سفر به دور آمریکا | قسمت 89 - صفحه 1

به نام هدایتگر وهاب

سلاااااام سلاااام سلام استاد جااااان سلام مریم جان سلام مایک عزززززییزززززز

سلام هم خانواده ای های عزززززززیزززززززم عاشقتونم

سلام بعی بعی های خوشگل سلام سبزه های زیبا سلام درخت های سر به فلک کشیده سلام دریاچه زیبا سلام پارادایس سلام آروی قشنگ سلام ماهی های دریاچه سلام مرغ و خروس ها سلام آسمون آبی با ابرهای سفید و قشنگ سلام جاده زیبا سلام رودخونه قشنگ سلاااااام به همه هستی سلام به بهشت سلام به نعمت ها و فراوانی های که خدا خلق کرده تا من لذت ببرم به همین آسانی

خدایا شکرت یه قسمت دیگه که کلی مشتاق بودم شکرت که بعد یه ماه جاده خاکی دوباره خودمو پیدا کردم و اومدم تو مسیر خدایاشکرت که تو دوباره هدایتم کردی شکرت که تو منو تو مسیر نگه داشتی عاااااشقتم خدای قشنگ من

اینجا بهشت است بهشت واقعی چون هرچی که اراده کنی درست دم دست توست و نوش جانت استاد جان این بهشت زیبا اون بره های قشنگ که نماد فراوانی و ثروتن اون درخت های زیبا اون دریاچه زیبا که چه باشکوه است ثروتمند بودن و چه باشکوه است که از همین چیزهای ساده به آسانی لذت ببریم و همین شکرگزاری باعث ورود نعمت ها به زندگی است و باعث بزرگ شدن ظرف وجود

الان میفهمم که استاد گفت کسب و کار یه ابزار برای رسیدن به توحیدیعنی چی خونه و ماشین و آدمای اطراف یه ابزار برای رسیدن به توحید حقا که نوش جانت استاد که از این ابزار چه ایمانی برای خودت ساختی نوش جان

مریم جانم چقدر ساده حتی ازتمیز کردن محیط اطراف لذت بزرگی برای خودت ساختی و چه زیبا تعبیر می‌کنی که ذهنمو دارم پاک میکنم و چقدر با این طرز فکر اون کارو برای خودت لذت بخشتری می‌کنی نه مثل من که تمیز کردن خونه رو زجر میدونم و میگم چه بدبختم که یک سره من باید تمیز کنم چه چراغ بزرگی با این حرفت تو ذهنم روشن کردی ممنونم اینم یه تیک توی تمرین ستاره قطبی امروز آگاهی امروزم تا برسم به عملکرد

چه مناظر زیبایی حقا که نگاه زیبا حتما زیبایی های بیشتری رو هم میبینه

اونجایی که تو اون جاده زیبا بارون روی شیشه میزد قلب من پر شد از حس لطف و فضل و عشق و رحمت خدا که چه زیبا و آسان. نعمت هاشو به من عرضه می‌کنه و من چه ساده ازکنارش می‌گذرم ولی امروز به لطف خودش سپاسگزارم

اون قسمت که کنار جاده پراز بارون بود به خودم فراوانی جهان رو یادآور شدم

اون رودخونه زیبا با درختانی کنارش آنقدر زیبا بود که تمامشو باقلبم دیدم و لمس کردم ابرهای زیبا توی آسمون خدایا شکرت

خدایا شکرت که با این سفرنامه چشم من به روی دیدن زیبایی های جهان باز شده امروز صبح وقتی شهرو مه گرفته بود ماشینو نگه داشتم و یه نگاهی کردم باخودم گفتم اگه استاد و مریم جان الان این صحنه رو می‌دیدم وی میگفتن ؟منم شروع کردم به بلند شکرگزاری کردن و کلی ذوق کردم و حس کردم که دریچه‌ای قلبم بازتر شده باخودم گفتم زهرا همینه لذت بردن و شکرگزاری به همین آسونیع خدایا شکرت

عاشقتونم و به زودی آمریکا میبینمتون ????