سفر به دور آمریکا | قسمت 94 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

ما اینجا نیامدیم که منتظر باشیم ما اینجا نیامدیم که بگیم

استاد عجب اپارتمان و برج خوشکلی

مریم جان غذات خیلی خوشمزه بود

عجب درختان زیبایی

با سلام به استاد عزیز گفتم این کامنت رو درست کنم اگر کسی هدایت شد به این کامنت اشتباه برداشت نکنه

قبل از اینکه درست کنم و توضویح بدم دلیل اینکه گفتم کامنت نمیزارم یا اکانت من رو پاک کنید برای این بود که دوست ندارم به بقیه اشاره کنم بدم میاد به بقیه اشاره کنم خودم رو بالاتر از همه بی نقص تر همه جلوه بدم به همین دلیل گفتم کامنت نمیزارم یا اکانت من رو پاک کنید همه ما توی مسیر تکاملی هستیم باید تجربه کنیم و به افکار و احساست هم احترام بزاریم و به قول قران هر کسی اعمال خودش …. به همین دلیل دوست ندارم چیزی رو برای دیگران دیکته کنم یا اشاره کنم از این به بعد به خودم اشاره میکنم فقط اعمال رفتار خودم رو مبینم و کاری هم به بقیه ندارم اینطوری می تونم با خودم و دیگران در صلح باشم و اینطوری احساس بدی به کسی نمیدم نه به خودم و نه به دیگران

حالا میخوام اون کامنت بالا رو توضویح بدم

اونجایی که گفتم توی کامنت یعنی الان فکر کنم نمی دونم چند درصد بیشتر افراد این سایت به جای اینکه با این فایلها هدایت بشن بدتر گمراه میشن این تنها برای قران نیست بلکه برای هر موضوع و شرایط و موقعیتی هست این میخوام توضویح بدم

زمانی که به دنیا اومدم من باورهام و نحوه فکر کردن رو از کی گرفتم از پدر مادرم . پدر مادر من باورهاشون رو از کجا گرفتن اون ها از پدر مادرشون و نسل در نسل این باورها به ما ارث رسیده

خب من زمانی که بچه بودم از اونجایی که اصلا قانون جهان هستی رو نمی دونستم پدر مادرم منو کنترل میکردن زمانی که یک کار نادرست از نظر اونا انجام میدادم منو تخریب میکردن و این تکرار شدن این نوع رفتار یعنی هی به شیوهای مختلف منو تخریب میکردن ( احساس منو و حال منو بد میکرد ) و انقدر تکرار شد من هم به این نوع رفتارها الوده شدم و باورهایی که پدر مادرم دارن به من هم ارث رسید من هم به شیوه اونا دیگه عمل میکردم و فکر میکنم .. اینکه کامنت بالا گفتم این فقط در مورد قران نیست افراد با این فایلها گمراه میشن و هدایت میشن اینجا الان متوجه میشد

خب من با باورهای پدر مادرم بزرگ شدم الان این باورها رفته توی وجودم و مثل اونا فکر میکنم و مثل اونا واکنش میدم به هر اتفاقی و هر چیزی در لحظه من هست

زمانی که بچه بودم همش منو مقایسه میکردن میگفتن به این دلیل و منطق اون نمره ۲۰ گرفته یا خونه داره ماشین داره و هزاران مثالی که خودم رو مقایسه میکنم با اون موارد … چون من ندارم بی ارزشم پوچم هیچی نیستم و این مقایسه شدن ها یک احساسی خیلی بدی رو در من به وجود می اورد مثل احساس خشم و غیره .. الان دارم با همون باور به زندگی استاد عباس منش نگاه میکنم شروع میکنم به مقایسه کردن یک حساب کتاب میکنم مبینم اون خیلی جلوتر از من هست هم خودش پسرش خانم شایسته به همین دلیل وقتی فایلهای تمرکز بر نکات مثبت یا سفر به دور امریکا رو نگاه میکنم توی احساس خشم غم نفرت و کینه هستم چون به ما گفتن نمیشه همینطوری احساست خوب باشه تو نمره ۱۰ بگیری شاد باشی خوشحال باشی نمیشه که باید خودت رو تخریب کنی توی احساس بد باشی بعد تازه دوستت نمره ۱۸ گرفته تو نگرفتی پس به دلیل و این منطق اون نمره ۱۸ گرفته با ارزشه تو بی ارزش هستی پوچی تمام این اتفاقات به دلیل این بود که تکامل رو درک نمیکردن که موجودات تکاملی هستیم اومدیم تجربه کنیم

