https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/12/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-12-07 06:45:442024-10-16 18:48:52سفر به دور آمریکا | قسمت 93
322نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اگر به فرهنگ و ادبیات ایران مراجعه کنیم ضرب المثل ها و اصطلاحات زیادی رو پیدا می کنیم که هر کدام متناسب با یکی از قسمت های سفر نامه اس. با دیدن این فایل ضرب المثل یا اصطلاح زیر به ذهن من اومد :
مهمان حبیب خداست.
اما چطور؟!
برای روشن شدن این موضوع من دو باور متفاوت خودم رو قبل و بعد از آشنایی با استاد و سایتش راجع به این مورد بیان می کنم:
باور من نسبت به مهمان قبل از آشنایی با استاد عزیزم و مریم عزیز:
همیشه از اومدن مهمان فقط خاطرات بدش توی ذهنم بود از جمله ساعت ها پیش گاز بودن و ساعت ها ظرف شستن و جارو کشیدن و ….
برای من اومدن مهمان مساوی بود با همه نکات نازیبای بالا. چون همه ی کارهای خونه رو هم باید خودم انجام میدم سر کار می رفتم و مهمانداری می کردم .توجه به این ناخواسته ها مخصوصا اگر مهمان ها چند روزی هم ماندگار می شدن بیشتر منو اذیت می کرد. مخصوصا اگه هزینه ها بالا هم باشه که علاوه بر موارد بالا فشار هزینه ها هم هم قوز بالا قوز می شدو برای من آمدن مهمان مساوی بود با زجر کشیدن و اینکه مهمان حبیب خداست برا من کشکی بیش نبود.
اما بعد از آشنایی با استاد و سایتش و مریم جان:
الان درک من از این جمله فرق کرده چون باورهای من و دیدگاههای من عوض شده اما همونطور که استاد هم میگن بهتره بگم باورهام بهتر شده. من با کار کردن روی باورهای خودم در مورد اومدن مهمان اصل سادگی رو در بین قانون های خداوند پیدا کردم اصلی که میگه:
– قرار نیست با اومدن مهمان من تمام وقتم رو صرف درست کردن غذا بکنم چون خیلی راحت میتونم غذا رو از بیرون سفارش بدم شاید هزینش هم کمتر بشه.
– اصلی که بمن یادآوری می کنه که به جای استفاده از ظرفهای سنگین چینی و شیشه ای و غیره میتونم غذا رو توی ظرفهای یکبار مصرف سرو کنم و فشار کاری برای خودم ایجاد نکنم.
-اصلی که بمن میگه لازم نیست غذاهای جورواجور درست کنم که هم خودم به زحمت بیفتم و هم مهمونها بین خوردن غذا بمونن که چی بخورن و غذاها رو دستم بمونه .
اصلی که بمن میگه لازم نیست ی دنگ حواسم به غذا و آشپزی باشه و ی دنگ حواسم به حرفهای مهمونا و نه از اون لذت ببرم و نه از این.
-اصلی که بمن میگه میتونم با خیال راحت با بکار گرفتن اصول بالا همه چیز رو از قبل آماده کنم و با بودن در کنار مهمان ها گل بگم و گل بشنوم؛ باز ی کنم و خوش باشم اونوقت مهمونا برا من میشن منبع شادی و لذت و اومدن اونا مساوی میشه با اومدن ی دوست ی انسان عزیز ی قسمتی از خداوند که میخواد با بودنش کنار من من لحظات خوشی رو بگذرونم.
با تشکر از استاد و عشقش و آفرین به خودم که با جدیت و پشتکار دارم روی باورهام کار می کنم.
سلام مریم جون مثل همیشه با نگاه ظریف و زیبات خیلی چیزها رو به ما یاد دادی متشکرم بی نهایت
چقدر دوس دارم که زندگی کردن رو با دیدگاههای مختلف بشناسم و از میونشون انتخاب درستی داشته باشم
و چقدر شما در این راه به من کمک کردید
نکته ای که برام خیلی جالب بود که وسط این آمریکایی ها که این قدر زندگی رو به خودشون راحت می گیرن یکی از بستگان نزدیکم که تو آمریکا زندگی می کنه و اخیرا این جا بوده می گفت که ما خودمون همه غذاهای مهمونی رو تو آمریکا و برای میهمانان ایرانی اونجا درست می کنیم مبادا که حرف و حدیثی پشت سرمون باشه و درست در حالی که بانوان این جا گاها برای مهمانی برگزار کردن از بیرون غذا می آورند اونجا در مهد آزادی این مدل حرف ها و حدیثها هست و من خیلی تعجب کردم در هر صورت کاش یادبگیرم در هر جای دنیا که هستیم از کنار هم بودن لذت ببریم بدون هیچ دردسری باز هم متشکرم مریم جون
عالی بود و نکته جالب اینه که به قول دکتر هلاکویی آدم ها به تازگی متوجه شدن که شبیه هم دیگه هستن برای همین هم احساساتشون رو با هم به اشتراک می زارن و اگه اینترنت نبود و شبکه های اجتماعی وجود نداشت و موبایل و … نبود این ممکن نمی شد یا حداقل به این سادگی اتفاق نمی افتاد و نکته جالبی که در این فیلم دیدم افکاری بود که اون خانم سیاهپوست گفته بودن تو مردم اونا با ایرانی ها مشترک بوده مثل اعتقاد به چشم زخم و استفاده از سنگ های رنگی و غیره از این سر دنیا تا اون سر دنیا مردم اعتقاداتی و رفتاری شبیه همدیگه دارند و این مستاق این شعره
بنی آدم اعضای یک دیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
البته این جا بی غمی بی توجهی و بی اعتنایی معنی می ده و انسانها باید به همدیگه کمک کنن
امیدوارم همه دوستان این مجموعه ثروتمند شوند و بتوانند در راه خیر گام بردارند متشکرم
من خیلی خیلی زیاد با خانم شران ارتباط برقرار کردم و خیلی دلم میخواد که احساسم رو به ایشون بگم و خدای مهربون هم گفت که بیام اینجا و حرف دلم رو بزنم خیلی ممنونم میشم اگه این متن رو به ایشون نشون بدید و براشون بفرستید.
Hi dear Sharon,I Mohammad Reza,I'm one of your friends and Seyed's friends in this path of bliss and happiness of good LordI am so so so glad to talk to you., I don't know English very well but I can't stop current my feelings about you right now. I want to say to you that I love you so so so so muchyou exactly like my dear mother, I can touch her inside you and I can smell her perfume from you.I want to put my head on your shoulder and sleep, like did my mother's when I was a little cute boy.when you talked in this video, some things good surrounded me, very very good feeling and the very very freshness peace and calm that there are inside you surrounded me. when you talked, I knew and I heard that voice, that was very very familiar to me, it's exactly like when Seyed 's God talked to us and my God talked to me. it's full of peace and cool and freshness feelings.you're beautiful eyes like my mother's.I love your laughingI love your hair, your dressing, and everything about you I love your peace and your freshness feelingsI love your God and my God and our God, you know.somethings inside me guided me to said these to you and I had very good touch about itwhen I come there (Florida), I'll be sure to see you (your physical body), my lovely dear friend.I ۱۰۰ percent want this. You're in the US and me in Iran, there are many many distances between our bodies, but absolutely there aren't any distances between our heartsGod always bless you wherever you are. I love you… :) =) =)kiss you from Iran your dear friend,Mohammad Reza.see you soooooooon:) :) :) :) :) :)…
وایی چه مهمونی جالب و با نشاطی . برخلاف آنچه تصور می کردم. اگر من بودم کلی استرس داشتم که چکارکنم تا بهشان خوش بگذره و فرهنگهای مختلف را چطور درک کنم و خلاصه اصلا با دیدگاه معمول برگزاری مهمونی سنتی در ایران خیلی فرق داشت اصلا از میزآرایی و تجمل خاص مهمون غریبه خبری نبود!!!
چون شما راحت بودین اونها هم حس راحتی بیشتری کردند و هم فرکانس شدین . یاد گرفتم قضاوت و پیش داوری نکنم و خودم باشم تا هم من لذت ببرم هم مهمان هایم. حرف مردم پاشنه آشیل منه که به لطف هدا دارم با آموزشهای شما کمش میکنم تا از بین ببرمش
سلام و درود به همه دوستان و همراهان سفر به دور آمریکا
خیلی خیلی خوشحالم از اینکه این سفر هنوز ادامه داره و با دانلود هر فایل میبینم که هر دفعه چیزهای جدید و جالبی دارم یاد میگیرم و یه درس جدید از زندگی با زبان تصاویر بهم آموزش داده میشه. چیزی که خیلی عالیه، سادگی و فرهنگ ساده بودن و زندگی کردن هست. اینکه برای یه مهمونی خودکشی نکنیم از بس توی آشپزخونه ایم و زحمت می کشیم کاری ک من خودم توی خیلی از مهمونیهایی که داریم، میکنم و این سختی ، طعم و شیرینی مهمونی رو از بین میبره ولی شما خیلی ساده با چند مدل غذا و دسری که خرید کردید یه مهمونی دوستانه و صمیمی رو راه انداختید و این یه آفرین بزرگ داره چون کاری ندارید بقیه چی میگن و شما کاری انجام میدید که میدونید درسته و لذتشو میبرید.
