سفر به دور آمریکا | قسمت 82 - صفحه 2

358 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حامد امیری گفته:
    مدت عضویت: 2487 روز

    سلام استاد

    این فایل درس شجاعت و ادامه دادن مسیره

    درس پا گذاشتن روی ترسها و رفتن تو دل ترسها و بزرگ تر شدن ظرف وجوده

    درس ایمان و توکله

    درس هدایت شدنه

    درس امید، صبر، تقوا

    این فایل انقد زیبایی و نکته داره که آدم نمیدونه از کدومش بنویسه

    پرنکته ترین و هیجانی ترین فایلی که دیدم

    اولش که اون آرچ یوتا آدم رو دیوانه میکنه،‌بی نظیره

    استاد اول فایل گفتید که وقتی اون مسیرسربالایی و صخره رو اومدید و پیاده روی کردید ده دقیقه بیست دقیقه بعد دیگه داشتید بیخیال میشدید ولی این سوال رو از خودتون پرسیدید که چرا آدم باید بیخیال بشه. دقیقا من قبل اینکه من فایل رو پلی کنم وقتی از خواب بیدار شدم با خودم گفتم چرا من گاهی تمریناتم رو بیخیال میشم، که وقتی این حرف رو از شما شنیدم گفتم ببین دلیلش همینه ، بخاطر اینه که من نمیدونم نتیجه‌ی این تمرین چیه، من نمیدونم وقتی این تمرین رو با تمام وجود انجام بدم قراره چی ببینم چه نتایجی ببینم، دقیقا همینه استاد وقتی آدم ندونه هدفش چیه مسیر واسش سخت میشه، هر چقدر هم تمرین انجام بده انگار داره آب تو هاون میکوبه. پس درس خیلی مهمی که همین اول گرفتم اینه که باید دلیل داشته باشم برای انجام تمرینات،‌ و آگاه باشم که اون سمت تمرینات چه خبره و قراره چه چیزهایی ببینم. برای منم عاملی که باعث میشه توی مسیر باشم و خودم رو نگه دارم الگویی مثل استاد عباسمنشه که وقتی نگاه میکنم میگم پس این آدم تمریناتشو انجام داده ، این باور رو تغییر داده حالا هم این نتیجه رو گرفته،‌یا با خوندن کامنت دوستان وقتی از نتیجه انجام تمریناتشون میگن ، اینها باعث میشه من هم یه نگاه به خودم بندازم و به خودم بگم حالا میخوای مسیر رو ادامه بدی یا نه؟

    اما ادامه دادن مسیر نباید با سختی باشه ،‌با تقلا باشه،‌باید راحت باشه، باید مسیر لذت بخش باشه،باید با دلیل تمرینات رو انجام داد،‌ با هدف،‌و بدونم برای چه هدفی دارم مسیر رو ادامه میدم.

    استاد اوج شجاعت شما دیگه از دقیقه ۲۴ به بعد بود،‌که اون دو تا موتور سوار نمیخواستن مسیر رو ادامه بدن ولی شما تصمیم گرفتی ادامه بدی و امید داشتی، اونها ناامید شده بودن، ولی شما امید و توکلتون به خدا بود، و خدا هم بهتون چشمک زد که ادامه بده. من نفسم تو سینه حبس شده بود یه جاهایی گفتم الان استاد میوفته، لبه‌های پرتگاه خیلی سخت بود، خدایی بعضی جاها اون خط کشی‌های سفید مشخص نبود و باید وایمیسادی ولی بعضی جاها میدیدم شما میرفتی واقعا درود بر شهامتت استاد.

    دقیقه ۲۷ که توقف کردید گفتم این یکی رو چطور میخواد بره، خیلی سخت بود انصافا اما شما ردش کردید. تبریک میگم

    رنگ آبی آسمون چه آرامشی داره، خورشیدی که داره میتابه

    اون آقای موتور سوار که وایساد با شما حرف زد معلوم بود حرفه‌ای بود و کارشو بلده،‌ متوجه شدم بعضی جاها باید از روی موتور بلند شی موقعی که داری سربالایی میری.

    عجب Jeep های خفنی از صخره صاف پایین میرن، بالا میرن، راننده‌هاش هم خفن بودن ،‌خیلی آروم و راحت بودن.

    دیدن اینها باورهای آدم رو قوی میکنه، اینکه انسان تا کجا میتونه مهارت داشته باشه و چه کارهایی انجام بده، با هر سن و سالی که داشته باشه.

    استاد میخواستید مسیر رو ادامه ندید اما وقتی دیدید که این آدما با این سن و سال دارن رانندگی میکنن پیش خودتون گفتید پس من هم میتونم ادامه بدم،‌و دوباره ادامه دادید و واقعا ارزشش رو داشت و وقتی رسیدید به RV آرامش عجیبی داشت از اینکه من یه کار بزرگی انجام دادم و توکل و ایمانم هزار برابر شده. همیشه این چنین تجربه‌هایی هست که آدم ازشون درس بگیره، زندگی چقد درس به آدم میده،‌ ناشناخته‌ها خیلی شگفت انگیزه و توانایی انسان رو بهش نشون میده.

    وقتی اون دوچرخه سوارها رو دیدم با خودم گفتم چه عاملی باعث شده اینها بیان اینجا و موفق باشن ،‌دیدم مهم‌ترین عامل میتونه کنترل ذهنشون باشه، تمرکز بالایی میخواد که با دوچرخه به همچین جاهایی بیای.

    استاد شما با اینکه میگید ترس داشتید ولی همش در حال سپاسگزاری و تحسین توانایی‌های اون افراد بودی،‌این یعنی کنترل ذهن که تو اجازه ندی ترسها بر تو غلبه کنن. مدیریت کردن و کنترل ذهن در این جور مواقع بهترین کار ممکنه، این خودش با تمرین بدست اومده.

    استاد شاید شما آنچنان مهارت نداشتید توی موتور سواری در چنین جاهایی، اما مهارت کنترل ذهن رو خوب تونستید انجام بدید،‌و پاداش این کنترل ذهن ایمانه، توکله،‌تکیه بر هدایت‌های الهی و رسیدن به مقصده

    هدایت واقعی رو میشه توی این فایل دید،‌ وقتی که خدا دستت رو میگیره و تو رو به مقصد میرسونه

    پس باید ادامه داد و مسلح به قوانین بود، تکیه گاهت هدایت خداوند باشه

    چقد درس داشت این فایل خدای من

    استاد ممنون که این تجربه بی نظیر رو با ما به اشتراک گذاشتی

    عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
  2. -
    مجتبی گفته:
    مدت عضویت: 4041 روز

    بنام الله بزرگ

    سلام به استاد عزیزم

    استاد منم چند سال پیش بصورت حرفه ای مثه اون چرخ سوارا بودم و رشته دانهیل ( بالا و پایین رفتن از کوه ) رو انجام میدادم ؛ تقریبا هر هفته با دوچرخه توی کوه بودیم ؛ جاهای بشدت خطرناک میرفتیم ؛ خیلی خیلی خیلی شدید ترس داشت ولی وقتی میدیدم دوستام انجامش میدن منم گفتم پس منم میتونم و واقعا با تموم اینکه همه وجودم غرق ترس بود ولی بازم انجامش میدادم ؛ الان درک میکنم شما چه حد از ترس رو تجربه کردین تازه اونم با موتور که هم شاسی اش بلندتر هم سنگین تر از دوچرخه اس ؛

    یجورایی ادما اینجور جاها با الگو پیدا کردن خیلی راحت تر میتونه حرکت کنه ؛ من با دیدن دوستام میگفتم پس وقتی اینا دارن میرن منم میتونم و واقعا هم از پسش بر میومدم ؛ جالب اینجاست که الان که به اون روزا فکر میکنم که رو ترسام پا میزاشتم بخودم میگم واقعا من بودم که اونجاهای خطرناک رو میرفتم با دوچرخه ؟؟؟ ?

    اما اگه میترسیدم و نمیرفتم و تجربه نمیکردم الان اینقد پخته نبودم الان حسرتشو میخوردم و هیچ خاطره ای ازش نمیساختم ؛ واقعا شکر خدا بابت اینهمه نعمت و زیبایی

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    سمیه مصطفائی گفته:
    مدت عضویت: 3578 روز

    به نام خداوند جان ???

    سلااام

    ترس داشتن خودش یه باوره ، از وقتی به دنیا میاییم مثل بقیه باورها با توجه به اطرافیان و محیطی که در اون زندگی میکنیم این باور در ما شکل میگیره .

    برای همین که معمولا ترس های مردم یه منطقه مشترکه، ما ایرانیها معمولا از اینکه بلائی سر بچه مون بیاد دائما اونو از همه اتفاقات پیش نیومده ، از ارتفاع ، از آب ، از مریضی ، از حیوانات ، میترسونیم…

    ..

    اما توی این تصاویر میبینیم که همچین ترسهایی انگار برای این مردم نبوده و باورشون نیست و اینکه بچه هاشون خیلی راحت و آزاد باشن کاملا براشون عادیه .

    برای غلبه کردن به این ترس هایی که سالها باهاشون بزرگ شدیم نیاز به دیدن این الگو ها داریم تا ببینیم که ما خودمون دنیای خودمون رو کوچیک کردیم ،

    خودمون دنیای خودمون رو محدود کردیم ،

    خودمون به دست و پامون زنجیر بستیم .

    باید یه روزی بریم توی دل ترس هامون مثل استاد یه نگاه به خدا کنیم و چشمک شو که دیدیم وقتی اوکی رو ازش گرفتیم ، وقتی نشونه هاشو دیدیم به جریان هدایت ایمان بیاریم و با توکل به خودش حرکت کنیم .

    لذت هدایت شیرین ترین تجربه هر انسانی در تمام زندگیش میتونه باشه ، چرا باید خودمونو از این لذت محروم کنیم ؟

    وقتی خدای بزرگی داریم که خالق تمام جهان و همه چی رو به اختیار منِ انسان درآورده …

    همین کوه و کمر و این شیب های تند و این بیابون یه روزی انسان تصمیم گرفت که ازش استفاده کنه و خداوند هدایتش کرد تا اونو به زیباترین مکان برای علاقه مندان به موتور سواری و ماشین سواری و دوچرخه و…در بیاره .

    و واقعا زیباست ، من که فقط نگاه کردم از همینجا آدرنالین خونم بالا رفت با این فیلم بسیار خوبی که استاد گرفتن و چه ایده جالبی که گوشی رو روی موتور نصب کردن .

    چقدر تعداد آدمهای مشتاق این نوع ورزش و تفریح زیاد هست و چه خوبه که توی دنیا برای هرنوع سلیقه ای امکانات مناسبش هم هست خداروشکر برای جهان پُراز فراوانی.

    مشخص کردن مسیر با اون خط های سفید هم ایده ی خوبی بود که کار رو راحت تر کرده .

    یه نکته ای هم که از اول تا آخر همش توی ذهنم بود این بود که استاد از کجا به کجا رسیده، از اون موتوری که بقول خودش دیگه کاملا ویران شده بود و همش در حال تعمیر بود ? به بهترین موتور اونم در بهترین مکان دنیا برای موتور سواری …

    چون استاد با همون موتور خرابش هم حالش خوب بود و لذت میبرد و مسافرت میرفت و هیچوقت خودشو محدود نکرد تا خدا پاداشش رو داد و شرایط رو براش بهتر و بهتر کرد .

    ترکیب انگیزه و باورهای مناسب رسیدن به خواسته رو ممکن میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3020 روز

      به نام خدای حقیقت

      سلام سمیه جانم خواهر قشنگم و مهربانم

      چه ارامش کلامی در شما دیده میشه خدارو شکر برای این آرامش و این احساس خوب که پشتش انرژی عالی نهفته .

      تحسین میکنم عزیزم وجود ارزشمندت و این کامنت ارزشمندت رو ممنون که بازم نوشتید .

      از الله یکتا براتون آرزوی شادی سلامتی و ثروت بی انتها دارم .

