سفر به دور آمریکا | قسمت 81 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

229 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام وابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1559 روز

    خدایا هر آنچه که در زندگیم دارم از آن توست.

    خدایا شکرت که هستی، تو تنها کسی هستی که منو با همه ضعف ها میپذیری….

    خدایا شکرت که مرا در تمامی شکست ها و خطاهایم همچنان در آغوش میگیری و میفهمم که عشق تو هیچ قید و شرطی ندارد و هیچ چیز این عشق جاودانه را نمیتواند از من بگیرد.

    خدایا شکرت که عشقت همچون چشمه ای در زندگی ام جاریست … یاری ام کن در سکوت، ندای لطف تو را بشنوم و در طوفان، آرامش نگاهت را …

    کمک کن تا هم زیبایی های آشکار را ببینم و هم حضور پنهان تو را در شکاف های زندگی ام… به قلبم کمک کن تا نور تو را بتابانم.

    خدایا شکرت که مرا هدایت میکنی تا به راه راست وسعادت وخوشبختی برسم..

    خدایا! سپاس که هر هدایتی برای من داری، سرشار از حکمت و مهربانیست، برنامه های تو پر از برکت است که از فهم من خارج است…. وکمکم کن بدون هیچ منطقی به الهامات وهدایتهات عمل کنم وقدم بردارم

    خدایاشکرت برای سلامتی خودم وبارداریم وعشقم وبچه هام

    خدایا شکرت برای بیداری امروزم ️

    خدایاشکرت برای زندگی خوب الانم وخوب آینده ام را

    خدایا شکرت برای وجود عشق مهربانم

    خدایا شکرت برای فرزندان سالم وصالحم

    خدایا شکرت که هرروز درآمد من و ثروت من در حال افزایش است

    خدایاشکرت برای آرامش وآسایشم الانم در زندگیم

    خدایا شکرت برای شادی ولبخند منو عشقم در کنار هم و ساختن یک زندگی عالی ورویایی

    خدایاشکرت برای موفقیت فرزندانم ر

    خدایا شکرت برای وجودت خودت در زندگیم

    خدایاشکرت برای نفس، کشیدنم ️

    خدایا برای لحظه لحظه ی زندگیم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    متشکرم دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 1012 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    خدایا شکرت برای یه درس جدید دیگه و تجربه قشنگ استادم خدایا شکرت به خاطر این راه جادویی این سایت جادویی ین درس‌های جادویی و درس‌های شیرین‌تر از عسل دمت گرم استاد واقعا خیلی خوبه اینکه ا اینکه می‌ترسی ولی قدم برداری و بری توش ینایی که استاد می‌گفت برای من تجربه‌ای و زندگی کرد از اژدر و ترن شهربازی من همیشه خیلی شهر بازیو دوست داشتم لی می‌ترسیدم واقعاً برام ترس داشت مین اژدر خالیم که می‌رفتم انقدر برام وحشتناک و سخت بود و همش به آبجیم یز می‌گفتم که چرا منو کشوندی اینجا به خودمم تعجب می‌کردم با این همه ترس پس چه جوری دارن سوار میشن خلاصه ترس بزرگی و قورت دادم و دیگه سوار شدم لبته با زور و التماس‌های خواهرم ولی بعدش با خانواده شوهر با دختراشون رفتیم شهربازی یکیشون خیلی نترس بود با اینکه از من یلی کوچیک‌تر بود ولی خیلی نترس‌تر بود تا اینکه یه جایی یه ترن راحت پیدا کردیم و با هم رفتیم و من قبلش چقدر توی ذهنم آنالیزش کردم که ببینم تا چقدر میره تصور کردم و بعد سوار شدم واقعاً لذت داشت ذتی که نمی‌تونی تصورشو بکنی واقعاً باید امتحانش می‌کردم کسی نیومد سوار شیم من بودم و اون و خیلی باعث شده بود جرات پیدا کنم واقعاً عجیب ترسم ریخت و به جاش لذت می‌بردم البته خواهر شوهرمم باهامون اومد یادم اومد ونم دلش می‌خواست ترس تو دلش نمونه ولی به گریه افتاد ولی برای من عادی بود و عجیب بود که چقدر قبلش برام ترسناک بود البته پله پله س‌هام می‌ریخت ترس از ارتفاع و خیلی چیزا و بعد یگه وسیله‌های بازی رو برام س‌هاشون کمرنگ می‌شد و هدایت می‌شدم و کلی لذت می‌بردم یه سری هدایتی دوباره اژدر سوار شدم خواهر شوهرم جیب می‌ترسی و داد و بیداد می‌کرد و برام سیار خنده‌دار بود چون اینکه زمانی بزرگترین ترس من بود الان برام یه شوخی خنده داره و اینکه انقدر معلوم شد که رشد کردم خیلی هیجان داشتم و اینکه واضح ببینی رس‌ها الکین و میشه ازشون بزرگتر بشی و کلی لذت ببری ه خودمو واقعاً تحسین می‌کنم که این ترسو پشت سر گذاشتم تا حدودی و خیلی بهتر و بهتر شدن احت می‌تونم تقریباً بیشتر چیزا رو سوار بشم به کلی لذت ببرم واقعاً خیلی باحال بود و دقیقاً ترسی که کلی برات درد داشت ی‌دیدی که پله پله میشه اونا رو برداری و الکی هستند و خیلی باحال س خدا می‌خوام بازم هدایتم کنه ه ترس‌های باحال دیگه ا تجربه‌مو لذت بیشتری ببرم فعلاً ترسی که خیلی دوست دارم ترس تو کاره ترس از مشتری ترس از فقر و کمبود و بذارم کنار و تو کارم رشد کنم و البته اینم بگم ترسم توی روابط و حرف زدن خیلی بهتر شده خواهری واقعاً عجب می‌کردن و من از اونجا فهمیدم که چقدر رس‌هام ریخته و خدا را 100 هزار مرتبه شکر حظه‌هاتون پر از آرامش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    نوشین نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 2080 روز

    به نام خدای عشق و شجاعت ❤️

    ترس را همه دارند فقط مهمه که با وجود ترسهامون حرکت کنیم و ادامه بدهیم و بعد به خودمون افتخار می کنیم که شجاع‌تر و بزرگتر شده این و رشد کردیم ،چقدر این فایل زیباست ،الماسی ارزشمند 🙏🌿🤍🕊️

    ما به همه خواسته هامون میرسیم دیر یا زود مثل استاد که از بچگی عاشق موتور بود اومد بهترین جای آمریکا معب یوتا موتور سواری کردند 🌼⭐🥀چقدر لذت بردم استاد عزیزم از سادگی تون ،از اینکه به ما شاگرهاتون از ترسهاتون گفتین و مسیری که هدایت شدین ،چه زیبا گفتین

    سپاس فراوان 🇱🇷🇱🇷❤️💎💎🌿🌷🌼

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    هادی توکلی گفته:
    مدت عضویت: 2910 روز

    سلام استاد عزیز عاشقتم.

    واقعا عالی هست.

    من تحربه یی همین لمسال تابستان در کوه های آلپ داشتم‌. میخواهم داستانش را شرح دهم.

    من خیلی خیلی عاشق موتور سواری نیستم. البته هستم‌ اما اینجا اروپا خیلی موتور کم هست و اصلا موتور سواری وجود ندارد. خیلی این عشق از سرم رفت و با موتور اصلا جاهای زیبا و قشنگ نمیتونی بیینی.

    من عاشق دوچرخه سواری هستم. و مثل شما که‌گفتید من هم از تک چرخ حرکتای مختلف کمی میترسم ولی بیشتر‌از خراب شدنش میترسم. چون واقعا شرایطم مجاب نمیکنه???.

    امسال رفتیم با یک دوست بسیار عزیزم و او هم در سایت کما کان هست. و وقت کم داشتیم و خیلی ما دوست داشتیم بیشتر بگردیم‌ و ببینیم.

    این اولین سفرم بود. و در این سفر مطمئنا آنقدر احساس رهایی احساس زنده بودن. احساس لذت عشق و لمس کردن خدا در قلبم و غلبه بر ترس ها را تجربه کردم واقعا که فوقالعاده بود.

    ما روز اول رفتیم منطقه کاملا کوهستانی و توریستی. و آنجا واقعا زیباترین جای ممکن تا حالا با چشمای خودم دیدمش تجربه کردم. خوب ما روز اول رفتیم با دوچرخه مسیرهای سرپایینی با دوچرخ خیلی حال میداد واقعا هم خطرناگ وحشتناک‌بود. خیلی دوست داشتم بدون ترمز برویم. خدارا شکر سالم از هرجایش جان بدر بردیم. ما رفتیم که شهر آنجا که خیلی زیبا بود بگردیم‌روز اول رفتیم داخل شهر یک کم گشتیم یک رود خانه یا یک جوی آب خیلی آب زلال زلال تمیز هیچ وقت در عمرم ندیده بودم. اینقدر آب باصفا تمیز تمیز. خیلی خوشم آمد گفتم حتما بریم لب آب رفتیم چند کلومتری بالاتر تا پایین شویم لب جوی آب. و آنقدر آبش سرد بود مثل یخ. چون آب برف بود. خیلی لذت بردم از آب و آن صاف و روشنیش خیلی دره قشنگ بود. خیلی دره قشنگ بعدش رفتیم رفتیم دره بالا با دوچرخه هیچ چیزی باخود مان نداشتیم ازخوردنی باب. و تا چند ساعت در ته دره رسیدیم ساعتای ۲ یا ۳ بعد از ظهر. وای من عاشق قله و کوهنوردی یودم‌و هستم. من کلا عاشق بلندی کوه بلندی هستم که همه جارا یشه دید از آنجا. ما بمحض وارد جایی شدیم که دوچرخ دیگه اصلا نمیشد ببریش شروع کردیم با پای پیاده. هرکسی میدید با جدیت تمام‌میگفت برگردین با این کفش‌های‌ اصلا غیرممکن هست واصلا اجازه نیست که با کفش های معمولی‌بری چند ساعت ۲ ث الی ۳ ساعت رفتیم تا نصف کوه برسیم. چه جایی زیبا قشنگ‌و رویایی بود. گاوها قشنگ‌ در چراهگاه های زیبا و رویایی که آنجا آدم نمیتوانست بره چطوری گاو هارا بردخ بودند. و ما فقط دوست داشتیم بریم سری قله کوه از پایین هیچ‌چی معلوم نبود. و کاملا نزدیک‌آسان بنظر میرسید. ولی رفتیم‌به قله اولی که بجز‌ما دو نفر فقط دو نفر دیگه جرات کرده بود بیاد. و چه بگم وقت آنجا بودی فگر میگردی دیگه دنیایی پایین آنقدر دور و پایین معلوم‌میشد که بس نهایت. و باز هم‌ رفتیم به سمت جایی اصل اصلی. میدنین. آنجا دیگه بگم فقط میشد دیوانه ها برن. فقط دیوانه ها من که خیلی از ارتفاع ترس داشتم‌و دارم ولی‌این عشق کوه رفتن و از آن بالا دنیا را دیدن نمیگذاشت که انجا نریم. آنهم روز اول بدون آنکه حتی یک درصد فصد داشته باشیم. حتی یک درصد و اگر‌میدانستم که تا بالای آن کوه فقط بالا رفتن ۵ الی ۶ ساعت راه بری برسی اصلا قدم‌از قدم بر نمیداشتیم. دوما ما اگر میدانستیم‌کفش‌بایدی بپوشیم که اصلا. و سوما آن کوه های که وحشتناک که سیخ مثل نود درجه یی ساختمانی نشیبی اش حتی تپه های خاکی اش فقط مثل دیوار هستند. کوه های ایران یا افغانستان درسته از نظر ارتفاع بلندتر باشه قله های بالای بالایش. ولی به وحشتناکی که اینجا بود اصلا نیست. آنجا فقط افراد حرفه یی با تجهیزات کامل کامل و با تجربه یی کامل میبود. و البته راه را هم کامل با نقش اش بلد میبود. برای آنها سخت بود چه برسد که من ده دوازده سال کلا از منطقه کوهستانی دور بودم‌و دوران کودکی آنهم کوه های با نشیب خیلی کم‌را رفته بودم. و ما رفتیم و این دوستم حرفه یی نبود ولی در کوهنوردی آنقدر حرفه یی و بدون ترس بود. اول او میرفت بعدش من با صد ترس لرز میرفتم دنبالش. و سر نوک قله ساعتای ۷ رسیدیم. و دنبال راه کوتاه و میان‌بور بودیم. چون از خانه یی که اجاره کرده بودیم باید چندین ساعت میرفتیم‌تا میرسیدیم. ۶ ساعت میرفتیم. نیم ساعت بیشتر روی‌ قله که هم‌سطح با ابر ها بودیم باور کنین ما حتی بالاتر از قرار داشتیم. چه حس حال داشتیم. واز طرفی ترس پایین رفتن داشتم مخصوصا من. چون پایین رفتن از کوه به مراتب خیلی سخت از بالا آمدن هست. و بعضی جاها سنگ های لغزنده داشت. که اصلا کمی بی احتیاطی میکردی رفتی دیگه. ولی اصلا ترس مرگ‌نداشتیم. واقعا باهم میگفتیم اگر‌بمیریم هم اصلا مهم نیست. پس و پیش میمیریم. چون واقعا امکان مرگ‌وجود داشت. و بخاطر اینکه دنبال هدایت بودیم راه کوتاه و میان بور پیدا کنیم. خیلی اینطرف آن طرف رفتیم. و گوشی چارچ نداشت. البته با گوگل مپ نمیشد آن راه پیدا کرد. بعدا من از گوگل ارت رفتم‌ که خیلی راه های کمی را نشان میداد و جاهای رفتیم که بز های کوهی هم بسختی میرفت. خوب تصورش را بکنین! و همنطور دنبال یک راه نزدیک بودیم. و دریچه دریچه های زیادی بود ولی هیچ‌کدام راه نداشت. ولی بالاخره با هدایت و حس قلبی از یک دریچه با سنگ و کوه خطرناک گفتیم از همین جا پایین بریم و رفتیم پایین اول این دوستم میرفت تا خیلی پایین تا مطمئن شود راه است نشود دوباره بالا بریم. چون آخرای هر دریچه میرسیدم کاملا غیر ممکن ممکن بود. و آمدیم با هدایت خداوند. فقط یک‌جای کاملا غیر قابل تصور که فقط همینجا اگر‌میکردی به راه خوبتر میرسیدی. آنقدر انجا سخت بود ولی دوستم خیلی راحت رفت. و مرا خیلی کمک کرد تا پایین شوم. وقتی پایین شدیم به بالا میدیدیم از آنجا واقعا آمدیم پایین. خدای من خدای من چقدر کمک کردی و هدایت کردی. آنجا قشنگ رابطه بین نترسیدن و پیروز شدن را درگ کردم. کافی بود یک‌ذره ترس و وحشتناک بودن را در دلم راه میدادم دیگه تمام‌بود. و این دوستم واقعا اگر ترس وجودش را فرا میگرفت ( منو میگرفت ولی‌با دیدن او که هیچ ترس نداشت ترس هایم دور میکردم) با دیدنش‌ترس هایم دور میشد. اگر‌کسی میبود که کمی قانون بلد نبود و هی داشت با سخنش یاد آوری میکرد. اصلا کاری غید ممکن بود. ما ترس از این داشتیم که مبادا هوا تاریگ شود و در راه اصلی که خود همان راه پیاده روی اصلی در روز‌روشن کار خطرناک‌بود. راهی‌بود از بالای برف کوچ ،‌از زیر برف تنگ و تاریک. و شب هم بخاطر سردی نمیتوانستیم بمانیم. همین ماه هفتم ۲۰۱۹ بود.

    وقتی پایین آمدیم تاریک تاریک شد. و ما اصلا ترس نداشتیم و جاهای خطر ناگ‌بود اگر پای ادم میلغزید میرفتی ته دره که آب خروشان با نشیب و سرعت بود دیگه نابود میشدی. ولی کاملا با آرامش و لذت حرف زده و در مورد تجربیات آنروز صحبت میکردیم. خانه که رسیدیم یک بجه شب بود. چون‌بادوچرخه خیلب سریع آمدیم سرپایینی بود و خلوت و چه حال و تجربه یی میداد واقعا. فردا که شد گلو همه گرفته بود چون برف خورده بودیم‌هههه. و به پیرزنه که مسافرخانه گفت من تا ۱۲ بجه منتظر شما بودیم. یک سره ترسیده بودم و اصلا کاملا ترسیه بودم. که دو تا بچه با سن و سال کم. کاملا نابلد. حتما اتفاقی رخ داده و پولیس هم زنگ‌نزده بود.‌ وقتی قضیه گفتیم زنه فقط همانطوری ماند این دیوانگی محظه واقعا. چطوری ممکن هستش. دیگه خیالش کاملا تخت شده بود و اصلا بعدش ۱۲ شب ۱ شب میامدیم مشکل نبوو چون مسافرخونه از ۲۲ بجه کاملا بسته میشد. و هوا تاریک میشد.

    و آن چند روز واقعا من آزادی ورها بودن را تجربه کردم. و اگر‌اگر در این فضای‌فکری نبودم اصلا تا اخر عمر مسافرت همچین نمیرفتم چه برسه که این همه تجربه. لذت جای کاملا جدید. و نا آشنا و هیچ کس را نمیشناختم. واقعا اگر هرچقدر از لدت ها و هدایت ها این سفرم بگم باید کتاب بنویسم. چون بعدش دوباره به زندگی‌چسپیدم‌ و تازه وارد دنیای کار و مشکلات دیگه که کلا از مسیر هدایت از خدا از قانون دور شدم. از احساس‌خوب‌دور شدم. و ببین قانون چقدر دقیق عمل میکنه هرلحظه یی که و هروقتیکه روی خودت کار میکنی احساست خوبه. زیبایی های دنییایی اطرافت را میبینی‌و با تمام وجود احساس سپاسگزاری وجودم میگرفت و همین وقتا هم‌بعضی وقت واقعا حسم‌عالی میشه و حالا این کمنت مینویسم بخاطر احساس خوبه که مینویسم‌این فایل خیلی به من امروز کمک‌کرد که توجه کنم به روز های فوقاااعاده گذشته‌که بگم‌باز هم‌میتونه دنیایم‌قنشگ‌میشه. بشرطی که رها باشی. مثل همان روز‌ها بازهم‌هدایت میشوی.

    چقدر خوب بود ان تجربه کوه گشتی و کوهنوردی که اصلا عالی بود. دقیقا با وجود ترس ها حرکت کردیم. و لذت بردیم. درسته سخت بود راه هایش ولی برای ما آنقدر سخت نبود بجز‌ جایی آخرش چون ما داشتیم با تمام وجود از مسیر لذت میبردیم‌و با عشق میخواستیم که سر قله برسیم. خدایا خدایا شکرت خدایا شکرت.خدایا شکرت. فکر کنم زیاد شد.

    خدانگهدار عاشق تان هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    نسترن خان پور گفته:
    مدت عضویت: 2327 روز