باورهای درست رو به من ندادن همون باورهایی که نسل به نسل چرخیده رو دارن به من هم میدن و اگر من متوقف نکنم این باورها رو دوباره به فرزند های من ارث می رسه

حالا وقتی با اموزه های دوره عزت نفس و دورهای ۱۲ قدم این باورهای درست میکنی .. نه تنها حسادت نمیکنی بلکه از فایلهای سفر به دور امریکا انرژی هم میگیری

افراد دومی که هدایت میشن با این فایلها انرژی میگیرن

چیکار میکنن میان این فایلها رو برمیدارن نگاه میکنن فراوانی ثروت رو میسازن انسانهای خوب و هزاران مثالی توی این فایلها هست .. دلیلش اینکه اونا به شیوه قدیمی خودشون فکر نمیکنن و از اون فضاها در اومدن

یکی از دلایلی دوست دارم به شما بگم محصولات جدید رو خریداری کنید چون این باورهایی که میگه به شیوه مختلف تکرار میشه و شما جواب سئوالتون رو می تونید از این فایلها بگیرید یعنی هی بهتر قانون رو درک می کنید اون باورهای گذشته در ذهن شما کم رنگ میشه منطقی براتون میشه خیلی دوست دارم بگم خیلی اوضاع من خراب بود من این فایلها رو نگاه میکردم همش خودم رو مقایسه میکردم اصلا خیلی اوضاع من خراب شد رها نکردم این فایلها توی اون زمان که شرایط که داغون بودم از لحاظ روحی روانی من می اومدم محصولات رو خریداری میکردم میگفتم مشکل از منه نگفتم اره دیگه جواب نمیده قانون برای من جواب نمیده یک نگاه کردم گفتم اصلا من به تمرین هایی که میگه عمل نکردم تمرین از لحاظ باوری اینکه فکر کنم گوش کنم نخوام به شیوه قدیمی خودم عمل کنم دیدم مقصر من هستم و بعد خودم با کمک الله شرایط رو تغییر دادم توی اون شرایط روحی روانی داغون من اصلا دکتر نرفتم گفتم اگر این محصولات راست باشد باید من رو از این شرایط روحی روانی خراب در بیاره کار کردم کار کردم نخواستم به شیوه قدیمی خودم عمل کنم بعد یک دفعه ای معجزه نشد که احساس من خوب بشه کوچلو کوچلو احساس من خوب پاک شد الان به زندگی استاد عباس منش نگاه میکنم احساس خوبی دارم چون دارم فراوانی رو تحسین میکنم چون دلیل منطق برای احساس خوبم نزاشتم که وقتی این فایلها رو نگاه میکنم اعصابی بشم خشمگین بشم نه الان همش احساسم خوب هست الان من اصلا کاری به زندگی استاد عباس منش ندارم فقط برای تقویت باورهام این فایلها رو نگاه میکنم .. مثلا نگاه میکنم میگم دیدی چقدر رفتار اون شخص با استاد عباس منش درست بود دیدی چقدر انسان های خوب هست که خیلی خوب هست که اگر ماشین رو نخواستی قضاوت نمیکنن اقا ما رو مسخره خودت کردی .. نه این باورها مثل غذا خوردن هست نگاه میکنم تحسین میکنم چی رو تحسین میکنم فراوانی انسانهای خوب … از اینکه مثل استاد عباس منش قوی باشم از قضاوت و نظر مردم نترسم اینا رو تحسین میکنم یعنی چی یعنی باورهام رو با کمک این فایلها تقویت میکنم انقدر تقویت میکنم که به احساس خوب بی نهایت برسم

فقط از استاد عباس منش و خانم شایسته برای تهیه کردن این فایلها تشکر میکنم

دوست دارم بگم به خدا اینطور نبود من محصولات رو خریداری کنم یک دفعه ای درک کنم خودم رو بشناسم یک دفعه ای باورهام ساخته بشه … بگم استاد عباس منش صبر جلو نزن وایستا که من اومدم گازشو نگیر بزار ما هم نزدیک بشیم بعد با هم مسابقه بدیم ..‌ نه به خدا همه اینا تکامل میخواد اصلا وقتی محصولات رو خریداری می کنید کار می کنید درک می کنید قانون رو مقایسه مسابقه رها می کنید اصلا نحوه فکر کردتون تغییر میکنه شخصیت شما تغییر میکنه

هنوز جای کار داره شخصیت من خودتون که داره می بیند که انسان بی نقص نیست به همین دلیل وقتی به همین دیگه اشاره نکنیم نخوایم چیزی رو برای هم دیکته کنیم کاری به هم نداشته باشیم هم احساس خودمون خوب هست و هم اون فرد و اینطوری میشه با هم دوست باشیم و احساسمون خوب باشه اگر هر رفتار نادرستی از کسی دیدم که مطابق میل من نبود چیکار میکنم خیلی سریع اعراض میکنم اگر دوست هم باشیم به نکته مثبت دیگه اش که احساس خوب به من میده توجه میکنم نه اون رفتاری که من دوست ندارم … اینکه استاد عباس منش میگه خاموش روی خودتون کار کنید و به کسی نگید به شیوه من فکر کنن برای همین هست که با خودتون در صلح باشیم و به هم احترام بزاریم

انصافا من خیلی توی این ایراد دارم ناخداگاه بعضی موقعه ها خودش رو نشون میده بدون اینکه حواسم باشه بعد میفمی ای بابا دوباره این باور داره تکرار میشه

البته اینکه نمیخواستم شخصیتم رو تغییر بدم تقصیر خودم بود به همین دلیل پافشاری میکردم که من میخوام با همین باورها به نتیجه جدید برسم من میخوام با همون ادم قبلی به نتیجه برسم .. مثلا میگفتم استاد نمیشه این باور رو داشته باشم هم احساسم خوب باشه هم به نتیجه برسم می ترسیدم شخصیتم رو تغییر بدم ..‌ باورتون میشه ترس داشتم از شخصیت قبلی خودم دور بشم … میگفتم برو بابا من اومدم موفق بشم موفقیت هام توی سر بقیه بزنم بقیه رو تخریب کنم به بقیه بگم شما هیچی نیستید حال بقیه رو بگیرم چون خودم این باور داشتم وقتی به زندگی استاد عباس منش و افراد ثروتمند نگاه میکردم فکر میکردم اونا هم مثل من فکر میکنن پس ما توی جهانی هستیم همه میخوایم همین دیگر رو تخریب کنیم ‌..‌ میگفتم بزار تکاملم رو طی نکنم دنبال یک اتفاق یک دفعه ای بودم همه چیز تغییر کنه برم پیش استاد عباس منش بگم استاد عباس منش ماشین چی داری بعد استاد عباس منش بگه من این ماشین رو دارم بعد به استاد بگم نه ماشین از ماشین تو بهتره مثلا بگم چه خونه ای داری مثلا میگه این خونه بعد من هم بگم من این خونه رو دارم از مال تو خیلی بهتره

خیلی ایراد داشتم نمیخوایم دیگه بقیه اش مثال بزنم

شاد باشید در پناه الله یکتا دوستان عزیز