سفر به دور آمریکا | قسمت 89 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

267 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه و مسعود گفته:
    مدت عضویت: 1633 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت زیبایی ها …

    سلام به استاد عزیزم .. مریم زیبا و شما دوست عزیزی که در حال خواندن کامنت من هستی ..

    ای جانم به اینهمه عشقی که بین استاد و مریم جان هست ..چقدر خالصانه .. چقدر حالتون خوبه .. من تحسینتون میکنم ..خداروشکر بابت اینهمه حس و حال خوب …

    چقدرزیباست این رابطه .. و تمیزی خانم شایسته رو تحسین میکنم .. منم دقیقا عاشق تمیز کاری ام و تمیز بودن محیطی که توش هستم خیلی خیلی واسم مهمه…ای جانم به اون اهنگ زیبا … چقدر این فایل ها الهی و زیباان …خدارو بی نهایت شکر میکنم …

    خدای من عاشقتم که من رو هر لحظه هدایت میکنی به سمت زیبایی ها …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    یگانه شاهین مقدم گفته:
    مدت عضویت: 2297 روز

    یکی از لذت بخش ترین کارهایی که انجام میدم خوندن نشانه روز است .من قبلا هر موقع حالم بد میشد و کلافه بودم میومدم خونه و کمدهام کابینتهای اشپزخونه خمام و بعضا انباری را تمیز میکردم و به اصطلاح خودم پاکسازی میکردم و جالب این بود که همیشه هم یه اتفاق خوب یه خریدی داشتم .و این برام تبدیل به باور شده و باعث شده وسیله اضافه نداشته باشم همیشه کمدهام مرتب باشه و…….

    مرتب بودن اروی اینکه رو کابینت وسیله اضافی نیست رو تخت مرتب شیشه های تمیز و بوی خوش سیب سبز را میشد حس کرد .یاد اواخر اسفند و حال و هوای خوشش افتادم.

    خدایا شکرت بابت دیدن این مناظر فوق العاده

    خدایا شکرت بابت دیدن اینهمه عشق و محیت

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    اکرم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1950 روز

    سلام استاد جون و مریم پاکیزه ام

    سلام به دوستان عالی ام و به هدایت پروردگارم

    سپاسگزار خداوندم که با اینکه زنم ولی مردانه زندگی کردم و از خان الهی مردانه بهره برده ام و اصلا استفاده از نعمت های الهی و بهره بردن از الطاف الهی مرد و زن نداره .اصلا مگه اصل جهان انرژی و فرکانس نیست پس در این اصل مرد و زن یکی هستند و با انهایی که فرقی می دانند کاری ندارم .خدا آفرید و از روح خود دمید و از همان جفت او را آفرید پس روح یه جفت زن و مرد یکی است و جسم است تفاوت دارد و جسم انسان همانند حیوانات دارای غرایضی است که متاسفانه جوامع بیشتر به این بعد بها داده اند و اصلا با روح و بعد نفسانی توجهی نکرده اند.

    خدا رو شکر بابت هدایت پروردگارم و دیدن این جفت روحی ناب مریم و حسین

    در پناه خدا پایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    رویا گفته:
    مدت عضویت: 1463 روز

    سلام خدمت تمامیه کسانی که این پیام رو می‌خونند من واقعا موقع خوندن متن دوست عزیزمون احساس آرامشی عجیب و پیدا کردم که عجله نکنم و آرام آرام پیش برم

    خدارو شاکرم که مرا دراین مسیر در کنار افرادی عالی قرار داده و سپاس گذارم از وجود پر مهر و برکت استاد عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2978 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته جانم

    وقتی «هدایت» هست ، دیگه فرقی نمی کنه که تو دور باشی یا نزدیک … وقتی هدایت هست ، ایران با آمریکا یکیست و من همانجایی هستم که تو هستی … وقتی من وصل بشم به قدرتی که من را آفریده و باور کنم که منو همینجوری که هستم دوستم داره و هدایتم می کنه ، قطعا هدایت اتفاق میفته و من در دستان خداوند قرار میگیرم و هدایت میشوم …

    امروز بخاطر کار های خونه خیلی غر زدم ، اما ……. هدایت شدم

    با این فایل هدایت شدم …

    وقتی خانم شایسته گفت از تمیز کردن جایی که زندگی می کنم لذت میبرم ، من به خودم گفتم چرا من از این کار لذت نمی برم … چرا غر میزنم … خب چند تا جواب براش پیدا کردم و از اونجا که روحم قانع نشد پس تصمیم گرفتم لذت ببرم …. چقدر راحت ذهنم پذیرنده باور های درست شده و چقدر من نرم و منعطف شدم …. امشب این بزرگترین سپاسگزاری من هست … خدایا از اینکه با نور ایمان هدایتم میکنی سپاسگزارم …. مدار جدید واقعا وجود داره ، در مدار جدید چیزهایی را احساس میکنی که در مدارهای قبلی به هیچ وجه نمی تونستی حسشون کنی … استاد خیلی دوست داشتنی هستی ….ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    " لیلا شیرزاد " گفته:
    مدت عضویت: 2317 روز

    خدایا شکرت خدای زیبایم …

    به نام نامیِ تو …

    ای یکتای بی همتای من ، شکرت که هر روز ، بیشتر از دیروز آگاهم میکنی ، آگاهی های نابی که اونقدر منو به وجد میارن ، اونقدر ایمانم رو خالصتر و عمیقتر میکنن که ناخوداگاه منو به عمل وا میدارن..

    دیگه یاد گرفتم که تو نشونه هات ببینمت ..

    دیگه یاد گرفتم که چطور پیدات کنم ,,, چطور ببینمت ,,, چطور لمست کنم ,,, چطور در آغوش بکشمت ،چطور ببوسمت ,,, چطور عطرتو استشمام کنم ,,, دیگه یادگرفتم که چطور فقط روی تو حساب کنم ,,,

    کی گفته خدا دیدنی نیست ؟؟؟

    خدای من دیدنی ترین و واضحترین و آشکارترین چیزیه که تو زندگیم هست …

    من به این خدا ایمان آوردم … من یکتاپرستم … این یکتای بی همتا رو میپرستم … این رفیق شفیق رو … این فرمانروای کل رو … این یار و همراه اَزلی و اَبدیم رو … این زیبای همیشه خندان رو … این بخشنده بی چشمداشت رو …

    دیگه غروبا واسم دلگیر نیست ,,,

    دیگه شبا واسم ترسناک نیست ,,,

    دیگه تایید دیگران واسم مهم نیست ,,,

    دیگه خوشبخت شدن واسم سخت نیست ,,,

    دیگه به تقدیر اعتقادی ندارم ,,,

    اصلا قضا و قدر چیه ؟

    روز مبادا یعنی چی ؟

    غم و غصه چه معنی داره؟

    نگرانی و استرس چرا ؟

    الان درختا سبزترن ،

    نسیم ملایمتره و خنکتره ،

    خورشید طلایی تره و پرنورتره ،

    آسمون آبی تره و قشنگتره ،

    ابرا پنبه ای تر و سفیدترن ،

    دریاچه ها زلالتر و شفافترن ،

    چمنا تر و تازه تر و سبزترن ،

    همه چیز زیباتره ، همه چیز پررنگتره ، پر از رنگای شاد…

    من اینجام …

    اینجا دیگه وقتی اون بزها و گوسفندهای سراسر زیبایی و برکت ، رو میبینم ، بجای اینکه اولین چیزی که میاد تو ذهنم ، اون بوی نامطبوع قدیمی حیوانات تو پس زمینه ذهنم باشه ، صدای زیبای بع بع گفتنشونه … صدای جالب زنگوله هاشونه … تلاش با مزه شون واسه کسب اون خوراکیه

    این لیلا ،بجای شکایت از تمیزکاری و مرتبکاری خسته کننده … لذذت میبره از تمیزی و برق جای جای RV … الان انگشتمو میکشم روی در یخچال ، روی در کابینتا برررق میزنن ، تر و تمیزن …

    یه نفس عمیق میکشم ، بوی سیب سبز ، رو توی فضا حس میکنم …

    میرم سراغ کمدای اطراف تخت ، بازشون میکنم ، چقددر لباسا مرتبن … چقددر ملافه ها تمیز و تا شده ان …