    سلااااااااام به همه‌ی دوستای عزیزم و استاد و خانم شایسته‌ی فوق‌العاده

    امروز دیدگاه های فایل سفرنامه قسمت ۸۱ میخوندم بهم الهامی شد تا منم هر شب دیدگاه بزارم و راجب نشونه ها و زیبایی های هر روز زندگیم و قوانینی که درک کردم حرف بزنم این روزا چند تا تضاد باعث شد باورهای اشتباهمو در مورد روابط پیدا کنم تظمین میکنم اگه با این باورها جلو میرفتم تا اخر عمرم تنها میموندم خداروشکر میکنم که تونستم خیلی از باور های محدود مو در این باره پیدا کنم و حتی توی این که روی باورای های روابطم کار کنم امروز یه باور محدود کننده جدیدو پیدا کردم امروز هدایت شدم به یه طبیعت بینظیر و فوق العاده زیبا یه دره پر از درخت های پاییزی و یه رودخونه بزرگ وسطش من از بالا داشتم اون دره خوشگل و میدیدم و البته یه چیزی که منو خیلی خیلی ذوق زده کرد یه اتوبوس دختر و پسر های جوان بود که اومده بودن کوه نوردی به احتمال زیاد از یه شهر دیگه اومده بودن و منم دلم خواست یه روزی اینجوری با دوستام برم تفریح و شهر های دیگر و بگردم میدونم چقدر خوش میگذره تو اون فضا خداروشکر ? توی ماشین داشتیم فایل گوش می‌دادیم نمیدونم کدوم فایل بود ولی استاد داشت راجب اسون گرفتن و لذت بردن از زندگی حرف میزدن اینکه نچسبیم به یه چیزی و فک کنیم اگه اون نباشه میمیریم یاد خودم افتادم همین چند روز پیش وقتی باورهای محدود کننده و درمورد روابط پیداکردم خودمو میزم به درو دیوار که چیکار کنم کدوم فایل گوش کنم خدای من چیکار کنم زود خوب شه داشتم خودکشی میکردم خخخخ فک میکردم یه شبه باید تمام باورامو تغییر بدم انقدر استرس تو وجودم بود که نمیتونستم حتی بخوابم از فرداش دیگه حتی روی باورای روابطم کار نکردم امروز یه چیزی رو یادگرفتم اونم این بود که احساس نکنم نیازمندم به چیزی تاشاد باشم تا بتونم زندگی کنم نچسبم به چیزی که می‌خوام و فک نکنم اگه اون نباشه دیگه نمیتونم زندگی کنم اعتراف میکنم هنوزم یه عالمه ترس و باور اشتباهه توی وجودمه یادگرفتم اسون بگیرم و لذت ببرم به موقعش هر وقت تو مدار خواستم قرار گرفتم بهش میرسم چه هدفایی بود که عجله داشتم بهشون برسم بعد از رسیدن فهمیدم لذت بردن از مسیر مهم بودن و چه لحظه هایی که میتونستم‌ لذت ببرم از دست دادم ما برای این به دنیا اومدیم که از زندگیمون لذت ببریم که توانایی هامونو کشف کنیم و زندگی و تجربه کنیم چقدر همین الانم میترسم و دلهره دارم ولی خداروشکر خدا یاریم می‌کنه یاریم کرد که تونستم الان اینجا باشم وقتی می‌ترسیم یعنی به اینکه به هدفمون میرسیم شک داریم وقتی خواسته ای دارم اگه یقین داشته باشم بهش میرسم به احساس خوشحالی و دلگرمی میرسم خدارو صد هزار مرتبه شکر یه ایده فوق العاده به ذهنم اومده برای کسب و کار خودم و این ایده بعد از کار کردن روی عزت نفسم بهم الهام شد واقعا خداروشکر با فهمیدن قوانین جهان و یاداوریشون به خودم دلم اروم میگیره خداروشکر توی این سن کمم اینجا هستم به خودم افتخار میکنم واقعا خیلی خیلی فایل بی نظیر بود چند بار وسط دیدنش از سر شادی گریه کردم که چقدر خوشبختم که این گنج بزرگ در اختیارمه واقعا سپاسگزارم بابت این فایل ها استاد عزیزم خانم شایسته عزیززززززززززززز بی نهایت ازتون ممنونم که این فایل هارو برامون با عشق اماده میکنین و من چقدر تغییر کردم از وقتی این فایل هارو میبینم هر روز پر از معجزه شده تو زندگیم خداروصد هزار مرتبه شکر که بهم اطمینان میده با قوانین ثابتی که داره واقعا هر روز نعمت و ثروت و فرصت تو زندگیم بیشتر میشه هر روز ایده های جدید برای لذت بردن از زندگیم و هر روز ثروت بیشتر و فرصت بیشتر خداروهزاران بار شکر که تونستم شکرگزاری کنم و نظرمو بنویسم بی نهایت سپاسگزارم یادمه اولین باری که داشتم دیدگاه می‌نوشتم که بزارم چقدر می‌ترسیدم که بقیه چه فکری میکنن ولی الان خیلی خیلی بهتر شدم توی این زمینه عزت نفس بیشتری پیدا کردم و بیشتر برای خودم زندگی میکنم خداروشکر واقعا خداروشکر بخاطر دستان بی نظیرش که به کمک میکنن تا خودم باشم واقعا خداروشکر تونستم این نظر و بزارم برای همچون ارزوی خوشحالی و خوشبختی و شادی میکنم چون هر چقدر بیشتر خدارو باور میکنم احساس شادی بیشتری میکنم هر چقدر ثروتمند میشم احساس شادی بیشتری میکنم هر چقدر فایل گوش میدم احساس شادی بیشتری میکنم هر چقدر شکرگزار تر میشم احساس شادی بیشتری میکنم هر چقدر به سبک خودم زندگی میکنم احساس شادی بیشتری میکنم برای همچون شادی بیشتری ارزو میکنم ? خدایا هزاران مرتبه بخاطر ثروت و نعمت و فرصت هایی که هر روز بیشتر و بیشتر میشن شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    نوشین نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 2080 روز

    به نام خدای عشق و مهربانی

    درود به استاد عزیزم و مرسی که این آگاهی های خالص و ناب را به این زیبایی بیان میکنین ،استاد حرفه ای شما اینقدر ساده و زیبا به دلم می نشیند که انگار شما برادرم هستین و واقعا فکر نمیکنم که هزاران کیلومتر از شما دور هستم یا ما از نزدیک همدیگر را ندیدیم ،در دوره ی عزت نفس هم فرمودیم که باید نقص هامون را بپذیریم و خودتان هم به سادگی بیان کردین که راننده خوبی نیستینو خیلی وقتا تمرکز بالایی ندارین و حواستان پرت میشه و معلم خوبی برای رانندگی نیستین،و از ترسهاتون گفتین که وقتی اون دیوار صاف رو دیدین واقعا براتون وحشتناک بود موتور سواری روی اون دیوار و نرفتین و یه جاهایی هدایت الهی به شما الهام کرد که بس است و جلوتر نرو ،و ترس هست و همه ما درسهایی داریم ولی خوبه که حرکت کنیم و در مسیر مواجهه با ترسهایمان پخته و بزرگتر میشیم و یه ورژن جدید از خودمان کشف میکنیم ،و واقعا منم مثل شما راحتی و سادگی در کارها را دوست داریم مثل همین گوشی موبایل آیفون 11که توانستین در حین موتور سواری فیلم بگیرین ،و امکانات آروی خیلی عالیه تازه دیدم که تو اتاق خواب چه آینه های بزرگی و چه کمد خوبی داره ،و عاشق خونه ویلایی های آمریکا هستم و اون شورلت زیبایتون استاد عزیزم واقعا بهتون تبریک میگم و تحسین تان میکنم استاد از این وب سایت عالی ازین ارتباط عالی که با ما دارین و از این ثروت هایی که دارین ،سپاس از آمریکای زیبا و ثروتمند ،سپاس از خدای یکتا

    سپاس فراوان 🕊💞💍💎💌😍🍻💋🌈🌈🙏🙏🙏🙏✌✌✌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    زهرا براتی گفته:
    مدت عضویت: 2573 روز

    به نام خالق یکتا،

    سلام به همه ی عزیزای دلم

    استاد عزیزم ممنونم برای این همه صحبت های صادقانه و پیامهای زیباتون،که من از صحبت های شما میگیرم.

    خداروشکر برای وجود انسانهای آزاد و شجاعی مثل شما ،که سر راه من قرار گرفتین ،تا من به این مسیر بیام،

    مسیری که فقط زیبایی است،تنوع است،شور و هیجان است،تجربه ها و هدایت ها است،نشانه ها و الهامات هست،مسیری که انتها نداره و لا مکانه،مسیری که هیچ قضاوتی از اتفاقات نداره و فقط پذیرش و پذیرشه،تسلیم بی قید و شرط در برابرقدرت خداوند،…

    صحبت های این فایل به من یاداور دوباره ی عزت نفس و ایمان بود،که فقط به خواستت فکر کن و ایمان داشته باش و حرکت کن،تا خداوند هدایتت کنه،

    با تشکر از همه ی عزیزانی که مشارکت میکنند و کمک میکنند به درک بهتر قوانین،

    شاد و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    مهدی حیاتی گفته:
    مدت عضویت: 2357 روز

    سید جان سلام ، سلام ، سلام . سلام بچه های گل این سایت . چقدر همه زیبا هستید ، چقدر همه شگفت انگیز می‌نویسید ! الهی شکر . چقدر حالم هر روز بهتر و بهتر میشود . سید جان در یکی از فایلها میگفتی چند سال دیگه چه اتفاقاتی در ایران می افتند خدا میداند . واقعا هم همین طور است . با این انسانهای توحیدی و ابراهیمی که در این سایت در حال رشد هستند هم غیر از این هم نمی باشد . گل‌های عزیز سایت خدا شکر که در کنار شما هستم . خالقم از اینکه قدرت خلق تمام زندگی ام را به من دادی سپاسگزارم ، ممنونم ، شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: