سفر به دور آمریکا | قسمت 80 - صفحه 16

329 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهناز محمدی مرام گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    سلام مریم عزیزم الحق که برازنده استاد عباس منش هستی

    عاشقانه صمیمانه ازت متشکرم عزیزم برای زحمتی که کشیدی فیلم برداری توی همچون شرایطی واقعا از عشق شما به استاد و دوستداران استاد است خیلی خیلی لذت بردم و بسیار اموزنده بود من عاشق طبیعت گردی هستم و برایم بسیار لذت داشت و درسهای بسیار

    نق نزدن از سختیهاو لذت بردن از هرشرایطی

    توی همه شرایط سپاسگزار بودن

    عشق و احترام بین روابط امریکایی

    قدرشناسی از نعمتهای خداوند حتی اونکه زیر زمینه نعمت هست و ما باید لذت ببریم

    و………. متشکرم مشکرم متشکرم از خدای قدرتمندووهابم و شما مریم جون عزیزم و استاد که با شکلکش عین لاکپشت ملوس میشه و من عاشق این شیطناشم خوشبختیتون روز افزون

    منم یروز همین مسیرو خودم طی میکنم و فیلم میگیرم و برای بقیه میفرستم تا اونا هم لذت ببرن سلام به استاد برسونید من از یزد فیلم های شمارا دریافت و لذت میرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 3083 روز

    سلام دلربا ترین انسان هایی فقط کارشون زیبا نشون دادن جهانه❤️❤️🌹🌹🌹🥰🥰🥰یه چیز بگم شاید باورتون نشه یه جا از فایل احساس کردم بوی اونجایی که شما هستید حس کردم غرق فایل شدم عجیب ترین حس بهم داد سپاس گذارم خدایی را که انسان های فوق العاده ای آفریده😍🥰🥰❤️❤️❤️💖💖💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1720 روز

    فقط میتونم بگم عالی بود…

    اخه چقد خوب میتونه باشه مدل فکر کردن و نگاه و باورای ادم….

    من خودم تا الان همیشه اینطوری فک میکردم ک با بچه بیرون رفتن همش اذیت شدنه و همیشم این واقعیت بهم نشون داده شده….

    اخه خدای من با بچه تو غار بود خدایااااااا😂😂😂

    دیگه تهش بود و این سریال تعهد و رسالتش رو بر من تمام کرد و واقعا هر چیزی رو ذهنم و منطقم بخواد برام مثال بیاره ک بابچه نمیشه واقعا و انصافا ب غار نمیرسه…. و من خیلی شیک و مجلسی میزنم تو دهن منطقم و با بچم در اینده همه جا میرم ….

    مرسی شایسته خانومه شایسته….

    و چقد دلم خواست و خوشم اومد ازون دلبری استادِ جان ک گفتن مث اهو میدویی

    خدا نصیب کند….

    (البته حواسم هست ک طبق قانون خداوند باورهای من هر چیزی رو نصیبم میکند😉😉)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 1719 روز

    هو الوکیل

    سلام به استاد عزیززززم و مریم بانوی نازنین و خانواده دوست داشتنی ام

    سر زدن به سایت و طلب هدایت جدید واسه ادامه راهم در مسیر درست و الهام گرفتن از صفحه ای که به اون هدایت میشم شده جز لاینفک زندگی من

    امروز هم از خداوند خواستم تا با هدایتم بابت قدم بعدی راهی که در ان هستم نشانه ای قوی بدستم بده که این صفحه برام باز شد اول صفحه رو که خوندم به وجد اومدم که خداوند چقدر رسا وزیبا ما رو هدایت میکنه و ایمانمون رو راسخ تر میکنه که سراسر این این جهان بر پایه قوانین ثابت بنا شده قسمتی که نوشته بودید: این قسمت از سفرنامه تقدیم به دوستانی که مصمم شده اند با تغییر کانون توجه شان اول ذهنشون و بعد زندگیشون رو تغییر بدهند. بله بلهههه درسته خداوند منو هدایت کرد به این قسمت زیبا سفر و این جمله خاص و زیبا که اشک شوق ریختم از خواندنش. خدایا هزاران بار شکرت

    وهههه که چه عشقی دریافت کردم از این قسمت، انگار ان خانومی که ازش خواستگاری شده من بودم بیشتر از اون شوق داشتم با دیدنش سراسر چشمانم اشک شوق بود تمام ان حس ناب را با تک تک سلول های بدنم حس کردم . این خانم تو این سن و خواستگاری عشقش از اون، سریع یاد باور مخربم در مورد روابط افتادم که میگه تو دیگه سنت داره میره بالا و دیگه عشقی وجود نداره که بخوای تجربه کنی. بله تحسین میکنم این عشق رو تحسین میکنم نگاه زیبای مریم بانو سراسر عشق رو، که وجودش از چنان عشقی لبریز هست که جهان اون رو هدایت میکنه به دیدن چنین صحنه هایی

    لبریز از شوق شدم از استاد از اون خالصی وجودش و اون انگشت های پفکیش

    وهههههه که با دیدن اون فرشته های کوچولو چقدر ذوق کردم که چقدر پدر و مادرهایی هستند که فارغ از اسارات هر بندی با وجود سه الی چهار بچه قدونیم قد لذت میبرن از خودشون زندگیشون و اون فرشته های زیبای خداوند

    چقدر حضور این بچه ها این فایل رو سراسر از ارامش و حس ناب کرده واسم. دلم غش رفت واسشون مگه میشه این همه زیبایی رو دید و تحسین نکرد

    لذت بردم از رابطه عاشقانه استاد و مریم بانوی نازنین

    جهان ما سراسر زیبایی و شگفتی هست و این ما هستیم که محروم کرده بودیم خودمون رو از دیدن این همه زیبایی

    خدایا شکرت که با تغییر کانون توجه ام دارم تو مسیر زیبایی ها قدم برمیدارم و الحق که چقدر زیباست تک تک لحظات این مسیر چه زیبایی هایی که با تمرکز به روی ناخواسته ها از دیدنشون محروم بودم و الان واقعا قضیه مدار رو بهتر درک میکنم و ملموس شده واسم خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    خانم زیادالهی گفته:
    مدت عضویت: 2047 روز

    سلام به شما استاد عزیزم و مریم جان نازنینم…

    اولین کامنت من در سفر به دور آمریکا ست..

    من با دیدن این تصاویر مسخ شدم..

    مخصوصا با آهنگ بسیار بسیار زیبا تون..

    پر از شگفتی

    پر از زندگی

    پر از هیجان

    پر از قدرت بینهایت خداوند

    پر از شگفتی

    و وقتی دستشویی رو دیدم..

    گفتم خدایا چی میتونم بگم؟؟!!!!

    چقدر این آدمها زیبا و درست و اصولی عمل میکنن..

    به فکر همه چیز هستند..ته ته این غار عظیم..

    واقعا فوق‌العاده بود.تحسین میکنم با تمام وجودم.

    وقتی که دوربین روشنایی رو گرفت و بیرون از غار معلوم شد..

    گفتم خدایا شکرت که چقدر نور خورشید زیباست و چقدر زندگی بعد از تاریکی…

    دیدن روشنایی معنی پیدا میکنه..

    روشنایی بعد از عبور از تاریکی…..

    خدایا منم عاشق نور و هدایتم

    کمکم کن..

    با نهایت تشکر و سپاس از زحمات شما عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
    مدت عضویت: 2279 روز

    سلام به رهروان راه حقیقت

    ای جانم این خانم چه جوری بدنش میلرزه از عشق از حلقه ی ازدواجش از خواستگاریش واقعا لذت بخشه این حجم احساس ناب و خالص مبارکتون باشه ،دسشویی داخل استیت پارک چقد عالیه دیگه کسایی که اروی ندارن نمیرن گوشه کنار و همیشه همه جا تمییز و قابل استفاده میمونه و مریم جان وسط حرفهاش به تمییزی دسشویی اشاره میکنه حرفی که صددرصد ناخوداگاهه ولی وقتی اونقد به زیبایی توجه میکنی که دیگه میشه قسمتی از وجودت اینطوریه خدایاشکرت

    همزمانی زیبای خواستگاری و ردشدن اهوها ،معلومه دوست پسرشون خیلی دوستش دارن که انگشتری خانوادگیشونو بهش دادن ،فضای بیرون استیت پارک که صبحه زوده بی نظیره خدایا الان حال و هوای من برگشته به روزهای کودکیم که وقتی میرفیتم خونه داییم توی باغشون و البته اونجا شب میشد و فضا دقیقا این شکلی بود حس فوق العاده ی من خدایاشکرت

    مریم جان چرا برامون از شب های داخل اروی فیلم نگرفتی، صدای باد لای برگهای درختان ،خدای من بارون رو نگاه کن از پنجره اروی انگار دارم خواب میبینم این حجم زیبایی رو،صدای بارون روی سقف رو گوش کن خدایا یعنی داریم موزیک از این دل نشین تر نه بخدا! خدایا هزاران بار شکرت

    دوسه ساعت بعد از بارون یه جوری هوا گرمه که استاد با رکابی رفته بیرون به این میگن اب و هوای بهشتی ،استاد دستهاتونو لیس میزنید منم هوس پفک کردم اونم چیتوز ،الهی مریم جان میدوه بعد یهو میگه کجا داریم میدویمم،مریم خانم میدوه و فیلم میگیره با کمترین لرزش ممکن واقعا شما یه فیلمبردار نمونه اید یا شاید به قول استاد تو هرکاری بهرین هستید خدایاشکرت

    نرده های زیبا ،الهی عزیزممممم استاد میگه نفراول شدم و مریم جان زیر زیرکی ناز میگه بابامن نفراول بودم و هستم ای جانم معلومه که شما نفر اولید خانم خانمها ،وای این تیکه رو احساس میکنم سکرت بوده اصلا نباید میذاشتید انقد که استاد با عشق بهتون میگه ناز میدوی عین اهو چقد عشقی که بینتونه فراتر از اون چیزیه که به ما نشون میدید چقد عشق قابل تحسینه بخدا الان که داشتم ظرف میشستم به این فکرمیکردم اصلا مهم نیست که همسرم محبت نمیکنه کافیه من روی باورم کار کنم من عشق مورد نظرمو دریافت میکنم چه همسرم تغییر کنه چه ایشون از زندگیم بره و من کوچکترین وابستگی به ایشون ندارم در حالیکه دوستش دارم ولی به مراتب خودمو و ماباقی عمرمو بیشتر دوست دارم خدایاشکرت بخدا اینهارو همه از شما به ارث بردم منی که وقتی همسرم کنارم بود از شدت دل تنگیش خفه میشدم الان ازاد و رهام و این لطف الله ست خدایای شکرت

    بلاخره رسیدید به گروهتون و شروع یک ماجراجویی جدید، اینم قسمت موردعلاقه ی من مامانی که آغوشی میبنده و میره گردش مامانی که الگوی منه که با بچه هم خوش میگذرونه که خودشو حبس نکرده تو خونه بگه بچه م اذیت میکنه خدایا،ای جانم این دختر کوچولو رو با لباس راحتی تو خونه اوردن بیرون ماهم یکساعت بچه رو گریه میندازیم لباس خونه رو از تنش دراریم لباس مهمونی تنش کنیم بیچاره بچه هامون با این فرهنگمون بخدا ،چه ذوقیم میکنه انگاری این پرنده های خوش اواز رو دیده ببینید بچه ها چقد خالصن وسط این ادم بزرگها فقط بچه ها هستن که پرنده ها رو میبینن و لذت میبرن ازشون خدایا شکرت

    به به این بار با تور نامبر وان داریم میریم غارگردی و این از قبلیم بهتره و صدالبته ما قبلا اولین جایی که رفتیم اینحا بود یعنی در اولین هدایت به بهترین مکان هدایت شدیم و این شگفت انگیزه ،پرسنل خوش برخورد خدایا واقعا تو این کشور چه جوری انقد قوانین عالی اجرا میشه موندم خدایاشکرت

    تصویر زیبای مریم از بالا میاد میره تو غار ،ورودی زیبای غار و شرشر اب ،بچه کوچک تو آغوش باباش ،خدای من این تعریفی که شما از داخل غار می کنید واقعا دلشوره میاره و این با ارامش ادمهای اونجا نمیخونه مگر اینکه یک فرکانس پر از ارامش بر محیط اونجا جریان داشته باشه که ادمها بتونن چهار دست و پا برن در حالیکه بچه کوچک دارن و بچه ها هم باز در ارامش باشن خدایاشکرت

    مریم خانم منم مثل شما از این همه ارامش این بچه ها و راحت گرفتن پدرومادرشون در تعجبم و حس میکنم دلیل این همه آشفتگی بچه ی من ناشی از اشفتگی درون من و از سخت گرفتنمه ،این توضیحات شما چقد منو به فکر فرو میبرن که چقد زندگی رو به خودم سخت گرفتم بخاطر بچه م هیچ مهمانیی بهم خوش نمیگدره وقتی مهمون میاد که بدتر بچه م یه ریز نق میزنه و اعصابم بهم میریزه و اینها ربطی به بچه م نداره فقط خودمم که باعث این مشکلاتم خدایا شکرت که این اگاهی ها رو بهم نشون می دید شکرت

    مریم عزیزم میگم شما توی اب روان هم قانون می بینید توی دویدنتون و سوالتون یه قانون پیدا میکنید که گاهی باید از خودمون پرسید کجا دارم میرم ؟؟؟!!!،خدایا دسشویی زیر زمین تمیزتمیز فکرشو بکن وقتی ادم به سختی رد میشه این همه مصالح رو چطوری اوردن تو چطوری اون زیر کار کردن و اینجا رو ساختن فقط و فقط برای رفاه حال بازدید کنندگان و چقد این همه احترام به همنوع زیباست واقعا دستتون طلا واقعا خدایاشکرت

    عکسهای گوشی استاد، امفی تئاتر داخل غار ،اب ریزه ها،راههای درون غار رو انگار جاده ست از نمای دور گرفته شده ،بعضی جاهای غار خیلی وسیع و فراخه ،بچه پستونک تو دهنشه اون زیر چه ارومه خدا،بازم ورودی غار که واقعا زیباست واقعا شگفت انگیزه خدایاشکرت

    سپاس گذارم مریم بانو که این فایل رو برامون تهیه کردید

    از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    1234 گفته:
    مدت عضویت: 2277 روز

    به نام آنکه از اویم و به آغوش پر مهرش باز میگردم…

    قرار نیست به این زودیها از زیباییهای بزرگترین وطولانی ترین غار جهان دست بکشیم خیلی بیشتر راه داره که ازش لذت ببریم این بار یک بلیت درجه یک رو با پول مقدسمون تهیه میکنیم همگی روانه غار میشیم وباز هم از دوستان مهربان ولبخند به روی راهنما , این بار یک خانم بسیار زیبا ومهربان که طوری ازمون استقبال میکنه که انگار امروز ما اولین کسی هستیم که وارد غار میشیم,استاد هم با خوشحالی باهاش احوالپرسی میکنه.

    با نام خدای خالق غار واردش میشیم باور نکردنیه واقعا با اینکه با چشمهای خودم دارم میبینم اما نمیتونم باور کنم که اینجا هم بچه چند ماهه آوردن وهم بچه های قدونیم قد اونم نه یکی دوتا سه چهار تا باهم , اونم با وجود اینکه میدونن یه جاهایی باید نیم خیز وحتی چهار دست وپا راه بری , نمیتونم ناباوریم از این ماجرا رو توصیف کنم, نمیدونم اصلا چی بگم, اینکه خدایا این مردم چقدر ایمانشون قویه که با شعار In god we trust همه کاری انجام میدن?یا اینکه بگم جقدر عااالی توازن رو رعایت میکنن تا نه بچها اذیت بشن ونه والدین از دیدن هیچ نوع زیبایی محروم بشن?به قول خودمون نه سیخ بسوزه نه کباب! یا اینکه اینها چقدررر جویای تفریح ولذت وزیبایی هستن که هیییچ بهانه ای رو برای محروم کردن خودشون از لذات وزیباییها نمیپذیرن?

    یک لحظه یاد گذشته های دور خودم افتادم ,یاد منی که از زمین تا آسمون تغییر کرده واینکه اگر قبلا ها بود بدون شک میگفتم اینا اصلا به خدا باور ندارن, دین وایمون ندارن,به قیامت باور ندارن که اگر داشتن بخاطر شادی ولذت وخوشگذرونی خودشون اون بچهای زبون بسته وطفل معصوم رو نمیبردن اون جای تنگ وتاریک نمناک که معلوم نیست چه حیوانات موزی توش باشن یا یکی از اون سنکهای لیز یا آویزون توی غار بخوره تو سر بچشون, واقعا که, اگر مینشستی تو خونه چند سال تحمل میکردی تا بچه ات بزرگ بشه میمردی?یا بچه نیار یا اگر میاری باید پای لرزشم وایسی!😴😴😴😴😴

    واقعا که در خواب عمیقی بودم که نه ایمان به خدا داشتم ونه درک اینکه قضاوت نکنم وعلم وهنر زندگی کردن داشتم, واقعا اگر چند سال بخاطر یک بچه از خوشیهات بگذری چیزی درست میشه?تازه اون موقع اولی بزرگ شده ونوبت آوردن بچه دومیه😂😂😂

    زهی خیال باطل, نمیدونم چرا این فایل باعث شد که گریزی به گذشته خودم بزنم, با اینکه علاقه ای به نرور گذشته ندارم ولی این فایل باعث شد مقایسه ای بکنم بین خود قدیمی وخود اکنونم, وبگم خدایا واقعا شکرت, خداوندا واقعا ممنونتم که منو از کجا آوردی تا به کجا,که اگر از اول بهم میگفتن به اینجا میرسی هرگز شایدراه هم نمیفتادم چون میگفتم ولش کن بی رحم میشم!مغرور میشم!از خدا دور میشم!ثروت دوست میشم!خودپسند میشم!و….

    ولی الان به اون چیزی که هستم با تمام وجود وآگاهانه افتخار میکنم وخدا رو هزاران برابر بیشتر از قبل شکرگزار هستم,اونم شکرگزاری واقعی نه جهت خالی نبودن عریضه…

    دوربین استاد به زیباترین شکل ونورپردازی صحنه ها رو ضبط وثبت میکنه ودوربین کنجکاو وزیبابین مریم جان همیشه آماده باش جهت ماندگار کردن وجاودان کردن لحظه ها وزیباییها….

    اون دختر مو طلایی کوچولو با اون پوست برفینش ولپهای قلمبه اش چقدررر زیباست خدایا, قشنگ به دوربین هم خیره شده.

    اینکه ایمان وارامش این والدین الهی آرامش وشهامت رو به دل بچهاشون هم منتقل کرده تا هم لذت ببرن وهم برای دیدن زیباییها الگو بگیرن وهم از تاریکی ونمور بودن غار نترسن وحتی آرامش وسکوت محیط رو برای مراقبه زیبایی بازدید کنندگان حفظ کنن برام خیلی قابل ستایش وقابل تقدیره, اگر کلمه ای غلیظ تر از اینها سراغ داشتم حتما الان استفاده میکردم ولی الان همینها به ذهنم میرسه که امیدوارم رسا باشه در انتقال احساسی که الان دارم…

    این مردم باایمان ومتوکل وواقعی به طرز عجیبی زیبا وملیح وثروتمند وسالم هم هستن, مگه میشه دلیلی آورد که غیر از اینه ومگه میشه برهانی آورد که ایمان به خداوند وتوحید وتوکل به خودش به پوشش ونماز خوندن وبعضی حرکات وسکنات خاص هرگز نیست?

    مگه میشه ایمان وتوحید عملی رو معادل ثروت, زیبایی,اعتماد بنفس, روابط عالی,سلامتی,طول عمر, مهربانی وشجاعت وتوکل ندونست?نه بخدا نمیشه…

    بریم سراغ خانم مهربون این داستان ما که دوست پسرش ازش خواستگاری کرده وسر از پا نمیشناسه وانقدر ذوق زده هست که دستی که توش حلقه کردن داره نان استاپ میلرزه واشک شوق وشادی میریزه واز چشم تیز بین دوربین مریم بانو هرگز دور نمونده.

    بهت تبریک میگم دوست خوبم که توی این سن هم انقدر با دوست پسرت خوب بودین که ازت خواستگاری کرده والان انقدر خوشحالی, خدا رو هزاران مرتبه شکر ,قلبا برات آرزوی خوشبختی وثروت وسعادت وسلامتی دارم.اما نعمتها ورحمت خداوند همیشه شامل ما میشه واین نعمت ازدواج بزرگتر از نعمت آب وهوا وغار واین استیت پارک زیبا نیست, هر چند من روابط آگاهانه وعاشقانه والهی رو بینهایت تحسین میکنم.

    ما همیشه غرق در نعمت وعشق ورحمت هستیم کاش این هیجان رو همیشه وهمه جا برای همه نعمتها وزیباییها داشته باشیم,تو از قبل هم دوست پسرت رو داشتی وازش لذت بردی وخواستی که این ارتباط برای آینده هم باشه که شکر خدا برآورده شده.الهی شکر

    یاد دستشویی زیبا وشیک ومجهز وبزرگ داخل غار افتادم که چقدر باورنکردنیه, اونم زیر اون غار عمیق وبا همچین کیفیتی , این مردم کلا به کیفیت وراحتی ولذت اهمیت میدن واقعا خدا روشکر.

    جاهای باید از ۱۵۰ پله تنگ وتیز پایین بریم, میریم واین زیباییها رو که غذای روح وذهنمونه رو صید میکنیم وتوشون شنا میکنیم وذهنی فربه میکنیم وبا ذهن سیر وسرشار از زیبابینی برمیگردیم در حالی که اشتیاق وولعمون برای دیدن زیباییها بیشتر از همیشه شده.الهی بینهایت شکر برای تمام زیباییها ودرسهایی که از این فایل الهی وغنی از رحمت دریافت کردم.

    واقعا خدایت شکرت

    💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🔔🕭🕭🕭🕭🕭🕭🕭🕭🕭🕭🕭🕭🕭🕭🕭🕭🕭

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    فرشاد کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 1744 روز

    بسم الله

    سلام

    اول صبه

    هوا فوق العادس

    همه چی خوبه

    روزمو با دیدن این قسمت شرو کردم

    پر از حس عاااااالی شدم

    خدایاشکرررررررت بخاطر اینهمه زیبایی

    استاد سلام خانم شایسته سلام بچها سلام این قسمت فوق العاده بود خانم شایسته عزیز یه صحبتی کردن گفتن ک اون مسیری رو ک داریم میریم مسیر مورد علاقه منه یا مسیر مورد تایید دیگران

    عمیقن بردم تو فکر عمیقن بردم به چن سال پیش اون موقه شاگرد بودم تو یه مغازه داشتم یکی از فایلای میکسه استادو گوش میدادم انداخته بودم رو فلش و با دستگاه پخش کننده ایی ک تو مغازه بود داشتم گوش میکردم قبلش شنیده بودم که هرکسی باید تو فرکانس گوش کردن یا دیدن چیزی باشه ک اون چیزو قبول کنه خلاصه ما اومدیم صدا کردیم صاب کارمونو گفتم بهش بدو بیا ببین استاد عباسمنش چی میگه خداااااای من واسش صدارو زیاد کردم گفت ول کن اینارو اینا به نونو آب نمیشه برات همونجا دینگم خورد ک دیگ کار به هیچکس نداشته باشم جز خودم همونجا فهمیدم به من ربطی نداره بقیه چی فک میکنن بقیه چی میگن بذار هرررررچی میگن بگن من مسیری که مورد تایید حسم درونم خدای خودم هست رو میرم خدایا شکرت برای این حس خوب خدایاشکرت برای این حال عالی خدایا شکرت برای وسیله هات که باعث میشن روز به روز جریانتو تو زندگیم بیشتر حس کنم خدا جونم دوست دارم خدایاشکرت شکر شکر شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    الهام مسکرانیان گفته:
    مدت عضویت: 2654 روز

    بنام خدای مهربان

    سلاااام

    امروز هشتادمین روز از سفر توجه به نکات مثبت وزیباییهاست انگار کلا داره نگاهم کم کم نسبت به این جمله اولی که هر روز اول کامنتم مینویسم تغییر میکنه (توجه به نکات مثبت وزیبایی ها) شاید اوایل چون یک قانون هست ومن آشنا شدم به این قانون و سعی میکنم باعمل کردن به این قانون این موضوع رو رعایت کنم ولی الان نگاهم یه طور دیگه هست الان در کنار عمل کردن سعی میکنم احساسم هماهنگ باشه نه اینکه فقط برای رفع تکلیف به به و چه چه کنم ولی احساسم و فرکانسی که داره به جهان ارسال میشه کاملا متفاوت باشه الان بیشتر توجهم به احساسم هست چون از طریق احساسم هست که فرکانس ارسال میشه و من شرایط رو خلق میکنم در زندگیم پس برای هر کی بخوام فیلم بازی کنم این قسمت که مربوط به سیستم هست شوخی بردار نیست چون نمیشه نقاب زد وکلاه سرش گذاشت همونی رو وارد زندگیم میکنه که من ارسال کردم

    همیشه با همسرم شاید به چندین ساعت هم بکشه که من دارم در مورد قانون براش حرف میزنم مثلا فایلی که از استاد گوش میکنم رو میام در مورد همون موضوع با همسرم در موردش حرف میزنم امروز صبح داشتم در مورد یک موضوعی که استاد گفته بود ومن تازه بعد از شاید هزاران بار شنیدن درکش کردمو برای همسرم توضیح میدادم نکته جالبش اینه وقتی میام وصحبت میکنم آنقدر گرم صحبت میشم و غرق میشم در موضوع ومثال میارم که بگم به همسر وبرای خودم هم اینکه درک کردم خیلی لذت بخشه و شوق وذوق دارم میبینم در حین صحبتهام دارم حرفهای جدیدی میزنم طوری که همسرم هم متوجه میشه نکات جدیدی پیرامون همون موضوع بهم الهام میشه تا بتونم عمق اون موضوع رو درک کنم و امروز هم در مورد احساس و فرکانس نکاتی رو تونستم درک کنم که انگار مثل تکه های پازلی بودن که الان کنار هم چیده شدن ودر کنارهم قرار گرفتن این تکه ها یک منظره صاف و واضحی در مقابل دیدگان من نمایان شده انگار من فایلها وآموزشهای استاد رو دیدم وگوش دادم ولی هموشون بهم ریخته بودن در ذهنم و با تکرار و صحبت کردن زیاد در مورد قوانین انگار خودبخود این تکه ها خودشون در جای درستشون در ذهنم قرار گرفتن خیلی دوست دارم بتونم این درک رو توصیف کنم واون احساسی که الان دارم وبهش واقعا رسیدم یعنی قبلا فکر میکردم خوب همه جیز رو میدونم وباید عمل کنم ولی امروز کلا مثل یک معما برام حل شد که بابا داستان اصلا به این شکل نیست که من قبلا درک کرده بودم کلا با درک این قوانین انگار من باید یک بازیگر حرفه ای بشم تا بتونم به خوبی با این قوانین بازی کنم و تمام اصل زندگیم رو بر این اساس بذارم و واقعا بصورت جدی قبول کنم که اصل همین هست ونه هیج وکلا راه دیگه ای وجود نداره برای رسیدن به اون مداری که بالاترین مداری هست که جهان مادی اجازه میده لمسش کنی و فقط باید مسلط بشم به قوانین این جهان هستی جالبه که این بازی پایانی ندارد در زندگی ما وفقط مرگ هست که این بازی در زندگی هر فردی به پایان میرسونه وجالبش اینه که همه ما بصورت ناخودآگاه یا آگاهانه داریم این بازی رو در هر لحظه انجام میدیم چون کل این جهان و سیستم داره با بازی ما بازیگران میچرخه ورو به جلو میره یعنی خواسته یا ناخواسته همه افراد دراین دنیای مادی وارد این بازی هستن و هر کسی که قوانین بازی این سیستم رو بلد باشه میتونه همراهش حرکت کنه وگرنه سیستم خوب بلده چطور له کنه هر کسی که قوانین رو نمیدونه البته زحمتی هم نیست برای جهان چون اون فقط قصدش کمک کردن به افراد ورشد دادن خودش هست مثلا من خواسته ای دارم زبانی میگم من اینومیخوام ولی احساسم بده احساسی که از باور کمبود و احساس بی لیاقتی میاد من میخوام ولی توجهم روی نبود هستش احساس کسی رو دارم که خودم رو خیلی لایق نمیبینم و دور از دسترس میبینم وجالبه که سیستم توجهی نمیکنه به خواسته من بلکه فرکانسی که از احساسم میاد و درک میکنهو میگیره و میخواد به من کمک کنه تا خلق کنم بااون فرکانسی که با احساس بدم فرستادم خوب جهان میاد واز هزاران دستش استفاده میکنه ومثلا یک نفر میاد و کمک میکنه تا خلق کنم اون شرایط بدی که با احساس بدم فرکانسش کردم بعد که خلق شد من شروع میکنم مثل یک قربانی عمل کردن که آخه ای عدالت هست من اینو میخواستم ودقیقا برعکس شد واونجاست که انگشت اشاره ما میره بسمت اون فردی که یکی از هزاران دستانش شده وداوطلب شده از طرف جهان حالابماند که داوطلب شدن اون فرد هم داستان داره که چرا اون انتخاب شدو در مدار من قرار داره خلاصه ما شروع میکنیم همه رو مقصر میدونیم برای افتادن این بلا در زندگیمون بغیر از خودمون غافل از اینکه تنها مقصر وایجاد کننده این مسئله خود ما بودیم واون فرد کمکی بوده از طرف جهان بواسطه فرکانس ما تا ما رو برسونه به اون مقصدی که بصورت ناخودآگاه فرکانسش رو ارسال کردیم و این داستان در هر لحظه داره اتفاق میفته در زندگی تک تک ما انسانها

    خوشحالم خدای مهربون منودوست داشت وبه این مسیر توحیدی هدایت کرد تا بتونم یاد بگیرم قوانین بازی سیستم این جهان هستی رو وهر لحظه بیشتر روی خودم کار کنم تا حرفه ای تر بشم چون این بازی با تولدم شروع شده و تا لحظه مرگم ادامه دارد.پایان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    محمد اشرف گفته:
    مدت عضویت: 2873 روز

    سلام

    من از قسمت مرا به نشانه ام هدایت کن

    به این قسمت هدایت شدم

    واسم خیلی جالبه اول نمی خواستم این قسمت رو تماشا کنم پیش خودم گفتم بیخیال برم یک از فایل های آموزش آقای عباس منش رو تماشا کنم

    (ولی بعد گفتم به خودم بابا همین رو نگاه کن

    و به هدایت خدا اعتماد کن) الا به خودم افتخار میکنم که به اون حسی یا فکری یا هرچیزی که مینامیداعتماد کردم یه احساسی بهم گفت همین نگاه کن و به لطف خدا هدایت شدم 🙏به کلیپی که به یک سوال مهم من که به آن پاسخ داد

    این جا در این کلیپ زیبا یقین پیدا کردم نسبت به تصمیمی که می خواهم بگیرم

    من مدت ها ( حدود سه هفته شاید بیشتر )

    دارم فکر میکنم بین دوتا شغل یکی انتخاب کنم

    و هرکاری که میکردم برای تصمیم گیری

    نمی تونستم تصمیم بگیرم بیم این دو کسب و کار

    و الان به نتیجه رسیم که اون کاری رو انتخاب می کنم که بهش خیلی علاقه دارم و از اون ثروت میسازم

    اون کار مثل همین مسیری که در غار خانم شایسته گرامی طی کردن برای من لذت بخش هستش و

    من همش ثروت فکر میکردم

    و شهرت نمیخوان این دو رو نفی کنم و بگم خوب نیستن ولی باید از زندگی لذت برد من کاری رو انجام میدم که لذت ببرم

    الهی شکر ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: