سفر به دور آمریکا | قسمت 81 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

229 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ثریا مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3417 روز

    استاد عجب کارهای خفنی کردید

    خدای من چقدر قشنگه همه چی

    اما یچیزی خیلی حس کردم قانون تکامل رو کلا فیتیلچه پیچ کرده بودید

    دوستون دارم خیلی خوب بود از خداوند هم بابت وجود شرکت اپل ممنونم که اینقدر محصولات خوبی میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    روح اله گفته:
    مدت عضویت: 2242 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام خدمت دوستان عزیزو گرامی ام و همچنین استاد عزیز که طبق روال گذشته دستی از دستان خداوند بزرگ برای من و امثال بنده شده اند.

    طبق فیلم های ضبط شده این فیلم هم سر شار از نگاه مثبت و قابل تاملی بود که بنده آنها را ثبت می کنم.

    ۱_این فیلم در ابتدای امر نشان دهنده شادی و شاد کامی در تمام مراحل زندگی است، شادی و نشاط لزوما داشتن امکانات و وسایل نیست بلکه می توان از کوچکترین چیزهای زندگی برای لذت بردن از زندگی استفاده کرد حالا می خواد دوچرخه باشه، می خواد موتور سیکلت قدیمی تنه‌ی جوشی باشه یا حتی بدون وسایل نقلیه، فقط کافیه دیدمون به جهان اطرافمون تمیزتر و دقیق تر باشه، میشه از کوچکترین چیزهای زندگی لذت برد فقط باید سطح نگرش خودمون به اطراف تغییر بدم.

    ۲_ادمی که بدونه اشرف مخلوقات و تمام این جهان برای او آفریده شده هیچ گاه به دنبال انرژی که دیگران بهش میدن نیست بلکه باید خودش این شادی و نشاط رو ایجاد کنه و پیگیر اون باشه زیرا کافیه بخواهیم، دیدمون رو به جهان عوض کنیم چه بسا می توان از لذت بردن این جهان از کسایی که بغل ما زندگی می کند یا رفت و آمد می کند و آدم ها اطراف جستجو کرد چیزی که این کار رو استاد عزیز از طریق همسایه اش متوجه شد و از او خواست موتور سواری کراس بهش یاد بده.

    ۳_کافیه ما توی هدف هامون قدم برداریم تا کم کم راهنمایی های بعدی و راه های بعدی پشت سر هم بهت نشان داده میشه اگر چه همسایه استاد عزیز عذرشان را خواستند اما خداوند راهنمایی های بعدی را از طریق گروه موتور سواران داخل پمپ بنزین مشاهده کرده اند و به ندای درونیشیشان گوش دادند و از آنها در خواست کمک و راهنمایی کرد و این گروه با شوخی در خواست استاد را قبول کردند ه اند(پس اول ما باید شروع کنیم و قدم هامو رو برداریم تا خداوند پشت سرهم راهنمایبشان را برای ما فراهم کند).

    ۴_هر آرزو و ندایی که درون ما ایجاد میشه دلیل بر عدم توانایی ما نیست اگر آرزوی کاری یا چیزی را داریم حتما استعدادش رو داریم اما باید در اون راه قدم برداشت.

    ۵_رسیدن به آرزو ها و استعداد ها زمین خوردن داره سختی داره، ترس داره و…… اما باید بر آنها غلبه کنی البته اگر واقعا بهش علاقه داشته باشی، استاد به موتور کراس و سوار شدن به آن علاقه داشت اما بعد از هر بار زمین خوردن بلند شدن و شروع کردند، چه بسا مسیر ها ی خطرناکی را داشتند اما به علت علاقه بر ترس هاشان غلبه کرده اند و بر آنها فائق آمده اند و هیچ وقت از چیزی که علاقه داشتند شانه خالی نکرده اند و باز به مسیرشان ادامه داده اند.

    ۵_برای رسیدن به استعداد ها باید به ندای درونتان گوش بدید و هر روز و هر موقع به دنبال راه جدید و آسان برای پیمودن مسیر آرزو ها باشید درسته الگو های ما باید دیگران باشند اما دلیل نمیشه همه را از روی آنها کپی کرد زیرا یه جاهای هم باید ایده پردازی و خلاقیت به خرج بدهیم.

    و

    .

    .

    .

    .

    .

    هزاران نکته های نابی که هر بار با گوش دادن و دیدن این فیلم نکات جالب و جدیدی را پیدا می کنی که برایمان جدید و تازه است.

    خدا رو شاکرم که به من نیرو و قدرت داد تا تعدادی از بی شمار نکات که آموخته ام را ثبت کنم.

    به امید شادی و موفقیت و سلامتی روز افزان 🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    محمدرضا قناد باشی گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    قبل از اینکه کامنت دوستان رو بخونم مینویسم

    چون باید یاد بگیرم

    حرف دل خودمو بزنم

    شاید به جرات بگم از بزرگترین نعمت هایی که خداوند تا الان به من داده آشنایی با سایت عباسمنش هست چی بالاتر از این که من رو با درونم رودر رو میکنه ترس ها منیت ها تجربه ها تفکرات رو به خوبی به من یاد میده نه به صورت طوطی وار بلکه بصورت ریشه ایی همراه با فیلم

    یعنی اگر این کار رو برای یادگیری یک زبان بگذارم اون زبان رو به خوبی یاد میگیرم و به خوبی صحبت میکنم شاید این کامنت نوشتن این تصاویر و خواندن کامنت ها یک کار ساده به نظر بیاد

    اما اثر شگرفی برای تحول در زندگی من می‌گذاره …

    و بابت همه اینها اول از خدا مهربان…

    استاد عباسمنش… و خانوم شایسته…

    آقا ابراهیم خانوم فرهادی و تمام

    دوستان هم فرکانسی که اینجا کامنت می‌گذارند ممنونم و سپاس گذارم….

    یک نکته مهمی که در این فیلم متوجه شدم ترسیدن مرز داره برای هر کسی … ممکنه استاد تا یک جایی دیگه جلوتر نرفتن اونهم به قول خودشون نداشتن مهارت زیاد…

    و خیلی ها همانجا رو مثل آب خوردن رد میشن ..

    اونجایی که استاد متوجه شدن این نکته طلایی اون قضیه است که استاد متوجه شدن تا کجا باید رفت جلو بعداز اون با توجه به شرایطی که داشتن نرفتن و بسیار کار هوش مندانه کردن چون هوش معنوی ایشان به ایشان گفت اگر بری بعدش مردنه و ایشون همونجا هوشمندانه تصمیم گرفتن برگردن…

    و من واقعا این اخلاق رو از ته دل تحسین میکنم و دوست دارم…

    این هوشمندی رو خدا به همه آدم ها بده و این یک شبه بوجود نمیاد احتیاج به تمرین داره تمرین نفسه.. تمرین خود باوریه.. تمرین احساس گناه نداشتنه..تمرین قدرت رو به خدا دادنه.. تمرین نقاب نزدنه.. تمرین دوست داشتن خوده …..

    استاد به درستی که شما راه رو درست رفتید.. آفرین بر شما آفرین بر نفس مطمئنه.. آفرین بر خدای مهربان که کارشو خوب بلده انجام بده آفرین ……….

    درود و شکر برای وجوتون که ما رو وارد بهترین فیلم سینمایی قرن کردید..

    فیلمی که نه تنها توی این دنیا بلکه بعداز مرگمون هم به کار ما می آید..

    شکر

    شکر

    شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1231 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این قسمت زیبا تحسین میکنم استاد عزیز رو بابت این همه شجاعت و رفتن تو دل ترسهاش واقعا عالی هستین خدایاشکرت من خیلی ترس از رانندگی داشتم همش بهونه می‌آوردم که به لطف آموزه‌های شما استاد عزیز و خدای مهربان الان بعد 10 یا 11 سال گرفتن گواهینامه الان ایمانم بیشتر شد رانندگی میکنم وهر دفعه که یه کاری میخوام بکنم که میترسم به خودم میگم که همون طور تونستم رانندگی کنم اینم کارم میتونم واقعا همینه و خیلی اعتماد بنفس بالا رفته و احساس خوبی میکنم هر دفعه بعد رانندگی کردن خدایاشکرت واقعا سپاسگزارم از شما دو عزیز در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 2881 روز

    سلام

    خیلی عال بود ممنون

    واقع همین ترس عامل انجام ندادن خیلی کارهاست. شاید افرادی باشن که خیلی از موفق ترین و ثروتمند ترین افراد دنیا ایده های بهتر و هوش و استعداد بیشتری داشته باشن ولی چون می ترسن حرکت نمی کنن ایده هاشون رو عملی نمی کنن. به قول قرآن تو جنگ هر یه نفری که ایمان داره از چندین نفر بهتر می جنگه. این می تونه در مورد هوش و استعداد هم صدف کنه کسی که هوش و استعاد کمی داشته باشه ولی ایمان بیشتری داشته باشه چندین برابر کسی که هوش و استعداد بالایی داره ولی ایمان نداره بهتر نتیجه می گیره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    کیمیا گفته:
    مدت عضویت: 3772 روز

    من همیشه توی زندگیم عاشق رانندگی و البته سرعت بودم. یادمه از وقتی 13 چهارده ساله بودم هروقت دلم میگرفت و حوصله ام سر میرفت به مامانم میگفتم بریم با ماشین دور بزنیم و بعدش حالم کاملا خوب میشد. هروقت خانمها یا اقایونی رو میدیدم که حرفه ای و عالی رانندگی میکردن تحسین شون میکردم و میگفتم باریکلا عجب دست فرمونی. اما خودم به خاطر یه سری تضاد از اینکه پشت فرمون بشینم خیلی میترسیدم. امسال تابستون بعد از چهارسال گواهینامه داشتن و رانندگی نکردن مصمم شدم که رانندگی کنم و برای خودم ماشین بخرم. روزای اول پشت فرمون که مینشستم میترسیدم و دستام عرق میکرد و استرس میگرفتم. اما هروقت میخواستم بشینم پشت فرمون یاد حرف استاد میوفتادم که میگفت هرکسی توی دنیا هرکاری بکنه یعنی منم میتونم همونکارو بکنم به شرط اینکه مثل اون عمل کنم و مثل اون باور کنم. منم این جمله رو اویزه ی گوشم کردم و هرزمان که ترس و استرس میومد سراغم به خودم با صدای بلند میگفتم اگه مریم شایسته میتونه رانندگی کنه منم میتووووووووونم. (اسم مریم جون رو میاوردم چون ایشون و استاد برای من الگو هستن ) خلاصه الان از اونموقع 4 ماه میگذره و من اولین ماشین زندگیم رو خریدم و خیلی راحت رانندگی میکنم و لایی میکشم (: (: از وقتی هم توی یه فایل حرف خانم شایسته ی عزیز رو شنیدم که موقع شروع رانندگی استاد بهشون گفتن مراقب باش و ایشون گفتن :” سپردم به خدا ” منم موقع رانندگی میسپرم به خدا و واقعا همه ی ماشین ها میرن کنار و جاده باز میشه و ترافیک ناپدید میشه و خدا به بهترین شکل ممکن حواسش هست که همه چی عالی بشه.

    اینم بگم که توی این مسیر تکامل مو طی کردم. اولش باوجود اینکه گواهینامه هم داشتم چندجلسه اموزشگاه رانندگی رفتم و بعدش چنددفعه کنار پدرم رانندگی کردم و بعد از اون تنهایی از مسیرهای کوتاه و راحت شروع کردم رانندگی کردن و حالا به لطف و محبت خدا واسه خودم یه پا راننده شدم(:

    خلاصه که الان خوشحال و خندانم ازاینکه ماشین خودمو دارم و باخیال راحت رانندگی میکنم و به یکی از ترسهای زندگیم غلبه کردم.

    مرسی خداجون

    مرسی استادجون

    مرسی مریم جون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    کیمیا قاسم پور گفته:
    مدت عضویت: 3010 روز

    به نام خدا مهربووون

    وااای استاد چه لباس خوشگلی پوشیدی

    ست هست و خیلی زیبا با اون کلاه خیلی خوشگل شدی.

    فایل های سفرنامه بهم یاد داده این نکات زیبا رو هم ببینم??

    از این فایل و حرفاتون اسم موتورها رو یاد گرفتم و فهمیدم چه کاربردهایی دارن

    و دوباره ایده و خلاقیت زیبا شما در استفاده از ابزارها که هر روز راحتتر و بهتر هست

    منم یاد گرفتم همیشه از خودم بپرسم چجوری از این راحتتر و بهتر?! و همیشه فایل های زیبا سفرنامه میاد جلوم که شما چجوری عمل میکنی و بهتر الگو بگیرم

    راس میگی چقد کیفیت تصویر خوبه. همون فایلی که روی موتور گرفتید. من لذت بردم

    با وجود ترسی که داشتی حرکت کردی و این واقعا تحسین داره و حتما به دیدن اون منظره های زیبا می ارزید که گفتید حتما با این موتورها باید طی میشد?

    با اینکه هیچ وقت سوار موتور نشدم ولی با این فایل خاستم یه بار هم شده امتحان کنم.

    تقریبا تجربه مشابه این رو یک ماه پیش داشتم..تا حالا از کوه بالا نرفته بودم و هیچ تجهیزاتی نداشتم. ترس هم داشتم و حسم میگفت برو اما ذهنم میگفت بیخیال

    اما گفتم من میتونم و رفتم. دست های مهربون خدا کمکم کردن تا بالا رسیدم. در صورتی خیلی ها وسط راه دفعه اول دیگه نمیتونن و ادامه نمیدن

    اما من رفتم و واقعا منظره ای که بالا دیدم می ارزید. ما غروب بالا رسیدیم و آسمون بی اندازه زیبا بود. کل بچها پشت به این زیبایی نشسته بودن و با هم حرف میزدن اما من خیره بودم و نمیتونستم چشمام از روی آسمون بردارم

    تصمیم گرفتم باز هم برم و حتی کوه های دیگه هم برم و این مناظر زیبا رو ببینم???

    به قدرت خدا میشه پی برد واقعا.

    خداروشکر بابت این همه قشنگی و زیبایی

    منتظر اون فایل های زیبایی گرفتید هستیم?

    از خانوم شایسته هم سپاس که دست مهربونی هستند که این زیبایی ها رو تدوین میکنن??

    الاااان هم اینجا باااارون جر جر میباره???

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    طیبه مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3031 روز

    به نام تنها راهبر جهان

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم و همه دوستان عزیز و گرامی من که بودن در این جمع الهی واقعا باعث افتخار و سپاسگزاری از تنها قدرت جهان رو برام داره .

    قسمت ۸۱رو هم با هدایت الله مهربان ادامه میدم و امیدوارم که به آنچه میبینم و می‌شنوم عمل کنم و بر ایمانم و یقینم هر روز افزوده تر بشه .

    افزودن ایمان وباورت به رب مثل جمع کردن چیزهای که برات ارزش دارن هست و خیلی هم دوستشون داری و برات عزیزن و تلاش میکنی که ازشون هم خوب مراقبت کنی .مثل همون دستشویی که تو یکی از قسمت های سفر دیدیم که خانمه یادگاری های مادرش که با عشق چیده بود داشت حفظ می‌کرد چون برای ارزش قائل بود پشت این وسایل عشق و ایمان و ارزش خوابیده بود و به طبع این فرکانس مادر به دختر نیز انتقال پیدا کرد .

    مثل داشتن طلاها و جواهرات هست یکی رو میخری خیلی ازش خوشت میاد و بهتم خیلی میاد بعد هی میگی کاش اونم می‌خریدم اونم داشتم اون یکی .

    این یه مثال ملموس بود تا بگم ایمان به خدا وباورت به ربوبیتش و قدرتش و قتی اونو چشیدی به اندازه درکت و مدارت دیگه میرسه زیر زبونت ومیگی من باید بیشتر بتونم این طعم های خوشمزه رو بچشم بیشتر از از این زیبایی ها داشته باشم بیشتر از این میراث های ارزشمند حفاظت کنم .

    نمی‌دونستم قراره چی بنویسم اما مثل همیشه خدای درونم که ازش سپاسگزارم بی نهایت دست به قلم شده و دارم می‌نویسم

    من اصلا فکر نمی‌کردم این قسمت ۸۱با استاد و صحبت کردن از مؤب یوتای که رفته بود شروع بشه واونم ۳۴ رو با عشق برامون باز آگاهی منتشر کنه ??

    خدایا صد هزار مرتبه شکر .

    معلومه که این دنبال کردن خواسته هاتون و تحقق رویاهاتون چه درس های داشته براتون که خدای درونتون از قسمت کردن با ما ازش نگذشت سپاسگزاریم

    از خودتون گفتید و از دستیابی به آرزوها از موتوری که با امکاناتی که داره باهاش میشه همه جا رفت محدودیتی قائل نباشه مثل باورهاتون که نداشتید محدود بشه و همواره براتون آزادی و آزاد بودن اولویت اول و آخر زندگیتون رو داشته .

    شما واقعا دارید خدای درونتون رو زندگی میکنید و بهش برای ارائه موجودیت خودتون کمک میکنید .آفرین استاد تحسین تون میکنم .

    حین شنیدن انتخاب موتورتون اشکم اومد باز یعنی تا همین جمله ها رو گفتید گفتم بله ببین طیبه یعنی استاد عباس منش اینقدر در رأس کارهاش سبک شخصی خودش لذت و رهایی رو قرار داده که ناخودآگاه وسایلی که هم میان تو زندگیش اصلا هرچی داره طبق همین اصول داره برای پیش می‌ره یعنی انرژی و تمرکز های مه داره این وجه از خداوند رو همیشه برانگیخته می‌کنه براش

    از وقتی خودم رو شناختم برای منم اولویت رهایی و آزادی خیلی مهم شده.اولویت حال خوب لذت شادی و بتونم گسترش بدم جهان هستی رو .

    الگو شدن شما بهم خیلی کمک کرده خواسته هام و اولویت های خودم رو دوباره بازبینی کنم ازتون یاد بگیرم اصل و فرع چیه و من باید باورهای رو بسازم که به توحید مربوطه و تمام جنبه های زندگیم رو در بر گرفته .

    خیلی خوب به ترس هاتون اشاره کردید ماجرای ایمان وترس، به تکامل به لذت بردن از مسیر زندگیتون، به اجازه دادن به خدا وند که پاسخ دهد، به اینکه به خدا اعتماد کنیم، به مبحث ثروتمندی و اینکه معنوی تر از ثروت مند شدن نیست، به مبحث رویاهایت را باور کن ،به عزت نفس و احساس لیاقت داشتن نعمت و آرزوها اشاره کردین ،به هدف گذاری کردن و دنبال کردن و قدم برداشتن با باورهای درست ،به قدم به قدم مسیر وطی کردن ،به کنترل ذهن و مهارت سوار شدن بر اسب چموش و عمل به ندای درون کجاها حرکت کجاها مسیر و تغییر دادن ،به شناسایی ترمزها ی ذهنی ،به یاری الله و امداد های غیبی ….

    خدای من وقتی در مورد اینکه من توی چیزی که خوب نباشم به بقیه خودم رو توصیه نمیکنم الگو بگیرید فرکانس بی نهایت صداقت رو دریافت کردم وفقط میتونم بگم لذت بردم و یاد گرفتم ازتون سپاسگزارم .

    یاد گرفتم واقعا طیبه جان جایی که فکر میکنی خوب کار نمیکنی برای بقیه خودت رو الگو قرار نده صادقانه حرف بزن .

    میشه بخدا قسم فقط نقش ایمان و توکل شمارو با باورهای درست در مدار درست دید که این فرکانس ها چه ها براتون کرده و این خدا چقدر حامی شما و هر فردیه که بتونه ایمان شو هر روز بهش افزایش بده ?

    چقدر زیبا ماجرای هدایت شدن تون و اینکه نشانه ها رو گفتید و ادامه دادن شو توصیف کردید .من که انگار کنارتون بودم و لحظه به لحظه باهاتون بودم .تمام مات حرفاتون بودم و نحوه‌ی شکل گیری ارزوتون تا بدست آوردنش و تا ادامه داد مسیر خواسته تون .

    این قسمت ۸۱انگا ر یه عصاره خالص از تمامی دوره های استاد هست .

    خدا یه چکیده از مطالبی که تو دوره ها به استاد گفته رو اینجا آورده یعنی همه چیز با هم هست .

    یاد گرفتم که بین حماقت و شجاعت خط های هست مثل خط قرمز های قرآن که اگه نتونم تشخیص بدم برام خیلی گرون تموم میشه .

    یاد گرف

    تم برم تو دل ترس هام یه جاهایی دیدم واقعا اون ترسه دیگه از ترس گذشته و داره بهم اخطار های رو میده به حرف قلبم گوش بدم و بازم مسیرم رو ادامه بدم به سمت دیگه .

    خیلی برام جالب شده که چقدر راحت به بهترین وساده ترین راه حل ها هدایت میشید ‌

    از قبل خدا می‌دونه چی میخواید و قراره بهش بربخورید پس راه حلشم خیلی راحت جلو پاتون قرار میده از راه های بسیار طبیعی .

    بارها این مثال ها رو در مورد رسیدن به ثروت و آرزوها مون وخواسته هامون مثال میزنید که خداوند از راه های ساده و طبیعی ش مارو به اون چیزی که میخواهیم می‌رسونه پیچیده ش نکنیم تو ذهنمون .فقط به دادنش به هدایت مون اعتماد کنیم .

    برام خیلی جالبه که با الهامی که بهتون راجع به دوربین Go proشد بهش عمل کردین و دنبال شو گرفتید یعنی اینقدر خودتون رو در مسیر عمل به الهامات قرار دادید تا یه چیزی درونتون به درستیش گواهی داد رفتید دنبال عمل کردن بهش البته حاصل تکرار و عمل کرد تون بوده و بازخوردهای مه گرفتید و تکاملی که طی کردید بوده .

    حتی دست خدا میشید برای اینکه بقیه از این امکان گوشی فوق العاده آپشن ومدل جدید اپل استفاده کنند و یه راحتی دیگه ای رو به جهان عرضه بدین

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت موهبت عمل به الهامات و این داشتن ثروت که باعث خلاقیت میشه و استفاده از با کیفیت ترین ها که تمومی نداره

    یوای خدای من ۳۵۰۰کیلومتر فقط یه تریلر که تازه فهمیدم معنی این تریلر رو که تو فیلم های خارجی میزدن چیه واو یه مسیر های هیولایی که انتهایی ندارن و همه اونها به هم وصله جدا از هم نیستند مثل همین کشورها که سیاستمداران و دولت ها این مرز بندی رو راه انداختند وگرنه از نظر خدا مرزی وجود نداره و چند ین تریلری وجود ندارن همه بهم وصلن فقط مسیرها یه جاهایی عوض میشن و تغییر میکنند عین رسیدن ما به خواسته هامون همزمان که بزرگ میشیم درکمون بالا می‌ره جهان راه های رسیدن به اون خواسته ها بارها می‌تونه تغییر کنه به دلیل فرکانس های ما آگاهی ما

    من تیکه های از فایل های که گذاشتید دیدم تو تلگرام کما بیش و اصلا وقتی جریان هدایت الهی رو از همین سفر تون شنیدم فقط مبهوت بودم و گفتم فقط خدا فقط خدا اینطوری می‌تونه مارو پیش ببره و نیروی محافظت کننده اون مارو حفظ می‌کنه .

    بخدا انگار داشتم داستان های کلید اسرار واقعی رو‌میدیم نه اونیکه سالها به اسم دروغ تو تلویزیون برامون پخش میکردن کلید اسراری که داره خدا برامون آشکارش می‌کنه و من هر بار میگم اااااااه ببین طیبه خدا برای استاد چیکار کرده چه حافظی چه قدرتی چه نیروی هست این رب العالمین ??یعنی هی ایمانم بیشتر و باورهای تقویت میشه باورسازی در مسیر درست خدا داره برام انجام میشه نه توهم و دروغ

    راست میگید استاد هر بار که پا روی ترسی می‌ذاره آدم از درون احساس لیاقت عزت نفس و غروری ناب رو داره که تونستم دیدی تونستم خدای من انگار داری به پدرت نشون میدید نتیجه اعتماد ش بهت رو نتیجه هزینه های مه برات کرده و داری حالا امتحان پس میدی خیلی لذت بخشه خیلی من تو این مدت تجربه ش کردم بارها و بارها هم تجربه ش میکنم به امید خدا .

    ??

    یه رهای یه آرامش بیشتر در وجودت یه احساس سبکی قدرت لیاقت هر احساس خوبی که براش بگم کمه توصیف کنم

    چون راحت در آخر گفتید ما به خواسته هامون میرسیم دیر یا زود با باورهای درست یعنی یه تیر آخر زد خدا به من و باورهام یه حس ایمان و یقین دیگه از حرفهای خدای درونتون برداشت کردم .

    پا گذاشتن حرکت کردن پاداش گرفتن بزرگتر شدن بعد های دیگه ای رو در وجودم شناختن آدم دیگه ای شدن تجربه بدست آوردن

    برای شناخت خودمون و شناخت ناشناخته ها اومدیم دیگه چیزی که خوب بهش اشاره کردید روح جستجوگر ما روح طوفانی ما روحی که می‌دونه هر چقدر دنبال کشف بیشتر باشیم هنوز ناشناخته های بیشتر هست که ندیدیم.

    لذت بردم که گفتید من دنبال این نیستم یه چیزی رو زود بهش برسم بعد زود برم بعدی و بعدی چیزی که مثال خوبی شد از اون دوستان موتور سوار که انگار یه رقابتی هست برای اینکه جا نمونن از غافله مسیرها رو تند تند برن و هیچ از این مسیر و‌درکش چیزی بهره نبرن.

    مثالی برای ما ومیسر زندگیمون ?

    این افراد باوجود اینکه شغلی دارند اما به دنبال کشف خودشون هم اومدن از هر نقطه ای جمع شدن برای شناخت ناشناخته دیگه ببین ما تو مدارهای مختلفیم نه تو شهرهای مختلف که این طور خداوند ذره ها و فرکانس های مشابه رو کنار هم قرار میده الهی شکرت به این عظمت

    چقدر ذهن من دنبال تحسین کردن همین جایی که توش هستید بود این موهبت و برکت همراهی با سفر دور آمریکا هست و همچنان ادامه دارد تازه استاد عزیزم این ستی که خریدید مبارک باشه چقدر بهتون میاد ماشاالله?

    به حرکت کردن واسش می ارزید خیلی چون دیگه حسرتی برای انجام ندادنش ندارید خدایا شکرت ?

    چقدر من حرف ها میتونم از همین فایل عالی برداشت کنم اصلا یه هزارم فکر نمی‌کردم هدایت بعدی سفر از یوتا باشه اونم چی ادامه دارد شد …چه شود ?

    سپاسگزارم بی نهایت ازتون استادم و خانم شایسته دستان ارزشمند خدای قدرتمند م و ساخت عرش عظیم و برینم .

    سفر تون در سبز ترین ،پر هیجانی ترین ،پر ثروت و برکت و شادی و حال خوب پایدار

    در پناه حافظ بی مانند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    فروغ شمس گفته:
    مدت عضویت: 1814 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    درود بر استاد گرانقدرم و مریم عزیزم

    و دوستان ارزشمندم در سفر به دور امریکا

    استاد عزیز: امروز میخوام تجربه موتورسواری توی یوتا که داشتمو و یک سری هاشو توی یوتیوب و اینستا و تلگرام براتون گذاشته بودمو میخام براتون توضیح بدم و بگم چه درس هایی برام داشت، من از 9 سالگی سوار موتور شده بودم بابام بهم یاد داده بود یاماها 100 داشت پدرم، از 6 سالگی سوار دوچرخه شدم.

    من بشدت موتورسواری آفرود رو دوست دارم، من روز دومی که پام رسید آمریکا من این موتور آفرود یاماهارو خریدم،

    همیشه تو رویاهام بود از سالها قبل و تجسم میکردم و وقتی فکر میکنم چرا من موتور آفرود رو دوس داشتم، در صورتیکه خیلیا موتورایی ک سرعتی ان و تو آسفالت میتونی برونی تا موتورهای آفرود که قدرتی ان و سرعت زیادی ندارن و قیافه خاص و خوشکلی ندارند نسبت به موتورای شهری.

    دلیلش اینه که من آزادی اولویت خیلی بالایی برام داره و این موتورا به من آزادی بیشتری میدن، و اونجا که من خیلی دوست دارم آزاد باشم و هر کجا دوس داشتم برم و با این موتورا میتونی بری در صورتی که موتورایی که سرعتشون بیشتره نمیشه وارد خاکی شون کرد و فقط برای تو شهر و آسفالت هستش.

    همیشه دوست دارم برم جای جدید.

    علاقه دارم جاهای جدید رو کشف کنم.

    توی امریکاشم همینطوریه.

    این اولویت بالای آزادی تو همه چی خودشو نشون میده هآ، آزادی مکانی، آزادی زمانی، آزادی مالی، در تمام ابعاد من دوس دارم که رها و آزاد باشم.

    خواسته های ما متنوعه.

    حتی در مورد ماشینم همینجور، بازم اولین ماشینی که من تو امریکا خریدم بازم ازین ماشینایی بود که بمن آزادی میداد، در واقع شورلت سیلوِرادو بسیار ماشین پر قدرت و آفرود، یعنی من لاستیکاشم آفرود گرفتم، یه ماشین خاصی گرفتم که

    لاستیکای خاصی روش سوار شده بود و از کوه و کمرم میتونست بالا بره، فک کنم 5700 سی سی حجم موتور و یه هیولای واقعی دیگه.

    اما من رانندگی موتور آفرود رو بلد نیستم چون کار نکرده بودم تمرین نکرده بودم کلا ازون آدمایی ام نبودم که مثلا کارای عجیب و غریب با موتور و ماشین انجام بدم تو بچگی ها، بعضی ها هستن با همون پیکان و پرایدشم دریفت میکشن ، ترمز دستی رو میدادن بالا میچرخید ماشین یا مثلا با موتور تک چرخ میزدن.

    من یادم نمیاد هیچ وقت با موتور تک چرخ زده باشم یعنی میترسم و با ماشینم هیچ وقت اینجور کارارو نکردم، یعنی اینکه بپیچه دور خودش لاستیک خط بندازه و دود درست کنه و ازین کارایی که یه سریا دوس دارن، من هیچ وقت دوس نداشتم و میترسیدمم یعنی هنوزم اینجوریه یعنی از اون آدمایی نیستم که خیلی تو این فضاها بوده باشه حالا همه ی اینارو داشته باشید، یک آرزویی تو وجود من هست اما مهارتش وجود نداره خب تواناییش وجود نداره، تو رانندگی کلا من مهارت خاصی ندارم یعنی من کلا رانندگی خودمو خیلی قبول ندارم، ازون آدمایی نیستم که راننده خوبی بوده باشه، همیشه همون موقع

    هم که تاکسی داشتم همینجوری بود و حواسم زیاد به رانندگی نیس.

    اونجاهایی ک خوب نیستم سعی میکنم که الگو نشم برای پسرم.

    حالا همه اینارو بزارین کنار، ولی یه درخواستی ام هس ک من دوس دارم برم تو کوه و کمر بگردمو ببینم چه خبره، تو جنگل و اینا،

    که اون خواسته م باعث شد ک روز دوم ورودم به امریکا اون موتور رو بخرم و استفاده م نکنم دیگه، موتور رو که خریدم فهمیدم ک امریکا مثل ایران نیس ک مثلا آقا موتورو بنداز بیرون بریم بیرون شهر یه دوری بزنیم تو کوه و تپه هر شهری که هس مال جنوبه هر کجا هس بریم یه دوری بزنیم.

    • توی امریکا فک میکردم ک یه همچین حالتیه، وقتیکه اومدم دیدم اصلا تمام زمینا خصوصیه و همه یه جورایی در واقع از جاده اصلی جدا شده با سیم خاردارو اینا و اصلا شما اجازه نداری وارد زمینا بشی، تقریبا همه ی زمین ها

    خصوصیه و اوناییم که دولتیه بازم به همین شکله، جدا شده از جاده با سیم خاردار و اینجوری نیس ک بری تو جاده بعد بگی ِا چه تپه باحالیه چه درختای باحالین چه چشمه خوبیه بزنی بری با موتور از توی کوهها و تپه ها بری اونجا، چیزی که توی ایران خب میشد همیشه انجام بدی.

    منم با این تصور اون موتور رو خریدم و چون وقتی اومدم دیدم این شرایط نیس و نمیدونستمم اون اول راهش چیه

    که بعدا راهشو پیدا کردم، دیگه این موتوره افتاد تو گاراژو همینجوری و خاک میخورد دیگه، بعدش دیگه موتورای دیگه خریدم، موتورایی که بیشتر شهری اَن، اونارو دیگه میشد ببری این ور و اون ور و همه جا استفاده کنی ولی این موتور

    آفرود موتوریه ک توی شهر خوب نیست چون قدش بلنده سرعتش زیاد نیس بعد خیلی سبکه نسبت به موتورای دیگه، موتورایی که دارم و باعث میشه یه ماشینی یه تریلی از بغلت رد میشه بادش قشنگ ببردت ولی اون موتورا

    خیلی خیلی سنگین تر از آفرود هستش، وقتی میشینی کاملا مسلطی روی جاده.

    • خلاصه این آرزو بود و ک من دوس دارم برم بگردم بعدا فهمیدم که یه جاهای مخصوصی هس، خیلیم زیاده، حالا استیت پارکه، نشنال پارکه، نشنال فارِسته، یا جاهای خصوصی که اصلا فضا فراهم کردن برای موتور سوارا، دوچرخه سوارای آفرود، ماشین سوارای آفرود اونایی که با جیپ، ماشینای شاسی بلندی که مال کوه و کمره، دوس دارن برن تجربه کنن اصلا همچین فضایی ساخته شده و آماده س، اصلا تریل براش درست کردن و اوکیه، اینو خیلی بعد من فهمیدم و از دوستم پرسیدم ک آقا بهترین جا برای موتور سواری آفرود کجاس، این دوستم که امریکاییه ایشون گفتش ک موآ و بعدش همش توی ذهنم مواَب یوتا یکی از بهترینهاست و من بعدا از چند نفر دیگه هم این مواَب رو شنیده بودم ک یه شرایطی فراهم بشه بیام یوتا، توی ایالت یوتام تا حالا نیومده بودم و این شد ک اومدم یوتا ک حالا یه سری فایلارو براتون نشون میدم ازونجاهایی ک رفتم، ازون آرچای زیبا که توی یوتا هستش، توی تصاویر خواهید دید و

    اومدم یوتا و موتورم با خودم آوردمو خیلیم فاصله س تا فلوریدا هآ ، دیگه من تو مسیر همینطوری اومدم شاید 3000 کیلومتر شایدم بیشتر فاصله باشه، و یک فضاهای بسیار بسیار زیبا رو دیدم برای موتور سواری اما مهارت و توانایی شو

    نداشتم.

    • روز اول یادمه توی یه آر وی پارکی من اونجا یه کمپ کرده بودم بعد منتظر بودم خدا یه نشونه ای بده ک من چه جوری کجا برم اصلا چه جوریه این داستانش، بعد دیدم یه همسایه ای دارم اونم اونجا کمپ کرده یه موتور خیلی

    خوب و حرفه ایم داره، آماده ست برای اینکه بره لباس و همه رو پوشیده، کلاه کاسکت گذاشته و آماده س که بره برای موتورسواری، رفتم بهش گفتم ک آقا من اصلا جدیدم اینجا، و موتورسواریم کاملا جدیدم توش تو فضای آفرود،

    میشه مثلا من با شما بیام و اینا اون بنده خدام گفت باشه بیا، دیگه رفتیم و از قضا جاده ای ک اون می رفت واقعا جاده سختی بود یعنی نه همه جاش ولی یه جاهاش واقعا سخت بود یعنی اصلا دیوار رو باید میرفتی بالا، بعد پر از سنگ های خرد شده که همش زیر چرخ لیز میخوردن و می افتادن و اینا، خلاصه من با اون رفتم، اون بنده خدام مراعات منو میکرد یه جاهایی آروم میرفت وایمیستاد منتظر تا من برسم بهشون ولی خوردم زمین توی یه جایی که خیلی بدجور بود، اون بنده خدا خودشم اصلا کلی وایستاد با شک و تردید که بریم پایین یعنی یه سرپایینی وحشتناک بود پر از اون سنگهای خرد شده که میرفتی عین غلطک مینداختت پایین، خلاصه خودش با خیلی سختی رفت و وقتی

    نوبت من شد من اومدم وسط کار خوردم زمین و موتور افتاد روی پای من و خلاصه پای منم خیلی درد گرفت یعنی بدجور موتور افتاد روم ولی خب اون بنده خدا اومد و موتور رو بلند کردیمو خلاصه رفتیمو تا اینکه رسیدیم به یعنی

    یه دور کامل زدیمو اومدیمو اون بنده خدا گفتش یعنی فهمید ک من ناواردم گفتش ک من دیگه خودم میرم چون میخام سریعتر برم، برم جاهای دیگه تا شبم هستم و دیگه خودت اینجا وایستا تمرین کن.

    • خلاصه مام یکم تمرین کردیم با پا درد رفتم تا حالا باز خدا یه نشونه ی دیگه بهم بده، دوباره توی پمپ بنزین، دیدم یک گروه موتورسوار با هم ازین موتورای آفرود با هم اومدن توی پمپ بنزین که بنزین بزنن و یه تعداد 10 نفره شایدم بیشتر 15 نفری بودن، خلاصه رفتم هدایت شدم به سمت یکی شون، گفتم ک آقا من موتورسواری دوس دارم ولی بلد نیستم آفرود رو، میتونم با شما بیام و اینا، به شوخی گفتش ک بله میشه ولی 20 دلار پولش میشه گفتم مشکلی نداره، فقط میخام یه ذره یاد بگیرم و اینا، اگه جای سختی نمیرین، مثلا ما تریل های مختلف میریم بعضیاشون سخته و بعضیاشون یه ذره آسونتره ولی مدیریتش میکنیم حالا بیا ببینیم چه جوریه، شماره منو گرفت و بمن پیام داد که شماره ش بیفته و خلاصه گفتش ک مثلا فردا بهت خبر میدم ک بیای کجا ک بریم موتور سواری، خبر میدم خبر داد همون شب فردا فلانجا هستیمو خلاصه منم با این دوستان رفتم ک حالا توی فایلها خواهید دید، رفتم با این دوستانو اول از همه یک تریلی رفتیم بخدا حالا من اینارو فیلم نگرفتم یعنی اصلا یه چیزی میگم یه دیوار صاف بود خب به طول چقدر راه باید میرفتی از رو همین دیوار صاف، من تا اینو دیدم گفتم که آقا من نیستم، این خیلی وحشتناکه و اون بنده خدا هم گفتش ک اتفاقا ما هم نیستیم، برا ما هم وحشتناکه، این بچه هایی که می بینی میخوان برن اینا دیوونن، از دیوار صافم میرن بالا، ما نیستیم، بیا بریم ما خودمونم اینارو نمیتونیم بریم، بیا بریم یه جای راحت تر، خلاصه با اینا رفتیم اون جای راحت تر برای من خیلی سخت بود، و ما کلی مسیر رفتیم و نگو اصلا موتور من دو تا چرخاش باد نداره، من از اون موقعی ک 3 الی 4 سال پیش ک من این موتورو خریدم، من دست بهش نزدم بادش نکردم و هیچ کاریش نکرده بودم و همینجوری با خودم آورده بودمش، نگو این موتوره باد نداره ولی چون چرخ لاستیک های آفرود بقول اینا دِرت باک، اینا یه آج هایی داره یه ذره خودش گوشتیه تو پره، خیلی معلوم نمیکنه ک اصلا باد نداره، یعنی مثل بقیه لاستیکا نیس که یکم بخوابه روی زمین بفهمی، ولی باد نداشت بعد ما میرفتیم من احساس میکردم که این خیلی داره ضربه میزنه و میکوبه تو این سنگا میریم بالا ولی همینجوری رفتیم.

    رسیدیم به یه جایی که اتفاقا فایلشم یه تیکه گرفتم، که اینا دارن باد لاستیکاشونو دارن چک میکنن، من گفتم میشه مال منم چک کنید، دید ک اصلا باد نداره، نه جلو نه عقب، بعد همشون بمن نگاه کردن و گفتن تو چه جوری پشت سر ما اومدی، اینجوری بود ک اینا چند نفری میرفتن جلو منم پشت سر اینا آخرین نفر بودم، چون سرعتم مثل اینا زیاد نبود، سعی میکردم یه ذره با احتیاط برم، خلاصه برام همونجا باد زدن و ما مسیر رو ادامه دادیم و دیدم اصلا

    چقدر تفاوت کرد اون ضربه هایی ک موتور میزد میخوردن به صخره ها دیگه اصلا نبود دیگه، دیگه بعدش موتور رو آوردم سرویس، یه جایی رو پیدا کردم که یاماهارو سرویس میکرد باد لاستیکا و تعویض روغن و محافظ برای ترمز و

    کلاچ گذاشت، یعنی اینارو بچه ها بمن گفتن و جالبه اون دوستانی ک من باهاشون صحبت کردم و توی گروه بزرگ بودن و جدا شدیم از همدیگه، ک نصفشون رفتن مسیرای سخت، این چندنفر با هم رفتیم مسیرای یه ذره آسونتر، اونا اصلا پزشک بودن پزشک متخصص جراح بودن و بقیه شون رو نمیدونم چیکاره بودن ولی تو حوزه پزشکی نبودن، ولی برام خیلی جالب بود ک اولا من بین اون همه آدم رفتم با اون کسی صحبت کردم ک اون چند نفری ک پزشک

    هستن و دوما اینکه چقدر اینا هوای منو داشتن و چقدر بمن آموزش دادن و چقدر بقول خودشون، ما هیچکس رو نمیزاریم پشت سرمون بمونه، ما حتما اگر با یه سری افراد بریم همه با هم میریم و همه هم با هم بر میگردیم.

    • چقدر بمن کمک کردن، چقدر بمن یاد دادن، چقدر برای من جالب بود ک پزشک جراح متخصص هر کدومشون از یه ایالت هآ، حالا نمیدونم نحوه آشنایی شون چه جوری بوده، ولی یه 4 سالی با هم آشنا هستن و مثلا هر سال با هم قرار میزارن و میان یه جایی با هم موتورسواری کنن و اومده بودن اینجا یه خونه اجاره کرده بودنو خلاصه بودنو تو یه فرصتم با ما بودنو بمن خیلی چیز یاد دادن مخصوصا تو بحث های ایمنی که آقا شما باید بوت بپوشی، باید لباسای

    اینجوری داشته باشی، حالا من لباسای موتورسواری خریده بودم ولی سختم بود بپوشم یعنی خیلی اون آزادی رو میگرفت دیگه، ولی اینا خیلی جدی که باید اینارو بپوشی، اینا جونتو نجات میدن و توضیحات مفصل.

    • اتفاقی ک افتاد این بود ک من وقتی ک با اونا بودم، فهمیدم ک برنامه ی اینا اینجوریه ک بخاطر شرایط کاری شون، مثلا یه هفته دو هفته کار رو رها کردن، اومدن تا جایی ک میتونن تریل ها یعنی مسیرهای بیشتری رو برن، خب

    فرض کن تو مواَب یوتا مثلا 20 تا مسیر 30 تا مسیر بیشتر مسیر موتورسواریه. اینا میخوان تا جایی ک ممکنه مسیرای بیشتری رو برن خب بعد تو مسیر یه جاهایی می دیدیم خیلی قشنگ که اصلا ویو فوق العاده و زیبا ولی اینا همین

    جور با سرعت می رفتن تو کوه و کمر می رفتن، منم مجبور بودم بخاطر اینکه اینا دارن میرن و اگر من کُند برم اینا هی مجبورن بخاطر من وایستن، منم پشت سر اینا برم، منم هی تو دلم میگفتم کاش وایمیستادم نگاه کنم، و بعدش اصلا بعد از یه مدتی ک با اونا بودم دیگه من گفتم ک بزارم خودم اصلا برم، حالا یه ذره مهارتم بیشتر شده و بزار خودم برم و ببینم و لذت ببرم، قرار نیست ک همش برم برای اینکه بگم آقا من این تریل رو تا آخر رفتم اینو رفتم اونو رفتم من دوس دارم اگر یک تریل رو میرم هر کجاش جالبه وایستم و ببینم و لذت ببرم.

    خلاصه دیگه جدا شدم ازونا و خودم یادم گرفته بودم داستان موتور سواری و پیدا کردن تریل ها و نقشه خونی و ازین صحبتارو یاد گرفته بودم، دیگه شروع کردم به رفتن. میگم بازم چندین و چند بار من خوردم زمین که حالا تو فیلمایی

    ک گرفتم می بینید ک من میخورم زمین و دوباره بلند میشم ولی خداروشکر حالا بلای بدجوری سرم نیومد هر چند ک چند جا هم دیگه گفتم آقا یه ذره دیگه برم جلوتر خودمو به کُشتن میدم،

    • اون بوت رو هم ک خریده بودم و به اصرار اینا خریده بودم، بوت های موتورسواری بلند، خیلی سختم بود ک ازینا استفاده کنم، اصلا مثل چوب میشه پاها، و اونم دور از چشم دوستان پزشک درآوردم، دیگه اصلا استفاده نمیکردم،

    و گفتم بابا ول کن یعنی اینا برمیگرده به آزادیه، اون آزادیه همه جوره دوس داره راحت باشه، حتی اگر کلاه کاسکتم مجبور نبود یعنی الزامی نبود قانون نمیگفت چون تو فلوریدا قانون مجبورت نمیکنه کلاه کاسکت بزاری، ولی تو یه

    سری ایالت ها مجبوری، باید کلاه کاسکت بزاری.

    و اینجا مجبور بودم دیگه، البته هوام سرد بود کمک میکرد که حالا خیلی سردتم نشه ولی بوته رو بی خیالش شدم گفتم بابا ول کن اصلا نمیشه مثل چوب میشه نمیتونی هیچ کاری بکنی، انعطاف پذیری بدنت رو ازت میگیره، حالا میگم شاید من عادت ندارم، اولین باره

    • توی این داستان همه چیز برای من جدید بود، یعنی از تریل ها، از موتورسواری، از خود موتور، از لباسا، از همه چی، ولی نکته ش اینجاست ک من دوس داشتم اینو تجربه کنم و میترسیدمم ولی گفتم ک آقا بالاخره باید بر ترس ها غلبه کرد، آروم آروم باید بری تو دل ترس ها، و خیلی بزرگ شدم بعد از اینکه تو دل این ترسا رفتم.

    • خیلی ترس داشت حالا شما تو فایلا می بینید من یه جاهایی صحبت میکنم توش همینجوری ک فیلم میگیرم، واقعا ترسناک بود یعنی برا من خیلی ترسناک بود، یعنی من دیدم بعضی موتورسوارا یه جاهایی میرسیدن وایمیستادن

    نمیومدن و ما می رفتیم ک من پشت سر اینا بودم میرفتم ولی یه سریای دیگه مسیر وحشتناک میشد ک دیگه ادامه نمیدادن، میگفتن نه آقا دیگه ما نیستیم. و من با اینکه میترسیدم عمل میکردم، هر چند ک اونقدم دیگه یعنی میخوام یه مرزی رو بین حماقت و شجاعت بگم، اونقدم نبود ک بگم آقا یک مسیری رو برم ک مطمئنم که از پسش بر نمیام و برم مثلا خودمو به کُشتن بدم.

    مسیرای خیلی سختی بود ولی احساس میکردم مثلا میتونم یه جاهایی ک واقعا نمیتونستم دیگه بیخیال میشدم، دیگه بر میگشتم.

    • خیلی سخت بود، خیلی خیلی ترس داشت، برای من خیلی وحشتناک بود، واقعا با ترس حرکت میکردم و فقط از خدا میخواستم ک کمکم کنه، دوس داشتمم برم، دلمم نمیومد نرم، اصلا هیچ جوره نمیتونستم قبول کنم نرم، و از اون ورم خیلی خیلی میترسیدم ولی رفتم و حرکت کردم و دیگه امروز روزیه ک لباسارو همه رو اومدم توی یه استیت پارک زیبا همه رو شستم ، پره خاک آ یعنی مسیر خاکی بود یعنی تمام زندگیم با خاک یکی شده بود، موتور،خودم، لباسام، کفش، جوراب همه چی، دیگه قشنگ یک روز تمام داشتم دونه دونه لباس می شستم، هی مینداختم تو ماشین لباسشویی، یه سریا رو مینداختم اینا شسته میشد مینداختم بالا تو خشک کن، دوباره جدیدارو مینداختم توی لباسشویی دوباره همینجوری به ترتیب، یک روز داشتم لباس میشستم، همه زندگی رو توی چندین روز ک داشتم همش با موتور این ور اون ور می رفتم، همه چیز خاکی شده بود و امروز دیگه تموم شد همه چی، آخرین مسیری ام ک رفتم با اجازه تون دو سه بار خوردم زمین، یعنی همین استیت پارکی ک هستم یه مسیری داره ک با موتور میتونی بری بالای کوه و بسیار بسیار مسیر سخت و دشواریه ولی رفتم تا یه مقداریشو و دیدم نه آقا نیستم، دیگه همونجا بود ک گفتم آقا تموم شد دیگه، هدایتم داره بمن میگه اگر جلوتر بری خودتو به کُشتن میدی، یعنی قشنگ احساس میکردم ک میگفتش ک دیگه تمومش کن و برگرد.

    • مسیرای اینجا هم من بازم اطلاعات بدم در مورد موتورسواری و یوتا

    این یه تیکه ای ک من هستم یکی از معروفترین تریل های آمریکا رو داره برای ATV و موتور و اینا 2000 مایل مجموعاً تریل داره این یه تیکه هآ، از مواَب همین تیکه youta central یوتای مرکزی خب، 2000 مایل میشه 3500 کیلومتر، تصور کنید 3هزار و خورده ای کیلومتر، فقط مسیر آماده شده برای اینکه با موتور و از همین ATV ها و اینا بری تو کوه و کمر. ک من یه مقداریشو رفتم و یه قسمتاش اصلا رویایی بود ک حالا تو فایلا می بینید چقدر زیبا و فوق العاده بود،

    من تو چند قسمت بهتون نشون میدم بسیار بسیار بسیار زیبا، رودخونه ها، چشمه ها، درختا، دریاچه هایی ک شکل گرفته بودن تو بالای کوه جاهایی ک هیچ راهی نداشت غیر از اینکه با یه همچین وسیله ای بتونی بری اون بالا، یعنی ماشین اصلا راه نداشت بره، یعنی همش کوه و سنگ و دره و یه فضایی، بعد پاییزم شده بود، درختا بعضیاشون زرد، بعضیاشون قرمز، بعضیاشون سبز، اصلا یه تصویر رویایی که حالا می بینید و لذتشو خواهید برد.

    • یک نکته دیگه ک توی موتورسواری خیلی برام جالب بود، من خیلی دوس داشتم ک این مسیرارو فیلمبرداری کنم،

    بصورت معمول همه از pro go استفاده میکنن، دوربینای اکشن کم گو پرو ، یه مالت میزارن روی کلاه کاسکت میبندن گو پرو رو روی کلاه کاسکت یا بغل بیشتر بالا، و استفاده میکنن، من تا حالا سه چهار تا گو پرو خریدم و نابودشون کردم، اصلا نمیدونم چه جوریه ک من با گو پرو ارتباط برقرار نمیکنم، نمیدونم چی میشه دست من میاد نابود میشه، میترکه اصلا، کلا از بین میره، و همیشه هم میگفتم آقا من میخوام یک وسیله باشه، همه کارا با همون باشه یعنی یه موبایل باشه همه کارا فیلمبرداری، عکسبرداری، نقشه خونی، همه چی با همون باشه، ولی خب موبایلا دیگه این امکانو نداشت ک به این شکل ازش استفاده بشه دیگه.