      از هیچ‌جا به همه جا قانون خدا لذت ببر بنده راه بلد خدا ????اینو همین الان یهو اومد نوشتم

      در پناه عشق جان دوست جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سمیه مصطفائی گفته:
        مدت عضویت: 3578 روز

        طیبه زیبای من سلام

        ..??

        و من چه خدای بزرگی دارم که دوستانی الهی و بینظیر همچون طیبه ی مهربانم در زندگی من حضور پیدا کردن.. و دقیقا دارم از قانون خدا لذت میبرم …

        امیدوارم جریان شادی ها و ثروت های بینهایت راهش به سوی تو باشد.

        سپاس از دیدگان زیبا و روح زیبایی طلبت دوست جان …

        عشق جان نگهدارت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    عادله گفته:
    مدت عضویت: 2482 روز

    سفر به دور آمریکا

    این قسمت:استاد در سرزمین ناشناخته ها

    سلام.چقدر عجیب و جالب بود.اول جسارت استاد و تحسین میکنم.ادم وقتی به ترسش غلبه میکنه چقدر زیبایی های بیشتری رو میبینه.واقعا خدا به شجاعان پاداش میدهد.

    هرکسی ترس داشته باشه عمرش به فنا میره.خدا اومده بهترین و فوق العاده ترین پاداش هارو گذاشته برای کسانی که جسارت دارن و با خودشون در صلحند.

    داشتم به این فکر میکردم ماچی رو دیدیم از این دنیا.یک حاشیه امن درست کردیم و قانع شدیم به همین نوع زندگی.

    زندگی یعنی کشف زیبایی ها،کشف خودت،کشف خدا،کشف قدرت

    کسی که این کشفیات و انجام بده نشون دهنده اینه تمام حواشی زندگی رو گذاشته کنار و با خودش در صلح قرار گرفته.

    اینجا جاییه که خودتی و خدا و ادم هایی از جنس خدا.با آرامش و لذت،فارغ از دغدغه های بی ارزش زندگی از افریده های خدا نهایت لذت و میبرن.کلی تجربه های خوب پیدا میکنن.کلی باور خوب پیدا میکنن.مثل حرف استاد که گفت باورهام داره عوض میشه.بهترین استاد برای تغییر باورهامون طبیعته.

    این فایل و خیلی ها میبینن ولی اینکه هرکسی چه برداشتی میکنه مهمه.من شجاعت و در صلح بودن و رهایی وآزادی و توکل به خدا رو توی این فایل دیدم.یعنی تمام خصوصیاتی که باید داشته باشیم ولی حواشی زندگی یک پرده کشیده روی اینها و تاره شون کرده تو وجود ما.

    یاد بازی های کامپیوتری افتادم،قارچ خور که استاد همیشه مثال میزنه.وقتی مرحله سخت و میگذروندی وارد یه مرحله میشدی که خیلی زیبا و شاد بود سوار ابر میشدی و کلی سکه جمع میکردی.این پاداش گذروندن مرحله سخت بود.

    اینجا شاید ظاهرا یک مسیری بود برای دوچرخه و موتور و ماشین،ولی باید فکر کنیم اگر این مسیر و بریم چی به دست میاریم.

    قدرت و باور خودمون.چی با ارزش تر از این میتونه باشه.

    اونهایی که با ماشین اومده بودن چقدر ریلکس بودن و داشتن حرف میزدن و تماشا میکردن و لذت میبردن.معلوم بود راننده با تجربه ای داشتن.اون راننده مطمئنا ترس هاش توی زندگی خیلی کمتر شده و هر اتفاقی نمیتونه اون و بترسونه چون کسی که به این ترس غلبه کرده باشه و روی جون خودش ریسک کرده باشه پس دیگه خیلی قوی شده.چون طبیعت ادم ها اینه که سر مرگ و زندگی نمیتونن هر کاری بکنن و تنها جاییه که ادم های به ظاهر قوی هم توش میلنگند.

    ولی اینها کسانی هستند که ترس و شکست دادن و در مقابلش آرامش و دریافت کردن.

    استاد هم از این جنس انسان هاست.

    نکته مهم،اینجا تکامل و خیلی خوب میشه درک کرد.مطمئنا دفعه بعد استاد مسیر بیشتری رو میرن.

    و اینکه ثروت،چقدر ادم و به جاهای خوب هدایت میکنه.باعث میشه بهترین وسیله هارو بگیری و با احساس امنیت خاطر پا بزاری به ناشناخته ها.

    زیبایی های اینجا هم بی نظیر بود.تو هیچ مداد رنگی نمیتونی رنگ هایی که روی این سنگ ها بود و پیدا کنی.عالی بود.

    من عاشق اون خانم و سگش شدم.اینها انسان های فوق العاده ای هستن.فقط همین و میتونم بگم.

    من عاشق آف رود و هیجان هستم و قطعا در آینده ای نزدیک تجربه ش میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  5. -
    ملیحه گفته:
    مدت عضویت: 2494 روز

    سلام به استاد عزیزم ودوستان صمیمیم

    ایول استاد فوق العاده زیبا بود

    چقد توکل داشتن ومن یاد گرفتم وقتی فرزندانم جایی هستن بسپارم دست خدا واصلا نگران نباشم البته سیصدو شصت درجه تغییر داشتم ولی بازم هم بعضی وقتا نگرانم اما امروز یاد گرفتم همه چی دست خداست و نگرانی من بیجاست

    شما هم فوق العاده شجاع ونترسیدبا موتور سواری در این شیبهای وحشتناک هنوز بالا رفتن راحتراز پایین امدنه

    خدایا شکرررررت بابت این همه زیبایی چقد زیبا بود وای خدای من

    چقدر فکر من کوچکه در حد چیزای که میبینم خدارو میشناسم یک ما پیش رفتم شمال جواهر ده. اشک امانم رو بریده بود چقد زیبا همش میگفتم خدایا شکرت چقد زیبایی داری ومن ندیده ام یک جاده ی بیست کیلومتری پراز درخت و سبزه ابرها به ما نزدیک بوده تا آخر آخر رفتم تا کنار آبشار خیلی زیبا بود اونقدر غرق زیبایی بودم که از اون بالا افتادم پایین چنان خوردم زمین که همراهانم به طرفم دویدن و منو بلند کردن فکر میکردم کل استخوانهای شکسته ولی وقتی بلند شدم حتی یه ذره هم جایم درد نمی‌کرد چون واقعا اون موقع کل وجودم با خدا داشت حرف میزد و تشکر میکرد استاد شما چقدر پیش خدا عزیزید که این همه زیبایی رو از نزدیک می‌بینید من سی وپنج سالمه اولین بارم بود رفتم شمال و فقط یه ذره از زیبایی‌های جهان رو دیدم ولی شماهر لحظه زیبایهای خدارو میبیند عزیز دل خدا تبریک

    منم دارم میشم عزیز دل خدا تازه دارم زیبایهاشو میبینم

    باخودم عهد بستم ماشین بخرم پسرم وخواهرم ومادرم رو ببرم خدایا این فرصت طلایی رو به من بده

    استاد مچکرم شما چقدر راحت ما رو همه جا میبرید

    سپاس سپاس سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    حانیه ❤🤞 گفته:
    مدت عضویت: 2167 روز

    سلاااام

    دمتون گرم استاااااد

    بعضی ها واقعا نمی ترسن و میرن جلو

    اما اینکه شما می ترسی ولی باز میری جلو جای تحسین داره.

    این قسمت از سفرنامه مهم ترین درسش برای منی که یه جاهایی می ترسم این بود: با وجود ترسام برم جلو، و وقتی واقعا توکلم به خدا باشه و قدم بردارم، هیچ اتفاقی نمی افته.

    خداروشکر توی این دو ماه خیلی جاها به ترسام غلبه کردم و واقعا بابت این موضوع خوشحالم.

    خیلیییی مرسییییی استاااااد

    هرجا تو زندگیم بترسم یاد قسمت ۸۲ سفرنامه می افتم و به ترسم غلبه می کنم و با توکل به خدا میرم جلو.

    یه موضوع دیگه که خیلی برام توی سفرنامه ها جالبه و باعث میشه همه قسمت ها رو دنبال کنم اینه که با دیدن این سفرنامه چقدررر اطلاعات عمومی آدم بالا میره و چیزی یاد می گیره.

    بازم ممنووووون?

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    Reyhane AR گفته:
    مدت عضویت: 3710 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان و هدایتگر

    سلام به استاد شجاع و با ایمان

    سلام به مریم بانوی دوست داشتنی و همه ی دوستان هم دوره ایم .استاد جان این قسمت برای من خیلی درس ها داشت .

    وقتی داشتید از آرامش اون آدم ها تو منطقه ی کویری که بالای تپه بود با اون شیب وحشتناک میگفتید .منو ساعتها به فکر فرو برد .اره واقعا چقدر آرامش داشتن .هم بزرگترها .هم بچه ها .

    به نظر من اون آرامش و ایمان از باورهای بچگیشون تا الان شکل گرفته .او پدر و مادرها اونقدر خودشون باور به این دارن که اگر میخوای از دیدن مناظر و طبیعتهای خداوند لذت ببری باید بری و نترسی .باید تجربه کنی و این تکرار و تجربه بهشون ایمان و شجاعت داده و این شجاعت و نترسی رو به بچه هاشون انتقال دادن و بچه هم وقتی میبینه پدر و مادر نمیترسن اونا هم به این باور میرسن .و فرکانسهای ایمان و شجاعتشون که باعث شده در آرامش کامل از اونجا لذت ببرن .بدون هیچ ترس و نگرانی .

    من یادمه وقتی 14 ,15 ساله بودم پر از هیجان و انرژی بودم .وقتی با فامیل یا دوستای خانوادگی که میرفتیم تفریح وقتی میدیم بچه های اونا هر کاری میکردن یا تو پارک وسایل ترسناک سوار میشدن .منم سریع میرفتم همون کارو میکردم البته دور از چشم مادرم .آخه مامانم همیشه میگفت خطرناکه نکن دختر .ولی من انجام میدادم بعد میومدم به مامانم میگفتم .?

    ولی رفته رفته اونقدر این باورها رو کردن تو مغز ما که یهو که به خودم اومدم دیدم خیلی جاها دیگه از اون نترسی و شجاعته خبری نیست .یه بار تو استخر شنا بلد نبودم .داشتم به دوستم یه کوچولو که خودم بلد بودم رو یاد میدادم که ناگهان اون منو کشید برد زیر آب و رفتیم سمت عمق زیاد .اونقدر آب رفت و دهن و دماغ من که نگو .وحشت زده شده بودم .غریق نجات اومد ما رو کشید بیرون و کلی دعوامون کرد .خیلی ترسیده بودم و تا یه مدت نمیرفتم استخر .تا اینکه دیدن با چرا لذت شنا رو باید از دست بدم ?رفتم آموزش دیدم ولی هر بار که میرفتم تو عمق زیاد اون ترس میومد سراغم .تا کسی پیشم بود میرفتم ولی تنها نه .و بعد از یه مدت بازم رفتن به عمق زیاد رو رها کردم

    چرا چون ریشه باورهاست که نمیزاره اون ایمان قوی شکل بگیره .ولی با دیدن این قسمت تصمیم گرفتم که به ترسم غلبه کنم .دوباره شروع میکنم .نباید لذت شنا کردن رو از دست بدم .با تمرین و تکرار مطمعنم که ایمان و شجاعت برمیگرده ولذت جای ترس و میگیره .

    اونقدر این قسمت پر از زیبایی بود که نگو .اولین بار که نگاه میکردم .استاد چنان با آب و تاپ تعریف میکرد که من فقط تمرکزم رو شجاعت موتور سوارها ,دوچرخه سوارها و کسایی که ماشین های جیپ اومده بودن شده بودم .تازه یه جاهایی فقط اوت خط سفیدا رو فقط دنبال میکردم و احساس میکردم دارم خودم موتور سواری میکنم .پر از استرس شده بودم که مبادا استاد از خط خارج بشه .?

    ولی بار دوم دیگه به زیباییهای اطراف هم توجه میکردم .خدای من چقدر زیبا بود .به قول استاد واقغا حال میداد ساعتها بشینی تو اون سکوت و بنویسی .طبیعت خداوند برای آدمهاپر از درس

    استاد او آدمها قطعا با باورهای قوی و تمرین به این حد از ایمان رسیدن وتازه از این کار کلی هم لذت میبرن .

    اونا دارن عشق میکنند .ببین ایمان و عشق و علاقه چیکار میکنه که یه پزشک رو میاره تو این مسیر .یه زن ,یه پیرمرد .

    پس عشق و لذت سن و سال و جنسیت نمیشناسه .

    استاد با شناختی که از شما دارم .مطمعنم که روزی از اونا هم بهتر موتور سوارب میکنید .روزی رو میینم که به راحتی بر ترساتون غلبه کردید و با عشق و علاقه دارید اون تریلرهای سخت رو بالا و پایین میرید .

    باور به خداوند و هدایتش تو انسان چنان آرامشی بوجود میاره که عجیب ترین و وحشناکترین کارها رو به راحتی انجام میده .

    برنامه گت تلنت رو ببینید گواه داشتن باورهای قوی آدمهاست که قلبشون پر شجاعت و ایمان .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  8. -
    فرشته hp گفته:
    مدت عضویت: 2487 روز

    سلام

    استاد عاشقتونم من و تحسینتون میکنم خدایا شکرت چقدر زیبا چه جهان زیبایی داریم و چقدر میتونیم لذت ببریم واول صبح از خدا خواستم که یه زیبایی امروز نشونم بده که با تمام وجود لمسش کنم……من عاشق طبیعتم و هر وقت بتونم میرم تو دل بیابون و لذت میبرم از این خلقت ……این جایی که شما رفتین واقعا دیوونه کننده بود چقدر لذت بردم خدای من مرسی استاد از اینکه تو این شرایط بازم برا ما فیلم گرفتید خداوند هدایت میکنه دیگه…شما دستی از دستان الله هستید برای ما و با چه کیفیتی عالی بود سپاس از شما…..منم یه روزی میام از نزدیک میبینم این خلقت رو … و لذت میبرم خدایا شکرت تو این فرکانس و مدارم و با چشمانم و با امکاناتی که دارم میتونم ببینم و لذت ببرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3374 روز

      سلام

      استادبازم متشکرم

      آفرین به شما بازم هم و چقدر درس گرفتیم ؛ چقدر این کشور زیباست و چه آدمهای خوبی هم دارد. خدایا شکرت که من تا زنده ام اینها را می بینم . چنان قلبم با دیدن این فایل تند می زد که هنوز آرام نشده است . سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    اسی نیری گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    سلام به استاد عزیز بابت این فایل بسیار خوب بسیار زیبا که احساس قدرت به ادم میده استاد عزیز یک نکته ایی که در خصوص این فایل میخاستم بیان کنم اینکه در ابتدای فایل که خانواده ها به همراه فرزندانشون روی تپه ها مشغول بازی بودند شماگفتین ببینید چقدر راحت دارن بازی میکنند و هیچ ترسی ندارن زیرا خداوند انها رو هدایت و محافظت میکنه و به همین دلیل نمیترسن ولی در جای دیگه در فایل دیگه ایی گفتین که ما مسءول تمام اعمال و رفتارمون هستیم و باید عواقب اون رو هم بپذیریم که بین این دوتا مطلب شما احساس تناقض به من دست داد. یعنی در واقع بالاخره ما باید خیالمون از همه چیز راحت باشه و همینجوری همه کارها رو انجام بدیم و بدونیم بواسطه ی خداوند خوب پیش میره و اصلا نگران نباشیم و نترسیم یا اینکه نه همش هی همه چیز رو با عقل و منطق خودمون بسنجیم و مورد تحلیل و بررسی قرار بدیم و هی مشغول دوتا دوتا چهار تا کردن باشیم که ایا این کاری که انجام میدیم درست هست یا خیر که اگر اینجور باشه همیشه باید ذهنمون مشغول و شلوغ و نگران باشه . لطفا اگر میشه بی زحمت این موضوع رو یک مقدار شفاف بفرمایین که کاملا برامون جا بیفته. سپاس از شما استاد عزیز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      عادله گفته:
      مدت عضویت: 2482 روز

      سلام.

      تناقضی تو حرف های استاد نیست.شما تکاملتون و باید برای درک بهتر این قوانین طی کنید.

      قسمت اول،منظورشون باورهای غلطی که خیلی بین همه ما رایج هست مثل اینکه بچه دست و پاگیره و باعث میشه خوشی ها ازت گرفته بشه و نمیتونی باهاش هرجا بری،چون ممکنه خطرناک باشه و جون بچه به خطر بیوفته و صدها باور اشتباه دیگه که در مورد بچه ها هست.

      ولی اینها هیچ کدوم از باورهای اشتباه مارو ندارن که بچه هاشون همراهشونه،چون باورشون درسته پس خدا هم تو راستای باورهاشون هدایتشون میکنه و هیچ اتفاقی برای بچه ها نمیوفته چون نگران نیستن.

      حالا اگر نگران میشدن و هی میگفتن نپر و نرو و بشین قطعا جواب این نگرانی رو تو قالب یک حادثه میدیدن،یعنی چون فرکانسشون منفی بود پس نتیجه هم منفی باید باشه.

      اینجاست که استاد میگه ما مسئول اعمال و افکار خودمون هستیم.

      ما در راستای باورهامون هدایت میشیم.خدا به همه کمک میکنه.چه اونهایی که بخوان برن جهنم چه اونهایی که بخوان برن بهشت.من خودم تازه دارم این کمک خدارو درک میکنم.خیلی وقت ها این سوال پیش میاد که دزد ها که کارشون اشتباهه ولی چرا انقدر تو کارشون تبحر دارن؟

      الان به این جواب رسیدم که هر مسیری رو انتخاب کنی خدا هدایتت میکنه،منتها کاری نداره که تهش بهشته یا جهنم.این انتخاب با توست.

      چون این یک قانونه که تو جواب فرکانس های خودتو میگیری و زندگیت دست خودته و انتخاب با توست.

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        اسی نیری گفته:
        مدت عضویت: 2497 روز

        با سلام خدمت شما خب در واقع نکته ظریف موضوع همین است وقتی ما دوست داریم از هدایت خداوند بهره مند بشیم دلیلش این هست که دوست داریم از این طریق خداوند راه و مسیر درست و هموار و موفقیت امیز رو به ما نشون بده و هدایتمون کنه اگر قرار باشه خودمون مسیر رو بریم بعد دچار مشکل بشیم که دیگر نمیتوان گفت هدایت خداوند زمانی مفهوم هدایت خداوند درست میشود که خداوند همیشه ما رو در مسیر درست سعادت و خوشبختی هدایت کنه در غیر اینصورت اگه راهی که میخواهیم برویم نادرست هست به هر شکلی شده جلوی این کار را بگیر . بواسطه همین موضوع عرض کردم که تناقض وجود دارد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          عادله گفته:
          مدت عضویت: 2482 روز

          سلام

          ببینید نوشتم خدا گفته ما به همه کمک میکنیم،چه اونهایی که میخوان برن بهشت چه اونایی که میخوان برن جهنم.

          هدایت یعنی چی؟هدایت یعنی دریافت راه حل هایی در راستای خواسته هرکس.

          یک خلافکار دنبال ترفندهای بیشتره ،یک فروشنده دنبال راه های بالابردن فروش،یک معلم دنبال روش های تدریس بهتر و یک کارافرین دنبال روش هایی برای افزایش ثروت و …

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            اسی نیری گفته:
            مدت عضویت: 2497 روز

            سلام بله تا حدودی متوجه شدم ممنون شما با اینکه ی مقدار کمتر از من هم عضو گروه هستین ولی معلومه عمیق تر متوجه شدین من الان تو بک شرایطی هستم که داءما دارم مباحث استاد رو تحلیل میکنم و ی موقع هایی از لحاظ فکری ذهنم خسته میشه ولی در هر صورت از شما سپاس گذارم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: