https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/10/abasmanesh-16.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-10-23 05:34:172024-09-12 09:02:40سفر به دور آمریکا | قسمت 80
329نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من توی این فیلم اون دختر کوچلو را دیدم که با تمام وجودش داشت از مسیر لذت میبرد واون باد که به صورتش میخورد مثل مشکلات زندگی بودند که از وزیدنش هیچ هراسی به دل راه نمیداد ودر مسیر بود ولذت میبرد
وقتی باد به صورتش میخورد احساس میکردم در دلش میگفت من باید از مشکلاتم بزرگتر باشم من توانایی غلبه برهر مشکلی را دارم
مهم نیست مشکلات من چقدر بزرگ هستند من از این روبرو شدن با این باد نمیترسم چون یک یاری ویک شفیق مهربانی همراه من است که بینهایت بزرگ است رحمتش بینهایت بزرگ است قدرتش بینهایت بزرگ است
اون یار نزدیک من ، همه ی راه حلها را میداند فقط من باید ادامه بدهم من باید ادامه بدهم واز وزیدن مشکلات اصلا نمیترسم باید پیوسته در مسیر وفرکانس اون یار شیرین باشم
در دلم ودر قلبم ودر باورهایم به هیچ کس قدرت ندهم جز او
واگر این غار را برعکس کنم میبینم که تمام جهان ذکر او میگوید
آری اگر این غار را برعکس کنم میبینم که انتهای همه ی سنگها به یک نیرو اشاره دارد آری آخر این سنگهای رسوبی یک چیز را نشانه دارد میرود وآن ” احد ” است
اگر این سنگهای رسوبی واین غار را در قلب ودیده ی خودم وسقف این غار را بر عکس کن میبینم که همه ی این رسوبات خلق شده دارند فریاد برمی آورند که :
اوست فرمانروای کل هستی وچقدر زیباست این فرمانروا که خودش را فقط خیر وخوشی معرفی میکند واین است که به من تلنگر میزند که ای رحیم رحیم خوش باش خوش باش بگو بخند
این فرمانروا عاشق توست هر لحظه هوای ترا دارد
آری یادم است که چگونه وقتی همه ی درها بسته شدند این نور درهای بسته را به رویم باز کرد
ومن تک تنها در این مسیر میگویم سپاسگزارم سپاسگزارم معبود من
سپاسگزارم که به من یاد دادی : جاده ی موفقیت وجاده ی تغییر ، تک نفره است وولی ای داری که یاریگر توست
سپاس خدا جونم
مریم خواهر خوبم ؛ اگر برایت امکان دارد این همه زحمت میکشی واز جاهای دیدنی آن قاره برای ما زیبایی میفرستی محبت کن نام منطقه وشهرش را هم بگویید
مثلا بفرمایید الان میریم دیدن غار “قوری قمری ” در شهر زیبای پاوه اورامانات …….
سلام خانم شایشته گرامی و استاد عباس منش واقعا بسیار بسیار لذت بردم از این قسمت سفرنامه اونجا که گفتید راهنمای گروه چراغ ها رو خاموش کرده تا عمق تاریکی رو درک کنید من به شخصه خیلی از این نوع تفریحات خوشم میاد خیلی خوشحالم بابت امریکا که انقدر عالیه چه مردمان خونگرم و خوشرویی داره قبل از اشنا شدن با شما فکر می کردم امریکایی ها یهو قاطی می کنند با اسحله هم دیگرو می کشن هر چند حمل اسلحه ازاده اما کسی اسلحه حمل نمیکنه اونجایی که توی غاره دستشویی داشت خیلی خوشم اومد فکر همه چیو کردن قبلا هم ی بار دیگه گفتم حالا هم دوست دارم بگم من همیشه دوست داشتم خانمی که باهاش میخوام باشم ویژگی های زن دایی مو داشته باشه چون من کلاس دوم ابتدایی بودم دایی ام ازدواج کرد با ی خانم فوق العاده بسیار این انسان بی نظیر بود و از بچکی خیلی منو دوست داشت و بهم محبت می کرد حالا هم دوسم داره اما حالا ی انسان فوق العاده تر مثل خانم شایسته پیدا شده که بی نظیره اون زندایی که فکر می کردم خیلی فوق العاده است اصلا قابل مقایسه با خانم شایسته نیست حالا دوست دارم خانمی که میخوام باهاش در ارتباط باشم ویژگی های خانم شایسته رو داشته باشه خیلی فوق العاده ای شما
خیلی جالب بود برام من فکر می کردم امریکایی ها حداکثر تا سی و پنج شش سالگی با دوسپسرشون یا دوستدخترشون ازدواج می کنند اما این خانومی که توی این فیلم دیدم حدود پنجاه و پنج سال سن داشت نمیدونم شاد هم درست حدس نزدم خلاصه جالب بود اونجا هم که توی دستشویی فیلم گرفتید از اون خانوم خنده ام گرفت دستشوییی اخه اما نکته مثبت ش این بود که خیلی تمیز و مرتب بود
و خیلی هم این ویژگی شما رو تحسین می کنم که توجه تون بیشتر به سمت نکات مثبته
امروز از خدای مهربان تو ستاره قطبی خواستم که امروز اشک شکرگزاری و گشایش قلبم رو حس کنم و دعایم مستجاب شد هنگام دیدن این فایل پر از زیبایی .شاید خنده دار باشه که کجای این فایل اشک من درومد.اونجا که رفتین دستشویی غار و با ذوق گفتین بچه ها باورتون میشه تو غار هم دستشویی اونم به این تمیزی باشه؟!!؟؟!؟!؟
من همون ادمیم که اگر این فایل رو چند وقت میدید ،خیلی عادی از کنارش رد میشدم.اما امروز از زیبایی حس شما و زیبابینی چشمان شما ،چشمایی که زیبایی هایی رو کشف میکنه که به عقل جن هم نمیرسه،اشک چشمانم امد.احساس کردم چقدر حسم خوبه موقع دیدن فایل.
امروز داشتم صبحونم رو اماده میکردم و دلم میخواست بشینم پای تلویزیون.خب کسی خونه نیست و موقعیت رو مناسب دیدم که فایل رو بندازم روی تیوی.برای اولین باره که اینکارو میکنم.
بااشتها صبحونه رو نوشِ جان کنان،چشمانم را با فایل شما شستم و رنگ امیزی کردم.
اونجا که میدویدین سریع گفتمم ایوللل خانم شایسته چه سریع میدوه?عاشق استادم که همیشههه به زیباترین شکل تحسین میکنه.واقعا مثه اهو ناز میدوین
خانم شایسته چقدر نکته قشنگی گفتین واقعا همینطوره.بعضی وقتها ادم باید بایسته و بپرسه واقعا داره کجا میره؟!بخاطر دیگران میدوعه یا عشق و حس خودش؟
و نکته ی دیگری که تحسین کردم این بود که شما عجله ای نداشتین که کاملا سروقت به تور ملحق شین.استرسی هم نداشتین که یوقت مثلا جا بمونین.این از چهرتون کاملا هویدا بود.و کاملا تفریحی با دل خوش مدویدین و لذت میبردین تا شوخی کنان به غار برسین.
البته این ویژگی میتونه پیش و پا افتاده باشه درمقابل اینمهمه رهابودنی که در سفر و خیلی جاهای دیگه ای که دارین.
ولی خب دوست داشتم این نکته رو برای خودم یاداوری کنم.چون قبلا سر دیر کردن خیلی عذاب وجدان و حس بد میگیرفتم.اما یه مدته که میگم نه عزیزم.اینقدر خودتو محدود به زمان نکن.من تا جایی که از دستم بربیاد سعی میکنم که سر وقت حاضر شم اما بخودم سخت نمیخوام بگیرم و به ذهن خودم میگم اگر مثلا دیر کنی و کسی اذیت بشه،درواقع خود اون شخص درمداری بوده که این دیرکردن رو جذب کرده و میتونه لذت ببره حتی در این دیر کردن.
خب راسش من قبلا خیلی دیر میکردم ولی از وقتی که عذاب وجدان رو دارم میذارم کنار و سعی میکنم حسم خوب باشه و بگم من مسئول حس بد هیچ کسی نیستم اصلا کلا مسئول کسی نیستم و ذره تاثیر تو زندگی دیگران ندارم،به چشم دارم میبینم که بدون هیچ تقلایی و کاملا هدایتی و طبیعی،خیلی سرموقع تر کارهامو انجام میدم.درواقع هرچی به خود سخت گرفتنهارو کم میکنم و باورهایی که بهم حس خوب میدن رو جاییگزین میکنم میبینم که تو همون مواردی که سالیان مشکل داشتم و دیگران سرکوفتشو بهم میزدند،خودش طبیعی حل میشه.ومن تنها کاری که باید کنم اینکه خودمو دوست داشته باشم و به جای سرزنش کردن خودم دنبال یه دلیل خوب بگردم برای احساس کمی بهتر?
داشتم به این فکر میکردم اگر ما بودیم یعنی بابای من بود شاید و احتمالا ارزونترین تور رو میگرفت.اما استاد همون اول رفت سراغ بهترین ها.این نشون دهنده ازادی مالیه.ازادی مالی درواقع باید ذهنی باشه.خیلیا هستن که اتفاقا پول خیلیم دارند و میتونند خیلی چیزای رو بهترینش رو داشته باشند اما خرج نمیکنند و رو هم انباشته کنند.و خیلیاشم برمیگرده به باورهای مذهبی بنظرم.من پدربزرگم واقعا ادم ثروتمندی بود.ولی من اصلا متوجه نشده بودم.بس که زندگی ساده ای داره.و جدیدا فهمیدم که هرچی داشتو داد برای رفع مظالم.حتی ماشین ظرفشویی نمیخره که کار مادربزرگم راحتتر شه.چون احتمالا اعتقاد داره اینا تجمل گراییه.درحالی که تکنولوژی رو خدا مسخر انسان قرار داده برای زندگی راحتتر.برای اینکه بهشت رو تو این دنیا تجربه کنیم.اما خیلی وقتها یادمون میره
یادمون میره که برای تجربه بهشت نیاز به مردن نیست.چون اگر همین الان نتونم بهشتی زندگی کردن رو یاد بگیرم حتی اگر بمیرم هم نمیتونم بهشت رو درک کنم.چون ظرفم توان درکش رو نداره.چون ظرفم سوراخ داره.چون ظرفم میوه بهشتی رو تبدیل میکنه به مواد گداخته تا تجربه جهنم رو داشته باشم.
راستش اینارو به خودم میگم.چون هنوز این باورهای کمبود پول در من هست.و حتی از یه قرون نمیتونم بگذرم و خرجش کنم برای خودم!!مثلا اگر حوس کنم که برم یه کافیشاپ که خودمو به صرف یه کاپوچینو دعوت کنم،هنوز که هنوزه زورم میاد و سریع ذهنم میگه نه.نگهش دار واسه روز مبادا!!!!یادم میره که باید روی خدای مهربان حساب باز کنم.نه رو دوقرون!
احساس کردم تو این فایل خلاصه ای از بیشتر اموزه ها بشکل تصویری و صدای شیرین خانم شایسته اومده بود.
روابط صمیمانه دو عزیزدل و پدر و پسری.
روابط مهرامیز با ادمها فارغ از جنس و نژاد و قوم و قبلیه ای
رها بودن از زمان و مکان و از مال!
حساب کردن فقط و فقط روی خدای مهربان
زیبایی ها همه جا هست.حتی در دستشوییه بسیار تمیز توی غار
باز هم رهایی!
و خود را محدود ندونستن
حالا به هر بهانه.که اینجا درمورد بچه داری بود
درواقع درمورد بچه هم باید یادبگیریم فقط و فقط روی خدا حساب کنیم نه روی روشهای سنتی یا وسواس بودن یا نگران بود و فکر کنیم اگر نگران باشیم کار درست رو کردیم یا اگر هی از بچه مراقبت کنیم.
وچقدر جالبه و جذاب که ۳ ،۴تا بچه دارند هرکدوم و اینقدر لذت بخش و رها میرند مسافرت و مکانهای دیدنی و تفریحی?
حتی اون خانوم اول فیلم واقعا انسان جذابی بود.اینکه همه احساستشو بیاره پشت دوربین خانم شایسته اونم به راحتی.یعنی خانم شایسته رفته گوشیش رو اورده و خانومه هم صبر کرده.واقعا عجب مداری هستی خانم شایسته.خود زیبایی ها میاند و اینقدر وایمسند که شما ازشون فیلم بگیری و اینقدررر راحت.
اون قسمت از فیلم خیلی شیرین بود که کودک کوچووولووو خیلیی ناز گفت بابا بابا وبه بالا اشاره میکرد?همون موقع بالا رو نشون دادین که زیبایی وصف ناپذیر نقاشی خدای مهربان رو نشون میدا?اومدین پایین و چهره مهربان استاد رو نشون دادین و استاد خیلی صمیمانه با شما صحبت کرد?چقدر قشنگ بود چقدر قشنگ بود چقدررر قشنگ
گفتم نقاشی
من قبل اشنایی با استاد چندسال بود که نقاشی نمیکردم بااینکه عاشقشم.چون فکر میکردم بیهوده ست و معنوی نیست.اما حالا با تغییر باورهام که نقاشی میکشم ،تغیری در طرز تماشا کردنم ایجاد شده.گاهی وقتها به چهره مادرم زل میزنم و متحیر میشم از نقاشی حرفه ای خدا.گاهی وقتها به برگهایی که به تنه درختان به طرز زیبایی نشسته اند و طرحی بسیار خلاقانه رو ایجاد کردند و واقعا شکر میکنم.نه شکری الکی از سر انجام تمرین .شکری که در من احساس زیبا ایجاد میکنه .حسی که دوستش دارم.
حتی وقتی یه جای دیدنی میریم،چشمم را نوازش میدند این مکانها چون حس میکنم چقدرررر خلاقانه هستند و همه رو مدیون بازگشتم به نقاشی هستم.یا حتی دیدن یه فیلم زیبای خلاقانه.و دیدن زیبایی های این سایت و خیلی چیزای دیگه که قبلا به سادگی ازشون میگذشتم.
اما با نقاشی طرز نگاهم خیلی زیباتر شده و من خلاقیتهای بیشتری رو ازونها میبینم و لذت میبرم.خب این معنوی نیست؟مگه غیر از اینکه خدا میگه بنده من بیا با من حرف بزن و شکر نعمت کن تا نعمتت افزون کنم؟خب اینقدر خوب نقاشی داره بهم کمک میکنه که من این زیبایی هارو ببینیم.پس خیلیم معنویه خیلی زیاد.
اینارو بیشتر به ذهن خودم.و باید باورها و بارها بگم
راستش وقتی استاد گفتند من اگر ذهنم اینقدر راجع به این مباحث مقاومت نداشت،خیلی خیلی بیشتر نتیجه میگرفتم از نطر مالی،دیدم منم دقیقا درمورد نقاشی همینم و بشدت باهاش مقاومت دارم.ولی عب نداره.کار میکنیم باهم وخدای مهربان کمکم میکنه هربار یه مقاومتم رو رفع کنم?هیچ عجله و تقلایی نیست.فقط باید لذت برد.
ممنونم استادعزیزم و خانوم شایسته مهربانم
خدای مهربانم هزاران مربته شکر بخاطر این مسیرِ فقط زیبایی?
من دیروز توی ستاره قطبی خواستم یک نشونه از رابطه ایده آل ببینم که اول این فایل دیدم?
چقدر قشنگ بود احساس این خانم،چقدر قشنگه ابراز عشق،چقدر حال آدمو خوب میکنه.
وای خدای من داشتم به این فکر میکردم که چقدر ما برای خودمون محدودیت گذاشتیم.
سن،چهره،اندام و … کافیه یکم بالا پایین بشه.دیگه تمام درهای خوشبختی رو به روی خودمون میبندیم.من مطمئنم این ادم اگر توی ایران بود با باورهای اشتباهی که خیلی هامون داریم کلا قید ازدواج و باید میزد.چون چاقه و ظاهرا سنش یکم رفته بالا.پس دیگه یا مرد مطلقه یا یکی که زنش فوت کرده و احتمالا بچه داره میاد سراغش.این باورهاییه که اینجا جا افتاده،انتخاب کن تا انتخاب نشدی،سنت بره بالا باید به هرکسی که میاد بری،حق انتخاب ازت گرفته میشه و هزار باور اشتباه و غلط که خیلی از دختر ها از ترس این چیزها یک انتخاب اشتباه میکنن و بعدش پشیمون میشن.با خودشون میگن مهم اینه که شوهر کردیم یکبار.درست و غلطش خیلی مهم نیست.
خیلی فرهنگ و باورهای این کشور ارزشمنده.چقدر ارزش قائلن به انسانیت.و معتقدن تا زنده ای باید زندگی کنی.
چقدر شیرین و دوست داشتنی بود و ذوقش کلی دلنشین ترش کرده بود.?
توی غار هم واقعا واسم خیلی جالب و عجیب بود که با توصیفات خانم شایسته واقعا خیلی دل میخواد بچه کوچولو با خودت ببری.من از تماشاش وحشت میکردم که خدایا بچه چیزیش نشه.فهمیدم اوه اوه من مجرد چقدر اشتباهات فکری دارم در مورد مراقبت از بچه و باور اینکه اگر بچه دار شدی تا زمانی که یکم بزرگ بشه باید قید خوشی هاتو بزنی و یک جمله معروف و بچسبونی تهش که مادر یعنی همین.
خیلی خوبن،هیچ چیز و برای خودشون مانع نمیکنن.
باور غلط : بچه جلوی لذت ها رو میگیره و نمیتونی گردش و تفریح کنی
باور درست : بچه خیلی دوست داشتنیه و اگر با بچه تفریح بری خوشی هات چند برابر میشه.
باورهای خوبشون به بچه هاشون هم سرایت میکنه و در کمال آرامش هستن و فقط نگاه میکنن.با یک پستونک مشغول تماشا هستن.
ولی اونهایی که باور غلط دارن بچه هاشونم به واقعیت پیوستن باورهاشون کمک میکنن و نهایت بیتابی رو میکنن تا فقط و فقط به تایید باور پدر و مادرشون کمک کنن.اونها قصدشون اذیت نیست،اونها فقط مامورن که باورهای والدین خودشون و تایید کنند.
خیلی ساده ست،وقتی به نکات منفی بچه فکر و توجه میکنی غیر از این باشه باید تعجب کنی.
به هرچیزی نگاه میکنی و فکر میکنی تهش میرسی به قانون باور ها و سایر قوانین زندگی.
مورد دیگه،من موندم این سرویس بهداشتی کجای غار بوده،چقدر افکارشون خوبه.چقدر امکانات خوبی به گردشگران میدن.چقدر ارزش قائلن و نیاز های مهم و شناسایی میکنن.
این کامنت زیباتون از همون اسم زیبایی که دارید اسم خودتون که مثل چهره ی زیباتون “زیبا” هست و اسم همسر عزیزتون “محمد” برام نشونه بود و تا اون نگاه کردن این سفر زیبا و بهشتی که همراه همسرتون نگاه میکنید
و چقدر من خوشحالم و خوشبختم که خدا داره امشب با کلی نشانه منو سوپرایز میکنه
خدایا شکرت الهی شکرت الحمدلله
میخام با تمام وجودم شما عزیزای دلم رو دعا کنم و بهتون بگم که
الهی که همیشه تنتون سالم دلتون شاد و لبت تون خندون باشه مثل پسته ی خندوناااااااا(۰لبخند)
الهی که همیشه از ته ته دلتون بخندین و شاد باشین و برقصید
الهی که خدا بهتون اون ماشین های زیبایی که دوست دارید داشته باشین رو بهتون هدیه بده
الهی که خدا بهتون اون خونه های لارج و لاکچری و فول امکاناتی که دوست دارین بهتون هدیه بده
الهی که توی شغلی که دوسش دارین موفق و ثروتمند و پولدار باشین
الهی که هر چیزی که از خدا بهاین بهتون هدیه بده حتما همین طوره چون مـا خدایی رو داریم که خیلی بزرگه و مهربون
الهی که همیشه عش خودش توی زندگی بهشتی تون جاری باشه
الهی الهی که …….
ممنونم از شما عزیزای دلممم که این کامنت ززیباتون رو نوشتین و کلی حس و حال عشق و زیبایی رو بهمون هدیه دادین
من از فضاهای بسته خوشم نمیاد،اولش که نگاه میکردم گفتم این جای تنگ و تاریک چندان دیدنی نیست ولی جلوتر که رفت خوشم اومد خصوصا بادیدن عکسای فوق العاده گوشی استادکه همیشه محوش میشیم فوق العادست
من خیلی دوست دارم صبح زود بیدارشم خصوصا تو طبیعت الان که درموردش صحبت میکنمم لذت میبرم چه برسه به تجربش خیلی عالیه حسودیم شد خیلی وقته دلم بارون میخواد
استاد من بااموزش های شما دارم به اون ادمی که دوست دارم باشم تبدیل میشم دارم خودم میشم
دیگه نگاه و قضاوت دیگران برام خیلی کمرنگ شده
از همین نقطه دنیا پشت میزم توشهرستان سرخس صمیمانه ازتون سپاسگزاری میکنم
اما بگم از نکات و زیبایی های این فایل
از دخترکوچولوی مو طلایی مون
از مایک همیشه پرانرژی
از پفک خوشمزه قبل غار
منم قبلا میگفتم با بچه نمیشه راحت بری بیرون ولی چندوقته نظرم عوض شده و خداروشکر پسرخوب و ارومی هم دارم
فک میکنم اگه من دوربین دستم بگیرم و مثله شایسته جان هی فیلم بگیرم اینجا،چی بهم میگن?
توذهنم اومد مسیرزندگی هم یه جورایی شبیه همین غارنوردیه
درسکوت باارامش و صبورانه
یه جاهایی صعب العبور و یه جاهایی راحت
یه جاهایی تاریک و یه جاهایی روشن
یه جاهایی سینه خیز میری یه جاهایی استوار
ولی این مسیر یه جایی به انتها میرسه و
البته انتهاشم چیزخاصی نیست از جنس همون مسیره مهم لذت بردن از مسیرزندگیه
مشهد یه پارک کوهسنگی داره که کوهش پله داره ازش میرفتیم بالا و خسته میشدیم اما هرچی بالاتر میرفتیم شهر قشنگتر میشد همسرم گفت بالاخبری نیست از مسیرباید لذت ببریم
مثله فیلم جنگجوی درون
بقول خانم شایسته گاهی بایستیم و نفسی تازه کنیم ببینیم راهی که میریم درسته ایا؟
راه دلخواه مونه؟
من تو دوفایل اخیر یاد گرفتم سخت گیری نکنم به فرزندم و همش مراقبش نباشم
بسپارم به خدا
و دراخراهنگ فوق العاده میکس
خانم شایسته خیلی متشکریم که حتی ازون فضای تاریک و شاید سخت فیلم گرفتین و زحمت کشیدین و لذتش رو با ما به اشتراک گذاشتین
استاد جان این مریم بااااااانو داره با ما چیکار میکنه ?
شما ک بودید مریم جان هم اومد ? یه خورده فکر قلب ما روهم بکنید .این قدر هیجان آیا خوبه ?
این ۱۲ قدم چه غوغایی درون من به پا کرده .صحبتهای استاد .دیدن فیلمهای سفرنامه .خوندن کامنتهای بچه ها .اصلا وارد یه دنیای جدیدی کرده منو که مثل آدمهای ذوق زده شدم که از فرط خوشحالی مثل گیج و منگ ها رفتار میکنه .خدایا اینجا وادیه دیواندگانه? ,اینجا وادیه عاشقهاست?
از اول این فایل اشکام راه افتاده تا فایل تموم شده و من همچنان اشک میریزم .نمیدونم چم شده .میگم که درونم غوغایی به پاست .
چطوری بیانش کنم این همه احساسات رو ??
چقدر آزادی ? چقدر رهایی? چقدر شجاعت ?چقدر شادی و خوشحالی? چقدر عشق تو این قسمت فراوووووونه .
اونجایی که خانمه از خاستگاری عشقش اشک میریخت و دستاش میلرزید اونقدر منو منقلب کرد که نگو .خدای من احساس خوشحالی و هیجان اون خانم چقدر وصف ناپذیر بود .یه حس بینظیر که تو قلبش گذاشتی .اونقدر که مریم جان رو هم به وجد آورد که بره موبایلش رو بیاره تا هیجانات و اوج خوشحالی اون خانم رو به ما نشون بده .دست مریزاد مریم بانووووو
مریم جان اونقدر خودش طعم واقعی عشق رو چشیده که تونست کاملا احساسات اون خانم رو درک کنه .فهمید اون لحظه نهایت خوشحالیه یک زن میتونه باشه .
اون بادی که بین درختا میوزید و باران رحمت الهی که منو دیوانه کرد .خدایا عاشق تمام زیباییهات هستم و شکر میکنم .
وقتی با مایک و استاد جان میدویدید برای رسیدن به غار .گفتم خدایا این سه عزیز رو برای ما همیشه حفظ کن .خوشحالیشون رو روز به روز زیادتر کن .اون جاده ای که استاد سریع دوید که اول بشه معرکه بود .پر سرسبزی درختان بلند سر به فلک کشیده .تعریفش از دویدن مریم که میگفت عاشقتم که مثل آهو میدوی خیلی خوب بود .شما بینظیرید .
باشما میدویدم و اشک میریختم .که ببینم قرار چه زیباییهایی رو بینیم .
خوشحالی شما .شوخیهای شما همه لذت بخشه.
وقتی اون خانوادها رو توی غار دیدم شوکه شدم از شجاعتشون ,با بچه های کوچیک و بغلی .چه اعتمادی توی قلبشون بود که به راحتی به اون عمق زیر زمین اومده بودن .تازه جاهایی که مریم جان میگفت باید چهار دست و پا بری خیلی خیلی برام عجیب بود که این پدر و مادرها چقدر رها و پر از اعتماد به خدا هستن .نه ترسی .نه نگرانی .هیچی .
لیدر برق و خاموش میکنه .تاریکی مطلق .ولی بچه ها سکوت میکنن . این آرامش و اعتماد بچه ها از کجا اومده ? خدایا درکش رو برام آسان کن .
اونجا که مریم جان میگه یه جایی تو زندگیتون وایستید ببینید مسیر زندگیتون مورد علاقه خودتون یا مورد تایید دیگران ?
تو جواب گفتم مریم جان با آموزشهای شما و استاد اومدم تو مسیری که مورد علاقه خودمه دارم آروم آهسته میرسم به جایی که تماما زندگیم بشه لذت و خوشبختی .فقط باید صبوری کنم و فعلا تو هر جایی هستم از لحظه ی حالم لذت ببرم و خوش باشم تا خداوند من رو هم هدایت کنه .تا بهم لیاقت هر آنچه که میخوام رو بده .عاشقتونم .
عظمت و شکوه خداوند رو تو اون غار میدیدم .زیبایی و آرامش خدا رو تو اون غار میدیم .رها بودن و رسیدن به تمام لذت ها رو تو اون غار تو چهره ی آدم ها میدیم .
تو غار دستشویی به اون تمیزی و بزرگی ?
خدای من این آدمها چقدر به فکر آسایش و لذتشون حتی فرسنگها زیر زمین هستن ?
به خدا که مردم این کشور لایق زندگی تو بهشت رو دارن .تحسین برانگیزه .
با دیدن این قسمت اونقدر دلم خواست که رها شم .رها و آزاد از این قید و بندها .رها از این دلبستگیها .برم سفر .سفر به دور دستها .به دل همه ناشناخته ها .دلم خواست که برم به اوج آسمونها ,برم به عمق زمین و دریاها ,برم شبها تو دل جنگل ,برم روزها وسط دریا .دلم حس پرواز گرفت که فقط برم .
آهنگ آخر فایل و تصویرهای زیبایی غار ساعتها منو به فکر فرو برد .خیلی خیلی سپاسگزارم ازت مریم جان .تو بینظیری .
عکس زیبای مایک عزیزم .خیلی این پسر ماهه
خدایا وقتی زندگی استاد رو میبینم .میگم چقدر تو این بندت رو دوست داری ???
چقدر خوشحال زندگی میکنه .چقدر رها از همه چیز و همه کسی هست .چقدر حس توحیدی تو وجودش هست .
مریم جان الگوی یه زن نمونه برای منه که ازش یاد بگیرم همیشه با خودم در صلح باشم .شاد و پر انرژی و عاشق باشم .و….
خدایاااااا لیاقت این طور بندگی کردن رو هم به ما عطا کن .
مریم جان بازم اشک شوق منو درآوردی .بازم درس جدیدی بهم آموختی .با دیدن قسمتهای سفرتون ساعتها به.خودم وخواسته هام توجه میکنم که به آرامش و رهایی میرسم .
عاشق خودم و زندگیم شدم .ایمان دارم که روزی من هم راهی سفر به دور دنیا خواهم شد .با توکل به الله یکتا .
دوستتون دارم و سپاسگزار زحمت استاد و مریم بانو و تک تک عزیزانم تو سایت هستم.
عاشق آن نیست که هر دم طلب یار کند
عاشق آن است که دل را ، حرم یار کند
هرکه شد محرم دل ، در حرم دل بماند
وان که این کار ندانست ، در انکار بماند
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادرگاری که در این گنبد دوار بماند
سلام بر عاشقان دانایی ونیکویی ومخصوصا زیبایی
من توی این فیلم اون دختر کوچلو را دیدم که با تمام وجودش داشت از مسیر لذت میبرد واون باد که به صورتش میخورد مثل مشکلات زندگی بودند که از وزیدنش هیچ هراسی به دل راه نمیداد ودر مسیر بود ولذت میبرد
وقتی باد به صورتش میخورد احساس میکردم در دلش میگفت من باید از مشکلاتم بزرگتر باشم من توانایی غلبه برهر مشکلی را دارم
مهم نیست مشکلات من چقدر بزرگ هستند من از این روبرو شدن با این باد نمیترسم چون یک یاری ویک شفیق مهربانی همراه من است که بینهایت بزرگ است رحمتش بینهایت بزرگ است قدرتش بینهایت بزرگ است
اون یار نزدیک من ، همه ی راه حلها را میداند فقط من باید ادامه بدهم من باید ادامه بدهم واز وزیدن مشکلات اصلا نمیترسم باید پیوسته در مسیر وفرکانس اون یار شیرین باشم
در دلم ودر قلبم ودر باورهایم به هیچ کس قدرت ندهم جز او
واگر این غار را برعکس کنم میبینم که تمام جهان ذکر او میگوید
آری اگر این غار را برعکس کنم میبینم که انتهای همه ی سنگها به یک نیرو اشاره دارد آری آخر این سنگهای رسوبی یک چیز را نشانه دارد میرود وآن ” احد ” است
اگر این سنگهای رسوبی واین غار را در قلب ودیده ی خودم وسقف این غار را بر عکس کن میبینم که همه ی این رسوبات خلق شده دارند فریاد برمی آورند که :
اوست فرمانروای کل هستی وچقدر زیباست این فرمانروا که خودش را فقط خیر وخوشی معرفی میکند واین است که به من تلنگر میزند که ای رحیم رحیم خوش باش خوش باش بگو بخند
این فرمانروا عاشق توست هر لحظه هوای ترا دارد
آری یادم است که چگونه وقتی همه ی درها بسته شدند این نور درهای بسته را به رویم باز کرد
ومن تک تنها در این مسیر میگویم سپاسگزارم سپاسگزارم معبود من
سپاسگزارم که به من یاد دادی : جاده ی موفقیت وجاده ی تغییر ، تک نفره است وولی ای داری که یاریگر توست
سپاس خدا جونم
مریم خواهر خوبم ؛ اگر برایت امکان دارد این همه زحمت میکشی واز جاهای دیدنی آن قاره برای ما زیبایی میفرستی محبت کن نام منطقه وشهرش را هم بگویید
مثلا بفرمایید الان میریم دیدن غار “قوری قمری ” در شهر زیبای پاوه اورامانات …….
سپاسگزارم
سلام به خانم شایسته عزیز
چقدر دلم برات تنگ شده بود. چندوقت بود سفرنامه ندیده بودم و به شدت برای حضورت و انرژیت دلتنگ شده بودم.
چقدر حال و هوای سایت با حضورت و فایل های سفرنامه زیباتر و پویاتر شده.
خداروشکر که هستی?
سلام خانم شایشته گرامی و استاد عباس منش واقعا بسیار بسیار لذت بردم از این قسمت سفرنامه اونجا که گفتید راهنمای گروه چراغ ها رو خاموش کرده تا عمق تاریکی رو درک کنید من به شخصه خیلی از این نوع تفریحات خوشم میاد خیلی خوشحالم بابت امریکا که انقدر عالیه چه مردمان خونگرم و خوشرویی داره قبل از اشنا شدن با شما فکر می کردم امریکایی ها یهو قاطی می کنند با اسحله هم دیگرو می کشن هر چند حمل اسلحه ازاده اما کسی اسلحه حمل نمیکنه اونجایی که توی غاره دستشویی داشت خیلی خوشم اومد فکر همه چیو کردن قبلا هم ی بار دیگه گفتم حالا هم دوست دارم بگم من همیشه دوست داشتم خانمی که باهاش میخوام باشم ویژگی های زن دایی مو داشته باشه چون من کلاس دوم ابتدایی بودم دایی ام ازدواج کرد با ی خانم فوق العاده بسیار این انسان بی نظیر بود و از بچکی خیلی منو دوست داشت و بهم محبت می کرد حالا هم دوسم داره اما حالا ی انسان فوق العاده تر مثل خانم شایسته پیدا شده که بی نظیره اون زندایی که فکر می کردم خیلی فوق العاده است اصلا قابل مقایسه با خانم شایسته نیست حالا دوست دارم خانمی که میخوام باهاش در ارتباط باشم ویژگی های خانم شایسته رو داشته باشه خیلی فوق العاده ای شما
خیلی جالب بود برام من فکر می کردم امریکایی ها حداکثر تا سی و پنج شش سالگی با دوسپسرشون یا دوستدخترشون ازدواج می کنند اما این خانومی که توی این فیلم دیدم حدود پنجاه و پنج سال سن داشت نمیدونم شاد هم درست حدس نزدم خلاصه جالب بود اونجا هم که توی دستشویی فیلم گرفتید از اون خانوم خنده ام گرفت دستشوییی اخه اما نکته مثبت ش این بود که خیلی تمیز و مرتب بود
و خیلی هم این ویژگی شما رو تحسین می کنم که توجه تون بیشتر به سمت نکات مثبته
بابت بودنم در این مسیر از خدا سپاس گذارم
بنام خدای مهربان
سلام خانم شایسته مهربونم
سلام استاد عزیزم و خانواده عزیزم
امروز از خدای مهربان تو ستاره قطبی خواستم که امروز اشک شکرگزاری و گشایش قلبم رو حس کنم و دعایم مستجاب شد هنگام دیدن این فایل پر از زیبایی .شاید خنده دار باشه که کجای این فایل اشک من درومد.اونجا که رفتین دستشویی غار و با ذوق گفتین بچه ها باورتون میشه تو غار هم دستشویی اونم به این تمیزی باشه؟!!؟؟!؟!؟
من همون ادمیم که اگر این فایل رو چند وقت میدید ،خیلی عادی از کنارش رد میشدم.اما امروز از زیبایی حس شما و زیبابینی چشمان شما ،چشمایی که زیبایی هایی رو کشف میکنه که به عقل جن هم نمیرسه،اشک چشمانم امد.احساس کردم چقدر حسم خوبه موقع دیدن فایل.
امروز داشتم صبحونم رو اماده میکردم و دلم میخواست بشینم پای تلویزیون.خب کسی خونه نیست و موقعیت رو مناسب دیدم که فایل رو بندازم روی تیوی.برای اولین باره که اینکارو میکنم.
بااشتها صبحونه رو نوشِ جان کنان،چشمانم را با فایل شما شستم و رنگ امیزی کردم.
اونجا که میدویدین سریع گفتمم ایوللل خانم شایسته چه سریع میدوه?عاشق استادم که همیشههه به زیباترین شکل تحسین میکنه.واقعا مثه اهو ناز میدوین
خانم شایسته چقدر نکته قشنگی گفتین واقعا همینطوره.بعضی وقتها ادم باید بایسته و بپرسه واقعا داره کجا میره؟!بخاطر دیگران میدوعه یا عشق و حس خودش؟
و نکته ی دیگری که تحسین کردم این بود که شما عجله ای نداشتین که کاملا سروقت به تور ملحق شین.استرسی هم نداشتین که یوقت مثلا جا بمونین.این از چهرتون کاملا هویدا بود.و کاملا تفریحی با دل خوش مدویدین و لذت میبردین تا شوخی کنان به غار برسین.
البته این ویژگی میتونه پیش و پا افتاده باشه درمقابل اینمهمه رهابودنی که در سفر و خیلی جاهای دیگه ای که دارین.
ولی خب دوست داشتم این نکته رو برای خودم یاداوری کنم.چون قبلا سر دیر کردن خیلی عذاب وجدان و حس بد میگیرفتم.اما یه مدته که میگم نه عزیزم.اینقدر خودتو محدود به زمان نکن.من تا جایی که از دستم بربیاد سعی میکنم که سر وقت حاضر شم اما بخودم سخت نمیخوام بگیرم و به ذهن خودم میگم اگر مثلا دیر کنی و کسی اذیت بشه،درواقع خود اون شخص درمداری بوده که این دیرکردن رو جذب کرده و میتونه لذت ببره حتی در این دیر کردن.
خب راسش من قبلا خیلی دیر میکردم ولی از وقتی که عذاب وجدان رو دارم میذارم کنار و سعی میکنم حسم خوب باشه و بگم من مسئول حس بد هیچ کسی نیستم اصلا کلا مسئول کسی نیستم و ذره تاثیر تو زندگی دیگران ندارم،به چشم دارم میبینم که بدون هیچ تقلایی و کاملا هدایتی و طبیعی،خیلی سرموقع تر کارهامو انجام میدم.درواقع هرچی به خود سخت گرفتنهارو کم میکنم و باورهایی که بهم حس خوب میدن رو جاییگزین میکنم میبینم که تو همون مواردی که سالیان مشکل داشتم و دیگران سرکوفتشو بهم میزدند،خودش طبیعی حل میشه.ومن تنها کاری که باید کنم اینکه خودمو دوست داشته باشم و به جای سرزنش کردن خودم دنبال یه دلیل خوب بگردم برای احساس کمی بهتر?
داشتم به این فکر میکردم اگر ما بودیم یعنی بابای من بود شاید و احتمالا ارزونترین تور رو میگرفت.اما استاد همون اول رفت سراغ بهترین ها.این نشون دهنده ازادی مالیه.ازادی مالی درواقع باید ذهنی باشه.خیلیا هستن که اتفاقا پول خیلیم دارند و میتونند خیلی چیزای رو بهترینش رو داشته باشند اما خرج نمیکنند و رو هم انباشته کنند.و خیلیاشم برمیگرده به باورهای مذهبی بنظرم.من پدربزرگم واقعا ادم ثروتمندی بود.ولی من اصلا متوجه نشده بودم.بس که زندگی ساده ای داره.و جدیدا فهمیدم که هرچی داشتو داد برای رفع مظالم.حتی ماشین ظرفشویی نمیخره که کار مادربزرگم راحتتر شه.چون احتمالا اعتقاد داره اینا تجمل گراییه.درحالی که تکنولوژی رو خدا مسخر انسان قرار داده برای زندگی راحتتر.برای اینکه بهشت رو تو این دنیا تجربه کنیم.اما خیلی وقتها یادمون میره
یادمون میره که برای تجربه بهشت نیاز به مردن نیست.چون اگر همین الان نتونم بهشتی زندگی کردن رو یاد بگیرم حتی اگر بمیرم هم نمیتونم بهشت رو درک کنم.چون ظرفم توان درکش رو نداره.چون ظرفم سوراخ داره.چون ظرفم میوه بهشتی رو تبدیل میکنه به مواد گداخته تا تجربه جهنم رو داشته باشم.
راستش اینارو به خودم میگم.چون هنوز این باورهای کمبود پول در من هست.و حتی از یه قرون نمیتونم بگذرم و خرجش کنم برای خودم!!مثلا اگر حوس کنم که برم یه کافیشاپ که خودمو به صرف یه کاپوچینو دعوت کنم،هنوز که هنوزه زورم میاد و سریع ذهنم میگه نه.نگهش دار واسه روز مبادا!!!!یادم میره که باید روی خدای مهربان حساب باز کنم.نه رو دوقرون!
احساس کردم تو این فایل خلاصه ای از بیشتر اموزه ها بشکل تصویری و صدای شیرین خانم شایسته اومده بود.
روابط صمیمانه دو عزیزدل و پدر و پسری.
روابط مهرامیز با ادمها فارغ از جنس و نژاد و قوم و قبلیه ای
رها بودن از زمان و مکان و از مال!
حساب کردن فقط و فقط روی خدای مهربان
زیبایی ها همه جا هست.حتی در دستشوییه بسیار تمیز توی غار
باز هم رهایی!
و خود را محدود ندونستن
حالا به هر بهانه.که اینجا درمورد بچه داری بود
درواقع درمورد بچه هم باید یادبگیریم فقط و فقط روی خدا حساب کنیم نه روی روشهای سنتی یا وسواس بودن یا نگران بود و فکر کنیم اگر نگران باشیم کار درست رو کردیم یا اگر هی از بچه مراقبت کنیم.
وچقدر جالبه و جذاب که ۳ ،۴تا بچه دارند هرکدوم و اینقدر لذت بخش و رها میرند مسافرت و مکانهای دیدنی و تفریحی?
حتی اون خانوم اول فیلم واقعا انسان جذابی بود.اینکه همه احساستشو بیاره پشت دوربین خانم شایسته اونم به راحتی.یعنی خانم شایسته رفته گوشیش رو اورده و خانومه هم صبر کرده.واقعا عجب مداری هستی خانم شایسته.خود زیبایی ها میاند و اینقدر وایمسند که شما ازشون فیلم بگیری و اینقدررر راحت.
اون قسمت از فیلم خیلی شیرین بود که کودک کوچووولووو خیلیی ناز گفت بابا بابا وبه بالا اشاره میکرد?همون موقع بالا رو نشون دادین که زیبایی وصف ناپذیر نقاشی خدای مهربان رو نشون میدا?اومدین پایین و چهره مهربان استاد رو نشون دادین و استاد خیلی صمیمانه با شما صحبت کرد?چقدر قشنگ بود چقدر قشنگ بود چقدررر قشنگ
گفتم نقاشی
من قبل اشنایی با استاد چندسال بود که نقاشی نمیکردم بااینکه عاشقشم.چون فکر میکردم بیهوده ست و معنوی نیست.اما حالا با تغییر باورهام که نقاشی میکشم ،تغیری در طرز تماشا کردنم ایجاد شده.گاهی وقتها به چهره مادرم زل میزنم و متحیر میشم از نقاشی حرفه ای خدا.گاهی وقتها به برگهایی که به تنه درختان به طرز زیبایی نشسته اند و طرحی بسیار خلاقانه رو ایجاد کردند و واقعا شکر میکنم.نه شکری الکی از سر انجام تمرین .شکری که در من احساس زیبا ایجاد میکنه .حسی که دوستش دارم.
حتی وقتی یه جای دیدنی میریم،چشمم را نوازش میدند این مکانها چون حس میکنم چقدرررر خلاقانه هستند و همه رو مدیون بازگشتم به نقاشی هستم.یا حتی دیدن یه فیلم زیبای خلاقانه.و دیدن زیبایی های این سایت و خیلی چیزای دیگه که قبلا به سادگی ازشون میگذشتم.
اما با نقاشی طرز نگاهم خیلی زیباتر شده و من خلاقیتهای بیشتری رو ازونها میبینم و لذت میبرم.خب این معنوی نیست؟مگه غیر از اینکه خدا میگه بنده من بیا با من حرف بزن و شکر نعمت کن تا نعمتت افزون کنم؟خب اینقدر خوب نقاشی داره بهم کمک میکنه که من این زیبایی هارو ببینیم.پس خیلیم معنویه خیلی زیاد.
اینارو بیشتر به ذهن خودم.و باید باورها و بارها بگم
راستش وقتی استاد گفتند من اگر ذهنم اینقدر راجع به این مباحث مقاومت نداشت،خیلی خیلی بیشتر نتیجه میگرفتم از نطر مالی،دیدم منم دقیقا درمورد نقاشی همینم و بشدت باهاش مقاومت دارم.ولی عب نداره.کار میکنیم باهم وخدای مهربان کمکم میکنه هربار یه مقاومتم رو رفع کنم?هیچ عجله و تقلایی نیست.فقط باید لذت برد.
ممنونم استادعزیزم و خانوم شایسته مهربانم
خدای مهربانم هزاران مربته شکر بخاطر این مسیرِ فقط زیبایی?
سلام سلام سلام
من دیروز توی ستاره قطبی خواستم یک نشونه از رابطه ایده آل ببینم که اول این فایل دیدم?
چقدر قشنگ بود احساس این خانم،چقدر قشنگه ابراز عشق،چقدر حال آدمو خوب میکنه.
وای خدای من داشتم به این فکر میکردم که چقدر ما برای خودمون محدودیت گذاشتیم.
سن،چهره،اندام و … کافیه یکم بالا پایین بشه.دیگه تمام درهای خوشبختی رو به روی خودمون میبندیم.من مطمئنم این ادم اگر توی ایران بود با باورهای اشتباهی که خیلی هامون داریم کلا قید ازدواج و باید میزد.چون چاقه و ظاهرا سنش یکم رفته بالا.پس دیگه یا مرد مطلقه یا یکی که زنش فوت کرده و احتمالا بچه داره میاد سراغش.این باورهاییه که اینجا جا افتاده،انتخاب کن تا انتخاب نشدی،سنت بره بالا باید به هرکسی که میاد بری،حق انتخاب ازت گرفته میشه و هزار باور اشتباه و غلط که خیلی از دختر ها از ترس این چیزها یک انتخاب اشتباه میکنن و بعدش پشیمون میشن.با خودشون میگن مهم اینه که شوهر کردیم یکبار.درست و غلطش خیلی مهم نیست.
خیلی فرهنگ و باورهای این کشور ارزشمنده.چقدر ارزش قائلن به انسانیت.و معتقدن تا زنده ای باید زندگی کنی.
چقدر شیرین و دوست داشتنی بود و ذوقش کلی دلنشین ترش کرده بود.?
توی غار هم واقعا واسم خیلی جالب و عجیب بود که با توصیفات خانم شایسته واقعا خیلی دل میخواد بچه کوچولو با خودت ببری.من از تماشاش وحشت میکردم که خدایا بچه چیزیش نشه.فهمیدم اوه اوه من مجرد چقدر اشتباهات فکری دارم در مورد مراقبت از بچه و باور اینکه اگر بچه دار شدی تا زمانی که یکم بزرگ بشه باید قید خوشی هاتو بزنی و یک جمله معروف و بچسبونی تهش که مادر یعنی همین.
خیلی خوبن،هیچ چیز و برای خودشون مانع نمیکنن.
باور غلط : بچه جلوی لذت ها رو میگیره و نمیتونی گردش و تفریح کنی
باور درست : بچه خیلی دوست داشتنیه و اگر با بچه تفریح بری خوشی هات چند برابر میشه.
باورهای خوبشون به بچه هاشون هم سرایت میکنه و در کمال آرامش هستن و فقط نگاه میکنن.با یک پستونک مشغول تماشا هستن.
ولی اونهایی که باور غلط دارن بچه هاشونم به واقعیت پیوستن باورهاشون کمک میکنن و نهایت بیتابی رو میکنن تا فقط و فقط به تایید باور پدر و مادرشون کمک کنن.اونها قصدشون اذیت نیست،اونها فقط مامورن که باورهای والدین خودشون و تایید کنند.
خیلی ساده ست،وقتی به نکات منفی بچه فکر و توجه میکنی غیر از این باشه باید تعجب کنی.
به هرچیزی نگاه میکنی و فکر میکنی تهش میرسی به قانون باور ها و سایر قوانین زندگی.
مورد دیگه،من موندم این سرویس بهداشتی کجای غار بوده،چقدر افکارشون خوبه.چقدر امکانات خوبی به گردشگران میدن.چقدر ارزش قائلن و نیاز های مهم و شناسایی میکنن.
اونم انقدر تمیز اخه.خیلی خوبه حداقل باور ماهم اصلاح میشه.
چون برای یک باور درست شده بود که سرویس بهداشتی های بین راهی همیشه باید کثیف باشن.ولی این سفرنامه داره باورم و اصلاح میکنه.
البته باید حواسم باشه باور جدید دیگه ای ساخته نشه که توی کشورهای خارجی سرویس بهداشتی ها تمیزن و توی ایران کثیف.
دائم باید باورهامون و موشکافی کنیم.از چاله درنیایم بیوفتیم توی چاه.
موفق باشید.
یه سلام گرم و صمیمی از ته قلبم به استاد خوبم و مریم عزیزم،
کسی که احساس میکنم بیشتر از خواهرام دوستش دارم؛ اروم و دوست داشتنی هست!
چقدر این سفرنامه لذت بخشه …. احساس میکنم به جای جای امریکا سفر کردم!
من و همسرم هر روز صبح یه قسمت از اون رو باهم نگاه میکنیم و کلی لذت میبریم و خییییلی حال میده
فیلم هایی پر از اگاهی ولی به قول استاد عزیز هرکس به اندازه ظرفش و امادگیش دریافت میکنه
خیلی ها مثل یک پیام بازرگانی به این فایل ها نگاه میکنند ولی ما تشنه شنیدن و دیدن این اگاهی ها هستیم
اگاهی هایی که هر کدوم پرده از اسرار و عیب های شخصیتیمون برمیداره و ما درصدد رفع اون ها برمیایم..
زیبایی های این فایل بی نهااااااااااااااایت بود که همسفرهای خوبم تو این سفر بهش اشاره کردن
از خوشحالی اون خانم گرفته تا زیبایی های این غار و دسشویی های تمیز و رابطه زیبای شما باهم و نظم ترتیب ادم ها و… ساعت ها میشه راجع بهش صحبت کرد
ولی چیزی که خیلی توجه من و همسرم رو جلب کرد صحبت های خانم شایسته عزیز بود
اونجایی که گفتید بچه کوچولو ها اینجا خیلی اروم هستن به ارامش ادم ها و بچه هاشون اشاره کردید
چیزی که ما فهمیدیم و خیلی ازش اگاهی گرفتیم این بود که چطور بچه ها کنار پدر و مادراشون آرووووم هستن ، از هیچ چیزی هراسی ندارن
حتی تو تاریکی مطلق هم اروم هستن چون به والدینشون ایمان دارن و میدونن اونها مواظبشون خواهند بود
به پدر و مادری که قدرت خاصی ندارن…..
و ما چطور میتونیم در کنار خداوندی که تماااااااااااام لحظه با قدررررت کنارمون هست،بترسیم ؟ یا نا امید بشیم؟ یا نگران بشیم ؟
خداوندی که هر لحظه با ماست…
خداوندی که خیییلی خییلی از پدر و مادر به ما نزدیک تره و مهربان تره و قدرتمند تره و همه کاری از دستش برمیاد…
اگر واقعا بتونیم اینجوری فکر کنیم و پشتمون به خدا گرم باشه ؛هیچ وقت ناراحت نمیشیم ، نمیترسیم ،نگران نمیشیم
و زندگی برامون قشنگ تر میشه و از کل زندگی لذت میبریم
و خودمون و اطرافیانیمون رو از خیلی از لذت ها و تجربه ها محروم نمیکینم!!!
خدایا مررسی به خاطر این همه اگاهی….
خداااااایا شکرت به خاطر داشتن یه خانواده خوووب و صمیمی
و خدا جونم شکرت بابت استاد عباسمنش عزیز و مریم بانوی واقعا شایسته
روزتون شاد و عااالی
به نام خالق عشق افرین
سلام دوستای عزیزم زیباجان و اقا محمدعزیز
این کامنت زیباتون از همون اسم زیبایی که دارید اسم خودتون که مثل چهره ی زیباتون “زیبا” هست و اسم همسر عزیزتون “محمد” برام نشونه بود و تا اون نگاه کردن این سفر زیبا و بهشتی که همراه همسرتون نگاه میکنید
و چقدر من خوشحالم و خوشبختم که خدا داره امشب با کلی نشانه منو سوپرایز میکنه
خدایا شکرت الهی شکرت الحمدلله
میخام با تمام وجودم شما عزیزای دلم رو دعا کنم و بهتون بگم که
الهی که همیشه تنتون سالم دلتون شاد و لبت تون خندون باشه مثل پسته ی خندوناااااااا(۰لبخند)
الهی که همیشه از ته ته دلتون بخندین و شاد باشین و برقصید
الهی که خدا بهتون اون ماشین های زیبایی که دوست دارید داشته باشین رو بهتون هدیه بده
الهی که خدا بهتون اون خونه های لارج و لاکچری و فول امکاناتی که دوست دارین بهتون هدیه بده
الهی که توی شغلی که دوسش دارین موفق و ثروتمند و پولدار باشین
الهی که هر چیزی که از خدا بهاین بهتون هدیه بده حتما همین طوره چون مـا خدایی رو داریم که خیلی بزرگه و مهربون
الهی که همیشه عش خودش توی زندگی بهشتی تون جاری باشه
الهی الهی که …….
ممنونم از شما عزیزای دلممم که این کامنت ززیباتون رو نوشتین و کلی حس و حال عشق و زیبایی رو بهمون هدیه دادین
عاشقتونم
سلام براستاد گرانقدرم و مریم جان
من بااین فایل خیلی حال کردم و مطمئناچندین بار نگاه میکنمش
دیشب دیروقت نگاش کردم نشد کامنت بزارم الان دوباره دیدمش
واقعا لذت بردم
خانمی چه هیجان زده شده بود
اولش گفتم چی داره میگه تو توالت اونم بااین حالت?
ارزوی خوشبختی دارم براش?
بریم سراصل مطلب
من از فضاهای بسته خوشم نمیاد،اولش که نگاه میکردم گفتم این جای تنگ و تاریک چندان دیدنی نیست ولی جلوتر که رفت خوشم اومد خصوصا بادیدن عکسای فوق العاده گوشی استادکه همیشه محوش میشیم فوق العادست
من خیلی دوست دارم صبح زود بیدارشم خصوصا تو طبیعت الان که درموردش صحبت میکنمم لذت میبرم چه برسه به تجربش خیلی عالیه حسودیم شد خیلی وقته دلم بارون میخواد
استاد من بااموزش های شما دارم به اون ادمی که دوست دارم باشم تبدیل میشم دارم خودم میشم
دیگه نگاه و قضاوت دیگران برام خیلی کمرنگ شده
از همین نقطه دنیا پشت میزم توشهرستان سرخس صمیمانه ازتون سپاسگزاری میکنم
اما بگم از نکات و زیبایی های این فایل
از دخترکوچولوی مو طلایی مون
از مایک همیشه پرانرژی
از پفک خوشمزه قبل غار
منم قبلا میگفتم با بچه نمیشه راحت بری بیرون ولی چندوقته نظرم عوض شده و خداروشکر پسرخوب و ارومی هم دارم
چه خنده قشنگی کرد اون خانمی که بلیط ها رو گرفت
واقعا ببین چه امکاناتی فراهم کردن توی غار
صندلی و نرده و پله و نورو…..
توالت!!!!!!!
اونم به چه تمیزی و قشنگی
واقعا چی بگم بقول همسرم ۱۰۰ سالی فرهنگشون جلوترازبقیست
چقدر خوش برخوردن بهم احترام میزارن
فک میکنم اگه من دوربین دستم بگیرم و مثله شایسته جان هی فیلم بگیرم اینجا،چی بهم میگن?
توذهنم اومد مسیرزندگی هم یه جورایی شبیه همین غارنوردیه
درسکوت باارامش و صبورانه
یه جاهایی صعب العبور و یه جاهایی راحت
یه جاهایی تاریک و یه جاهایی روشن
یه جاهایی سینه خیز میری یه جاهایی استوار
ولی این مسیر یه جایی به انتها میرسه و
البته انتهاشم چیزخاصی نیست از جنس همون مسیره مهم لذت بردن از مسیرزندگیه
مشهد یه پارک کوهسنگی داره که کوهش پله داره ازش میرفتیم بالا و خسته میشدیم اما هرچی بالاتر میرفتیم شهر قشنگتر میشد همسرم گفت بالاخبری نیست از مسیرباید لذت ببریم
مثله فیلم جنگجوی درون
بقول خانم شایسته گاهی بایستیم و نفسی تازه کنیم ببینیم راهی که میریم درسته ایا؟
راه دلخواه مونه؟
من تو دوفایل اخیر یاد گرفتم سخت گیری نکنم به فرزندم و همش مراقبش نباشم
بسپارم به خدا
و دراخراهنگ فوق العاده میکس
خانم شایسته خیلی متشکریم که حتی ازون فضای تاریک و شاید سخت فیلم گرفتین و زحمت کشیدین و لذتش رو با ما به اشتراک گذاشتین
اخه چجوری میشه از شما قدردانی کرد
اشکم اومد?
سلام،سلام ،سلام
استاد عباس منش واستاد شایسته عزیزم،خداقوت.
من این فایل روهمون لحظات اول دانلودکردم،وتاامروزبارها وبارها دیدمش،روی اون خیلی تامل کردم،وروی صحبتهای شما …
گاهی ازدیدن یک فایل حال دلم انقدرمنقلب میشه که حتی قدرت تایپ و کنارهم قراردادن کلمات روندارم.
اماامروز اومدم تاازحال دلم بعددیدن این قسمت براتون بنویسم،
و”عشق،،،وتنها عشق برای همه چیز کافیست”
عشق تجلی وجودخداونده برروی این زمین،وما میتونیم براااحتی مصداق این تجلی باشیم.
-وقتی وابسته به غیرخدانباشیم.
-وقتی از لحظه بلحظه زندگیمون لذت ببریم.(بدون درنظرگرفتن هرعامل بیرونی مثل سن،قد،قیافه،کجایی بودن،تحصیلات و…)
-وقتی از عشقی که دریافت میکنیم همه وجودمون احساس خوب باشه.
-وقتی اعتبارهمه محبتهایی که دریافت میکنیم رو در دلمون فقط وفقط بخدا بدیم.
-وقتی بجای وابستگی به فرزندمون وخدابودن براش،باورکنیم که ماخدا ومراقب اونیستیم،واو فقط یک خدا داره.که قدرت مراقبت ازاون روداره.
-وبقول شما :بهونه لذت نبردن اززندگی و محدود اندیشیدنهامون رو به فرزندمون نسبت ندیم.
و…
خدامیدونه تایید وتحسین اون لحظه که اون خانوم تجربه میکرد بااحساس خوب ویک شوق سرشار،چقدر میتونه عشق ویگانگی بامبدا رووارد زندگیمون کنه.چقدرمیتونه روابط عالی رووارد زندگی ماکنه.
زندگی حرکت دریک مسیر یک طرفست،اما اینکه بکجا میریم روخودمون تعیین میکنیم،
اینکه باچه کیفیتی به جلومیریم رو خودمون تعیین میکنیم.
نه جبری هست و نه اجباری.
هیچکس هم مقصرنیست!!
گاه بدنیست که ازخودبپرسیم:
“به کجاچنین شتابان؟”
ازصدای گذر آب چنان فهمیدم
تندترازآب روان ،عمرگران می گذرد
زندگی رانفسی،ارزش غم خوردن نیست،
آن قدر سیربخند،تاکه ندانی غم چیست!!!
بااحترام
هدیه گوهری
بانو شایسته سپاسگزارم?
به نام خدای هدایتگر
سلام به روی ماه همگی .
استاد جان این مریم بااااااانو داره با ما چیکار میکنه ?
شما ک بودید مریم جان هم اومد ? یه خورده فکر قلب ما روهم بکنید .این قدر هیجان آیا خوبه ?
این ۱۲ قدم چه غوغایی درون من به پا کرده .صحبتهای استاد .دیدن فیلمهای سفرنامه .خوندن کامنتهای بچه ها .اصلا وارد یه دنیای جدیدی کرده منو که مثل آدمهای ذوق زده شدم که از فرط خوشحالی مثل گیج و منگ ها رفتار میکنه .خدایا اینجا وادیه دیواندگانه? ,اینجا وادیه عاشقهاست?
اینجا کجاست که دست منو گرفتی آوردی ?
اصلا نمیدونم چطور تایپ میکنم .اونقدر تند تند مینویسم هی غلط املا دوباره برمیگردم تصحیح میکنم .میگم که ذوق زده شدم دیگه
از اول این فایل اشکام راه افتاده تا فایل تموم شده و من همچنان اشک میریزم .نمیدونم چم شده .میگم که درونم غوغایی به پاست .
چطوری بیانش کنم این همه احساسات رو ??
چقدر آزادی ? چقدر رهایی? چقدر شجاعت ?چقدر شادی و خوشحالی? چقدر عشق تو این قسمت فراوووووونه .
اونجایی که خانمه از خاستگاری عشقش اشک میریخت و دستاش میلرزید اونقدر منو منقلب کرد که نگو .خدای من احساس خوشحالی و هیجان اون خانم چقدر وصف ناپذیر بود .یه حس بینظیر که تو قلبش گذاشتی .اونقدر که مریم جان رو هم به وجد آورد که بره موبایلش رو بیاره تا هیجانات و اوج خوشحالی اون خانم رو به ما نشون بده .دست مریزاد مریم بانووووو
مریم جان اونقدر خودش طعم واقعی عشق رو چشیده که تونست کاملا احساسات اون خانم رو درک کنه .فهمید اون لحظه نهایت خوشحالیه یک زن میتونه باشه .
اون بادی که بین درختا میوزید و باران رحمت الهی که منو دیوانه کرد .خدایا عاشق تمام زیباییهات هستم و شکر میکنم .
وقتی با مایک و استاد جان میدویدید برای رسیدن به غار .گفتم خدایا این سه عزیز رو برای ما همیشه حفظ کن .خوشحالیشون رو روز به روز زیادتر کن .اون جاده ای که استاد سریع دوید که اول بشه معرکه بود .پر سرسبزی درختان بلند سر به فلک کشیده .تعریفش از دویدن مریم که میگفت عاشقتم که مثل آهو میدوی خیلی خوب بود .شما بینظیرید .
باشما میدویدم و اشک میریختم .که ببینم قرار چه زیباییهایی رو بینیم .
خوشحالی شما .شوخیهای شما همه لذت بخشه.
وقتی اون خانوادها رو توی غار دیدم شوکه شدم از شجاعتشون ,با بچه های کوچیک و بغلی .چه اعتمادی توی قلبشون بود که به راحتی به اون عمق زیر زمین اومده بودن .تازه جاهایی که مریم جان میگفت باید چهار دست و پا بری خیلی خیلی برام عجیب بود که این پدر و مادرها چقدر رها و پر از اعتماد به خدا هستن .نه ترسی .نه نگرانی .هیچی .
لیدر برق و خاموش میکنه .تاریکی مطلق .ولی بچه ها سکوت میکنن . این آرامش و اعتماد بچه ها از کجا اومده ? خدایا درکش رو برام آسان کن .
اونجا که مریم جان میگه یه جایی تو زندگیتون وایستید ببینید مسیر زندگیتون مورد علاقه خودتون یا مورد تایید دیگران ?
تو جواب گفتم مریم جان با آموزشهای شما و استاد اومدم تو مسیری که مورد علاقه خودمه دارم آروم آهسته میرسم به جایی که تماما زندگیم بشه لذت و خوشبختی .فقط باید صبوری کنم و فعلا تو هر جایی هستم از لحظه ی حالم لذت ببرم و خوش باشم تا خداوند من رو هم هدایت کنه .تا بهم لیاقت هر آنچه که میخوام رو بده .عاشقتونم .
عظمت و شکوه خداوند رو تو اون غار میدیدم .زیبایی و آرامش خدا رو تو اون غار میدیم .رها بودن و رسیدن به تمام لذت ها رو تو اون غار تو چهره ی آدم ها میدیم .
تو غار دستشویی به اون تمیزی و بزرگی ?
خدای من این آدمها چقدر به فکر آسایش و لذتشون حتی فرسنگها زیر زمین هستن ?
به خدا که مردم این کشور لایق زندگی تو بهشت رو دارن .تحسین برانگیزه .
با دیدن این قسمت اونقدر دلم خواست که رها شم .رها و آزاد از این قید و بندها .رها از این دلبستگیها .برم سفر .سفر به دور دستها .به دل همه ناشناخته ها .دلم خواست که برم به اوج آسمونها ,برم به عمق زمین و دریاها ,برم شبها تو دل جنگل ,برم روزها وسط دریا .دلم حس پرواز گرفت که فقط برم .
آهنگ آخر فایل و تصویرهای زیبایی غار ساعتها منو به فکر فرو برد .خیلی خیلی سپاسگزارم ازت مریم جان .تو بینظیری .
عکس زیبای مایک عزیزم .خیلی این پسر ماهه
خدایا وقتی زندگی استاد رو میبینم .میگم چقدر تو این بندت رو دوست داری ???
چقدر خوشحال زندگی میکنه .چقدر رها از همه چیز و همه کسی هست .چقدر حس توحیدی تو وجودش هست .
مریم جان الگوی یه زن نمونه برای منه که ازش یاد بگیرم همیشه با خودم در صلح باشم .شاد و پر انرژی و عاشق باشم .و….
خدایاااااا لیاقت این طور بندگی کردن رو هم به ما عطا کن .
مریم جان بازم اشک شوق منو درآوردی .بازم درس جدیدی بهم آموختی .با دیدن قسمتهای سفرتون ساعتها به.خودم وخواسته هام توجه میکنم که به آرامش و رهایی میرسم .
عاشق خودم و زندگیم شدم .ایمان دارم که روزی من هم راهی سفر به دور دنیا خواهم شد .با توکل به الله یکتا .
دوستتون دارم و سپاسگزار زحمت استاد و مریم بانو و تک تک عزیزانم تو سایت هستم.
یاحق…
سلام سلام
عزیزای دل خودم
اینم ی فوق العاده دیگه
مریم جانم دقیقا درسته فک نکنم هیچ کسی به اندازه ما ایرانی ها ایقد رو بچه حساس باشه نمیدونم چه باورهایی داریم
بیشتر بنظرم ما وابستگی به همه چیز داریم
تا ازدواج نکردیم به پدرو مادر بعد به شوهر بعد به بچه
بیشتر هم ما خانما فکر کردیم همیشه باید در اختیار بقیه باشیم
و یکی دیگه که فکر میکنیم کلا بچه یعنی ما
هر طوری باشه میگن پدرو مادر
پس ما باید کاملا مواظبش باشیم
و بچه تا بزرگ نشده هیچی نمیدونه و باید تمام کمال در اختیارش باشیم و فقط بگیم بکن نکن
نیفته اتفاقی براش نیفته ما کامل مواظبش باشیم
پس هدایت خداوند در هر لحظه از زندگی ما چی میشه
پس اتصال به منبع اصلی چی میشه
بچه ها بیشتر از هر چیزی به منبع اصلی متصلن و طبق هدایت الهی پیش میرن و کاملا در لحظه زندگی میکنن
و از لحظه لحظه زندگی لذت میبرن
اگر ما اگاهی داشته باشیم بچه ها کاملا طبق قوانین حاکم بر جهان پیش میرن
واااااای استاد من عاشقتونم وقتی اینجوری حرف میزنید
ارسلان فقط بهتون میخنده
وقتی همه میگفتن تنکیو
میگفت مامان استاد میگه تنکیو کامل حواسش به شماست که چکار میکنین
چون
میدونه معنیش چیه
واقعا من شگفت زده شدم چه مسیرهایی پله ساختن چه راه هایی رو برا عبور ادما باز کردن
واااااای اون سرویس بهداشتی چقد به تمیزی اهمیت میدن
چقد برا همه وجه انسان ها ارزش قائلن
خدای من چقد این انسان ها با اصالتن
چقد این انسان ها انسانننن
من لذت میبرم
من به وجد میام این شگفتی های جهان رو میبینم
بخدا همین راه های که ساختن نهایت ارزش قائل شدن برا لذت بردن انسان از ناشناخته های دل زمینه
احسنت به ایده و سازنده این غاز زیبا و شگفت انگیز
اون عکسای زیبا
مایک عزیزم که من عاشقتم پسر
اون سنگ های زیبا
اون اب روان که راحت بدون هیچ مقاومتی خودشو رها کرده مهم نیست کجا میریزه فقط جربانداره و ورودی غاز رو چند برابر زیبا کرده
اون درختای سربفلک کشیده که ادمو به وجد میاره دل اسمونرو شکافتن و در جهت رشد و رسیدن به اسمون از مسیرشون لذت میبرن
خدایا تو چقد زیبایی که این همه زیبایی افریدی
ای جان دلم خانم مهربون قربون دستای خوشگلت که چقد اون انگشتره بهش میومد چقد این خانم ساده و مهربون بود چقد با احساس
چقد پر هیجان
چقدحس خوب و ناب
اگه اونجا بودم میگرفتم تو بغلم میگفتم نوس جونت این لحظات
خدایا چقد همچی قشنگه چقد همچی عالیه
خدایا شکرت که من هم مسیر شدم با این خانواده ارزشمند
لبخند مهمون همیشگی لبای نازتون
عاشقتونم