سفر به دور آمریکا | قسمت 78 - صفحه 19

به نام خدای هدایتگرم

سلام به دو استاد توحیدی و نمونه و همه دوستای عباسمنشی‌ام

دیدن آهوان زیبا من رو به وجد آورد که روی این فایل کامنت بنویسم و از اتفاقات بی‌نظیری که در نتیجه قرار گرفتن در مسیر توحید و هدایت الهی برام رخ داده بنویسم.

در دو تا از فایل‌های سفر به دور آمریکا در دل طبیعت جادویی و بکر که از دوربین مریم جان به ما هدیه شد دیدم که سنجاب‌ها آزادانه در کنار انسان‌ها از درخت‌ها بالا میرفتن و روی زمین غذا می‌خوردن. این تصاویر اینقدر برام جالب و دلنشین بود که انگار ناخودآگاه در ذهن من این خواسته حک شد و خیلی ناباورانه هفته قبل به ویلایی در کردان دعوت شدم که در طی دو روزی که اونجا بودم هم در درختان اطراف ویلا سنجاب دیدم که خیلی زیبا بود و از درخت بالا میرفت و بعد به یک رستورانی در روستای آغشت رفتیم یه دفعه دیدیم که از یک درخت که بغل میز ما بود در آن رستوران هم سنجاب بسیار خوشگلی داره از این درخت به اون درخت میپره. واااای خدای من، اصلاً خشکم زد. دقیقاً اون دو قسمت از سفرنامه جلوی چشمم ظاهر شد و تمام جملات آموزنده استاد رو در گوشم می‌شنیدم. فقط دلم می‌خواست همونجا سجده کنم به عظمت خدایی که ما انسانها رو طوری آفریده که با استفاده از قدرت ذهن و قدرت اختیار می‌تونیم خالق زندگی خودمون باشیم.

از تأثیر این فایل‌ها در بهتر شدن زندگیم هرچی بگم بازم کمه. بعضی وقتها حیرت‌زده میشم از قدرت ذهن و هم‌فرکانسی با خواسته‌هام.

از مریم جون بی‌نهایت سپاسگزارم که با قراردادن سفرنامه و زندگی در بهشت بطور زنده از زندگی استاد عباسمنش و خودش داره عملی کردن آموزه‌ها رو به ما نشون میده.

من تو این چند ماه که دارم پیوسته هر روز فایل‌ها رو می‌بینم تازه دارم یاد می‌گیرم که چطوری از خدا هدایت بخوام. چطوری به الهامات درونم اعتماد کنم و به آنها عمل کنم و نتیجه‌اش بی‌نظیره، به حدی که واقعاً بعضی مواقع از هدایت بی‌نقص خدا دلم میخواد وسط خیابان سجده شکر به جا بیارم وقتی ازش میخوام که خودش بهم بگه امروز از چه مسیری برم که زودتر به فلان جا و فلان کارم برسم یا فلان اتفاق میخوام برام بیافته خودت درستش کن، خودت بهترین کلامی که مناسبه در فلان موقعیت بگم رو بر زبانم جاری کن، خودت کسی که باید فلان کار رو برام انجام بده بفرست؛ اصلاً باورنکردنی هدایت میشم. با مرور کردن ریز به ریز این هدایت‌ها برای خودم کاملاً لمس می‌کنم که انگار دستم تو دسته خدای هدایتگری هست که مهربان‌تر از مادر حواسش به من هست.

نتیجه اصلی همه این تمرکزها و هدایت خواستن‌ها برام این بوده که این روزها آرامش دارم. حتی وقتی اوضاع به ظاهر بر وفق مراد نیست. الان مدتی هست که درگیر یه کار قضایی هستم که اونم بخاطر فرکانس‌های اشتباه خودم و خانواده‌ام در گذشته بوده و الان باید با فرکانس‌های جدیدم حلش کنم و این برام خیلی جالبه که اصلاً ناراحت نیستم. همه‌اش از خدا برای بهتر انجام شدن این مسئله هدایت میخوام و اونم کم نذاشته تا حالا و خیلی روی روال عالی داره کار پیش می‌ره و برام چیزی که جالب و قابل تحسینه اینه که تو این روند من با آرامش بدون هیچ اعتراض و غرزدنی دارم میرم دنبال کارهای این پرونده. اگر قبلاً بود همه‌اش شکایت می‌کردم که چرا برای ما این اتفاق افتاده و فقط دیگران رو مقصر می‌دونستم؛ ولی الان با دید توحیدی که داره در من هر روز بیشتر و بیشتر میشه با مرور آموزش‌های استاد در ذهنم می‌دونم که خودم هم در آن فرکانس قرار داشتم و فقط باید روی ذهنم کنترل داشته باشم تا این روزها به بهترین شکل ممکن بگذره. برای خودم لذت بخشه وقتی از صبح که میخوام برم دنبال حل این مسئله جمله استاد که در قانون آفرینش میگن: «در بدترین شرایط حالت رو خوب کن. با چی حالم رو خوب کنم؟ با تغییر نگاه، با تغییر نگاه، با تغییر نگاه» و من مدام سعی می‌کنم خوبی‌ها رو از دل اتفاقات به ظاهر نازیبا بیرون بکشم. میرم آگاهی فقط دنبال نکات مثبت هستم و به همین دلیل خدا پلیس‌های خوش‌اخلاق و کارراه‌انداز رو میفرسته و سریع کارم رو انجام میدن و راهنمایی میکنن که حالا برو کجا و چی کار کن. خدا رو میلیون‌ها بار سپاسگزارم که تا الان کارها عالی پیش رفته و به امید قدرت مطلق دو مرحله بعدی‌اش هم که مونده عالی پیش خواهد رفت. من تو این مسیر خیلی چیزها آموختم.

تنها خدای معجزه‌گرم بابت حضورم در این سایت، این دو استاد راهنمای دوست‌داشتنی و وجود الهی‌ات در زندگیم بی‌نهایت سپاسگزارم.