سفر به دور آمریکا | قسمت 86 - صفحه 13

سلام استادجونم سلام مریم جان،سلام به میکائیل جان پسرعزیزم،انشالله که هرجاهست در پناه امن خدا باشه میدونم الان مردی شده برای خودش😍وسلام به دوستان گلم

امروز به سرم زد برم سراغ فایلهای سفر به دور امریکا،به اون قسمتهایی که پارادایس مثل الان نبود به اون روزهایی که هنوز اونجا رو استاد برای سکونت دائمشون انتخاب نکرده بودند وکم کم با ایده هاشون اونجا به این شکلی که الان در تاریخ ۱۴۰۱/۱/۸ هست در اوردن😍

چی بگم از جذابییتش که همیشه برام تازگی داره،وااای چه حس خوبیه،خدارو هزاران بارشکر بابت این تکنولوژی اینترنت گوشی …اینهمه امکانات که میشه الان بشینی فایلهای چندسال قبل استاد ومریم بانو رو ببینی من اینجا شما اون سر دنیا،خدارو هزاران بارشکر بابت این سایت بابت آقا ابراهیم عزیز که این سایت رو به لطف خدا انقد در دسترس پر محتوا ساختن…

استاد جونم از صبح حالم یه کم بدبود دوباره باورهای منفی اومده بود سراغم داشتم تقویم رو میدیم که الان ۸ روز از عید گذشته وانگار دارم روزهای تکراری رو سپری میکنم، دروغ نگفته باشم انگار با تمایل قلبی تواین حس بد مونده بودم انگار خوشم میومد یه کم خودمو قربانی و مظلوم وتنها ببینم ودلم به حالم بسوزه،اما دیدم کم کم حسم وذهنم از قربانی بودن داره میگذره ومیرسه به خودآزاری،غم خوردن و دیگران رو مقصر جلوه دادن و خلاصه داشتم حسابی کلافه وعصبی میشدم که مچ خودمو گرفتم،گفتم پاشو پاشو خودتو جمع کن توباید بری،کجا؟! سایت استاد عباسمنش عزیز، همون جایی که یادگرفتی خودت مسئول تمام اتفاقات زندگیت هستی،اختیار کل زندگیت دست خودته، هیچکس برسرنوشت وشادی وغمگین کردن تو قدرتی نداره،وهمه ی زندگیت دست خودت وهدایت خداست😍

اومدم چندتا فایل صوتی دانلود کردم گوش دادم حالم بهترشد،بعد هدایت شدم به این فایل یعنی دلم خواست ،انتخاب کردم خواستم که بیام پرادایس چندسال پیش، آخ که چه حس خوبیه، فقط دیدن زندگی استادو مریم جان هست که بهم حس خوب میده،میدونم اکثرا دوستان این حسو دارن،حس اینکه زندگی سیدحسن عزیز ومریم جان، خداگونست،همیشه با حس خوب بالبخند باشادی باسپاسگزاری همراهه، به والله قسم به خاطر داشتن شرایط مادی عالیشون فقط نیست، چون من خودم باهمسرم شرایط مادی عالی داشتیم ،گردش وتفریح وخوشگذرونی،مسافرت، خرید…اما اما…بگم براتون که همش پراز استرس،با غصه باناراحتی واعصاب خوردکنی بود،چون همسرم فوق العاده بی اعصاب ومنفی ومن هم فوق العاده حساس به رفتارایشون وکنترل چی قهار بودم، واینطوری میشد که روز خوش نمی دیدیم حال خوب وبد من وابسته به همسرم وهمسرم وابسته به من بود، هرچیز کوچیکی هر تضادی هر مسئله ای رو بزرگ میکرد واز کاه کوه میساخت،اگه من طبق استاندارش عملکرد نداشتم با سرزنش و منت و…حالمو بد میکرد متاسفانه…

من قصدم غیبت در مورد همسرم نیست فقط میخوام بگم که چطور میشه یه آدم یا یه زوج در کنار هم با داشتن موقعییت عالی مادی ورفاه هم همه چیز رو به خودشون وهمدیگه وحتی بچه هاشون زهر کنن…

خدارو هزاران بار شاکرم فاصله ای که بین من وهمسرم اتفاق افتاد همراه با حضورم تو سایت باعث شده شکر الله من خیلی خیلی خیلی سبک افکارم گفتارم رفتارم عوض بشه،کلا دیدم نسبت به زندگی ومسائلش عوض شده، شما دو الگوی مناسب وهمه چی تموم به لطف الله سبک درست زندگی رو بهم یاد دادید، یاد دادید چطور شاکر باشم،چطور باورهای درست ومنطقی رو جایگزین باورهای پوچ ونادرستم کنم،چطور قدر دان باشم،چطور باچشم دل ببینم زندگی والطاف خداوند رو، چطور خودم رو صاحب اختیار زندگیم ببینم ودر پی جبران خطاها واشتباهاتم باشم، چطور اینو باتمام وجودم بگم که گذشته گذشته درسشو گرفتم هرکی مقصر بود اصلا هرچی پیش اومد،هراتفاقی افتاد حالا که آگاه شدم از حالا بسازم خودمو،باورهامو،زندگیمو، یادگرفتم عجول نباشم، یادگرفتم راههای تکراری واشتباه قبلو باز نرم،یادگرفتم خواسته وآرزوهای زیبا وزیادی داشته باشم با امید به داشتنشون، یادگرفتم زندگیموباخدا شریک بشم، یادگرفتم از تنهاییم لذت ببرم،یاد گرفتم قرض نکنم،وام نگیرم، از چیزی که بلدم حتی کم ناقص وناچیز شروع کنم ودرآمد زایی کنم، یادگرفتم خودم مسئول حال خوب وبد خودم هستم و……

مثل همین چند ساعت قبل،که حالم داشت بد میشد، آیا کسی مسئول حال بد من بود؟ آیا کسی باید میومد حالمو خوب میکرد؟ آیا چیزهای کاذب وفانی و زودگذر میتونست منو اینهمه به حس خوب برسونه؟

بهترین وآسانترین راهو انتخاب کردم، که خودم حال خودمو خوب کنم، دوش گرفتم غذا آماده کردم خوردم،موزیک مورد علاقمو گوش کردم، فایلهای استاد رو گوش دادم، اومدم این قسمت سفر به دور امریکارو دیدم، الان پرشدم از کلی انرژی…

اینو کسی میگه که در گذشته ای نه چندان دور، کلا کارش این بود همه ی دنیارو مقصر بدبختیهاش بدونه،گریه کنه،داروی ارامبخش بخوره، ساعتها تلفنی صحبت کنه، فیلمهای چرت وبی محتوا تماشاکنه، غذا نخوره، به ظاهرش نرسه، روزها توی تخت باشه، مدام کل کل کنه تا حرفشو به کرسی بنشونه ومدام در حال کنترل اطرافیان باشه ودیگران رو با دانش خورد کردن ارشاد کنه مثلا…

من شکر خدا از خودم تا اینجای کار راضی ام..

انشالله به لطف الله مهربان باتمرین سعی میکنم هر روز بهتر وزیباتر بشه افکارم گفتارم واعمالم…

استادجونم مریم جونم خیلی دوستتون دارم خیلی…😘😘😘

رنگ خدا عطر خدا صدای خدا تو زندگیتون موج میزنه، منم آرزو دارم انشالله در بهترین شرایط همسرم برگرده و کنار هم وبچه هامون اینطور شاکرانه وعاشقانه زندگی رو زندگی کنیم باعشق ولذت…

در پناه امن خداوند شادوسلامت وثروتمند وسعادتمند در دنیا واخرت باشید انشالله