سفر به دور آمریکا | قسمت 75 - صفحه 9

سلام استاد عزیزم

سلام مریم جان نازنینم

خدای من

سپاسگزارم که اینجا هستم تا دوباره ببینم بشنوم و بنویسم.

این فایل رو تقریبا دو هفته پیش چند بار دیدم. اما جالبه که امروز کلی صحنه توش دیدم که ندیده بودم قبلا.

تو این دو هفته در جریانی که انتخاب خودم بود اما دوستش نداشتم قرار داشتم و کنترل ذهنم برام خیلی خیلی سخت بود.

اما خداروشکر می کنم که اینجا بودن اگرچه با تمام‌تمرکزم نبود اما جاری بود و خواندن نوشته هام چه تو دفتر و چه تو کامنت هام و صدالبته خوندن کامنت های دوستانم همه و همه و همه منو در این مسیر تغییر نگه داشت.

عهدی که آبان ماه ۱۴۰۰ بستم و تا پای جان بهش متعهد می مونم و از رب غفور و رحیمم یاری می خوام تا در تضادی که هستم درس هامو به بهترین شکل بگیرم و رها بشم.

خب خب خب

این همه نوشتم برسم به زیبایی های این بخش سفرمون

مایک عزیزمون که گشنشه 😊

و خواسته ای که خودش براش قدم برداشته و مسیر رفتن به رستوران رو با هدایت پیدا کرده.

از زیبایی های طبیعتش بگم که تمومی نداره آخه. هربار طبیعت زیبای امریکارو می بینم با تمام وجودم ستایشش می کنم. با تمام وجودم احساس می کنم که اونجام و دل سیر نگاش می کنم.

و اما خانومی که جواب مایک رو داده بود. باط هم یک فرد دیگه که معلوم بود اونجا حالش با کارش خوب بود. و اونقدر شاد جواب داد و با خنده رفت.

در تمام مسیر زندگیم هربار که با آدم ها و شرایط نادلخواه روبرو میشم و البته با شرایط دلخواهم هم، سریع به خودم رجوع می کنم و چقدددررررر الان راحت تر درک می کنم خودم خالق زندگی و شرایطم هستم.

و اما رستوران

ی جای شدیدا مورد علاقه من 😊😋

چقدر ساختمونش خاص بود، زیبا بود.

و داخلش هم همه چی منظم و تر و تمیز و مشخص.

من که عاشق انواع پنیر تو ساندویچم 😋

چقدر روشویی و شیر آبش قشنگ بود. خیلی دوسش داشتم. احساس می کردم که ی آب خنک ازش میریزه.

و بعد دستگاه قهوه ساز.

دونه های زیبای قهوه و سیستم اتوماتی که کارو راحت و سریع کرده.

آرامش آدم ها تو انتخاب غذاشون هم برام واقعا جالب بود.

و لذت مایک از خوردن غذاش و نهایت رسیدن به مقصود.

چقدر جالب بود حرفتون مریم جون

پاقدمتون خیلی خوبه. ثروت رو همه جا جاری می کنید.

و چقدر این حرف برای من بار داشت.

ثروت به دنبالتون میاد. رزق به دنبالتون میاد. این چه انرژیه چه ارتعاشیه.

این حد از ایمان رو و فراتر از اون رو می خوام.

جمله زیبای مایک به پدرش رو خیلی دوست داشتم… یکم بخند برام

چقدر عشق بود توش…

و معرفی یک کار سیار. چه جالب بود. اصلا نمی دونستم همچین شغلی وجود داره. چه دم و دستگاهی داشت.

و البته که چقدر راه اومدن اسب و آرامشش برام عجیب بود.

چقدر اسب زیبااا بود.

چقدر رب من زیباست. چقدددرررر قدرتمند و خالقه. چقدر خلقت اسب خارق العادست. واقعا فوق العاده نیست. فقط به پاهاش نگاه کنید. به کف پاهاش که توش نعل می کنن.

چقدر اون آقا تو کارش مهارت داشت.فرز بود و سوهان رو با مهارت جابه جا می کرد.

و اون اسب اسکاتلندی چقدر خوشگل بود. خدای من سپاسگزارم

چقدر زیبایی چقدر زیبایی چقدددررر