    الان دیگه سخت نمیگیرم ، میتونم ازتمیزکاری هم لذذذت ببرم … خسته نشم … باهاش عشق کنم …

    با شما همسفرم ، با یه لباس راحت ،نشستم جلوی RV … توی RV چقدر هوا مطبوعه بر خلاف سرمای بیرون …

    هنوزم بوی سیب سبز میاد … بوی قهوه میاد…

    دستمو از پنجره میارم بیرون قطرات ریز بارون کف دستمو قلقلک میدن … یه خنکای مطبوع از پنجره میخوره به صورتم

    دارم زمزمه میکنم …

    هنوزم در پی اونم که میشه عاشقش باشم

    مثه دریای من باشه ، منم چون قایقش باشم

    به خودش قسم … دارم پیداش میکنم …

    این خدای من ، یه دریای بیکرااانه … یه دریای سراسر محبت ، نعمت ، آرامش و ثروت …

    من همون قایق کوچکی هستم که دارم از شنا کردن تو آغوش این دریای آروم لذذذت میبرم … سرتاسر وجودم پر از آرامش و نعمته …

    من ته اون لبخند پر از مهر استاد ، یه بغض پر از حس ناب شکرگذاری و وجد و عشق و آرامش رو حس میکنم …

    چه عشق نابی بین مریم عزیز و استاده …

    چه عشق خالصی ، چه عشق رهایی ، چه عشق بدون وابستگی و ترسی ، چه لذت نابی ،

    الله سراسر خیر و زیباییِ من ، ازت ممنونم …

    ممنونم که از سر لطف و رحمتت ، عینکی از جنس ایمان به چشمم گذاشتی ، که باهاش جهانتو توحیدی تر میبینم … یک جهانبینی توحیدی…

    دیگه همه چیز شده واسم مثل یه صندوقچه کهنه که توش پر طلاست ، انگار وقتی این عینکو میذارم چشمم ، دیگه اون صندوقچه و پوشش و پوستهِ بدشکل و زشت اجسام و اتفاقات و آدمای اطرافم رو نمیبینم و فقط چشمم رو اون طلاها و نعمات داخلش زومه

    من اومدم که هدایت بشم … هدایت و حمایتش رو طلب میکنم و با ایمان و اعتماد ، در جهتش گام برمیدارم …

    هنوزم در پی اونم …

    “همیشه ” در پی اونم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2252 روز

      به نام الله یکتا

      سلام لیلای عزیزم

      چقدر نوشته ی زیباتون منو اروم کرد و چقدر میشد خدا رو توی تک تک کلمات و جملاتت حس کرد و خدارو میشد در میان این همه کلمات زیبا حس کرد .چقدر زیبا خدارو پیدا کردی تحسین میکنم این حس زیبات به خدارو دوست نازنینم.

      لیلای عزیزم از خوندن این کامنت الهی ت لذت بردم اشک تو چشام جمع شد و تحسین میکنم این افکار زیبات رو. و بعضی از جملاتت داشت حرف دل منو میزد منم دیگه غروبا برام دلگیر نیست همین امروز داشتم به همین موضوع فکر میکردم و با خودم گفتم منی که جمعه ها برام دلگیر بود دیگه برام اینجور نیست دارم از تمام روزها و هفته ها و ساعت ها و ثانیه ها و لحظه ها لذت میبرم و با خدای خودم دارم عشق بازی میکنم و اصلا نمیدونم چه طوری روزها دارن سپری میشن چون دارم با خدا زندگی میکنم به عشق اون دارم زندگی میکنم لبخند میزنم و کلامم بوی خودش رو میده تمام روح و جسمم حس زیبای خودش گرفته.

      دوست عزیزم یه دنیا ازت ممنونم که این کامنت زیبات رو برامون به اشتراک گذاشتی تا ما هم ازش لذت ببریم و حس زیبات رو هم به ما منتقل کردی .

      انشالله هر جا که هستی شاد باشی و سلامت و ثروتمند و ارزوی بهترین ها رو برات دارم مهربانم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    احسان صالحی گفته:
    مدت عضویت: 2327 روز

    آخ جووووووون خدااااااااااااای مــــــــــــــــن

    جـــونــــــمی جـــــــــــونــــــــــ

    چرا اینقدر خوشالم؟ خوشحال نه ها، خوشال :)

    چون با تموم شدن سفر به دور امریکا هنوز سری فایل های سفر به دور America اداااااااااامه داره

    چون هنوز Cross-Country-Road_Trip ادامه داره …. :)))

    چون هنوز زیبایی ها ادامه داره به قول خانم شایسته جونی :)))

    چون فایل قسمت قبلی رو خعلی میدوست داشتم :)))

    چون عاچق جت اسکی سواری هستم، حالا چرا دارم تو این قسمت اینو میگم نمیدونم، مهم لذت بردنه دیگه :))

    ولی خانم شایسته چقده قشنگ تلفظ میکنید جت اسکی رو ها، با سرعت نور میگید ماشالا :))

    آخ که چقدر این موسیقی خاص سری فایل های سفربه دور امریکا که از همون اولین ثانیه شروع میشه بهم حس خوب میده، ینی قشنگ میشینه رو طاقچه دل

    و چقدر RV تمیز شدا، نمیدونم چرا ولی وقتی با تمیز کردن RV جونی احساس سبکی کردی خانم شایسته، ناخودآگاه منم احساس سبکی کردم و همون لحظه تصمیم گرفتم این کامنتو بنویسم :))

    وااااای حالا از آهنگ اولی که رو این فایل بود بگم

    چقدر خوب بود آهنگش:

    یه کم با خودت عشق و حال کن

    غم و استرس ها رو چال کن

    نشین از خودت هی سوال کن

    که بعدش چی میشه

    چون هیچی نمیشه (هیچی نمیشه راس میگه)

    طلا و دلارو ولش کن [ خعلی وقته ولش کردم :) ]

    در غصه رو کاه گِلش کن

    دیگه سخت نگیر و شُلش کن

    بابا بسه دیگه

    ببین دل چی میگه (چی میگه این دل چی میگه) [ حرفای خعلی خوب میزنه لامصب :))) ]

    [ این تیکه از آهنگ همراه با قِر فراوان در ناحیه کمر می باشد :))) ]

    عمرو به خوشـــی سر کن

    حرص و جوشو کمتر کنو

    دنیارو رهااااااااا کـــــــــــن

    زندگی به مویی بنده

    حال بد کیلویی چنده

    خوش باش و صفـــــــــــــــا کــــــــن

    [ اوووووووووو ، اوووووووو ]

    چه دست فرمون خفنی داره این استاد عباس منش

    تازه الان از این زاویه که فیلم بردای شد متوجه شدم RV با اون هیکل هیولاش پشتش عروسک سفیدتون هم وصله که طولش رو بازم بیشتر کرده چقدر روندنش سخت بوده بنظرم و واقعا چجوری استاد تونسته کل امریکا رو با این شرایط رانندگی کنه! یا علی، ماشالا بهت مررررررررررد

    حالا ادامه ی آهنگ:

    یه مدت بسه غصه خوردن

    یه مدت بسه غم شمردن (بخدا بسه دیگه) [ خعلی وقته دیگه نمیشمرم :))) ]

    یه چند وقت خبرارو ول کن

    یه فکری واسه حال دل کن

    اگه یار و عشقی نداری (ای بابا)

    که سر روی شونش بزاری

    نمی خوابی شب زنده داری

    به حرفم عمل کن (چیکار کنم)

    خودت رو بغل کن ( آفرین، بهترین کار)

    وااای چ حسی گرفته بود استاد با آهنگی که تو RV گذاشته بود! woOooOoW

    بنظرم این آهنگ تم غمگین داشت ولی استاد چقد استادانه از این آهنگ جهت ابراز عشقش به عشقش استفاده کرد و اون لحظه که آهنگ میخوند:

    “تو احساس منو میخوای، منم انگار تورو میخوام”

    انگشتش رو به سمت عشقش اشاره کرد منم از پشت مانیتور لپ تاپم به استادای قشنگم اشاره کردم – استاد عباس منش و استاد شایسته ی عشـــــــــــق

    نمیشه !

    نمیشه این فایلو با تمام زیباهاش دید و پر از شور و شوق و هیجان نشد

    پر از خوشحالی نشد و گلوتو بغض شیرینی از شدت احساس خوب نگیره! نمیشه به نظرم !

    خــــدای خودم رو سپاسگزارم بابت این همه زیبایی و عشق و شور و حال

    اینم بگم که امروز تونستم دستی از دستای خدا باشم، ینی سعی کردم با یه ارائه ی عالی تا جایی که در توان داشتم یکی از دوستان خوبم رو که خیلی وقت بود با تضادهای زیادی دست و پنجه نرم میکرد و داشت حتی به خودکشی فکرمیکرد، به این مسیر زیبا و عباس منشی دعوت کنم، دو ساعت تمام باهاش تلفنی حرف زدم و سعی کردم ماموریتمو به نحو احسن انجام بدم و میدونم که دیگه باقیش با من نیست، اما خیلی امیدوارم یه روزی بیاد و این کامنتمو ببینه و متوجه این همه زیبایی بشه

    خدایا واااقعا شکرت از ته ته ته دل …

    مرسی که هستین :))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ساره خالقی گفته:
    مدت عضویت: 2181 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم جان

    من یه مدتی بود از مدار درست خارج شده بودم ، دیشب نشستم به خودم گفتم دیگه باید دست به کار شم تا برگردم به مدار درست و خوشی و حال خوب، برادرم تمام فایلای سفرنامه رو دانلود کرده بود یهو زدم این قسمت، اصلا نمیدونید چقدر حالم خوب شد، اون اهنگ اولیه، ? حتی دانلودش کردم و دارم گوش میدم، اصلا وقتی من سفرنامه هاتونو میبینم انگار ادم از زندگی روزمره اش میاد بیرون، یه تلنگر میشه که بلند شی زندگی تو بسازی، حرف استاد تو یکی از فایلاش درست بود وقتی چند مدت کار میکنی نتیجه میگیری بعد رها میکنی، منم رها کرده بودم اما دیدم همه چی داره بدتر میشه, اینم هدایت خدا بود که با قدرت برگردم به مسیر ارامش ،ممنونم از تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم فروزانی گفته:
    مدت عضویت: 2490 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    نمیدونم از آخرین باری که این قسمت رو دیدم چقدر میگذره .اما میتونم قسم بخورم که حرفای خانم شایسته عزیز رو اول فایل نشنیده بودم .

    حتی استاد اصلا یادم نمیاد که شما گفتید ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است .

    حتی یادم نبود که این قسمت کجا بودید .

    خانم شایسته عزیز اول یه تشکر ویژه دارم به خاطر انتخاب کامنتهایی که برای متن هر قسمت انتخاب میکنید .انتخابهاتون بی نظیره واینو من الان دارم متوجه میشم چون تومسیر تکاملی خودم هستم والان درکم خیلی خیلی بیشتر وبهتر شده تا زمانی که هر روز مینشستم وعین یه فیلم زیبا به این سفرنامه نگاه میکردم .

    اون زمان هرچی فکرکردم چیزی به ذهنم نرسید که بنویسم وکامنتی نذاشتم .

    اما الان مینویسم به اندازه درک الانم

    من تو این قسمت یاد گرفتم که با نوشتن اهرم رنج ولذت که من اصلا تمرینش رو تو قدم اول انجام ندادم .چقدر خواستم وانگیزم برای پیشرفت واضح تر وبیشتر میشه تا اینکه همین طوری بخوام به موفقیت برسم .

    علت اینکه من تمرین به این قدرتمندی رو ننوشتم ترس هام بود وگشتم وکلی ترس تو وجودم پیدا کردم ویکیش این بود که دوست نداشتم بدترین حالت زندگیم رو تو ده سال آینده ببینم .

    ولی الان میدونم که اگر یه روند اشتباه رو ادامه بدم تو ده سال آینده فقط غصه وحسرت نصیبم میشه که ای کاش من ده سال پیش آیندم رو میدیدم واون روند اشتباه رو درمورد هرمساله ای انجام نمیدادم .

    خانم شایسته عزیز شما گفتید هر وقت که محل زندگیتون رو اونطور با جزییات تمیز میکنید احساس میکنید گردوغبار ذهنتون هم پاک شده ومن این احساس رو فقط برای تمیزکاری عید دارم .چون هیچ وقت تو زندگیم اون جوری که برای عید خونه تکونی میکنم ,تمیزکاری نکردم والان میفهمم چرا فقط برای چند ماه اول سال حالم خوبه ودر ادامه سال تمیزکاریهام خیلی سطحی والکی هست .

    فقط برای این تمیز میکنم که اگر مهمون اومد خونه تمیز باشه واین خیلی بده .

    اومدم اینجا تاهمین قدری رو که فهمیدم بنویسم تا از خودم ردپا بذارم وبرم برای نوشتن تمرین اهرم رنج ولذت قدم اول

    چون احساس میکنم برای این تو قدم اول متوقف شدم چون هیچ انگیزه ای برای وارد شدن به قدم دوم نداشتم وحتی تمریناتش روهم انجام ندادم .

    صمیمانه از همه شما اعضای سایت ,استاد عزیز وخانم شایسته عزیز سپاسگزارم که همگی با هم عامل پیشرفت من شدید .به شرطی که من متعهد باشم وبدون هیچ مقاومتی تمرینات رو انجام بدم .

    به زودی میام واز نتایجم به خاطر انجام تمرین جلسه هدفگزاری قدم یک مینویسم ……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    صدیقه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 2001 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استادخوبم سلام به مریم عزیزم

    استاد این فایل نشانه ای بود که امروز گرفتم

    اول برای این بهشت زیبا اون ببعی های دوست داشتنی و اون منظره زیبا خدارو شکر میکنم

    خدایا شکرت که من رو در مسیر دیدن این زیباییها قرار دادی

    مریم جان تحسینت میکنم که اینقدر تمیز و مرتب هستی و به تمیزی اهمیت میدی و چه مثال زیبایی زدی از تمیزی ذهن 👏👏

    واقعا تو همه قسمتها مشخصه که خیلی به تمیزی اهمیت میدین

    منم خیلی عاشق تمیزی هستم و دوست دارم همیشه اطرافم برق بزنه 💖💖

    بعد هم که اون رابطه زیبای شما و استاد

    واقعا چقدر قشنگ بود چقدر میتونه برای همه ما درس داشته باشه خدایا شکرت

    و اما نشانه من که گرفتم من فردا امتحان رانندگی دارم با افسر

    اون اوایل که کلاسامونون میرفتم ،مربی هامون خیلی دعوامون میکردن خیلی استرس داشتم و نا امید میشدم ولی هربار یک نشانه میگرفتم و همیشه هم این میومد که باید تکاملتو طی کنی و اصلا خودتو ناراحت نکنی و منم خیلی واقعا دلم قرص میشد

    اما فردا روز دیگریست فردا امتحان افسره

    اینقدر مربی هامون ما رو از افسر میترسوندن که حد و حساب نداره ولی یه روز خواهر خوبم بهم گفت اینقدر نگران اون نباش اونم یه امتحانه دیگه مثل امتحان ریاضی

    و با زدن این مثاله خیلی حالم بهتر شد

    امروزم که این نشانه رو گرفتم اون شعر قشنگی

    که مریم جان گذاشتن مهر تاییدی بود بر حرفای خواهرم و من فهمیدم که باید با اعتماد به نفس برم و استرس رو رها کنم

    ممنونم ازتون برای این فایلهای زیبا و البته آهنگهای قشنگی که میزارین😍😍

    الان هم یاد این آیه زیبا افتادم که میگه

    الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم ولاهم یحزنون

    البته استاد از وقتی اون داستان مهاجرتتون رو هم تعریف کردین که اون افسر براتون مهر ۶ ماه رو زد و اصلا چمدوناتونم نگشت منم با خودم میگم همون جوری که خدا دل اون افسر رو برای استاد نرم کرد دل افسر من رو هم فردا برام نرم میکنه😊😊 و من انشاالله فردا میام و از قبولیم براتون میگم

    دوستون دارم❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: