سفر به دور آمریکا | قسمت 82 - صفحه 5

358 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2361 روز

    به نام الله

    سلام عزیزان

    خسته نباشید استاد، وای چه فایل هیولایی??

    کل فایل قلبم کف پاهام بود و خدا خدا میکردم فقط سالم و سلامت به یه جای صاف و راحت برسید??

    خدایا شکرت،چقدر به ما انسانها توانایی دادی و در کنارش چقدر تلاش و کوشش و پشتکار???

    احسنت،احسنت استاد عزیزم

    چقدر براتون خوشحالم که بعد از سالها آرزوی موتور سواری آف رود،سرانجام توی یه جای خفن و فوق حرفه ای این آرزو به تحقق پیوست و مسیر تکاملیتون چه عالی به سرانجامش رسید???

    چقدر مسیر زیبا و در عین حال پر خطر بود ولی خواسته و آرزوی شما بزرگتر از اون خطرا بود و دست خدا توی کل مسیر، پشتتون بود و توی هیچ لحظه ای خداوند هدایتش رو قطع نکرد و شما رو به مقصدتون رسوند??

    من همش چشم دوخته بودم به اون خط های بریده مسیر مث اینکه داشتم شما رو همراهی میکردم.

    آفرین به شجاعت اون دوچرخه سوارا که چه سبک بار و راحت وسط این صخره ها بالا پایین میرفتن و لذا میبردن، آفرین ??

    اون آرچ نماد یوتا چقدر باابهت بود.

    بازم خدا قوت،همواره سربلند باشید??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    Z گفته:
    مدت عضویت: 2700 روز

    به نام یکتا کیمیاگر هستی

    سلاااام سلاااام هزار و سیصدتا سلام به استاد عزیزم مریم مهربانم و تمام دوستای قشنگم.

    چقدرررررر این فایل سرشار از آگاهی بود.

    من از کویر فقط ستاره هاشو دوست داشتم ولی این فایل غوغا درونم به پا کرد.

    اسم این فایل میزارم “مهارت‌های فوق العاده”.

    این فایل یه وجه دیگه ای رو در من بیدار کرد.

    آگاهی‌های ناب و خالصی رو بهم داد.

    این فایل با زیباترین لحظه‌ها شروع شد.

    نکته اول:

    بچه‌های کوچولو که آسوده و راحت بازی میکردن، این رهایی این آزادی، این عدم نگرانی مادر پدرا واقعا ستودنی بود.

    استاد شما با بیان کردن یه اصل یه قانون زندگی رو در تمام جنبه‌ها آسون میکنین.

    دیگه با این قوانینی که یاد میدین لازم نیست یه کتاب درباره شیوه تربیت فرزند بخونیم.

    این بچه‌ها راحت بازی میکنن و قطعاااا همیشه در سلامت هستن، چون یه ایمان یه توکل در یک کلام یه باور قدرتمند در ذهن این پدر مادرا ریشه داره.

    واقعاااااااااا به معنای واقعی من مسلمان دیدم، تسلیم‌شدگان.

    نکته دوم:

    وقتی به مسیر طولانی رسیدین و بیخیال نشدین.

    به نظرم خداوند اون پیرمرد پیرزن هارو جلوتون آورد تا بیخیال نشین.

    همش هدایت خداست.

    آدم وقتی باورهاش درسته، وقتی در مسیر خداست، اون راهی که میره چیزی جز زیبایی نمیبینه،

    استاد میبینید رسیدین به نماد یوتاه، به زیبایی، به حس فوق العاده.

    درسته آدم باید بدونه تو زندگی هدفش چیه، خیلی دقیق و واضح تجسمش کنه، چون این هدف به ما انگیزه میده، قدرت میده برای حرکت.

    نکته سوم:

    ماه این طرف آسمون، خورشید در حال غروب کردن اون طرف.

    وقتی چشمم به خورشید افتاد خوندم:

    داره خورشید با روشنی چشمامو نوازش میده، آره امید خواب بهترین روزامو واسم دیده.

    انقده ذوق کردم که ماه رو آوردین جلوووووو.

    نکته چهارم:

    چه تجهیزاتی، چه لباس های فوق العاده ای،

    عجب دستگاهی برای تنطیم باد لاستیک موتور(سبک و قابل حمل در سفر)

    دوچرخه سوارااااااااااای فوق حرفه‌ای

    اصلا دیدگاهم درباره دوچرخه سواری و مهارت در دوچرخه سواری تغییر کرد.

    چقدرررررررر انسان میتونه توانمند باشه آخه

    چقدرررررررر ما نیرومند هستیم.

    چقدررررررررر میتونیم راحت از پس همه چی بر بیایم.

    خدای من خدای من این دوچرخه سوارا هم نمودِ واقعی ایمان و حرکت هستن.(چون با وجود سختی راه حرکت کردن، میدونستن سخته ولی ایمانشون از اون سختی قوی تر بود)

    نمودِ توانمندی و مهارت هستن.

    عجب سربالایی‌های خفنی رو میرفتن.

    حتی با سگشون هم اومده بودن، واقعا هیچ بهونه ای برای لذت نبردن وجود نداره.

    واقعا ساعت ها میشه فقط درباره همین دوچرخه سوارا حرف زد.

    عاشقشونممممم مخصوصا در سن 65سالگی با دوچرخهههه در این مسیر باشی.

    نکته پنجم:

    آفرین استاد، وایسادین و استراحت کردین.

    گذاشتین تکاملتون طی بشه.

    واقعا باید یاد بگیرم که نخوام وقتی وارد مسیری شدم، وقتی وارد حرفه ای شدم از همون روز اول و ماه اول کاملِ کامل بشم.

    به خودم آسون بگیرم

    بزارم از مسیرم لذت ببرم

    رودخونه زیبا حتی در دل کوه و کویر ببینم.

    آرامش داشته باشم.

    (امروز در حال برگشتن به خونه بودم که صدای یه آقایی که داخل مغازه بود رو شنیدم: میگفت باید زندگی کنیم و لذت ببریم)

    بله همش همینه لذت ببریم و آروم آروم با باورهای درست به خواسته هامون میرسیم.

    نکته ششم:

    استاااااااد در تمام مسیر واقعا فکر میکردم منم پشت موتور هستم.

    اون سرپایینی که رفتین، دستمو گذاشتم روی قلبم دیدیم تند تند میزنه.

    بله استاد درک کردم سختی مسیر رو.

    وقتی به جای راحت تر رسیدین خیالم راحت شد.

    عجب راهی بوداااا.

    با ماشین اونم با این صخره های لیزززز.

    سختی مسیر برای اون آدم هایی که با Jeep اومده بودن خیلی لذت بخش بود.

    وقتی رانندگی میکردن لبخند به لب داشتن.

    کلی عشق و شادی تو چهرشون بود.

    اون ها داشتن به خواسته هاشون میرسیدن.

    اون ها هم یه روزی در دلشون این خواسته رو داشتن که در دل کویر با ماشین بیان.

    درستهههه این مسیر سخت بود

    ولییییی در رسیدن یه خواسته همه چی لذته.

    این پستی بلندی ها، این بالا پایین شدن ها همشوووون برای این آدم ها لذت بود.

    پس منم یاد بگیرم در مسیر رسیدن به خواسته هام، از هراتفاقی که در مسیر زندگیم رخ میده یه نشانه ببینم و ازش لذت ببرم.

    به خدا دیگه با این فایل فهمیدم اصلا همه چی امکان پذیرررره

    همه چیز ممکنه.

    هیچ غیرممکنی وجود ندااااره. هیچی.

    چقدر من امروز درونم پر شد.

    خدایااااااااااااااااا هزارن بار شکرت.

    خدایاااااااااا من عاشقتمممم.

    استاد جونم مریم عزیزم دوستای قشنگم دوستتون دارم و سرشار از احساس دوست داشته شدن باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    ندا رامی گفته:
    مدت عضویت: 3407 روز

    وای استاد عالللللی بود

    خییییلییییی مزه داد بخداااا????

    مرسی از همه ایده و ابتکار که به خرج دادین این تصاویر زیبارو به ما نشون دادین.

    باریکلا به این همه ایمانی که اول بخدا و بعد به خودتون دارین برای رد شدن از این صخره های تند و لیز و خطرناک ??

    مبدونید اول ویدیو فکر نمیکردم اونجوری خطرناک باشه چون زاویه ی دوربین گوشی بعضی جاها رو با عمق کم نشون میداد و شیب هارو به این تندی نشون نمیداد ولی وقتی سوار این اسب چموش شدین تازه دیدم این زیبایی هارو این شیب کوه و تپه هارو .خیلی لذت بردم واقعا منم عاشق شیطونی هستم.معلوم بود استاد کودک درونتون حسابی بزرگ شد توی این موقعیت ها??به گفته ی خودتون بعضی جاها واقعا خطرناک بود و ترس تمام وجود آدمو میگیره اما من با شناختی که از شما دارم تا جایی پیش رفتین که دیگه احتمال خدایی نکرده مرگ به ۷۰,۸۰درصد میرسید عقب میکشیدین.با اینکه شما به گفته ی خودتون حرفه ای این کار نبودین و تجربه های اولتون بود ولی خیلی خوب بر ترسهاتون غلبه کردین.استاد من یادمه شما چه تعریفهایی کردین از گذشته ی خودتون چه درهای پشت سری رو بستین تا درهای جدید براتون باز شه از چه ترسهایی گذشتین تا به این عباسمنش الان رسیدین .من شمارو خوووب میشناسم شما مرد عملین مردی که تنها تکیه ش به یک نفره و اون کسی نیست جز رب عالم.از اون صخره ها که میخاستین برین پایین باورکنین من میدونستم شما میرین پایین چون از خیلی لحظات سخت تر از این رو پشت سر گذاشته بودین.خیلی ها با دوچرخه از این صخره ها میرفتن بالا و پایین .واقعا خوبه که مسیرهای جدید رو توی زندگی امتحان کنیم نترسیم و به امید الله ادامه بدیم⁦⁩

