سفر به دور آمریکا | قسمت 86 - صفحه 5

به نام یکتا کیمیاگر هستی

سلامی به زیبایی خدایی که جز زیبایی نمی‌آفریند و زیبایی را دوست دارد، تقدیم به استاد عزیزم، مریم‌جان گل، مایک دوست‌داشتنی و تمام همسفرانم به سوی خوشبختی.

دیشب وقتی داشتم میخوابیدم خداوند به من گفت: فردا که فایل سفرنامه بر روی سایت قرار میگیره با چشم دلت، بادقت بیشتر بارها و بارها ببینش.

بارها و بارها دیدمش، یک‌بار هم با مامان عزیزم دیدیم.

خیلی رهاتر شدم، به احساسی رسیدم که اصلا نمیتونم توصیفش کنم.

معجزه‌های خداوند یکی یکی به من الهام شد.

راهم برام واضح‌تر شد.

دلیل قدم‌هایی که به من الهام شده بود و انجامش داده بودم برام مشخص شد.

دقیقا دقیقا بعد دوبار دیدن این فایل یک الهام و هدایتی به من شد که فهمیدممممم چرا دیشب خدا گفت بارها و بارها ببینش.

وقتی نشانه رو دیدم، بازهم فایل دیدم و دیدم الان اصلا نمیدونم چندبار شد.

خداوند راهکارهایی بهم داد که منو سبک کرد، یه حسی که روح لطیفم رو لمس کردم و باهاش پرواز کردم به هرجا که دلت میخواست.

بعد رفتیم به یه گوشه دنج و با روح زیبام نشستیم و مدت‌ها حرف زدیم.

انقدری خدا درونم رو پراز عشق کرد که لبریز شدم از احساس نابی که فقط میتونم احساس خدایی نام‌گذاریش کنم.

به خودم اومدم و دیدم انگار تو جسم مادیم نیستم و روحم آزاد و رها به دنبال چیزایی که میخواد داره هدایت میشه(یاد حرف استاد افتادم: آزاد و رها بی هر فرم و قالب)

به دستام نگاه میکنم میبنم که چقدر راحت‌تر از همیشه، سبک‌تر از همیشه داره مینویسه.

این احساس مختص یک فایل نیست، چون همه این فایل‌ها سرشار از آگاهی هستن و این تکامل من بوده که باید طی میشده و الان به این احساسی که دارم میرسیدم.

خدایااااااااا سپاسگزارم خدایاااااااا شکرت.

بریم سراغ این قسمت بینظیر:

جانم جانم رسیدم به فلوریدا

به فلوریدا خوش آمدید(ایالتی که همیشه آفتابه)

این طراحی که به فلوریدا خوش آمدید منو جذب خودش کرد، خورشیدی که با رنگ نارنجی بین حروف(O) فلوریدا بود و اون برگای سبز عاشقشونم، داره میگه فقط آفتاب نیستا، آفتاب به همراه یه طبیعت در انتظارتونه یه بهشت درانتظارتونه.

هوای خوب، بارون قشنگ، واااای آسمون رنگارنگ، رنگایی هست که کلمه‌ها نمیتونن این رنگ توصیف کنن.

واااای همین الان یادم اومد من امروز این آهنگ موقع ورزش گوش میدادم:

واسه آسمون آبی وو غروب سرخ‌آبی و هرچی که منو عاشق‌ترم میکنه خوشحالم خوشحالم ای خدااااا از تو ممنونم

دقیقا همین صحنه‌هاااا بود.

*استاد رانندگیت خیلی عالی‌تر شده، کلی خندیدم و کیف کردم، دقیقا این مفهوم تکامل هست، شما چه خوب روند تکاملتون رو طی کردین و هرروز بهتر و بهتر رانندگی میکنین.

*وقتی میگین عاشقتم نفس قند تو دلم آب میشه، اصلا این جمله تکراری نمیشه، چون میتونم حس کنم که وقتی میگین عاشقتم چقدر با تمام وجوده و چقدر با عشق واقعی و سراسر آزادیه.

ترکیب بارون و آفتابی که داشت غروب میکرد خیلی دیدنی بود، واقعا باید به الله قدرتمند سجده کرد برای این‌همه زیبایی.

رسیدیم به پارادایس

انعکاس غروب خورشید و درختا روی دریاچه عجب صحنه‌های زیبایی رو خلق کرده.

واقعاااااا چه انرژی چه عشقی که وقتی میرسین به پارادایس بااینکه اینجا جاییه که بارها و بارها اومدین، ولی استاد دوربین برمیداره و از بروبچ عکس میگیره.

خدا داره به همین اشتیاق به همین علاقه و عشق پاداش میده.

از سفر برمیگردی خونت و از خونت و زیبایی‌هاش عکس بگیری و تحسین کنی.

غروب خورشید زیباااااااااا.

صبح پارادایس واقعا عقل و هوش آدمو میبرد.

احساس میکردم توی کارتون کودکی‌هام هستم، همونجایی که با ببعی‌ها حرف میزنی و اونا هم باهات حرف میزنن.

رسیدیم به حل مسئله:

زیبایی این حل مسئله وقتی بود که شماها بر روی نکات مثبت تمرکز کردین

کلی برای خودتون شادی میساختین، کلی چیزای قشنگ قشنگ تعریف میکردین، و تازه میگین این کود عالی برای جنگل و درختاست.

به دنبال راه‌حل مسئله بودین به همراه شوخی و خنده.

این سناریوی استاد با بره‌ها خیلی بامزه بود.

خدا باید به همچین جنس از ایمانی پاداش‌ها عطا کنه.

مریم‌جانم خیلی تحسینتون میکنم که لباس این بره‌ها و .. مثل کت درمیارین و میزارین تو قابلمه.

اون سینکی که اونجاست خیلییییییی عالیه(من هم قبلا در خونه عزیزانم تجربش کردم) و اون لامپی که بالای سینک هست که باعث میشه راحت‌تر کاراتونو انجام بدین، چقدرررر حرفه‌ای.

*این همکاری خانوادگی‌تونو خیلی دوست دارم، چقدر استاد قشنگ مایک رو تحسین میکنه، بهش عزت نفس میده، ازش سپاسگزاری میکنه و بهش عشق هدیه میده.

واقعا مهم‌ترین چیزی که یه بچه بهش نیاز داره همین احساس عزت‌نفس هست، این ابراز احساسات در همه شرایط.

*استاد گفتی ابزار درست اگه باشه کار خیلی راحت‌تر پیش میره:

دقیقا مثل اینه که باورهای درست اگه باشه زندگی خیلی راحت‌تر پیش میره.

*روشن کردن تنور با کود حیوانات(دقیقا دیشب با خانواده درمورد اینکه زمان قدیم چه وسایل گرمایشی داشتن حرف میزدیم و خداوند یه پاسخ دیگه بهم داد)

*من عاشق این ذوق‌کردن‌ها هستم، با یه چکشِ خفن، استاد ذوق میکنه، مهم نیست چند سالمونه کجا هستیم، مهم اینه مثل بچه‌ها از همه چیز ذوق کنیم.

* خدایا خدایا استاد میگه یه بارون مشتی میاد اینارو میشوره، این یعنی تقسیم کار با خدا.

از خودم پرسیدم زهرا تو چقدر داری به دانسته‌هات عمل میکنی؟ واقعا با همین اطمینانی که استاد میگه یه بارون میاد از خدا میخوای خواسته‌هات رو؟

انقدر ایمان داری که خدا انقدر قدرت داره که خواسته‌های تو براش کاری نداره؟

و خدای درونم گفت: تو تا وقتی در این مسیر باشی و با تعهد روی خودت کار کنی ایمانت هم بیشتر و بیشتر میشه و تا به الان خواسته‌های زیادی رو خلق کردی و فقط رمزش ادامه دادنه.

*مایک با اون خاک‌انداز قرمز انگار داشت ببعی‌هارو ادب میکرد، خیلیی بامزه بود.

*این ایمان، این توکل انسان‌ها و دستانی رو برات میاره که بدون هزینه کاراتو برات انجام میدن.

آقای Larry یکی از اون دستان بیشمار خداست.

چقدر این فایل‌ها بهم انگیزه میده که میشه رویاهامو زندگی کنم، میتونم همونجوری که دلم میخواد اتفاقات خلق کنم، کنترل تمام زندگیمو به دست بگیرم.

خدایااااا عاشقتم با تمام وجودم، با تمام قلبم.

خدایا تنها تویی که لایق پرستش هستی

خدایا تنها تویی که مارا به مقصود میرسانی

خدایا تنها تویی که باید برایت سر به خاک بیاورم

خدایا تنها تویی که جهان در سیطره توست

خدایا تنها تویی که دعای بندگانت را پاسخ میگویی

خدایا تنها تویی منبع عشق، ثروت، سلامتی، خوشبختی و….

خدایا به جز تو به که میتوانم بگویم که هدایتم کند؟

تویی هدایت‌کننده من، تویی فرمانروای من.

عاشقانه میپرستمت، عاشقانه از تو یاری میخواهم.