم حس کنن .. میخوام بیشتر مثبت باشم.

میخوام بیشتر حس خوب و شادی را خلق کنم. من خالقــــم هااا

+ در ادامه 300 متر جلوتر در حالی که داشتم برمیگشتم خونه .. رسیدم به بزرگترین رستوران کافه شهرمون شوش، جایی که تا اردیبهشت ماه همین سال من اونجا کافه دستم

بود و اون هدف هایی که برای ورودم به اونجا داشتم را به خوبی یکی یکی تیک زدم، و همینطور قسمت تولید محتواش را بر عهده داشتم .. باورتون میشه چقدر خوشحال بودم!

آخه کافه باز شده بود! به خاطر همین بیماری کرونا تا همین چند روز پیش اونجا فقط بیرون بر بود اما حالا باز شده بود و باورتون میشه وقتی تصمیم گرفتم برم داخل تا به دوست عزیزم مدیر اونجا تبریک بگم وقتی رفتم تو، هه هه خدای من جااا واسه سوزن انداختن نبود! بس شلوغ بودددد خدای من و سفارش پشت سفارش ..

بیرون منتظر دوستم موندم و توی این یک دقیقه منم گفتم بذار یکم این نوشیدنی جدیدی که گرفتم را Try کنم و تازه Share کنم با هومن، دوستم همین موقع بود که اومد بیرون و بازم و بازم و بازم تنها کاری که از من برمیومد تحسین کردنش بود و دعای خیر و مثبت برای شکوفاتر شدن اونجا و … ایشونم از اتفاقات مثبتی بهم گفت که دوست دارم بنویسم ایشون انقدر عاشق کارشون هستند که رفته خودش یک سایت با طرح WordPress واسه کافه سایت زده که و همینطور یک App ساخته توی همون شرایط بیماری. بعدشم خودِ مِنو را به صورت QR CODE کرده تا هر کسی که ازش عکس بگیره میتونه همیشه این منو را به همراه داشته باشه و اگر تغییری داده بشه تغییراتش را هم ببینه. واقعا شگفت انگیزِ خدای من خدایا شکرت

+ رسیدم خونه ..

هنوز کلی اتفاق مثبت دیگه مونده! تلفن زنگ میزنه میگم الو .. میگه ( خدا ) یک پیشنهاد کاری خیلی خوب دارم و … ( بازم رد )

این بار به دوستایی که همین چند وقت پیش باهاشون سفر رفتم (بردم به سفر ) دعوتشون کردم فردا به بستنی فروشی جدیدی که توی شهرمون افتتاح شده اونم به این دلیل که میخوایم هم دوباره دور هم جمع بشیم و کلی شادی و خنده و حس خوب و همینطوررر من که شخصا میخوام حمایتی کنم ایشون را به خاطر کسب و کاری که راه انداخته و به ایشون را همین جنس حرفاا را تو روی ایشون بگم تاا بازمم امید و انرژی و انگیزه بیشتری بگیره ان شاا.. برای ادامه راه. صدالبته من مسئول شادی و خوشبختی و انگیزه کسی نیستممم پس میخوام بگم ایناا به خاطر خودمممه فقط میخوام حال خودم را خوب تر کنم نمیخوام منتظیر بیرون از خودم باشم تا کسی منو دعوت کنه و .. من میخواممم دعوت کنم من میخوام پیشرو باشم من میخوام جلودار باشم من میخوام خلق کنم من میخوام شرایط را بسازم من میخوام توی مذاکره اولین حرف را بزنم من میخوام خداااا را توی اولین و آخرین و همیشه همراه بودن حس کنم و عشق کنم و ازش به این شکل تشکر کنم.

بگم دیگه که کلی بازم دوستای من دقیق در زمان و مکان مناسب وقتی که خیییلی شاد بودم و داشتم میرقصیدم بازم برای من موسیقی های شادتری فرستادند

حتی دعوت شدم به گروهی تلگرامی از همین بچه های نازنین خانواده عزیزمون و برای شادی و جشن و رقص و پایکوبی بیشتر

و اتفاق مثبت تر بعدی اینکه، امروز واقعا واقعا واقعا متفاوت عمل کردم من واقعا پدر جان عزیز دلممم دوست من استاد من مهربان جان واقعا چطوری ازت تشکر کنم واقعا سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم .. شمااا یک نفر بودید خواستید تغییر کنید و با این همه تغییرتون از درون ببین تو را خدااا چطور باعث تغییر و رشد دنیااا شدید.

همین الان از خودممم میپرسممم واقعااااا من انرژی داشتممم این همه کامنت را بنویسممم و حالا هر روززز اونم چندین و چندتاااااا

خدای من خدای من خدای تنها تو را می‌پرستم و از تو یاری میجویم. خدایاا شکرت

استاد جان با عشق و شور و انرژی مثبت الهی الهی که ادامه بدید و ادامه بدید و بازم ادامه بدید وبازم به موفقیت هایی بیشترو بزرگتری دست پیدا کنید دست خدا به همراه شمااا واقعا از شما ممنونم و تشکر از شما به منزله ی تشکر از خدای منه رب العالمین.

و اما شما مریم جان واقعا این سفرنامه به خاطر عشقِ عشقِ عشقِ شماست هاااا من دستِ شما را هم میبوسم واقعا ازتون ممنونم دستِ خدااا را میبوسم واقعا خدابهتون افتخار میکنه ممنونم به خاطر هم پایه بودنتون عاشق بودنتون خودتون بودن، در کنار استاد عزیزم عاشقتونممممممم

میخوام با این جمله آخر تیرِ آخرو بزنم و برم راحت سرمو رو بالشت بذارم و سپاس گزارانه واسه یک روز عالـــی‌تـــر و بهتر از امروز خودم را آماده کنم به امید خدا.

هر چقدر توحیدی تر بشی باورت به اینکه خودتی که میتونی خلق کنی و تو تابع شرایط نیستی و تویی که دقیقا هر جا که میخوای میتونی بری و شرایط را رقم بزنی همونی

که میخوای هر چقدر تنها نیروی جهان هستی را باورش کنی، و هیچ عاملی را بیرون از خودت در خوشبختی و بدبختی خودت ندونی، واقعا به معنای واقعی کلمه، زندگی بیشتر

بهت میچسبه و همه چیز به سادگی و راحتی بیشتری برات انجام میگیره و تو بیشتر از همیشه غرق شادی خواهی بود و بهت قول میدم اگر همین فرمون را جلو بری و هر روز

بهتر از روز گذشته باشی میتونی تمامِ لحظاتت شادی باشه و زیبایی و حضورِ خداوند یکتا.

یا حــق