    اون موقع که نشون دادین بچه ها با آرامش و آزادی اونجا بالای ارتفاعات تفریح میکردن و از طبیعت لذت میبردن و پدر و مادرا هم با خیال راحت آزادانه اجازه میدادند بچه هاشون لذت ببرند و اونارو کنترل نکنن خیلی برام حس خوبی داشت .منم مثل شما فکر میکردم اگه فرزندی داشتم و اونجا بودم شاید اینقدر خیالم راحت نبود چون ایمانم هنوز کامل نشده و راه زیادی دارم تا بتونم ایمانمو قوی کنم .شاید نگران میشدم و برام لذت بخش نبود.اما موعب یوتا برامون درسی مشابه ابشار نیاگارا داشت پراز فراز و نشیب و درسهایی که توی زندگی میتونم ازش استفاده کنم.

    موزیکهایی که روی موتور سواری استاد گذاشتین بی نظیر بود من یه هدفن جادویی دارم که وقتی موزیک پخش میکنه ۳بعدی میشه صدا.این موزیکها اینقدر جذاب بود برام که باهاشون میرقصدم ??و حسابی کیف کرده بودم حتی برای همسرم و مادرشوهرمم گذاشتم خیلی خوششون اومد.

    اونجایی که از صخره ها خارج شدین و به جاده رسیدین و سرعتتون زیاد شد واااای من انگار پشت موتور نشسته بودم و موهام با سرعت زیادی در باد حرکت میکرد خیلی حس خوبی بود???

    امیدوارم از یوتا یاد بگیریم مسیر های دیگه رو توی زندگی انتخاب کنیم پا بذاریم روی ترسهامون رد بشیم و مطمئن باشیم یکی هست که هواسش به ما هست??

    خیلی دوستون دارم در پناه خداوند یکتا باشید?⁦⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    سینا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 2297 روز

    سلامی به خلوص و زیبایی کوههای یوتا به استاد عباسمنش عزیز و حامی های خوب و همیشگی اش مریم بانوی شایسته و مایک عزیز .

    نهایتی نمیشه قائل شد برای شکر گزاری این همه لطف و موهبت خداوند که برای لذت چشمان و جسم و روح بندگانش چنین فضا و مناظر زیبایی در زمین مهربونش قرار داده و همچنین تشکر ویژه و فراوان دارم از خانواده پر مهر استاد که با فیلم های سفر سنگ تمام گذاشتید .

    چقدر میتونم قدردان و سپاسگزار باشم که با حدود هشتاد فیلم همه ما اعضای خانواده بزرگ عباسمنش را به بهترین و دیدنی ترین جاهای امریکا بردید و هر لحظه که با شما هستیم ، از همصحبتی با بهترین انسانها و خوردن لذیذترین غذاها و سیر سفر و گشت و گذار از اعماق زمین و غارها گرفته تا بلندای آرچ و صفا و یکرنگی کوههای یوتا و سرسبزی پارک های ایالتی ما رو با خودتون همراه کردید .

    با چه تلاش ستودنی راه و روش نصب و فیلمبرداری روی موتور در حال حرکت را آموختید و اجرا کردید و امروز با این فیلمبرداری من دقیقا سوار بر موتور تریل بودم و در تمام سربالایی ها و سراشیبی ها با دلهره و هیجان و شادی همراه بودم . این همه لطف شما همراه با انتخاب موزیک های به جا و هیجان انگیز از عشق بی چشمداشت شما استاد عزیز و سلیقه مریم بانوی مهربان بر میاد .

    دیدن افراد پیر و جوان در دورترین و صعب العبور ترین نقاط صحرا و کوهستان چقدر دلگرمی منتقل میکنه و یاد میگیریم اراده کنیم و به جای باورهای کهنه ، باور جدید و محکم که بر ایمان به خدا استوار شده بسازیم .

    یاد میگریم هر از گاهی چرخ موتور زندگی را چک کنیم و اگر دیدیم شرایط زندگی داره سخت و دشوار میگذره ( کاهش ایمان )، با صبر و حوصله و استعانت از خدای بزرگ و راهنمایی بنده های خوبش که به موقع سر راه ما قرار میده دوباره چرخ های ایمان و باور مون و پر باد کنیم ، بعد متوجه میشیم که طی کردن مسیرهای دشوار زندگی تبدیل میشه به هیجان و راحتی و لذت و پیدا کردن دوستان جدید و راه خودش هموار میشه .

    دلم میخواد صد صفحه بنویسم و این همه عشق شما و لطف خدا رو از آفرینش جهان زیبا حالا حالا ها تمام نکنم .

    سپاسگزار تک تک لحظه هایی هستم که شما سه نفر به فکر اعضای خانواده بزرگ خودتون هستید و زحمت میکشید و ثانیه به ثانیه فیلم ها رو ادیت میکنید تا چشم های ما و روح ما غرق در زیبایی سفر باشه .

    پاینده و استوار باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    یوزارسیف گفته:
    مدت عضویت: 2989 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان

    اول به خودم تبریک می گم که دارم حسابی دهن شیطان ذهنمو سرویس می کنم و بدبخت داره له میشه ازین همه سماجت من تو کامنت نوشتن .استاد تو کامنت قبلی بهتون گفتم اون ناقلا شیطون نمی ذاشت من بنویسم و یه پاشنه آشیلم خوشبختانه پیدا کردم و اون اینکه بیشتر و بیشتر توجه کنم به زیبایی های اطرافم تا درونم جاذب زیبایی های بیشتری بشه و اون زیبایی های درون هم دوباره به بیرون تراوش کنه و وارد فضای زندگیمون بشه و تا اینکه مصداق این شعر زیبا بشیم: « از کوزه همان برون تراود که دراوست».

    این فایل زیبا و قابل تحسین برا منی که عضو خانواده عباس منشم دوسه تا نکته جالب داشت .

    اگه یه نفر برا اولین بار این فایل و توضیحات استاد رو ببینه و بشنوه خیلی براش شگفت انگیز و عجب غریب نیست و اصلن توجهی هم بهش نمی کنه چرا که در مدار فهم و دریافت این همه آگاهی نیست و هرجی هم برش نیست اما برا من مساله کلی فرق می کنه یعنی تفاوت دریافت من تا او « تفاوت از زمین تا آسمان است»

    وقتی استاد این صحنه های زیبای پر از باورهای قدرتمند رو برا ما به تصویر می کشه یعنی اینکه بچه ها باید خیلی خیلی رو خودمون کار کنیم تا بشیم مثه این خانواده های که به راحتی به فرزندانش فرصت لذت بردن می دن تو این دل کوه و کمر و صخره ها

    وقتی استاد می گه اگه منم بودم همچی کاری رو نمی کردم و بچمو نمی آوردم و تو قسمت موتور سواری می گفتن واقعن دارم می ترسم .راستش تو اون لحظه من یه مدار بالاتر رفتم و اعتماد به نفسم جون گرفت . و از درون کیف کردم که ای بابا استاد هم داره می ترسه و اصلن جای نگرانی نیست چرا که با وجود ترسش داره وارد دلش می شه و دل و رودش داره در میاره . پس یعنی اینکه تو هم همین کارو انجام بده الگوت منم پات جای پای من بذار .

    به یاد داستان طوطی بازرگان افتادم که وقتی خبر رو داد به طوطی های هندوستان .اون طوطی ها به محض شنیدن خبر که دوستشان تو قفس هست خودشونو از بالای درخت میندازن پایین . و به مردن می زنن خودشون رو . و بازرگان این واقعه رو به طوطی درون قفس خودش گزارش میده ببه محض شنیدن اون طوطی هم خودش رو به مردن می زنه و بازرگان بلافاصله اونو از قفس بیرون میاره و طوطی هم فرار می کنه چرا که دوستانش در باغ راه نجات و رهایی رو یادش داده بودند

    واین داستان حکایت ماست با استاد چرا که ما در این فایل ها از زبان و عمل و رفتار استاد راه سعادت .رهایی . غلبه بر ترس های واهی . شجاعت .ایمان . یقین .و بزرگی ظرف وجود را فرا می گیریم و ظرف مس وجودمان را به زر تبدبل می کنیم

    به قول حافظ

    دست از مس وجود چو مردان حق بشوی

    تا کیمای عشق یابی و زر شوی

    به امید «زر» شدن تمام بچه های این خانواده

    الهی و عالی باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  6. -
    زهرا رضی گفته:
    مدت عضویت: 2778 روز

    سللاااام وصد سلام ب همه ی ادمای خوب جهان ی سلام مخصوص هم ب همه اعضای سایت.

    اقااااااااا

    استااااااااد

    تاج سسسسسسر

    چرا انقد هیجان داشت

    اصلا انقدر برام زنده بودتصاویر ک قلبم اومد تو دهنم

    انگار من پشت رخش شما نشسته بودم و از هول اشتباه رفتن ب مسیر انحرافی فقط نگاهم ب خط های سفید بود.حالا هرچی بخودم میگفتم عزیزمن عشق جان زهرا جان تو داری فیلمی ک استاد تجربه کرده میبینی چته چرا هیجان زده شدی چرا ضربان قلبت رفت بالا اصلا نفهم شده بود زهرای درونم.

    واییییی چقدر قشنگ بود چقدر خواستنی بود مناظرش.

    چقدر خورشیدش زیبا بود????ی نوشیدنی پر از تکه های یخ میخواست این فضا

    .یاد نقاشی بچگی هام ا افتادم ک ی دایره میکشیدم و بعد خطهایی دورش ک مثلا تابشش رو نشون بدم. ???اصن من بخدا همون حس رو داشتم ب خورشید ب تششع حیرت انگیزش ب خالق قهار و توانمندش.اصلا حس رهایی داشت تو وجودم غلیان میکرد .وای خدایا آسمون روزش انقدر دیدنی بود اسمون شبش پس چ دلی میبرد????.استاد استاد استاد بزار از خلاقیت فوق العادت تعریف کنم .چقدر عالی بود فیلم برداری اصلا حس فیلم مستند داشت برام .حس فضای واقعیه برنامه کودکهای بچیگیم لوک خوش شانس و مخصوصا صخره هاش یاد میگ میگ و ا ن گرگ بیچاره ک بخاطر حرص و طمع یی ک داشت و فکر میکرد همین ی دونه پرنده هست هرچی تلاش میکرد ب در بسته میخورد.هرچند همین برنامه کودک حکایت خیلی از ادماست

    .دم خدای خوبم گرم ک چنین ایده هایی میده ب بنده هاش.استاد جان چ دوربینی چ کیفیتی  چ پیشرفتی عالی عالی عالی و  …. بود.اصلادلم قنچ داره میره.چ ارامشی داشت ب دور از همه ی هیاهوهای شهر جاهای زیادی هست ک بیشتر از همه جا بوی قدرت رب العالمین رو میده.چقدر تنوع هست تو جهان چقدر سلایق متنوعی وجود داره.استاد تحسینت میکنم برای رفتن ب دل ترس هات برای بی ریا بودنت .چقدر از این تیپ خفنا بهت میاد.حس فیلم امریکایی بهم دست داد??

    واقعا ستایش مخصوص خداست .کیست بهتر از او نگهبان مارا…

    بقول خدا ایا کسانی ک گفتند ایمان اوردیم گمان میکنند ازموده نمیشوند؟

    بنظرم همین رفتن تو دل ترس هام ی جور امتحانه.و نشانه تسلیم بودن

    خدایا شکرت .

    استاد جان ممنون ک هر دفعه حس شکر گزاری رو در من شکوفا میکنی.الهی ک بتونم ترمزهای ذهنی رو بردارم و باطی کردن تکاملم جهانم رو تجربه کنم واقعا سفر بینظیره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      Z گفته:
      مدت عضویت: 2700 روز

      سلاام دوست عزیزم

      مارو به یاد نقاشی های بچگی انداختین

      من عاشق بچه ها و کودک درونم هستم که همیشه کودکه.

      برنامه کودک

      خیلی زیبا مثال زدین

      انگار یه دونه پرنده تو دنیا هست.

      ولییی نه ماهایی که اینجاییم میدونیم دنیا پراز فراوانیه چیزای قشنگ ادمای قشنگ

      دنیا لبریزه از خوبی هاااا

      خیلی خوب یه مثال از فراوانی با یه برنامه کودک برامون یاداوری کردین.

      غرررررق در عشق زلال خداوند باشی دوست زیبای من

      دوستت دارم زهراجانم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2915 روز

    استاد عزیزم… ممنون به خاطر تمام درس‌هایی که با این ویدیو به ما دادید. به نظرم هر کدوم از ما از زاویه دید خودمون فایل‌های شما رو میبینیم و عواملی مثل تجربه‌های قبلی، نقاط قوت یا پاشنه‌های آشیل هر کدوم از ما باعث میشن نکات متفاوتی برامون هایلایت بشن.

    حالا من میخوام در مورد یکی از نکاتی بنویسم که تو تمام فایل‌های سفر به دور آمریکا توجه من رو جلب کرده و تو این قسمت خیلی بیشتر از قبل برام واضح‌ شد.

    این موضوع که خودم هنوز توش خیلی ضعف دارم و دارم سعی میکنم باورهای بهتری در موردش ایجاد کنم چیزی هست که بهش میگن unsolicited advice یا «توصیه ناخواسته».

    من تو برخوردهایی که تا الان با اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها داشتم و با دیدن فایل‌های سفر به دور آمریکا متوجه شدم که اکثرشون به طرز عجیبی به حریم شخصی طرف مقابل احترام میزارن و یکی از مصادیق این احترام این هست که تا زمانی که طرف مقابل ازشون درخواست کمک یا راهنمایی نکرده به زور نمیخوان چیزی رو به اون شخص پیشنهاد بدن یا کمکش کنن. زمانی هم که ازشون درخواست میشه یا سوالی پرسیده میشه در حد لازم جواب میدن، مگر اینکه خود اون فرد مشتاق به دونستن اطلاعات بیشتر باشه.

    این یکی از نقاط ضعف خود من بوده و هست و دارم سعی میکنم که با باورهای بهتر جایگزینش کنم. مثلا گاهی اوقات پیش میومد که تو مترو یا اتوبوس با افرادی برخورد میکردم که از دفترچه‌های توی دستم کنجکاو میشدن بیشتر در مورد استاد عباس منش بدونن. من هم چون اون موقع قانون رو خوب نمیدونستم شروع میکردم به حرف زدن و تا آخر مسیر براشون در مورد سایت و قوانین جهان هستی توضیح میدادم و حتی مدارها رو هم براشون روی کاغذ میکشیدم و بدون توجه به اینکه علاقه دارن بیشتر بشنون یا نه یه سره براشون حرف میزدم… انقدر که آخرش حس میکردم طرف از سوالش پشیمون شده!

    یا مثلا اگه یه نفر mp3 player رو تو دستم میدید و کنجکاو میشد بدونه که چه مارکی هست من شروع میکردم جزء به جزء ویژگی‌های دستگاه رو براش توضیح دادن و اینکه از کجا میتونه تهیش کنه و با موبایلم میرفتم تو سایت دیجی‌کالا و اون محصول رو براشون پیدا میکردم و بهشون نشون میدادم و هزار تا «توصیه ناخواسته»‌ دیگه!

    یا مثلا وقتی یکی ازم آدرس میپرسید دیگه کم مونده بود که دستش رو بگیرم و ببرم بزارمش دَم اون اداره یا هر جای دیگه‌ای که میخواست بره. یا وقتی یه دوستی ازم در مورد یه موضوع خاص مشورت میخواست شروع میکردم به مشاوره دادن بهش تو کل جنبه‌های زندگیش! یا بدتر اینکه یه مواقعی برای کمک به یه شخص به زور پیشقدم میشدم، حتی اگه به معنی اذیت شدن خودم بود.

    من همه اینها رو به حساب لطف و مهربونی و نوع‌دوستی و اخلاق خوب میزاشتم. بخشی از این رفتار هم به خاطر کمبود عزت نفس و سعی در راضی نگه داشتن دیگران بود.

    اما بعد از یه مدت که قانون رو بهتر درک کردم و تونستم فرکانس خودم و آدمهای دیگه رو بهتر از قبل حس کنم، متوجه شدم که هم خودم دارم اینجوری عذاب میکشم هم باعث میشم اون طرف uncomfortable بشه. اونجا بود که دیگه متوجه شدم که «توصیه ناخواسته» نه تنها یه منشا نشتی انرژی برای خودم هست بلکه یه جور بی‌احترامی به درک و شعور و حریم شخصی طرف مقابل و در بعضی مواقع بی‌اعتنایی به قانون تکامل و جریان هدایت هم محسوب میشه.

    این رفتار به این معنیه که طرف مقابل خودش نمیدونه که چه سوالی رو باید بپرسه و چه اطلاعاتی رو باید داشته باشه و من باید ناجی اون باشم و کمکش کنم و مسئولیت زندگیش رو به عهده بگیرم. یعنی اگه من این اطلاعات رو بهش ندم خودش نمیتونه پیداشون کنه و هیچکس دیگه‌ای هم نیست که بتونه تو مسیر کمکش کنه.

    (تو پرانتز بگم که تازه متوجه شدم که تعارف هم یه جورایی به همین باور اشتباه مربوط میشه. مثلا تعارف کردن بیش از حد سر سفره به این معنیه که طرف نمیدونه چی رو دوست داره و چقدر غذا و از کدوم نوع باید بکشه و ما باید مدام بهش بگیم که چی رو بخوره.)

    توی این فایل من به وضوح دیدم که تا جایی که استاد از دیگران کمک و راهنمایی خواستن اونها هم بهشون کمک کردن و راهنماییشون کردن، مثلا در مورد نشون دادن مسیر و اصول ایمنی موتورسواری یا باد زدن لاستیک موتور و غیره. وقتی که استاد دیگه خواستن ادامه مسیر رو تنهایی برن دیگه اونها اصرار نکردن که نه تو این مسیر رو بلد نیستی و گم میشی و باید همراه ما بیای و به هیچ وجه تنهات نمیزاریم و …

    تو یکی از جلسات دوره 12 قدم استاد گفتن که یکی از مصادیق توکل واقعی به خدا اینه که خودمون رو مسئول زندگی دیگران ندونیم و نسبت به اونها رها باشیم.

    یکی از نقاط عطف این فایل موتورسواری برای من جایی بود که استاد بین دوراهی مونده بودن و داشتن سبک سنگین میکردن که از کدوم طرف برن. وقتی اون موتورسوار اومدن سمت جایی که استاد وایساده بودن، استاد ازشون پرسیدن که این مسیر سخته یا نه و به کجا منتهی میشه. اون موتورسوار هم تو چند تا جمله‌ی کوتاه جواب سوالات استاد رو تک به تک دادن و شروع نکردن به داستان‌سرایی و توصیه به استاد که از کجا برو و از کجا نرو و چه جوری برو و چیکار کن و چیکار نکن…

    شاید قبلا به نظرم چنین رفتاری خیلی سرد و خودخواهانه میومد… مخصوصا تو همچین جایی و تو همچین شرایطی! اما الان به نظرم این ایمان واقعی به جریان هدایت و احترام به توانایی‌ها و قدرت تفکر و تصمیم‌گیری طرف مقابل رو نشون میده. رها بودن والدین نسبت به فرزندانشون هم تو اول فایل از نظر من از همین باور نشأت میگیره.

    احساس میکنم این عادت خود به خود تو وجود استاد هم شکل گرفته. مثلا اونجایی که اون خانمه با سگش داشت تصمیم میگرفت که از کدوم مسیر بره، خیلی برای آدم وسوسه برانگیزه که بره و از طرف بپرسه که چی شده و مثلا بگه که به نظرم از این مسیر برید بهتره و اگه کمک لازم دارید به من بگید و هزار تا از همون «توصیه‌های ناخواسته» دیگه.

    اما استاد فقط نگاه کردن و اون خانم رو تحسین کردن که تا همینجا اومدن و ایمان داشتن که همونجوری که تا اینجا اومده به راحتی از پس ادامه مسیر هم برمیاد و هدایت میشه. هر جا هم که نیاز به کمک داشته باشه خودش میپرسه و جواب سوالاتش رو میگیره.

    ممنون که بهم یادآوری کردید که تمرکزم رو باید از روی دیگران بردارم و روی خودم و زندگی خودم بزارم و باور کنم که من مسئول زندگی کسی نیستم و قادر به تغییر زندگی هیچکس در جهت مثبت یا منفی نیستم. ممنون که بهم یاد دادید که همه به یک اندازه به جریان هدایت دسترسی دارن. ممنون که بهم نشون دادید که میشه دست خدا بود برای کمک به دیگران و در عین حال به حریم شخصی و توانایی‌های طرف مقابل احترام گذاشت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
    • -
      Z گفته:
      مدت عضویت: 2700 روز

      سلام الهام جان

      چه عالی چه عالی

      توضیح ناخواسته باعث نشتی انرژی ماست.

      سپاسگزارم که تجربه های ارزشمندت رو بیان کردی.

      بله توکل واقعی یعنی خودمونو مسئول زندگی دیگران ندونیم و نسبت به اون ها رها باشیم.

      تمرکزمو از زندگی دیگران بردارم و روی خودم وزندگی خودم بزارم.

      خیلی عالی بود عزیزم

      نکاتی مثل الماس گران بها رو گفتی.

      دوست من به همه خواسته هات برسی و در مسیر از همه چیز لذت ببری.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 2261 روز

      سلام الهام جان!

      چقدر کامنت عالی و ارزنده بود.

      واقعا تحسینت میکنم به خاطر این آگاهی های ناب و دقیق و ادبیات نوشتاری بسیار عالی و روان.

      خیلی به من کمک کرد من تا الان ۴ بار با تعمق خوندمش و هر بار بهتر درکش کردم ،چون یکی از گیر های ذهنی من هم همینه که فکر میکنم مسئول زندگی دیگران هستم .خیلی کامنت برای من مفید بود .

      من فکر میکنم که توانایی نوشتن کتاب دارید .

      بسیار بسیار بسیار سپاسگزارم که اینقدر عالی نوشتید .

      بهترین ها در انتظارت باشد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      معصومه گودرز گفته:
      مدت عضویت: 1702 روز

      چقدر لذت بردم از این کامنت شما

      بی نهایت به جانم نشست

      انگار من رو به تصویر کشیده بودین.

      چقدر جالب از جنبه نفر مقابل هم بیان کردین

      هرچند که واقعا همون بعد نشتی انرژی باید برای خاتمه این رفتار کافی باشه اما اگر عزت نفس همچنان به اون میزان نرسیده که برای خاطر خودم کاری رو انجام بدم با نه، دیدن بعد دیگر ماجرا یعنی طرف مقابل و احترام به اون هم می‌تونه کمک کنه که علی الحساب این رفتار رو دیگه انجام ندم و بعد ریشه رو درست کنم

      ازتون ممنونم واقعا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نفیسه گفته:
      مدت عضویت: 2138 روز

      سلام الهام مهربونم

      ببین یعنی من عااااااشقت شدم

      من عاااااشق

      یعنی دیوانه کردی منو اونجا که گفتی مدار ها رو میکشیدی برای آدمها

      چقققدر یاد خودم افتادم و جدا از خنده های از ته دلی که با مثالهات برام اوردی چقققدر درک و آگاهی بهم دادی و دوباره یادم انداختی تا کسی ازم کمک نخواسته نخوام بدوأم برم کمک کنم

      چقدر این چند مدت به بهانه احسانا بالوالدین میخواستم خودجوش به مامانم کمک هایی بکنم که فقط نشتی انرژی شده بود واسم

      چقدر قشنگ با مثال این نشتی انرژی رو توضیح دادی

      کلی یاد خودم افتادم که به قول مامانم وقتی میخوای یه چیزی بگی از ب بسم الله شروع میکنی

      و دقیقا خودم هم یه جاهایی میفهمیدم طرف پشیمون شده از سوالش

      باید چند بار دیگه بخونم این کامنتت رو خواب تز سرم پروند هم با خنده ای که بهم هدیه کرد هم با آگاهی که بهم داد

      سپاسگزارم از خدایی که این حکمت های الهی رو بهمون میده

      سپاسگزارم که اییینقدر زیبا و خالص نوشتی

      تو و آرزو های زیبایت را به الله وهاب میسپارم 💗💗💗

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    اسما میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2682 روز

    استاد توی این فایل به قانون تکامل اشاره کردین و خیلی زیبا به من فهموندین که شما در تمام کارهاتون این قانون معجزه اسا رو رعایت میکنید و علت پیشرف شما هم همینه , خیلی نکته بارز و خوبی بود برای من اینکه شما وسط راه توقف کردید و گفتید باید کم کم این کار رو یاد بگیرید , من هم باید تو هدفم همین مدلی باشم , قانون تکاملم رو طی کنم .

    و یه نکته دیگه اینکه همیشه خودتون هستید خیلی برای من لذت بخشه , لباسهایی ک دوست دارید میپوشید , کارهایی که دوست دارید انجام میدین یا مثلا همون لم دادنتون کنار صخره برای من خیلی جذابه و اینه تفاوت شما و بقیه . و شما الگوی من هستید توی زندگیم , امیدوارم که به لطف خدا بتونم مثل شما زندگیم رو پیش ببرم و ایمانم رو قوی کنم . الهی شکرت ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    اسما میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2682 روز

    ای جان استاد جان ,

    من دیروز از قشم اومدم . یه حال و هوای این مدلی که شما فیلم گذاشتین داشت . باهاش همزاد پنداری کردم و حس کردم با شما هم فرکانس شدم ? جالب این بود که اونجا از این نعمت خدادادی ثروت کسب میکردن محلی ها , جزیره هرمز بسیار زیباست . واقعا ادم همچین جاهایی رو که میبینه بیشتر به قدرت خدا پی میبره , الهی شکرت ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فردین وناهید گفته:
    مدت عضویت: 3551 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام وعرض ادب خدمت تمام دوستان واستاد گلم

    چقدر سفر عالی بود سرشاراز زیبای ونعمت وفراوانی بینهایت

    خیلی لذت بردم استاد جان چه جای زیبای هدایت شدی خدارو شکر

    چه صخرهای عجیب وعالی خیلی عالی بود دورود برشجاعتت درود برایمانت

    برای من کلی درس داشت

    چقدر فراوانی خدای من ماشینهای فراوان دوچرخه های فراوان موتوری های فراوان وبا کیفیت خیلی عالی بودهمه اش داشت فراوانی رو فریاد میزد خدایا شکرت

    چه درختان زیبای داشت در اون کویر کویر سرسبز خدایا شکرت

    واقعا با این فایلهاتی زیبای خیلی کمک میکنه که باورهامون تغییر کنه

    عالی بود چقدر زیبای چقدر فراوانی چقدر انسانهای خوب وشجاع

    چقدر ارامش در میان این انسانها بود خدایا شکرت همه با خودشان در صلح وصفا بودن

    چه جهان زیبای داریم عالی بود استاد خدای موتورسواریت عالی خیلی هم عالیه احسنت برشما مرد بزرگ

    خدایا شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: