سفر به دور آمریکا | قسمت 95 - صفحه 8

بنام خداوند بخشنده مهربان

درود بر استاد و مریم جون و دوستان هم فرکانسی گلم

مریم جون؛ ماجرای هدایت مون به یک مراسم سالانه ی رقص سرخپوست هاست، داستان هدایت ما به این مراسم برمیگرده به آشنایی مون با خانم ریچ اون همون خانومی که یه شب مهمون خونش توی نشنال پارک اسموکینگ موند بودیم، ایشون بما پیشنهاد داد که حتما غذای رستورانی رو که توی این منطقه هست امتحان کنیم، وقتی توی جاده در حرکت بودیم دیدیم یه عالمه

آدم و ماشین دارن میرن توی یه پارکینگ لات کنار جاده، و کنجکاو شدیم که اینجا چه خبره که اینقدر شلوغه!

اینجا یک منطقه ی محلیه و معمولاً خلوته و این شلوغی یه جورایی غیر معمول بود.

استاد ماشین رو نگه داشت و از یک نفر ماجرارو پرسید و اون آقا بما گفت که سه ساعت دیگه مراسم سالانه رقص سرخپوستا قراره برگزار بشه و جایزه برنده هم 10هزار دلار هست،

چیزیکه توی این رستوران بیش از غذای خوشمزه ش برام جالب بود؛ نوشته های مثبتی بود که روی دیوارهای رستوران و حتی دیوارهای دستشویی نوشته شده بود و یادداشت هایی که مشتری ها توی این بشقابا درباره لحظات زیبایی نوشته بودن که توی این رستوران تجربه کردن:)))

بعد از خوردن غذا برگشتیم به محل برگزاری مراسم رفتیم.

تمام محصولات سنتی سرخپوستی اونجا بطور متنوع وجود داشتن و استاد یک دست بند سرخ پوستی 15 دلار خریدن و گفتن من الان شدم رئیس قبیله خیلی بامزه بود.

خدایا شکرت به خاطر هدایت های الهیت

خدایا شکرت به خاطر تنوع آدمها در این کره خاکی

خدایا شکرت به خاطر این همه هنری که بهش پایبندن آدماش

خدایا شکرت به خاطر نعمت ها، زیبایی ها، فراوانی ها، شادی ها، لذت ها، ثروتها، سلامتی، عشق

خدایا شکرت به خاطر حضورت در تک تک زندگی های همه مون

دوستت دارم و من عاشق شما هستم

دوستتون دارم هدایت وار…