    من یه حسسی بمن گفتش ک آقا این موبایل جدیده آیفون 11 پرو، این امکانو داره ک بتونم این کارو بکنم، فقط تو اینترنت سرچ کردم ببینم تا حالا کسی این کارو کرده دیدم آقا هیچ کسی حداقل اون سرچ هایی ک من کردم نیومده با

    موبایل، موبایل رو روی موتور نصب کنه، وقتی موبایل رو موتور نصب میکنی لرزش موتور باعث میشه تصویر کاملاً بلرزه و بد بشه، حتی من به اونام فک کردم نیومده این کارو بکنه و حتی به گینب آزمون موبایل داره، خیلی معروف و خوبه، دیدم حتی اونم خیلی نصبش سخته و دیدم ک دی ِجلای الان یه گینبلِ

    و نمیدونم روی موتور اصلا جواب نداده و اینا، خلاصه دیدم کسی این کارو نکرده، رفتم خودم با خلاقیت حالا تو یه فایلی ام قبلا دیدید من گذاشتمش، توی اون استیت پارک زیبا در رادو بود نمیدونم کجا بودم، ِا دیدید ک اونو ایالت کُلرادو تست کردم یعنی یه جای خاصی نصب کردم روی موتور، همین مانت موبایل رو و گذاشتم روی mod اولترا واید و دیدم پسر عالی داره تصویر رو میگیره از صد تا گو پرو بهتر و خوبیشم اینه ک همش یه موبایله دیگه، همه چی

    کارایی ک میخوای انجام بدی، روی دستگاه هس و این دستگاه همیشه همراته و دیگه لازم نیس از گو پرو بریزی توی لپ تاپ بعد همه کارا رو میشه با موبایل انجام داد، من عاشق سادگی برا همه چیم خب یعنی دوس دارم همه چیز خیلی ساده و راحت باشه و این موبایل این امکان رو داد بمن، البته تفاوتشم با گو پرو اینه ک مثلا گو پرو محدودیت فیلمبرداری داره، مثلا فک کنم یک ساعت بیشتر نمیشه بگیری، باطریش تموم میشه، ولی این موبایل فک کنم تا 6 ساعت پشت سر هم میشه باهاش فیلمبرداری کنی بدون اینکه باطریش تموم بشه غیر از این که اون لرزش گیریم ک داره روی حالت واید لرزش گیر دیجیتال هس و کیفیت تصویر و لرزش گیر کاملا قابل قبوله، حالا شاید خیلی عالی نباشه یا بی نقص نباشه ولی کاملا قابل قبوله در حالی ک موتور بشدت داره میلرزه و اینو در نظر بگیر ک خود جاده ام پر از سنگ و کلوخ و نمیدونم سربالایی و سر پایینی و غیر از لرزش خود موتور، خود جاده م بشدت موتور داره بالا و پایین میره ولی تصویر با تمام تفاسیر عالیه فوق العاده س.

    • اینم یکی از اون چیزایی بود ک خلاقیت خودم، حتی گفتم تو یوتیوب یه فایل انگلیسی بزارم حالا شایدم این کارو بکنم، بگم به اونایی ک حالا دوس دارن ک موتور سواری کنن فیلمبرداری کنن، بگم بابا الان با این موبایل میتونین این

    کارو انجام بدین به این شکل به این شکل به این شکل اگر عمل کنه تصویر کاملا عالی و فوق العاده س و خیلی از گو پرو و از همه اکشن کم ها بهتره یعنی واقعا راضیم ازین تصویری ک میگیره در حالت ضد نور، اگر دقت کرده باشید تصاویری ک تو حالت ضد نوره یعنی خورشید روبروشه ببین چه تصاویر عالی ایی میگیره اصلا تا به حال من ندیده بودم دوربینی بتونه تو ضد نور اینقدر تصاویر عالی ای بگیره، و خداروشکر همه چی با هم فراهم شد و دست به دست هم داد تا این تجربه رو داشته باشم امروز دیگه تموم کردم تجربه موتورسواری تو یوتارو البته سرچ کردم تو ایالتای دیگه م دارن تریل های مختلف، حالا نمیدونم اونجاها برم یا نرم، ولی درس های زیادی برام داشت، چیزهای خیلی زیادی یاد گرفتم، خیلی خیلی بزرگتر شدم، بر ترس هام غلبه کردم، حرکت کردم خیلی خیلی خیلی،

    + اینکه آقا وقتی آدم میترسه و اگر بتونه در حالی ک میترسه عمل کنه و حرکت کنه اصلا بعد از نتیجه گرفتن، بعد از موفقیت اصلا یه اعتمادبه نفس، یه احساس غروری داره ک واقعا با هیچ چی قابل مقایسه نیس یعنی بعد از اینکه من این کارارو انجام دادم، واقعا احساس میکردم ک یک ورژن جدیدی از شخصیت خودم خلق کردم ک با اینکه ترسیده خیلیم ترسیده ولی عمل کرده و این قدر لذت برده و این قدر بزرگ تر شده و این قدر چیزهای جدید تجربه کرده.

    +++ دوس داشتم ک این فایلو براتون بزارم و بگم آقا اصلا این تجربه هایی ک ما داریم چقدر بما کمک میکنه اولا در مورد اینکه خواسته هامون حتما اجابت میشه اگر ما باورهای درست داشته باشیم، اگر ما در مسیر درست باشیم، دیر یا

    زود خواسته های ما اجابت میشه. این خواسته ای ک من داشتم موتورسواری برم تو کوه و کمر و اینا، تو ایران خیلی این خواسته رو داشتم، اون خواسته اجابت شد در امریکا ک صدها برابر مناظر و فضا و تریل های بیشتر نسبت

    به هر کجای دنیا دارن، حالا به غیر از ایران نسبت به هر کشور دیگه ای تو دنیا شاید بگم هزاران برابر تریل داره یعنی مسیر آماده شده، ساخته شده برای موتورسواری آفرود. خب داره و اومدم اینجا و توی چه فضاهایی حالا میگم تو فایلا می بینید اصلا یه جاهایی ک من اصلا تا به حال ندیده بودم، نه من نه هیچ کس دیگه ای، هر کسی میومد می دید.

    • یعنی خیلی جای خاصی بود.

    درساشو یاد بگیریم:

    + آقا ترس همه دارن، همه میترسن، اما مهم اینه ک در حالی ک میترسیم حرکت کنیم و عمل کنیم و بعدش واقعا به خودمون افتخار خواهیم کرد.

    من هم با ترس هام روبرو شدم اولش سخته ولی کم کم که واردش میشی می بینی اصلا هیچی نیست و من چقدر حساس و الکی میترسیدم بخاطر اینکه به ذهن مون اجازه میدیم توهمات خیالی عجیبی ایجاد کنه برامون و نزاره که ما واردشون بشیم.

    و در دوره عزت نفس هم تمریناتی رو استاد در این زمینه گذاشتن که میتونین با خرید این دوره استفاده کنین و خیلی نسبت به قبل بزرگتر بشین:)

    خدایا شکرت ک همراهیم کردی

    دوستتون دارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2654 روز

    بنام خداوند یکتای مهربان استاد عزیز سلام خسته نباشید

    ترس و اقدام مساوی داشتن ایمان و بزرگتر شدن ظرف وجودمون

    میشه و همچنین تعیین مرز شجاعت و حماقت با شناخت دقیق هدایت هامون زندگی را برامون دلپذیر تر میکنه و اینکه نظم شخصی تو زندگی خیلی مهمه ،اینکه خودتون لباستون را شستین هم یه درسه برام ممنونم که به ماید میدیم خودمون باشیم و برای خودمون منظم باشیم شاد باشیم و خوب زندگی کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: