سفر به دور آمریکا | قسمت 77 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

سلام به همه عزیزان در این خانواده صمیمی

و سلام ویژه به استاد، مریم عزیز و مایک دوست داشتنی

مدتی به علت مشغله کاری و انجام تمهیدات سفر نتونستم اون جور که باید و شاید اینجا باشم و از مطالب و نظرات ارزشمند دوستان عزیزم بهره مند بشم

اما از اینجا استفاده میکنم و دیدگاه و نتایجم رو که حاصل استفاده از فایلهای رایگان استاد و دوره عزت نفس هست با شما جانان به اشتراک میذارم ؛

اول از همه خدا رو شکر که من به اینجا هدایت شدم و بعد دقیقا دیشب یه فایل راجع به تمرکز بر نکات مثبت از استاد گوش میدادم ، راجع به سرقت تاکسی شون ، که می گفتن بخدا این فایلها رایگان نیست و الحق والانصاف که راست می گفتن. اساس همه قوانین یکی هست و کسی که در مدار درست قرار گرفته باشه وبه این مزرعه آگاهی هدایت میشه قطعا میتونه میوه خوبی برداشت کنه

از وقتی که خودم رو می شناسم همیشه ترسو بودم از ارتفاع از پرواز از تغییر و … و با اینکه بواسطه شغلم ماموریت زیاد می رم اما نمی تونستم با این ترس کنار بیام و چون معمولا تنها مسافرت میکنم اینم یه جورایی برام توجیه شده بود که ببین تنهایی ، کسی نیست کنارت باشه تا نترسی و … همین بنوبه خودش حالم رو بد میکرد و من نمیدونستم مساله از کجاها که آب نمیخوره

اصلا کاری بجز بزرگ کردن ترس ها و ترمزها و موانع بلد نبودم و این گفتگوهای درونی بد شرایطم رو بدتر میکرد تا اینکه سر از اینجا درآوردم ؛ عید بواسطه سرماخوردگی خونه بودم و یه جورایی تمام فایلهای رایگان رو شخم زدم ، کمی که بهتر شدم یادداشت برداری میکردم و بدون اینکه بدونم اتفاقات من رو بسمت ترسهام سوق میداد اما اینبار من اون ندای همیشگی نبودم بلکه ناخواسته متوجه ترسم میشدم اما با بی توجهی بهش و اعتماد بخدا کارهام یکی پس از دیگری و معجزه آسا انجام میشد ؛ بخشهاییش رو پیشتر گفتم ، مثل ویزا گرفتن برای کانادا که برای همه روند جوابدهیش حداقل ۳ماه طول می کشه برای من سر یکماه مهر توی پاسم هم خورده بود ، با مرخصیم موافقت نکردن ولی من اهمیت ندادم و با ایمان فعال و سعی بر اینکه حسم رو خوب نگه دارم و با اعتماد بخواست خدا برای من ، جوری شد که مدیر عامل نه تنها که موافقت بلکه ازم معذرت خواهی هم کرد و من اینرو مدیون آموزشهای دوره عزت نفس هستم ، بنحویکه اصلا انگاری اون ندا ترسوئه ایستاده بود کنار و یه ندا جدید قوی از من بیرون زده بود که داشت کارهام رو پیش میبرد ؛ خدایا شکرت

من در محل کارم بواسطه یه سری مسائل جداییم رو اعلام نکرده بودم و حالا اونها از ما مدارکی دال بر تایید تاهل مون خواستن ، با اینکه غیر قانونی هست و من همیشه ازش هراس داشتم که اگر بفهمن چی و مطمئنم خودم با ترسم جذبش کردم . حتی این اتفاق که پیشتر و در دوران جهالتم میتونست من رو متلاشی کنه رو دست خدا برای کارم دیدم و پیش خودم فکر کردم خدا جز خیر برای من نمیخواد و قراره جا خالی بشه و خدا خودش داره کارهام رو انجام میده ، همین تغییر دید رو هم مدیون فایلهای استاد هستم که خدا رو برای خودم بزرگ کنم نه مشکلم رو چون اون هیچ کارش بی حکمت نیست و میخواد به ترسم غلبه کنم و قطعا برام یه راه عالی باز میکنه

من روی این فایلهای رایگان چه قیمتی میتونم بذارم که اینقدر ساده و عمیق من رو با خدای درونم آشنا کردن و آشتی دادن

من الان کانادا هستم ؛ هفته پیش وقتی سوار هواپیما شدم پیه ترس و جون کندن رو به تنم مالیده بودم اما غافل از اینکه وقتی روی باورهای مخرب و ترمزها کار میکنیم ناخودآگاه سیستم ما هم چاره ای جز اطاعت و تغییر نداره اولش خیلی تکون داشت و من همیشگیم شروع به واکنش نشون دادن کرد اما یه دفعه بخودم مسلط شدم و افسار رو بدست گرفتم که نترس و نلرز خدا با تو هست و مراقب ت هست ، قبلا هم اینو می گفتم اما بیرون و درون یکی نبود در نتیجه سیستم کار نمی کرد ولی الان شکر خدا ارتباط برقراره. بیشتر ۱۸ ساعت پرواز انگار که سوار گاری باشم تکون داشت اما من رو خدا بغل کرده بود ترس رخت بربسته بود عمده طول مسیر متعجب بودم که من این ۱۰ سال که خودم رو از اومدن پیش خانواده م محروم کرده بودم ، از این ترسیده بودم پس اون الان کجا رفته

یه دفعه به این صرافت افتادم که خدا عادله و بما همه چی داده و اگه ما بواسطه ترسهامون امکان دریافتش رو از خودمون دریغ میکنیم ، مشکل از ماست ، خدایا شکرت برای آگاهیم

استاد عزیزم و مریم شایسته که بحق این فامیل رو برای شما انتخاب کردن ازتون ممنونم که با سفرتون و نشون دادن زیباییها من رو از پیله ای که دور خودم تنیده بودم رها کردین وقتی فایل آبشار نیاگارا شما رو دیدم با اینکه خانواده م هم سالها پیشتر عکس و فیلمشون رو برام فرستاده بودن اما انگار نیروی محرکه من شد که وقتی استاد رفته تو هم میتونی جوری که خیسی و پاشیدن آب رو بر روی خودم حس میکردم، انگار از عید من همش با آموزشهای شما داشتم خمیر نونم رو آماده میکردم و فایل شما برام حکم تنوری رو داشت که میتونستم فارغ از همه ترسهام، نونم رو بذارم و ثمره ش رو بخورم

خدایا شکرت و استاد ممنونم که دست خدا شدین تا پرده ای که بر روی وجودم انداخته بودم ، جسارت کنار زدنش رو پیدا کنم

به امید خدای مهربون فردا برای دیدن آبشار می رم، اینجا هر جا زیباییهای پاییز رو میبینم و خدا رو شکر میکنم بی اختیار مثل شما میگم ؛ خدای من (لطفا مثل استاد بگید ??) و یاد و دعاتون میکنم ، انگار شما هم همراهم هستید

دوستان عزیزم ممنونم از تک تک شما عزیزان که خوندن نظرات شما هم در اینجا هدایت شدن و اومدن من نقش داشته ، با آگاهیهای بی نظیرتون که اغلب از قلمتون و دید بازتون به وجد اومدم . امید که بیش از پیش قدر اینجایی که بهش هدایت شدیم رو بدونیم و از فایلهای بظاهر رایگان هم ساده نگذریم که استاد با منتهی درجه خلوص همه چیز رو اونجا هم یادآور شدن

برای همه بهترینهای خدا رو آرزو دارم ؛ در پناه خدای مهربون شاد و سلامت و سربلند باشید آمین