از دوستانتون خیلی خوشم اومد. اون خانم آمریکایی خیلی ناز و مهربون بودن . چه موهای بلوند زیبایی و همسرشون هم انسان محترم و مهربونی بودن. اون خانم سیاه پوست یه حس خوب بهم دادن و اعتماد به نفس بالایی داشتن که خیلی خوشم اومد.
همه چیز عالی بود. صفا صمیمیت مهربونی سادگی دوستی و…
ممنونم که یک روی دیگه از زندگیتون رو بهمون نشوندادید و ما لذتشو بردیم و نکات ریزی رو ازش گرفتیم… ممنونم از خدای مهربونم بابت هدایت شدن به این فایل و داشتن این لحظه عالی، این حس خوب و آرامشی که دارم….
الهی که همیشه حال دلتون عالی عالیه باشه… در پناه خدا..
هر بار ک نگاه میکنم آگاهی هایی داره که دوباره و دوباره منو هدایت میکنه به بهتر و بهتر شدن نگام به زندگی، به خودم، به توانایی هام و البته به قائم به ذات بودن و مهم ندونستن نظر مردم و به قول خانم شران با ایمان و اعتماد به نفس به سمت اونچیزی حرکت کنم که خودم میخوام و نگرانی ها رو کنار بذارم چون ریشه نگرانی در واقع مهم دونستن چیزی در بیرون ماست که همه و همه در مهم دونستن نظر بقیس
چون اگر واقعا هر بار درک بهتری از قوانین و اصل دونستن رابطمون با خداوند داشته باشیم میدونیم که خداوند که مالک همه چیز و به قول خودش در ایه 26 سوره ال عمران
بگیم خدایا تویی مالک همه چیز و اگر من از قوانینت استفاده کنم این ملک و عزت رو بهم میدی چون میدونم تو اصلی و برهمه چیز توانایی
این چند وقته ک دارم این فایل رو هی نگاه میکنم بهم الهامی شد در مورد ی باور محدودم که خوبه با شما ب اشتراک بذارم که یجورایی مفاهیم این فایل در مورد اینکه همیشه شاد باشیم، یا ساده بگیریم و لذت ببریم و خودمون رو به خاطر کسی به دردسر نندازیم رو در بر داره
من تو مسیری ک دارم میرم و کاری ک انجام میدم خب تکاملم رو طی کردم و هر بار فک میکنم تو مسیر پیدا کردن علاقم ی قدم مثبت رو برداشتم
اما بعضی وقتا باز از خودم سوال میکنم ک این علاقه واقعیم هست یا ن که خب یاد حرف استاد میافتم که شما حرکت کنید هدایت میشید
برای همین هر بار ک و مسیر ب مسئله ای بر میخوردم سعی میکردم افسار ذهنم رو تو دستم بگیرم و خب اون مسئله رو پشت سر میذاشتم و بعد ب خودم میگفتم اگر علاقه ای نبود که تو تسلیم میشدی
خب من این مسیر رو از اسفند پارسال و بطور جدی بعد از دیدن فایل ایمانی ک عمل نمیاورد حرف مفته شروع کردم پله پله حرکت کردن و خب نتایج عالی گرفتم و از ی ایده خام رسیدم ب جایی ک تونستم محصولم رو بفروشم
و هر بار دارم رو خودم کار میکنم که این مسیر رو طی کنم تا به فروش بیشتر برسونمش
از طرفی هم به این مسئله بر میخورم که خب برای محصولم ی سری ازمون ها وجود داره که باید انجام بشه و من همش فکر میکردم که باید خودم انجامش بدم ک اگر ندم چ فایده ای داره بعد مردم میگن که تو ک خودت 0 تا 100 کار رو انجام ندادی
یعنی این باور کمال گرایی در من اینجوری داشت من رو از مسیر محدود میکرد
منم خب ی وقتایی خودم رو با دلیل قانع میکردم ک ن نیازی نیست اما چون ریشه ای و ب قولی با دلایل منطقی ذهنم رو قانع نمیکردم باز بعد ی مدت این نجوی شروع میش تا اینکه این فایل رو دیدم
تو این فایل خانم شایسته گفت من با اینکه اشپزیم خوبه اما بعد از درک بهتر قانون متوجه شدم که چ وقتایی این توانایی در خدمت لذت بردن خودمه و چ وقتی در خدمت خودنمایی و مهم دونستن نظر مردم
خب خداوند هم اینجوری برام مثال زد
همونطور که خیلی از تجارت ها و تقریبا همشون اینجوریه که اونا تو مسیر تولید ی محصول بخشی از کار رو انجام میدم، یعنی محصولشون ب ی سری مواد اولیه نیاز داره که خب اغلب خودشون از جایی میخرن و هم مثال با موضوع من برای ازمون های کیفیشون از یسری شرکت های خدماتی استفاده میکنن و خیلی هم با میل این کار رو انجام میدن و از نتیجش هم راضی هستن من چرا اینجوری فکر نکنم و باورم رو قوی تر نکنم
چون این کار این مزایا رو داره
هم من از مسیر لذت میبردم و هم تو مسیر رسیدن به اهدافم باعث میشم دیگران هم به خواسته هاشون برسن
یعنی اون سازمان هم داره از کار من سود میبره من هم که خب دارم از تولید محصولم سود میرم
پس چ اشکالی داره که بخوام از خدمات ی مجموعه حرفه ای استفاده کنم درحالیکه اگر بخوام میتونم با وقت گذاشتن خودم هم اینکار رو انجام بدم اما چرا تمرکزم رو تو کاری ک بهش علاقه دارم نذارم و بقیه کارهارو به دست پر توان خداوند نذارم
چرا من قسمت لذت بخش یا همون 1 درصد کار خودم رو انجام ندم و 99 درصد بقیه رو به دست خداوند نسپارم
اینکارو نکنم چون نطر مردم برام مهمه
خب مثل مالیات میمونه چ اشکالی داره من درامد کسب کنم مالیاتش رو هم بدم
چرا من تمرکزم رو رو محصول خودم نذارم و بقیه کارهای مربوط به تخصص دیگران رو به اونا محول نکنم
چ اشکالی داره هم خودت زندگیت رو لذت بخش کنی و به اهدافت برسی و هم منبع خیر باشی برای اینکه دیگران هم به خواسته هاشون برسن
من پول میسازم و از خدمات دیگران هم در جهت رسیدنم به خواسته هام استفاده میکنم
اگه بخوام یجور دیگه این درکی ک از قانون در مورد مسئله ای که باهاش مواجه هستم که همون کمالگرایی رو توضیح بدم میتونم بگم
دلیل نمیشه ما برای موفق بودن همه کارهارو خودمون انجام بدیم و اصلا دلیل نمیشه اگر تو زمینه ای حتی اموزش ندیده باشی نتونی تو کاری ک بهت الهام شده موفق بشی و حتی پیامبر بشی
مثل حضرت محمد، با اینکه سواد نداشت و ی چوپان بود اما عزت نفس داشت اینطور ب قضیه نگاه نکرد که چون من بی سواد بودم اما الان نتونم ی قومی رو رهبری کنم. یا اینطوری به قضیه نگاه نکرد که الان بقیه چی میگن؟؟!!!!
اونا ک میدونن من بی سواد بودم پس چجوری بهشون بگم ک به من این ایات الهام شده و کلی چرای دیگه
دلیلی نداشت چون تو ی کاری اصلا تجربه ای نداشت اما نتونه تو رهبری ی امتی موفق نباشه
الانم قضیه منه یا مطمئنن خیلی های دیگه
دلیل نمیشه (حتی با دونستن این واقعیت که مثل همه مسیر و همه خواسته هایی ک تو ابتدای مسیر هیچ ایده و تجربه ای نداشتی و تونستی انجامش بدی اگه بخوای میتونی این کارم رو انجام بدی بطرز عالی) بخوای همه کارهارو خودت انجام بدی
میتونی هر کاری رو هر جزئی رو به متخصص خودش بسپاری و خودتم تمرکزت رو روی حیطه کاری خودت بذاری
و بعدها مثل فک کنم اندرو کارنگی ک تو کتاب ایین دوست یابی گفت بگی وقتی از این دنیا رفتن روی سنگ قبرم بنویسید اینجا کسی ارامیده که خوب بلد بود چجوری افراد باهوش تر از خودش رو استخدام کنه!!!!!! (:
پس خیلیم عالی که این باور محدود رو با این باور جدید جایگزین کنم که
من پول میسازم و خیلی با علاقه هم برای بدست اوردن چیزی که میخوام هزینه میکنم و بهترین خدمت رو در اختیار میگیرم
عالی
استادد عشق منی
بسلام خدمت استاد عزیزم
اگر به فرهنگ و ادبیات ایران مراجعه کنیم ضرب المثل ها و اصطلاحات زیادی رو پیدا می کنیم که هر کدام متناسب با یکی از قسمت های سفر نامه اس. با دیدن این فایل ضرب المثل یا اصطلاح زیر به ذهن من اومد :
مهمان حبیب خداست.
اما چطور؟!
برای روشن شدن این موضوع من دو باور متفاوت خودم رو قبل و بعد از آشنایی با استاد و سایتش راجع به این مورد بیان می کنم:
باور من نسبت به مهمان قبل از آشنایی با استاد عزیزم و مریم عزیز:
همیشه از اومدن مهمان فقط خاطرات بدش توی ذهنم بود از جمله ساعت ها پیش گاز بودن و ساعت ها ظرف شستن و جارو کشیدن و ….
برای من اومدن مهمان مساوی بود با همه نکات نازیبای بالا. چون همه ی کارهای خونه رو هم باید خودم انجام میدم سر کار می رفتم و مهمانداری می کردم .توجه به این ناخواسته ها مخصوصا اگر مهمان ها چند روزی هم ماندگار می شدن بیشتر منو اذیت می کرد. مخصوصا اگه هزینه ها بالا هم باشه که علاوه بر موارد بالا فشار هزینه ها هم هم قوز بالا قوز می شدو برای من آمدن مهمان مساوی بود با زجر کشیدن و اینکه مهمان حبیب خداست برا من کشکی بیش نبود.
اما بعد از آشنایی با استاد و سایتش و مریم جان:
الان درک من از این جمله فرق کرده چون باورهای من و دیدگاههای من عوض شده اما همونطور که استاد هم میگن بهتره بگم باورهام بهتر شده. من با کار کردن روی باورهای خودم در مورد اومدن مهمان اصل سادگی رو در بین قانون های خداوند پیدا کردم اصلی که میگه:
– قرار نیست با اومدن مهمان من تمام وقتم رو صرف درست کردن غذا بکنم چون خیلی راحت میتونم غذا رو از بیرون سفارش بدم شاید هزینش هم کمتر بشه.
– اصلی که بمن یادآوری می کنه که به جای استفاده از ظرفهای سنگین چینی و شیشه ای و غیره میتونم غذا رو توی ظرفهای یکبار مصرف سرو کنم و فشار کاری برای خودم ایجاد نکنم.
-اصلی که بمن میگه لازم نیست غذاهای جورواجور درست کنم که هم خودم به زحمت بیفتم و هم مهمونها بین خوردن غذا بمونن که چی بخورن و غذاها رو دستم بمونه .
اصلی که بمن میگه لازم نیست ی دنگ حواسم به غذا و آشپزی باشه و ی دنگ حواسم به حرفهای مهمونا و نه از اون لذت ببرم و نه از این.
-اصلی که بمن میگه میتونم با خیال راحت با بکار گرفتن اصول بالا همه چیز رو از قبل آماده کنم و با بودن در کنار مهمان ها گل بگم و گل بشنوم؛ باز ی کنم و خوش باشم اونوقت مهمونا برا من میشن منبع شادی و لذت و اومدن اونا مساوی میشه با اومدن ی دوست ی انسان عزیز ی قسمتی از خداوند که میخواد با بودنش کنار من من لحظات خوشی رو بگذرونم.
با تشکر از استاد و عشقش و آفرین به خودم که با جدیت و پشتکار دارم روی باورهام کار می کنم.
سلام مریم جون مثل همیشه با نگاه ظریف و زیبات خیلی چیزها رو به ما یاد دادی متشکرم بی نهایت
چقدر دوس دارم که زندگی کردن رو با دیدگاههای مختلف بشناسم و از میونشون انتخاب درستی داشته باشم
و چقدر شما در این راه به من کمک کردید
نکته ای که برام خیلی جالب بود که وسط این آمریکایی ها که این قدر زندگی رو به خودشون راحت می گیرن یکی از بستگان نزدیکم که تو آمریکا زندگی می کنه و اخیرا این جا بوده می گفت که ما خودمون همه غذاهای مهمونی رو تو آمریکا و برای میهمانان ایرانی اونجا درست می کنیم مبادا که حرف و حدیثی پشت سرمون باشه و درست در حالی که بانوان این جا گاها برای مهمانی برگزار کردن از بیرون غذا می آورند اونجا در مهد آزادی این مدل حرف ها و حدیثها هست و من خیلی تعجب کردم در هر صورت کاش یادبگیرم در هر جای دنیا که هستیم از کنار هم بودن لذت ببریم بدون هیچ دردسری باز هم متشکرم مریم جون
سلام مثل همیشه شاد و سلامت باشین
عالی بود و نکته جالب اینه که به قول دکتر هلاکویی آدم ها به تازگی متوجه شدن که شبیه هم دیگه هستن برای همین هم احساساتشون رو با هم به اشتراک می زارن و اگه اینترنت نبود و شبکه های اجتماعی وجود نداشت و موبایل و … نبود این ممکن نمی شد یا حداقل به این سادگی اتفاق نمی افتاد و نکته جالبی که در این فیلم دیدم افکاری بود که اون خانم سیاهپوست گفته بودن تو مردم اونا با ایرانی ها مشترک بوده مثل اعتقاد به چشم زخم و استفاده از سنگ های رنگی و غیره از این سر دنیا تا اون سر دنیا مردم اعتقاداتی و رفتاری شبیه همدیگه دارند و این مستاق این شعره
بنی آدم اعضای یک دیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
البته این جا بی غمی بی توجهی و بی اعتنایی معنی می ده و انسانها باید به همدیگه کمک کنن
امیدوارم همه دوستان این مجموعه ثروتمند شوند و بتوانند در راه خیر گام بردارند متشکرم
سلام استاد عزیز و ابجی مریم عزیزم
من خیلی خیلی زیاد با خانم شران ارتباط برقرار کردم و خیلی دلم میخواد که احساسم رو به ایشون بگم و خدای مهربون هم گفت که بیام اینجا و حرف دلم رو بزنم خیلی ممنونم میشم اگه این متن رو به ایشون نشون بدید و براشون بفرستید.
Hi dear Sharon,I Mohammad Reza,I'm one of your friends and Seyed's friends in this path of bliss and happiness of good LordI am so so so glad to talk to you., I don't know English very well but I can't stop current my feelings about you right now. I want to say to you that I love you so so so so muchyou exactly like my dear mother, I can touch her inside you and I can smell her perfume from you.I want to put my head on your shoulder and sleep, like did my mother's when I was a little cute boy.when you talked in this video, some things good surrounded me, very very good feeling and the very very freshness peace and calm that there are inside you surrounded me. when you talked, I knew and I heard that voice, that was very very familiar to me, it's exactly like when Seyed 's God talked to us and my God talked to me. it's full of peace and cool and freshness feelings.you're beautiful eyes like my mother's.I love your laughingI love your hair, your dressing, and everything about you I love your peace and your freshness feelingsI love your God and my God and our God, you know.somethings inside me guided me to said these to you and I had very good touch about itwhen I come there (Florida), I'll be sure to see you (your physical body), my lovely dear friend.I ۱۰۰ percent want this. You're in the US and me in Iran, there are many many distances between our bodies, but absolutely there aren't any distances between our heartsGod always bless you wherever you are. I love you… :) =) =)kiss you from Iran your dear friend,Mohammad Reza.see you soooooooon:) :) :) :) :) :)…
سلام
وایی چه مهمونی جالب و با نشاطی . برخلاف آنچه تصور می کردم. اگر من بودم کلی استرس داشتم که چکارکنم تا بهشان خوش بگذره و فرهنگهای مختلف را چطور درک کنم و خلاصه اصلا با دیدگاه معمول برگزاری مهمونی سنتی در ایران خیلی فرق داشت اصلا از میزآرایی و تجمل خاص مهمون غریبه خبری نبود!!!
چون شما راحت بودین اونها هم حس راحتی بیشتری کردند و هم فرکانس شدین . یاد گرفتم قضاوت و پیش داوری نکنم و خودم باشم تا هم من لذت ببرم هم مهمان هایم. حرف مردم پاشنه آشیل منه که به لطف هدا دارم با آموزشهای شما کمش میکنم تا از بین ببرمش
خیلی خوبه آدم خودش باشه و اجازه بده هرکسی خودش باشه
چقدر اون خانم سیاه پوست علی رغم تنها آمدن به مهمانی، راحت بود و آرامش داشت و ارامش رو منتقل می کرد
با اعتقاداتش و ظاهرش راحت بود
چقدر مایک نوجوان، در ارتباطش راحت بود علی رغم نوجوانان پسر که اغلب در جمع حاضر نمی شوند یا خجالتی هستن
خریدهای خوب
شادی
احترام
درک متقابل
سادگی زیبا و پر از عشق
صمیمیت راحت
راحتی و آرامش
شفافیت و صداقت در رفتار
صفای ایرونی
و …. همه نمایان بود
برا عجیب بود ولی آموختم زیاد و لذت بردم
متشکرم
خیلی مریم عزیزم از این قسمت لذت بردم .
فقط خواستم تشکر کنم مررسی که هستی .
همه قسمت ها رو دیدم و لذت بردم .
از این مهمونی لذت بردم چون مهم فقط خوش گذشتن بود .
نه دستپخت به رخ کشیدن .
به نام خداوند یکتا
سلام و درود به همه دوستان و همراهان سفر به دور آمریکا
خیلی خیلی خوشحالم از اینکه این سفر هنوز ادامه داره و با دانلود هر فایل میبینم که هر دفعه چیزهای جدید و جالبی دارم یاد میگیرم و یه درس جدید از زندگی با زبان تصاویر بهم آموزش داده میشه. چیزی که خیلی عالیه، سادگی و فرهنگ ساده بودن و زندگی کردن هست. اینکه برای یه مهمونی خودکشی نکنیم از بس توی آشپزخونه ایم و زحمت می کشیم کاری ک من خودم توی خیلی از مهمونیهایی که داریم، میکنم و این سختی ، طعم و شیرینی مهمونی رو از بین میبره ولی شما خیلی ساده با چند مدل غذا و دسری که خرید کردید یه مهمونی دوستانه و صمیمی رو راه انداختید و این یه آفرین بزرگ داره چون کاری ندارید بقیه چی میگن و شما کاری انجام میدید که میدونید درسته و لذتشو میبرید.
از دوستانتون خیلی خوشم اومد. اون خانم آمریکایی خیلی ناز و مهربون بودن . چه موهای بلوند زیبایی و همسرشون هم انسان محترم و مهربونی بودن. اون خانم سیاه پوست یه حس خوب بهم دادن و اعتماد به نفس بالایی داشتن که خیلی خوشم اومد.
همه چیز عالی بود. صفا صمیمیت مهربونی سادگی دوستی و…
ممنونم که یک روی دیگه از زندگیتون رو بهمون نشوندادید و ما لذتشو بردیم و نکات ریزی رو ازش گرفتیم… ممنونم از خدای مهربونم بابت هدایت شدن به این فایل و داشتن این لحظه عالی، این حس خوب و آرامشی که دارم….
الهی که همیشه حال دلتون عالی عالیه باشه… در پناه خدا..
سلام دوباره
واقعا نمیشه از این فایل دل کند
هر بار ک نگاه میکنم آگاهی هایی داره که دوباره و دوباره منو هدایت میکنه به بهتر و بهتر شدن نگام به زندگی، به خودم، به توانایی هام و البته به قائم به ذات بودن و مهم ندونستن نظر مردم و به قول خانم شران با ایمان و اعتماد به نفس به سمت اونچیزی حرکت کنم که خودم میخوام و نگرانی ها رو کنار بذارم چون ریشه نگرانی در واقع مهم دونستن چیزی در بیرون ماست که همه و همه در مهم دونستن نظر بقیس
چون اگر واقعا هر بار درک بهتری از قوانین و اصل دونستن رابطمون با خداوند داشته باشیم میدونیم که خداوند که مالک همه چیز و به قول خودش در ایه 26 سوره ال عمران
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ ۖ بِیَدِکَ الْخَیْرُ ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (26)
بگیم خدایا تویی مالک همه چیز و اگر من از قوانینت استفاده کنم این ملک و عزت رو بهم میدی چون میدونم تو اصلی و برهمه چیز توانایی
این چند وقته ک دارم این فایل رو هی نگاه میکنم بهم الهامی شد در مورد ی باور محدودم که خوبه با شما ب اشتراک بذارم که یجورایی مفاهیم این فایل در مورد اینکه همیشه شاد باشیم، یا ساده بگیریم و لذت ببریم و خودمون رو به خاطر کسی به دردسر نندازیم رو در بر داره
من تو مسیری ک دارم میرم و کاری ک انجام میدم خب تکاملم رو طی کردم و هر بار فک میکنم تو مسیر پیدا کردن علاقم ی قدم مثبت رو برداشتم
اما بعضی وقتا باز از خودم سوال میکنم ک این علاقه واقعیم هست یا ن که خب یاد حرف استاد میافتم که شما حرکت کنید هدایت میشید
برای همین هر بار ک و مسیر ب مسئله ای بر میخوردم سعی میکردم افسار ذهنم رو تو دستم بگیرم و خب اون مسئله رو پشت سر میذاشتم و بعد ب خودم میگفتم اگر علاقه ای نبود که تو تسلیم میشدی
خب من این مسیر رو از اسفند پارسال و بطور جدی بعد از دیدن فایل ایمانی ک عمل نمیاورد حرف مفته شروع کردم پله پله حرکت کردن و خب نتایج عالی گرفتم و از ی ایده خام رسیدم ب جایی ک تونستم محصولم رو بفروشم
و هر بار دارم رو خودم کار میکنم که این مسیر رو طی کنم تا به فروش بیشتر برسونمش
از طرفی هم به این مسئله بر میخورم که خب برای محصولم ی سری ازمون ها وجود داره که باید انجام بشه و من همش فکر میکردم که باید خودم انجامش بدم ک اگر ندم چ فایده ای داره بعد مردم میگن که تو ک خودت 0 تا 100 کار رو انجام ندادی
یعنی این باور کمال گرایی در من اینجوری داشت من رو از مسیر محدود میکرد
منم خب ی وقتایی خودم رو با دلیل قانع میکردم ک ن نیازی نیست اما چون ریشه ای و ب قولی با دلایل منطقی ذهنم رو قانع نمیکردم باز بعد ی مدت این نجوی شروع میش تا اینکه این فایل رو دیدم
تو این فایل خانم شایسته گفت من با اینکه اشپزیم خوبه اما بعد از درک بهتر قانون متوجه شدم که چ وقتایی این توانایی در خدمت لذت بردن خودمه و چ وقتی در خدمت خودنمایی و مهم دونستن نظر مردم
خب خداوند هم اینجوری برام مثال زد
همونطور که خیلی از تجارت ها و تقریبا همشون اینجوریه که اونا تو مسیر تولید ی محصول بخشی از کار رو انجام میدم، یعنی محصولشون ب ی سری مواد اولیه نیاز داره که خب اغلب خودشون از جایی میخرن و هم مثال با موضوع من برای ازمون های کیفیشون از یسری شرکت های خدماتی استفاده میکنن و خیلی هم با میل این کار رو انجام میدن و از نتیجش هم راضی هستن من چرا اینجوری فکر نکنم و باورم رو قوی تر نکنم
چون این کار این مزایا رو داره
هم من از مسیر لذت میبردم و هم تو مسیر رسیدن به اهدافم باعث میشم دیگران هم به خواسته هاشون برسن
یعنی اون سازمان هم داره از کار من سود میبره من هم که خب دارم از تولید محصولم سود میرم
پس چ اشکالی داره که بخوام از خدمات ی مجموعه حرفه ای استفاده کنم درحالیکه اگر بخوام میتونم با وقت گذاشتن خودم هم اینکار رو انجام بدم اما چرا تمرکزم رو تو کاری ک بهش علاقه دارم نذارم و بقیه کارهارو به دست پر توان خداوند نذارم
چرا من قسمت لذت بخش یا همون 1 درصد کار خودم رو انجام ندم و 99 درصد بقیه رو به دست خداوند نسپارم
اینکارو نکنم چون نطر مردم برام مهمه
خب مثل مالیات میمونه چ اشکالی داره من درامد کسب کنم مالیاتش رو هم بدم
چرا من تمرکزم رو رو محصول خودم نذارم و بقیه کارهای مربوط به تخصص دیگران رو به اونا محول نکنم
چ اشکالی داره هم خودت زندگیت رو لذت بخش کنی و به اهدافت برسی و هم منبع خیر باشی برای اینکه دیگران هم به خواسته هاشون برسن
من پول میسازم و از خدمات دیگران هم در جهت رسیدنم به خواسته هام استفاده میکنم
اگه بخوام یجور دیگه این درکی ک از قانون در مورد مسئله ای که باهاش مواجه هستم که همون کمالگرایی رو توضیح بدم میتونم بگم
دلیل نمیشه ما برای موفق بودن همه کارهارو خودمون انجام بدیم و اصلا دلیل نمیشه اگر تو زمینه ای حتی اموزش ندیده باشی نتونی تو کاری ک بهت الهام شده موفق بشی و حتی پیامبر بشی
مثل حضرت محمد، با اینکه سواد نداشت و ی چوپان بود اما عزت نفس داشت اینطور ب قضیه نگاه نکرد که چون من بی سواد بودم اما الان نتونم ی قومی رو رهبری کنم. یا اینطوری به قضیه نگاه نکرد که الان بقیه چی میگن؟؟!!!!
اونا ک میدونن من بی سواد بودم پس چجوری بهشون بگم ک به من این ایات الهام شده و کلی چرای دیگه
دلیلی نداشت چون تو ی کاری اصلا تجربه ای نداشت اما نتونه تو رهبری ی امتی موفق نباشه
الانم قضیه منه یا مطمئنن خیلی های دیگه
دلیل نمیشه (حتی با دونستن این واقعیت که مثل همه مسیر و همه خواسته هایی ک تو ابتدای مسیر هیچ ایده و تجربه ای نداشتی و تونستی انجامش بدی اگه بخوای میتونی این کارم رو انجام بدی بطرز عالی) بخوای همه کارهارو خودت انجام بدی
میتونی هر کاری رو هر جزئی رو به متخصص خودش بسپاری و خودتم تمرکزت رو روی حیطه کاری خودت بذاری
و بعدها مثل فک کنم اندرو کارنگی ک تو کتاب ایین دوست یابی گفت بگی وقتی از این دنیا رفتن روی سنگ قبرم بنویسید اینجا کسی ارامیده که خوب بلد بود چجوری افراد باهوش تر از خودش رو استخدام کنه!!!!!! (:
پس خیلیم عالی که این باور محدود رو با این باور جدید جایگزین کنم که
من پول میسازم و خیلی با علاقه هم برای بدست اوردن چیزی که میخوام هزینه میکنم و بهترین خدمت رو در اختیار میگیرم
شاد باشید (:
خداوند برای من کافی ست (:
سلام
یعنی باید بگم تو محشری از همه سری عاشقتم