سفر به دور آمریکا | قسمت 86 - صفحه 14

سلام استاد جانم سلام خانوم شایسته عزیزم

چقدرر دلم براتون تنگ شده بود خدا جونم چقدر وقتی زندگیتونو از نزدیک میبینم حالم خوب میشه

چقدر دلم برای پرادایس زیبا تنگ شده بود خونه خوشگلمون .

استاد جان اون جاده قشنگی که دارن حرکت میکنن زیر بارون چقدررررر قشنگه خدا جونم چقدر راحت و بی خیال نشستن چقدر من بهشون خندیدم و رفتارشون رو تحسین میکنم

یادم اومد اصل چیه زندگی واقعی چیه همین بی خیالی استاد همین لذت بردن تحسین کردن خدا جونم ممنون یادم آوردی

این آهنگ قشنگ زیر آسمون خدا با آسمون خوشگل ابرهای زیبا بااااااران من چقدر عاشق جاده و بارون و آهنگ هستم این ترکیب برای من جادوییه واقعا لذت میبرم

خدا جونم من فهمیدم میشه همه اینهارو داشت و حالت خوب نباشه و همه اینا وقتی لذتبخشه که بفهمی اصل حال خوب و آرامش ماست

خدا جونم شکرت که به خونمون رسیدیم پردایس زیبای من بهشت قشنگ خدا

اون باغ بزرگ پر از درختای تنومند و زیبا با آب و هوای پاک و قشنگ چقدر اینجا همه چی زنده و تازه ست چقدر آرومه اون خونه قشنگی که وسط آبه چقدر خوشحالم دوباره اینجام

بزهای خوشگلمون که شیطونی کردن و برخورد استاد و خانوم شایسته عزیز که اصلا عین خیالشون نیست و خیلی راحت باهاش برخورد میکنن و دریغ از یک ذره حالشون بد بشه

داشتم فکر میکردم زندگی با همین چالش هاش قشنگه وقتی آدم مشغول کار میشه اونم تو اون طبیعت بکر و زیبا متوجه گذر زمان نمیشه و همین زندگیه . شاید دلیل حال خوب مردم تو گذشته هم همین بوده که تو روستاها خیلی با لذت و حال خوب زندگی میکردن با اون همه کار و نبود امکانات باز حالشون خوب بوده و به سنهای بالا میرسیدن و سالم و هنوز خیلی شاد بودن و کلی خاطره خوب داشتن

استاد جان من فکر نمیکردم خانومی هم باشه بتونه سلاخی کنه و خروس سر ببره واقعا خیلی خانوم شایسته به ترسشون غلبه کردن که میتونن همچین کاری کنن من واقعا ایشون رو تحسین میکنم و برای خودم الگو قرار میدم ایشون نمونه یک خانوم مهربون خوش اخلاق دوست داشتنی .قوی . آدمی که تونسته به خواسته هاش برسه و یه جور دیگه زندگی کردن رو به من یاد میده یه جور دیگه زن بودن . یه جور دیگه رفتار کردن . در عین وقار و متانت و خانومی . چقدر خوب از پس چالش ها بر میاد چقدر همیشه در حرکت و تکاپو هست واقعا واقعا بهشون افتخار میکنم خدا نگهشون داره برامون

استاد جانم چقدر لذت بردم از رفتارتون با پسر گلتون مایک عزیز من چقدر این پسر دوست داشتنی رو دوست دارم خیلی بامزه ست و خیلی همیشه آروم و سربه زیره . چقدر خوشحال شدم خودش میخواست چالش رو حل کنه و برای این کار داوطلب بود همچین چیزی واقعا یه دستاورد بزرگه به نظرم اونم پسری تو اون سن کم خدا نگهش داره

استاد جانم چقدر به شوخی هاتون در مورد بزی ها با مایک رو دوست داشتم چقدر بامزه شوخی میکنید من اولین بارم بود میدیم شوخی کردن شمارو خیلی خندیدم خیلی بامزههه بود یه لحظه گفتم خدایا چطور دلش اومده آهویی رو بندازه تو آب اگه من بودم عذاب وجدان دیوونه م میکرد و فکر میکردم دیگه با این کار میرم جهنم خخخخ

شما چقدر خوب از پس این ذهن نجواگر بر میاید

استاد وقتی داشتین خاطره روستاتون رو تعریف میکردین نون تازه و بوی خوش اون چقدر برام جالب بود این نعمتهارو 90 درصد از مردم ما دارن ولی قدر نمیدونیم و لذت نمیبریم و فکر میکنیم خوشبختی یه چیز عجیب غریبه خود منم همینطور بودم یادم به روستای خودمون افتاد با اون هوای پاک و قشنگش که از چهار طرف کوهه و انگار خدا داره ازین روستا محافظت میکنه پر از نعمت و آب و درخت و سرسبزی هوای پاک و صاف آبی رنگ قشنگ ابرهای سفید عین مخمل آفتاب خوشگل خونه هایی که هنوز یه سری هاش کاهگلی هستن صدای خروس و مرغ و ببعی ها چقدر آرامش داره توی طبیعتش که میرم صدای آب و قورباغه ها و جیرجیرکها زیر درختای قشنگ و سر سبزش واقعا روستای ماهم یه بهشته ولی من از این بهشت فقط وقتی لذت میبرم که حال خودم خوب باشه یا آگاهانه بخوام حالمو خوب کنم

میشه نعمت هارو داشت و ازش لذت نبرد واقعا

ما هم قبلا تو خونه اقواممون تنورهای قدیمی داشتیم و برامون نون های خوشمزه میپختن با کره و شیر و ماست و پنیر محلی وااااای چقدر خوشمزه بود اونم تو خونه قدیمی کنار عزیزانمون خداییش اون نونها با اون کیفیت رو من هیچ جای دیگه پیدا نکردم دلم یهو زد برای اون روزها که چقدر عادی بود برامون

استاد جان من خیلی خوشحالم که زندگی سمارو از نزدیک میبینم طرز برخورد شما با مسائل و آرامشتون

خدارو صد هزار مرتبه شکر در پناه حق باشید